موضوع: "عمومی"
امروز دوباره می گدازد این دل
نوشته شده توسطرحیمی 25ام بهمن, 1394بسمه رب الشهدا والصدیقین
امروز دوباره می گدازد این دل
این دل که برای شهدا تنگ شده ست…!
دلم تنگ شهیدان است امشب که همرنگ شهیدان است امشب
دوباره روزی دگر سپری شد ومن ماندمو این دل که تنگ شهیدان است!
دلی که جز گناه چیزی در خود نپرورانده آیا مار ا هم با شهدا کاری است!
آموزش دین به سبک امام موسی صدر
نوشته شده توسطرحیمی 11ام بهمن, 1394إِنَّا كُلَّ شَيءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ(القمر/49)
ماييم که هر چيزي را به اندازه آفريده ايم.
بلند شدم و بیشتر از قبل احترامش کردم. دستش را محکم گرفتم و گفتم آقای موسی صدر، شما موفق شدید!
شما بچهها را کاملاً جذب خودتان کردید.
سال تحصیلی ۱۹۶۰ ـ ۱۹۶۱ بود که قرار شد سید موسی صدر در دبیرستان عاملیه درس دینی بدهد. هفتۀ اول همراهشان به همۀ کلاسها رفتم تا معلم دینی جدید را به دانشآموزان معرفی کنم.
هفته اول که گذشت، یک روز سر کلاس ایشان رفتم و روی یک صندلی نشستم. دیدم که با رسم شکل روی تابلو تصویری از کرۀ زمین را نشان میداد و توضیح میداد: بچهها این کرۀ زمین است و این جو است که از حدود ۳۰ درصد اکسیژن و حدود ۷۰ درصد ازت و مقدار خیلی کمی دی اکسید کربن تشکیل شده است. این مقدار اگر از حدّ طبیعی بیشتر باشد، انسان و حیوان را مسموم میکند و اگر از این مقدار کمتر باشد، برای گیاهان و جنگلهایی که سطح زمین را پوشاندهاند، ضرر دارد. به هرحال اگر اندازهاش غیر از این باشد، ضرر دارد؛ یا برای انسانها و حیوانات و یا برای گیاهان. و توازنی که خداوند تعالی در کره زمین برقرار کرده است به هم میخورد. به همین دلیل آیۀ «انّا کلّ شیء خلقناه بقدر» نشان از خدای سبحان و تعالی است که همه چیز را درست به اندازهای که برای زندگی روی کره زمین لازم است، نه کم و نه زیاد آفریده است.
اینجا درسش تمام شد. من از کلاس رفتم و قبل از رفتن گفتم دوست دارم ببینمتان.
بعد از کلاس، به دفتر من آمد. بلند شدم و بیشتر از قبل احترامش کردم. دستش را محکم گرفتم و گفتم آقای موسی صدر، شما موفق شدید! شما بچهها را کاملاً جذب خودتان کردید. کسانی که قبل از شما بودند، از دین و نماز و روزه و ایمان و آخرت حرف میزدند و این بچهها چیز دیگری لازم داشتند. تو، سید، میدانی که چگونه باید جذبشان کنی و خوشا به سعادتت!
انتخابات آینده خبرگان رهبری
نوشته شده توسطرحیمی 8ام بهمن, 1394بیتردید افرادی که در فتنه نقش داشتند یا از آن حمایت میکردند، به هیچ وجه صلاحیت عضویت در خبرگان را ندارند و شورای نگهبان باید متوجه اینها باشد که بحمدالله هست.
