ویژگیهای خاص "حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها "
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها علیها السلام در زندگى خود داراى ویژگى خاصى بودند. از ابتداى خلقت تا پایان عمر، که عبارتند از:
۱- اولین ویژگى آن حضرت خلقت آن حضرت است از نور خدا
امام صادق علیه السلام از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) روایت مى کنند که :
خداوند عز و جل فاطمه علیها السلام را از نور خود خلق کرد قبل از آنکه آدم را بیافریند. و نام فاطمه مشتق شده از نام خداوند به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) دستور مى دهد که چهل روز در خلوت ، شبها به عبادت و روزها را روزه دارى کند و بعد از اتمام این مدت براى او طعام بهشتى مى فرستد.
۲- یکى دیگر از ویژگی هاى منحصر به فرد صدیقه طاهره علیها السلام ، تکلم کردن او در رحم با مادر عزیزش بود که او را در سختی هاى تسلى مى داد.
۳- سومین ویژگى آن حضرت اینکه : به هنگام تولدش برترین زنان قابله اش بودند و بعد از تولد نور وجودش تمام خانه هاى مکه را روشن کرد و او را با آب کوثر شستشو دادند و او لب به سخن گشود که خدایى جز الله نیست و پدرم پیامبر خدا و شوهرم جانشین او و فرزندانم امامان بعد از او هستند.
هم چنین در روایت آمده است که حورالعین و بهشتیان یکدیگر را در ولادت آن حضرت بشارت دادند و جشن میلاد گرفتند.
...
۴- رشد و نمو آن حضرت :
امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام رشد جسمى خود را آغاز نمود به طورى که در هر روز به اندازه یک هفته و در هر هفته به اندازه یک ماه و در هر ماه به اندازه یک سال کودکان هم سن خود رشد مى نمود.
۵- ازدواج آسمانى :
عقد او در آسمانها بسته شد، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به على علیه السلام فرمود:
که یا على عده اى از مردم مرا در مورد ازدواج فاطمه سرزنش کرده و گفتند: او را به مرد فقیرى دادى ، به آنان گفتم : من او را به همسرى على علیه السلام در نیاوردم ، بلکه خداوند واسطه این ازدواج بود، همانا خداوند مى فرماید: اگر على علیه السلام را نیافریده بودم براى دخترت فاطمه بر روى زمین از آدم تا کنون کفو و همتایى نبود.
۶- مهریه آسمانى :
از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) در مورد مهریه فاطمه در آسمان سؤ ال شد. حضرت فرمود: مهریه اش در آسمان خمس زمین است و هر کس در آن راه رود و نسبت به او و شوهرش و فرزندانش کینه داشته باشد. تا روز قیامت به صورت حرام بر آن راه برفته است .
۷- او اولین زن طاهره بود. فاطمه زهرا سلام الله علیها از همه آلودگیها و پلیدیها پاک بود و هرگز خون حیض و نفاس ندید و تا زنده بود خداوند زنان دیگر را بر على علیه السلام حرام کرده بود.
۸- عصمت فاطمه سلام الله علیها :
او تنها زن معصوم اسلام است که آیه قرآن درباره او و اهل بیت علیه السلام نازل شده است .
انما یرید الله الیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا
در معصوم بودن او همین بس که خداوند بواسطه خشم او خشمگین و به واسطه رضاى او راضى مى شود.
۹- فرشتگان خدمتکار فاطمه سلام الله علیها :
روایت شده است که آن حضرت گاهى در نماز بود و فرزندش گریه مى کرد و مشاهده که فرشتگان گهواره اش را حرکت مى دادند و یا اینکه آسیاى دستى آن حضرت را مى چرخانند.
۱۰- محدثه بود:
یعنى با فرشتگان صحبت مى کرد. بعد از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرشتگان الهى بر او فرود مى آمدند و با او صحبت مى کردند و مصحف را بر او نازل کردند.
امام صادق علیه السلام فرمود:
فاطمه زهرا سلام الله علیها را محدثه نامیده اند، زیرا که فرشتگان آسمان فرود آمده و با ایشان گفتگو کردند همانگونه که مریم دختر عمران را مورد ندا قرار داده اند. فرشتگان آسمانى به فاطمه زهراء علیها السلام گفتند: اى فاطمه ! خدا تو را انتخاب کرده و پاک نموده و بر زنان عالم و برترى بخشیده است .
۱۱- اولین شخصى که بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد بهشت مى شود.
۱۲- پنهانى بودن قبرش بعد از ۱۴۰۰ سال . این از ویژگیهاى خاص آن حضرت مى باشد.
منبع:عقیق
فرم در حال بارگذاری ...
روحانی فریب لبخند دشمن را نخورد/قرار نیست کسی به نفع من کنار برود
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت:
خوشبختانه من برای دوره پنجم خبرگان رأی نیاوردم و مطالبی که در برخی سایتها در مورد انصراف برخی آقایان به نفع من مطرح میشود، دروغ است.
آیت الله محمد یزدی رئیس مجلس خبرگان رهبری در آخرین اجلاسیه دوره چهارم مجلس خبرگان که صبح امروز در ساختمان مجلس قدیم شورای اسلامی برگزار شد با تسلیت درگذشت آیت الله واعظ طبسی اظهار کرد:
ایشان یکی از شخصیت های برجسته نظام بودند و تا روزهای آخر عمر هم خدمات ایشان برای همه ما روشن است و رحلت این مرد خدوم ضایعه ای برای نظام بود.
وی در ادامه با اشاره به آیه ای از قرآن کریم تاکید کرد: ولایت ایجاب می کند که ما حتی در درون دل هم از دستور ولایت نگرانی و ناراحتی نداشته باشیم بلکه باید بدانیم اگر زیانی از سوی این دستور برای ما پیش می آید کمتر از زیانی است که ما بخواهیم نظرات خود را اجرا کنیم.
آیت الله یزدی گفت: ما باید بعد از صدور حکم حاکم و ولی آن را فصل الخطاب بدانیم و نباید نسبت به آن نظری خلاف داشته باشیم.
رئیس مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: وقتی به تاریخ اسلام نگاه می کنیم می بینیم مسئله امامت و ولایت در تاریخ اسلام به خلافت، سلطنت، موروثی شدن و دوران عجیب بنی امیه، بنی مروان و بنی عباس تبدیل شد. تاریخ پر از جنایت های این دوره های حاکمیتی است، زیرا با تغییر هویت حاکمیت امامت را به این شکل از حکومت ها تبدیل کردند تا جایی که فتوا دادند که نماز جمعه را در روز چهارشنبه اقامه کنید.
وی افزود: شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) در برابر این تغییرات مقاومت کردند و وقتی در سال هایی نقل حدیث ممنوع شده بود و کسی جرات نمی کرد حدیث نقل کند امام علی (ع) کتابت و نقل حدیث را به یاران خود توصیه کردند.
آیت الله یزدی ادامه داد: ائمه اطهار (علیهم السلام) در برابر این حرکات مقاومت کردند و زمانی که فرصت به دست آوردند ماهیت امامت را تبیین ساختند. این مسئله تا غیبت کبرا ادامه یافت و پس از غیبت کبرا به نواب خاص امام زمان (عج) واگذار شد و پس از آن در اختیار نواب عام یعنی فقها که منصوب امام زمان (عج) هستند واگذار شد تا اداره حکومت اسلامی برعهده آنها باشد.
...
رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت: فقها در زمان قبض ید اعمال ولایت می کردند اما پس از این دوران و در دوره بسط ید که یک فقیه حاکم شد سایر فقها باید از او اطاعت کنند. یعنی در این دوره مرجعیت فتوایی با مسئولیت فقیه حاکم از یکدیگر مستثنی شده است.
وی با اشاره به نظریه ولایت فقیه که امام خمینی (ره) مطرح کردند گفت: ولایت ائمه پس از قرن ها به امام (ره) رسید و امروز نظام جمهوری اسلامی در جهان تحت عنوان نظام ولایت فقیه مشهور است و سیستمی که امام (ره) پایه گذاری کردند همان سیستم نظام پیامبر و امامت است.
آیت الله یزدی با بیان اینکه یکی از حساس ترین وظایف مجلس خبرگان رهبری مراقبت از تغییر هویت مسئله ولایت فقیه است گفت: تاریخ نشان داده که عده ای ولایت پیامبر (ص) را تغییر دادند امروز باید اعضای خبرگان در نظام جمهوری اسلامی علاوه بر نظارت بر استمرار شرایط فقیه از حقیقت سیستم حاکمیت فقیه مراقبت کنند تا هویت آن تغییر نکند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری در ادامه با اشاره به انتخابات مجلس خبرگان رهبری گفت: به همه دوستانی که در دوره پنجم مجلس خبرگان رای آوردند تبریک می گویم. انشاءالله این عزیزان بتوانند وظایف خود را از جمله وظیفه مراقبت از هویت حاکمیت فقیه براساس مبانی ائمه اطهار (ع) به خوبی انجام دهند.
وی افزود: خوشبختانه من رای نیاوردم و در دوره آینده در خدمت شما نیستم و از این مسئله بسیار خوشحالم.
آیت الله یزدی ادامه داد: این مطالبی که در روزهای اخیر در مورد انصراف برخی آقایان به نفع من در سایت ها گفته شده دروغ است. از ناحیه جامعه مدرسین و از ناحیه من در این زمینه اقدامی صورت نگرفته است تا کسی بخواهد به نفع من در دوره پنجم کنار برود تا بنده وارد مجلس خبرگان شوم. این مطالب تحلیل شخصی سایت ها و بی تقوایی صاحبان رسانه هاست.
رئیس مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه بعد از اعلام رسمی نتایج آرای خبرگان از سوی وزارت کشور من هم مانند سایرین قانون تمکین و از آن اطاعت کردم گفت: اعلام رسمی وزارت کشور قانون بوده و اطاعت از قانون وظیفه ماست. من تسلیم قانون هستم و قانون را بیشتر از همه محترم می دانم و به هیچ وجه حاضر نیستم از قانون تخطی کنم.
وی تصریح کرد: قانون گفته من از این به بعد در مجلس خبرگان نیستم و بنده هم خدا را شکر می کنم که باری از دوشم برداشته شده است و انشاءالله بتوانم در وظایف دیگر ایفای نقش کنم.
آیت الله یزدی اظهار داشت: اگر کسی معتقد به حاکمیت و نظام است باید همواره به قانون تمکین کند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری افزود: من به یکی از اعضای محترم شورای نگهبان که برای دوره پنجم مجلس خبرگان رای آورد و معمم هم نیست یعنی آقای محسن اسماعیلی که بنده بسیار به ایشان علاقه دارم چرا که مرد شریفی است و از شاگردان مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی محسوب می شود تبریک گفتم و تاکید کردم که حضور شما در مجلس خبرگان رهبری ضرورت دارد.
وی در ادامه با اشاره به انتخابات مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: این انتخابات کاملا آرام برگزار شد و یک قطره خون هم از دماغ کسی نیامد و افرادی به مجلس راه یافتند. البته در گوشه و کنار عده ای شکایت هایی را مطرح کرده اند که در شورای نگهبان قابل بررسی است.
آیت الله یزدی با بیان اینکه مردم ما به خوبی به وظایفشان عمل کردند و یک مشارکت ۶۲ درصدی را به وجود آوردند گفت: ما مردم بسیار شریف و عزیزی داریم که به پیروی از فرمایشات مقام معظم رهبری پای صندوق های رای حاضر شدند و از این به بعد نمایندگان مجلس باید واقعا به مردم خدمت کنند و به فکر حل مشکلات آنها باشند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: مردم باید به مسائل اشتغال، فرهنگ و اقتصاد رسیدگی کنند. نماینده هر حوزه انتخابیه نماینده کل کشور است و نباید فقط به فکر منافع حوزه انتخابیه خود باشد.
وی خطاب به نمایندگان راه یافته به مجلس شورای اسلامی گفت: من به شما توصیه می کنم دنبال سود شخصی نباشید. فشار روحی که ما در شورای نگهبان از مشاهده مطالب پرونده برخی نمایندگانی که رد صلاحیت شدند، تحمل کردیم به مراتب سنگین تر از فشار کار فیزیکی بود.
آیت الله یزدی بیان کرد: نمایندگان باید به مردم خدمت کنند نه اینکه از جایگاه خود برای استفاده های شخصی بهره ببرند و به ساخت و پاخت با وزرا بپردازند. نباید در برخی موارد دولت محترم را تحت فشار بگذارند.
رئیس مجلس خبرگان رهبری گفت: نمایندگان باید برای خدا به مردمی که این قدر با زحمت آمدند و رای دادند خدمت کنند و بدانند که این خدمات برای دنیا و آخرت آنها ماندنی خواهد بود.
وی در ادامه در توصیه ای به دولتمردان خاطرنشان کرد: دولت یازدهم دولت اعتدال و ارتباط با کشورهاست اما این دولت نباید به لبخند دشمن خوشحال شود. ارتباط با همه باید باشد ولی ارتباط با دشمن شناخته شده مفهوم درستی ندارد.
