راهی برای شناخت نقطه‌ضعف‌ها

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394

کسی که برای مهربان بودن به دنبال دلیل می‌گردد،

معمولاً برای نامهربانی کردن دلیل نمی‌خواهد.

کسی که برای تلاش کردن دلیل می‌خواهد

معمولاً برای تنبلی کردن به دنبال دلیل نمی‌گردد.

ببین برای چه کارهایی بیشتر دلیل می‌خواهی،

احتمالاً نقطه ضعف‌های بیشتری در آن زمینه داری.

حجه السلام پناهیان



نظر از: احمدي [عضو] 

سلام دوست عزیزم
کوتاه و خواندنی بود.
در پناه حق

1394/05/12 @ 19:32
نظر از: دخیل [عضو] 

سلام علیکم|
خیلی خوب بود
موفق باشید

1394/05/12 @ 18:49
نظر از:  

برای سر زدن به دوستان دیگه دلیل نمیخاد

سلام علیکم
پاینده باشید
با دوستان بودن خیلی صفا داره ان شاءالله در آخرت در بهشت برین همنشین باشیم

1394/05/11 @ 20:39


فرم در حال بارگذاری ...

دو نشانه مسلمان واقعى

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394


پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:

لا تَنْظُرُوا إلى كَثْرةِ صلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنِتِهِمْ بِالليْلِ وَلكِنْ أْنْظُروا إلى صِدْقِ الْحَدِيْثِ وَأَداءِ الأَمانَةِ(1)

ترجمه

تنها به زيادى نماز و روزه و حج و نيكى به ديگران و شب زنده دارى بعضى نگاه نكنيد (اگر چه اينها در مورد خود مهم است) بلكه نگاه به «راستگويى» و «امانت» آنها كنيد!

شرح كوتاه

با مطالعه مدارك اسلامى اين حقيقت روشن مى شود كه دو نشانه قطعى مسلمان واقعى اين است كه «راستگو» و «امين» باشد و با اين كه عبادات اسلامى همچون نماز و روزه و حج، برنامه هاى عالى تربيتى هستند، ولى تنها اينها نشانه اسلام نيستند، بلكه بايد با راستگويى و امانت تكميل گردند.


1. نقل از كتاب سفينة البحار.

برگرفته از یکصدو پنجاه درس زندگی/ آیت الله مکارم شیرازی


فرم در حال بارگذاری ...

ردپای شیطان

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394


نماز كه تمام شد، مردم يكي يكي از مسجد خارج شدند حاج آقا سجاده‌اش را جمع كرد. قرآني برداشت و نزديك ياسر آمد، نشست و شروع به تلاوت قرآن كرد. نمازهاي پي درپي ياسر جايي براي بازكردن سرصحبت نمي‌گذاشت. حاج آقا به تلاوتش ادامه داد تا بالاخره نماز ياسر تمام شد حاج آقا رو كرد به ياسر و با تبسم گفت:
- ياسر جان! اضافه كار معنوي برداشتي؟

نه حاج آقا من نماز خودم را هم بخوانم كلاهم را بالا مي‌اندازم.

- مدتي است از من خيلي سئوال مي‌پرسي، وضوها و نمازهايت توجه نمازگزاران را به خود جلب كرده است.

شرمنده‌ام حاج آقا، راستش خودم هم اين كار را دوست ندارم. آره خودم هم متوجه شده‌ام مردم نگاه عجيبي به من مي‌كنند اما.

ياسر كلامش را ناتمام گذاشت و سري از روي تأسف تكان داد.

حاج آقا گفت: امّا چي؟

- اين روزها نه وضوهام نه نمازهام، هيچ‌كدام، «به دلم نمي‌نشينند». يك حسي به من مي‌گويد، تكرار كن تا عبادتت كامل شود و فردا «احساس‌گناه» و «عذاب وجدان» گريبانگيرت نشود. به همين دليل، دوباره اعمالم را به جا مي‌آورم تا خدا از من راضي شود. حاج آقا قرآن را بست و بوسيد و كنار ياسر چهار زانو روي زمين نشست و گفت: با يك داستان چه طوري؟

...

>

لبخندتلخي زد و گفت بفرماييد.

«وه كه زيبا و باشكوه بود. همه فرشته‌ها در صفوفي منظم در برابر فرمان خدا تسليم شدند و مقابل حضرت آدم پيشاني خشوع بر مُهر اخلاص گذاشتند. منظره‌اي بسيار حيرت‌انگيز و تحسين‌برانگيز بود. به قدري كه زبان‌سخنرانان و قلم نويسندگان تا به امروز نتوانسته‌اند به قلهر‌وصفش صعود كنند و هيچ پرنده‌ي خيالي نتوانسته همه ابعادش را بر بوم انديشه‌اش بکشد. سراسر عرش را سكوت معنوي فراگرفت. در اين ميان شيطانِ شيدا همچنان تمام قد ايستاده بود. نگاهي به ملكوتيانِ گوش به فرمان مي‌كرد و نگاهي به عظمت خدا. به او امر شد تو هم در برابر جانشين من، سر احترام به زمين بندگي بگذار. غُل غرور و زنجير كبر تاب و توان هركار مثبتي را از او گرفته بود. به دست و پا افتاد، شروع كرد به چك و چانه زدن. نداي رحماني را شنيد: در يك كلام، اگر خواسته يا حرف حسابي داري، شفاف بگو؟

خدايا! من غافل‌گير شدم. من گُلواره كجا و آدم گِلواره كجا؟ به من يك «فرصتي» بده؛ مرا از اين تكليف معاف كن تا چنان عبادتي در محراب كبرياي‌ات كنم كه همه جن و انسان تا قيامت، انگشت حيرت به دهان گيرند و از«فكر انجامش» فرو مانند. قبولِ؟ و خداوند به او گفت: تو از يك معناي دقيق عبادت غافلي:
«عبادت چيزي است كه من، خداي‌تو، مي‌خواهم نه آن چيزي كه تو،بنده‌ي من، مي‌خواهي»

ياسرجان! من عمداً به خاطر تو و امثال تو، مدتی شب است بعد از نماز درباره‌ي اين كه «كثيرالشك»، «حرام» است به شكّش اعتناء كند گفتگو مي‌كنم بعد دست ياسر را در دست خود گرفت، كمي فشرد و گفت: ياسر جان! مراقب باش شيطان براي تو با «دانه‌ي بندگي» «بند و كمند بيچارگي» پهن كرده است. قبل از اين كه كمرت را به زمين داغ رسوايي بخواباند، در «باشگاه خودپايي» خودت را براي كُشتي با او آماده كن.

