مادرانه، زبان حال مادر حضرت علی اصغر - بهادری (+ متن)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397

 

دلم میخواد که گهواره ی شیش ماهم و من بغل بگیرم لالایی دم بگیرم

دلم میخواد گلم جون و دلم توو بغلم آروم بگیره خدا کنه نمیره

گلم داغه تنش تشنه که مونده بدنش تاب نداره علی خواب نداره

گلم خشکه لبش میکشه گرمایه تبش خواب نداره

حرم آب نداره علی لای لای علی لای لای علی جان

علی لای لای علی لای لای علی جان

 دانلودنماهنگ مادرانه در وصف حضرت رباب و علی اصغر علیهماالسلام

شاعر: فرید احمدی
زمان: 91 ثانیه (01:31)(5.04 MB)





فرم در حال بارگذاری ...

عصر عاشورا (اثر استاد فرشچیان)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی کربلای تو قبله گاه منه با نوای جواد مقدم

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397

 

مداحی کربلای تو قبله گاه منه با نوای جواد مقدم

متن مداحی

کربلای تو قبله گاه منه سرزمینه تو سر پناه منه

کربلای تو قبله گاه منه سرزمینه تو سر پناه منه

میدونم آقا همه روضه هام شروع میشه به ساعت کربلا

من ازت میخوام یه حسینه مثلا به مساحت کربلا

بجون خودم جونمم میدم بشه خرج زیارت کربلا

یا حسین مدد

یا حسین مدد

یا حسین مدد

...

کربلای تو که بهشت منه سرگذشت تو سرنوشت منه

کربلای تو که بهشت منه سرگذشت تو سرنوشت منه

از همون قدیم شدی زندگیم سر سفره خونم اومدی

منم اومدم رو زدم مگه میشه گدات رو پناه ندی

به همه نشون میدم آقا جون که تو شناسنامه منو مهر زدی

میدونم آقا همه روضه هام شروع میشه به ساعت کربلا

من ازت میخوام یه حسینه مثلا به مساحت کربلا

بجون خودم جونمم میدم بشه خرج زیارت کربلا

یا حسین مدد

یا حسین مدد

یا حسین مدد

کربلای تو ای آبروی منه آسمون تو آرزو منه

دیگه دوری از تو واسم بسه منی که به نگاهت اسیرم

اگه روح من بهت میرسه بذار گوشه روضه ببینمت

آخه راه کج به کجا بدم تو بهم نشون دادی مسیرم رو

میدونم آقا همه روضه هام شروع میشه به ساعت کربلا

من ازت میخوام یه حسینه مثلا به مساحت کربلا

بجون خودم جونمم میدم بشه خرج زیارت کربلا

یا حسین مدد

یا حسین مدد

یا حسین مدد

 


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی منم آن خسته زندانی که ممنوع الملاقاتم با نوای سعید حدادیان

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی داروی هردردما ازدم تومی رسد با نوای محمودکریمی

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی صداپیشه جناب‌خان در مجلس عزاداری امام حسین‌(ع)

نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397

 

 

این شب‌ها همزمان با فرا رسیدن ماه عزای حسینی، هیئت‌ها و تکیه‌ها در سراسر کشور با مراسم‌های ویژه به برگزاری هر چه بهتر مجالس عزاداری امام حسین‌(ع) می‌پردازند.

به تازگی ویدئویی از مداحی محمد بحرانی (صداپیشه جناب خان) هنرمند تلویزیونی منتشر گردیده که دیدن آن خالی از لطف نیست. این ویدئو از طریق یکی از هواداران او در هیئت خوزستانی‌های مقیم مرکز گرفته شده که به لهجه شیرین خوزستانی در حال مداحی است.

گفتنی است؛ محمد بحرانی صدا پیشه عروسک جناب خان در برنامهٔ خندوانه است که با حضور در این برنامه مردم با چهره او آشنا شدند.

