چهار دستور پیامبر صلی الله علیه و آله برای تربیت فرزند

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398

 

صوت/ استاد عالی؛

چهار دستور پیامبر صلی الله علیه و آله برای تربیت فرزند

 

دانلود صوت

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

مولودی امام حسن عسکری: زمین سامره را سینه منجلی آمد

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398

 

صوت/بنی فاطمه؛

زمین سامره را سینه منجلی آمد

 

دانلود صوت

+

متن

الا که موسم شادی و همدلی آمد

زمان ناد علیاً سینجلی آمد

زمین سامره را سینه منجلی آمد

دهم ولی ِّخداوند را ولی آمد

که دومین حسن از چهارمین علی آمد

بر آن علی به گل روی این حسن صلوات

...

 

وَلیِّ ذات خدا شاهِ انس و جان است این

جهان جان نه، که جان همه جهان است این

چراغ اهل زمین، ماه آسمان است این

به جسمِ شرع و تنِ اهل دین روان است این

امامِ ما، پدرِ صاحب الزمان است این

بر آن امام و بر این صاحب زمن صلوات

 

چراغ دیده رخ دلربای این پسر است

تمام عالم خلقت برای این پسر است

چو ذات حق به دلِ خلق جای این پسر است

دلِ شکسته دلان آشنایِ این پسر است

سخن اگر به مدیح و ثنای این پسر است

به صفحه و قلم و منطق و سخن صلوات

 

وزیده بوی گل مهر او ز هر چمنی

نیافریده خداوند همچو او حسنی

خوشا زبان و خوشا منطق و لب دهنی

که در ثنای وجودش برآورد سخنی

به یادِ رویش هر جا که هست انجمنی

سِزَد که خلق فرستد بر انجمن صلوات

 

سلام خلق و درود خدا به جان و تنش

فدای لیله ی میلاد و صبح آمدنش

جمال آینه ی ذات حیّ ذوالمننش

به باغ وحی دمد بوی گل ز پیرهنش

وجودِ مهدی موعود سَرو نسترنش

به باغبان و بر این سَرو نسترن صلوات

 

ز پرده چهره چو بی‌پرده همچو ماه نمود

دل امام دهم را به یک کرشمه ربود

شهادتین ز لبهای جانفزاش سرود

به فاطمه به علی بر ائمه گفت درود

سپس بخواندن قرآن، دهان چو غنچه گشود

به آیه آیه ی قرآن بر آن دهن صلوات

 

خدا ستوده به قرآنِ خود عیان او را

رسول خوانده امامِ جهانیان او را

ستوده حجّت حق، صاحب الزّمان او را

پدر گرفته در آغوش خود چو جان او را

نهاده بوسه به حُسنُ و لب و دهان او را

بر آن لبی که ورا گشته بوسه زن صلوات

 

سلام باد به جان و درود بر بدنت

روانِ عیسی مریم ز فیض پیرهنت

هزار موسیِ عمران به طور هم سخنت

نشانِ بوسه ی داود بر لب و دهنت

گرفته یوسفِ صدیق، جان ز فیض تنت

تو را ز جمله نبیّین به جان و تن صلوات

 

ز آب جوی تو خضر وجود رخ شوید

به شوق کوی تو پیر طریق ره پوید

زمان به گردش خود گردد و تو را جوید

بهشت لاله ی خود از دم تو می‌بوید

ز زلف پُرشکنت عطر تازه می‌روید

به عطر تازه آن زلف پُرشکن صلوات

 

خوشا دلی که بود باغِ جنّت غم تو

خوشا گلی که گرفته است فیض از دم تو

دل هزار سلیمان اسیر خاتم تو

سلام بر تو و بر مهدیِ مُکرّم تو

ثنای تو است نه تنها به نظم «میثم» تو

تو را ز پیر و جوان و ز مرد و زن صلوات

 

شاعر : استاد غلامرضا سازگار

 

منبع : باب الحرم


فرم در حال بارگذاری ...

