مولودی میلاد پیامبر و امام صادق علیهما السلام+دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1396
گلچینی از بهترین مدیحهسرایی و مولودیخوانی مداحان شناخته شده اهل بیت علیهم السلام را در وصف پیامبر مهربانیها و امام جعفر صادق علیهم السلام
حاج میثم مطیعی:
فرم در حال بارگذاری ...
هیچ ملتی با اختلاف خیر نمیبیند
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1396
حضرت آیت الله جوادی آملی :
امروز اولين روز حکومت و ولايت وجود مبارک ولي عصر(ارواحنا فداه) است که به پيشگاه آن حضرت تهنيت عرض ميکنيم و اميدوار خداي سبحان ظهورش را تعجيل بفرمايد تا قرآن و عترت را به بهترين وجه به جامعه معرفي کند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس فقه خود، با اشاره به سالروز آغاز حکومت و ولايت وجود مبارك وليّ عصر(عج) اظهار داشتند: امروز اولين روز حکومت و ولايت وجود مبارک ولي عصر(ارواحنا فداه) است که به پيشگاه آن حضرت تهنيت عرض ميکنيم و اميدوار خداي سبحان ظهورش را تعجيل بفرمايد تا قرآن و عترت را به بهترين وجه به جامعه معرفي کند.
ایشان بیان داشتند: هم شیعه ها و هم اهل سنت مأمور به وحدت و اتحاد هستند، يک بيان نوراني حضرت امير دارد که در نهج البلاغه در آن خطبه رسمي ايشان آمده، فرمود اين حرفي که من ميزنم مربوط به تاريخ نيست که از تاريخ گذشته باخبر باشم؛ از عصر آدم تا الآن و از الآن «الي الابد» اين حرفي که من ميزنم مال همه هست که خدا هيچ ملتي را با اختلاف، خير نداد:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَيْراً مِمَّنْ مَضَي وَ لاَ مِمَّنْ بَقِيَ»؛
اين را روي تاريخ و علم تاريخ و اينها نميگويد، اين را از روي سنت الهي ميگويد. ميگويد تا آينده هم همين طور است، هيچ ملتي با اختلاف خير نميبيند.
...
معظم له ادامه دادند: حضرت در آن نامه نوشت: بدان! در بين امت اسلامي از من کسي بيشتر يا مثل من، کسي نيست که مردم را به وحدت دعوت کند. فرمود: «لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَي جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّي الله عَلَيه و آلِهِ و سَلَّم وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي»، از من کسی بيشتر، چون از مهمترين حق خودم گذشت کردم، از مهمترين حق خودم صرف نظر کردم، «مَخَافَةَ أَنْ يَرْتَدَّ النَّاس»؛ من از حق مسلّم خودم که حکومت «علي المسلمين» است صرف نظر کردم و اين را سنت خدا ميدانم و به شما از سنت خدا خبر ميدهم که در آينده هم همين طور است که هيچ امتي از اختلاف خير نميبيند. اين را از روي تاريخ نميگويم.
حضرت آیت الله جوادی آملی بیان داشتند:
فرمايش صاحب جواهر اين است که ائمه(عليهم السلام) شیعه را خوب رهبري کردند، اين مکتب را حفظ کردند. جمعيت مال آنها، قدرت مال آنها، پول مال آنها و ما را حفظ کردند. مگر ما چند نفر هستيم؟ در اين چند نفر هم ارباً اربا شدند؛ شيعه چهار امامي داريم، پنج امامي داريم، شش امامي داريم، هفت امامي داريم. اينها بالاخره همه مخالف با اهل بيت هستند. هم ازدواج اينها با يکديگر جائز است، هم ازدواج ما با آنها و آنها با ما جائز است. مگر امامت تبعيضبردار است؟ فرمايش مرحوم صاحب جواهر اين است که آن رهبري سياسي را ائمه(عليهم السلام) با فتوايشان حفظ کردند که ما شيعهها را حفظ بکنند. حساب قيامت و بگير و ببند سر جايش محفوظ است. آنکه از بين نرفته است. شما ميخواهيد احکام قيامت را اينجا جاري بکني؟ اين به عهده خود ذات اقدس الهي است. اما ما در دنيا بايد با هم زندگي کنيم.
حوزه
اللهم صل على محمد وال محمد وعجل فرجهم
#الحمدلله_علی_کل_نعمه_کانت_او_هی_کائنة
خواهرم
لطفا به وبلاگ ما هم سربزنید
http://p-esmatie.kowsarblog.ir/
http://baha.kowsarblog.ir/
http://peykebesharat.kowsarblog.ir/
http://ramisa.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
دعایی که به آسمان میرسد
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1396
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ.
امام صادق علیه السلام فرمود:
پدرم می فرمود: از ظلم بپرهیزید که دعای مظلوم به آسمان میرود.
کافی، ج2، ص509
فرم در حال بارگذاری ...