در ادامه ‌می‌توانید مداحی این شخصیت محبوب تلویزیونی را در حین مداحی مشاهده کنید:

مداحی صداپیشه جناب‌خان در مجلس عزاداری امام حسین‌(ع)


فرم در حال بارگذاری ...

انتظار یعنی رنج امروز ابدی نیست

نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1397

وقتی به شما می گویند انتظار بکشید؛ یعنی، این وضعیتی که امروز شما را رنج می دهد و دلتان را به درد می آورد، ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چه قدر انسان، حیات و نشاط پیدا می کند.

در کتاب «ما منتظریم؛ خورشید مهدویت در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی)» که به اهتمام حسن ملایی تدوین شده، درباره برکات حضور امام معصوم(ع) در جامعه و اعتقاد به مهدویت آمده است:

امام، معیار سنجش و عامل توازن اجتماع

انبیاء دو هدف درند؛ دو هدف مهم؛ یکی هدف اساسی ساختن انسان، پیراستن انسان از بدی ها، آراستن انسان به نیکی ها  و فضیلت ها و خوبی ها؛ خلاصه انسان را انسان کردن؛ این هدف بالاست؛ اما هدف دیگری که انبیاء دارند که در نیمه راه این هدف قرار دارد، این است: تشکیل جامعه توحیدی، تشکیل نظام الهی، تشکیل حکومت خدا، تشکیل تشکیلاتی که با قوانین و مقرارت الهی اداره شود، این هدف همه انبیاء است…؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ» به یقین فرستادیم پیامبران خود را «البینات» همراه با دلایل روشن و روشنگر … «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ» … با آنها فرستادیم کتاب را، این یک؛ «وَ المیزان» با آنها میزان هم فرستادیم، میزان یعنی ترازو یعنی چه؟ یعنی هر پیغمبری که آمد، یک ترازو زیر بغلش بود، بزرگ یا کوچک؟، نه! منظور میزان یعنی وسیله ای که با او می توان تعادل و توازن اجتماعی به وجود آورد… چیست آن وسیله؟ … بنده مراجعه کردم در ذیل این آیه به احادیثی که وارد شده، دیدم یکی از چیزهایی که میزان را معنا کردند، می فرمایند: «المیزان الامام» و دیدم درست است، کاملا تطبیق می کند، الهام می گیریم ما از این حدیث [که] میزان امام است.

...


امام آن کسی است که در جامعه باید حق را از باطل جدا کند، اوست که باید صف ها را مشخص کند. اوست که باید تعادل و توازن اجتماعی را برقرار کند، چرا؟ چون حاکم جامعه است. امام میزان است، معیار است، بدی ها و خوبی ها با او سنجیده می شود، راه ها با او تطبیق می شود. به علاوه اوست که ناظر است در اجتماع به اینکه مردم از توازن و تعادل خارج نشوند.(1)

ایجاد نشاط و شادابی زندگی

وقتی به شما می گویند انتظار بکشید؛ یعنی، این وضعیتی که امروز شما را رنج می دهد و دلتان را به درد می آورد، ابدی نیست و تمام خواهد شد. ببینید چه قدر انسان، حیات و نشاط پیدا می کند. این، نقش اعتقاد به امام زمان(عج) است. این نقش اعتقاد به مهدی موعود(عج) است.(2)

دو نوع زندگی برای آحاد بشر وجود دارد. یک زندگی، زندگی برای نیازهای مادی شخص است… اینگونه زندگی کردن، خصوصیت تلخی دارد… نوع دوم زندگی این است که انسان برای هدفی زندگی کند؛ هدفی که از خود او بیرون باشد. نمی گویم این هدف، همیشه الهی باشد. حتی اگر این هدف مادی هم باشد، اما مربوط به کل جامعه یا برای بشریت باشد… در این نوع زندگی هر چه می گذرد، انسان احساس می کند که عمرش تلف نشده است، چون برای یک هدف عالی زحمت کشیده است. اگر این هدف الهی باید به بشریت برگردد، به آرمان های خدایی برگردد، به صلاح و خیر بشر برگردد، به استقرار عدالت و به مبارزه با ظلم و جور مربوط شود، احساس می کند که به هدف نزدیک تر شده است. در پایان راه هم وقتی به پشت سر خود نگاه می کند، می بیند فرسنگ ها به هدف نزدیک شده است، لذا حسرت ندارد و احساس لذت می کند.(3)

