نظر رهبر انقلاب درباره فیلم ایستاده در غبار + تصاویر

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395
چهل و سومین هفته‌نامه خط حزب‌الله با سرمقاله‌ای درباره دلایل شکست نهضت مشروطه و خبری درخصوص نظر رهبر معظم انقلاب درباره فیلم «ایستاده در غبار» منتشر شد.
چهل و سومین هفته‌نامه خبری-تبیینی خط حزب‌الله با سرمقاله‌ای درباره دلایل شکست نهضت مشروطه و خبری درخصوص نظر رهبر معظم انقلاب درباره فیلم تحسین شده «ایستاده در غبار» منتشر شد.
گزارش این شماره نیز به باید و نبایدهای شش‌گانه رهبر معظم انقلاب درباب جهاد روشنگری اختصاص یافته است. تصویری از بازدید رهبر انقلاب از منزل شهید داریوش رضایی‌نژاد و ملاطفت ایشان نسبت به آرمیتا نیز در بخش عکس ویژه این شماره قرار گرفته است.
چهل و سومین شماره خط حزب‌الله به روح پرفتوح روحانی شهید سیدرضا کامیاب «یکی از عزیزترین دوستان» رهبر انقلاب هدیه شده است.
نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلوی اعلانات، A۴ جهت مطالعه و A۳ برای چاپ و تکثیر بر روی پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری قرار گرفته است و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند.

نظر رهبر انقلاب درباره فیلم ایستاده در غبار + تصاویر

...

 
نظر رهبر انقلاب درباره فیلم ایستاده در غبار + تصاویر
 
نظر رهبر انقلاب درباره فیلم ایستاده در غبار + تصاویر
 
نظر رهبر انقلاب درباره فیلم ایستاده در غبار + تصاویر
 
انتهای پیام/


فرم در حال بارگذاری ...

مملکت اسلامی را فروختند.

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395

چه‌بسا اغلاط سیاسی سیاسیون مسلمان امروز، به مراتب بدتر از آنهاست.

استخدام و خادم کفار شده‌اند به شرط اینکه رئیس مسلمانان، و حاکم ممالک اسلامی باشند و آنچه کفار می‌خواهند بکنند! نظیر رضا پهلوی در ایران و مصطفی کمال در ترکیه و سایر حکام و رؤسای دولت‌های اسلامی فعلی، میلیون‌ها حجازی و مصری را از مذهب و فقه جعفری منحرف کردند.

عجب است که اینها را می‌فهمیم و باز مثل آن را انجام می‌دهیم. اگر کفار ما را  قابل و لایق ببینند، این‌گونه بر ما مسلط می‌شوند! زیرا می‌بینند هر چه بخواهند حاضریم انجام دهیم و تابع و مطیع محض آنها هستیم.

 در محضر بهجت، ج۲، ص۲۰۸


فرم در حال بارگذاری ...

نفسِ آرام!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395

اي نفس مطمئنه

اگر دل انسان به ذکر الله مطمئن شد،

به خطاب

«يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»(الفجر/27)

مخاطب می گردد.

نفس مطمئنّه چیست؟

نفس مطمئنّه، نفسی است که صاحب آن احساس کمک و امنیّت از طرف خداوندمیکند و نفس او در نزد خداوند – تبارک و تعالی – آرام است و با ذکر خدا مطمئن می شود وبه سوی او باز می گردد و مشتاق لقاء و قرب او است ، نفسی است، شکسته و خوار در نزد خداوند – عزّ و جلّ – زاهد و پرهیزگار در زندگی فانی دنیا، وملائکه به صاحب نفس های مطمئنّه در موقع مرگ می گویند:« يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ** ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً** فَادْخُلِي فِي عِبَادِي** وَادْخُلِي جَنَّتِي»

ترجمه :

اي انسانِ آسوده خاطر ( كه در پرتو ياد خدا و پرستش الله ، آرامش به هم رسانده اي و هم اينك با كوله باري از اندوخته طاعات و عبادات ، در اينجا آرميده اي ) !** به سوي پروردگارت بازگرد ، در حالي كه تو ( از كرده خود در جهان و از نعمت آخرت يزدان ) خوشنودي  و ( خدا هم ) از تو خوشنود ( است ) .** به ميان بندگانم درآي ( و همراه شايستگان و از زمره بايستگان شو ) .** و به بهشت من داخل شو ( و خوش باش ! ) .{فجر/30/27}

...

و در تفسیر این آیه آمده است که ( ای نفس به نزد خداوند – عزّ و جلّ – و به سوی ثواب الهی و رحمت او برگرد و خداوند از او راضی می گرداند و به این نفس در موقع نزدیک شدن مرگ و در روز قیامت مژده داده می شود که او از زمرۀ بندگان بندگان صالح خداست و به زودی داخل بهشت می گردد درست مانند بشارت ملائکه به انسان مؤمن در واقع نزدیک شدن مرگ و برانگیخته شدن از قبر.)(تفسیر ابن کثیر، ج 1،ص511)

وابن عباس ( رضی الله عنه)  در بیان معنی نفس مطمئنّه می فرماید:( مطمئنّه یعنی تصدیق شده) و حضرت قتاده ( رحمه الله) می فرماید:(همانا مؤمن کسی است که نفسش به آنچه خداوند وعده داده است مطمئن است و صاحب این نفس در زمینۀ معرفت و شناخت اسماء خداوند به طور کامل از آن چه که بعد از مرگ و از این وقایع برزخ و نیز آن چه که بعد از آن هول و ترس قیامت وجود دارد، مانند این که آنها را با چشم مشاهده می کند آشناست و نیز نسبت به قضا و قدر خداوند مطمئن است و تسلیم آن می شود و به آن راضی می گردد و هیچ گونه داد و فریاد و شِکوه ای نمی کند و در ایمانش دچار شک و تردید و اضطراب نمی گردد و بر آنچه که از دست می دهد نومید نمی گردد و نیز نسبت به آنچه که به او می رسد شاد و مسرور نمی شود چرا که مصیبت وارده قبل از این که به او برسد برای او مقدّر شده) ( دقائق الأخبار فی رقاءق الأخبار ،ص60)

و نفس مطمئنّه نفسی است بیدار که این بیداری باعث می شود انسان عیوب و آفتهای اعمال خویش را مشاهده کند و از جنایات و گناهانش دست بردارد و نیز او را بر بسیاری از از حقوق و واجبات ترغیب می نماید و نفسش را فروتن می ساد و باعث فروتن شدن انسان می گردد و او را متواضع می گرداند و او را در برابر خداوند از میان مشاهدۀ نعمتهایش و آشکار شدن و دیدن خطاها و عیب های خویش شرمنده و خجل می گرداند ودر برابر او کرنش کرده و سر خم می کند و نیز هم چنین به ارزش زمان و اهمیتش پی میبرد که آن سرمایۀ خوشبختی او است پس نسبت به آنچه که او را به پروردگارش نزدیک نمی کند، بیزار می شود و دور می کند.