جدایی حوزه از مسایل سیاسی ریشه در سکولاریزم دارد
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1396در گفت و گو با آیت الله مصباح یزدی مطرح شد:
بایدها و نبایدهای تحول در حوزه
جدایی حوزه از مسایل سیاسی از سنت های زمان پهلوی است و ریشه در سکولاریزم دارد
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت:
نهاد روحانیت به عنوان یک نهاد از جامعه انسانی نیز دستخوش این تحولات می شود و نیازمند تحول هست، اما باید این تحولات را جهت داد. این تحولات ناشی از عواملی است که در تغییر انسانها و نهادهای اجتماعی اثرگذار است و ما باید سعی بکنیم این عوامل را به نحوی تنظیم کنیم و از آنها استفاده کنیم که نتیجه اش کمال جامعه باشد.
آیت الله مصباح یزدی رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با هفته نامه افق حوزه به بایدها و نبایدهای تحول در حوزه های علمیه پرداخته است که به این شرح است:
اجازه بفرماییدکه اولین سؤال این باشدکه جنابعالی شرایط معاصر را برای تحصیل علم در حوزه علمیه چطور می بینید؟ برخی بر این باورند که از حوزه معاصر نمی شود انتظار داشت چنان عالمانی در طراز آیةالله بروجردی و علمای بزرگ دیگر تربیت یابد، آیا واقعاً اینطور می بینید؟
من پیشاپیش عرض بکنم که بینش بنده خیلی قابل اعتنا نیست، ما برای دو سه نسل گذشته هستیم و حالا در یک گوشهای از حوزه خدمات بسیار کوچک و کم ارزشی ارائه می دهیم، اما از آنجایی که شما سؤال فرمودید در حدی که توان داشته باشم جوابی عرض می کنم. اگر بخواهید جواب صریحی به این سؤال داده شود، باید شرایط زمانی آن حوزهای که مثل آقای بروجردی را تربیت می کرد را در نظر بگیریم و شرایط فعلی را نیز ببینیم و آنها را مقایسه کنیم تا بدانیم چه تفاوت هایی وجود دارد و چه انتظاراتی باید داشت.
...
حوزه زمان مرحوم آقای بروجردی، که تا حدود زیادی هم متأثر از شخصیت خود ایشان بود، شاهد دو بخش از زندگی ایشان بود؛ یک بخش از زندگی ایشان مربوط به قبل از دولت پهلوی است که ایشان در نجف و در درس مرحوم آخوند و دیگران شرکت می کردند و حوزه هم رونق خوبی در نجف داشت. فصل دوم حیات طیبه ایشان که مربوط می شود به دوران بازگشت از نجف که این بخش از زندگی مرحوم آیةالله بروجردی مقارن شد با دولت پهلوی که قصد داشت با اقتدار دیکتاتورمابانه، برنامه های دیکته شده دیگران را در کشور اجرا کند، لذا وقتی آن سابقه را با این لاحقه ملاحظه بکنیم متوجه می شویم که در زمان دولت پهلوی به خاطر فشارهای زیادی که بر روحانیت و به یک معنا بر دین بود فعالیت روحانیت بسیار محدود بود و همه چیزهایی که باید روحانیت از آن استفاده کند یا در مقام انجام وظیفه به کار بگیرد از روحانیت سلب شده بود، حتی اقامه مجالس روضه خوانی و عزاداری ممنوع و لباس روحانیت قاچاق بود. بعدها با یک شرایط محدودی اجازه میدادند در هر شهری یک یا دو نفر لباس روحانیت بپوشند! مدارس حوزوی تعطیل، بلکه رو به ویرانی بود و در بعضی از شهرها حتی یک طلبه وجود نداشت، اتاق های مدارس تبدیل به انبار کالای بازاری ها شده بود، همچنین موقوفات حوزه های علمیه نیز به عنوان ممتنع المصرف و عناوین دیگری توسط اوقاف تصرف شده بود. از لحاظ معنوی و روحی هم آنقدر تبلیغات علیه روحانیت شده بود که اکثریت مردم نسبت به روحانیت خوشبین نبودند و روحانیت را سربار جامعه می دانستند و معتقد بودند روحانیت کاری برای جامعه نمی کند. در واقع اینها را یک گدای محترمی می دانستند که می خواهند از مردم استفاده کنند و کاری هم برای جامعه انجام نمی دهند. انواع تهمت ها به روحانیت زده شده بود و اگر در جایی نقطه ضعفی هم وجود داشت، بزرگنمایی می کردند، خلاصه محیط کاملاً بر ضد روحانیت و بسیار اسفناک بود. آنچه عرض شد مشتی از خروار بود و لذا در چنین محیطی امکان فعالیت به روحانیت داده نمی شد و با این اوضاع تنها دو کار از روحانیت آن زمان بر می آمد:
1- یکی امامت جماعت مساجد بود که البته آنهم به گونه ای بود که در بعضی از جاها حتی نمی توانستند با لباس روحانیت به مسجد بروند. در شهر ما بزرگترین مسجد، مسجد آقاشیخ غلامرضای فقیه خراسانی بود که ایشان هم با کلاه نمدی که بر سرش می گذاشت به مسجد می آمد تا بتواند نماز جماعت بخواند و احیاناً مسئله ای از وی بپرسند.