در آینده ای قطعی بساط ظلم برچیده خواهد شد

خودِ این عقیده (مهدویت) نیز آثار و خصوصیاتی دارد که این خصوصیات برای همه ملت ها و ملت مسلمان ما، حیاتبخش است و عمده این خصوصیات و آثار هم، عبارت است از امید به آینده. امروز هر فرد شیعه، می داند که در یک آینده ای- آن آینده، ممکن است خیلی نزدیک باشد، ممکن است دوردست باشد، به هرحال قطعی است- این بساط ظلم و بی عدالتی و زورگویی، که امروز در دنیا هست، برچیده خواهد شد. می داند که این وضعی که مستکبران در دنیا به وجود آورده اند- که هر کسی حرف حقی بزند و راه حقی را دنبال کند، از طرف آنها مورد فشار قرار می گیرد و اراده فاسد خودشان را بر ملت ها تحمیل می کنند یک روزی از بین خواهد رفت و گردن کشان، طاغیان، یاغیان و قدرت های زورگوی عالم، ناگزیر خواهند شد که در مقابل حق، تسلیم بشوند یا از سر راه حرکت حق، برداشته بشوند هر فرد مسلمان- به خصوص هر فرد شیعه- این را می داند و به آن یقین دارد. این خیلی امیدبخش است. این موجب می شود که هر انسان خیرخواه و مصلح و علاقه مند به صلاح، کار و تلاش و مجاهدت خود را در راه صلاح، با امید به آینده انجام دهد. ببینید این عقیده چه قدر ارزشمند، دارای تاثیر و حیاتبخش است.(4)

پی نوشت:
1-ولایت و حکومت، صص 48-50؛
2-بیانات در جمع اقشار مختلف مردم در روز میلاد پربرکت حضرت ولی عصر(عج)؛17/10/1374؛
3-بیانات در دیدار اعضای نیروی هوایی ارتش در روز نیروی هوایی؛19/11/1371؛
4-سخنرانی رهبر معظم انقلاب، ۱۳۷۷/۹/۱۵؛


منبع: خبرگزاری شبستان


فرم در حال بارگذاری ...

چرا امام حسین(ع) در کربلا از خداوند طلب باران نکرد؟

نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1397
 
 
 
1) پیامبران و امامان معصوم(ع) ملزم بودند که در تمام کارها و زندگی روزمره خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند. در برخورد با دوستان، دشمنان، برآوردن نیازهای زندگی و … از علم و توانایی که از طریق عادی به دست آمده، استفاده می کردند و در برخورد با ستمکاران از راه های معمولی استفاده می کردند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند (مگر در موارد مخصوص و به اذن الهی) که مصلحت دین خداوند و هدایت مردم در آن بود؛ با این که قدرت داشتند به وسیلة اعجاز دشمنان خود را در یک لحظه به کام نیستی ببرند و تمام کارها طبق خواست آن ها در جریان باشد امام باقر(ع) فرمود: “اسم اعظم 73 حرف است.ودر پیش “آصف بن برخیا” یک حرفش بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد، و پیش ما (امامان) 72 حرف از اسم اعظم هست".(1)
 
امام حسین(ع) هم با این که مستجاب الدعوه و دارای اسم اعظم الهی بود، و می توانست به اذن الهی همه دشمنان را از این طریق نابود کند، نیز می توانست از زمین چشمه گوارا بجوشاند یا از آسمان باران بباراند (با اذن خدا) و خود و اصحابش را سیراب نماید، ولی این کار را نکرد، چون مشیت الهی بر این نبود که در حادثه کربلا، معجزه جریان یابد و حضرت طبق مشیت الهی عمل کند.

 

...