همانا در نابود کردن آن، زیان و حسرت و در رشد و کمال آن سود و سعادت است، و این اثر و نتیجۀ بیداری اوست این اولین منزل از منازل نفس مطمئنّه است که سیر و تکامل به سوی خدا و روز قیامت از آن نشأت می گیرد.

 

بعضی از ویژگیهای نفس مطمئنّه

از جمله خصوصیات نفس مطمئنّه این است که آن نفس بیدار کننده و پاک کننده ی گناهان و لغزش ها در نزد خداوند است که ما را نسبت به ذکر خداوند – تبارک و تعالی – ،و کثرت توبه و طلب آمرزش و بازگشت به سوی او مطمئن می سازد و نیز ما را مشتاق به لقاء و قرب خداوند – عزّ و جلّ – می سازد و ملائکه، رضایت خداوند را به او مژده می دهند، دانشمندان و علمای صالح ویژگیهای نفس مطمئنّه را به شکل زیر بیان کرده اند:

 

رضایت و خشنودی به قضا و قدر خداوند – عزّ و جلّ –

خداوند – عزّ و جلّ – انسانها ی صالح  را چنین توصیف می نماید:

« الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»

ترجمه :

( پرهيزگاران ، ) همانهائي كه ( به هنگام مرگ ) فرشتگان ( قبض ارواح ) جانشان را مي گيرند در حالي كه پاكيزه ( از كفر و معاصي ) و شادان ( از روياروئي سرافرازانه خود با پروردگار ) هستند . ( فرشتگان بديشان ) مي گويند : درودتان باد ! ( در امان خدائيد و از امروز به ناراحتي و بلائي دچار نمي آئيد . و ) به خاطر كارهائي كه مي كرده ايد به بهشت درآئيد .{نحل/32}

وهمانا رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -   در دعا  می فرمودند:

«اَلّهُمَّ أَسْأَلُكَ الرِّضَاءَ بَعْدَ الْقَضَاءِ» { رواه النسایی والحاکم}

( پروردگارا ! رضای تو را بعد از قضاءت میطلبم)

و در حدیث شریفی رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -   میفرماید:

« لَذَاقَ طَعمُ اِلاِیمَانِ مَن رَضِیَ بِاللهِ ربَّاً وَ بِالاِسلَامِ دِینَاً وَ بِمُحَمَّدٍ  صلی الله علیه و آله و سلم رَسُولاً»

( کسی طعم ایمان را می چشد که الله رابه عنوان پروردگار و اسلام را به عنوان دین و محمد– صلی الله علیه و آله و سلم -   را به عنوان رسول خدا قبول داشته باشد و به آن راضی و خشنود باشد.)

و کسیکه در موقع شنیدن ندای أذان بگوید:

« رَضِیتُ بِاللهِ ربَّاً وَ بِالاِسلَامِ دِینَاً وَ بِمُحَمَّدٍ  صلی الله علیه و آله و سلم رَسُولاً غُفِرَت لَهُ ذُنُوبَهُ» {روه مسلم}

( من الله را به عنوان پروردگارو اسلام را به عنوان دین و محمد– صلی الله علیه و آله و سلم -    را به عنهوان فرستادۀ خدا قبول دارم و به آنها راضی و خشنود هستم ، گناهانش بخشیده می شود.)

 و رضا به قضای خداوند نشانۀ محبوبیت کامل و نیز از صفات صالحان است ، خداوند – عزّ و جلّ – میفرماید:

« رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»

خدا از ايشان راضي و ايشان هم از خدا خوشنودند ! اين ( همه نعمت و خوشي ) از آنِ كسي خواهد بود كه از پروردگار خويش بهراسد .{البینه/8}

و کسی که قلبش را از رضا و خشنودی الهی پُر کند، نفسش از ناراحتی و غمگینی و گرفتاری و اندوه رهایی می یابد و نفس خود را برای غلبۀ هوی و هوس شیطان رها نمی کند، و رضا و خشنودی با یقین ، آرامش و امنیّت را برای انسان مسلمان به ارمغان دارد و در این زمینه دعایی در حدیث وارد شده :

« اَلّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُكَ نَفساً بِکَ مُطمَئِنّةً وَ تُؤمِنُ بِلِقَائِکَ ، وَ تَرضی بِقَضَائِکَ وَ تَقنَعُ بِعَطَائِکَ »

(پروردگارا! من از تو نفسی را می طلبم که به تو اطمینان داشته باشد و به لقاء تو ایمان و به قضای تو راضی و خشنود و به عطای تو قانع باشد.)

 

فروتنی و ترس از خداوند – عزّ و جلّ –

انسان مسلمان عابد، همیشه از مرتکب شدن به معاصی ومحرّمات در خوف و ترس شدیدی به سر می برد و این دلیلی بر صحّت ایمان اوست، خداوند – عزّ و جلّ – میفرماید:

« فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»

پس ( از آنجا كه شما به خدا ايمان داريد ، بيباك و دلير باشيد و ) از آنان مترسيد و از من بترسيد اگر مؤمنان ( راستين ) هستيد .{ آل عمران/175}

و نیز خداوندبندگان مؤمن اش را چنین توصیف می نماید:

« إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ»

ترجمه :

كساني كه از خوف خدا در هراس هستند .{ مؤمنون/57}

و رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -   میفرماید:

« إِنِّي لَأَعْلَمُکُمْ بِاللَّهِ وَأَشَدُّکُمْ لَهُ خَشْيَةً»{ رواه  البخاری}

( من آگاه ترین شما نسبت به خدا هستم و نیزبیمناکترین  شما نسبت به اومی باشم)

 و هر مقدار که خوف و هراس از خدا بیشتر شود مکان و منزلت بنده نزد پروردگارش بالا می رود و معنی این حدیث شریف بیانگر و مؤکّد این مطلب است:

« مَنْ خَافَ أَدْلَجَ وَمَنْ أَدْلَجَ بَلَغَ الْمَنْزِلَ أَلَا إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ غَالِيَةٌ أَلَا إِنَّ سِلْعَةَ اللَّهِ  هِیَ الْجَنَّةُ»{رواه الترمذی}

( هر کسی که از دشمنش بترسد در شب سفر می کند و به سرزمین خود می رسد پس استراحت می کند و ایمن می یابد و مطمئن می شود وبه همین ترتیب هر کس از پروردگارش بترسد و از عذابش نیز ترس داشته باشد به انجام کار خیر می پردازد پس به رضایت الله می رسد و داخل بهشت می شود این است نهایت کالای با ارزش و منزل نام برده)

 

امیدواری به رحمت خداوند – عزّ و جلّ –

خداوند ، بندگان صالحش را به داشتن خصلت و خوی امیدواری توصیف می نماید و میفرماید:

« أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»

آنان رحمت خدا را چشم مي دارند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است .{بقره/218}

و از جمله دعاهای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -    است که میفرماید:

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَأَعُوذُ بِمُعَافَاتِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْكَ لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِكَ»{رواه/احمد و ترمذی}

(پروردگارا!من از غضب تو به رضای تو، و از عذاب تو به عفو تو، و از عذاب تو به تو پناه می برم ، حمد و ثنا بر تو حدّی ندارد حمد و ثنا به گونه ای است که خودت خویش را توصیف کرده ای) امیدواری به رحمت خداوند به نفس بشری ثابت می کند که به حقیقت ، نفس انسان احتیاج دائمی به خداوند – عزّ و جلّ – دارد، و امکان ندارد که نفس انسان از رحمت و کرم و فضل و توفیق خدا بی نیاز شود.