بهشت را به بها می دهند یا بهانه؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398

 

بهشت را به بها می دهند یا بهانه؟

+

نظر علامه حسن زاده آملی

 

منظور از این که “بهشت را به بها می دهند، نه به بهانه” چیست؟

 

- پاسخ

این سخن ریشه در روایات دارد و در جای خود سخن خوبی است و از جمله کلامی از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود:

«لا تکن ممن یرجو الاخرة بغیر العمل»[۱]

یعنی همانند کسی مباش که بی آن که کاری کرده باشد به آخرت امید می بندد.

 از کلام حضرت معلوم می شود که برای تحصیل و بدست آوردن آخرت که مراد همان نعمت های بهشتی است باید کار و تلاش کرد و با انجام اعمال صالح بهشت را بدست آورد.

پس مراد از آن جمله این است که انسان نباید تنها به صِرف ادعای مسلمانی و ایمان توقع داشته باشد که بهشت نصیب او بشود بلکه برای رفتن به بهشت و به دست آوردن نعمت های گوناگون آن باید بهایش را پرداخت کند.

 

...

در این جا به عنوان نمونه به چند دستور دینی درباره بهای بهشت اشاره می شود:

۱. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسیده که فرمود: (قول لا اله الّا الله ثمن الجنة) [۲] یعنی گفتن کلمه توحید (جمله یاد شده) بهای بهشت است. مراد آن است که کسی می خواهد بهشت نصیبش شود باید بهای آن را بپردازد و اولین بهای بهشت پذیرش توحید است.

 

۲. در قرآن کریم آیات فراوانی درباره این مسئله وجود دارد که بهشت در برابر عمل صالح که در واقع بهای بهشت است داده می شود از جمله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»[۳] یعنی در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مال شان را به بهای این که بهشت برای آنان باشد، خریده است.

از این آیه نیز بدست می آید که بهشت بدون بها به کسی داده نمی شودو هیچ کس نباید تصور کند که به صِرف بهانه سازی و ادعای ایمان بهشت نصیب او بشود.

 

نکته ای که باید اشاره شود آن است که مراد از این گونه آیات آن نیست که خداوند همانند فروشنده های دیگر و انسان ها اهل کسب و تجارت باشد، مثلاً بهشت را بفروشد و بهای آن را از کسی بگیرد و بدون بها به کسی بهشت ندهد و مانند آن؛ بلکه مراد آن است که بهشت رفتن شرایط و برنامه ها و راه های خاصی دارد که تنها با فراهم شدن آنها انسان می تواند به بهشت برود و در واقع بهشت نتیجه، ثمر و پی آمد عمل صالح انسان است که آن هم برای خود اوست و گرنه خداوند به عمل صالح کسی نیاز ندارد و در واقع انسان تاجر است و باید با فراهم کردن شرایط، نعمت های ابدی را از طریق ایمان و عمل صالح بدست آورد.

 

۳. نکته دیگر آن است اگر بهشت را باید با بها و قیمت بدست آورد، این سؤال مطرح خواهد شد که بهای بهشت چیست تا انسان با پرداخت آن بهشت را بدست آورد؟ در پاسخ بدین سؤال باید گفت: برای این مسئله در آیات قرآن بر امور فراوانی تکیه شده و به عنوان بهای بهشت معرفی شده اند که در این جا به چند نمونه از آن ها اشاره می شود:

 

الف. نخستین چیزی که سرمایه اصلی و خمیر مایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده شده ایمان و عمل صالح است قرآن کریم دراین باره می گوید: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ) [۴] یعنی کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند یاران بهشتند و جاودان در آن خواهند بود.

این تعبیر یا شبیه آن در آیات بسیاری وارد شده  است که تکرار آن بیانگر اهمیت موضوع آن است. بدیهی  است که رابطه ایمان و عمل صالح رابطه درخت و میوة آن است؛ یک درخت سالم، خالی از میوه نخواهد بود هم چنین ایمان از عمل صالح جدا نخواهد شد.

 

ب. بهای دیگر بهشت، تقوی و پرهیزگاری است که در آیات متعدد قرآن مجید روی آن تکیه شده است از جمله در سورة مریم فرمود: (تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا) [۵] یعنی این همان بهشتی است که ما به ارث به بندگان پرهیزگار خود می بخشیم.