آیت الله یزدی ادامه داد: ارتباط با دوستان و احترام متقابل به آنها و سیاست های متعارف بین المللی خوب است اما ارتباط با دشمن شناخته شده درست نیست.
رئیس مجلس خبرگان رهبری افزود: امثال رئیس جمهور محترم باید متوجه باشند که نباید عوام فریبی های دشمن آنها را فریب دهد بخصوص دشمنی که شناخته شده و معرفی شده است و تاکنون چندین بار وعده داده اما عمل نکرده است. در راس این دشمنان شیطان بزرگ و آمریکا قرار دارد.
وی در پایان توصیه ای به متمکنین و ثروتمندان جامعه کرد و گفت: من از کسانی که توانایی مالی زیادی در کشور دارند می خواهم در این ایام در حد توان خود به فقرا رسیدگی کنند و این گونه فرض کنند که چند فرزند بیشتر دارند و به قول معروف شادی را تقسیم کرده و همه کارها را برعهده بهزیستی و کمیته امداد نگذارند.
منبع:گزارش مهر
فرم در حال بارگذاری ...
فـاطمـۀ زهرا عليهاالسلام گوهر ناشناخته
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
فراتر از عقول
به مناسبت فردا، امروز باید در فهم یک حدیث متمرکز بشویم. روایت زیاد است و اهل روایت هم بسیارند. آنچه کم است، درایت است. هم درایت کم است و هم اهل درایت. روایات اهل بیت عصمتعليهم السلام از جهت علوّ مطالب و فراتر بودن آنها از رسیدن عقول و أفکار، درک و درایتش در غایت صعوبت و اشکال است و این قضیه برهانی است. یعنی غیر از این ممکن نیست بشود، «جلّ جناب الحقّ أن يکون شريعة لکل وارد».( )
حق مطلب این است که جناب حقّ و ما یَرجِعُ الی الحق المطلق، أرفع و أعلی از نیل عقول است. منتهی به مقتضای قاعده میسور، باید در مطالب بحث کرد.
معرفت فاطمۀ زهرا عليهاالسلام ادراک لیلة القدر
عَنْ أبِی عَبْدِاللّٰه عَلیهِ السَّلام أنَّهُ قَالَ: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ».
این متن روایت است و بحث در هر جملهای محتاج به وقتی دامنهدار است. دنبال این مطلب که «اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ» فرمود: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ»؛ کسی که برسد به این معرفت، ولی به حقّ المعرفة، آن شب قدری را که در دسترس احدی نیست، درک خواهد کرد. دنبال این جمله میفرماید: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛( ) [به راستی او فاطمه عليهاالسلام نامیده شده است، چه اینکه خلق از معرفت او بازداشته شدهاند.]
این چه جنابی است که برتر از آن است که خلق او را بشناسند؟ ما باید در این مطلب تعقل کنیم، و اینجا جایی است که أعاظم بشریّت و انسانیت؛ یعنی افکار نابی که به منتهی درجۀ رشد رسیدند، باید تأمل کنند که مسأله چیست؟
...
>فاطمۀ زهرا عليهاالسلام لیلة القدر و منزل قرآن است.
در جای دیگر، قرآن فرموده: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ)؛( ) در تفسیر آن آیه هم، باز چنین است که لیلۀ مبارکه، حضرت فاطمه عليهاالسلام است( ) که هر امر حکیمی در آن لیله، ممتاز و معیّن میشود.
در روایت نسبت به تسمیه و نامگذاری حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آمده: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»؛ کلمۀ «خلق» أوسع از کلمۀ «ناس» است و دامنۀ این کلمه جنّ و انس را گرفته و حدّ سخن میرسد تا «مِنْ مَلَائِكَةٍ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِکَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِکَ»؛( ) آنها هم از این معرفت باز داشته شدهاند.
چه خبر است؟ و این زن کیست؟ و در او چه حقیقتی پنهان است، که این اندازه از دسترس عقول و أفکار، برتر و بالاتر است؟
برای تحقیق این مسأله، عقلی قوی و پرورش یافته به برهان و استدلال، متّکی به قطعیترین مستند که قرآن است، با استمداد از سنّت قطعیه لازم است، تا شاید یک روزنهای به این مطلب عظیم باز بشود.
«لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا». چرا؟ چه سرّی است که خلق از معرفت این حقیقت باز داشته شدهاند؟!
قوس نزولی و صعودی انسان در قرآن
در قرآن در حدود پنجاه و هشت مورد بحث انسان است، و این آیات تقسیم میشود در این کتاب حکیم که ما آن را نشناختیم.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم * يس * وَ الْقُرْآنِ الْحَكيم)؛( ) قرآن دریای حکمت است، و عالیترین موجود در عرصۀ وجود که انسان است، در قرآن مورد بحث قرار گرفته است. قسمت عمده شاید در غیر یک مورد، همه به صورت تعریف است: «الانسان»؛ و جایی به صورت تنکُّر، که آن هم بحث مهمی دارد. آن همه معرفه یعنی چه و این نکره در مقابل آن معرفه یعنی چه؟
آیا مفسرین به این جهات توجه کردند یا نه؟ مفسّرین باید در این نکتهها بحث کنند
آیات دو قسمت میشود: از مبدأ سیر انسان شروع میشود و به منتهای سیر ختم میشود، و اعجاز قرآن این است. مبدأ (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ)( ) است و منتهی (الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ).( )
آن بیان که در (عَلَّمَهُ الْبَيانَ) است، نه تنها این نطق است که مبتدئین تصور کردند. بلی نطق هست، ولی منحصر در آن نیست. وقتی فهمیده میشود آن بیان چیست که به خود قرآن مراجعه بشود. بالنّسبة به قرآن گاهی تعبیر میشود به «تبیان»، گاهی تعبیر میشود به «بیان»، و حکمتی که عقل را حیران میکند! اینجاست که بشریت معترف میشود که ممکن نیست آورندۀ این کتاب یک اُمّی عربی درس نخوانده باشد، مگر اینکه از مبدأ غیب وجود گرفته باشد؛ و آنچه منتهای سیر کمّل است، درس ابتدایی قرآن است. قرآنِ قبل از (خَلَقَ الْإِنْسانَ)، با بیان بعد از (خَلَقَ الْإِنْسانَ)، هر دو یکی میشود. آن قرآن که قبل است، به جهت قرائتش مربوط است. آن بیان که بعد از خلق انسان است، به جهت مغز و بطنش مربوط است. این هم منتهای سیر انسان است.
آیاتی که هست دو قسمت میشود؛ در این سیر، بشریت دو شاخه میشود و انسانیت دو شعبه پیدا میکند: یک شعبه میرود به نزول، و یک شعبه میرود به صعود. «بعضهم یسقط، بعضهم یعلو»، یک قسمت از آیات مربوط است به قوس نزول، یک قسمت از آیات مربوط است به قوس صعود.
همۀ پنجاه و هشت بحث در قرآن، باز در یک سوره به اسم سورۀ انسان خلاصه میشود: (هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً).
کجایند کسانیکه قرآن را با فکری مناسب با قرآن مطالعه کنند و بعد ببینند فصل تمام مطالب کجاست؟ این سوره، سورۀ انسان است، سورۀ انسان، یعنی سورۀ جهان. اینجا سورۀ انسان، یعنی سورۀ تمام عالم امکان.
آدم، خلاصۀ عالم
«إنّ الصُّورةَ الانسانیةَ أکبرُ حُجَةِ اللّٰه عَلَی خَلقهِ، وَ هِیَ الکتابُ الذی کتبهُ بیده وَ هِیَ الهِیکَلُ الذی بَناهُ بِحکمَتِه… وَ هِيَ المُخْتَصر مِنَ اللوحِ المَحْفُوظ…».
وَ تَزْعُمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ
وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَر( )
عالم را در آدم خلاصه کرده، و آدم را در صعود و نزولش در سراسر قرآن مفصل کرده؛ بعد همه را در سورۀ انسان خلاصه کرده است. در سورۀ انسان باز از همان مبدأ شروع شده است. علما باید به اشارات قرآن توجه کنند و عبارات قرآن برای عوام است.
مبدأ خلقت انسان
(خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ)؛ آنجا در مبدأ انسان بحث نمود و بحث خلقت انسان از نطفه را مطرح کرد: (فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ).( ) بعد باز این مفصّل را مجمل نموده و جمع میکند و اعجاز قرآن این است: مجمل را بسط میدهد و مفصل را مجمل میکند.
(هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ).( ) اینجا یک مطلب زائد دارد که در آیات دیگر ندارد؛ در آنجا از نطفه شروع شده، از (نُطْفَة)( ) و (ماءٍ مَهينٍ)( ) و (صَلْصالٍ)( ) و (تُرابٍ)( ) شروع شده، ولی در سوره انسان از قبل شروع شده: (هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً).
مستخرج لئالی قرآن، حضرت امام محمّد بن علی باقر العلوم عليه السلام است. چنین دریایی، اینچنین غوّاصی لازم دارد. او میفرماید: «کَانَ شَيْئاً وَ لَمْ يَکُنْ مَذْکُوراً».( )
یک دنیا مطلب در این کلمه است: (لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً)؛ یعنی: «کَانَ شَيْئاً وَ لَمْ يَکُنْ مَذْکُوراً».
بعد شروع میشود؛ اول بحث این است: (هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً * إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ)؛( ) کلمه به کلمه جای توقّف است. این هیکل که «بناه بحکمته»،( ) خدا آن را با قدرتش بنا نموده است، مغزی دارد و قشر و پوستی دارد. پوست و قشر، مرکّب است. مغز و لُبّ، مؤلَّف است. (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ).
اما قشر، از نطفۀ مختلط مرد و زن مؤلَّف است. اما مغز از نطفۀ أمشاج عقل و هوی مؤلَّف است. دو عنصر در بدن است، دو عنصر در روح است، و در هر دو جا ترکیب است. در این بدن ترکیب از جنبۀ رجولیت و انوثیت است و در روح یک ترکیبی از جنبۀ عقل و هوی است. (نَبْتَليهِ فَجَعَلْناهُ سَميعاً بَصيراً).( ) ظاهر قرآن تمام است، باطنش هم تمام است. «لِکُلٍّ أهلٌ».
سیر انسان در قوس صعود و نزول
سیر انسان از اینجا شروع میشود تا میرسد به اینجا که (إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ).( ) تا به اینجا درخت از ریشه بالا میرود، از اینجا درخت دو شاخه میشود: (إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً).( ) این نحوه بیان بهتآور است: (إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً). این شاخه کجا میرود، آن شاخه کجا؟
این شاخه که: (إِمَّا شاكِراً)میشود، شجرۀ طیّبه است: (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ * تُؤْتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها).( )
آن شاخۀ دیگر که: (إِمَّا كَفُوراً)است، شجرۀ خبیثه میشود. (وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ).( )
آیات قوس نزول همه بر آن شاخه منطبق میشود. آیات قوس صعود همه بر این شاخه منطبق میشود. دنبال دو آیه را و دو رشته را بعد مطالعه کنید: (إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرين)( ) مربوط به آن شعبۀ کفور است. (إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ)( ) مربوط به این شعبۀ شاکر است، و در این شعبه سخن کوتاه نیست. این کلام خداست. آنجا (در شعبۀ کفور) بحث منقطع میشود. اینجا (در شعبۀ شاکر) بحث تا آخر متصل است و غوغای مطلب اینجاست. دربارۀ مبدأ شروع انسان فرمود: (إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ)،( ) این ابتلاء، قلب و انقلاب است. یک قلب و انقلاب جسمانی است. نطفه، علقه میشود و علقه، مضغه میشود و میرسد به (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ).( ) دو تا أحسن اینجاست و هر دو عجیب است: یکی أحسن در مقابل خلق آخر بدن است؛ (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ). یکی أحسن در مقابل خلق آخر نفس و صورت آخر روح است؛ (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ* وَ طُورِ سينينَ * وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمينِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ).( )
منتهای سیر انسان
این أحسن تقویم باید ظهور کند. اگر ظهور نکند، خلقت عقیم است، و سرّش این است که اصلاً عالم مقدمۀ آدم بود. اگر آدم به ثمر نرسد، عالم به ثمر نرسیده و اگر عالم به ثمر نرسید، حکمت خلقت باطل میشود؛ و عالم کی به ثمر میرسد؟ وقتی آدم به ثمر برسد. آدم کی به ثمر میرسد؟ وقتی انسان به جایی برسد که بگوید: (إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً).( )
چرا اینجا منتهای سیر است؟ جوابش را در سورۀ «واللّیل» باید پیدا کرد: (وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى).( ) این سوره را بخوانید و به آخر سوره برسید. (وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ)؛( ) این «عنده» چیست؟ این همان «عنده» است که در (وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ)( ) است. این مقام، همان مقامی است که در (وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ)( ) است. همۀ مشعلها آنجا خاموش است. همۀ انوار آنجا ظلمات است: «وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ»؛( ) هر نوری آنجا خاموش است. نوری که به آنجا برسد و در آنجا خاموش نشود کجاست؟ آن را باید پیدا کرد. (وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى * إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى).( ) برای کسی که ملتفت باشد، اصلا جز حیرت و جز بهت نمیماند. هر فکری و هر عملی خاموش میشود.