کوتاهی و سهل انگاری در امید به خدا جایز است ،و نیز مداومت کردن بر گناه و نافرمانی به امید رحمت خداوند مذموم و نکوهیده است، پس رجآء و اُمید صحیح و پسندیده آن است که امیدواری و رجآء به رحمت خداوند همراه عمل صالح برای خدا باشد، که این مصداقی از فرمودۀ خداوند – عزّ و جلّ – است که میفرماید:

« فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»

پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است ، بايد كه كار شايسته كند ، و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد .{کهف/110}

 و رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -   این مطلب را تأکید کرده و میفرماید:

« لَيسَ الإيمَانُ بِالتَّمَنَّي وَ لکِن مَا وَقَرَ بِالقَلبِ وَ صَدَقَهُ العَمَلُ.»{متفق علیه}

( ایمان فقط با خواهش و تمنا نیست و بلکه ایمان این است که در قاب رسوخ کند و با عمل تصدیق شود) پس اُمید به رحمت خدا جز با عمل درست نیست.

 

کثرت استغفار و توبه و بازگشت به راه حق و حقیقت

صاحب نفس مطمئنّه خطاها و گناهان صغیره و کوچک خویش را بزرگ می شمارد و از آنها به سوی خداوند – عزّ و جلّ – رو می آورد و با طلب آمرزش و بخشش به او پناهنده می شود و با طلب غفران و پشیمانی بر آنچه که انجام داده ، تصمیم بر اینکه هرگز به انجام معاصی و نافرمانی بازنگردد و با افزایش طاعات و عبادات سر به درگاه الهی خم کرده و توبه می کند و از او پیروی می نماید . و خداوند – عزّ و جلّ – بندگانش را به استغفار و توبه امر می کند و میفرماید:

« وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعاً حَسَناً إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى»

و اين كه از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد و به سوي او برگرديد كه خداوند ( به سبب استغفار صادقانه و توبه مخلصانه ) شما را تا دم مرگ به طرز نيكوئي ( از مواهب زندگي اين جهان ) بهره مند مي سازد{هود/ 3}

و هم چنین خداوند به ما امر کرده که توبه باید صادق و حقیقی و خالص برای او باشد ، پس خداوند – عزّ و جلّ – میفرماید:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»

 

ترجمه :

اي مؤمنان ! به درگاه خدا برگرديد و توبه خالصانه اي بكنيد ، شايد پروردگارتان گناهانتان را محو نمايد و بزدايد ، و شما را به باغهاي بهشتي داخل گرداند كه از زير ( كاخها و درختان ) آن رودبارها روان است . اين كار در روزي خواهد بود كه خداوند پيغمبر و كساني را خوار و سبك نمي دارد كه با او ايمان آورده اند . ( بلكه ايشان را والا مي گرداند و به درجات بالا مي رساند ) . نور ( ايمان و عمل صالح ) ايشان ، پيشاپيش و سوي راستشان ( رو به جانب بهشت ) در حركت است . ( وقتي كه خاموش شدن نور منافقان را مي بينند ، رو به درگاه خدا مي كنند و ) مي گويند : پروردگارا ! نور ما را كامل گردان ( تا در پرتو آن به بهشت برسيم ) و ما را ببخشاي ، چرا كه تو بر هر چيزي بس توانائي .{تحریم /8}

و خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و میفرماید:

« إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ »

بي گمان خداوند توبه كاران و پاكان را دوست مي دارد .{بقره /222}

پشیمانی از جمله وصیتهای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم -    نسبت به بندگان صالح خداوند است که میفرماید:

« يَا أَيُّهَا النَّاسُ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لأَتُوبُ فِي الْيَوْمِ إِلَيْهِ  أَکثَرَ مِن سَبعِینَ مَرَّةٍ » {رواه مسلم و بخاری }

( ای مردم! بسوی خداوند برگردید و توبه کنید کهقسم به خدا من در روز بیشتر از هفتاد بار توبه می کنم) و نیز میفرماید:

« لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ فِي أَرْضٍ دَوِّيَّةٍ مَهْلِكَةٍ مَعَهُ رَاحِلَتُهُ عَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ فَنَامَ فَاسْتَيْقَظَ وَقَدْ ذَهَبَتْ فَطَلَبَهَا حَتَّى أَدْرَكَهُ الْعَطَشُ ثُمَّ قَالَ أَرْجِعُ إِلَى مَكَانِيَ الَّذِي كُنْتُ فِيهِ فَأَنَامُ حَتَّى أَمُوتَ فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى سَاعِدِهِ لِيَمُوتَ فَاسْتَيْقَظَ وَعِنْدَهُ رَاحِلَتُهُ وَعَلَيْهَا زَادُهُ وَطَعَامُهُ وَشَرَابُهُ فَاللَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ مِنْ هَذَا بِرَاحِلَتِهِ»  {رواه البخاری و مسلم}

( توبۀ بندۀ مؤمن در نزد خداخوشایندتر از مردی است که در سرزمین خشک و مرگباری سفر می کند که همراهش شتری است که برد آن طعام  و نوشیدنی است، ومی خوابد، و هنگامی که بیدار می شود مشاهده می کند که شترش رفته است پس به دنبال آن می رود تا این که تشنگی او را فرا می گیرد، به خود می گوید: به مکانی که در آن بودم برگردم و بخوابم تا این که بمیرم، سرش را بر بازوهایش قرار می دهد تا این که مرگش فرا رسد، وقتی که بیدار می شود، شترش را نزد خویش می یابد که بر آن توشه و طعام و نوشیدنی است، پس خدا بیشتر از این شخص که به یافتن شترش خوشحال می شود از توبۀ مؤمنش شاد و مسرور می گردد.)


فرم در حال بارگذاری ...

نیازمند فرماندهان فرهنگی در نبرد فکری با دشمن هستیم.