2- کار دیگری که از روحانیت آن زمان ساخته بود منبر بود، که در یک مدتی منبر و روضه خوانی نیز ممنوع بود و بعدها با یک شرایط خاصی اجازه منبر و روضه داده شد که خیلی محدود روضه خوانی برگزار می شد و مردم هم جز اینکه یک روضه ای بخوانند و گریه ای بکنند انتظاری نداشتند و فقط کار روحانیت این بود. در چنین محیطی امثال مرحوم آیةالله بروجردی چه کار می توانستند بکنند و بزرگانی امثال ایشان نیز که در شهرستانها بودند، نهایت می توانستند یک درسی در منزل برگزار کنند و چند نفری در این مباحثات حاضر شوند. بعدها که توانستند یک مقداری فعالیت علمی کنند، صرفاً به بیان مسایل نماز و روزه می پرداختند و الا سایر مسایل دینی و اجتماعی اصلاً مطرح نمی شد.
شما اگر کتاب هایی که در آن عصر به صورت محدود و چاپ سنگی چاپ می شد را ملاحظه بفرمایید فقط در ابواب طهارت و صلاة کتاب می بینید و مباحث دیگری مطرح نبود؛ چرا که مردم غیر از مسایل نماز و روزه چیز دیگری از روحانیت نمی خواستند. یک عالم دینی در چنین شرایطی چه کار می توانست بکند و به جز تمرکز در حاشیه نویسی یا نوشتن رساله ای در یک موضوع فقهی کاری از او بر نمی آمد که البته آنهم در اندرونی خانه ها خاک می خورد. بعد از آنهم که گشایشی در وضع دین اتفاق افتاد، مردم به همین وضع عادت کرده بودند و از آخوند جز نماز جماعت و روضه خوانی انتظاری نداشتند، البته اگر مراسم عقد یا عزایی هم بود، روحانی را صرفاً برای احترام و زینت مجلس دعوت می کردند.
بنابراین این شد سنت که روحانی سنتش فقه است و مسایل فقهی آن هم در حدی است که نیاز روزمره مردم را پاسخگوست و سایر بخش های دین متروک ماند و در سایر بخش های دین، نه استادی درسی می گفت و نه کتابی می نوشت و نه کسی از اعتقادات، اخلاق و ارزشها، مسایل اقتصاد و سیاست اسلامی سؤالی می کرد و در این عرصه نیز کاری نشد. بعدها که برای روحانیت گشایشی پیدا شد. متأسفانه این سنت همچنان باقی ماند و کار روحانیت در منبر و مسئله گفتن و امام جماعت خلاصه می شد و در نهایت تمام عمر یک روحانی تنها در حوزه فقه صرف می شد و در نتیجه تمام نیرویش متمرکز در بخشی از اسلام می شد.
حال اگر بخواهد این حوزه پیشرفت بکند و بخواهیم که با همان امکانات و همان محدودیتها و همان افراد همه برنامه های روحانیت اجرا بشود، طبیعی است که آن امکانات بین بخش های مختلف تقسیم میشود و هر کدام سهم کوچکی خواهند برد.
حال که اینگونه هست چکار می شود کرد و چکار باید کرد؟ ما باید بدانیم که این کاری که انجام می شد شاید از لحاظ نسبت ریاضی یک دهم کاری که روحانی باید انجام بدهد نبوده، اگر روحانیت بخواهد کار خودش را درست انجام بدهد، باید نیرو و بودجه امکاناتش ده برابر بشود. اگر امکانات فراهم شود و برای کسانی که در این عرصه وارد شده اند برنامه ریزی کرد، می توان فقیهان مبرزی مانند آنچه در گذشته بود تربیت کرد، و در کنار آن می توان متخصصین دیگری در سایر بخش های دین نیز تربیت کرد.
پس اینکه آیا گسترش حوزه موجب کمرنگ شدن یا کمشدن کیفیت کار علمی می شود یا نه؟! بستگی به چگونگی مدیریت آن دارد و اگر برنامهریزی صحیحی بشود و امکاناتش را فراهم کنند و مسایلی که لازم است برای تشویق و راهنمایی و ارشاد مردم در اختیارشان قرار بدهند، میشود حوزهای تشکیل داد که در همه بخشها حتی از زمان گذشته هم پیشرفتهای بیشتری داشته باشد.