2) آزمایش یکی از سنت‌های الهی است که در آیات بسیاری بیان شده، که غیر قابل تغییر بوده، در مورد همة‌انسان‌ها از جمله پیامبران و امامان(ع) جاری است.
یکی از آزمون‌هایی که خداوند در زندگی مقرّر کرده، سختی و مصیبت و گرسنگی و تشنگی است:
«شما را به ترس،‌گرسنگی، کاستی در اموال،‌از دست دادن فرزندان و میوه‌ها می‌آزماییم و صابران را بشارت ده».(2)
کربلا نیز صحنة آزمون الهی است. آزمون حسین و یاران او از یک طرف و دشمنان از طرف دیگر. برای چنین صحنه‌ای باید ابزار آزمایش آماده باشد، که از جملة‌آنها تشنگی بود، حسین و یارانش تا با صبر و شکیبایی در مقابل این مصیبت و آزمون الهی،‌به پاداش عظیم صابران دست یابند و اجر و پاداش مصیبت دیدگاه در راه خدا را دریافت کنند.
 
امیرمؤمنان در یکی از بخش‌های خطبه قاصعه با اشاره به زندگی پیامبران، به همین سنت عام الهی اشاره کرده و می‌فرماید:
 
«اگر خدوند اراده می‌فرمود،‌به هنگام بعثت پیامبران،‌درهای گنج و معدن‌های جواهرات و باغ‌های سرسبز را روی پیامبران می‌گشود، نیز پرندگان آسمان و حیوانات وحشی را همراه آنان به حرکت در می‌آورد، اما اگر این کار را می‌کرد،‌آزمایش از میان می‌رفت و پاداش و عذاب بی‌اثر می‌شد و بر مؤمنان، اجر و پاداشِ امتحان شدگان لازم نمی‌شد و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمی‌یافتند و واژه‌های «ایمان،‌کفر، خوب،‌بد و…» معانی خود را از دست می‌داد».(3)
 
3) اگر بنا باشد ائمه با علم لدنی و علم غیب که از خداوند دریافت می کردند، زندگی کنند و با دیگران برخورد نمایند و نیازهای خود را برآورده کنند، دیگر امامت، مقام با ارزشی محسوب نمی شد و اصولاً نمی توانستند الگوی ما باشند، بلکه امامان با زحمت بسیار و تلاش و کار و … زندگی خود را فراهم می کردند و بر مشکلات چیره می شدند و در این راه مشکلات بسیاری را تحمل می کردند. زندگی آن ها سخت تر و مشکل تر بود و رنج های بی شماری را در راه رسیدن به خدا و زندگی جاودانه تحمل کردند. قانون و سنت الهی این است که هر انسانی در سایه تلاش و تحمل سختی و بردباری به مراتب کمال و قرب الهی نائل شود.
هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
 
4) مسئله اصلی در روز عاشورا تشنگی نبود تا با رفع آن مشکل حل شود. یاران امام در شب عاشورا از فرات آب آورده، غسل کرده و نوشیده بودند(4) اما در روز عاشورا سپاه دشمن می‌خواست با قرار دادن آنان در موقعیت کم آبی و تشنگی، آنها را به تسلیم وادارد.
اگر امام دعا می‌کرد و باران می‌آمد و آب برای رفع تشنگی پیدا می‌شد، نتیجه قابل توجهی نداشت؛ حداکثر امام و یارانش سیراب می‌شدند و ساعتی بیشتر ایستادگی می‌کردند و چند نفر بیشتر از افراد دشمن را می‌کشتند، ولی بالاخره شهید می‌شدند.
 
مسأله اصلی در آن صحنه، مبارزه با ظلم یا تسلیم شده بود، که یکی به شهادت می‌انجامید و دیگری به ذلت، و بودن یا نبودن آب در آن اثری نداشت .
 