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395

دبیرکل مجمع جهانی تقریب اظهار داشت:

سوریه دارای ظرفیت علمی، دینی و اجتماعی عظیمی است که با بهره‌گیری از ظرفیت‌ها می‌توان خدمت بسیار بزرگی به جهان اسلام کرد. آیت الله محسن اراکی به گزارش مجمع تقریب مذاهب، آیت الله “محسن اراکی” دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در ادامه سفرش به سوریه  با “ولید المعلم” وزیر امور خارجه این کشور دیدار و گفت‌و‌گو کرد.

آیت الله اراکی در ابتدای این دیدار به پیشنهادات هیئت مجمع جهانی تقریب در سفر به سوریه و همکاری مجمع تقریب با وزارت اوقاف این کشور در زمینه راه‌اندازی دارالتقریب و برگزاری سلسله نشست‌هایی با حضور علمای دو کشور و همچنین راه‌اندازی فقه مقاومة و فقه وحدة در سوریه اشاره کرد و گفت:  ما در مسیر ایجاد وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی در‌صدد ایجاد ارتباطات گسترده میان علمای مذاهب اسلامی هستیم.

آیت الله اراکی اظهار داشت:

امروز در کنار فرماندهان نظامی که در عرصه نبرد میدانی با تروریست‌ها فعالیت می‌کنند، نیازمند فرماندهان فرهنگی و فکری هستیم تا بتوانیم در عرصه نبرد فکری نیز با دشمنان مقابله کنیم که در این زمینه نقش علما بسیار برجسته و خطیر است.

وی افزود: سوریه دارای ظرفیت عظیم علمی، دینی و اجتماعی است که با بهره‌گیری از ظرفیت‌ها می‌توان خدمت بسیار بزرگی به جهان اسلام کرد.

...

دبیرکل مجمع جهانی تقریب با تأکید بر اینکه سوریه یکی از مراکز فرهنگ و تمدن است، اظهار داشت: روابط جمهوری اسلامی ایران با سوریه همواره حسنه بوده و امیدواریم این روابط حسنه همواره تداوم داشته باشد.

وی با بیان اینکه جهان اسلام امروز با هجمه گسترده‌ای علیه ارزش‌های خود مواجه است، گفت: مشکلات کنونی جهان اسلام از شرق آن یعنی اندونزی تا غرب آن یعنی موریتانی ناشی از تند‌روی است و علمای سوریه می‌توانند کمک بسیار زیادی برای بر طرف کردن این مشکلات داشته باشند.

وی افزود: سوریه می‌تواند میدان پیروزی در نبرد با جریان‌های انحرافی و تند‌رو در جهان اسلام باشد که در این راه نیازمند حمایت‌های دولت سوریه نیز است.

ولید المعلم” وزیر امور خارجه سوریه نیز در این دیدار ضمن خیر مقدم به آیت الله اراکی و هیئت همراه اظهار داشت:

مشکل کنونی سوریه اختلاف بین مذاهب اسلامی نیست زیرا همواره در طول تاریخ مذاهب مختلف اسلامی با صلح و آشتی در کنار یکدیگر زندگی کردند و همواره دین پرستی و عشق به وطن در میان سوری‌ها وجود داشته است.

 وی افزود: مشکلات کنونی سوریه از سوی دشمنان این کشور از جمله رژیم صهیونیستی طراحی شده است و دشمن با دستمایه قرار دادن برخی اختلافات مذهبی دست به کشتار در سوریه زده است؛ اما کسانی که اختلاف میان مذاهب اسلامی را در سوریه دنبال می‌کنند، شکست خواهند خورد.

وی با بیان اینکه خطر بزرگ برای سوریه و منطقه تفکر وهابیت است، اظهار داشت: همان کسانی که القاعده را ساختند امروز نیز النصره و داعش را ایجاد و از آن حمایت می‌کنند


فرم در حال بارگذاری ...

انتقاد آیت الله بهجت به عملکرد شاهزاده‌های سعودی

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395
آیت الله بهجت

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود:

درآمد و ثروت ملک و مملکت را که باید در مصالح مسلمانان صرف شود،

شاهزاده ها در آمریکا و اروپا مصرف می کنند!

حتی درباره ی بقیع هم گفته اند:

موقوفه است و باید در مصالح اسلام به معبر و طریق عام تبدیل گردد.

مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: وقتی حکومت در دست خوارج و اینها باشد، فعلی الاسلام السلام ؛ (با اسلام باید خداحافظی کرد!)؛ زیرا هدم قبور و مساجد برای این ها مانند آب خوردن سهل و آسان است. هنگامی که جداً اینها سر کار آمد، استار کعبه را به دست گرفت و ندا سر داد:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَحْدَهُ وَحْدَهُ [وَحْدَه]، اَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ،

معبودی جز خداوند نیست، هم او که یگانه ی یگانه ی یگانه است، به وعده اش وفا نمود و بنده اش را یاری کرد، و لشکرش را سرافراز گرداند…
لذا در میان مردم تبلیغ شد که او می خواهد توحید محض را پیاده کند، ولی بعد اشیای قیمتی حرمین را سرقت نمود و شاید هشت سال دولت عثمانی او را به اسلامبول برد و دور شهرها گرداند و آنها را در… مصرف کرد.
سید محسن امین (رحمة الله علیه) فهرست اشیای مسروقه را با قیمتش نوشته است، و در مورد بعضی از جواهرات قیمتی مسروقه نوشته که برایش نمی توان قیمت تعیین کرد!
آری! درآمد و ثروت ملک و مملکت را که باید در مصالح مسلمانان صرف شود، شاهزاده ها در آمریکا و اروپا مصرف می کنند! حتی درباره ی بقیع هم گفته اند: موقوفه است و باید در مصالح اسلام به معبر و طریق عام تبدیل گردد. فدک را هم برای مصالح اسلام از دست حضرت امیر و حضرت زهرا (علیهماالسلام) گرفتند و غصب کردند! لابد وقتی معاویه آن را یک جا و دربست به مروان بخشید آن هم حتما برای مصلحت اسلام بوده است! آری، به گفته ی عامه مجتهد بودند و اگر احیاناً خطا هم کردند مأجورند! در هر حال، با این که آن حاکم دو چیز نفیس و قیمتی از نفایس حرم را به عنوان هدیه برای سلطان عثمانی برد، ولی فایده نکرد و ثابت شد که اینها مفسد و ظالمند.

کتاب در محضر حضرت آیت ا…. العظمی بهجت – ص 99
محمد حسین رخشاد

منبع: تسنیم


فرم در حال بارگذاری ...

اگر دعا نبود هیچ کس هیچ چیز نداشت

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395
حاج اسماعیل دولابی

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:

در جایی آمده است اگر دعا نبود هیچ کس هیچ چیز نداشت.

او ما را محتاج آفریده و دعا برای برآوردن احتیاجات‌مان است.

البته خلقت انسان، خلقت بزرگی است.