بالاترین فکر وعمل برای این است که «من» به کمال مطلق برسم. این بالاترین مرحلۀ انسانیت است. اما در اینجا «من» است، «من» به کمال مطلق برسم. جایی که «من» خاموش بشود، جایی که «ما» محو بشود و در آنجا هیچ نماند، نه دنیا بماند و نه عقبی، نه جهنم بماند و نه بهشت. نه عرش و کرسی و قلم بماند. (وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى).( ) هیچ کسی پیش ما هیچ چیزی ندارد. هر کس هر چه دارد، پیش غیر ماست، نه پیش ما.
مسأله اینجاست. هر کس هر چه دارد، پیش غیر ماست. بهشتیها به بهشت بروند. آنها هر چه دارند در بهشت است. اهل جنات عدن به جنات عدن بروند، آنها هر چه دارند در جنات عدن است. ولی یک عدهاند که آنها «عنده» هستند. آنهایی که «عنده» هستند، کسانی میباشند که به کلّی این «من» را محو کردند. عقل محو شد و اراده فانی شد. قضیه این است.
شأن نزول سورۀ انسان
ضحاک، مجاهد، ابن جبیر، ابن مسعود، ابن عباس و جمع کثیری از اولین و بقیۀ اجیال( ) از آخرین، همه اتفاق نموده و اجماع کردهاند بر این مطلب که میگویم. ولی من قضیه را از جار اللّٰه، محمود بن عمر زمخشری خوارزمی که از مفسرین اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است، نقل میکنم. ولی شما فقط متوجه روایت نباشید، بلکه در درایت تأمل کنید. روایت این است و مجال برای شرح تمام روایت نیست، فقط مسألهای که رکن قضیۀ امروز ماست، باید از کتاب و سنت اثبات بشود.
عن ابن عباس رضی اللّٰه عنه - این یک نفر از آن عدۀ کثیره است- :
«إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَيْنَ مَرِضا فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللّهِ صَلَى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمْ فِي نَاسٍ مَعَهُ فَقَالُوا يَا أبَا الحَسَنِ لَوْ نَذَرْتَ عَلَى وُلْدِکَ، فَنَذَرَ عَلِىٌ وَ فَاطِمَةُ وَ فِضَةُ جَارِيَةٌ لَهُمَا إنْ بَرَءا مِمَّا بِهِمَا أنْ يَصُومُوا ثَلَاثَةَ أيَّامٍ، فَشُفِيَا وَ مَا مَعَهُمْ شَیءٌ، فَاسْتَقْرَضَ عَلِىٌ ( عليه السلام) مِنْ شَمْعُوْنِ الْخَيْبَرِيِّ اليَهُودِيِّ ثَلَاثَةَ أصْوُعٍ مِنْ شَعِيْرٍ».
[حسن و حسین مریض شدند. پس پیامبرصلی الله علیه وآله با عدهای از مردم به عیادت حسنین رفت. گفتند: ای ابالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند). پس علی عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام و فضۀ جاریه برای حسن و حسین نذر کردند که اگر از این مریضی خلاصی یابند، ایشان سه روز روزه بگیرند. پس آن دو بزرگوار شفا یافتند و هیچ چیزی با ایشان نبود، تا با آن روزه بگیرند. پس حضرت علی عليه السلام از شمعون خیبری یهودی سه صاع جو قرض گرفتند.]
دنیا اینجا بیچاره میشود. کسی که اگر میخواست این خانه را پر از طلا و جواهر کند قدرت داشت، در خانۀ او نانی نبود تا اینکه سه صاع جو از یهودی قرض گرفت. این اسلامی است که دنیا را منقلب میکند. این مدینۀ اسلامی است که عالم را به هم میزند. رأس اسلام و مسلمین و اشرف بیت در مدینۀ فاضلۀ بشریّت در این حدّ از زندگی مادی است که باید قرض کند؛ آن هم قرض از یهودی خیبری. چه کسی نان را پخت؟
«فَطَحَنَتْ فَاطِمَةُ صَاعاً وَاخْتَبَزَتْ خَمْسَةَ أقْرَاصٍ عَلى عَدَدِهِم فَوَضَعوها بَيْنَ أيْدِيهِمْ لِيَفْطروا، فَوَقَفَ عَلَيْهِم سَائِلٌ فَقَالَ: السَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ بَيْتِ مُحَمَّدٍ مِسْكِينٌ مِنْ مَسَاكِيْنِ المُسْلِمَيْن».
[پس حضرت فاطمه عليهاالسلام یک صاع را آرد کرده و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل ایشان نهادند تا افطار نمایند که ناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمّدصلی الله علیه وآله مسکینی از مسکینهای مسلمین هستم.]
این را دقت کنید: شب اول، مسکینی از مساکین مسلمین و شب آخر اسیری از اسرای مشرکین. شقّ القمر و اعجاز اینجاست. این اول و آخر، یک دنیا بحث دارد. شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه. مهم از این جهت است که همچون کسی قضیه را با این خصوصیات نقل کرده است.
«أطْعِمُونِي أطْعَمَكُمُ اللّهُ مِنْ مَوَائِدِ الجَنَّةِ، فَآثَرُوُه وَ بَاتُوا لَمْ يَذُوقُوا إلّا المَاءَ وَ أصْبَحُوا صِيَاماً، فَلَمَّا أمْسَوْا وَ وَضَعُوا الطَّعامَ بَيْنَ أيْديهِمْ وَقَفَ عَلَيْهِمْ يَتِيمٌ فَآثَرُوهُ وَ وَقَفَ عَلَيْهِمْ أسِيْر فِي الثَّالِثَةِ فَفَعَلوُا مِثْلَ ذَلکَ، فَلَمَّا أصْبَحُوا أخَذَ عَلِيٌّ رَضِيَ اللّهُ عَنْهُ بِيَدِ الْحَسَنِ وَ اْلحُسَيْنِ وَ أقْبِلُوا إلَى رَسُولُ اللّهِ صَلَى اللّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَلَمَّا أبْصَرَهُمْ وَ هُمْ يَرْتَعِشُونَ كَالفَراخِ مِنْ شِدَّةِ الجُوعِ».
[مرا غذا دهید تا خدا شما را از غذاهای بهشت بدهد. پس ایشان ایثار نموده، آن مسکین را بر خود مقدم کردند و خوابیدند، در حالیکه جز آب نیاشامیدند و فردا (که روز دوم بود) نیز روزه گرفتنتد. پس هنگامی که شب نموده و غذا را پیش روی خود نهادند، یتیمی بر ایشان آمد. او را نیز بر خود مقدم داشته و ایثار نموده (و غذای خود را به او دادند) و روز سوم نیز اسیری (از اسرای کفار) بر ایشان آمد، پس با او نیز چنین کردند (و روز سوم نیز با آب افطار نمودند.) چون صبح نمودند، (حضرت) علی( عليه السلام) دست حسن و حسین را گرفته و به سوی رسول خداصلی الله علیه وآله رو نمودند. چون رسول خدا ایشان را نگریست، از شدت گرسنگی مانند جوجهای به خود میلرزیدند!]
کسی که درِ خیبر را کنده بود، خودش با دو طفلش در نزد رسول خداصلی الله علیه وآله «يَرْتَعِشُونَ كَالفَراخِ مِنْ شِدَّةِ الجُوعِ»؛ [از شدت گرسنگی چون جوجه میلرزیدند]. آن کسی که عرش به هم بخورد، دل او تکان نمیخورد، قلب پیغمبر خاتمصلی الله علیه وآله است. یعنی انسان کامل، شاه میوۀ درخت وجود.
منظره چه جور بود که یک چنین کسی تا دید، فرمود: «مَا أشَدَّ مَا يَسُوءُني مَا أرَی بِکُمْ»؛[این حالی که در شما میبینم، بسیار بر من سخت است].
چه قدر قضیه بزرگ است! چنین کسی با چنین لفظِ تعجبی بگوید: «يَسُوءُنِي مَا أرَی بِکُمْ»! «وَ قَامَ»؛ برخاست. چرا برخاست؟
میوۀ درخت خلقت
مهم اینجاست. مطلب این است که من شما را دیدم، میوۀ عالم را چیدم. ما نمیفهمیم قضیه چیست؟ پیغمبرصلی الله علیه وآله دارد میوۀ درخت خلقت را میچیند. دید اینها به ثمر رسیدند، ولی با این حال و با این وضع برخاست که ببیند آن باقی مانده در چه حال است و مهم آنجاست!
«وَ قَامَ فَانْطَلَقَ مَعَهُمْ»؛ [برخاست و با ایشان رفت؛]
لاحَوْلَ وَلاقُوَةَ إلّا بِاللّه! سه شبانه روز است غذا نخوردهاند. در چنین حالی باید چنین زنی افتاده باشد، ضعف کرده و در بستر باشد.
«فَرَأی فَاطِمَةَ فِي مِحْرَابِهَا»؛ [پس فاطمه عليهاالسلام را در محرابش یافت؛]
این است میوۀ درخت وجود! در چه حالی در محراب است؟!
«فَرَأی فَاطِمَةَ فِی مِحْرَابِهَا قَدِ الْتَصَقَ ظَهْرُهَا بِبَطْنِهِا»؛ [فاطمه را در محرابش یافت، در حالی که شکمش فرو رفته به پشت چسبیده بود.]
مگر همین قدر است؟
«قَدِ الْتَصَقَ ظَهْرُهَا بِبَطْنِهِا وَ غَارَتْ عَيْنَاهَا فَسَاءَهُ ذلِکَ، فَنَزَلَ جَبْرئِيل»؛ [در حالی که شکمش فرو رفته به پشت چسبیده بود و چشمهایش گود افتاده بود! این منظره بر پیامبرصلی الله علیه وآله سخت آمد! پس جبرئیل نازل شد.]
اینجا بزنگاه مطلب است؛
«فَنَزَلَ جَبْرَئِيْل وَ قَالَ خُذْهَا يا مُحَمَّد، هَنَّأکَ اللّهُ فِی أهْلِ بَيْتِکَ فَأًقْرَأًهُ السُّوَرةَ»( ) [پس جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر این را ای محمدصلی الله علیه وآله؛ خداوند دربارۀ اهل بیتت بر تو تهنیت فرموده است. پس سوره را بر آن حضرت قرائت نمود.]
سورۀ «هل أتی» را برایش خواند.
«هَنَّأَکَ اللّه»، یعنیچه؟ یعنی مبارک باد، مبارک باد، تو خاتمیت را به ثمر رساندی. درخت خلقت را به میوه نشاندی، چنین بیتی را پروردی تا چنین کاری بکند که صورت و کیفیتش این است، باطنش هم این است: (إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ).( ) اینجا معنای حدیث باید روشن بشود و شرح مطلب برای وقت دیگری.
اهل بیت عليهم السلام فانی در وجه الله
اینجا نشان میدهد که این بیت در وجه اللّٰه فانی شد. حالا که فانی در وجه اللّٰه شد، زمخشری! ثعلبی! بیضاوی! آیا عقل و فکر دارید یا نه؟ شما این مطلب را نوشتید یا نه؟ مردمی که فانی شدند در وجه اللّٰه، فانی به برهان، حکم مفنیّ فیه را دارد. بعد از فناء، احکام فانی به أحکام مفنیّ فیه منقلب میشود. یعنی علی عليه السلام نمیماند، فاطمه عليهاالسلام نمیماند و حسن و حسین نمیمانند، آنچه میماند وجهاللّٰه است.( ) اگر وجه اللّٰه قابل معرفت است، فاطمه عليهاالسلام هم قابل معرفت است؛
حالا روشن شد؟! «إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا».
فرم در حال بارگذاری ...
ریزترین مصادیق سبک زندگی اسلامی در كردار و سیره اهلبیت علیهم السلام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394هنگامی که از سبك زندگي سخن ميگوييم اولاً باید شيوه زندگي ساختارمند باشد و سيستمي به قضيه نگاه كرد نه تكرفتاري؛ ثانياً متأثر از باورها و ارزشها باشد. به عبارت ديگر، رفتار نهادينه شده را سبك زندگي ميگوييم.
متن پیش رو گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین دکتر «احمد حسین شریفی»، دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مسئول کمیته علمی همایش سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام است.
وی در این نشست در مورد اهمیت و چرایی پرداختن به سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام در پنج محور: رابطه باورها و سبک زندگی در سخن اهل بیت علیهم السلام ؛ نقش فردیت و محیط در سبک زندگی از نگاه اهل بیت علیهم السلام ؛ حصول و زوال تدریجی سبک زندگی؛ سبک زندگی مناسب ترین راه انتقال باورها و ارزش ها؛ سبک زندگی ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی، صحبت کردند.
متن کامل سخنان استاد شریفی به شرح ذیل است:
چرایی پرداختن به سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام
هجمه عظیمی توسط رسانههای مختلف غربی به ابعاد مختلف سبك زندگی اسلامی ـ ایرانی ما صورت گرفته است. پادزهر اصلی مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد كردن و ترویج سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام است.