5) از طرف دیگر تشنگی در روز عاشور و منع سپاهیان دشمن برای آب‌رسانی به زنان و فرزندان سبب رسوا شدن آنها و آشکار شدن چهرة خشن و غیر انسانی و قساوت آمیز آنان بود.
—————————————————————————————————
پی‌نوشت‌ها:
1. اصول کافی،‌ج1، ص 230، حدیث 1.
2. بقره(2) آیه 155.
3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 192، ص 389 – 387.
4. بحارالانوار،‌ج44، ص 317.
 
منبع: موسسه اهل بیت


فرم در حال بارگذاری ...

نشانه نیک بختی چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1397

 

امام حسین علیه السلام :

مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ؛

 

از نشانه هاى خوش نامى و نيك بختى ، همنشينى با خردمندان است.


فرم در حال بارگذاری ...

گلچین بهترین اشعار شب سوم محرم (ویژه محرم ۹۷)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام شهریور, 1397

شاعران آیینی کشورمان هر کدام به یاد عزای سالار شهیدان (ع) و یاران وفادارشان ابیاتی را سروده‌اند که در آستانه روز اول ماه محرم الحرام، شما می توانید اشعار ویژه حضرت رقیه  (س) را در اینجا مشاهده کنید.

شاعران آیینی کشورمان هر کدام به یاد عزای سالار شهیدان (ع) و یاران وفادارشان ابیاتی را سروده‌اند که در آستانه روز اول ماه محرم الحرام، شما می توانید اشعار ویژه حضرت رقیه  (س) را در اینجا مشاهده کنید.

گلچین اشعار برتر شب سوم محرم

 

شعر وحید محمدی به مناسبت روز سوم محرم

این زندگی بی روضه‌ها لطفی ندارد
دنیای ما بی کربلا لطفی ندارد

تا کربلایت هست بین سینه زن‌ها
طوف حرم، سعیِ صفا لطفی ندارد

دردم تویی، درمان تویی، آقای عالم
بی تربتت حتی شفا لطفی ندارد

باید برای نوکری خالص شد ارباب
این نوکری با ادعا لطفی ندارد

من مدعی عشق بودم تا که بودم
این ادعا بی ابتلا لطفی ندارد

تا یک قدم سوی تو نزدیکم نیارد
میدانم اصلا اشک ما لطفی ندارد

وقتی میان روضه‌ها حرف سه ساله است
این گریه‌های بی صدا لطفی ندارد

بابا رسید از طشت و دختر ناله می‌زد:
دیر آمدی‌ای با وفا … لطفی ندارد

حالا که چشمانم نمی‌بیند رسیدی‌

ای با وفا حالا چرا؟ … لطفی ندارد

دیر آمدی این آمدن بابای خوبم
حالا که افتادم زپا لطفی ندارد


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم

...



شعر علیرضا لک به مناسبت روز سوم محرم

حرف دارم گلایه لازم نیست
تو ببین… آیه آیه لازم نیست
فقط اینجاکه سایه لازم نیست
با محبت بگو کجا بودی؟

وسط ماجرا چرا رفتی
بی هوا بی صدا چرا رفتی
بر روی نیزه‌ها چرا رفتی
بعد از آن بین شعله‌ها بودی؟

بین خورجین سر تو را بردند
چادر خواهر ترا بردند
با لگد دختر ترا بردند
کوفه بودی؟ نه کربلا بودی

دیده‌ای بی پناهمان کردند؟
آمدند و سیاهمان کردند
جور دیگر نگاهمان کردند
تو نپرسی زمن، کجا بودی؟

عمه را با طناب آوردند
بی حساب و کتاب آوردند
بین بزم شراب آوردند
پای آن چوب بی حیا بودی

نحوه صحبتم عوض نشده؟
حالت صورتم عوض نشده؟
آن قد و قامتم عوض نشده؟‌
می‌شناسی؟ تو آشنا بودی!

این منم این منم پریشانت‌
ای فدایت! شکسته دندانت؟

آمدی جان من به قربانت
هر شب اینجا دعای ما بودی …


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم

شعر سید پوریا هاشمی به مناسبت روز سوم محرم

من که بعد از تو به کوه درد‌ها برخورده ام
از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام

دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود
زهر دوری تو را با دیده‌تر خورده ام

دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف
از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام

صحبت از مسمار اینجا نیست، اما چکمه هست
با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام!

زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر
بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام

حرف‌های عمه خیلی سخت بر من میرسد
گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام

هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت
گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام

ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین
گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام

بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند
ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام

آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد
زخم‌ها از خنده‌ی این چند دختر خورده ام

دخترت با درد پا طی مسافت میکند
پای من زخم است پای زخم اذیت میکند


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم
 

شعر وحید قاسمی به مناسبت روز سوم محرم

بــا کــاروان نیــزه ســفـر می‌کـنم پدر
با طعنه‌های حرمله سـر می‌کـنم پدر

مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه‌ها
در پیش سنگ سینه سپر می‌کنم پدر

در پیش سنگ سینه سپر می‌کنم پدر
از کــوچــه نــگــاه و قیــح یــهــودیــان

بــا یــک لبــاس پــاره گـذر می‌کنم پدر
حــالا بـرو به قـصر، ولی نیـمه شب تو را

بـا گــریه‌های خویش خبر می‌کنم پدر
این گریه جای خطبه کوبنده مـن است

من هم شبیه عمه خطر می‌کـنم پدر
بــا دیـدن جـراحــت پـیـشـانی ات دگر

از فـکـر بوسـه صــرف نــظر می‌کنم پدر
شـام سـیـاه زنـدگی ام را به لطــف تو

 خورشید روی نیزه سحر می‌کنم پدر
امـشب اگـر که بوسه نگیرم من از لبت
در ایــن قـمــار عشق ضرر می‌کنم پدر


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم
 

شعر حسین واعظی به مناسبت روز سوم محرم

روزی صنوبر بودم حالا دگر بیدم
رعشه گرفته دست هایم بس که لرزیدم

گر چه کدر کرده است دستی روی ماهم را.
اما به شب‌های خرابه باز تابیدم

دل داشتم من هم چرا آنگونه رفتی تو
با خود نگفتی دختر خود را نبوسیدم؟!

کار من از گریه گذشته وضعیت این است…
خندید یک دختر به من، من نیز خندیدم

مردم، ولی هرگز به روی خود نیاوردم
از تو چه پنهان من سرت را زیر پا دیدم

عمه خدا خیرش دهد خیلی مراقب بود.
عمه حواسش بود آن روزی که ترسیدم ..

حتی غلامان می‌شناسندم به چهره، آه
در کوچه برده فروشان بس که چرخیدم

مانند هم روز و شبم تار است این مدت
با گریه از جا پاشدم با درد خوابیدم


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم
 

شعر مهدی رحیمی به مناسبت روز سوم محرم

پدر هرجا که بودی یا نبودی مثل هم بودیم
به صورت در سپیدی در کبودی مثل هم بودیم

تو از بالای نی من از فراز ناقه افتادم
صعودش جای خود در هر فرودی مثل هم بودیم

تو بالا سنگ می‌خوردی و من پایین لگد یعنی.
میان کوچه تنگ یهودی مثل هم بودیم

من و تو در حقیقت رد پای مشترک داریم
تو از بالا من از پایین دعای مشترک داریم

یکی موی پریشان و یکی فقدان دندان و…
من و تو در نداری درد‌های مشترک داریم

منو تو هر دو از دلواپسی عمه می‌ترسیم
چنین از کربلا در دل بلای مشترک داریم

تو سر بر دامن مادر شدی من هم چنین گشتم
من و تو پیش زهرا نیز جای مشترک داریم

پدر جان قسمت زجر آور این داستان مانده
پدر جان بعد تو یک نیمه جان از عمه جان مانده

خدا صبرش دهد این نیمه جان را٬ عمه جانم را
که غیر از حرف دشمن٬طعنه‌های دوستان مانده