 

ج. بهای دیگر بهشت ترک هواپرستی و دوری از گناه است در این باره نیز آیات فراوانی در قرآن آمده از جمله فرمود: (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی) [۶] یعنی آن کسی که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد بهشت جایگاه اوست. و در همین رابطه باید گفت که ترک هوا و هوس زمینه خودسازی را فراهم می کند، لذا یکی از چیز هایی که  به عنوان بهای بهشت مطرح است تزکیه نفس است، لذا در قرآن کریم فرمود: (این درجات عالی همان باغ های جاویدان بهشتی است که از زیر درختانش نهرها جاری است، جاویدان در آن می مانند و این است پاداش کسی که خود را پاک و پاکیزه کرده است) [۷].

آنچه یادآوری شد تنها بخشی از اعمالی است که از سوی قرآن کریم به عنوان، بهای بهشت معرفی شده است (برای مطالعه بیشتر به منبع ذیل مراجعه شود) [۸]

 

۴. گرچه این سخن که در سؤال مطرح شده در جای خود سخن درستی است و درباره مفهوم آن تحلیل یاد شده ارائه شد؛ امّا علامه عارف حسن زاده آملی به عکس آن سخن در ضمن درس می فرمود: (بهشت را به بها نمی دهند بلکه به بهانه می دهند) این سخن نیز درست است، زیرا مراد ایشان این است که تمام اعمال و کارهای نیکی که ما انجام می دهیم تازه بهانه برای بهشت رفتن است و بهانه می شود که انسان از خداوند توقع کند او را به بهشت ببرد و گرنه با این اعمال انسان نمی تواند بهای بهشتی را که جایگاه جاویدان انسان است و نعمت های فراوان ابدی در آن برای انسان فراهم شده تأمین کند و یا بپردازد، تازه اعمالی را که ما انجام می دهیم، نمی تواند بهای نعمت های فراوان و متعددی را که انسان در طول عمر خود در دنیا استفاده می کند، تأمین کند. مثلاً آن همه اعضاء و جوارح، و دستگاه های مختلف که در بدن انسان تعبیه شده تا سلامتی او را تأمین کند و انسان بدون توجه بدان نعمت ها از آن ها استفاده می کند هر اندازه خوب عمل کند نمی تواند بهای این نعمت های دنیا یی و بدنی را پرداخت کند تا چه رسد به بهای بهشت.

—————————-

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. استاد محمد شجاعی، مبانی نظری تزکیه و طریق عمل تزکیه، ج ۱ـ۲، نشر سروش، تهران ۱۳۶۸ ش.

۲. امام خمینی، چهل حدیث، نشر مؤسسه امام، چاپ ۲۰، ۱۳۸۱ ش.

۳. محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج ۲، ص ۲۵۱، نشر مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸ ش.

۴. محمد حسین طهرانی، معادشناسی، نشر علامه طباطبایی، مشهد، ۱۴۱۸ ق.

——————————–

پی نوشت ها:

[۱] . نهج البلاغه، حکمت ۱۵۰

[۲] . صدوق، توحید، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۶ ق، ص ۲۱، باب ۱، ح۱۳

[۳] . توبه/ ۱۱۰

[۴] . بقره/ ۸۲

[۵] . مریم/ ۶۳

[۶] . نازعات/ ۴۰ـ۴۱

[۷] . طه/ ۷۵

[۸] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ ش، ج ۶، ص ۱۹۷ ـ ۲۲۵

 حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

عزت و عظمت امام حسن عسکری "علیه‌السلام"

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398

 

به مناسبت فرارسیدن ایام سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR بخشی از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را پیرامون آن امام بزرگوار منتشر می‌کند.