منتهی این خلقت بزرگ عشوه‌هایش هم بزرگ است.

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اصولاً دعا لازمه رابطه عبد و مولا است، بلکه نماز و عباداتی که انجام می‌دهیم همه دعاست.

نماز می‌خوانیم، یعنی خدایا ما را نمازخوان کن.

روزه می‌گیریم، یعنی خدایا ما را روزه‌گیر کن.

خودش هم روزه است. هیچ غذایی نیاز ندارد، آب نمی‌خواهد، ما هم می‌خواهیم مثل او باشیم.

یعنی چه که شکم را مدام پر کنیم و خالی کنیم! خلاصه همینطور که دست را بالا می‌بریم، یعنی خدایا بده. زکات که می‌دهی، داری دستت را بالا می‌گیری یعنی خدایا من را دهنده کن، کاری کن گیرنده نباشم، ریزش کنم. عطاهای تو را با رغبت به خلق تو بدهم. همینطور که دعا می‌کنی و می‌گویی این را به من بده آن را به من بده و من را اینطوری کن، همه‌ عبادات شما دعا می‌شود. لذا در آیه آمده است که اگر دعاهایتان نبود هیچ چیز نبود قُل ما یَعبَوا بِکُم رَبی لَولا دُعاوُکُم(سوره فرقان آیه 77)

بگو پروردگار من به شما اعتنایی نداشت اگر دعایتان نبود.

...

خیلی خوب است که انسان همه چیزش را از خدا بخواهد. به بچه‌ها یاد بدهید با خدا صحبت کنند.

سر جانماز وقتی که نماز خوانده شد، سریعاً از سر سجاده بلند نشوند کمی با خدا حرف بزنند بگویند خدایا تمیزم کن، زیبایم کن، خوش اخلاقم کن، یک چیزی بگویند. این دعاها زود مستجاب می‌شوند یا برای خودشان یا برای پدر و مادرشان و یا برای هر دو.

اگر هنوز ظرف خودشان نمی‌تواند دعاها را بگیرد، دعا برای پدر و مادرشان مستجاب می‌شود.

اگر بچه‌ کوچک دارید سر جانماز وقتی دستش را بالا می‌گیرد خدا می‌بیند، پیامبر می‌بیند، ملائک می‌بینند. دست‌های کوچولو از خدا طلب می‌کنند، پدر و مادر کنارش نشسته‌اند فرزندشان دعا می‌کند. آنها خودشان خجالت می کشند یا خدا حرف بزنند، فرزندشان حرف می زند. با زبان کودکانه به خدا می‌گوید خدایا پدرم را اینطوری کن، مادرم را اینطوری کن. بچه می‌گوید، خدا هم مرحمت می‌کند.

در جایی آمده است اگر دعا نبود هیچ کس هیچ چیز نداشت. او ما را محتاج آفریده و دعا برای برآوردن احتیاجات‌مان است. البته خلقت انسان، خلقت بزرگی است. منتهی این خلقت بزرگ عشوه‌هایش هم بزرگ است. این مخلوق با این خصوصیات اگر چیزی نداشته باشد، قهراً دست‌هایش بالا می‌رود و از خالقش مطالبه می‌کند. بچه که به دنیا می‌آید گریه می کند، چه می‌گوید؟ با گریه چه کسی را صدا می‌زند؟ طفل خدا را صدا می‌زند. چون غیر از خدا کسی نیست صدای او را بشنود و گوش دهد. خداست که می‌داند حاجت بچه چیست. مادر خودش به بچه احتیاج دارد تا گریه کند و مطمئن شود فرزندش زنده است. مادر وقتی صدای گریه بچه‌اش را می‌شنود کیف می‌کند و به هوش می‌آید. زن وقتی که می‌زاید، حواسش به صدای گریه بچه است. بیهوش افتاده است، تا گریه‌ی بچه را می‌شنود به هوش می‌آید، یک «الهی شکر» هم می‌گوید که بچه زنده است. او از صدای گریه بچه‌اش فقط بهره‌ زنده بودن بچه را می‌برد. نمی‌گوید که بچه گریه می‌کند، چه کسی به دادش خواهد رسید. بچه کسی را ندارد ا صدایش کند. فقط خداست که صدای گریه را جواب می‌دهد.

کسی که گریه اول را جواب می‌دهد، بقیه گریه‌ها را هم جواب می دهد. این کودک بزرگ هم که شود، هفتاد ساله هم که بشود، عالم و عابد و عارف هم که بشود خداوند حاجتش را روا می‌کند. تنها خدا حاجت دهنده است. خدا ندای خلق را جواب می‌دهد، چه به زبان بیاوری، چه به زبان نیاوری.

کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 98
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی


فرم در حال بارگذاری ...

هشدار، سلطه می‌خواهد برگردد!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1395

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد تصویب کاپیتولاسیون کلیپ صوتی «سلطه می‌خواهد برگردد» را منتشر می‌کند.

سلطه می‌خواهد برگردد!

برای دریافت فایل صوتی ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را کلیک نمایید:

 

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این صوت می‌شنوید:

* در سال ۱۳۴۳ در مثل یک چنین روزی، امام بزرگوار ما را تبعید کردند. چرا تبعید کردند؟ چون امام چند روز قبل از آن، در یک سخنرانی پرشور که در قم ایراد شد و بعد بلافاصله به وسیله‌ی نوار و نوشته در سراسر کشور پخش شد، یک حق ملی را مطالبه کردند. آن حق ملی، شکستن قانون ظالمانه‌ی کاپیتولاسیون بود. خوب است نسل جوان ما اینها را بروشنی بداند؛ بداند که ما از چه گذرگاه‌هائی عبور کرده‌ایم که حالا به اینجا رسیده‌ایم.

  آمریکائیها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعه‌ی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخشهای برنامه‌ریزی، چه در بخشهای گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران میگرفتند، اما برای آمریکا کار میکردند. این کار بدی بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگیاش به آمریکا، به خاطر مزدوریاش برای آمریکا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل کشور آورده بود. تا اینجای کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاه‌های ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض کنید یکی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتکب شود، دادگاه‌های ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کاری دلشان میخواهد، بکنند؛ دادگاه‌های کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک تعرضی به اینها بکنند. آمریکائیها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون.دیدار دانش‌آموزان در ۱۳ آبان ۸۹/۰۸/۱۲

 

* ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛

نباید بگذاریم دوباره برگردد؛

نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛

نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛

دشمنی اینها تمام نمیشود.دیدار اقشار مختلف مردم ۹۴/۰۶/۱۸


فرم در حال بارگذاری ...

مذهب شیعه چرا مذهب جعفری نامیده شد؟

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

مذهب شیعه چرا مذهب جعفری نامیده شد؟

 هیچ تاکنون به این نکته اندیشیده اید که چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفری می خوانند؟

در میان امامان دوازدگانه شیعه چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟

با توجه به این که امام جعفر صادق علیه السلام ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان وضعیت شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوی یاحسنی یا حسینی یا سجادی و یا باقری نامیده نشده است؟

آنچه درپی می آید توضیحی است بر راز این نام گذاری.