البته این هجمه اختصاص به سبك زندگی ایرانی و اسلامی ما ندارد، بلکه همه دنیا از آن ناراضیاند و حتی اروپائیان هم از اینكه سبك زندگی آمریكایی در كشورشان رواج پیدا میكند و هویت بومی و ملیشان را از بین میبرد، ناراحتند. ولی كشور ما در نوك این حملات قرار دارد. هزاران شبكه ماهوارهای در كشور ما قابل دریافتند؛ هرچند همه به قصد ضربه زدن به سبك زندگی ما راهاندازی نشدند، ولی طبق برخی از آمار دو یا سه هزار شبكه ماهوارهای به طور قطع در كشور ما قابل دریافت است و اغلب اینها به زبان فارسی نیستند و عموم مردم ما نمیفهمند كه اینها چه میگویند؛ اما از طریق كاركردی كه اغلب اینها دارند، میتوان فهمید که دگرگون كردن سبك زندگی جامعه مخاطبانشان را در دستور کار خود دارند.
به عنوان مثال: پخش موسیقی، آموزش رقص، نمایش مد و مدل، طراحی و دكوراسیون خانه و … هنرهایی هستند كه بدون اینكه حرفی بزنند و یا نیاز به فهم زبان باشد، منتقل میشود كه همه از مصادیق سبك زندگی هستند.
بنابراین، یكی از مهمترین پادزهرهای مقابله با این هجمه، احیا و روزآمد كردن و ترویج سبك زندگی اهل بیت علیهم السلام است. با توجه به اینكه ذهن و زبان مردم كشورها اهلبیتی است اگر سبك زندگی و رفتار آنها را اهلبیتی و روزآمد كنیم، بهترین پادزهر در راه مقابله با اینها و ترویج سبك زندگی اهلبیت در سراسر دنیا خواهد بود.
انقلاب اسلامی كه با تأسی از فرهنگ اهلبیت به پیروزی رسید و به حیات خویش ادامه میدهد، مدعی پایهگذاری تمدنی جدید در عالم اسلام و گشایش درهایی جدید برای بشریت است. سالمترین، زیباترین و ملموسترین شیوه تمدن اسلامی، شیوه زندگی اسلامی است كه در سخن و سیره اهل بیت علیهم السلام عرضه شده است.
به تعبیر مقام معظم رهبری، این تمدن نرمافزاری میخواهد تا مردم محصولش را ببینند. لذا اگر صرفاً به اعتقادات و ارزشها و سخنانی كه از اهلبیت منتقل شده اكتفا كنیم و به تعبیر دیگر، فقط آموزههای دینی را تبلیغ كنیم ممكن است برای قشر محدودی از افراد در دنیا و در جامعهمان كه دغدغههای اندیشهای و معرفتی دارند جذابیت داشته باشد، ولی انگشتشمار و محدودند؛ اما زمانی این تمدن برای عموم مردم جامعه خودمان (یعنی همین حوزه تمدنی خاص اسلامی ـ ایرانی) و برای ملتهای مختلف دنیا، جذابیت دارد و قدرت عرض اندام در مقابل سایر تمدنها را خواهند داشت كه محصول و میوه تمدنی را بچشند و ببیند و به صورت ملموس احساس كنند.
كارشناسان معتقدند كه طریقه سبك زندگی، بُعد بیانگرایانه و نمایشگرایانه دارد و هویت باطنی و درونی جامعه را نمایش میدهد. ارزشها و باورها دیدنی نیستند. زمانی میتوان درون ملكات نفسانی را دید كه به سبك و شیوه زندگی تبدیل شود و قابل عرضه و ارزیابی باشد. اگر این میوه تمدن اسلامی كه در سخن و سیره اهلبیت عرضه شده به صورت روزآمد باشد شیرینترین و جذابترین میوهای است كه میتواند برای بشریت عرضه شود.
...
pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; color: #800080;">چینش سبك زندگیسبك زندگی از منظرهای گوناگون مورد تعریف و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به اینکه حدود 130 سال از عمر این واژه میگذرد، تعاریف متنوعی از منظر جامعهشناختی و روانشناختی و ارزش شناختی برای آن ارائه شده است.
سبك زندگی را با توجه به معارف اهل بیت علیهم السلام و محور بحث و موضوع همایش میتوان به این صورت تعریف كرد: سبك زندگی مجموعهای از رفتارهای فردی یا اجتماعی است كه متأثر از باورها و ارزشهای پذیرفته شده، امیال فردی، محیط اجتماعی و شرایط اقلیمی، وجهه غالب رفتار فرد، گروه یا جامعه شده باشد.
به نظر بنده این دقیقترین و قابل دفاعترین تعریف از سبك زندگی است که با توجه به الهام از معارف اهلبیت و سیره و سخن آنان بیان شده است.
هنگامی که از سبك زندگی سخن میگوییم اولاً باید شیوه زندگی ساختارمند باشد و سیستمی به قضیه نگاه كرد نه تكرفتاری؛ ثانیاً متأثر از باورها و ارزشها باشد. به عبارت دیگر، رفتار نهادینه شده را سبك زندگی میگوییم. به عنوان مثال: اگر كسی یكبار در جلسهای نوشیدنی خاصی مانند دلستر خورد، نمیتوانیم بگوییم سبك تغذیهای ایشان در نوشیدنیها دلستر خوردن است؛ زیرا یك بار اتفاق افتاده است.
مثال دیگر اینکه الان در عروسیها مد شده كه دامادها شب عروسیشان كراوات میزنند. ولی نمیتوانیم بگوییم سبك پوشش این افراد كراوات زدن است. اینها رفتار موردی است و اصطلاحاً به اینها سبك زندگی گفته نمیشود. سبك زندگی باید وجهه غالب رفتار فرد یا گروه و یا جامعه شده باشد. با توجه به این تعریف، اهمیت سبك زندگی از نگاه اهلبیت و در سخن و سیره اهلبیت را توضیح خواهم داد.
رابطه باورها و سبك زندگی در سخن اهل بیت علیهم السلام
جامعهشناسان و روانشناسان این را پذیرفتهاند كه سبك زندگی متأثر از نوع باورها و ارزشهاست و فاصلهای بین اینها نیست. بنابراین، علت تامّه رفتار و سبك زندگی، باورها و ارزشهاست. هویت انسان یك هویت سه لایه است كه لایه زیرین آن، جهانبینی یا باورها و اعتقادات فرد است؛ لایه میانی، ارزشها و ایدئولوژی است و لایه روئین، بیرونی و ملموس، رفتار ظاهری انسان است. امام علی علیه السلام در خطبه 154 نهج البلاغه میفرماید:
«و اعلم أن لكل ظاهر و باطناً علی مثاله فما طاب ظاهره طاب باطنه و ما خبث ظاهره خبث باطنه … واعلم انّ لكل عمل نباتاً و كلّ نبات لا غنی به عن الماء والمیاه مختلفة فما طاب سقیه طاب عرسه وحلت ثمرته وما خبث سقیه خبث غرسه وامرت ثمرته»
هر ظاهر و هر امر ملموس بیرونی، باطن و درونی مثل خودش دارد. كسی كه ظاهرش پاكیزه و طیب باشد باطنش هم پاكیزه است و کسی كه ظاهر خبیث و آلودهای دارد باطنش هم آلوده است؛ (یعنی ظاهر، معلول و محصول میوه باطن است) هر عملی مثل گیاهی است كه رشد میكند و هر گیاهی نیازمند به آب است (یعنی باطن را به آب تشبیه میكند) و آبهایی كه به گیاه یا درختان داده میشود مختلف است؛ اگر آن آب پاكیزه و طیب و طاهر باشد، میوه آن هم پاكیزه و طاهر است؛ اما اگر آن آب آلوده باشد، ثمره تلخ و میوه تلخ در پی خواهد داشت.
فردی به محضر امام حسین علیه السلام آمد و از عصیان و آلودگی خود به گناه گفت و از آن حضرت تقاضا كرد برای رهایی از این وضعیت راهی در اختیار او قرار دهد. امام این سبك زندگی را معلول ضعف ایمان او دانست. چون نگاه به توحید و معاد ضعیف است، رفتارش متناسب با آن شكل نگرفته است، لذا باید باورها را تقویت كند. امام حسین علیه السلام در جواب فرمود : پنج روش را میگویم؛ آزاد هستی هر شیوهای را كه خواستی انتخاب و انجام دهی، به طوری كه در سبك زندگی تو چیزی به نام حلال و حرام و گناه و ثواب وجود نداشته باشد.
«افعل خمسة اشیاء و اذنب ما شئت فأوّل ذلك لا تأكل رزق الله واذنب ما شئت والثانی اخرج من ولایة الله واذنب ما شئت والثالث اطلب موضعاً لا یراك الله واذنب ما شئت والرابع اذا جاء ملك الموت لیقبض روحك فادفعه عن نفسك واذنب ما شئت والخامس اذا ادخلك مالك فی النّار فلا تدخل فی النار اذنب ما شئت»(بحار الانوار، ج 78: ص 126).
سه مورد از این پنج مورد مربوط به توحید و خداباوری و اعتقادی است و دو مورد بر اساس معاد میباشد؛ یعنی ضعف عملی این فرد و شیوه نادرست او معلول ضعف در توحید و معاد فرد است.
امام صادق علیه السلام میفرماید : «فساد الظاهر من فساد الباطن ومن اصلح سریرته اصلح الله علانیته و من خاف الله فی السر لم یهتك الله علانیته ومن خان الله فی السر هتك الله سرّه فی العلانیة» (مصباح الشریعة ص 107) آلودگی ظاهری، همان هویت لایه بیرونی است. از اینگونه احادیث و آیات قرآن زیاد آمده و این نوع ارتباط سبك زندگی را بیان میكند.
سؤالی كه اینجا مطرح میشود این است كه اگر سبك زندگی متأثر از باورها و ارزشهاست، چرا افرادی كه باور و ارزش یكسان دارند، سبك زندگیشان متفاوت است. حتی در سبك زندگی علما و مراجع هم اینطور میبینیم. آیا سبك زندگی، معلول مسائل دیگری است تا باورها و ارزشها.
در پاسخ باید گفت که اولاً: ممکن است عمق و كیفیت باورهای افراد متفاوت باشد. ایمان، درجاتی دارد كه امام صادق علیه السلام برای آن ده درجه بر میشمارد. سطوح مختلف ایمان، سطوح مختلف سبك زندگی را سامان میدهد. همه ولو در یك طیف و در یك حوزه سبك زندگی دینیاند، اما سبك زندگی دینی لزوماً یك شكل نیست، بلكه میتواند متناسب با كیفیت و عمق باورها متفاوت باشد.
ثانیاً: باورها و ارزشها كلیات و اصول حاكم بر سبك زندگی را مشخص میكنند و در جزئیات دخالتی نمیكنند. به تعبیر دیگر، تنوع غرایز و سلایق را نباید نادیده گرفت. تنوع سلایق و غرائز محوریتی در اندیشه اهل بیت علیهم السلام ندارد، یعنی ما در ساماندهی زندگیمان، نمیتوانیم محوریت را به غرائز و سلایق بدهیم و حق نداریم سلایق و غرائز را نابود كنیم. اهل بیت علیهم السلام هرگز این اجازه را نمیدادند. مانند آن خانمی كه نزد امام باقر علیه السلام آمد و گفت : من اهل تبتل هستم . امام فرمود : منظورت از تبتل چه است؟ گفت: میخواهم ازدواج نكنم، حضرت فرمود : برای چه؟ گفت: برای اینكه به عبادت و بندگی خدا بپردازم. امام باقر علیه السلام فرمود : این راهش نیست. این سبك عبادت، سبك نادرستی است. خدای متعال هم این را نپسندیده است. حضرت فاطمه (س) در نوجوانی ازدواج كرد و بچهدار شد، آنقدر كار كرد تا دستش پینه بسته بود و همین را عبادت میدانست. بنابراین، غرائز و سلایق را نمیتوانید نادیده بگیرید. اسلام این را نمیپذیرد.
علاوه بر این باید توجه داشت که غرائز هم در یك سطح نیستند و در افراد، مختلف هستند. یكی از فلسفههای حكم مترقی اسلام در مورد تجویز تعدد زوجات برای این است كه افراد یكسان نیستند؛ نه اینكه اسلام بگوید همه این كار را انجام بدهند. این توصیه نیست بلكه تجویز و اجازه است. بنابراین، اگر خداوند این غرائز را در سطح وسیعی در اختیار كسی قرار داد، نباید خود را به نابودی و ولنگاری بكشاند. اسلام این را سامان و جهت میدهد، لذا چون اینها اصالت دارند و مورد توجه هم هستند، طبیعتاً با باورها و ارزشها میتوانند سازگار باشند. مثلاً كسی که تنوع رنگ را دوست دارد با اسلام منافات ندارد. باورها و ارزشها لزوماً اقتضای رنگ خاصی را ندارد، البته با شرایط و ضوابط توجه داریم كه رنگ شهرت نباشد، اما تنوع غرائز اصالت دارد و مورد توجه هم هست. بنابراین، باورها و ارزشها یك سبك را سامان نمیدهند و با حفظ باورها میشود سبكهای متنوعی داشت.