عزيزمن! خدا خودش گفته نمي‌خواهم شهد دينم را با سخت‌گيري دركام‌تان تلخ كنم. به همين دليل به ما دستور داده است كه اگر زياد داري شك مي‌كني، بي‌خيال شك باش و به شكّت اعتنا نكن. و «هديه»‌ي آسان گرفتن بر تو را از خدا قبول كن و شاكر باش. با سنگِ «چهار قل» و سلاحِ «لااله الاالله» او را بران. مراقب باش به اسم عبادت سرت كلاه نگذارد و خطاي شيطان را تكرار نكني؟

ياسر جان!«كسي كه جغد راهنمايش باشد راهبريش به‌سوي خرابه‌هاست». هر كسي متناسب با شرايط جسمي و روحي خود تكليف مخصوص به خود را دارد. اگر تو عملت را تكرار كني مثل اين است كه در سفر بگويي خدايا نماز چهار ركعتي كامل‌تر است من به دلم نمي‌نشيند و نماز چهار ركعتي بخواني. حاج آقا حرفش كه تمام شد در چشم‌هاي اشكبار ياسر نگاهي كرد و گفت تلاش كن من هم دعات مي‌كنم تو اين مبارزه كم نياري بعد عبايش را به دوش انداخت و رفت. او رفت ولي سخنان منطقي‌اش مهمان ذهن ياسر شد.

نیش ها نوش ها/ محمد حسین قدیری

 

نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 

با عرض سلام
مطلب بسیار مفید و آموزنده و ظریفی بود. مشکلی که شاید بسیاری از ما به آن دچاریم و به حساب بندگی خالصانه تر می گذاریم.
موفق باشید.

1394/05/14 @ 09:08
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
خیلی زیبا بود
ممنون

1394/05/13 @ 11:14
نظر از: مدرسه الزهـــرا(سلام الله علیها) زرین شهر [عضو] 

ممنونم ازتون
از این تیکه خیلی خوشم امد
.
.
«عبادت چيزي است كه من، خداي‌تو، مي‌خواهم نه آن چيزي كه تو،بنده‌ي من، مي‌خواهي»

1394/05/13 @ 11:06
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام

از آن جا كه شيطان اغواگرى و فريب است ، بايد زمينه اى مناسب براى نفوذ خويش داشته باشد. و اين زمينه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسيت ها، محروميت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
اين گونه صفات ، راه فعاليت و نفوذ قطعى را براى شيطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برايش فراهم مى آورد.
بنابر اين ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بينى ها، همگى از دام هاى خطرناك شيطان اند. هر كس ‍ راه اين امراض روانى را ببندد، به دام شيطان نخواهد افتاد.

از انتخاب مطلب خوبتان متشکرم.
مطلب پیشنهادی شما برای مطالعه دیگر کاربران در قسمت منتخب ها درج شد.

1394/05/11 @ 09:50


فرم در حال بارگذاری ...

چگونه فرزندانمان را به نمازخواندن تشویق کنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394

تعلیم و تربیت باید با ادبیات متناسب با آن باشد، كلمه ی لا اله الا الله را از سه سالگی باید به بچه آموخت.

حجت السلام والمسلمین پناهیان درباره چگونگی تشویق فرزندان به نماز این گونه پاسخ داد:

یك روز پسر كوچك من از دبستان آمد و پرسید خدا منزه است یعنی چه؟

پرسیدم سبحان الله را برای تو ترجمه كرده اند؟

گفت بله. او مدت ها بود كه سبحا ن الله را می شنید و خود او نیز در نماز استفاده می كرد . اما وقتی برای او ترجمه كردند متوجه شد كه معنای آن را نمی دانسته است. بیان یك كلمه در یك حالت خاص معانی زیادی را منتقل می كند.

سبحان ، كلمه ای است كه وقتی انسان ها در مقابل خداوند تعظیم می كنند به زبان می آورند. یعنی محل كاربرد، برای آن لفظ یك معنا می شود. به پسرم گفتم این كلمه یعنی خدایا تو خیلی خوب هستی.

گفت پس چرا معلم به ما گفت كه یعنی خدا منزه است. گاهی اوقات ما به فرزند خود می گوییم كه خدا پاك است. به ذهن او می رسد كه هر چیزی نجس می شود آنرا آب می كشند، پاك می شود.

پس خدا هیچوقت نجس نمی شود . ما باید مراقب ذهن بچه باشیم. اینكه بچه تا هفت سالگی با چه كلماتی بزرگ شده است. ما باید از كلمات خاص ولطیفی برای كودك استفاده كرده وادبیات دینی را با استفاده از آنها منتقل كنیم. در گذشته هنگام نبرد، مرد و زن حضور داشتند. با توجه به بهم ریختگی زمان جنگ، یكی از مادرانی كه جزو اسرا بود فرزند خود را گم كرده بود. به محضر اینكه او فرزند خود را پیدا كرد، نشست و شروع كرد به شیردادن او .

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله  دید كه الان برای آموزش زمان خوبی است. رو به اصحاب كرده و پرسید محبت این مادر به فرزند خود چقدر است؟ آنها گفتند خیلی زیاد است.

فرمودند: آیا این مادر حاضر می شود كه فرزند خود را در آتش بیندازد.

گفتند: نه.

بعد ایشان فرمود: خدا به بندگان خود از این مادر مهربان تر است.

اینگونه و ملموس باید از خداوند برای بچه ها سخن بگوییم. با ادبیات و زبانی كه آنها متوجه شوند. لحظه ها خیلی در انتقال مفاهیم مهم هستند.

گاهی ما باید این لحظه ها را خلق كنیم. مثلاً موقعی كه با بچه ها به اردو رفته ایم با یكدیگر سعی كنیم یك جای زیبایی را درست كنیم. موقع رفتن نیز آن را دوباره به حالت اول باز گردانیم. از این موقعیت استفاده كرده و به بچه ها بگوییم كه دنیا همین است. ما از همه چیز باید بگذریم. نخواهیم همه چیز را جاودانه نگاه داریم . كه اگر چیزی در زندگی این بچه از بین رفت دچار بحران شود.

لحظه ها را برای انتقال مفاهیم غنیمت شمرده و حتی این لحظه ها را خلق كنیم. و مفاهیم را با ادبیاتی كه برای بچه ها قابل درك است منتقل كنیم. به آنها بگوییم كه خدا خیلی نازنین است . او مانند مادران و حتی بیشتر از آنها نسبت به ما مهربان است. ما باید خدا را یك چیزی مانند پدر و مادر و در حد و اندازه ای خیلی بزرگتر برای كودكان توصیف كنیم. این ادبیاتی است كه خود دین بكار برده است.

...