عرصه تئوری ها و دیدگاههای علمی و فرهنگی در میان دانشمندان وفرهیختگان همواره عرصه ابقای بهترین اندیشه ها بوده است. هرنظریه ای آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود که محتوایی بهتر از آن را به بشریت هدیه کرده باشد و الا مورد استقبال قرارنخواهد گرفت. مکتب های فکری بزرگ نیز همواره باید دارای چنین ویژگی باشند تا بتوانند در دل بشر جایی باز کنند. نگاهی به دستاورد مکتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلی عرب بدان دلبسته بود و مبنای رفتار فردی و اجتماعی خود قرار داده بودمی تواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشه های جاهلانه نشان دهد. پیامبر علیه السلام در دعوت خود ضمن پذیرش سنت های پسندیده انسانی در میان اعراب آنگاه که به نفی ضد ارزشها می پرداخت طرح های جایگزین نیز ارائه می کرد تا مخاطبان او احساس خلاء نکنند.

شاید راز بسیاری از شکست های فردی و اجتماعی مصلحان در طول تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشته اند به همین نمونه تاریخ معاصر ایران توجه کنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامی و این که چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته باشد اما انقلاب اسلامی به رهبری امام موفق به براندازی یک نظام شد؟

...

شاید مهمترین نکته در همین طرح جایگزین بوده است. امام خمینی(ره) طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت به ابعاد این موضوع آن چنان که بایسته است نیاندیشیده بود واین سرانجام هرحرکت سیاسی و فکری است که فقط طرح براندازی داشته باشد و نه طرح جایگزین!

امام جعفرصادق علیه السلام در مسیرتکاملی حرکت شیعه گام دوم را برداشته بودند. یعنی پس از آنکه مردم بر اثر مجاهدت های امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشه های منبعث از آن و نیزحرکت های سیاسی مبتنی برآن در سالهای گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مکتب اهل بیت را دریافت کنند و امام صادق علیه السلام همان بزرگواری است که با توجه به یک موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگربه شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند.

دوره امامت حضرت که از سال 114 هجری آغاز شده تا سال 148 هجری ادامه یافت. (1) یکی از شرایط بحرانی تاریخی در اسلام بود زیراکه بنیان حکومتی یکصدساله فرو ریخته بود و بنیان حکومت پانصدساله ای پی ریزی می شد و همت اصلی سران حکومت تازه، کوبیدن مخالفان بود. مثلا توجه کنید که از سال 132 که رسما حکومت عباسیان آغاز شد تا سال 137 هجری سردمداران آن از هیبت و عظمت یکی از بزرگترین سرداران خود یعنی ابومسلم خراسانی هراس داشتندو تا او را با حیله و فریب نکشتند (2) احساس آرامش نکردند وامام صادق علیه السلام با توجه به این فضا، پایه های فکری نظام تشیع یاطرح جایگزین را بنانهاد.

سالها پیش از امامت حضرت صادق علیه السلام تقریبا یکصدو سیزده سال پیش،جدایشان پیامبر اکرم علیه السلام در روزی گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم جانشینی خویش را به فرمان خدای به امام علی علیه السلام واگذار کرد و بر اساس منابع شیعی و بعضی از منابع اهل سنت از مردم دراین باره بیعت گرفت. (3) اما صلاحدید پیامبر اکرم علیه السلام به دلایلی مورد پذیرش بعضی از صحابه قرار نگرفت و با رحلت حضرت، خلافت در سقیفه بنی ساعده مسیری تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار که خود دچار دو دستگی شده بودند با استناد به حق خویشاوندی باپیامبر علیه السلام خلافت را حق خود دانستند (4) نه حق انصار. و با آن که امام علی علیه السلام خویشاوندی روشنتری با پیامبر علیه السلام داشت به این بهانه که عرب نمی تواند امتیازات بیش از اندازه ای را برای بنی هاشم بپذیرد و قبلا نبوت به بنی هاشم رسیده بود و اینک خلافت باید به دیگر تیره های قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)

از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسی درامت اسلامی دگرگون شد و به تدریج هرچه بر سالها افزوده می شد این دگر گونی نیز بیشتر خودرانشان می داد به گونه ای که در سال 35 قمری که اندکی ازانحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامی به چشم خویش بعضی از آن را می دید شورشی رخ داد که خلیفه سوم در طی آن کشته شد. (6)

به گواهی جنگهای سه گانه ای که امام علی علیه السلام با ناکثین، قاسطین ومارقین انجام داد (7) ، می توان پذیرفت که جامعه اسلامی دچاربحرانی عمیق شده بود; بحرانی که در تبدیل خلافت به ملوکیت خودرانشان داد و خاندان بنی امیه که بیش از این در میان مسلمانان جایگاهی نداشتند و طلقای(آزادشدگان) پیامبر علیه السلام در فتح مکه بودند، (8) با موقعیت سنجی سیاسی به اقتدار رسیدند و حکومتی 90ساله را بنیان نهادند. سیاست عرب گرایی امویان موجب شد تامخالفت هایی با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیل گران یکی ازعلل سقوط این سلسله را همین سیاست می دانند. (9)

امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامی جدی ترین رقیب خویش را بنی هاشم و علویان می دانستند و برای بی مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه ای متوسل می شدند. از جمله به ساختن احادیث و روایاتی دست یازیدند تا حسن سابقه بنی هاشم وعلویان را که بویژه در سایه فداکاری های حضرت علی علیه السلام به اعتباری فوق تصور دست یافته بودند بیالایند.

جاعلان حدیث نخست به جعل روایاتی در مذمت حضرت علی علیه السلام پرداختند. (10) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام علی علیه السلام هر آنچه نیکی و سجایای اخلاقی بود به رقیبان آن حضرت نسبت دادند و در برابر هر فضیلتی که برای امام وجود داشت احادیثی را درباره فضیلتی مشابه برای رقیبان نیز جعل کردند (11) تا آنچه امام علی علیه السلام بدان ها ممتاز بود عادی جلوه کند و درنهایت همانند یکی از اصحاب پیامبر علیه السلام تلقی شود نه بالاتر و درمقام خلافت هم خلیفه ای چونان دیگران معرفی شود که حتی به سیاست های زیرکانه روزگار نیز که عبارت از حیله و مکر و فریب باشد آگاه نیست. (12)

امویان به این نیز اکتفا نکردند و فرمان سب امام علی علیه السلام را برمنابر و در خطبه ها و پس از هر نماز اعلام کردند (13) که تا پایان حکومت آنها به جز مقطع کوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (14) (99 تا101 هجری) باقی بود.