ما در برهه ای هستیم که به لطف و عنایت الهی، انقلاب اسلامی که مولود حوزه های علمیه است محقق شده است، در بحث رابطه نظام و حوزه برخی معتقدند که حوزه باید ربط و نسبتش را با نظام تعریف بکند و استقلال حوزه را در این می بینند که در بسیاری از موضع گیریها ورود نکند تا حاشیه ای دامنگیر حوزه نشود، در مقابل برخی دیگر معتقدند که حوزه باید در تمام شئون نظام نقش آفرین باشد. حضرتعالی این رابطه را چطور ترسیم می فرمایید؟
▪ جواب این مسئله منوط بر این است که حوزه و رسالت آن و وظایف حوزویان را درست بشناسیم و باید فهم صحیحی از رابطه حوزه و انقلاب داشته باشیم تا بدانیم که آیا این وظایف، یک امر عارضی و خارج از وظایف روحانیت است یا اینگونه نیست، بلکه جزو متن کار روحانیت بوده و از وظایف واجب روحانیت است؟! اگر ما این مسایل را درست جواب بدهیم، طبعاً پاسخ این سؤال روشن میشود.
اما اینکه در حال حاضر روحانیت نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی باید چه نقشی را عهده دار باشد، اجمالاً می توان گفت: ما معتقدیم اسلام تعیین کننده راه زندگی بشر است، به گونه ای که سعادت دنیا و آخرتش را تضمین می کند و سعادت دنیا، فقط در یک زاویه و در یک سطح نیست و سطوح مختلف زندگی ما احتیاج به دین دارد و دین می تواند در همه این سطوح ما را راهنمایی کند البته در همان بخشی که وظیفه دین است و آن نهادی که این وظایف بر عهده اش هست نهاد روحانیت است. بنابراین وظیفه روحانیت این است که دین را در جامعیت خودش بشناسد و بشناساند و در آن بخشی که نیاز به حضور روحانیت در مسایل نظام هست حضور داشته باشد، به خصوص در مسایل فرهنگی و بخشی از مسایل سیاسی را بتواند اجرا بکند و اگر اینگونه شد منافاتی با استقلال حوزه ندارد، بلکه حوزه آن است که همه این کارها را بکند و اگر بخشی از این کارها را نکند موجود ناقص و مثل کسی است که نصف بدنش فلج باشد یا یک چشم نداشته باشد و در این صورت بگوییم انسان یک چشم، باید استقلال خودش را حفظ کند! اگر این انسان چشم دیگری هم داشته باشد، مسایل دیگری را هم می بیند و منافاتی با استقلال او ندارد و باید هم اینگونه باشد، لذا کار روحانیت این است که دین را در تمام ابعادش در جامعه بشناساند و در بخشی از آنها مستقیماً و در بخش های دیگر به واسطه اجرا بکند. بنابراین تفکیک حوزه از مسایل سیاسی و اجتماعی دنباله همان برداشت غلطی است که از سنت زمان پهلوی پیدا شده و ریشه در سکولاریزم دارد که در آن حساب دین از حساب دنیا جدا است، دین نماز و روزه است و مسایل دیگر اجتماعی مانند ارتباطات، سیاست، روابط بین الملل، مسایل نظامی و این حرفها ربطی به دین ندارد. اینها مسایل دنیا است و اینها را باید دنیامداران کار بکنند که ریشه اش این تفکر غلط دوگانگی دین و دنیا است. ما معتقدیم اسلام دینی است که در همه ابعاد زندگی بشر راهنمایی و دستور دارد و وظایف تعیین کرده و آن کسی که می بایست مستقیماً این را بشناسد و اعمال بکند روحانیت است.
گاهی در نوشته ها و مقالات که به سمع و نظر حضرتعالی هم میرسد، اینطور طرح میشود که حوزه شأن مطالبه گریاش نسبت به نظام را کمتر ایفا می کند، بلکه بیشتر از آن پشتیبانی و حمایت و گاهی اوقات رفتارهای حاکمیتی را توجیه می کند؛ آیا این چنین است و این رابطه چطور باید ترسیم بشود؟
▪ اصل این مسئله که روحانیت به عنوان دینشناس و اجراکننده مبانی دین در همه ابعاد زندگی مسئولیت دارد و امر به معروف و نهی از منکر نیز بر همه واجب است روشن است، اما در مسئله عمل و اجرای دین در شرایطی که تزاحمی بین بخشها از احکام دین اتفاق بیفتد، باید اهم و مهم کرد. این کار از صدر اسلام و به خصوص از زمان وفات حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم موضوعیت پیدا کرد، و لذا اولویت قائل شدن در مقام تزاحم و رعایت برخی از مصالح یکی از چیزهای است که باید خود روحانیت تشخیص بدهد و بداند که وقتی مسایلی تزاحم پیدا کرد اولویت در چیست؟ باید روحانیت متوجه این معنا باشد که در چه شرایطی باید امر به معروف کند و این امر و نهی با چه زبان و لحنی و ابزاری صورت بگیرد و در مقام تزاحم مسایل ممکن است امر و نهی ای از تحقق امر اهمی جلوگیری کند و در آنجا باید مصلحت مهمتر را در نظر گرفت، لذا گاه در بعضی موارد از امر به معروف ها یا نهی از منکرها خودداری می کردند، به خاطر اینکه تشخیص می دادند اینها از یک کارهای مهمتری مانع می شود. البته در تشخیص گاهی اشتباه هم اتفاق می افتد و ما معتقدیم در این زمینه کسی که خوب تشخیص داد و خوب عمل کرد امام؟رضو؟ بود.