>

خدا می فرماید: خلق خانواده ی من هستند. یعنی خود را مانند پدری برای خانواده عنوان می كند. البته باید بگوییم كه خدا از پدر و مادر بزرگتر و اصلاً پدر و مادر قابل مقایسه با عظمت او نیستند. یاد ما باشد كه بچه از آغوش پدر و مادر بیرون می آید تا به آغوش خدا برود. پدر و مادر باید این هنر را داشته باشند. نه اینكه او به آغوش جامعه و مدرسه برود. مدرسه، جامعه و پدر و مادر باید كمك كنند كه بچه از آغوش پدر و مادر بیرون آمده و به آغوش خدا برود. ببینید بچه ی سه ساله چقدر به پدر و مادر اتكا دارد و به آنها می چسبد. این چسبیدن یعنی توكل. ما هم وقتی از خانه بیرون می آییم یك ذكر می گوییم و بجای پدر و مادر خدا را قرار می دهیم. گریه ای كه كودكان موقع زخمی شدن در آغوش مادر می كنند، بعدها نماز شب می شود. و گریه ی كودك تبدیل به گریه ی فرد می شود در موقع نماز شب برای هر زخمی كه به او وارد شده است.

تربیت دینی یعنی همین كه ما با ادبیات قابل فهم و لمس این كار را انجام دهیم. در روان شناسی پیاژه می گوید كه بچه در سن سه یا چهارسالگی پدر و مادر خود را مظهر قدرت مطلق می داند. من توصیه می كنم كه معلمان محترم آثار پیاژه در مباحث رشد را مطالعه كنند. این آثار از نظر معنوی خیلی زیبا است. اگر عروسك كودك در مكانی افتاده باشد كه امكان دسترسی به آن نباشد. پدر به كودك بگوید كه من نمی توانم این عروسك را بیاورم . كودك تعجب می كند چرا كه پدر خود را مظهر قدرت عالم می داند. اما كم كم كودك متوجه می شود كه گویی هركاری از دست پدر و مادر برنمی آید. بعد از این زمان است كه خداوند جایگزین پدر و مادر می شود.

این انتقال باید صورت بگیرد. باید با زبان كودك و اقتضاعات فهم او از خدا و دین سخن بگوییم. گاهی من ترجیح می دهم كه وقتی یك كودك دبستانی را دیدم، الله اكبر را اینطور برای او ترجمه كنم كه خدایا چقدر تو بزرگ و باشكوه هستی. وقتی پدر و مادر و معلم به او بگویند كه ما كوچولوی خدا هستیم. این مفهومی است كه او لمس می كند. انسان چگونه باید به بغل خداوند برود. طبق روایات سجده بغل خدا است. در روایت داریم كه خدا می گوید اگر بنده ی من در سجده بداند كه چه رحمتی او را در آغوش گرفته است، هیچگاه دوست ندارد سر از سجده بردارد.

ما با همین قرآن و با ادبیات ساده می توانیم بسیاری از ادبیات دینی را به بچه ها بزنیم. اگر به یك نوجوان بگویید كه می دانی چرا اینقدر قرآن آیه دارد و این حجم از صفحات را دارد، چون خدا دوست داشت كه حرف های زیادی را به ما بگوید. او سال ها به پیامبرخود حرف هایی را زد و از او خواست كه به مردم آنها را بگوید. به همین خاطر است كه قرآن زیاد شده است. با این كار از همان ابتدای آشنایی با قرآن ، فرد حجم قرآن را دلیل محبت خدا می داند. باید فكر كرد و راه را پیدا كرد. باید در مورد برنامه های كودكان فكر كرد. دربرنامه های كودكان وقتی كه به مفاهیم دینی می رسند اغلب ادبیات خشكی را بكار می گیرند. اگر به بچه بگویید كه الله اكبر به این معنا است كه خدا بزرگتر از آن است كه توصیف شود اصلاً متوجه معنای آن نخواهد شد. باید به كودك بگوییم كه الحمد الله الرب العالمین یعنی خدایا از تو ممنون هستم. اگر به او بگوییم یعنی حمد و سپاس اصلاً متوجه نمی شود چون درزندگی خود اصلاً كلمه ی سپاس را بكار نبرده است.

بعد از اینكه با استفاده از اشعار توانستیم كلمات سخت را برای آنها جا بیندازیم ، اجازه داریم معنای رسمی قرآن را به آنها بگوییم. پس ما برای انتقال مفاهیم دینی باید دو كار كلیدی انجام دهیم. یكی مقدمه سازی های خارج از دین است. یعنی اینكه حقیقت دنیا و زندگی را برای آنها تبیین كنیم. دیگری استفاده از كلمات مناسب و قابل فهم است. تمام این كارها بعد از هفت سالگی شروع می شود. البته قبل از هفت سالگی هم می توانیم با آنها صحبت كنیم. اما ضرورت این موارد بعد از هفت سالگی است. چون قبل از هفت سالگی زیاد نباید بچه را تحت آموزش به معنای خاص كلمه قرار دهیم. باید بچه آزاد و رها باشد. و از سن هفت سالگی باید تعلیم و تربیت را آغاز كنیم.

ولی همین تعلیم و تربیت باید با ادبیات متناسب با آن باشد. البته ما داریم كه كلمه ی لا اله الا الله را از سه سالگی باید به بچه آموخت. یاد دادن این اذكار نیز روش های خاص خود را دارد.

منبع: ستاد اقامه نماز

 


فرم در حال بارگذاری ...

نشانه عشق و محبّت به معشوق

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مرداد, 1394

بهترین زمان برای انتخاب عاشقان الهی در هنگام نماز شب است ، نماز شب یک نوع عبارت عملی است ، اگر کسی ادعا می کند من عاشق خداوند هستم ، پس چرا هنگام نماز شب ، بر نمی خیزد ، خواب شیرین را ترجیح می دهد بر بیداری در دل شب ، هر عاشقی در دل شب که سکوت و تاریکی همه جا را فرا گرفته ، با معشوق خود راز و نیاز می کند .

خدا کسانی که مدّعی محبّت هستند ، ولی هنگام نماز شب می خوابند دروغگو می پندارد ، در این زمینه در حدیث قدسی آمده است:

« کَذِبَ مَن زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنی فَاِذا جَنَّهُ اللَّیلُ نامَ عَنّی اَلَیسَ کُلُّ مُحِب یُحِبّ خَلوَةَ حَبیبِهِ » :

دروغ می گوید آنکه مدعی محبت من است ، ولی وقتی شب او را فرا برسد می خوابد ، آیا مگر هر عاشقی ، خلوت با معشوقش را دوست ندارد ؟ (بحارالانوار ، ج 13 ، ص 329 )

نماز شب نشانه عشق و محبت انسان به آفریدگار است و این علاقه انسان را از خواب جدا کرده به راز و نیا نیمه شب با محبوب وا می دارد ، و چنانچه آن عشق نباشد ، انسان با چه انگیزه ای در تنهایی و تاریکی ، از استراحت دست بشوید و در خلوتی عارفانه به گفتگو با معشوق بپردازد .

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

حمزه، مظهر رشادت و جهاد+دانلود فيلم لحظه شهادت

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

 رسول خدا صلي الله عليه و آله در منزلت او فرمود:

«سالار شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است‏» قبر مطهر حمزه سيد الشهدا در قبرستان احد (محل واقعه جنگ احد) در مدينه منوره واقع شده و مزار آن سردار شهيد و ديگر شهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهى و الهام ‏بخش جهاد و شهادت به ‏مبارزان بوده است.

السلام عليك يا عم رسول الله
السلام عليك يا خير الشهداء

محبوب پیامبر

بدون شک حضرت حمزه، از محبوب ترین شخصیت هایی است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بیشترین محبت و علاقه را به آنان ابراز داشت و پیوسته فضیلت های آنان را برای همگان اعلام کرد. ابوالفرج اصفهانی در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده که آن حضرت فرمود: «بهترین مردم، حمزه و جعفر و علی علیه السلام هستند». همچنین جابربن عبداللّه انصاری می گوید: یکی از یاران ما صاحب فرزندی شد. پس خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسید واز ایشان پرسید چه نامی بر او بگذارد؟ حضرت صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «محبوب ترین نام ها را نزد من برای او انتخاب کن؛ نامش را حمزه بگذار».

ویژگی های حمزه

نام حمزه که به معنای شیر ژیان است، به حق آینه تمام نمای خصلت ها و منش های والای شخصیت حضرت حمزه می باشد. او قامتی افراشته، قدی رسا، اعضایی در حد اعلای تناسب و اندامی چهارشانه داشت. ابن سعد درباره او می نویسد: «او مردی میان قامت بود؛ نه بسیار بلند قد و نه کوتاه».

حمزه در میان جوانان قریش در دلاوری و ارجمندی بی نظیر و در راست قامتی، آزادمنشی و ظلم ستیزی سرآمد همگان بود. حمزه در عین زیبایی اندام در درون سینه اش قلبی تپنده از شهامت و سلحشوری داشت.

دانلودفيلم

...

دانلود


حمایت های دیرینه از پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت حمزه پیش از آنکه به دین اسلام بگراید، همواره پشتیبان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بود. او در برابر مخالفان و بدخواهان اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله قاطعانه می ایستاد و مانع اذیت و آزارهای آنان می شد. نقل شده است ابولهب برادر حمزه، یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا صلی الله علیه و آله به شمار می رفت که لحظه ای در اظهار دشمنی با اسلام و پیامبر فروگذار نمی کرد و پیوسته به آزار و اذیت رسول خدا می پرداخت تا جایی که خداوند سوره ای در نکوهش او و همسرش «ام جمیل» نازل فرمود. ابولهب در همسایگی رسول خدا صلی الله علیه و آله می زیست و پیوسته زباله ها و اشیای گندیده را کنار خانه پیامبر صلی الله علیه و آله می ریخت و بااین رفتار زشت، آن حضرت را می آزرد. روزی حمزه او را در آن حال دید. پس به طرفش رفت و زباله ها را از دستش گرفت و بر سر خود او ریخت و با این عمل، هم بستگی خویش را با رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان داد.

پی آمد اسلام آوردن حمزه

اسلام آوردن حمزه، پیروزی درخشانی برای مسلمانان به بار آورد و آنان را از مرحله انزوا و مخفی کاری به سطح بالاتری ارتقا بخشید. از آن پس، مسلمانان با هم اجتماع می کردند و نماز جماعت می خواندند. هم زمان با اسلام حمزه، تغییرات فراوانی در روابط میان مسلمانان و دشمنانشان به وجود آمد و لحن برخورد سران قریش و وابستگان آنان با مسلمانان و در رأس ایشان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله تغییر یافت. از آن پس، هتاکی و شکنجه، جای خود را به پند و اندرز و نیز تطمیع و تهدید داد.

اشعار حمزه پس از اسلام آوردن

پس از آنکه اسلام در اعماق وجود حمزه جا گرفت و در حضور همگان به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله شهادت داد، اشعاری سرود که نشان دهنده ژرفای تأثیر دین حیات بخش اسلام در جان و روان اوست. مضامین اشعار وی چنین است: «سپاس خدای را که قلب مرا به اسلام و یکتاپرستی رهنمون ساخت؛ آیینی که از سوی پروردگار متعال و آگاه به بندگان و مهربان آمده است. هرگاه سخنانش بر ما تلاوت می شود، اشک های هر خردمندی سرازیر می گردد. فرمانروای همه ما احمد مصطفی است، مبادا با سخنان درشت او را بیازارید. به خدا سوگند هرگز او را به آن گروه کافر نخواهیم سپرد، مگر آنکه با شمشیرها ایشان را درو کنیم».

دلاوری های حمزه در بدر

از زمانی که حمزه به دین اسلام گروید، پیوسته کمر به یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله بست و لحظه ای در فداکاری و جانبازی به آن حضرت فروگذاری نکرد. تاریخ نگاران درباره حضور حضرت حمزه در جنگ بدر چنین می نویسند: «حمزه در جنگ بدر حضور داشت و در این معرکه، نقشی بسیار ارزنده و فراموش نشدنی از خود ایفا کرد».

حمزه از معدود کسانی بود که در نبردها بر خود نشان می نهاد. او پر شترمرغی بر سینه خود قرار می داد. پایان جنگ بدر که به پیروزی سپاه اسلام ختم شد، عبدالرحمن بن عوف به امیة بن خلف برخورد کرد و از او پرسید: این مرد که پر شترمرغی را بر سینه خود نشان کرده است کیست؟

امیة گفت: «او حمزة بن عبدالمطلب است که دمار از روزگار ما برآورد».

وعده بهشت

هنگامی که در جنگ بدر امیرمؤمنان علی علیه السلام و حمزه و عبیده بن حارث به جنگ سه تن از سران بزرگ قریش، یعنی عتبه، شیبه، و ولید رفتند و هر سه تن را به هلاکت رساندند، خداوند متعال آیات 23 و 24 سوره حج را در شأن امیرمؤمنان، حمزه و عبیدة بن حارث نازل فرمود: «آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند، البته خدا آنان را در بهشت هایی داخل گرداند که زیر درختانش نهرها جاری است و در آنجا طلا و مروارید بر دست زیور بندند و تن به جامه ابریشم بیارایند».

شیر ژیان در میدان احد

حضرت حمزه در میدان نبرد از دلیری و شجاعت کم نظیری بهره مند بود. یکی از میدان های جنگ که صحنه های رشادت های حمزه را در دل خود ثبت کرد، میدان احد است. ابن سعد در کتاب خود می نویسد: «حمزة بن عبدالمطلب در احد با دو شمشیر پیش روی رسول خدا صلی الله علیه و آله می جنگید و همواره می گفت: من شیر خدا هستم و به دل دشمن می تاخت».

رزم حمزه با دو شمشیر، از ویژگی های او به شمار می رود و جز او دیگری را سراغ نداریم که با دو شمشیر نبرد کرده باشد. وحشی، قاتل حمزه درباره مبارزه بی نظیر او در میدان احد می گوید: «به خدا سوگند من حمزه را زیر نظر داشتم، در حالی که با شمشیر مردم را می شکافت و بر هیچ جنگاوری نمی گذشت مگر اینکه او را می کشت که از آن جمله یکی از بزرگان کفار، سباع بن عبدالعزی بود».

شیرخدا و رسول

یکی از شاخص ترین لقب های حضرت حمزه، «اسداللّه و اسد رسوله» به معنای شیر خدا و شیر رسول خداست که نه تنها پیامبر صلی الله علیه و آله ، بلکه امامان معصوم علیهم السلام در مناسبت های مختلف از حضرت حمزه با این لقب یاد می کردند. این لقب نشان گر روحیه سلحشوری و رشادت حمزه در میدان نبرد است که تاریخ نگاران می نویسند او همواره تا اعمال صفوف دشمن نفوذ می کرد و هیچ کس از دم تیغ آتش بارش سالم نمی گذشت.

خود حمزه نیز هر جا لازم می دید خود را معرفی کند، از خود با این لقب نام می برد و با آن بر خود افتخار می کرد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به خواهر حمزه، صفیه چنین فرمود: «مژده باد شما را، اکنون جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که در هفت آسمان نوشته شده است: حمزه پسر عبدالمطلب شیر خدا و شیر رسول خداست».

شادی دشمن در شهادت حمزه

به شهادت رسیدن حضرت حمزه، اوج شادمانی و خرسندی دشمنان اسلام بود. علت این بود که حمزه همیشه دمار از روزگار دشمنان برمی آورد و آنان را به خاک ذلت می نشاند. از این رو، کینه او تا اعماق جان مشرکان، به ویژه همسر ابوسفیان، هند جگرخوار نفوذ کرده بود.

پس از آنکه هند بدن حمزه را مُثله کرد، بر فراز سنگ بلندی رفت و با صدای بلند اشعاری در بیان احساس خوشحالی خویش خواند. آن گاه لباس ها و زیورآلات خود را به قاتل حمزه، وحشی بخشید و به او گفت: «هرگاه به مکه برگشتم، به نزد من بیا تا هدایای دیگری به تو ببخشم».

در جست و جوی پیکر شهید

پس از آنکه آتش جنگ احد فرونشست و دو طرف به جایگاه خود برگشتند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به یاران خود فرمودند: عمویم چه شده؟ بر سر او چه آمده است؟ حارث بن صمّه را مأمور کرد تا خبری از او بیاورد. حارث وقتی جنازه مثله شده حمزه را میان کشته ها یافت، نتوانست برگردد و گزارش دهد. از آن جا که بازگشت او به طول انجامید، پیامبر صلی الله علیه و آله امیرمؤمنان را برای آگاهی از احوال حمزه رهسپار کرد. آن حضرت هم چون دید نمی تواند احوال حمزه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان کند برگشت و به ناچار خود پیامبر را به قتلگاه حمزه برد.

پیامبر در کنار پیکر حمزه

رسول گرامی خدا صلی الله علیه و آله وقتی پیکر پاره پاره عمویش حمزه را دید؛ حال مبارکش به شدت منقلب شد و چون ابر بهاری از دیدگانش اشک بارید، آن گاه فرمود: «بزرگ تر از این مصیبت نخواهم دید و هرگز جایی بر من به سختی اینجا نگذشته است. خدا تو را رحمت کند که همواره در کارهای خیر کوشا بودی و به صله رحم علاقه داشتی… ای عموی رسول خدا، ای شیر خدا و رسول، ای نیکوکار، ای حمزه و ای مدافع و پشتیبان رسول خدا».

نماز بر جنازه حمزه

پس از جنگ احد، حمزه نخستین شهیدی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او نماز گزارد. سپس دیگر شهیدان را نزد آن حضرت می آوردند. هرگاه شهیدی را نزد ایشان می بردند، او را کنار حمزه قرار می دادند و آن حضرت همزمان بر بدن حمزه و دیگر شهیدان نماز می خواند تا اینکه هفتاد بار بر بدن حمزه نماز گزارد، آن گاه فرمود: «ملائکه را دیدم که بدن حمزه را شست و شو می دهند».

تاریخ نگاران می نویسند: هنگامی که پیکر حمزه را در قبر نهادند، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امر کرد پارچه ای روی جسد حمزه کشیده شود. پارچه ای آوردند، اما هرگاه بر سر او می کشیدند، پاهایش نمایان می شد و اگر پاهایش را با آن می پوشاندند، سرش نمایان بود. پس پیامبر دستور داد سرش را با پارچه و پاهایش را با اسپند بپوشانند.

همگان در سوگ حمزه

کسانی که در یک واقعه و نبرد به شهادت می رسند، هر چند همه آنها برای یک هدف و آرمان قربانی شده اند، تفاوت هایی میانشان دیده می شود که برخی را بر دیگران امتیاز می بخشد. یک فرمانده ارشد که زندگی اش سراسر حماسه و فداکاری بوده و توانسته مهلک ترین ضربه ها را بر توان رزمی دشمن وارد سازد، با افراد دیگر در یک راه نیست و فقدان او جانگدازتر و غمبارتر است و باید در نقطه اوج سوگواری ها قرار گیرد. از این رو، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از شهادت حمزه، توجه همگان را به ضرورت اشک ریزی و عزاداری در سوگ حمزه جلب نمود. نقل شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بعد از جنگ احد از خانه های انصار می گذشت که صدای گریه زنان در سوگ شهیدانشان بلند بود. قطرات اشک از دیدگان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمود: «بر همه کشته ها می گریند، جز حمزه که گریه کننده ای ندارد».

انصار که این جمله را از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدند، به زنان خود سفارش کردند در خانه پیامبر جمع شوند و برای حمزه به عزاداری بپردازند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله سوگواری زنان مدینه را برای حمزه دید در حق ایشان دعا کرد و فرمود: «خوب با من همراهی و همدردی کردید».

لقب سیدالشهداء

دلاوری ها و فداکاری های بی نظیر حمزه در راه اسلام چنان بود که پس از شهادت آن بزرگوار، پیامبر صلی الله علیه و آله لقب سیدالشهدا، سرآمد شهیدان را بر او نهاد. مسلمانان هم از آن پس با این لقب از حضرت حمزه یاد می کردند. شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «با اینکه امام حسین علیه السلام سیدالشهداء است، چرا به حضرت حمزه سیدالشهداء می گویند؟» امام در پاسخ فرمود: «حمزه سیدالشهدای تمام مردم، غیر از معصومین است، ولی امام حسین علیه السلام سیدالشهدای تمام عالم است».

زیارت مرقد حمزه

زیارت مرقد شهیدان همواره یاد آنها را زنده می کند و روحیه از خود گذشتگی و جهاد را در بین انسان ها تعالی می بخشد. از این رو، پیشوایان دینی ما همواره مسلمانان را به زیارت شهیدان و بزرگان تشویق می کردند. پس از جنگ احد که جمع زیادی از مسلمانان، از جمله حضرت حمزه به شهادت رسیدند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نه تنها خود شخصا همه ساله برای زیارت شهدا به عزم احد از مدینه خارج می شد و در برابر مرقد مطهر آنان، به ویژه عموی گرامیش می ایستاد و سلام می داد، بلکه همواره مسلمانان را به این امر سفارش می کرد، از آن جمله می فرمود: «کسی که مرا زیارت کند، ولی (مرقد) عمویم حمزه را زیارت نکند، به من جفا و بی مهری کرده است». همچنین در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هفته ای دو بار به کنار قبور شهدای احد می رفت و در آنجا دعا و نماز می خواند. نیز ایشان از خاک قبر حضرت حمزه تسبیحی درست کرده بود و با آن ذکر می گفت.


 پايگاه حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

بهترین روش برخورد با کودک

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

ائمه علیهم السّلام در معاشرت با کودکان خردسال، ملاطفت و رأفت داشته و کودک را تا هفت سالگی سید و امیر خانه می دانستند. (مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۹۳) و برای آنان، شخصیت و حرمت قایل می شدند؛ و با سلام کردن به آنان، این حرمت گذاری را به نمایش می گذاشتند.

آنان دیگران را به دوست داشتن و محبت نمودن به اطفال، و الگوگیری از رفتار فوق سفارش می نمودند: امام صادق علیه السّلام در این زمینه می فرماید:

«حضرت موسی علیه السّلام به خدا عرض کرد:

خدایا! چه عملی نزد تو شایسته تر است؟

پاسخ آمد: دوست داشتن اطفال! چون فطرت آنان را بر توحید خودم قرار دادم … » (همان، ج۱۰۱، ص۹۷)

امیرالمومنین علیه السّلام فرمود:

«من قبّل ولده، کان له حسنة و من فرحه، فرحه الله یوم القیامة:

هر کس فرزندش را ببوسد، برایش حسنه ای نوشته می شود و هر کس فرزندش را شاد کند، روز قیامت خدا او را شاد می نماید.» (همان، ج۱۰۱، ص۹۹)

امام رضا علیه السّلام فرمود:

«فردی نزد پیامبر آمد و سوال کرد: حق این فرزندم بر من چیست؟

حضرت فرمود: نام نیکو، ادب نیکو و حفظ حرمت اجتماعی»

از آنجایی که کودکان پس از چند سال جوانانی برومند، و مردانی صاحب نقش در جامعه می شوند؛ سرمایه گذاری روی آنان، بسیار سریع ثمر می دهد، از این رو ائمه به این امر، توجه کافی داشته اند.

بهترین روش برخورد با کودک

از آنجا که تربیت کودک بسیار مهم است باید از همان قبل از تولد به فکر آموزش و پرورش او بود .

بعضی از والدین فکر می کنند که نوزاد تا یک سالگی همانند یک جسمی است که فقط غذا می خورد و درک و فهمی ندارد به همین خاطر در مقابل آن هر رفتاری را انجام می دهند و به هر گفتاری سخن می گویند . جالب اینکه وقتی نوزاد عکس العملی نشان می دهد آنها بسیار هیجان زده می شوند و بسیار تعجب می کنند . به همین خاطر وظیفه ی پدر و مادر بسیار سنگین است و افکار آنها همانند آبی که در شنزار فرو می رود ، در عمق جسم و جان نوزاد اثر می گذارد و بعضی از اعمال تحت تأثیر اخلاق کودک به عنوان ظاهری موثر و بعضی دیگر در ضمیر ناخودآگاه او پنهان می شود . به همین خاطر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بهترین روش و برخورد را با کودک داشند.

کودک با شنیدن یا دیدن عملی ناپسند از پدر و مادرش و هرکس که با او ارتباط نزدیک دارد، چنان تأثیر می‌پذیرد که آثارش تا آخر عمر برطرف نمی‌شود. این‌گونه پدران و مادران، ضمن ارتکاب خلف وعده که عملی زشت و گناه است، کودکی عهدشکن تربیت می‌کنند که زشتی و گناهش، از خود عهدشکنی بزرگ‌تر است.

...

یکی از مسائل مهم در تربیت کودک، به کار بردن راستی و اخلاص در گفتار و رفتار با کودک و پرهیز از دروغ، عهدشکنی، دو رویی و فریب است.

کودک هم راستی را خوب درک می ‌کند و هم دروغ و عهد شکنی را. پدر و مادری که می ‌پندارند کودک این مسائل را نمی ‌فهمد و آنها بدون دردسر، تنها با دادن وعده‌ای دروغین می‌توانند به خواست خویش و صلاح فرزندشان برسند، سخت در اشتباهند.

البته شاید به ظاهر، آنها از این راه به خواست خویش برسند، ولی در واقع، بزرگ‌ترین گرفتاری را برای خود و فرزند آفریده‌اند که چه‌بسا تا آخر عمر متوجه این تأثیر شوم نشوند و آن، القای صداقت‌گریزی، بی‌وفایی به عهد و آموزش دروغ و فریب است.

نوعی دروغ

صداقت نداشتن با کودک و دادن وعده‌های بی‌اساس به او، نوعی دروغ است و دروغ، بدترین گناهان و زشت‌ترین عیب‌هاست. خدای سبحان می‌فرماید:

«إِنّما یفْتَرِی الْکَذِبَ الّذینَ لا یوْمِنُونَ بِایاتِ اللّهِ؛ همانا کسانی دروغ می‌بافند که به آیات خدا ایمان ندارند». (نحل:105)

رسول گرامی اسلام (صلی الله و علیه وآله) نیز فرموده است: «از دروغ بپرهیزید؛ زیرا دروغ به بدکاری می‌کشاند و بدکاری، آدمی را به جهنم می‌رساند.»

باز می‌فرماید: «خیانتی بزرگ است که به برادرت سخنی ‌گویی که او تو را راست‌گو شمارد، [درحالی‌که] تو به او دروغ بگویی».

از امیرمومنان، علی‌(علیه السلام) نیز نقل است که فرمود:

«بنده مزه ایمان را نمی‌یابد تا دروغ را ترک کند؛ چه شوخی باشد و چه جدی.»

و امام باقر(علیه السلام) فرمود: «دروغ، ویران‌کننده ایمان است».

امام حسن عسگری(علیه السلام) هم می‌فرماید: «همه پلیدی‌ها در خانه‌ای نهاده شده و کلید آن خانه، دروغ است».


خیانت بزرگ

برخی پدران و مادران برای آرام کردن کودک، به دادن انواع وعده‌های دروغ دست می‌آویزند: برایت شیرینی، بستنی، شکلات، میوه، کفش، دوچرخه، لباس و اسباب‌بازی می‌خریم و تو را به مهمانی و گردش می‌بریم. مثلاً برای اینکه داروی تلخی را به خورد بچه دهند، از این‌گونه وعده‌ها می‌دهند یا برای اینکه پیش دکتر و آمپول‌زن برود،‌ به او نویدهای واهی می‌دهند.

بسیاری از خانواده‌‌‌ها، روزانه وعده‌ها و نویدهای فراوانی به کودکان خود می‌دهند که به بیشتر آنها عمل نمی‌کنند و البته این وعده‌های بی‌سرانجام را با آگاهی از اینکه بسیاری از آنها عملی نخواهد شد، به کودکان می‌دهند.

آیا پدران و مادران می‌دانند که این عهدشکنی‌ها تا چه اندازه بر روح حساس کودکان تأثیر منفی می‌گذارد و بدین وسیله، چه خیانت بزرگی در حق آنها مرتکب می‌شوند؟

کودک با شنیدن یا دیدن عملی ناپسند از پدر و مادرش و هرکس که با او ارتباط نزدیک دارد، چنان تأثیر می‌پذیرد که آثارش تا آخر عمر برطرف نمی‌شود.

«آن‌گاه که به کودکان وعده می‌دهید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان می‌پندارند که شما روزی‌دهنده ایشان هستید. همانا خداوند شکوهمند بزرگوار بیشترین خشم خود را بر کسانی می‌بارد که به زنان و کودکان بی‌مهری کنند»

این‌گونه پدران و مادران، ضمن ارتکاب خلف وعده که عملی زشت و گناه است، کودکی عهدشکن تربیت می‌کنند که زشتی و گناهش، از خود عهدشکنی بزرگ‌تر است.


در آیینه روایات

پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت پاکش با همه گروه‌های مردم، به‌ویژه با کودکان، با اخلاص و راستی رفتار می‌کردند. ناراستی و وعده دروغ از گناهانی است که در کلام آنها به ‌شدت نهی شده‌ است. نمونه‌هایی از آنها را نقل می‌کنیم:
1. پیامبر خدا(صلی الله و علیه وآله) فرموده است: «هرگاه یکی از شما به کودکش وعده‌ای داد، باید به آن وفا کند».
2. نیز فرمود: «هیچ‌‌یک از شما نباید به فرزندش وعده‌ای دهد و به آن وفا نکند؛ [زیرا] دروغ‌گویی [کودک] را به بدکارگی سوق می‌دهد و بدکارگی [هم او را] به‌سوی آتش می‌کشاند».
از این دو روایت چنین درس می‌گیریم: «یا وعده مَدِه، یا وفا کن» و «وعده ناراست، پیش‌درآمد بزهکاری است».
3. در روایتی، ‌پیامبر بزرگوار مرز دروغ را در رفتار با کودک به ما نشان داده است: «هرکس به کودکی بگوید: «بیا و این را بگیر»؛ آن‌گاه به وی چیزی ندهد، دروغ گفته است».
4. حضرت رضا(علیه السلام) فرموده است: «آن‌گاه که به کودکان وعده می‌دهید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان می‌پندارند که شما روزی‌دهنده ایشان هستید. همانا خداوند شکوهمند بزرگوار بیشترین خشم خود را بر کسانی می‌بارد که به زنان و کودکان بی‌مهری کنند».(کافی، ج۶، ص۵۰)

منابع:

زهرا اجلال/ ی تبیان

ماهنامه طوبی شماره 35

افکار نیوز

 


فرم در حال بارگذاری ...

دنیای ممدوح و دنیای مذموم

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری
تاریخ تدریس : جمعه 1391/11/6
درس خارج فقه استاد محمدی ری شهری

عن مولانا امیرالمومنین علیه السلام : الدنیا دارُ مَمَرًّ لا دارُ مَقّر والناس فیها رجلان : رجلٌ باع فیها نفسَه فاوبَقَها و رجل ابتاع نفسه فاَعْتَقَها
دنیا دار گذر است نه دار اقامت و مردم در آن دو گروهند :گروهی خود را فروختند و خویش را هلاک کردند و گروهی خود را خریدند و آزاد کردند. [۱]
کلمه دنیا در فرهنگ قرآن و حدیث در چهار معنا استعمال شده است که عبارتند از :
که معنای سوم را دنیای ممدوحه و معنای چهارم را دنیای مذمومه می گویند .
سه معنای دنیا در این روایت نورانی وجود دارد :
معنای دوم : (( الدنیا دار ممّر لا دار مقرّ )) یعنی جهان قبل از مرگ که گذرگاه است نه قرارگاه .
معنای سوم : (( رجل باع فیها نفسه فأوبقها )) یعنی کسی که خودش را در دنیا به دنیا فروخته و در مقابل به خواسته های مادی خودش رسیده و هیچ بهره ای از معنویت ندارد ، این دنیای مذموم است و این تعبیرات ریشه در آیاتی مانند : (( اولئک الذین خسرو انفسهم و ضل عنکم ما یفترون ))(( لا جرم انهم فی الاخره هم الاخسرون )) دارد .
معنای چهارم : (( رجل ابتاع نفسه فأعتقها )) یعنی کسی که خودش را از دنیا خریده و از دام خواسته های مادی نجات داده و خودش را آزاد کرده است . این دنیای ممدوح است [۱] نهج البلاغه، حکمت۱۳۳

 


فرم در حال بارگذاری ...

توصيه‌هايي كه امام رضا عليه السلام به سيدالكريم فرمود به شيعيانشان برساند.

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

روزي حضرت امام رضا عليه السّلام رو به حضرت عبدالعظيم عليه السّلام فرمود وچند توصيۀ راهگشاي اخلاقي به او آموخت تا به شيعيان و ياران ابلاغ كند .

متن فرمايش چنين بود :

اي عبدالعظيم ، سلام مرا به دوستان برسان و به آنها بگو:

* شيطان را به دلهاي خويش راه ندهند.

* درگفتار خويش، راستگو باشند و امانت را ادا كنند.

* از جدال و نزاع بيهوده اي كه سودي برايشان ندارد دوري كنند و خاموشي را پيشه خود سازند.

* به همديگر روي آورند و به ديداروملاقات هم بروند « فان ذلك قربه اليَّ» زيرا اينكار موجب نزديكي به من است.

* آنان خود را به دشمني و بدگويي با يكديگر مشغول نسازند، زيرا با خود عهد كرده ام كه اگر كسي چنين كاري انجام دهد و دوستي از دوستانم را ناراحت كند يا به خشم آورد، خداوند را بخوانم تا او را دردنيا با شديدترين عذابها مجازات كند و درآن سرا نيز از زيانكاران خواهد بود.

* به ايشان بگو:

همانا پروردگار نيكوكارانشان را آمرزيده و ازخطاي گنهكارانشان درگذشته است، مگركساني كه به خدا شرك ورزيده يا دوستي از دوستانم را آزرده، يا كينه آنها را با دل بگيرد. بدرستي كه خداوند او را نخواهد بخشيد تا آنكه از كردار ناشايست خويش دست بكشد، هر گاه از اين اعمال نادرست دوري گزيند، آمرزش خدا را شامل خود گردانيده است وگرنه، روح ايمان از قلبش بيرون رفته و ازولايت ماخارج گشته است و بهره اي از ولايت ما نخواهد برد «و اعوذبك من ذلك»

رجا نيوز


فرم در حال بارگذاری ...

السلام علیک یا سیدالکریم - آبروي ري

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مرداد, 1394

 

همان حكايت ماهي و درياست؛

نه قدر آب مي‌دانيم و نه شُكر آن را بجاي مي‌آوريم.

اين نه فقط حال و روز تهراني‌ها كه شايد توصيف بي وفايي خيلي از ما ايراني‌ها باشد.

حرم حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام آنقدر در دسترس است و باريابي به بارگاه ايشان آنقدر سهل كه همچون ماهي در درون دريا، از وجود انوار كرامت ايشان غافليم.

بارها شنيده‌ايم كه هر كه او را زيارت كند گويا سيد الشهدا عليه اسلام را زيارت كرده است اما كو گوش شنوا!

اين مطلب عرض ادبي است به پيشگاه «مَنْ بِِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ يُرْتَجي»؛ در اين روزها كه سالگرد وفاتشان است.

زيارتنامه حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام

اَلسَّلامُ عَلي آدَمَ صِفْوَة اللهِ اَلسَّلامُ عَلي نُوحٍ نَبِيِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي مُوسي كَليمِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلي عيسي رُوحِ اللهِ اَلسَّلام عَليكَ يا رَسولَ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا خيرَ خَلْقِِ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا صَفِيَّ اللهِ اَلسَّلامُ عَليكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللهِ خاتَمَ النَّبيّينَ اَلسَّلامُ عَليكَ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ عَلِيَّ بْنَ اَبيطالِبٍ وَصِيَّ رَسُول اللهِ اَلسَّلامُ عَليكِ يا فاطِمَة سيِّدَة نِسآءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكُما يا سِبْطَيِ الرَّحْمَة وَ سيِّديْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّة اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ الْحُسيْنِ سيِّدَ الْعابِدينَ وَ قُرَّة عيْنِ النّاظِرينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ باقِرَالْعِلْمِ بَعْدَالنَّبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ الْبـآرَّ الْـاَمينَ اّلسَّلامُ عَليْكَ يا مُوسي بْنَ جَعْفَرِ الطّاهِرَالطُّهْرَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَليَّ بْنَ مُوسَي الرِّضَا الْمُرْتَضي اَلسًّلامُ عَليْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَليٍّ التَّقيّ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا عَلي بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِيَّ النّاصِحَ الْـاَمينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا حَسَنَ بْنَ عَليّ اَلسَّلامُ عَلي الْوَصيِّ مِنْ بَعْدِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي نُورِكَ وَ سِراجِكَ وَ وَلِيِّ وَليِّكَ وَ وَصِيِّ وَصيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلي خَلْقِكَ اَلسَّلامُ عَليْكَ ايُّهَا السّيِّدُ الزَّكِيُّ وَ الطّاهِرُ الصَّفِيُّ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ السّادَة الْاَطْهارِ اَلسَّلامُ عَليْكَ يَا بْنَ الْمُصْطَفيْنِ الْـاَخيارِ اَلسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ وَ عَلي ذُريَّةِ رَسُولِ اللهِ وَ رَحْمَة اللهِ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلي الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطيعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَميرِ الْمُؤمِنينَ اَلسَّلامُ عَليْكَ يا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبي اَلسَّلامُ عَليْكَ يا مَنْ بِِزِيارَتِهِ ثَوابُ زِيارَة سَيِّدِ الشُّهَداءِ يُرْتَجي اَلسَّلامُ عَليْكَ عَرَّفَ اللهُ بيْنَنا وَ بيْنَكُمْ في الْجَنَّة وَ حَشَرَنا في زُمْرَتِكُمْ وَ اَوْرَدَنا حَوْضَ نَبيِّكُمْ وَ سَقانا بِكَاْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِيِّ بْنِ اَبيطالِبٍ صَلَوات اللهِ عَليْكُمْ اَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُرِيَنا فيكُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ وَ اَنْ يَجْمَعَنا وَ ايّاكُمْ في زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَليْهِ وَ آلِهِ وَ اَنْ لايَسْلُبَنا مَعْرِفَتكُمْ اِنَّهُ وَليٌّ قَديرٌ اَتَقَرَّبُ اِلي الله بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِكُمْ وَ التَّسْليمِ اِلي اللهِ راضياً بِهِ غيْرَ مُنْكِرٍ وَ لامُسْتَكْبِرٍ وَ عَلي يَقينِ ما اَتي بِهِ مُحَمَّدٌ نَطْلُبُ بِذلِكَ وجهك يا سيِّدي اَللّهُمَّ و رِضَاكَ وَالدّارَ الاخِرَةَ يا سَيِّدي وَ ابنَ سَيِّدي اِشفَع لِي فِي الجَنَّةِ فَاِنَّ لَكَ عِندَاللهِ شَأناً مِنَ الشَّأنِ اَللّهُمَّ اِنّي اَسئَلُكَ اَن تَختِمَ لي بِالسَّعادَةِ فَلا تَسلُب مِنّي ما اَنَا فيهِ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظيمِ اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عافيَتِكَ وَ صَلّي اللهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعينَ وَ سَلَّمَ تَسْليماً يا اَرْحَمَ الّراحِمينَ.


فرم در حال بارگذاری ...