شایان توجه است که پرداختن به موضوعاتی چون ایمان ابوطالب، پدرحضرت علی علیه السلام در هنگام مرگ که همواره یکی از نقاط اختلاف میان شیعه و سنی بوده است و طرفین در این باره کتابهایی نوشته اند. (15) باتوجه به کفر ابوسفیان که تا حمله مسلمانان به مکه و ایمان اجباری او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او باهمین انگیزه بود و به گفته یکی از محققان، اگر ابوطالب، پدرحضرت علی علیه السلام نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمی گرفت. (16) علاوه براین در عرصه اجتماعی بسیاری از صلح اجباری امام حسن علیه السلام (18) علویان را ظاهرا از صحنه سیاسی جامعه حذف کرد. هرچند امام بازیرکی موادی را در صلحنامه گنجانده بودکه فقط از آن طریق می شد ماهیت بسیار متظاهر معاویه را به جامعه نشان دهد. موادی چون عدم اذیت و آزار شیعیان علی و عدم تعیین جانشین از سوی معاویه دوماده مهم این قطعنامه بودند که با زیرپاگذاشته شدن از سوی معاویه چهره واقعی او را نشان دادند.

هنگامی که حجربن عدی یکی از شیعیان امام علی علیه السلام توسط ماموران معاویه به شهادت رسید موجی از مخالفت با سیاست های معاویه به وجود آمد که از آن میان می توان پاسخ تند امام حسین علیه السلام به نامه معاویه اشاره کرد. (19)

همچنین انتصاب یزید به جانشینی نیز پیامدهای جدی به همراه داشت و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید وانست بیعت برای یزیدبگیرد. (20) باوجود شخصیت های مطرحی چون امام حسین علیه السلام در میان امت اسلامی معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب کرد. (21)

تا این زمان که سال 60 هجری بود به نظر می رسید اندیشه امامت شیعی در محاق قرار گرفته بود اینک امام حسین علیه السلام در شرایطی متفاوت قرار داشت که از یک سو همراه پیروزی های مسلمانان درخارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلی آن بود (22) و از سوی دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعی مورد قبولی نداشت و بسیاری از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت نمی پذیرفتند. کسی چون ابوایوب انصاری که خود را موظف به شرکت درهمه نبردهای مسلمانان با کفار می دانست یکبار با شنیدن امارت و فرماندهی یزید از شرکت در نبرد سرباز زده بود. (23)

امام حسین علیه السلام با درک صحیح این موقعیت در شرایطی که به نظرمی رسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هروسیله ای از جمله دین برای نشان دادن مشروعیت خود سودی بردندامام با مشروعیت ذاتی خود به عنوان نواده بنیان گذار دین اسلام می توانست رویاروی مشروعیت خود ساخته امویان بایستد و با سخن ونهضت خود به اصلاح امت بپرازد. همان که هدف امام علیه السلام بود. (24)

ایشان می توانست نسب خویش به پیامبر علیه السلام را به مردم یادآور سازدو بدان استناد جوید چنان که در هنگام رخواست بیعت یزید فرمود:

«مثلی لایبایع مثله » همچو منی (با این شرافت نسبی) با چون اویی بیعت نخواهد کرد. (25)

مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین علیه السلام ازبین بردن باقی مانده آبروی اجتماعی و جایگاه دینی امویان درمیان مردم بود.

امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر علیه السلام را که آن همه حدیث از رسول خدا علیه السلام در فضیلت او رسیده بود به قتل رسانند. (26)

امام نه ی بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کردکه چگونه به تنها چیزی که نمی اندیشند دین الهی است. و حاضرنداحکام مسلم اسلامی را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح رفتاری که سپاهیان اموی با خاندان امام حسین علیه السلام کردند این مهم را به نمایش گذاشت. (27) و این چهره پنهان شده در سرکوب خونین وهتک حرمت از مردم فضاحت با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (29) تاثیر قیام امام حسین علیه السلام بدون تردید آن قدر سریع بود که با مرگ زودهنگام یزیددر سال 64 هجری پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد ودرخطبه ای اعلام نمود که پدر و جد او غاصب خلافت بودند و خوداستعفا کرد. (30) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامی به تدریج متوجه ظلم وستم بنی امیه می شد و شورش ها دوباره به راه افتادند. شورش های توابین در سال 6665 هجری به خونخواهی امام حسین علیه السلام (31) ،مختار ثقفی در67 هجری و پیروزی او و قصاص قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش (32) و نیز شورش های دوباند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام معادله (33) را به نفع بنی هاشم تغییر داد.

درواپسین سال نخستین سده اسلامی خلیفه نجیب اموی عمربن عبدالعزیز برای نخستین بار دستور داد تا سب امام علی علیه السلام برمنابر و در خطبه ها حذف شود و فدک دوباره به بنی هاشم و علویان بازگردانده شود. (34)

اما به نظر می رسید نهالی که امام حسین علیه السلام با خون خود آبیاری کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهره برداری از آن فرامی رسید.

اینک به اختصار وضعیت بنی هاشم را پس از شهادت امام حسین علیه السلام پی می گیریم:

نخستین جرقه های اختلاف در میان بنی هاشم احتمالا پس از شهادت امام حسین علیه السلام رخ داد. آن هنگام که گروهی مشهور به کیسانیه معتقد به امامت محمدحنفیه شدند که از نظر سنی از امام سجاد علیه السلام بزرگتربود و به عنوان عالمی علوی مورد احترام مردم (35) مختار در شورش خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (36) حنفیه در سال 81 هجری درگذشت. (37) و گروهی به سراغ پسرش ابوهاشم رفتندو امامت او را معتقد شدند که تا سال 99 هجری زنده بود و در این سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلی بعدی توسط بنی عباس ابوهاشم که فرزندی نداشت امامت را به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس واگذار کرد. (38) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل شد.

همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را «الرضاء من آل محمد» قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشای نام واقعی امام و رهبر پرهیز می کردند. (39) واژه آل محمد که عنوان ویژه تیره علوی بود به کار عباسیان آمد. تقسیم بندی ابراهیم امام ازوضعیت شهرها نشان از آمادگی ایرانیان برای قیام دارد و نیزعلاقه آنان به اهل بیت علیهم السلام (40) یک حرکت موازی از سوی بنی عباس مردم را فریفته بود چنان که بعضی از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال که به این فریب پی برده بود به جرم هواداری از خلافت علویان اعلام شد. (41)

شاید یکی از علل واقعی مخالفت امام صادق علیه السلام با قیام زید بن علی بن الحسین علیه السلام براساس روایاتی که مخالفت حضرت را نشان می دهد، (42) پیش از هرچیزی فضای نامناسب آن بود که اتفاقا بسیارمورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونه ای که مزار پسرش یحیی در خراسان که قبلا از سوی ابراهیم امام به عنوان منطقه نفوذ تبلیغاتی مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام وخونخواهی پدر از سوی داعیان عباسی احتمالی است که نمی توان به سادگی از آن گذشت. زیرا شهادت یحیی در خراسان به سال 126 هجری درشورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابی شده است. (43)

روی کار آمدن عباسیان امت اسلامی را در تحولی تازه قرار داد وبنیان حکومتی 90 ساله را فرو ریخت و حکومتی پانصد ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازی عباسیان بود که درشرایط ویژه تاریخی بایک سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند.