ثالثاً: باورها و ارزشها جزءالعله شكلگیری سبك زندگی است؛ همانطور كه سبك زندگی نیز جزء العله تغییر باورهاست. تعبیر زیبای قرآن در آیه دهم سوره روم این است که میفرماید: «ثم كان عاقبة الذین اسائوا» اگر میگفت «فكان»، یعنی علت تغییر باورها و ارزشها سبك زندگی بود و بالعكس. ولی چون علت تامه تغییر سبك زندگی، باورها و ارزشها نیستند، فرمود: «ثم كان»؛ یعنی آرام آرام و با لحاظ شرایط دیگر ضمیمه میشود.
رابعاً: مقتضیات زمانی و محیطی در چگونگی عینیت یافتن باورها در زندگی نقش دارد (تفاوت ظواهر زندگی ائمه). ممكن است عینیت و تحقق بیرونی یک اتفاق در دو مکان یا در دو زمان متفاوت باشد. نمونه بارزش تفاوت زندگی ائمه علیه السلام است. به گونهای که ظاهر زندگی و نوع پوشش و رفتار امام صادق علیه السلام ، با زندگی امیرالمؤمنین متفاوت بود.
نقش فردیت و محیط در سبك زندگی از نگاه اهل بیت علیهم السلام
در تعریف آوردیم كه عوامل بیرونی و محیط بیرونی در سبك زندگی تأثیر دارند. یكی از دلایل تفاوت نوع پوشش و یا نوع آراستگی بیرونی ائمه اطهار مسئله تغییر اقتضائات زمان بود. این تفاوت گاهی برای مسلمانان و حتی پیروان اهل بیت علیهم السلام قابل هضم نبود.
فردی نزد امام باقر علیه السلام آمد و دید كه امام دستش را حنا بسته، آرایش كرده و خانه را تزئین كرده است. این فرد میگوید این چه طور سبك زندگی است؟ پیامبر و علی چگونه بودند و اینها چگونه هستند. روز بعد دوباره امام ایشان را دعوت كرد و به خانه امام آمد و دید كه دیگر آن فضا نبود. امام فرمود: «آنها مربوط به همسرم و تأمین نیازهای همسرم بود، اینجا مربوط به خودم است». آن فرد سؤال كرد كه این چگونه است؟ امام فرمود: «تمیز و زینت بسته باشید». یعنی اسلام نمیگوید اگر حنا بستهاید حرام یا واجب است، بلكه بستگی به شرائط دارد، مقتضای زمان و زندگی اهل بیت علیهم السلام اینگونه بود.
«و سئل علیه السلام عن قول الرسول (ص) غیّروا الشیب و لا تشبهوا بالیهود. فقال علیه السلام انّما قال (ص) ذلك والدّین قلّ فأمّا الآن و قد اتّسع بطاقه وضرب بجرانه فامرو و ما اختار.» (نهج البلاغه، حكمت 17) شخصی نزد امیرالمؤمنین آمد و وضعیت حضرت را دید. سؤال كرد كه پیامبر فرمود: «غیّروا الشیب ولا تشبهوا؛ محاسن را خضاب كنید» چرا شما عمل نمیكنید؟ چرا سیره پیامبر را عمل نمیكنید و خلافش عمل میكنید؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن دستور مربوط به زمانی بود كه دینداران كم بودند و كفار و مشركان، اهل دین را یك عده پیرمرد میدیدند كه دور پیامبر را گرفتند. لذا برای ضربه زدن به اسلام امیدوار میشدند؛ چون اینها (پیرمردها) توانایی جسمی قوی و زیادی ندارند. حضرت به این دلیل فرمود كه محاسن را خضاب كنید. اما الان دین گسترده شده و پیروان فراوانی پیدا كرد. مرد و اختیارش؛ هر طور دوست دارید عمل كنید». یعنی دستور ابدی نبود كه هر مسلمانی باید تا ابدالدهر اینگونه رفتار كند، بلكه مقتضای زمان باعث این نوع سبك زندگی شد.
شهید مطهری با استناد به برخی از روایات میگوید كه تحت الحنك بستن هم مربوط به آن زمان بود و الان هیچ وجهی ندارد. ایشان از قول فیض كاشانی نقل میكند، تحت الحنك بستن مربوط به زمان پیامبر (ص) بود كه یهودیها عمامه داشتند و از بالا میبستند. پیامبر فرمود برای اینكه متفاوت باشد شما از زیر ببندید و الان هم یك عده این كار را میكنند. كراوات هم یك زمانی لباس كفار بود و الان بیشتر مسلمانان از آن استفاده میکنند. اگر اجتهاد در سبك زندگی و در فرهنگ عمومی و مسائل اخلاقی میبود، خیلی از این تنگنظریها در جامعه نبود.
در گفتگوی امام صادق علیه السلام و سفیان ثوری و یارانش نیز روح سخن امام صادق علیه السلام این است كه نوع پوشش مسئلهای زمانمند و مكانمند است؛ اسلام روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهر آن را. (كافی، ج 5، ص 70 ـ 65)
سفیان ثوری ظاهر امام را دید و از اینكه اما عبایی روی دوش مبارك انداخت كه به نازكی پوسته داخل تخممرغ بود، خیلی تعجب كرد. سفیان ثوری كه از زهاد و از اولین نحلههای صوفی بود اعتراض كرد كه این چه پوششی است؟ خلاف اسلام و قرآن است. با یك گفتگوی مفصل سفیان محكوم میشود و میرود. روز بعد عدهای از یاران سفیان ثوری میآیند و میگویند دوست ما نتوانست با شما محاجه كند، اجازه میدهید ما حرف بزنیم؟ این روش اسلامی و سبك زندگی اسلامی نیست. امام در گفتگوی مفصل با تكیه بر آیات قرآن و روایات میفرماید كه مسئله پوشش زمانمند ومكانمند است. اسلام، روح و فلسفه پوشش را مد نظر دارد نه صورت و ظاهرش. این بستگی به اقتضائات زمانی و شرائط اقلیمی دارد. ما نمیتوانیم به همه مسلمانان در همه دنیا بگوییم كه باید یك پوشش نازك بپوشید. شاید در منطقه سردسیر باشد و یخ بزند. همچنین نمیتوانیم به مسلمانان بگوییم لباس چندلایه بپوشید؛ چون ممكن است در منطقه گرمسیر باشد و از گرما اذیت شود، لذا شرایط اقلیمی مهم و اثرگذار است.
حصول و زوال تدریجی سبك زندگی
با الهام از سیره و روش اهل بیت علیهم السلام به دست میآید كه حصول و زوال سبك زندگی تدریجی است. به تدریج زایل و حاصل و با مقاومت هم زایل و حاصل میشود؛ یعنی به سادگی نمیشود سبك زندگی مردم را تغییر داد؛ زیرا یك لایه آن هویت است كه به سادگی و با یك بخشنامه و آئیننامه نمیشود آن را تغییر داد، بلکه باید بنیادی و با حوصله و آرامش به آن پرداخت.
مانند پیدایش سبك معماری اسلامی که در زمان پیامبر (ص) بلافاصله شكل نگرفته است، بلکه آموزهها مطرح شد (مهمانداری، صله ارحام و …). این آموزهها یك شكل معماری خاص را توصیه و ارائه میدهد. در عالم اسلام این معماری در سنت و آثار باستانی ما شكل گرفت. معماری جدید هم در فضای كشوری ملموس است؛ مثلاً یك دفعه بخشنامه نشد كه همه باید آشپزخانه اوپن داشته باشند و یا شیشهها تمام قد باشد. آرام آرام این سبك ایجاد شد. معماری آرام آرام تغییر پیدا كرد. بنابراین سبك پوشش و نظام تعلیم و تربیت از اول اینگونه نبود، بلكه آموزهها، این سبك علمی و دانشاندوزی را شكل داد و زوال آن هم تدریجی است. مانند زوال نظام بردهداری، خوردن گوشت خوك و …. که به مرور زمان تغییر پیدا كردند.
سبك زندگی مناسبترین راه انتقال باورها و ارزشهاست
انتقال ارزشها از دغدغههای همیشگی خانوادهها، مربیان و مبلغان و مسئولان فرهنگی بوده و هست. چه كار كنیم تا ارزشها منتقل شوند. راههای مختلفی وجود دارد كه مناسبترین شیوه برای این كار، سبك زندگی است.
«یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون ؛ كبر مقتاً عند الله أن تقولوا ما لا تفعلون» (صف/ 2 و 3) گفتاری كه مطابق رفتار تأیید نشود، خشم خدا را به دنبال دارد. گفتهای كه مؤید رفتاری نداشته باشد، یعنی در سبك زندگی محقق نشده باشد ارزش ندارد. البته معنایش این نیست كه اگر عمل نكردیم، توصیه هم نكنیم، خیر؛ ولی این بُعد را تأكید میكند كه عمل اصالت دارد و مهم است و بهترین راه تبلیغ است. اگر نگویی و عمل كنی بهتر است از اینکه بگویی و عمل نكنی.
امام علی علیه السلام میفرماید: «ایها الناس انی والله ما احتكم علی طاعة الا واسبقكم الیها ولا انهاكم عن معصیة الا و اتناهی قبلكم عنها.» (نهج البلاغه، خطبه 175). «لعن الله الامرین بالمعروف والتّاركین له والنّاهین عن المنكر العاملین به.» (نهج البلاغه، خطبه 129)
امام صادق علیه السلام میفرماید: «كونوا دعاةً للنّاس بغیر السنتكم لیروا منكم الورع والاجتهاد والصلاة والخیر فانّ ذلك داعیة.» (كافی، ج2، ص 78) با گفتار دعوت نكنید، بلکه دعوت باید به غیر گفتار باشد؛ زیرا عمل، نمایش ارزشها، باورها و نمود بیرونی آنهاست. باید به نمایش گذاشته شوند تا مردم ببیند، پرهیزگاری و تلاش و كوشش و نماز و خیرخواهی او را ببینند و در این صورت، دعوتكننده است.
امری كه معقول است و در شیوه تبلیغی اهل بیت علیهم السلام نمود دارد، ارائه آموزشهای كاربردی و مصداقی برای تغییر سبك زندگی است.
سؤال: پیامبر اكرم (ص) چگونه توانست سبك زندگی نیمهوحشیانه عرب جاهلی را به یك سبك زندگی تعالی جویانه و پیشرو تبدیل كند؟
جواب: به نظر بنده یكی از مهمترین ابعاد مسئله كه پیامبر (ص) به آن پرداخت، این بود كه هرگز به آموزشهای كلی و مفهومی اكتفا نكردند، بلكه ریزترین مصادیق را در گفتار و كردار خود نشان دادند.
در جلد دوم وسائل الشیعه در ذیل ابواب السواك، باب 13 درباره مسواكزدن دستورهایی بیان شده است. اینکه با چه مسواك بزنیم، چگونه و چه وقت مسواك بزنیم و … . الان خیلی عقبتر از آن زمان هستیم؛ زیرا الان میگوییم مسواك زدن خوب است، اما توصیههای دیگری نداریم. همینطور ذیل ابواب حمام و تنظیف والزینه، باب 115 ذكر شده است که چه وقت حمام بروی، چگونه بشوری، پسر بچه را پدر حمام ببرد یا مادر؟ اگر اینها را بالای منبر بگویند متعجب میشویم؛ در حالی كه پیامبر چنین میکردند.
اگر غرب در تبلیغ سبك زندگی موفق است، به این دلیل است که آموزش كاربردی میدهد. مثلاً میگوید: این نوع لوازم آرایشی را استفاده كن و این مدل لباس را بپوش. در پیامهای بازرگانی، مصداق عینی را میگویند. مثلاً نمیگوید برنج بخور، بلکه میگوید این نوع كیك را بخور تا قدّت بلند میشود. اینها اثر میگذارد؛ زیرا واقعیتهای عینی و جزئی و كاربردی گفته شدهاند.
یكی از بهترین كتابهایی كه در حوزههای مختلف سبك زندگی در یكی دو سال اخیر چاپ شده كتاب مفاتیح الحیات حضرت آیتالله جوادی آملی است. اما به نظر بنده به سیصد سال قبل عقبتر برگشتیم؛ یعنی كتاب حلیه المتقین پیشرفتهتر از این كتاب است.
سبك زندگی، ابزاری برای نمایش عزت و هویت خودی است
سبك زندگی معرف هویت اختصاصی و نشاندهنده «خود برتر» فرد و جامعه است. دانشمندان غربی هم این نگاه را در سبك زندگی دارند. سبك زندگی هر فرد یا جامعه در حقیقت معرف هویت اختصاصی جامعه است و عمل به آن سبك زندگی نشاندهنده عزت نفس و جامعه و نشاندهنده خود برترش است، لذا به هویت خودش افتخار میكند و احساس میكند برتری دارد. در مقابل، تقلید از سبك زندگی دیگران، نشانهای از آلیناسیون و خودباختگی است. ائمه علیه السلام چگونه راهنمایی میكردند؟
پیامبر اكرم (ص) میفرماید :« لیس منا من تشبّه بغیرنا.» (نهج الفصاحه، حدیث 2413) کسی که شبیه غیر ما شود از ما نیست. مسلمانی كه عزت اسلامی دارد با شبیه شدن به غیر مسلمان هویت اسلامی را نادیده گرفته است.