 

اعتراف مخالفان به فضل و شجاعت و استقامت امام حسن عسکری(علیه‌السلام)
امامی که موافقان، شیعیان، مخالفان، غیر معتقدان، همه، شهادت دادند و اعتراف کردند به فضل او، به علم او، به تقوای او، به طهارت او، به عصمت او، به شجاعت او در مقابل دشمنان، به صبر و استقامت او در برابر سختی‌ها، این انسان بزرگ، این شخصیت باشکوه، وقتی به شهادت رسید، فقط بیست و هشت سال داشت. در تاریخ پرافتخار شیعه، این نمونه‌ها را کم نداریم. پدر امام زمان عزیز ما با آن همه فضیلت، با آن همه مقامات، با آن همه کرامات، وقتی با سم و جنایت دشمنان از دنیا رفت، فقط بیست و هشت سال داشت؛ این میشود الگو؛ جوان احساس میکند یک نمونه‌ی عالی در مقابل چشم دارد. آن امام بزرگوار، جوادالائمه (علیه‌السّلام) است که در بیست و پنج سالگی شهید شده است؛ این امام عسگری (علیه الصّلاة و السّلام) است که در بیست و هشت سالگی به شهادت رسیده است؛ و این همه فضیلت، این همه مکرمت، این همه عظمت، که نه فقط ما به آنها قائلیم و مترنّمیم، بلکه دشمنانشان، مخالفانشان، کسانی که اعتقاد به امامت آنها نداشتند، همه اعتراف کردند. ۱۳۹۰/۱۲/۱۰
 

...

n style="color: #800000; font-weight: bold;"> داعیه‌ی امامت علت دشمنی حاکمان با اهل بیت(علیهم‌السلام) بود
این بزرگواران، دائم در حال مبارزه بودند؛ مبارزه‌اى که روحش سیاسى بود. زیرا کسى هم که در مسند حکومت نشسته بود، مدّعى دین بود. او هم ظواهر دین را ملاحظه مى‌کرد. حتّى، گاهى اوقات نظر دینى امام را هم مى‌پذیرفت. (مثل قضایایى که در مورد «مأمون» شنیده‌اید که صریحاً نظر امام را قبول کرد.) یعنى ابایى نداشتند که گاهى نظر فقهى را هم قبول کنند. چیزى که موجب مى‌شد این مبارزه و معارضه با اهل بیت وجود داشته باشد، این بود که اهل بیت، خودشان را «امام» مى‌دانستند. مى‌گفتند: «ما امامیم». حضرت باقر علیه‌السّلام، در منى که رفته بود، فرمود: «إِنَ‌ّ رَسُولَ اللَّهِ کانَ الْاِمامُ» و همه را یک به یک برشمرد تا به خودش رسید و فرمود: «من امامم.» اصلاً بزرگترین مبارزه علیه حکّام همین بود. چون کسى که حاکم شده بود و خود را امام و پیشوا مى‌دانست، مى‌دید شواهد و قرائنى که در امام لازم است، در حضرت هست و در او نیست و این موجود را براى حکومت، خطرناک مى‌شمرد؛ چون مدّعى است. حکّام، با این روح مبارزه مى‌جنگیدند و ائمّه علیهم‌السّلام هم مثل کوه ایستاده بودند. بدیهى است که در این مبارزه، معارف، احکام فقهى و خُلقیّات و اخلاقیّاتى که ائمّه ترویج مى‌کردند، جاى خود را دارد. تربیت شاگردِ بیشتر و ارتباطات شیعى، روزبه‌روز گسترده‌تر شد. شیعه را اینها نگهداشت. شما مرامى را در نظر بگیرید که دویست و پنجاه سال علیه آن حکومت شده است! اصلاً باید هیچ چیزیش نماند؛ باید به‌کل از بین برود؛ ولى شما ببینید الان دنیا چه خبر است و شیعه به کجا رسیده است!
 
این نکته را باید در اشعارى که درباره‌ى امام صادق، امام هادى و امام عسکرى علیهم‌السّلام خوانده مى‌شود، به خوبى دید. اینها مبارزه مى‌کردند و براى همین مبارزه هم جانشان را از دست دادند. راهى است که رو به هدفى مشخّص ادامه دارد. گاهى یکى برمى‌گردد، یکى از این طرف مى‌رود؛ اما هدف یکى است. ۱۳۸۰/۰۶/۳۰
 
 ارتباطات شیعه در زمان حضرت جواد تا حضرت عسکری(علیهم‌السلام) از همیشه گسترده‌تر بوده است
زمان حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى، ارتباطات شیعه از همیشه گسترده‌تر بوده است. در هیچ زمانى ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتى شیعه در سرتاسر دنیاى اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسکرى نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستان‌هایى که از حضرت هادى و حضرت عسکرى نقل مى‌کنند - که مثلاً کسى پول آورد و امام معین کردند چه کارى صورت بگیرد - نشان‌دهنده‌ى این معناست. یعنى على‌رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوى، و حضرت رضا (سلام‌اللَّه‌علیه) به نحوى، ارتباطات با مردم همین‌طور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان حضرت رضا هم بوده؛ منتها آمدنِ حضرت به خراسان، تأثیر خیلى زیادى در این امر داشته است. ۱۳۸۴/۰۵/۱۸
 
این‌که آن بزرگوارها در غربتِ زیادى بودند، واقعاً همین‌طور است؛ دور از مدینه و دور از خاندان و دور از محیط مألوف؛ اما در کنار این، درباره‌ى این سه امام - از حضرت جواد تا حضرت عسکرى - نکته‌ى دیگرى وجود دارد و آن این است که هرچه به پایان دوره‌ى حضرت عسکرى جلوتر مى‌رویم، این غربت بیشتر مى‌شود. حوزه‌ى نفوذ ائمه و وسعت دایره‌ى شیعه در زمان این سه امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ده برابر است؛ و این چیز عجیبى است. شاید علت این‌که اینها را این‌طور در فشار و ضیق قرار دادند، اصلاً همین موضوع بود. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰

 امام حسن عسکری(علیه‌السلام) در شهر سامرا با تمام دنیای اسلام رابطه برقرار کرده بود
بعد از حرکت حضرت رضا به طرف ایران و آمدن به خراسان، یکى از اتفاقاتى که افتاد، همین بود. شاید اصلاً در محاسبات امام هشتم (علیه‌السّلام) این موضوع وجود داشته. قبل از آن، شیعیان در همه‌جا تک و توک بودند؛ اما بى‌ارتباط به هم، نا امید، بدون هیچ چشم‌اندازى، بدون هیچ امیدى؛ سلطه‌ى حکومت خلفا هم که همه جا بود؛ قبلش هم هارون بود با آن قدرت فرعونى. حضرت که به‌طرف خراسان آمدند و از این مسیر عبور کردند، شخصیتى در مقابل مردم ظاهر شد که هم علم، هم عظمت، هم شکوه، هم صدق و هم نورانیت را جلوى چشم آنها مى‌گذاشت؛ اصلاً مردم مثل چنین شخصیتى را ندیده بودند. قبل از آن، چقدر از شیعیان مى‌توانستند از خراسان حرکت کنند و به مدینه بروند و امام صادق را ببینند؟ اما در این مسیر طولانى، همه جا امام را از نزدیک دیدند؛ چیز عجیبى بود؛ کأنّه انسان پیغمبر را مشاهده کند. آن هیبت و عظمت معنوى، آن عزت، آن اخلاق، آن تقوا، آن نورانیت و آن علم وسیع - که هرچه مى‌پرسى و هرچه مى‌خواهى، در دستش هست؛ چیزى که اصلاً مردم آن را ندیده بودند - ولوله‌یى راه انداخت.
امام به خراسان و مرو رسیدند. مرکز هم مرو بود، که در ترکمنستانِ فعلى واقع شده است. بعد از یکى دو سال هم که شهادت حضرت بود و مردم داغدار شدند. هم ورود امام - که نشان دادن جلوه‌یى از چیزهاى ندیده و نشنیده‌ى مردم بود - و هم شهادت آن بزرگوار - که داغ عجیبى بنا کرد - در واقع تمام فضاى این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه این‌که حتماً همه شیعه شدند، اما همه محب اهل بیت شدند…
بعد از امام رضا تا زمان شهادت حضرت عسکرى (علیهم‌السّلام) چنین حادثه‌یى اتفاق افتاده. حضرت هادى و حضرت عسکرى در همان شهر سامرا، که در واقع مثل یک پادگان بود - یک شهر بزرگِ آن‌چنانى نبود؛ پایتخت نوبنیادى بود که «سُرّ من رأى»؛ سران و اعیان و رجالِ حکومت و به قدرى از مردم عادى که حوایج روزمره را برطرف کنند، در آن جمع شده بودند - توانسته بودند این همه ارتباطات را با سرتاسر دنیاى اسلام تنظیم کنند. وقتى ما ابعاد زندگى ائمه را نگاه کنیم، مى‌فهمیم اینها چه‌کار مى‌کردند. بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» - با همان معناى اسلامىِ خودش - قرار مى‌گرفتند و با مردم حرف مى‌زدند. به‌نظر من این بعد در کنار این ابعاد قابل توجه است. شما مى‌بینید که حضرت هادى را از مدینه به سامرا مى‌آورند و در سنین جوانى - چهل و دو سالگى - ایشان را به شهادت مى‌رسانند؛ یا حضرت عسکرى در بیست و هشت سالگى به شهادت مى‌رسند؛ اینها همه نشان‌دهنده‌ى حرکت عظیم ائمه (علیهم‌السّلام) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوارها در سرتاسر تاریخ بوده. با این‌که دستگاه خلفا، دستگاه پلیسىِ با شدت عمل بود، درعین‌حال ائمه (علیهم‌السّلام) این‌گونه موفق شدند. غرض، در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR


فرم در حال بارگذاری ...

کدام جوان پیشران حرکت کشور است؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398

 

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بسیجیان مورخ ۹۸/۹/۶، ویژگی‌های جوانی که می‌تواند پیشران حرکت کشور باشد و جوان مورد پسند دشمن را که در مقابل آن است را برشمردند. پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR در این اطلاع‌نگاشت، این موارد را مرور می‌کند.


فرم در حال بارگذاری ...

السلام علی مولانا امیرالمومنین وصی رسول رب العالمین

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف

 

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف
که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد
شمیم سیب بیاید میان راه نجف


فرم در حال بارگذاری ...

به نام علی هستم غلام علی

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

 

کربلایی وحید شکرایی سبک: شور

 

به نام علی منم غلام علی

 

به نام علی منم غلام علی


فرم در حال بارگذاری ...

مادر؛ خانه و تربیت فرزند

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 


فرم در حال بارگذاری ...

در خیالم با خیالت یک شبی خوابم گرفت...

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

در خیالم با خیالت یک شبی خوابم گرفت

 

از همان شب از خیالت من خیالاتی شدم…

 

حضرت ارباب

 

عالم همه دیوانه ی ایمان حسین است
دعوت شده بر سفره ی احسان حسین است

این رود خروشنده که بی همهمه جاریست
افکنده سرش از لب عطشان حسین است

تنها نه فقط عرش٬ که صحرای قیامت
گمگشته ی ژرفای بیابان حسین است

گو نوح پیمبر به جهان آید و بیند
دنیا همگی غرقه ی طوفان حسین است

دنیا پی یوسف بُود اما به حقیقت
یوسف به تمنای دو چشمان حسین است

مهتاب که سهل است٬ همین چهره ی خورشید
نقشی ز چراغانی ایوان حسین است

خواهم ز خداوند به هنگام وفاتم
گویند که جان داده به ایمان حسین است

سید محمد طه شیخ الاسلام


فرم در حال بارگذاری ...

احترام استاد

نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398

 

آیت الله ارباب:

« وقتى از جهانگیرخان و آخوند کاشى حرفى به میان مى آورد،

درست مثل آن بود که هنوز در برابر آنان ایستاده است

آن ها را عاشقانه مى ستود.

یک بار مرد ناپخته اى به ایشان گفت:

حاج آقا! شنیده ام که مرحوم آخوند کاشى گاهى عصبانى که مى شدند الفاظ تند و درشت به زبان مى آوردند در پاسخ گفتند:

از این بابت چیزى نمى دانم ولى شما آیا از بزرگى مقام و علم آخوند چیزى نشنیده اى؟

گفت چرا

گفتند: پس از آن ها حرف بزنید»

 

ارباب معرفت ص 63 و 64

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

خدا رحمت كنه اين مردان خدا رو.
اينجاست كه بايد گفت بهشت رو به بها مي دهند نه بهانه.

1398/09/11 @ 20:10


فرم در حال بارگذاری ...