آیا این مسیر را کماکان بعد از انقلاب هم استمرارش را لازم می بینید؟
بستگی به شرایط اجتماعی دارد، پدیدههای اجتماعی صد درصد که هیچ، بلکه گاهی شصت درصد و هفتاد درصدش هم قابل پیشبینی نیست. بستگی دارد به شرایط بین المللی و اقتصادی و طبیعی و اینکه انجام وظایف قشرهای مختلف چگونه محقق شود که اگر به وظایفشان عمل کنند، وضعیت با زمانی که اهل عمل نباشد، فرق می کند و دهها عامل دیگر که همه این عوامل در این فرایند نقش دارند، لذا شرایط بسیار متغیر است. بله در یک شرایطی اگر عیناً مثل انقلاب ما باشد، باید همان کارها تکرار شود و دستاوردهای گذشته حفظ بشود و نگذارند اینها ضعیف و فراموش شود، و این کاری است که به حق و به بهترین شکلش مقام معظم رهبری عهده دار هستند، اینکه ایشان در فرصت های مختلف روی کلمه انقلابیگری تأکید می کنند هم نسبت به مسئولان و هم نسبت به اصناف مردم و هم نسبت به روحانیت و حوزه که حوزه باید انقلابی بماند و افکار انقلابی ما باید زنده باشد این به خاطر روشنبینی ایشان است که آگاه و دوراندیش هستند.
□ همانطور که مستحضرید طی این سالها، انتظارات از حوزه بالا رفته و عرصه های جدیدی فراروی حوزه گشوده شده است و بحث تحول در حوزه مطرح شد. پس از طرح عنوان تحول در حوزه، فهم های مختلفی در این زمینه به وجود آمد و مباحثی مانند تحول در روشها، تحول در کتب، تحول در اهداف، تحول در ساختارها، بیان شد. شما اساساً با تحول در حوزه چگونه مواجه های را به صلاح میدانید؟
▪ یک مسئله اساسی که بیشتر در جامعه شناسی مطرح می شود این است که تغییر چه نقشی در پیشرفت جامعه دارد؟ گرایش های مختلفی در اینجا وجود دارد، بعضی ها برای تغییر موضوعیت قائل هستند و نفس تغییر را مطلوب می دانند و معتقدند همواره باید برای پیشرفت، با سکون و یکنواختی مبارزه کرد و دیگر شرط هم نمی کنند که تغییر به سوی کمال و اینها باشد، خود اصل تغییر مهم است. بعضی در مقابلش بیشتر سنتگرا هستند و می گویند سنت های اجتماعی خیلی ارزش دارد ولو اشتباه هم باشد و نقایصی هم داشته باشد، اما سنتها را باید حفظ کرد و نباید به تغییر دامن زد. ظاهراً هر دوی اینها در جهت افراط و تفریط است و هیچ کدامش برهان صحیح عقلی یا دلیل قابل قبول شرعی ندارد. یک حقیقتی وجود دارد و آن اینکه این عالم به طور کلی عالم ثبات نیست، نه در طبیعت ثبات وجود دارد و نه در جامعه و نه در افکار و این واقعیت جامعه است، اما اصل اینکه این تغییر یک امر ذاتی برای جامعه به حساب میآید و به هر شکلی باشد مطلوب است درست نیست، بلکه باید در هر مرحله ای ببینیم که در چه جهتی باید کار کرد که این تغییر به کمال و به صلاح ما و به رشد ما و رشد جامعه ما کمک بکند، سایر تغییرات هم همینطور است.
اما اینکه ما چکار باید بکنیم آیا نقشی داریم در اینجا یا نه، تسلیم عوامل اتفاقی باید باشیم و دلخوش کنیم به اصل تغییر و بگوییم تغییر را باید دامن زد به هر سمتی که شد و یا اینکه مبارزه کنیم با تغییر و تحول و بگوییم: نه، باید یکنواخت باشد و هرچه گذشتگان کردند همان را باید عیناً عمل کرد و در همان جهت حرکت کرد و نباید تغییری ایجاد شود، همه اینها فاقد دلیل مقبول است. ادله فراوانی وجود دارد که باید در تغییر، نقش داشته باشیم و به آن، جهت بدهیم. در مسئله تحول در حوزه هم، همینگونه هست و باید یک تحول مطلوب ایجاد کنیم، نه هر تحولی را و باید جلوی تحول نامطلوب ایستاد و در مقابل آن باید به تحولاتی که در جهت تکامل است کمک کرد و اگر ساکت و آرام مانده، باید ایجاد حرکت کرد.