امام علی علیه السلام : «فانه قلّ من تشبّه بقوم الا اوشك ان یكون منهم.» (نهج البلاغه حكمت 207) اگر تشبه ظاهری به قومی پیدا كردیم، آرام آرام به آنها تبدیل خواهیم شد.
امام علی علیه السلام : «من تشبه بقوم عُدّ منهم» (دعائم الاسلام ، ج2، حدیث 1838). تشبّه، همه حوزههای سبك زندگی را شامل میشود.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «اوحی الله الی نبی من الانبیاء ان قل لقومك لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطعموا مطاعم اعدائی و لا تشاكلوا بما شاكل اعدائی فتكونوا اعدائی كما هم اعدائی.» (وسایل الشیعه ج 15 ح 20180).
معنای اینکه گفته میشود تشبه به سبك زندگی دیگران پیدا نكنید، این نیست كه هر چه دیگران دارند ضد اسلامی است. خیر؛ بسیاری از حوزههای سبك زندگی مربوط به نیازهای انسانی است که تفاوتی با یکدیگر ندارند. مثلاً نظم ژاپنیها. فرق بین توكیو با نیویورك این است كه در توكیو چراغ قرمز برای عابر پیاده است، اگر ماشین هم در خیابان نباشد مردم پشت چراغ قرمز میایستند ولی در نیویورك بر عكس است؛ یعنی اگر ماشین نباشد از چراغ قرمز عبور میكنند. این نظم ژاپنی كه به آن افتخار میكنند مال ژاپنی بما هو ژاپنی نیست، مربوط به انسانیت است. اسلام هم روی آن تأكید كرده است.
سخن پایانی
به بركت تعالیم گذشتگان، ذهن و زبان ما ایرانیان علوی و فاطمی و حسینی است. این یك فرصت فرهنگی و منحصر به فرد است، اما رفتار ما همسو با ذهنیت و گفتارمان نیست. شكافی عظیم میان این دو وجود دارد. به عنوان مثال در حوزه عدالت و نظم این شكاف را به شكلی بسیار وسیع میتوان دید.
ما شیعیان به عنوان مذهب عدلیه شناخته میشویم، ولی تمام توجه حوزه و جامعهمان به عدالت فردی است، مثل اینکه پیشنماز یا قاضی و شاهد عادل باشند. آیا ائمه و مذهب تشیع همین عدالت فردی را میخواست یا عدالت سیستمی را هم میخواستند؟ اگر یك انسان عادل را در سیستم آلوده بفرستیم میتواند كاری از پیش ببرد؟ به نظر بنده امكان ندارد. سیستم باید عادلانه باشد. مگر پزشكان ما سوگند یاد نكردند از حقوق بیمار دفاع كنند و برای پول كار نكنند، امّا گرفتن پول زیرمیزی فاجعه عظیم منحصر به فردی در كل دنیاست که فقط برای كشور ما است.
امام علی علیه السلام : «اوصیكما بتقوالله فی اهل بیتی و من بلغ كتابه ونظم امركم»
طی هشت سال جنگ با تمام دنیا دویست هزار كشته داشتیم ولی در ده سال گذشته در تصادفات رانندگی بیش از دویست هزار كشته داشتیم. به نظر بنده، ضمن تحلیل چرایی این وضعیت، باید دید چرا شكاف بین ظاهر و باطن ما وجود دارد و چرا شكاف بین اعتقادات و عمل ماست؟ این نیاز به تحلیل عمیق دارد و باید رسالهای پیرامون این نوشته شود. باید راهكار ارائه بدهیم. چه كار كنیم تا فاصلهها كم بشود.
«اوصیكم بتقوا الله و نظم امركم.» ظلم نكنید، تجاوز نكنید و آزار و اذیت ندهید. احترام به دیگران داشته باشید. این آموزهها انسانیترین و عقلانیترین هستند، مشكل چیز دیگری است كه باید فكر شود.
منبع : ویژه نامه همایش سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام
فرم در حال بارگذاری ...
داعش نتیجه عبور از اهل بیت(علیه السلام) است
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394
جاهایی را که داعش هدف میگیرد و مدافعان حرم از آن دفاع میکنند، حریم اهل بیت(علیه السلام) و خانههای شیعه است. به عبارت دیگر خانههایی است که شیعه عشق و محبتش را در آن مکان ها دارد. آنها دقیقاً این خانهها را هدف گرفتهاند. |
آيت الله علوي بروجردي در دیدار با پاسداران شركت كننده در دوره تربيت و تعالي در قم اظهار داشت: یکی از مسائلی که در اسلام بسیار بر آن تأکید شده، مسئله حقوق می باشد. انسان موجودی اجتماعی است که در میان دیگران زندگی میکند؛ لذا هر مکتب یا مذهبی باید ارتباط با دیگران را تعریف کرده، بگوید چگونه با هم ارتباط داشته باشیم. اینجاست که مسئله حقوق پیدا میشود.
در درجات مختلف جامعه، هر کسی نسبت به افراد دیگر حقوقی دارد؛ پدر و مادر بر گردن فرزند حقوقی دارند و فرزند هم بر گردن پدر و مادر حقی دارد. والی و رهبر بر گردن مردم حق داشته و مردم هم حقوقی دارند که والی باید محترم بشمارد و رعایت این حقوق استواری جامعه را موجب میشود؛ اما در جوامعی که الهی نیستند؛ یعنی جوامع مادی، رعایت این حقوق فقط نوعی قرارداد اجتماعی است که اگر این حقوق رعایت نشود، اخلال در نظم اجتماعی میشود؛ اما در مکاتب الهی، غیر از آنکه در نظم اجتماعی اخلال میشود و مشکل به وجود میآید، آثار وضعی نیز متوجه آن هست؛ یعنی آثاری که خارج از اختیار انسان است. مثلاً راجع به کسی که حقوق پدر و مادر را رعایت نکند در مذهب مسئلهای داریم به نام «عاق»؛ یعنی اگر پدر و مادری نسبت به فرزند این حالت را پیدا کرد این فرزند در آینده مشکل پیدا میکند، حتی اگر از جهات اجتماعی انسان خوبی باشد و مشکل نداشته باشد؛ لذا اهمیتش آنقدر زیاد است که شخصی خدمت رسولالله (صلي الله عليه و آله) رسید و عرض کرد:
من مادری دارم که پیر شده و من مسلمان شدهام، اما مادرم ایمان نمیآورد و بت میپرستد، و من با این مسئله مشکل دارم. چون وی مشرک است و من مسلمان؛ و آنقدر به من علاقه دارد که در غذاخوردن حتماً باید کنارش باشم و با من همکاسه شود. مادرم مشرک است و من مسلمانم. او نجس است و من نمیتوانم با او هم غذا و همکاسه شوم؛ اما مادر من است. من چه کنم؟
حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) فرمودند: با مادرت همکاسه و همغذا باش و حق او را رعایت کن؛ ولو اینکه مشرک باشد؛ یعنی رعایت حالش را بکن و او را نرنجان. این نمونه حقی است که ما تصویر میکنیم و این حق در تمام اوضاع و احوال اجتماعی و در خصوص همه افراد اجتماع وجود دارد.
...
>*حقوقی که شهدا بر گردن ما دارند
در خصوص شهدا هم حقوقی وجود دارد. واژه «شهید» از «شهود» است. شهید کسی است که در راه خدا، امام و نایب امام جانش را فدا میکند. شهید از شهود میآید؛ یعنی ناظر. ناظر چه چیزی؟ این نظارت به همین حق برمیگردد. این شهید در مسیری که جانش را از دست داده آگاه است و نگاه میکند که چگونه از میراثی که با خونش باقی گذاشته حراست میشود؛ بازماندگان چگونه از این میراث حراست میکنند. ما در قضیه کربلا دو رفیق را داریم که همیشه با هماند؛ یکی مسلم بن عوسجه و دیگری حبیب بن مظاهر اسدی. اینها دیر به کربلا آمدند. چون نمیگذاشتند کسی از کوفه خارج، و به لشکر سیدالشهداء (عليه السلام) ملحق شود. اینها شبانه آمدند و به کربلا رسیدند و هر دو در راه سیدالشهدا (عليه السلام) در کربلا شهيد شدند. در روایت هست که ابتدا حبیب بن مظاهر شهيد شد. مسلم به بالینش آمد و گفت: ما عمری در کنار هم و رفیق بودیم. اکنون تو در این وضعیت هستی. من نمیدانم چقدر بعد از تو زندهام. درخواست یا کاری داری که من بتوانم انجام دهم؟ با آن حال نزاری که داشت با انگشت سبابهاش به سمت سیدالشهدا (عليه السلام) اشاره کرد و گفت: «اوصیک بهذا الغریب/ من یک وصیت و یک سفارش دارم؛ آن هم اینکه این آقا را رها نکن». شهید همین است. شهید یعنی نظر دارد و آگاه است. آیه شریفه قرآن میگوید: «وَ لا تَحْسَبَنّ الّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللّهِ أَمْواتًا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» فکر نکنید کسانی که جانشان را در راه خدا میدهند مردهاند؛ اینها زندهاند. شهید هم بعد از مرگ آثار زندگی را دارد؛ عند ربهم یرزقون هستند. اینها نزد خدا ارتزاق میشوند و حضور دارند. حضور آنها نسبت به چه چیزی است؟ نسبت به میراثی است که به جا گذاشتهاند. شهید به ما میگوید من جان دادم برای اینکه این آب و خاک از نفوذ دشمن حفظ شود؛ شما که بعد از من باقی ماندید چرا رعایت نکردید و این هدف را پاس نداشتید؟ شهید هم بر گردن ما حق دارد. ما میبینیم که سیدالشهدا (عليه السلام) در کربلا شهید میشود؛ آن هم آن مرتبه اعلای شهادت. اما کسانی که میمانند، یعنی زینب کبری (سلام الله عليها)، علی بن الحسین (عليه السلام)، و حتی امام باقرِ چهار- پنجساله، حتی سکینهخاتون و رقیهخاتون، فرهنگی دارند که خودشان را در مقابل این جانفشانیها مسئول میدانند؛ لذا در شهر شام نهضتی به پا میکنند. اگر این پیام شهادت سیدالشهدا (عليه السلام) نرسیده بود آیا کربلایی میماند؟ و این شهادت اثری داشت؟ وقتی این پیام داده شد دودمان بنیامیه بر باد رفت. اینها فکر میکردند با شهادت امام (عليه السلام) نشانی از سیدالشهدا (عليه السلام) باقی نمیماند؛ اما این پیامداران عاشورا، یعنی زینب کبری (سلام الله عليها)، علی بن الحسین (عليه السلام)، و حتی امام باقر (عليه السلام)، در مجلس یزید خطبه خواندند. چون خودشان را موظف میدانستند؛ و این وظیفه انجام شد تا این پیام به ما رسید. سالها بعد از عاشورا، هر جا و برای هر کس در دنیای اسلام مصیبتی واقع میشد، همه السلام علیک یا ابا عبدالله میگفتند. با وجود این تبلیغات عجیب و غریبی که در بین است، ما موظفیم این حقوق را رعایت کنیم.
*اهمیت مراعات حقوق دیگران در زندگی
بنابراین، باید توجه تام داشته باشیم که حقوق افراد را در زندگی رعایت کنیم. گاهی به ما مراجعه میکنند و میگویند همه وظایفی را که داریم انجام میدهیم؛ اما کارمان گره میخورد و پیش نمیرود. اگر حق انسان دیگری به گردن ما باشد و ادا نکرده باشیم کارمان گره میخورد. ائمه (عليه السلام) معتقد بودند باید پدر و مادر و دوستان و نزدیکان و … حقوقشان ادا شود و چیزی بر گردن ما نماند تا به مشکل برنخوریم؛ زیرا این حقوق در زندگی انسان اثر میگذارد و باعث میشود کار انسان پیش نرود؛ لذا میفرمودند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا/ خودتان بنشینید و حساب و کتاب کنید، قبل از اینکه دیگران برایتان حساب و کتاب کنند». یعنی ببینیم چه فرصتهایی داشتهایم که استفاده کردهایم و چه فرصتهایی را از دست دادهایم و استفاده نکردیم؛ و چه فرصتی برایمان باقی مانده است. باید بنشینیم و اینها را حساب کنیم. باید هم منفعتها و هم ضررها را محاسبه کنیم و به حقوقی که شرعاً در مکاتب الهی بر گردن ما گذاشته شده توجه کافی داشته باشیم و آنها را ادا کنیم.
فرصتهای زندگی زودگذر است: «انتهزوا فرص الخیر فانها تمر مر السحاب». به آسمان نگاه کنید. ابرها سریع رد میشوند. فرصتهایی که برای انسانها پیش میآید اینگونه است. گاهی استفاده از یک فرصت میتواند انسان را برای تمام دورانها سعادتمند کند. گاهی فرصتی پیش میآید که اگر از دستش بدهیم تمام عمر باید حسرتش را بخوریم. محاسبه و مراقبه که آقایان میگویند همین است. باید متوجه باشیم چه میکنیم. باید بکوشیم صفات رذیلهای را که داریم کم کنیم و تخفیف بدهیم. هر مقدار بتوانیم اینها را کم کنیم به نفع ما است. باید این کار را انجام دهیم تا زمانی که رذایلمان ریشهکن شود. باید فضایل را در نفسمان ملکه کنیم. یعنی این صفات خوب در روح ما رسوخ پیدا کند.