همانگونه که قاعدتاً مستحضر هستید، جریان موسوم به اصلاح طلب و به ویژه طیف هایی از آن که با فتنه گران سال 88 پیوندی نمایان داشته اند، سرخورده از نتایج رفتارهای خویش در آن دوره، به فعالیت زودهنگامِ انتخاباتی در مورد انتخابات مجلس خبرگان رهبری روی آورده اند. از دیدگاه حضرتعالی، چرا این طیف دست اندازی به جایگاهی چون مجلس خبرگان را برگزیده اند؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم. همه می دانیم که مجلس خبرگان رهبری بالاترین نهاد، در میان نهادهای نظام مقدس جمهوری اسلامی است. هم از نظر کیفیت، هم از نظر هدف و وظیفه آن. اما از نظر کیفیت، مجلسی است که مرکب از نزدیک به 80 نفر مجتهد است، به همین دلیل می توان گفت ما مشابه چنین نهادی را در کشور نداریم. شرط اول عضویت در مجلس خبرگان، اجتهاد است. کسانی که در این مجلس عضو و طبعاً مجتهد هم هستند، قطعاً در اجتماع از جایگاه و برازندگی خاصی برخوردارند، بنابراین از نظر کیفیت، مجلس یگانه و ممتازی است. از نظر هدف و وظیفه ای که به عهده این مجلس است نیز رسالتی خطیر دارند و آن تعیین رهبر نظام ونظارت بر ایشان است. این مجلس از بین علما، فقها و مجتهدینی که در کشور هستند، با بررسی ها و تحقیقاتی که انجام می دهد، احراز می کند که چه کسی واجد شرایطی است که در قانون اساسی برای رهبری تعیین شده است و کدام یک از این مجتهدین و بزرگان، دارای این خصوصیات هستند. آنها باید رهبری را تعیین کنند که هم از نظر علمی یک مجتهد مسلم و دارای قدرت افتا و هم از نظر تقوا در سطح بالا و حتی ممتازی قرار داشته باشد، از مدیریت، تدبیر و شجاعت نیز رتبه بالایی را احراز کرده باشد. اعضای این مجلس، مأمور به یافتن مصداق این صفات و نهایتاً آنها هستند که از بین فقها و مجتهدین، رهبر را تعیین می کنند، بنابراین این مجلس دو ویژگی دارد؛ یکی اینکه نزدیک به 80 نفر مجتهد عضو آن هستند و دیگر اینکه وظیفه شان تعیین رهبر برای نظام است. این جایگاه، جایگاه بسیار رفیعی است و قهراً عده ای به دنبال قبضه کردن این مجلس هستند تا آن را در اختیار خود بگیرند.
زراندوزى ، در قرآن و حديث
نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1394
در لغت ، زراندوزى به اين معانى آمده است :
مال بر مال نهادن و آن را گرد آوردن ، و پنهان كردن مال ، بويژه طلا و نقره . البتّه واژه معادل آن در عربى (كنز) ، به «وسيله حفظ مال» نيز اطلاق مى شود .
حرام شمردن زراندوزى ، از بارزترين و سرنوشت سازترين احكام اسلام شمرده مى شود . موضوع زراندوزى را بايد از ديدگاه تاريخى ، تربيتى ، تفسيرى ، فقهى و نيز اقتصادى بررسى كرد . البتّه ترديد نيست كه پرداختن به بررسى همه جانبه در اين باره ، نيازمند اثرى جداگانه است . در اين فرصت مختصر ، بحث را بر مدار معناى زراندوزى در قرآن و حديث ، متمركز مى كنيم و در مقدّمه اين سخن ، به مفهوم لغوى و پيشينه تاريخى آن ، اشاره مى نماييم .
زراندوزى ، در لغت
در لغت ، زراندوزى به اين معانى آمده است : مال بر مال نهادن و آن را گرد آوردن ، و پنهان كردن مال ، بويژه طلا و نقره . البتّه واژه معادل آن در عربى (كنز) ، به «وسيله حفظ مال» نيز اطلاق مى شود .
پيشينه تاريخى
از لحاظ تاريخى ، زراندوزى به روزگار تحوّل در عرصه فعّاليت هاى اقتصادى باز مى گردد ؛ از اين قرار كه توليد خانوارى از مرز نيازهاى سالانه خانواده گذشت و بدين ترتيب ، اقتصاد از حالت بَدَوى معيشتى به شكل مبادله اى در آمد . همراه با چنين تحوّل و تكاملى در عرصه اقتصاد ، پديده زراندوزى چهره نمود . با ظهور عنصر مبادله ، هر خانواده توانست كالاهاى بيش از نياز خود را توليد و با ديگران تبادل نمايد و گاه پس از اين مبادله ، در مجموع توليد خانواده و درآمد آن ، با كسر هزينه مصرف ، افزايشى ديده مى شد .