بسیار طبیعی بود که منتظر یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسی ازسوی نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنان که در ماجرای قیام محمد نفس زکیه در سال 145 رخ داد و منصور بهره برداری بزرگ ازآن به نفع عباسیان انجام داد. (44)

امام صادق علیه السلام که به دقت همه این تحولات اجتماعی را زیر نظر داشت فضای سیاست را هرگز آماده یک قیام علنی سیاسی ندید. آنچه که جامعه اسلامی از آن رنج می برد زیر ساخت فکری بود و الا ایشان به هیچ وجه کمتر از شخصیتی چون ابومسلم نبود این را از نامه تاریخی ابومسلم به امام که ایشان بدون خواندن آن را به آتش سپرده بودند. می توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه بایدکرد؟

جد او امام حسین علیه السلام با قیام خونین خود دلهای بسیاری ازمسلمانان را درگوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهل بیت پیامبر علیه السلام کرده بود و در زمان امام صادق علیه السلام حکومتی روی کار آمده بود که از شعار «الرضا من آل محمد(ص ») استفاده و سپس آل محمد واقعی را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونی وتلون در جامعه اسلامی معلول چه عواملی می توانست باشد؟

دراین فضای تیره که مذاهب اهل سنت در حال شکل گیری بودند چه چیزی می توانست شیعه را پایدار سازد؟ آنچه که به درون فرهنگ مردم راه یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامی دگرگون سازد.

پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذاری یک مکتب را حضرت صادق علیه السلام برداشت. گویا مردمی که از پس قیام امام حسین علیه السلام دلداده این خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و می پرسیدند که اگر نه امویان و نه عباسیان شما چه می گویید؟ و چه تفسیری از اسلام دارید؟ و به عبارت روشن تر طرح جایگزین شما چیست؟

نشان دادن یک تفسیر جامع ازخدا، رابطه مردم با او و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغه های حضرت امام جفعر صادق علیه السلام بوده است اعتقادات عقلانی، اخلاق بایسته و دستورالعمل های فردی واجتماعی (فقه) مهمترین حوزه هایی بود که امام صادق علیه السلام در آن هابه طرح و اندیشه دینی پرداختند و چون چنین شد، تشیع دارای شناسنامه رسمی گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد. در ادامه نمونه ای از دیدگاه های امام صادق علیه السلام که نشان دهنده اسلام ناب محمدی علیه السلام ،است ارائه می گردد.

 

پی نوشتها:

1- بحارالانوار، ج 47، ص 6.

2- تاریخ طبری، ج 6، ص 123; منشورات مکتبه اورمیه.

3- الغدیر،امینی، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالکتب العربی لبنان.

4- تاریخ طبری، ج 2، ص 455.

5- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.

6- تاریخ طبری، ج 3، ص 399.

7- همان، ج 3، ص.

8- همان، ج 2، ص 520; ج 3، ص 1 تا 10.

9- تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، چاپ نشر دانشگاهی سال 1374، ص 200.

10- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.

11- همان، ص 92 و 91.

12- نهج البلاغه، خطبه 118.

13- بحارالانوار، ج 44، ص 125.

14- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 56.

15- مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینی درمقدمه الغدیر، ج 1، ص 23 و 24 در این باره سخنانی دارد.

16- همان، ج 1 تا 10 در صفحه 48 فهرست موضوعی الغدیر، آدرس مفصل همه موارد آمده است.

17- الاغانی، اصفهانی، ج 16، ص 2667.

18 تاریخ طبری، ج 4، ص 30، حوادث سال 40 هجری; ارشاد شیخ مفید، ص 170.

19- انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 744، حدیث 303.

20 الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج 1، ص 175; ابن اعثم،الفتوح، ج 4، ص 226225.

21- تاریخ سیاسی اسلام، ص 127.

22- تاریخ طبری، ج 4، حوادث سالهای 50 تا 60 هجری.

23- طبقات، ابن سعد، ج 3، ص 485، چاپ دارصادر بیروت.

24- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 3، ص 380، انتشارات صدرا.

25- تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص 26- تاریخ طبری، ج 4، ص 257301.

27- همان، ص 36870.

28- همان، ص 383.

29- همان، ص 426.

30- همان، ص 487.

31- همان، ص 579.

32- کامل ابن اثیر، ج 2، ص 225; تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 305.

33- تاریخ سیاسی اسلام، ص 260.

34- الفتوح، ج 6، ص 95; انساب الاشراف، ج 5، ص 221.

35- تاریخ سیاسی اسلام، ص 266265.

36- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 250 248; انساب الاشراف، ج 4، ص 18.

37- تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب نیا، ص 28.

38- همان، ص 46.

39- همان، ص 115 و 114.

40- شخصیت و قیام زید بن علی، رضوی اردکانی، ص 489504،انتشارات علمی فرهنگی.

41- تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص 38.

42- تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال 145.

43- بحارالانوار، ج 47، ص 200.

44- تحف العقول، ابن شعبه حرانی،ص 25660.


فرم در حال بارگذاری ...

آرزوی شهادت

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

کاش اسم تو آخرین کلامم باشد
پروانه شدن حُسن ختامم باشد

مانند کبوترانِ در خون خفته
عنوان “شهید” قبل نامم باشد…

سیدعلیرضا شفیعی

نظر از:  

آرزوی شهادت!
چه آرزوی دیرینه خوبی

1395/05/06 @ 21:53


فرم در حال بارگذاری ...

پنج لازمه یک زندگی آرام

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مرداد, 1395

قال الصادق علیه السلام:

«خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ ناقِصَ العَيْشِ زائِلَالْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانيَةُ: اَلاَْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَْنيسُ الْمُوافِقُ (قال الراوى:) قُلْتُ: و مَا الاَْنيسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُالصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَليطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ:الدَّعَةُ»

امام صادق عليه‌السّلام:
پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگى اش كمبود دارد و كم خرد و دل نگران است:
اول، تندرستى،
دوم امنيت،
سوم روزى فراوان،
چهارم همراهِ هم رأى.
راوى پرسيد: همراهِ هم رأى كيست؟
امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشين خوب

و پنجم كه در برگيرنده همه اينهاست، رفاه و آسايش است.

 خصال، ص 284


فرم در حال بارگذاری ...