*امت اسلام و حق ذی القربی
فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، در خطبهای که در این ایام در مسجد پیغمبر (صلي الله عليه و آله) در حضور مهاجر و انصار قرائت کردند، به حق ذیالقربی سفارش بسیار کردند: « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاّ الْمَوَدّةَ فِي الْقُرْبى ». پیغمبر (صلي الله عليه و آله) حقی بر گردن ما دارد. ایشان از امتش خواست که اهل بیتش را گرامی بدارند. کسانی که حقوق عترت پیامبر را رعایت نکردند چوبش را خوردند. چگونه چوبش را خوردند؟ از همان ابتدا کسانی زمامدار اینها شدند که فاسد بودند. بنیامیه و بنیعباس بر آنها حکومت کردند. حتی هنوز این کشتارها هم ادامه دارد. اینها نتیجه نادیدهگرفتن حق ذویالقربی است که امروز در چهره داعش خودش را نشان میدهد. همانگونه که حق دوام پیدا میکند باطل هم دوام پیدا میکند. اما کسانی که این حقوق را زیر پا گذاشتند خودشان مبتلا شدند. حتی جاهایی را که داعش هدف میگیرد و مدافعان حرم از آن دفاع میکنند، در واقع حریم اهل بیت(ع) و خانههای شیعه است. اینها خانههایی است که شیعه عشق و محبتش را در آن خانهها دارد. آنها دقیقاً این خانهها را هدف گرفتهاند. مثلاً حجر بن عدی را، بعد از یک هزار و 400 سال، به جرم عشق علی (عليه السلام) نبش قبر میکنند و جنازهاش را درمیآورند؛ اما ما اگر بخواهیم این حقوق را در همه شئون رعایت کنیم، باید اعتلایی را که مذهب و خدا از ما میخواهد به دست بیاوریم و در قبال شهداء و خونهایی که هدفدار نثار شده، میراث داران قابلی باشیم و از فرصت ها بهترین بهره را ببریم. گاهی انسان وقتی به فرصت ها توجه میکند که دیگر دیر شده. باید به هوش باشیم و فرصتها را در همان وقتی که هست غنیمت بشماریم.
امروز خداوند این فرصت را به ما داده که بتوانیم میراث داران شایستهای برای کسانی باشیم که ما را به طریق حق و ثواب دعوت کردهاند؛ بکوشیم در این راه قدم برداریم. همه شما عزیزان در قسمتهای مختلف، چه خارج از کشور و چه داخل مرزها، زحمت میکشید. شما فقط پاسداران سرزمین نیستید؛ بلکه پاسداران این مردم و عقاید آنها هستید. پس این فرصت را فخر بدانید و توجه داشته باشید که از آن بهترین بهره را ببرید. باید برای ارتقای نفس خودمان و جلب فضایل و دفع رذائل، به دیگران خدمت کنیم و باری از دوش آنها برداریم. آن هم در روزی که «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ*إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ» است. انسان با مرگ، مال و فرزند و … را از دست میدهد؛ اما قلب سلیم همواره در کنارش هست و صفات و ملکات با او میماند و در قیامت با آنها محشور میشود. ما با اینها محشور میشویم. اگر آنها را نمیخواهیم و تحملشان را نداریم، باید در نفسمان ذائل شان کنیم.
منبع: گزارش خبرگزاری «حوزه»
فرم در حال بارگذاری ...
احکام عزاداری ویژه ایام فاطمیه (سلام الله علیها)
نوشته شده توسطرحیمی 19ام اسفند, 1394۱ . در حسینیه ها و مساجد بیشتر مناطق بهخصوص روستاها مراسم شبیه خوانی به اعتبار اینکه از سنتهای قدیمی است برگزار می شود که گاهی اثر مثبتی در نفوس مردم دارد، این مراسم چه حکمی دارند؟
جواب) اگر مراسم شبیه خوانی مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشند و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضیات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند، اشکال ندارند، ولی در عین حال بهتر است که به جای آنها، مجالس وعظ و ارشاد و ذکر مصائب حسینی و مرثیهخوانی برپا شود.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۰
۲ . در بعضی از هیأتهای مذهبی مصیبتهایی خوانده میشود که مستند به مقتل معتبری نیست و از هیچ عالم یا مرجعی هم شنیده نشده است و هنگامی که از خواننده مصیبت از منبع آن سؤال میشود، پاسخ میدهند که اهلبیت(علیهمالسلام) اینگونه به ما فهماندهاند و یا ما را راهنمایی کردهاند و واقعه کربلا فقط در مقاتل نیست و منبع آن هم فقط گفتههای علما نمیباشد بلکه گاهی بعضی از امور برای مدّاح یا خطیب حسینی از راه الهام و مکاشفه مکشوف میشود، سؤال من این است که آیا نقل وقایع از این طریق صحیح است یا خیر؟ و در صورتی که صحیح نباشد، تکلیف شنوندگان چیست؟
جواب) نقل مطالب به صورت مزبور بدون اینکه مستند به روایتی باشد و یا در تاریخ ثابت شده باشد، وجه شرعی ندارد مگر آنکه نقل آن به عنوان بیان حال به حسب برداشت متکلّم بوده و علم به خلاف بودن آن، نداشته باشد و تکلیف شنوندگان نهی از منکر است به شرطی که موضوع و شرایط آن نزد آنان ثابت شده باشد.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۶
۳. از ساختمان حسینیه صدای قرائت قرآن و مجالس حسینی بسیار بلند پخش میشود بهطوری که صدای آن از بیرون شهر هم شنیده میشود واین امر منجر به سلب آسایش همسایگان شده است و مسئولین و سخنرانان حسینیه اصرار به ادامه آن دارند، این عمل چه حکمی دارد؟
جواب) اگرچه اقامه مراسم و شعائر دینی در زمانهای مناسب در حسینیه از بهترین کارها و جزو مستحبّات مؤکد میباشد، ولی واجب است برگزارکنندگان مراسم و عزاداران تا حد امکان از اذیّت و ایجاد مزاحمت برای همسایگان بپرهیزند هرچند با کم کردن صدای بلندگو و تغییر جهت آن به طرف داخل حسینیه باشد.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۷
۴ . استفاده از آلات موسیقی مانند اُرگ (از آلات موسیقی و شبیه پیانو است) و سنج و غیر آنها در مراسم عزاداری چه حکمی دارد؟
جواب) استفاده از آلات موسیقی، مناسب با عزاداری سالار شهیدان نیست و شایسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده برگزار شود.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۹
۵ . اگر انسان در زیارتگاههای ائمه(علیهمالسلام) خود را به زمین بیندازد و همانند بعضی از مردم که صورت و سینه خود را برزمین میمالند تا از آن خون جاری شود و به همان حالت وارد حرم میشوند، عمل کند چه حکمی دارد؟
جواب) این اعمال که به عنوان اظهار حزن و عزاداری سنّتی و محبت ائمه(علیهمالسلام) محسوب نمیشوند از نظر شرعی اعتباری ندارند، بلکه اگر منجر به ضرر بدنی قابل توجه و یا وهن مذهب شوند، جایز نیست.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۵۱
...
۶ . باقی مانده اموالی که به عنوان هزینه های مراسم عاشورای امام حسین(ع) جمع آوری می شود، در چه موردی باید خرج شود؟
جواب) می توان اموال باقیمانده را با کسب اجازه اهداء کنندگان آنها در امور خیریه مصرف کرد و یا آنها را برای مصرف در مجالس عزاداری آینده نگه داشت.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۵۳
۷ . آیا جایز است در ایام محرم از افراد خیّر اموالی را جمع آوری کرد و با تقسیم آنها به سهم های مختلف، قسمتی را به قاری قرآن و مرثیهخوان و سخنران داد و باقیمانده را برای برگزاری مجالس مصرف کرد؟
جواب) اگر با رضایت و موافقت صاحبان اموال باشد، اشکال ندارد.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۵۴
۸ . آیا جایز است زنان با حفظ حجاب و پوشیدن لباس خاصی که بدن آنان را بپوشاند، در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی شرکت کنند؟
جواب) شرکت زنان در دسته های سینه زنی و زنجیر زنی شایسته نیست.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۵۵
۹ . آیا خواندن زن در مجالس عزاداری با علم او به اینکه مردان نامحرم صدای او را میشوند جایز است؟
جواب) اگر خوف مفسده باشد باید از آن اجتناب شود.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۵۹
۱۰ . معیار شرعی ضرر اعم از جسمی یا روحی چیست؟
جواب) معیار، ضرری است که در نظر عرف، قابل توّجه و معتنابه باشد.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۶۲
۱۱ . زنجیرزدن به بدن همانگونه که بعضی از مسلمانان انجام می دهند، چه حکمی دارد؟
جواب) اگر به نحو متعارف و به گونهای باشد که از نظر عرفی از مظاهر حزن و اندوه در عزاداری محسوب شود اشکال ندارد.
اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۶۳
۱۲-اگر بعضی از واجبات از مکلّف به سبب شرکت در مجالس عزاداری فوت شود مثلاً نماز صبح قضا شود، آیا بهتر است بعد از این در این مجالس شرکت نکند یا اینکه عدم شرکت او باعث دوری از اهلبیت(علیهم السلام) میشود؟
جواب) بدیهی است که نمازِ واجب، مقدم بر فضیلت شرکت در مجالس عزاداری اهلبیت(علیهم السلام) است و ترک نماز و فوت شدن آن به بهانه شرکت در عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) جایز نیست، ولی شرکت در عزاداری بهگونهای که مزاحم نماز نباشد ممکن و از مستحبّات مؤکد است.
برگرفته از اجوبه الاستفتائات سوال ۱۴۴۵
۱۳- آیا میشود «اضافهخرج» مراسم فاطمیه را در محرم خرج کرد؟
جواب) اگر نذر خاص نشده باشد که در مراسم فاطمیه مصرف شود و یا خلاف نظر اهدا کنندگان نباشد، اشکال ندارد.
فرم در حال بارگذاری ...
رهبر معظم انقلاب در حکمی حجتالاسلام رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند
نوشته شده توسطرحیمی 17ام اسفند, 1394![رهبر معظم انقلاب در حکمی حجتالاسلام رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند؛ رهبر معظم انقلاب در حکمی حجتالاسلام رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند؛](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1394/12/17/4241559_918.jpg)
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جناب حجتالاسلام آقای حاج سیّد ابراهیم رئیسی دامت برکاته
اکنون که جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای طبسی رحمةالله علیه پس از سالها تلاش مخلصانه و موفق در خدمتگزاری به بارگاه مبارک و منور حضرت علیبن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء به سرای باقی شتافته و در جوار مضجع شریف آرمیدهاند، جنابعالی را که خود نشأتیافتهی آن دیار پر برکت، و برخوردار از صلاح و امانت، و کارآزموده در مدیریتهای کلان میباشید، به تولیت آن آستان نورانی و مقدس منصوب میکنم و توجه آن جناب را به نکاتی معطوف میدارم:
۱- خدمتگزاری آستان قدس رضوی، افتخار معنوی بزرگ و زمینهی بهرهمندی از روحانیت آن خورشید فروزان و تقرّب به ساحت ولایت آن مهر درخشان است. این فرصت کمنظیر را مغتنم بشمارید و همهی توش و توان خود را مصروف آن سازید و سرمایههای معنوی را که بحمدالله از آن برخوردارید، در پرتو آن افزایش دهید.
۲- خدمت به زائران آن بارگاه مقدس بویژه ضعفاء و نیازمندان را از رؤس برنامههای خود قرار دهید.
۳- خدمت به مجاوران و بویژه مستمندان و مستضعفان وظیفهی دیگری است که شایسته است به آن اهتمام ورزید.
۴- آستان قدس ظرفیت فرهنگی عظیمی است که میتواند در فضای عمومی کشور و جهان اسلام اثرگذاری کند؛ شایسته است با کمک خبرگان فرهنگی، بیشترین بهره از این ظرفیت کمنظیر در ترویج معارف قرآنی و مکتب اهلبیت علیهمالسلام گرفته شود.
۵- مجموعهی فضاها و بناهای آستان قدس گنجینهی منحصر به فردی از هنر معماری اسلامی و ظرائف و لطائف علمی و هنری پر مضمون ملت ایران است؛ نگهداری و نگهبانی از این موزهی عظیم که در زمان تولیت فقید به نزدیک ده برابر گذشته ارتقاء یافته از جملهی وظائف بزرگ و شایستهی توجه است.
۶- حفاظت از موقوفات و بهرهگیری بهینه از آن در مصارف خود که متولی فقید بدان اهتمامی ویژه داشتند و بویژه بهرهمند ساختن تهیدستان نقاطی از کشور که آن موقوفات در آن قرار دارند، بر حسب گنجایش وقفنامهها نیز وظیفهی بزرگ دیگری است.