پدر حق می‌دهم از آسمان خون سر کند آخر.
سرِ بر نیزه‌ی تو در گلوی آسمان مانده

تو رفتی و عمو رفت و علیِ اصغرت هم رفت
ولیکن زجر‌های حرمله پیش سنان مانده

سه شعبه رفت، سر هم رفت، دنبالش پسر هم رفت
رباب، اما هنوز‌ای وای با قد کمان مانده

حسابش را بکن من با رباب و نجمه و لیلا
نگو دیگر چرا از عمه مُشتی استخوان مانده

تو خوردی چوب را در تشت زر، اما چرا بابا
به لب‌های رقیه ردِّ چوب خیزران مانده؟

دلیل گریه ام این است بابا جان که آن نامرد.
سرت را از خرابه برده، اما بوی نان مانده

رقیه رفت، اما غصه‌ی غسّاله اش باقی ست
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان مانده


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم
 

شعر غلامرضا سازگار به مناسبت روز سوم محرم

امشب که با تو انس به ویران گرفته ام
ویرانه را به جای گلستان گرفته ام

امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام

پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی
گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام

از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام
یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام

از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست
نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام

زهرا به چادرش زعلی می‌گرفت رو
من از تو رو به موی پریشان گرفته ام

من بلبل حسینم و افتادم از نوا.
چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام

بر داغدیده شاخۀ گل هدیه می‌برند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام

(میثم) مدار خوف زموج بلا که من
دست تو را به دامن طوفان گرفته ام


گلچین اشعار برتر شب سوم محرم

شعر محمدجواد پرچمی به مناسبت روز سوم محرم

عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوه‌ای کال ندارد
نخل‌های علی نهال ندارد

غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانه‌اش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد.

چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد

بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پرده‌ی حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد

خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده
نازدانه‌ست ناسزا نشنیده
پابرهنه به روی خار دویده
گرچه کودک، ولی شده‌ست خمیده
او الفباش غیر دال ندارد

مثل یک شیشه‌ی بلور، شکسته
همچو خشتی که در تنور شکسته
سنگ خورده، ولی غرور شکسته
زیورش را کسی به زور شکسته
نزن او با کسی جدال ندارد

بر سرش ریخت آسمان خرابه
زخم‌ها خورد از زبان خرابه
معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه
آه؛ پروانه در میان خرابه
جای سالم به روی بال ندارد

بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد

زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد
دخترک را بدون فاصله می‌زد
گردنش را گرفت سلسله می‌زد
گفت: جامانده‌ام ز. قافله می‌زد
طفل ترسیده که سؤال ندارد

کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت
خشت‌ها بالشی به زیر پرش ریخت
دختر شاه بود و موی سرش ریخت
گریه‌ها وقت دیدن پدرش ریخت
خواهشی او جز وصال ندارد

عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوه‌ای کال ندارد
نخل‌های علی نهال ندارد

غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانه‌اش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد.

چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد

بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پرده‌ی حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد

خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده
نازدانه‌ست ناسزا نشنیده
پابرهنه به روی خار دویده
گرچه کودک، ولی شده‌ست خمیده
او الفباش غیر دال ندارد

مثل یک شیشه‌ی بلور، شکسته
همچو خشتی که در تنور شکسته
سنگ خورده، ولی غرور شکسته
زیورش را کسی به زور شکسته
نزن او با کسی جدال ندارد

بر سرش ریخت آسمان خرابه
زخم‌ها خورد از زبان خرابه
معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه
آه؛ پروانه در میان خرابه
جای سالم به روی بال ندارد

بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد

زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد
دخترک را بدون فاصله می‌زد
گردنش را گرفت سلسله می‌زد
گفت: جامانده‌ام ز. قافله می‌زد
طفل ترسیده که سؤال ندارد

کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت
خشت‌ها بالشی به زیر پرش ریخت
دختر شاه بود و موی سرش ریخت
گریه‌ها وقت دیدن پدرش ریخت
خواهشی او جز وصال ندارد
 
منبع: باشگاه خبرنگاران


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم