عشق ، عشق خداست و باید به او عاشق شد
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
بسم الله الرحمن الرحیم
[داستان ذیل سرگذشت حاج امامقلی نخجوانی به نقل از مرحوم آیت الله سیّد علی قاضی طباطبایی میباشد:]
حضرت آیة الله حاج شیخ عبّاس قوچانی (ره) میفرمودند:
داستان اساتید عرفانی مرحوم قاضی ـ قدّس سرّه ـ از قرار نقل خودشان بدین طریق بوده است که: استاد اوّل ایشان، پدرشان آقا سیّد حسین قاضی، و او شاگرد امامقلی نخجوانی، و او شاگرد آقا سیّد قریش قزوینی بوده است. از این قرار که:
امامقلی نخجوانی در نخجوان در زمان شباب خود، عاشق یک پسر ارمنی میشود و به طوری عشق او بر او غالب میگردد که خواب و خوراک را از او میگیرد، و روزی که در معبر و خیابان در اندیشۀ خود با او مشغول و سراسیمه و حیاری میرفته است، کسی از پشت سر دست به شانۀ او میگذارد و میگوید:
”این راه عشق نیست و این عشق درست نیست!
عشق، عشق خداست و باید به او عاشق شد.“
به مجرّد این کلام عشقش تبدیل به عشق خدا میشود، آن عشق به گونهای از بین میرود که اثری از آن به جای نمیماند و عشق خداوند تمام وجودش را فرا میگیرد.
...
پس از چند روز، باز آن مرد به او میرسد و این، از او، راه وصول و چاره میطلبد، او میگوید:
”باید بروی به مکّۀ مکرّمه و در آنجا اقامت کنی تا کارت درست گردد.“
امامقلی از او دستور میگیرد و به مکّه رهسپار میشود و چهار سال درنگ میکند و به مقصودش نمیرسد، و پس از گذشت این زمان به او گفته میشود:
”باید به مشهد مقدّس خدمت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السّلام بروی و در آنجا به چارهات می رسی!“
امامقلی از مکّۀ مشرّفه به صوب خراسان رهسپار و سه ماه تمام در مشهد مقدّس به توسّلات و زیارات حضرت امام رضا علیهالسّلام اشتغال میورزد و مع ذلک فتح بابی برای وی نمیشود؛ پس از گذشت سه ماه از جانب حضرت رضا علیهالسّلام به او گفته میشود:
”باید به قزوین بروی نزد آقا سیّد قریش قزوینی! مطلوب تو آنجاست.“
امامقلی میگوید: من تا آن لحظه ابداً نام و نشانی از آقا سیّد قریش نشنیده و به خاطر نداشتم؛ فلهذا از مشهد به سوی قزوین حرکت نمودم و در قزوین از او جویا شدم. معلوم شد از علمای معروف و سرشناس و دارای درس و بحث، و در منزل وی رفع خصومات و مشکلات مردم میگردد.
من هم روزی به منزل او رفتم و در میان مراجعین نشستم. اطاقهای متعدّدی برای مراجعین بود و او به کارها و حوائج مردم رسیدگی مینمود؛ و من پیوسته با خود میگفتم: عجیب است که مرا بدین جا ارجاع دادهاند و در قزوین هم یک نفر آقا سیّد قریش قزوینی بیشتر نیست! و این مرد که اهل مراجعۀ مردم و رفت و آمد و رتق و فتق عامّه است،
کجا میتواند درد مرا دوا کند؟!
طبعاً باید او یک مرد مُنعَزل و منزوی باشد. بالأخره نشستم تا قریب ظهر که مردم همه رفتند و من هم برخاستم که خداحافظی کنم و بروم، در این حال آقا سیّد قریش از بالای اطاق به من اشاره ای نمود که بیا!
من نزد او رفتم و از اطاقهای متعدّدی مرا عبور داد تا در یک اطاق آخر وارد شدیم. در آنجا بدون آنکه من چیزی بگویم، مثل اینکه تمام امور و جریانات و احوال من در مُشتِ اوست، دستوراتی به من داد و فرمود:
”باید به اینها عمل کنی! و إن شاءالله مقصدت حاصل است“ و اضافه فرمود: ”باید به تبریز بروی و در آنجا رحل اقامت افکنده و به کسب و کار مشغول شوی!“
من به سمت تبریز حرکت نمودم و در آنجا جماعتی از صوفیان بودند که امر بر آنها مشتبه شده بود؛ آنان صبحگاهان هر کدامشان یک دورۀ تسبیح، صاحب جواهر را لَعن میکردند! من جلوی این امر را گرفتم و ایشان را به راه شرع قویم و صراط مستقیم هدایت نمودم. همۀ آنها از صوفیان صافی ضمیر و رندان صاحب شریعت و اهل تقلید و عبادت شدند. و الحمدللّه به مقصد و مقصود رسیدم و آنچه در وعده بود صورت خارج و تحقّق یافت و نیز فهمیدم علّت اعزام من به تبریز این بوده است.[1]
_______________________________________________
[1]ـ مهر تابناک، ج 1، ص 63.
پرتال متقین
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/6389673396/profile_pictures/_evocache/_-2.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1633762152)
سلام علیکم دوست مهربانم که به یادم بودید
خدایا عاشقم عاشق ترم کن
هرکس تورا ندارد جز بی کسی چه دارد
جز بی کسی چه دارد هرکس تو را ندارد
فرم در حال بارگذاری ...
مواعظ امام حسن عليه السّلام به جناده
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
بسم الـله الرحمن الرحیم در آن ساعت هاى آخر از حيات حضرت امام حسن عليه السّلام جنادة خدمت آن حضرت رسيد و تقاضاى نصيحت و موعظه نمود، در حاليكه رنگ آن حضرت زرد شده و حالش منقلب و ديگر رمقى ندارد و زهر تمام بدن او را گرفته بود. و بدان كه تو به دنبال دنيا ميروى و طلب آن را ميكنى در حاليكه مرگ تو را تعقيب نموده و طلب تو را مىنمايد.
|
مجلسى رضوان الـله عليه نقل ميكند در «بحار الانوار» از كتاب «كفايةُ الأثر فى النّصوص على الائمّة الإثنَى عشر» که جنادة بن أبى اميّه گفت:
من وارد شدم بر حضرت حسن بن علىّ بن أبى طالب عليه السّلام در همان مرضى كه با آن وفات نمود، و در مقابل آن حضرت طشتى بود كه در آن خون قِى مينمود و كبد آن حضرت قطعه قطعه از سمّى كه معاويه لعنَهُ الـله خورانيده بود خارج ميشد [1]؛ و عرض كردم:
اى مولاى من! چرا خود را معالجه نمىكنيد؟
حضرت فرمود: اى بنده خدا! مرگ را به چه علاج كنم؟
گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رجِعُونَ.
ثُمَّ الْتَفَتَ إلَىَّ فَقَالَ: وَ الـله لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنَا رَسُولُ الـله صَلَّى الـله عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ إنَّ هَذَا الامْرَ يَمْلِكُهُ إثْنَا عَشَرَ إمَامًا مِنْ وُلْدِ عَلِىٍّ وَ فَاطِمَةَ، مَا مِنَّا إلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ. ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّسْتُ وَ بَكَى صَلَوَاتُ الـله عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ.
«سپس روى به من نموده فرمود:
سوگند به خدا كه رسول خدا صلّى الـله عليه و آله و سلّم از ما پيمان گرفته و وصيّت نموده است كه اين امر ولايت و خلافت عامّه را بعد از او، دوازده امام از اولاد علىّ و فاطمه عهده دار خواهند بود؛ و هيچكس از ما نيست مگر آنكه مسموم يا مقتول گردد.
...
در اين وقت طشت را از نزد آن حضرت برداشتند و آن حضرت بگريست». قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: عِظْنِى يَا بْنَ رَسُولِ الـله!
قَالَ: نَعَمِ، اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ، وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِى لَمْ يَأْتِ عَلَى يَوْمِكَ الَّذِى أَنْتَ فِيهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئًا فَوْقَ قُوتِكَ إلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِنًا لِغَيْرِكَ.
وَ اعْلَمْ أَنَّ فِى حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِى حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِى الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ؛ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمِيتَةِ، خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالًا كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا، وَ إنْ كَانَ حَرَامًا لَمْ يَكُنْ فِيهِ وِزْرٌ، فَأَخَذْتَ كَمَا أَخَذْتَ مِنَ الْمِيتَةِ، وَ إنْ كَانَ الْعِتَابُ فَإنَّ الْعِتَابَ يَسِيرٌ.
«عرض كردم: مرا نصيحت و اندرزى كن اى پسر رسول خدا!
فرمود: بلى، براى سفرى كه در پيش دارى خود را آماده ساز، و توشه اين سفر را قبل از آنكه زمان كوچ كردن در رسد و آهنگ رحيل بنوازند مهيّا كن.
و بدان كه تو به دنبال دنيا ميروى و طلب آن را ميكنى در حاليكه مرگ تو را تعقيب نموده و طلب تو را مىنمايد. و همّ و اندوه و انديشه و تفكّر روزى را كه هنوز نيامده است بار مكن بر روزى كه آمده و تو در آن هستى.
و بدان كه تو از اموال دنيا هيچ چيزى را زيادى از قوت خودت كسب نمىكنى مگر آنكه در آن چيز خازن و نگهدار براى غير خودت بودهاى!
و بدان كه در آنچه از اموال دنيا از راه حلال بدست مىآورى حساب است و در حرامش عقاب است و در مشتبهاتش عتاب و سرزنش و مؤاخذه است.
بنابر اين اصل، دنيا را مانند جيفه و مُردارى فرض كن كه به اندازه كفاف در موقع ضرورت از آن براى خود برميدارى؛ پس اگر آنچه اخذ نمودهاى از حلال باشد، تو در اين امر طريق زهد و قناعت پيشه داشتهاى و از عهده حساب كمترى برآمدهاى؛ و اگر آنچه را از دنيا برميدارى از حرام باشد، ديگر دچار وِزر و تبعات و مؤاخذه نشدهاى، چون از ميته به قدر ضرورت برداشتهاى نه زياده بر آن؛ و اگر از موارد مشتبه باشد كه مورد عتاب واقع مىشوى، دچار عتاب كمترى شدهاى!»
وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَدًا وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَدًا.
وَ إذَا أَرَدْتَ عِزًّا بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ، فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ الـله إلَى عِزِّ طَاعَةِ الـله عَزّ وَ جَلَّ.
وَ إذَا نَازَعَتْكَ إلَى صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَن إذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ، وَ إذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ، وَ إذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَكَ، وَ إنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ، وَ إنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ، وَ إنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ إنْ بَدَتْ عَنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ إنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ إنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ، وَ إنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَاكَ، وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَآءَكَ.
مَنْ لَا تَأْتِيكَ مِنْهُ الْبَوَآئِقُ، وَ لَا يَخْتَلِفُ عَلَيْكَ مِنْهُ الطَّرَآئِقُ، وَ لَا يَخْذُلُكَ عِنْدَ الْحَقَآئِقِ، وَ إنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِمًا ءَاثَرَكَ.
«براى دنياى خود چنان عمل كن كه گويا تو إلى الأبد در دنيا بطور جاودان زيست ميكنى و براى آخرتت چنان عمل كن كه گويا تو فردا خواهى مرد!
و اگر اراده دارى كه عزيز بشوى بدون عشيره و ياران، و صاحب هيبت گردى بدون قدرت و سلطنت، پس براى حصول اين مقصود از پستى و كاستى معصيتِ خدا خارج شو، و در بلندى و رفعت طاعت خداوند عزّ و جلّ درآ.
و اگر حاجتى تو را وادار كند كه ناچار با افرادى مصاحبت و همنشينى كنى، پس براى خود مصاحب و همنشينى اختيار كن كه اين مصاحبت موجب زينت و احترام تو گردد، و اگر او را خدمت كنى تو را حفظ كند، و اگر از او كمكى بخواهى تو را كمك كند، و اگر سخنى گوئى گفتار تو را تصديق كند و صحّه بگذارد، و اگر با كسى بخواهى در افتى و با شدّت رفتار كنى صَولت تو را محكم كند، و اگر بخواهى دستت را به كرم و عطا دراز كنى مانع اين نشود بلكه خود در اين امر مساعدت نمايد، و اگر در تو فتور و رخنهاى پيدا شد فوراً آن را ببندد و مسدود كند، و اگر از تو نيكى ببيند آن را به حساب آورد و دستخوش نسيان قرار ندهد، و اگر تو از او چيزى خواستى به تو بدهد، و اگر در مواقع ضرورت و نياز از خواستن امتناع ورزيدى خود او ابتدا به دادن كند، و بدون سؤال رفع ضرورت و حاجت از تو بنمايد، و اگر بعضى از حوادث و ناملايمات بر او وارد شود، مراتب دوستى تو با او چنان باشد كه تو را به رنج و ناراحتى اندازد. [2] آن رفيقِ همنشين، كسى باشد كه از ناحيه او هيچگاه ناراحتى و گرفتارى به تو نرسد، و راههاى زندگى بر تو تغيير نپذيرد، و در مواقع وصول به واقعيّات و حقائق تو را تنها و ذليل و مخذول نگذارد و اگر در چيزى كه بايد بين شما قسمت گردد، نوبت به منازعه رسيد و در تقسيم دچار گفتگو و جدال شديد، تو را بر خود مقدّم دارد.»
جُناده به دنبال اين مطلب ميگويد: پس از آنكه حضرت مجتبى عليه السّلام اين مواعظ را بيان فرمودند نَفَسشان قطع و رنگ آن حضرت زرد شد تا حدّيكه چنين پنداشتم كه در هماندم جان خواهد داد. در اين حال حضرت إمام حسين عليه السّلام با أسود بن أبى الاسود داخل شدند و سيّد الشّهداء خود را به روى برادر انداخت و سر و صورت او را بوسيد، و سپس در نزد او نشست، و هر دو با يكديگر به نجوى و آهستگى سخنانى گفتند. و أبو الاسود ناگاه گفت: إنَّا لِلَّه روح حضرت حسن به عالم باقى شتافت.[3]
__________________________________________________
[1]. در تعليقه «بحار» طبع حيدرى كه به انشاء آقا شيخ محمّد باقر بهبودى است چنين وارد است كه: در اين كلام غرابت است؛ چون وقتى جگر آب شود، به صورت لِرْد به أمعاء ميرود و به معده بالا نمىآيد تا به صورت خون از دهان خارج شود؛ و صحيح همانطور كه در سائر احاديث وارد است آنكه در مدّت چهل روز طشتى در زير آن حضرت ميگذاردند و طشتى را بر ميداشتند، و آن حضرت ميفرموده است: من جگر خود را انداختم و ظاهرش خروج جگر به صورت لرد از أمعاء است. و من چنين گمان دارم كه اين داستان بر افهام راويان دگرگون شده و اينطور نقل كردهاند؛ علاوه بر آنكه سند اين حديث از اصل ضعيف است.- انتهى.
و اين حقير ميگويد: خروج جگر به صورت ذوب شده از معده بُعدى ندارد؛ چون رگهاى «ماساريقا» كه رابط بين جگر و معده هستند ميتوانند خون كبد آب شده را به معده بياورند و نظير اين قى كردن خون هم در مريضهائى كه به مرض كبدى دچارند ديده شده است؛ علاوه اصل اين گفتار از جناده است نه از حضرت مجتبى، و ممكن است جناده به نظر خود خونهاى قى شده را خون جگر پنداشته است؛ و عَلى كلِّ تقدير ايرادى به روايت وارد نيست.
[2]- در نسخه «بحار» طبع كمپانى و طبع حيدرى چنين آورده است كه: وَ إنْ نَزَلَتْ إحْدَى الْمُلِمّاتِ بِهِ ساءَكَ. و لذا ما بدون تصرّف همان را در اينجا ترجمه كرديم وليكن در كتاب «معالى السّبطين» كه او هم از «بحار» نقل كرده است اينطور آورده است كه: وَ إنْ نَزَلَتْ بِكَ إحْدَى الْمُلِمّاتِ واساكَ.
«يعنى اگر به تو بعضى از شدائد و گرفتارىهاى روزگار برسد مواسات كند.» و البتّه اين معنى صحيح تر و مناسب تر است.
[3]ـ معاد شناسى، ج3، ص 36.
پرتال متقین
فرم در حال بارگذاری ...
دستورات آية الحق مرحوم حاج ميرزا علي قاضي طباطبائي در ماههاي رجب و شعبان و رمضان
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
أعوذُ بالله منَ الشيطانِ الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرين
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعين
اصل اين دستور را حضرت علّامه آية الله سيّد محمّد حسين حسيني طهراني أفاض الله علينا من بركات تربته، در سال آخر عمر شريف و با بركت خود در يكي از جلسات براي خواصّ أصحاب خودشان از روي نسخۀ خطّي آية الحقّ مرحوم آية الله حاج ميزا علي قاضي طباطبائي كه بنام «صَفَحاتٌ منْ تاريخ الأعلام» بقلم فرزند ايشان نوشته شده است، بيان فرموده، به عمل و مداومت آن تأكيد نمودند و مخصوصاً به طلّابي كه با حضرتش مأنوس بودند، أمر كردند آنرا در دفتر خود ثبت نمايند [لذا اين حقير از روي نسخۀ ايشان در كتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اينك متن عربي آن را با استفاده ترجمه و توضيح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقديم مي نمائيم و آن متن از اين قرار است:
«أَلْحمدُ للهِ رَبِّ العالمين، وَ الصَلوةُ وَ السلامُ علي الرَّسولِ الْمبينِ وَ وَزيرهِ الْوصيِّ الأَمين وَ أبْنآئهُما الْخلفاءِ الرَّاشدين وَ الذُّريَّة الطاهرين وَ الخَلَفَ الصالح وَ الماءِ الْمعين صَلّي اللهُ وَ سلّمَ عليهمْ أجْمَعينَ».
«حمد مختصّ ذات أقدس پروردگار عالميان است. و صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب و همۀ جهانيان، بر فرستادۀ آشكار او، و بر وزير و وصيّ أمين آنحضرت، أميرالمؤمنين؛ و بر فرزندان آن دو بزرگوار كه خلفاء راشدين و راه يافتگان و راهنمايان به حقّ و صراط مستقيم، و ذرّيۀ طاهرين آنان مي باشند باد. و درود و سلام بر خلف صالح و جانشين بحقّ و شايستۀ آنها باد كه آب گوارا بر كام تشنۀ اُمّت و شيعيان مي باشند.
«صَلَّي الله وَ سَلّمَ عليهمْ أجْمعينَ» درود و سلام خداوند بر همۀ آنان باد.»
تَنبهْ فَقدْ وافَتكمُ الْأشهُرُ الْحرُمْ تَيقظْ لكي تَزدادَ في الزَّادِ وَ اغْتنمْ
فقُمْ في لياليها وَ صُمْ منْ نهارها لِشكْر إلهٍ تَم فِي لُطْفه وَ عَمّْ (2)
وَ لا تَهجَعَنْ في اللَيل إلاَّ أقَلَّهُ تَهَجّدْ وَ كمْ صَبٍّ من اللَيْل لَمْ يَنَمْ (3)
وَ رتِّلْ كتابَ الْحَقِّ وَ اقرأَهُ ماكثاً بِأَحْسن صوتٍ نورُهُ يشرقُ الظلمْ (4)
فَلمْ تحظَ بَلْ لَمْ يُحظَ بِمِثْله وَ أخْطأَ مَنْ غيرَ الذي قُلْتُهُ زَعمْ (5)
وَ سلِّمْ علي أَصْل القُرانِ وَ فصلِهِ بَقِيَّة آل الله كُنْ عبْدَهُ السَّلمْ (6)
فَمنْ دانَ للرَّحْمن في غيرِ حُبِّهمْ فَقَدْ ضَلَّ في إنكارهِ أعظمَ النِّعمْ (7)
فَحُبهمْ حُبُّ الالهِ اسْتعذْ به هُمُ الْعروَةُ الوُثقي فَبالعرْوَة اعْتصمْ (8)
فلاتَكُ باللاهي عن الْقول وَ اعْتَبرْ معانيه كيْ تَرْقي إلي أرْفَع الْقمَمْ (9)
عَليكَ بِذكر الله في كُلِّ حالةٍ وَ لا تَن فيهِ لا تقُلْ كيْفَ ذاوكم! (10)
فهَذا حِمي الرَّحمن فادْخلْ مُراعيا لِحرماته فيها عَظِّمْهُ وَ التزمْ (11)
فَمَنْ يعتصم بالله يُهْدَ صراطُهُ فإنْ قُلْتَ رَبِّي اللهُ يا صاحِ فاسْتقمْ (12)
1- آگاه و متوجه باش! كه ماههاي حرام (رجب و شعبان و رمضان كه در نزد أهل عرفان ماههاي حرامند) از راه رسيد؛ بيدار باش! تا اينكه براي مسافرت خويش توشه برداري و اين فرصت را از دست مده و غنيمت بشمار!.
2- شبهاي آن را به بيداري و روزهاي آن را به روزه گرفتن سپري نما، بشكرانۀ اينكه خداوند لطف خويش را عام و شامل همگان فرموده است!.
...
3- و شب را جز به مقدار كمي استراحت و خواب سپري مكن؛ و نماز شب را بنحو تهجّد و بيدار و خواب بجاي آور (يعني چند ركعتي نماز بخوان و مقداري بخواب و سپس بيدار شو و به همين ترتيب عمل نماي، تا نافلۀ شب پايان پذيرد) و چه بسيارند عاشقاني كه هرگز در شب نمي خوابند!.
4- و كتاب حقّ را تلاوت نماي و آنرا با بهترين صوت و زيباترين نغمه و آرام آرام قرائت كن، چرا كه ظلمتها و كدورتها را تبديل به نور و روشنائي مي نمايد.
5- پس تو بهره مند نشدي، بلكه هيچكس از چيزي به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر كس غير از گفتۀ مرا بگويد سخت در اشتباه فرو رفته، مرتكب خطا گرديده و گمان او گمان باطلي خواهد بود!.
6- و سلام بفرست بر أصل قرآن و فصل آن (كه مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم أجمعين هستند) كه آنان باقيماندگان آل الله مي باشند و در برابر آنان عبد محض و تسليم و بدون اراده باش!.
7- هر كسي كه در غير حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمن درآورد و به اندازۀ ذرّه اي از محبّت غير آنها در دل راه دهد، او محققاً گمراه شده و منكر نعمت ولايت آنان گرديده؛ و در اين انكار خود نعمتهاي پروردگارش را از دست داده است!.
8- پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است و در اين صورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور!.
9- و دربارۀ قرآن كوتاهي مكن و آنرا از روي لهو و لعب قرائت منماي و در معاني آن دقّت كن تا بواسطۀ دقت در قرآن به بالاترين ذروه از قلل مجد و شرف نائل آئي!.
10- و در هر حال بر تو باد كه ذكر و ياد خدا؛ و مبادا كوتاهي كني در قرائت قرآن و ذكر پروردگار و هيچگاه در اين مورد عذر نياور كه: چگونه و چه مقدار به ياد او باشم. (يعني اشتغال به امور دنيوي و تراكم شواغل و مشاغل تو باعث نشود كه در اين دو مهمّ سستي و تكاهل ورزي و آنرا بعنوان عذر براي خويش تلقّي نمائي
11- اين ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههاي خداوند است، پس در اين قرقگاه داخل شو، اما حرمت آنرا پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعايت آداب آن باش.
12- پس هر كسي كه به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نمايد و به ريسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او مي يابد و اگر گفتي «ربّي الله» اي گوينده! روي اين كلام ايستادگي نماي و دست از آن برندار.
«قالَ عَزَّ منْ قائلٍ: «وَ مَنْ يعتصِم بِالله فقَدْ هُدي إلَي صِراطٍ مستقيمٍ[1]».
وَ قالَ: «وَ اسْتقمْ كَمآ أمرْتَ….. [2] »
وَ قالَ جلَّ جلالُهُ العَظيمُ: «إنَّ الذين قالوا رَبُّنا اللهُ ثمَّ استَقَموا تتَنَزَّلُ عليْهمُ الملئكَة… [3] ».
«خداوند عزيز مي فرمايد: «و هر كسي كه اعتصام به خدا پيدا كند براستي در صراط مستقيم و راه راست هدايت شده است».
و نيز فرموده است «به آنچه كه مأموريت يافتي پايداري و استقامت نما!»
و نيز پروردگار كه داراي جلال و مجد و عظمت است مي فرمايد: «براستي آن كسانيكه بدين معني اقرار نمودند كه: پروردگار ما«الله» است و پس از اين اقرار و اعتراف، استقامت و پايداري را پيشۀ خود ساختند، ملائكۀ پروردگار بر آنها فرود مي آيند……»»
«انتبهوا إخواني الأعزَّة وَفقَكمُ اللهُ لطاعتِهِ، فَقَدْ دَخلنا في حِمي الأشَهرِ الْحرُمِ، فَما أعظم نِعَم الْباري علينا وَ أتَمَّ؟!
فالْواجِبُ علينا قَبْلَ كُلِّ شيْءٍ التوبَةُ بشُروطها اللازمَةِ وَ صَلَواتُها الْمعْلُومَةِ ثُمَّ الاحتمآء مِنَ الكبائِرَ وَ الصَّغائِرِ بِقدْر القُوَّة.»
«هان اي برادران عزيز و گراميم – كه خداي شما را در طاعت خود موفّق بدارد – آگاه باشيد! متوجه و هشيار باشيد كه ما در قرقگاه داخل شده ايم و همانگونه كه در زمينهاي حرم بايد از محرّمات اجتناب نمود و ارتكاب يك سلسله اعمالي كه در حرم جرم نيست در آنجا جرم محسوب مي شود، در اين ماهها هم كه قرقگاه زماني محسوب مي شود چنين است و بايد با هشياري و مواظبت در آن وارد شد، و به همان نحو كه در قرقگاه مكاني كه حرم است، انسان به كعبه نزديك مي شود، در اين ماهها هم كه قرقگاه زماني است، انسان به مقام قرب خداوند مي رسد. پس چقدر نعمتهاي پروردگار بر ما بزرگ و تمام است؟! و او هرگونه نعمتي را بر ما تمام نموده است؟!.
پس حال كه چنين است، قبل از هر چيز آنچه كه بر ما واجب و لازم است، توبه ايست كه داراي شرايط لازمه و نمازهاي معلومه است (مقصود همان دستور توبه ايست كه رسول خدا صلي الله عليهِ وَ اله و سلم در ماه ذوالقعدة الحرام داده اند و در كتب ادعيه مثل «مفاتيح الجنان» آمده و چهار ركعت نماز دارد[4].)
و پس از توبه، واجب ترين چيز بر ما پرهيز از گناهان صغيره و كبيره است تا جائيكه توان و قدرت و استطاعت داريم!.»
«فَلَيْلَةُ الجُمُعه أوْ يوْمُ الأحدِ تُصَلوُّنَ صَلوةَ التوبة ليلةَ الْجمعَةِ أوْ نهارِها؛ ثُمَّ تعيدُونها يوْمََ الأحَدِ في الْيومِ الثانِي مِنَ الشَّهْرِ.
ثُمَّ تلتزمونَ المراقَبَة الصَّغْري وَ الكُبْري وَ المُحاسَبَةَ وَ المُعاتَبَة بِما هُوَ أحْري. فَإنَّ فيها تَذْكرةً لِمَنْ أرادَ أن يَتَذَكَّرَ أوْ يَخْشي.»
«پس (اي برادران عزير) دستور توبه را در شب جمعۀ اول ماه (رجب) يا روز جمعه؛ و يا روز يكشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانيد؛ سپس آنها را در روز يكشنبۀ دوّم همان ماه تكرار و اعاده نمائيد.
سپس ملتزم شويد به مراقبه، چه مراقبۀ صغري (باز داشتن نفس از آنچه كه خداوند بدان راضي نيست) و چه مراقبۀ كبري (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمي پسندد).
و نيز خود را وادار به محاسبه (حساب كشيدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبيه نمودن نفس در صورت ارتكاب خلاف) به آن چيزي كه شايسته و سزاوار است نمائيد.
پس براستي هر كسي كه در صدد متذكر شدن به ذكر حقّ و در مقام خشيت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد مي تواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذكر گردد!.»
«ثُمَّ اقْبَلوا بقلوبكُمْ وَ داوُوا أمراضَ ذُنوبكُمْ وَ هَوَّنُوا بالْإسْتغْفار خُطُوبَ عُيوبِكُمْ.
وَ إياكُمْ وَ هَتْكَ الْحرماتِ فَإنَّ مَنْ هَتَكَ وَ إنْ لَمْ يهتكِ الكريمُ عليِهِ فهُوَ مَهْتوكٌ.
وَ أنّي يرْجي النزجاةُ لِقلبٍ ارتبكَتْ فيهِ الشُّكوكُ حتي يسلِكَ سَبيلَ المتقينَ وَ يَشْربَ منَ المآءِ الْمَعينِ مَعَ الْمُحسنين؟! وَ اللهُ الْمستعانُ علي نَفْسي وَ أنْفسِكُمْ وَ هُوَ خيْرُ مُعينٍ».
«پس از اين مرحله، با دلهاي خود بخداوند رو آورده، بيماريهاي گناهانتان را معالجه و مداوا نمائيد و بوسيلۀ استغفار، بزرگي و سنگيني عيوب خود را كاهش دهيد.
و بپرهيزيد از اينكه حريم الهي را بشكنيد و پرده هاي حجاب را بالا زده حرمت حرم را هتك نمائيد!
زيرا براستي چنين شخصي در نظام تكوين بي آبرو و مهتوك است گرچه خداوند كريم از روي كرمش، بحسب ظاهر آبروي او را حفظ نمايد؛ و همين جزاي اوست و نيازي به مجازات پروردگار ندارد!.
و كجا اميد نجات است براي دلي كه شبهات وارد آن شده در او نفوذ نموده است؟! (يعني يكي از واجبات و لوازم حتميّۀ سلوك إلي الله، يقين داشتن به مبدأ و معاد و حقانيت طريق و شيخ و استاد است، و در صورت پيدايش كمترين شك و ترديدي سالك خودبخود از حركت باز مي ماند. بنابراين، محال است با وجود شك، سالك از مهلكه نجات پيدا نمايد.) و چنين شخصي هرگز نمي تواند در راه متقين قدم بردارد؛ و هيچگاه قدرت ندارد به مقام محسنين راه يابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد.
و خداوند تنها محلّ اتّكاي من و شما است و او بهترين يار و ياور مي باشد.»
«1- عَليْكُمْ بالْفرائض في أَحْسن أوقاتها وَ هي مَعَ نوافلها الإحْدَي وَ الخمْسين. فانْ لَمْ تتَمَكَّنُوا فبأرْبَعٍ وَ أرْبعينَ. وَ إنْ مَنعتكُمْ شواغِلُ الدُّنْيا، فَلا أقَلَّ مِنْ صلوة الْأوَّابين.
2- وَ أما نَوافلُ الليْلِ فلا محيصَ منها عنْدَ المؤْمنين. وَ العجبُ ممَّنْ يَرومُ مرْتبةً مِنَ الكَمالِ وَ هُوَ لا يَقُومُ الليال! وَ ما سَمعنا أحَداً نالَ مرْتبةً مِنهُ إلا بِقيامِها.»
و اما دستورالعمل اين سه ماه:
«1- بر شما باد به اينكه نمازهاي فريضۀ خود را با نوافل آن كه مجموعاً پنجاه و يك ركعت[5] است، در بهترين اوقاتشان انجام دهيد؛ و اگر نتوانستيد چهل و چهار ركعت[6]* آنرا بجا بياوريد.
چنانچه باز هم شواغل دنيا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را كه به او «صلوة أوّابين» مي گويند، انجام بدهيد.
و نماز ظهر را هم در وقت فضيلت انجام دهيد كه در قرآن بدان تأكيد شده و مراد از صلوة وُسطي» همان نماز ظهر است.
2- و امّا در مورد نافلۀ شب بخصوص بايد بدانيد كه: انجام دادن آن در نظر مؤمنين و سالكان حضرت معبود از واجبات است و هيچ چاره اي جز أتيان آن نيست! و تعجّب است از كساني كه قصد رسيدن به مرتبه اي از مراتب كمال را داشته ولي به قيام شب و انجام نوافل آن بي توجّه هستند!.
و ما هيچگاه نديده و نشنيده ايم كه احدي به يك مرحله و مرتبه اي از كمال راه يافته باشد مگر بواسطۀ برپاداري نماز شب!.»
«3- وَ عَليكُمْ بِقرائةِ الْقرآنِ الْكريم في اللَيل بِالصوتِ الْحَسَنِ الْحزين، فهُوَ شرابُ الْمُؤمنين.
4- وَ عليكُمْ بالتزام الْأوْراد الْمعْتادَة التي هي بيد كُلِّ واحدٍ منْكُمْ. وَ السّجْدَةِ الْمَعهُودَةِ مِنْ 500 إلي 1000.»
«3- بر شما باد به قرائت قرآن كريم در نافله هاي شب كه انسان را حركت داده، سير او را سريع مي نمايد و براي او بسيار مفيد است. تغنّي به قرآن، انسان را بخدا نزديك مي كند! بخلاف غناي محرم كه آدمي را به لهو مي كشاند. پس تا مي توانيد در شبها قرائت قرآن كنيد، چرا كه قرائت قرآن شراب مؤمنين است.
4- بر شما باد اينكه: به انجام دادن اوراد و أذكاري كه هر يك از شما بعنوان دستور در دست داريد، ملتزم و متعهد باشيد!.
و بر شما باد به مداومت سجدۀ يونسيّه و گفتن ذكر يونسيّه: «لا إلهَ إلا أنتَ سُبحانكَ إني كُنْتُ مِن الظالمين[7]» در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.»
«5- وَ زيارَة المشْهد الْمعظَّم الْأعظم كُل يومٍ. و إتيانُ الْمساجدِ الْمعظَّمَة ما أمْكنَ. وَ كذا سائِرَ الْمساجدِ. فَإنَّ الْمُؤْمن في الْمسجد كالسَّمَكة في المآءِ.
6- وَ لا تترُكوا بَعدَ الصلواتِ الْمفروضاتِ تسبيحةَ الصِّديقة صلواتُ اللهِ عليها، فإنَّها مِنَ الذِّكْر الكبير. وَ لا أقَلَّ في كلِّ مَجْلِسٍ دوْرَةٌ.»
«5- بر شما باد به زيارت مشهد اعظم، كه مراد همان حرم مطهر اميرالمؤمنين و قبر نوراني آن بزرگوار است. و نيز ساير مشاهد مشرفۀ اهل البيت عليْهم السلام و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النبي، مسجد كوفه، مسجد سهله و بطور كلي هر مسجدي از مساجد! زيرا مؤمن در مسجد، همانند ماهي است در آب دريا!.
6- و هيچگاه پس از نمازهاي واجب خود، تسبيحات حضرت صديقه صلَوات الله عليها را ترك ننمائيد، زيرا اين تسبيحات، يكي از انواع «ذكر كبير» شمرده شده است.»
«7- وَ مِنَ اللازمِ الْمُهمَّ الدُّعآءُ لفرجِ الْحجَّة صَلواتُ اللهِ عَليهِ في قُنوتِ الْوتر. بَل في كُلِّ يومٍ و في جميع الدَّعوات.
8- وَ قراءةُ الْجامعة في يومِ الجُمُعة أعْني الجامعةَ الْمعروفَةَ الْمشروحَة.
9- وَ لا تَكونُ التلاؤَة أقلَّ مِنْ جزْءٍ.»
«7- يكي از وظائف مهم و لازم براي سالك إلي الله، دعا براي فرج[8]* حضرت حجّت صلوات الله عليه در قنوت «وَتْر» است. بلكه بايد در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، براي فرج آن بزرگوار دعا نمود.
8- و يكي ديگر از وظائف لازم و مهم، قرائت زيارت جامعه، معروف به «جامعۀ كبيره» در روز جمعه است.
9- لازم است كه قرائت قرآن حتماً كمتر از يك جزء نباشد.»
«10- وَ أكْثروا منْ زيارة الإخوان الأبرار؛ فإنهمْ الاخْوانُ في الطريق وَ الرَّفيقُ في المضيق.
11- وَ زيارة القبور في النَّهار غبّاً وَ لا تزورُوا ليْلاً.
مَا لنا….. وَ للدُّنْيا؟! قَدْ غرَّتْنا! وَ شَغلتْنا وَ اسْتهوَتنا وَ ليْسَتْ لَنا!!.
فَطوبي لرجالٍ أبْدانُهمْ في الناسوت وَ قلوبُهُمْ في اللاهوتِ…. اولئك الأقلونَ عدَداً…… وَ الأكْثرونَ مَدَداً….. أقولُ ما تسْمعونَ. وَ أَسْتغفرُالله.»
«10- تا مي توانيد بسيار به ديدار و زيارت برادران نيكوكار خود بشتابيد، چرا كه براستي آنها برادراني هستند واقعي كه در تمام مسير، همراه انسانند و با رفاقت خويش، آدمي را از كريوه هاي نفس و تنگناها و عقبات آن عبور مي دهند!.
11- به زيارت اهل قبور ملتزم باشيد ولي نه بصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، يك روز انجام بگيرد) و نبايد زيارت قبور در شب واقع گردد.
ما را با دنيا چه كار؟! براستي دنيا ما را فريب داده، به پستي و ذلّت كشانيد! ما را از مقام عزت و رفعت پائين آورد! و دنيا پست تر از آنست كه براي ما هدف قرار گيرد! پس آن را براي اهل دنيا واگذاريد!!.
پس به به! خوشا بحال آن مرداني كه بدنهاي آنان در اين عالم خاكي است ولي قلوبشان در عالم لاهوت، يعني در عالم احديت و واحديّت و عزّ پروردگار در پرواز مي باشد!.
و اين افراد، اگر چه از نظر تعداد بسيار كم هستند وليكن از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعيت و اصالت و حقيقت داراي اكثريت مي باشند.
من مي گويم آنچه را كه شما مي شنويد و از ذات اقدس حضرت حق طلب مغفرت مي نمايم.» (1357 ه ق)
این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است ، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام می دهند ؛ البته این اعمال را در حد امکان ، هر کسی که نمی تواند هر روز را روزه بگیرد حتی الامکان 5 روز از رجب و 10 روز از شعبان را بگیرد، خلاصه بحسب ملاحظه مزاج و قوه و حال و استعداد بگیرد.
و قراءة القرآن در شب علی حد قدرة .
اگر می توانی نخواب و اگر کسی نمی تواند همه شب را نخوابد ؟ صب باشد ، صب یعنی جگر سوخته ، بیدار خوابی کند، شب زود بخوابد و سعی کند بیدار خواب کند طوری که بدن استراحت خود را بگیرد.
؟ مرحوم قاضی اول شب می خوابیدند بعد نماز می خواندند و بعد می خوابیدند و باز نماز می خواندند ، همینطور تا دو ساعت به اذان که دیگر نمی خوابیدند ، مرحوم آخوند 3 ساعت به اذان صبح بیدار بودند، اگر نافله شب را بجا نیاورید فائده ندارد و عرفان معنی ندارد.
عرفان به عمل است نه به گفتن!
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] ـ ذيل آيۀ 101 از سوره آل عمران: 3.
[2] ـ قسمتي از آيۀ 15 از سورة الشورَي: 42.
[3] ـ صدر آيۀ 30 از سورۀ فصّلت: 41.
[4] ـ مرحوم محدّث قمي (ره) در فصل پنجم كه در اعمال ماه ذي القعده است گويد:….. و كيفيت آنچنان است كه در روز يكشنبه غسل كند و وضو بگيرد و چهار ركعت نماز گذارد: در هر ركعت حمد يك مرتبه و قل هوالله احد، سه مرتبه و معوذتين يك مرتبه، پس استغفار كند هفتاد مرتبه و ختم كند استغفار را به «لا حَوْل وَ لا قوَّةَ الا باللهِ العَليِّ العَظيم» پس بگويد: «يا عَزيزُ يا غفار أغْفر ذُنوبي وَ ذنوبَ جَميع المُؤْمنينَ وَ المُؤمناتِ فإنَّه لا يَغْفِر الذُّنوبَ إلا أنْتَ». فقير گويد: ظاهر آنست كه: و ذكور و دعاي بعد را، بعد از نماز بايد بجا آورد.
[5] ـ زيرا نمازهاي واجب هفده ركعت است و هر يك از آنها داراي نوافل مي باشند؛ بدين ترتيب: دو ركعت نافلۀ صبح كه وقت آن قبل از نماز صبح است و هشت ركعت نافلۀ ظهر و هشت ركعت نافلۀ عصر كه قبل از ظهر و عصر خوانده مي شوند و چهار ركعت نافلۀ مغرب، كه وقتش بعد از فريضۀ مغرب است و يك ركعت ايستاده و يا دو ركعت نشسته كه يك ركعت حساب مي شوند و وقتش بعد از نماز عشاء است؛ و مجموع آنها، بيست و سه ركعت مي شوند و يازده ركعت آن هم نافلۀ شب است كه جمعاً سي و چهار ركعت مي باشند. بدين ترتيب مجموع نوافل و فرائض، پنجاه و يك ركعت مي شوند.
[6] ـ - بدينصورت كه چهار ركعت از عصر و دو ركعت از مغرب و «وُتَيره» كه مجموعاً هفت ركعت مي باشد حذف شود. (اين توضيح از مرحوم علاّمه طهراني روحي فداه است.)
[7] ـ ذيل آيۀ 87، از سورة الْأنبياء: 21.
[8] ـ دعاي فرج در مفاتيح الجنان آمده است و با اين جملات شروع مي شود.
پرتال متقین
فرم در حال بارگذاری ...
تبلیغ ویژه رسانه ملی برای «روحانی»
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
در نامهاى به رئیس سازمان صدا و سیما مطرح شد
![]() اعتراض «رئیسی» به تبلیغ ویژه رسانه ملی برای «روحانی» فرآیند داورى آگاهانه مردم شریف را مخدوش نسازید.رسانه ملی خود را به رعایت عدالت تبلیغاتی ملزم بداند. |
حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در نامهای خطاب به علی عسکری رئیس سازمان صدا و سیما تاکید کرد که فرآیند داورى آگاهانه مردم شریف را مخدوش نسازید.
در بخشی از نامه حجتالاسلام و المسلمین رئیسی به رئیس سازمان صدا و سیما آمده است:
از آنجا که بسیاری از برنامههای مزبور، جزو شئون انحصاری رئیس دولت نبوده و انجام آنها متوقف به حضور ایشان نیست، از صدا و سیما انتظار میرود با عنایت به اهداف و مأموریتهای قانونی خود از هرگونه اقدامی که با ایجاد شائبه تبلیغ جانبدارانه به نفع یک فرد یا جریان خاص، فرآیند داوری درست و آگاهانه مردم شریف را مخدوش سازد، جداً پرهیز کند.
به گزارش فارس، متن کامل این نامه بدین شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای دکتر علیعسکری، رئیس محترم سازمان صدا و سیما با سلام و تحیت؛ انتظار این است به منظور برگزاری انتخاباتی «سالم، پرشور و رقابتی»، رسانه ملی خود را به رعایت عدالت تبلیغاتی ملزم بداند. متأسفانه برخلاف روال معمول، اکنون برنامههای جاری رئیسجمهور محترم که یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری میباشند، به طور پی در پی و پرحجم در صدا و سیما پوشش زنده و خبری پیدا میکند. از آنجا که بسیاری از برنامههای مزبور، جزو شئون انحصاری رئیس دولت نبوده و انجام آنها متوقف به حضور ایشان نیست، از صدا و سیما انتظار میرود با عنایت به اهداف و مأموریتهای قانونی خود از هرگونه اقدامی که با ایجاد شائبه تبلیغ جانبدارانه به نفع یک فرد یا جریان خاص، فرآیند داوری درست و آگاهانه مردم شریف را مخدوش سازد، جداً پرهیز نماید. سیدابراهیم رئیسی 96/01/29» |
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/3660903108/profile_pictures/_evocache/1509738029195.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1509738026)
سلام بسییار عالی ممنون ازحضورگرمتان التماس دعانظردهید
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
امام خمینی (ره):
زيبنده نظام اسلامي نيست كه كانديداها و طرفداران آنان در شيوه هاي تبليغاتي خود از هر روش و شيوه اي همچون كشورهاي غربي براي تخريب چهره ها استفاده نموده تا از اين طريق براي خود چهره اي بسازند. چه بسا اين روش در آينده گريبان اين افراد را نيز بگيرد.
« نصيحتي است از پدري پير به تمامي نامزدهاي مجلس شوراي اسلامي كه سعي كنند تبليغات انتخاباتي شما در چارچوب تعاليم و اخلاق عاليه اسلام انجام شود و از كارهايي كه با شئون اسلام منافات دارد جلوگيري گردد. بايد توجه داشت كه هدف از انتخابات در نهايت حفظ اسلام است . اگر در انتخابات حريم مسائل اسلام رعايت نشود چگونه منتخب حافظ اسلام مي شود. بايد سعي شود تا خداي ناكرده به كسي توهين نگردد . »
صحيفه امام
فرم در حال بارگذاری ...
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
الهی شرمنده ام
باز هم اسیر نفس
کمکم کن خدایا ….
فرم در حال بارگذاری ...
بالای در بهشت چه جملاتی نوشته شده است؟
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1396/1/26/6085839_488.jpg)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
روايت وارد در «خصال» صدوق است با سند متّصل خود از حضرت صادق از پدرش از جدّش از عليّ بن أبيطالب عليهم السّلام كه فرمود:
بهشت هشت در دارد: از يك در پيامبران و صدّيقان وارد ميشوند، و از يك در صالحان و شهيدان، و از پنج در شيعيان و محبّان ما وارد ميشوند.
و من پيوسته بر صراط ايستادهام و خدا را ميخوانم و ميگويم:
رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّيَّ وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّاني فِي دَارِ الدُّنْيَا!
«بار پروردگار من! شيعيان مرا و محبّان مرا و ياري كنندگان مرا و كساني را كه از من در دار دنيا متابعت كردند، همه را سلامت بدار!»
فرم در حال بارگذاری ...
ارتش اسلامی، فدایی اسلام و مسئول برافراشته نگه داشتن پرچم استقلال کشور است + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 29ام فروردین, 1396
گزیدهای از سخنان رهبر معظم انقلاب در اردیبهشت ماه 91 را در این فیلم مشاهده می کنید.
رهبر انقلاب:
ارتش اسلامی، فدایی اسلام و مسئول برافراشته نگه داشتن پرچم استقلال کشور است
خداوند و احکام اسلام اجازه نمیدهد که برای فلان شخص بمیریم؛ همه برای اسلام فدا شوند.
دانلود بیانات رهبر معظم انقلاب
فرم در حال بارگذاری ...
بازخوانی دستور قاطع امام خمینی (ره) برای مقابله و اعدام منافقین
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1396
کسانی که سعی می کنند با تمسک به اقدامات صورت گرفته در سال 67 برای خود و احزاب شان کلاهی بدوزند، باید بدانند کار آنها در حد همان خیانت هایی است که منافقین با ترور افراد انجام می دادند. |
متاسفانه عده ای که در اوایل انقلاب به انقلابیون ترمز بریده معروف بودند با عبور از آرمان ها و ارزش های انقلاب، دچار دگردیسی شده و به هر بهانه ای به اقدامات و تحولات دهه نخست انقلاب می تازند.
تاریخ انقلاب پر است از فراز و نشیب و افرادی که مردود و قبول شدند.از همان روزهای نخست مخالفینی بر سر راه مردم قرار گرفتند و کار به جایی رسید که حتی با دشمنان ایران زمین نیز دست در دست گذاشته تا خانه آبا و اجدادیشان را ویران سازند.
هنوز از یاد کسی نرفته که صدها شخصیت برجسته و توانمند کشور قربانی کوردلی و تعصبات گروه هایی شدند که خود را منادی بخش آزادی و مساوات در ایران می دانستند. کسانی که در ادامه کار و ضعیف شدن و کم اقبال شدن ایده ها و ایدئولوژی شان در جامعه، حتی به مردم عادی کوچه و بازار رحم نکردند و ترورهای کور در دستور کارشان قرار گرفت.
برکسی پوشیده نیست، جنایات منافقین و تروریست های گمراه امنیت و ثبات داخلی ایران را کاهش داده بود. در اوج جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، گروه هایی به نام مارکسیسم و کمونیسم با ادعای ایجاد خیزش در میان خلق و توده ها، شهرها و روستاهای کشور را ناامن کرده بودند و از سوی دیگر برای دشمن بعثی نیز گرا می فرستادند.
جنایت ها و خسارات جانی و مالی مجاهدین خلق که منافقین نامیده شدند، از خاطره ها نرفته است. ولی با وجود ایجاد تنفر از آنها در سطح جامعه، بازهم منافقین به اقدامات خصمانه شان ادامه دادند و در پیوند با صدام حسین، وارد جنگ تمام عیار در عملیات فروغ جاویدان شدند. حمله به خاک ایران توسط منافقین بدترین خیانتی است که یک گروه مخالف و حتی تروریست می تواند انجام دهد.
اما در شهرهای بزرگ، اقدامات اطلاعاتی و نظامی دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی کشور باعث دستگیری و زندانی صدها منافق شده بود. برنامه ای که در زمان عملیات فروغ جاویدان، منافقین در نظر گرفته بودند، فعال کردن هسته های خود همزمان با حمله به ایران بود تا شهرهای بزرگ را از داخل دچار هرج و مرج کنند. رأفت و مماشات حکومت با نیروهای منافق دستگیر شده نیز بازهم باعث پشیمانی و بازگشت آنها از مواضع تروریستی و خصمانه شان نمی شد و آنها همچنان اصرار بر راه نفاق و ترور داشتند.
...
دستور قاطع امام خمینی (ره) برای مقابله و اعدام منافقین
با ادامه جنایت ها و تجاوز منافقین به ایران و همکاری و همراهی باقیمانده های منافقین، راه حلی جزء اقدامی قاطع در مقابل خیانت ها و ترورهای کور مردم عادی باقی نمانده بود. هیچ حکومتی در دنیا با ترور با مماشات و مصلحت برخورد نمی کند ولی جمهوری اسلامی تقریبا یک دهه، به روش های دیگر سعی می کرد با منافقین برخورد کند که جوابگو نبود.
به هر حال پس از همدستی منافقین با صدام در حمله به ایران و تدارک برهم زدن امنیت شهرها توسط باقیماندهای منافقین، امام خمینی (ره)، برای حفظ کشور و نظام و خشکاندن غده چرکین نفاق، حکمی را صادر کردند که یکی از قاطع ترین و مهم ترین دستورات ایشان بود:
«از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجتالاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همینطور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع میباشد، رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام»
با صدور چنین حکمی هیاتی سه نفره از نماینده دادستان کل کشور، نماینده وزارت اطلاعات و حاکم شرع مسئول بازجویی و ارجرای حکم شدند. حجت السلام نیری، حاکم شرع، حجت الاسلام پورمحمدی، نماینده وزارت اطلاعات، حجت الاسلام رئیسی معاون دادستان تهران و اشراقی، قاضی زندان اوین، نام هایی هستند که از آنها به عنوان مسئول رسیدگی به پرونده منافقین در زندان اسم برده می شود. در آن زمان موسوی خوئینی ها، دادستان کل کشور، موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور بودند و در تصمیم گیری ها شرکت داشتند.
با اعدام صدها تن از منافقین و نشان دادن عزم و جدیت نظام در برخورد با درگیری های مسلحانه و تروریست ها، ساختار پوشالی منافقین در داخل کشور فرو ریخت و کشور برای سال ها در زمینه ثبات و امنیت بیمه شد. اگر چنین برخورد قاطعی با منافقین صورت نمی گرفت، افراد بسیاری چه از مردم عادی و چه از مقامات و شخصیت ها قربانی ترور می شدند و خسارت های مالی نیز بر کشور تحمیل می شد.
انکار و تردید در حماسه تابستان سال67
با ورود برخی از شخصیت ها و مقامات فعال در عرصه های قضایی و امنیتی دهه 60 به عرصه های سیاسی و اجتماعی کشور، بار دیگر ماجرای تابستان سال 67، در خبرها پررنگ شده است. از جمله قصد نامزدی آیت الله رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی، در رقابت های ریاست جمهوری 96، عده ای را بر آن داشت تا به سابقه خوانی از وی در سال 67 نیز بپردازند.
ولی در این میان عده ای حتی در داخل کشور! با محکومیت اعدام های سال 67 و تبلیغ آن به عنوان جنایت علیه بشریت سعی در سیاه نمایی پرونده رئیسی دارند. حال آنکه اصلاح طلبان و حامیان کنونی دولت یازدهم، فراموش کرده اند کسانی در آن سال ها تصمیم گیر بودند که در حال حاضر جزء پدران معنوی اصلاحات هستند.
تغییر مرام ها و عبور از ارزش ها، برخی را به حدی از استیصال رسانده که بسیاری از اقدامات موثر نظام در دهه نخست انقلاب را محکوم یا رد می کنند. اقداماتی که خود نیز در به سرانجام رساندن آنها نقش داشتند ولی پشیمانی در زمان تغییر رنگ ها را پیشه کرده اند. انتخابات ریاست جمهوری نیز معمولا عرصه ای برای ایراد سیر اتهامات و توهین هایی به رقبا است و هیچ ارزش گذاری و اخلاق مداری نیز معمولا رعایت نمی شود.
آنچه در تابستان 67 روی داد اقدامی قاطع و به جا برای پایان جنایات منافقین بود و می بایست به کسانی که در آن نقش اصلی را داشتند، مدال افتخار داد. امنیت امروز کشور ماحصل اقداماتی است که در طول این چهار دهه در دستگاه های امنیتی، اطلاعاتی، قضایی و نظامی کشور صورت گرفته و در آن روزها مبارزه با تروریسم داخلی، اولویت اصلی این دستگاه ها بود.
اگر نبود آن قاطعیت ها و فداکاری ها، امنیت به در گرانی در کشور تبدیل می شد که برگزاری یک انتخابات آرام، آرزویی برای همگان بود.
کسانی که سعی می کنند با تمسک به اقدامات صورت گرفته در سال 67 برای خود و احزاب شان کلاهی بدوزند، باید بدانند کار آنها در حد همان خیانت هایی است که منافقین با ترور افراد انجام می دادند حال این ترور در قالب ترور شخصیت افراد است! حکم امام و اجرای آن توسط مقامات قضایی و اطلاعاتی در تابستان 67، پاک کردن لکه ننگ منافقین از کشور بود.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/2755631546/profile_pictures/_evocache/2151-tablo.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1509108359)
خدا لعنتشون کنه چقدر خیانت کردن ..
در پناه امیرالمومنین
فرم در حال بارگذاری ...
باید کاندیدای اصلح را بشناسیم و کمکش کنیم
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1396سعید جلیلی:
تجمیع نیروهای انقلاب دلیل شرکت نکردنم در انتخابات بود
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام:
در ۴ سال گذشته ما بارها نقاط انتقادی و پیشنهادات خودمان را به دولتمردان فعلی گفتهایم ولی در زمان انتخابات باید روندهای نادرست را به چالش کشید و بیان کرد مسیری که در ۴ سال گذشته طی شده درست نبوده است.
یک علتی که بنده در این عرصه وارد نشدم این بود که نیروهای انقلابی تجمیع بشوند تا گفتمان انقلاب به درستی شکل بگیرد.
در بین نامزدها حتما یک نفر نسبت به دیگران اصلح است و وظیفه ما این است که آن فرد را بشناسیم و کمکش کنیم نه اینکه خود را کنار بکشیم و بگوییم فراتر از بقیه هستیم و هیچ کاری انجام ندهیم!
ذیل ملاحظات و گفتمان انقلاب باید از اصلح حمایت کنیم و مطالباتمان را مطرح سازیم، چنانچه اگر بنده هم وارد این عرصه میشدم باید حمایتتان از بنده را مشروط به پایبندیام به گفتمان انقلاب میکردید.
اینکه ما منتظر باشیم تا در دولتی که با ما همسو نیست مشکلات و ناکارآمدی ها بیشتر شود تا در اثر آن مردم به ما اقبال پیدا کنند درست نیست و چنین نگاهی مبنای دینی ندارد.
باید تلاش کرد تا اگر راه حل مسالهای را میدانیم کمک کنیم تا مشکلات مردم و کشور حل و فصل شود.
...
صبح روز (یکشنبه 27 فروردین) تعدادی از فعالان فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار و گفتگو کردند.
در این دیدار که در دفتر جلیلی برگزار شد، وی با اشاره به انتخابات پیش رو گفت:
روز گذشته در بیانیهای رسمی عدم ثبت نام در انتخابات را اعلام کردیم اما این به معنای اتمام کار ما نیست بلکه کار ما جدیتر از گذشته باید ادامه یابد.
وی افزود: ما یک گفتمان و برنامه مشخصی را برای موضوعات اصلی کشور داشتیم و راه حلهای مشکلات واقعی مردم و کشور را هم آماده کرده بودیم و معتقد بودیم اگر افکار عمومی در اینباره اقناع شوند، رای هم خواهند داد ولی اکنون نیز صورت مساله عوض نشده و فقط یک نفری که قرار بود کاندیدا شود ثبت نام نکرده ولی این مسیر و گفتمان باید امتداد داشته باشد.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفت: باید تلاش کرد تا مسایل فرعی و موهوم جلوی موضوعات اصلی را نگیرد و در مقابل برای موضوعات اصلی و سوالات مردم پاسخ های معتبر و دقیق داشت.
جلیلی ادامه داد: همه آرامش را دوست دارند و یکی از اهداف اصلی دولت باید حاکم کردن آرامش بر جامعه باشد؛ اما نقطه مقابل آرامش فقط جنگ نظامی نیست، بلکه اگر آرامش کسی در جامعه به خاطر نداشتن شغل یا احتمال از بین رفتن شغل نیز آسیب ببیند مهم است .
جلیلی در بخش دیگری از سخنانش تاکید کرد:
البته در 4 سال گذشته ما بارها نقاط انتقادی و پیشنهادات خودمان را به دولتمردان فعلی گفتهایم ولی در زمان انتخابات باید روندهای نادرست را به چالش کشید و بیان کرد مسیری که در 4 سال گذشته طی شده درست نبوده است.
وی تصریح کرد: از طرف دیگر یک علتی که بنده در این عرصه وارد نشدم این بود که نیروهای انقلابی تجمیع بشوند تا گفتمان انقلاب به درستی شکل بگیرد؛ زیرا در بین نامزدها حتما یک نفر نسبت به دیگران اصلح است و وظیفه ما این است که آن فرد را بشناسیم و کمکش کنیم نه اینکه خود را کنار بکشیم و بگوییم فراتر از بقیه هستیم و هیچ کاری انجام ندهیم! بلکه ذیل ملاحظات و گفتمان انقلاب باید از اصلح حمایت کنیم و مطالباتمان را مطرح سازیم چنانچه اگر بنده هم وارد این عرصه میشدم باید حمایتتان از بنده را مشروط به پایبندیام به گفتمان انقلاب میکردید.
جلیلی در پایان تاکید کرد: اینکه ما منتظر باشیم تا در دولتی که با ما همسو نیست مشکلات و ناکارآمدی ها بیشتر شود تا در اثر آن مردم به ما اقبال پیدا کنند درست نیست و چنین نگاهی مبنای دینی ندارد؛ لذا باید تلاش کرد تا اگر راه حل مسالهای را میدانیم کمک کنیم تا مشکلات مردم و کشور حل و فصل شود.
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/z_ahmadi/profile_pictures/_evocache/emama1t.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1494826461)
رهبرانقلاب: جوانان عزیز! دشمن روی شما سرمایهگذاریهای زیادی میکند؛ حواستان جمع باشد. عدهیی را به بیتفاوتی میکشاند و عدهیی را دلسرد و مأیوس میکند.
http://alzahra-goldasht.kowsarblog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
قرآن بزرگترین لذت انسان است
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1396حجت الاسلام پناهیان:
هنگام قرآن خواندن بايد از آن لذّت برد که براي فهم آيات اين قاعده لازم است.
اگر کسي بتواند زيبايي قرآن را درک کند قرآن هداياي خود را به او خواهد داد که انسان احساس مي کند خدا با او صحبت مي کند و اين دلنشين ترين حس دنيا است.
سخنرانی حجت الاسلام پناهیان در جشن میلاد امیرالمونین علیه السلام در حسینیه آیت الله حق شناس-فروردین 96
فرم در حال بارگذاری ...