۷- سامان بخشیدن به بنگاههای اقتصادی و خدماتی آستان قدس رضوی و انضباط قانونی آنها نیز باید همواره مد نظر بوده از آن غفلت نشود.
بار دیگر جنابعالی را به استمداد از انوار مقدسهی آن مضجع روحانی که بیشک به توفیق در انجام این وظائف کمک شایانی خواهد کرد و نیز به نکتههای ۲ و ۳ توصیه میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای متولی فقید سعید که در مدیریت و پیشرفت این دستگاه عظیم سعی وافر و خالص مبذول داشتند مسألت مینمایم و توفیق جنابعالی و همه خدمتگزاران آن آستان رفیع را همراه با تشکر از زحمات آنان از خداوند متعال خواستارم.
والسلام علیکم و رحمةالله
سیّد علی خامنهای
۱۷/ اسفند ماه/ ۱۳۹۴
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/f.balochi/profile_pictures/_evocache/_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1489408133)
خدا حفظشان کند!
فرم در حال بارگذاری ...
مداحی شب دوم فاطمیه دوم 94 با نوای محمود کریمی + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 17ام اسفند, 1394![](http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1394/12/17/4240447_229.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاری کارگاه آموزشی آشنایی با فضای مجازی برای طلاب استان لرستان+ گزارش تصویری
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1394دوره آموزشی مقدماتی آشنایی با فضای مجازی روز شنبه 15 اسفندماه سال جاری در محل حوزه زینبییه خرم آباد برگزار گردید.
در این دوره آموزشی که با تدریس جناب حجت الاسلام و المسلمین رضوی _ رئیس اداره ارتقاء مبلغین مرکز مدیریت حوزه های علمییه خواهران کشور _ برگزار شد، طلاب با آسیب ها و فرصت های امر تبلیغ در فضای مجازی آشنا شدند.
حجت الاسلام و المسلمین رضوی ضمن تعریف و بررسی مفاهیم اینترنت ، فضای مجازی ، شبکه های اجتماعی و غیره به نقد و ارزیابی مزایا و معایب آن پرداختند.
همچنین برشمردن شاخصه های مهم فضای مجازی ، مقایسه سطح دسترسی در غرب و کشورهای اسلامی، ذکر شاهراهی که اکنون غرب از آن برای تسلط بر جوامع اسلامی استفاده وافر می برد، از مباحث مطرح شده در این دوره بود.
همچنین ضرورت تحول در نوع بیان و انتقال مفاهیم اسلامی به شیوه های جذاب امروزی در فضای مجازی در امر تبلیغ دین از سر فصل های مهم این دوره بود.
ایشان در ادامه به معرفی شبکه کوثرنت و امکانات و ویژگی های آن پرداختند و از طلاب شرکت کننده خواستند که ضمن عضویت در گروه طلاب لرستانی که به زودی در شبکه کوثرنت راه اندازی خواهد شد ، به دعوت سایر طلاب هم مدرسه ای و هم شهری خود برای تبلیغ در فضای مجازی بپردازند.
حجت الاسلام و المسلمین رضوی در ادامه به ذکر اصول و سرفصل های مهم وبلاگ نویسی پرداختند. این دوره آموزشی یک روزه جهت آشنایی مقدماتی طلاب با شبکه های مجازی برگزار شد و ادامه آموزش های طلاب شرکت کننده جهت وبلاگ نویسی ،به صورت کلاس های آنلاین و با تدریس اساتید مجرب و برجسته کشوری برگزار خواهد شد.
تعداد 60 نفر از طلاب در این دوره بلند مدت آنلاین شرکت خواهند کرد و به عنوان مربیان آموزش دیده ، امر آموزش وبلاگ نویسی در مدارس علمیه استان را به عهده خواهند گرفت.
از حوزه علمیه محدثه بروجرد خانم ها مهتاب نصرالهی، معصومه ذوالفقاری ، سارا ملکی، حدیث مرادی و رقیه رحیمی شرکت نمودند.
فرم در حال بارگذاری ...
ولایت مداری یعنی انسان برای امام زمان خود کار زهرایی کند
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1394
حضرت زهرا سلام الله علیها نه تنها از ولایت دفاع کرد، بلکه یک قرآن خوان، قرآن فهم و عامل به قرآن بود؛ پس انسان ولایت مدار هم باید برای امام زمان خود کار زهرایی انجام دهد.
فتح الله فتح الله نژاد، از کارشناسان مرکز تخصصی مهدویت و استاد حوزه علمیه قم در گفت و گو با خبرنگار گروه مهدویت خبرگزاری شبستان تصریح کرد: خداوند یکی از واقعیت های این عالم را «هدایت» قرار داده و انسان هایی را مامور هدایت ما کرده است برای رساندن ما از منجلاب گناه به وادی نور، هدایت و بهشت.
این هدایت لازمه ای دارد و یکی از لوازم آن «بشارت» و «انذار»است.
پیامبران الهی بر اساس آیات قران هم بشیر و هم نذیر هستند.
وی افزود: همه انسان ها بشارت و جنبه «بشیر و مبشر بودن» انبیاء را ترجیج داده و بیشتر دوست دارند چرا که به هر حال وعده دادن به آسایش، راحتی و چیزهای خوب است. اما خداوند در کنار اصل بشارت، اصل دیگری بنام انذار را نیز قرا داده و فرموده است: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً؛ ای پیامبر تو را شاهد، مبشر و انذار کننده قرار دادیم» بنابراین، پیامبران صرفا بشارت دهنده نیستند بلکه در کنار بشارت، «انذار» نیز دارند تا انسان ها بدانند که در صورت نافرمانی، تنبیه و مجازات نیز در کار خواهد بود.
...
>
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: اما آنچه در مسیر هدایت انسان ها از ابتدای عالم تاکنون دیده می شود آن است که همه پیامبران الهی، حتی پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)، عمرشان به پایان رسید و از دنیا رفتند. همچنان که قرآن کریم به صراحت می فرماید:«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ» و در جای دیگری فرموده است که همه انسان ها مرگ را می چشند؛ حالا سوال اینجاست که آیا با رحلت پیامبران الهی هدایت نیز به پایان رسید؟ اگر پاسخ ما به این سوال مثبت باشد باید بپذیریم که برای انسان های آینده نباید شیطان و هوای نفسی وجود داشته باشد که آنها را گمراه کند؛ اما می بینیم که چنین نیست و این موضوع منتفی است. امروز هم شیطان وجود دارد، هم هوای نفس و هم انسان های شیطان صفت.
وی افزود: بنابراین، هدایت باید ادامه پیدا کند و مبنای اعتقادی ما شیعیان در این رابطه این است که بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، هدایت به دست یک انسان برگزیده کامل صورت خواهد گرفت نه هر انسانی یا هر جمعی که به تعبیر خودشان، خود «صلاح امت» را تشخیص می دهند؛ و قطعا این مسئله عقلانی و صحیح نیست.
فتح الله نژاد در ادامه سخنان خود با اشاره به در پیش بودن ایام فاطمیه گفت: همیشه این سوال برای ادهان عمومی وجود دارد که چرا در ایام فاطمیه، همگان در غم و اندوه به سر می برند؟ چرا مرقد مطهر زهرای اطهر سلام الله علیها و حتی زمان دقیق شهادت ایشان مشخص نیست؟
وی تصریح کرد: من در این رابطه این تعبیر را به کار می برم که خداوند در هر سال حداقل دو بار به ما هشدار می دهد که حضرت زهرا سلام الله علیها نیز را برای هدایت شما قرار دادم. او که خود را در دفاع از ولایت ذوب کرد، خود را فدا نمود تا ولایت زنده باقی بماند، زنده در مقابل افرادی که اجتماع کردند تا مسیر جامعه انسانی و اسلامی را منحرف کنند و متاسفانه تا حد زیادی نیز موفق بودند و امروز آثار زخم های بر جای مانده آن را می بینیم.
فتح الله نژاد با بیان ویژگی ها و خصوصیات بارز حضرت زهرا سلام الله علیها گفت: یک انسان ولایت مدار، کار زهرایی انجام می دهد. یعنی اگر ولایت را شناخت، آیات قرآن را تلاوت کرد و به شناخت رسید کار صحیح را انجام می دهد. حضرت زهرا سلام الله علیها نه تنها از ولایت دفاع کرد، بلکه یک قرآن خوان، قرآن فهم وعامل به قرآن بود.
وی یادآور شد: ما که ادعا می کنیم با قرآن سروکار داریم چقدر مانند حضرت زهرا سلام الله علیها قرآن را خواندیم و اولی الامر را شناختیم؟ ولایت خدا، ولایت رسول (صلی الله علیه و آله) و ولایت انسان های مومنی را که طبق آیات الهی با شرایط خاص (آیه ولایت) ولی و پیشوای دیگران هستند چقدر شناختیم؟ آیا ما به دنبال شبهه افکنی دیگران در شبهه غرق می شویم و اشکالات دیگران ما را مردد می کند؟ یا در جایگاهی قرار گرفته ایم که هیچ فاصله ای از ولایت نخواهیم گرفت.
کارشناس مرکز تخصصی مهدویت در ادامه با بیان این که حضرت زهرا سلام الله علیها، در دفاع از حق چه اقداماتی داشت، تاکید کرد: یکی از افتخارات ما به حضرت زهرا سلام الله علیها گذشته از جهات متعدد آن، این است که در تمامی مواضعی که اعلام کردند از جمله در خطبه فدکیه ایشان را یک انسان کامل می بینیم که ولایت را نیز به شکل کامل شناخته است. این بانوی بزرگوار برای دفاع از ولایت - که ماندنی شود- چند کار مهم انجام دادند. برای دفاع از ولایت، در گام اول می بایست شناخت لازم را دارا بود و حضرت زهرا سلام الله علیها این شناخت را داشتند و این نشانه بصیرتی است که در ایشان به شکل کامل تجلی کرده بود.
وی ابراز کرد: حضرت صدیقه سلام الله علیها معرفت و بصیرت را توامان با هم داشتند. انسانی که می خواهد وظیفه خود را بشناسد باید بصیرت داشته باشد و معرفت حضرت زهرا سلام الله علیها ناشی از بصیرت ایشان بود. چون معرفت به تنهایی کارساز نیست و بدون بصیرت نیز به دست نمی آید. هر چند حتی اگر به دست هم بیاید نتیجه معکوس می دهد. چرا که افراد بسیاری بودند که امام زمان خود را می شناختند اما در مقابل او قرار گرفتند. به عنوان مثال در کربلا یا حتی در دوران شخص امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت زهرا سلام الله علیها افراد امام زمان خود را می شناختند اما چون بصیرت نداشتند در مقابل ولایت قرار گرفتند و این شناخت جز فاصله گرفتن از ولایت و جز خسارت نتیجه ای دربر نداشت.
بنابر گفته این پژوهشگر مهدوی، بسیار اتفاق می افتد که انسان حق مدار نمی تواند در راه شناخت حق و بصیرت خود ایستادگی کند و پابرجا بماند. ما روایات بسیاری در این زمینه شنیده ایم که ائمه معصومین علیهم السلام اصحاب خود را توصیه می کردند که حال که حق را شناخته اید در آن پابرجا بمانید. و این آیه قرآن است که خطاب به رسول خدا صل الله علیه و آله می فرماید: «اسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ …؛ استقامت کن همچنان که به آن امر شدی». یکی از ویژگی های حضرت زهرا سلام الله علیها در ولایت پذیری، استقامت و مقاومت ایشان است. امروز که تمام دنیای کفر در مقابل ما صف کشیده اگر بخواهیم ولایت مدار و ولایت شناس باشیم باید مانند حضرت صدیقه سلام الله علیها مقاوم و مستحکم باشیم.
استاد حوزه علمیه قم همچنین تاکید کرد: موضوع «بیان» در سیره آن بانوی گرامی سلام الله علیها را نباید فراموش کرد. همچنان که بیانات حضرت زینب سلام الله علیها بسیار برای آن حضرت کمک کننده بود، دختر پیامبر گرامی اسلام (ص)نیز اگر معرفت داشت، که نشانه بصیرت است و اگر مقاومت و استقامت داشت، در عین حال حق را نیز بیان کرد و ساکت ننشست. زهرای مرضیه سلام الله علیها در وقت مناسب بیاناتی را ایراد فرمودند که نتیجه بسیار درخشانی به دنبال داشت. امروز اگر می ببینیم که انحرافی در حال شکل گیری است باید آن را بیان کنیم. بزرگان دین ما بارها فرموده اند که یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر «بیان» آن است.
فتح اله نژاد در پایان یادآور شد: یکی ازالقاب حضرت زهراسلام الله علیها «صدیقه» است. حضرت سلام الله علیها در تمام دوران زندگی اش به خصوص بعد از رحلت پیامبر صل الله علیه و آله تا زمان شهادت، هر زمان سخنی گفتند طرف مقابل نتوانست خلاف آن را ادعا کند. چون همگان می دانستند تمام سخنان فاطمه علیهاسلام با صداقت است. اما اینکه برخی به دلیل اقتضای منافع دنیایی، سخن آن حضرت را انکار کردند بحث دیگری است.
منبع: خبرگزاری شیستان
فرم در حال بارگذاری ...