نهاد روحانیت به عنوان یک نهاد از جامعه انسانی نیز دستخوش این تحولات می شود و نیازمند تحول هست، اما باید این تحولات را جهت داد. این تحولات ناشی از عواملی است که در تغییر انسانها و نهادهای اجتماعی اثرگذار است و ما باید سعی بکنیم این عوامل را به نحوی تنظیم کنیم و از آنها استفاده کنیم که نتیجه اش کمال جامعه باشد.
حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
دو عامل حفظ خانواده
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1396
آیت الله العظمی جوادی آملی در جلسه درس اخلاق:
تا مردم در صحنهاند دین زنده است
تا مردم در صحنهاند دین زنده است! اگر خدای ناكرده مردم در صحنه نباشند رهبر، علی بن ابیطالب هم باشد شكست قطعی است چه اینكه در صدر اسلام همینطور بود.
حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق این هفته خود که در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد با گرامی داشت ایام هفته وحدت به ادامه تفسیر نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام پرداختند و بیان داشتند:
بحث ما در نهجالبلاغه به نامه وجود مبارك امیرالمؤمنین علیه السلام به حارث همدانی رسید. حضرت فرمود نعمتی كه خدا به تو داد ضایع نكن. مستحضرید بعضی از نعمتهای ظاهری است، بعضی باطنی است مثلا خدا به كسی استعداد خوب میدهد، فرمود نعمتی كه خدا به تو داد بشناس و آن نعمت را در جای خود صرف بكن. کسی که خدا به او استعداد داد تا فرصت فراگیری علم دارد نباید به قصه و حرفهای نادرست بپردازد.
...
ایشان ادامه اداند: در همانجا فرمود مطلبی را كه خواستی با زبان یا قلم بنویسی یا بگویی، تا تحقیق نكردی نگو و ننویس. فرمود مگر نه این است كه انسان، مرگ را میمیراند و ابدی میشود، اگر موجود ابدی هستیم باید به فكر ابد باشیم و كالای ابد، علم صائب و عمل صالح است.
معظم له با اشاره به فرمایش امیرالمؤمنینعلیه السلام ابراز داشتند: حضرت فرمود فضایل اخلاقی خودت و بچهها را مقدم بدار. این عیب ندارد كه انسان قوم و خویش خود را در تربیت مقدم بدارد. اگر یك جا آتش گرفته آدم اول زن و بچهاش را نجات میدهد، آتش جهنم كه نقد است.
حضرت آیت الله جوادی آملی در تفسیر فراز دیگری از نامه حضرت امیر علیه السلام اذعان داشتند: انسان كه یك میلیارد یا دو میلیارد یا صد میلیارد سال زندگی نمیكند، انسان موجودی است ابدی، این ﴿خالدین فیها ابدا﴾ یعنی چه؟ فرمود حارث! تو نمیپوسی بلکه تو از پوست به در میآیی، پس كار و فكر ابدی كن، و قرآن هم گفت اگر چیزی برای خدا نباشد، ابدی نیست و میپوسد.
ایشان با اشاره به توصیه حضرت امیر علیه السلام در خصوص انتخاب دوست صالح خاطرنشان کردند: فرمود چه حوزوی باشی چه دانشگاهی، یك رفیق و دوست خردمند انتخاب كن، با كسی كه خوشفهم و خوشاستعداد نیست و یك آدم ضعیفالرأی است و داعی ندارد، اگر رفاقت كنی و رابطه دوستانه داشته باشی در حدّ عموم بد نیست كه هر مسلمانی با مسلمان دیگر اینچنین باشد، اما وقتی رفیق میگیرید باید خوشاستعداد باشد. رفیق را با رفیقش میشناسند.
معظم له به نقش مهم مردم در حفظ حکومت اشاره کردند و بیان داشتند:
تا مردم در صحنهاند دین زنده است! اگر خدای ناكرده مردم در صحنه نباشند رهبر علی بن ابیطالب هم باشد شكست قطعی است چه اینكه در صدر اسلام همینطور بود. فرمود اگر میخواهی در جایگاه خود بمانی، مردم را محترم بشمارید، خواسته مردم را گرامی بدارید، با مردم باشید، ظاهر و باطنتان مردمی باشد، فرمود مبادا غافل باشی، همیشه كارهایت را بررسی كن، چند لحظهای در شب و روز تنها باش كه من چه كردم.
ایشان در بخش دیگری از سخنان خود تصریح داشتند: حضرت فرمود از عصبانی شدن در منزل و غیر منزل بپرهیزید، این غدّه بدخیم طلاق در اثر همین عصبانیتهاست. یك بیان نورانی ائمه فرمودند که خانهای كه با طلاق ویران شده به این آسانی ساخته نمیشود، عمری طرفین افسرده زندگی میكنند، این مثل بافت فرسوده شهر نیست كه دوباره ساخته شود. این خانه ویرانشده است به این آسانی آباد نمیشود. منشأش غرور و غضب است، فرمود دو چیز است كه عامل حفظ خانواده است: دوستی عاقلانه نه از روی غریزه و مودت مهربانانه و عقلی! چه كسی بهتر از علی و اولاد علیعلیه السلام خیرخواه ما هستند، آنها سخنگوی خدایند. حضرت این نامه را مینویسد كه همه ما استفاده كنیم، فرمود عصبانیت یك لشكر مجهز و آماده شیطان است.
حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
یقین ضعیف باعث شده که از قرآن و عترت استفاده نکنیم
نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1396آیت الله بهجت: اگر از قرآن استفاده نمیکنیم برای این است که یقین ما ضعیف است، از این رو، اگر خود امام علیه السلام را هم ببینیم، تغییر حالی در ماحاصل نمیگردد.
آیت الله محمد تقی بهجت بیان کردند:
چنان چه عده ای در حال حضور به ائمه علیه السلام بد و ناسزا میگفتند، چنان که شخصی به امام جواد علیه السلام گفت:
«به نظرم که تو مست هستی»،
حضرت فرمود:
«خداوندا، اگر تو میدانی که من روزه دار هستم، مزهی آهن و خواری اسیری را به این شخص بچشان»؛
و آن شخص زود هلاک شد.
امام علیه السلام و قرآن، با کتاب رستم و اسفندیار فرق دارند!
آیا ما اهل قرآن هستیم یا نه، عمری برای تعجیل فرجش دعا کردیم، نکند از آنها نباشیم.
ایشان افزودند: آیهی قرآن که میگوید:
«اگر قرآنی وجود داشت که به واسطه آنکوهها سیر شود، یا زمین به آن پیموده و شکافته شود، یا با مردگان سخن گفته شود.»، آیا امور مذکور در آیه شریفه، فرض محال یا غیرواقع است، یا میخواهد بفرماید که اهلش با این قرآن، همهی این کارها را میتوانند انجام دهند؟
آیتالله بهجت گفتند: از جاحظ که یکی از علمای عامه است، نقل شده که: «فلان خطبه امیرالمومین علیه السلام را چهل مرتبه مطالعه کردم و در هر بار استفاده جدید کردم».
قرآن هم اینگونه است که با مطالعه و تامل و تدبر در آیات آن، انسان برداشتها و استفادههایی میکند که قبلا نکرده بود.
در محضر بهجت
با سلام . ممنون از سایت خوبتون - اگه مایل بودید سایت ما رو هم در قسمت لینک های خود قرار بدید.
ممنون
http://ariapix.net
فرم در حال بارگذاری ...
یاد خدا نباید به دورانهای سخت اختصاص داشته باشد
نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1396
فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ
هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند)؛ امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مىشوند!
آيه شماره 65 از سوره مبارکه عنکبوت
1- ترس، غبارهاى غفلت را برطرف و فطرتخداجویى را بیدار مىكند. «فاذا ركبوا… دعوا اللّه…»
2- ایمان نباید موسمى و مقطعى باشد. «فلمّا نجّاهم… یشركون»
3- مهمتر از اخلاص، حفظ آن است. «مخلصین - اذا هم یشركون»
4- دعاى خالصانه، مستجاب است. «دعوا اللّه مخلصین… فلمّا نجّاهم» (پس از دعا، حرف «فاء» در «فلمّا»، نشانهى استجابت دعا مىباشد)
5- نجات از مشكلات وحوادث، راهى است براى شكر نه شرك.«اذا همیشركون»
مقام معظم رهبری:
فرمود: «و اذكر ربّك فی نفسك تضرّعا و خیفة»؛(۱) یاد خدا با تضرع، پشتوانهی همهی خیرات و همهی بركاتی است كه انسان میتواند در این مهلت زندگی به دست بیاورد. این یاد خدا نباید اختصاص داشته باشد به دورانهای شدت و محنت و زحمت و فشار؛ نه، در دوران راحت، در دورانی كه انسان دغدغه و نگرانی مادی هم ندارد، این یاد خدا را باید در دل نگه دارد. وقتی سختیهائی به ما افراد بشر روی میآورد، به یاد خدا میافتیم. فرمود:
«فاذا ركبوا فی الفلك دعوا الله مخلصین له الدّین فلمّا نجّاهم الی البرّ اذا هم یشركون»؛(۲) در حین بلا، انسان به خدا متوجه میشود؛ وقتی بلا برطرف شد، انسان یادش میرود. در جاهای مختلف قرآن، مكرر در مكرر - شاید ده بار یا بیشتر، كه من نشمردم - این گلایه را خدای متعال از انسانها میكند كه وقتی دچار شدت میشوید، توجه پیدا میكنید؛ وقتی شدت برطرف شد، غفلت پیدا میكنید. خب، این راهِ شما را مسدود میكند، حركت شما را متوقف میكند. در سورهی مباركهی یونس دو مرتبه این موضوع تكرار شده است؛ یك بار لحن عجیبی است، لحن گلایهی تند الهی از ماها است؛ فرمود: «و اذا مسّ الانسان الضّرّ دعانا لجنبه او قاعدا او قائما»؛ وقتی دچار سختی است، متوجه به ما میشود؛ دعا میكند، تضرع میكند، توجه میكند، در حال خواب، در حال راه رفتن، در حال نشستن؛ «فلمّا كشفنا عنه ضرّه مرّ كأن لم یدعنا الی ضرّ مسّه»؛ وقتی مشكل برطرف شد، جوری حركت میكند كه كأنه از ما چیزی نخواسته و ما به او چیزی عنایت نكردیم؛ غفلت محض! بعد میفرماید:
«كذلك زیّن للمسرفین ما كانوا یعملون»؛(۳) یك لحن تند و توبیخ.
برادران و خواهران! در همه حال بایداز خدای متعال كمك خواست. رابطهی قلبی بین ما و خدا باید در حال آسایش، در حال راحت، در حال محنت، در حال كرب ادامه پیدا كند؛ این ضامن حركت تكاملی انسان است، ضامن تعالی انسان است؛ این است كه میتواند ما را به آن هدف اصلی آفرینش برساند. به نظر ما، این توسل و تضرع، در همهی عرصههای حیات، به عمل میانجامد. اگر این توجه به خدا باشد، ركود، سكون، ناامیدی، بازگشت به عقب و توقف در عرصههای گوناگون حیات وجود ندارد.۱۳۹۲/۰۴/۳۰بیانات در دیدار مسئولان نظام
۱ ) سوره مبارکه الأعراف آیه ۲۰۵
وَاذكُر رَبَّكَ في نَفسِكَ تَضَرُّعًا وَخيفَةً وَدونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ وَلا تَكُن مِنَ الغافِلينَ
ترجمه:
پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!
۲ ) سوره مبارکه العنكبوت آیه ۶۵
فَإِذا رَكِبوا فِي الفُلكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخلِصينَ لَهُ الدّينَ فَلَمّا نَجّاهُم إِلَى البَرِّ إِذا هُم يُشرِكونَ
ترجمه:
هنگامی که بر سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک میشوند!
۳ ) سوره مبارکه يونس آیه ۱۲
وَإِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِدًا أَو قائِمًا فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلىٰ ضُرٍّ مَسَّهُ ۚ كَذٰلِكَ زُيِّنَ لِلمُسرِفينَ ما كانوا يَعمَلونَ
ترجمه:
هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، میخواند؛ امّا هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم، چنان میرود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتی این عمل را درک نمیکنند)!
فرم در حال بارگذاری ...
تشکیل آسان خانواده
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1396
نقل است از مرحوم آیتالله مجتهدی:
روزی علامه مجلسی (رحمه الله) بعد از اتمام تدریس، به منزل رفت. همسرش گفت دیگر وقت ازدواج دخترمان شده است. علامه سریعاً به مجلس درس برگشت؛ هنوز طلاب متفرّق نشده بودند. ایشان ایستادند و فرمودند: هر کس زن میخواهد، اعلام کند! ملاصالح مازندرانی(رحمه الله) دلش را به دریا زد، بلند شد و اعلام آمادگی کرد. به سادگی رفتند و عقد کردند و تمام شد. خیلی آسان و بدون تکلف.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات فراموش نشود
وارثون
فرم در حال بارگذاری ...
بالاترین ذکر
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1396
فرم در حال بارگذاری ...
عوامل ثبات و زوال ایمان
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1396
ما از بزرگانِ اهل معنا و اهل توحید هم مکرّر شنیدیم این معنا را که توصیۀ اوّل، ترک گناه است بعد نوبت میرسد به انجام کارهای خوب و اذکار و اوراد و نوافل و مستحبات و امثال اینها. اوّل، ترک گناه است.
مجموعه «عطر ماندگار» شامل قطعات کوتاهی از شرح احادیث اخلاقی با بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی در ابتدای درس خارج فقه است. احادیث گنجانده شده در این مجموعه با مضامین اخلاقی و اجتماعی و قابل استفاده برای عموم جامعه است. منبع احادیثی که در این مجموعه شرح داده میشوند کتاب «الشافی فی العقاید، الاخلاق و الاحکام و امالی» است.
فرم در حال بارگذاری ...