براى پس انداز اين مقدار اضافه توليد بر مصرف در خانواده ، تنها دو راه متصوّر بود : يك راه ، آن بود كه اين اضافه به شكل ثروت در توليد جديد به كار گرفته مى شد . در اين حال ، افزايش دائم ثروت صاحبان افزوده اقتصادى ، به اختلاف طبقاتى منجر مى شد ؛ امّا در عين حال ، به فعّاليت هاى اقتصادى دامن مى زد و به طور عام ، شكوفايى توليد را در پى داشت .
امّا راه دوم ، آن بود كه افزوده ها به كالايى با حجم كمتر ، ليكن با ارزش بيشتر ، تبديل گردند تا نگاهدارى و ذخيره سازى آنها ميسّر باشد . مالى كه بدين سان ، ذخيره گشت و از مدار حركت اقتصادى و دسترس و استفاده مردم خارج شد ، زراندوخته نام گرفت . بدين ترتيب ، اين عنوان بر مال متراكمى اطلاق شد كه در چرخه توليد ، نقشى نداشته باشد و به بروز اختلاف طبقاتى در جامعه منجر گردد .
كاريزما (Carisma) چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1394كاريزما صفتي فوق العاده در يك شخص است. اين صفت ممكن است واقعاً وجود داشته باشد يا اينكه ادعا شود و يا وجود آن صرفاً فرض شود.
ريشه لغوي كاريزما منشأ كليسايي داشته و به معناي «عطيه الهي» است.
«كاريزما» نقطه مقابل عقلاني شدن است چه در مفهوم و چه در معنا؛
كاريزما امري غير عقلاني است كه با كردار ضابطهمند بيگانه است. بنابراين نيرويي است كه در طول تاريخ، خالق ارزش بوده است. بنابراين شخصيت كاريزمايي، شخصيتي است كه به خاطر صفات و سلوك خود مورد توجه و تكريم قرار ميگيرد.[1]چنانچه اين توجه و تكريم جنبه سياسي داشته باشد ميتواند به استقرار «سيادت [حاكميت] كاريزمايي» منتهي گردد.
مفهوم كاريزما آنگونه كه ” وبر” آن را مطرح ميكند، شامل كليه تنوعات و تفاوتهاي ماهوي انواع مختلف كاریزما ميشود. شخصيت كاريزمايي در انديشه ” وبر” نوعي اهميت فلسفي نيز دارد. ” وبر” معتقد است كه: چون دنياي معاصر غرب به علت وجود ژرفترين گرايش نهفته در آن يعني گرايش به عقل و منطق، به جانب استقرار ديوانسالاري در تمامي جوانب حيات اجتماعي پيش ميرود، آزادي فردي و فكري در آن به مخاطره افتاده است؛ بنابراين در چنين شرايطي رهبري كاريزمايي شايد تنها نيرويي باشد كه بتواند راهبري به سوي رهايي باشد.
به طور واضح مشخص نيست كه تحت چه شرايط خاصي كاريزما و جنبش كاريزمايي پديد ميآيد، هر چند كه ” وبر” معتقد است در دورههاي فشار و اضطرار فيزيكي، اقتصادي، اخلاقي، مذهبي و سياسي پيدا ميشود. كاريزما اساساً برخاسته از نياز دايمي انسان به تعريف زندگي خويش و واقعيت جامعه و جهان است. به عبارت ديگر كاريزمايان در طي تاريخ غير عقلاني انسان بطور مداوم تعاريف جديدي از جهان و انسان عرضه ميكنند و هرگاه پيرواني پيدا كنند كه خود را به تعريف عرضه شده متعهد سازند، يك جنبش اجتماعي پديد ميآيد. چنين جنبشهايي معمولاً در شرايط تهي شدن زندگي از معنا، پديد ميآيند و نارضايتي از محيط پيرامون، سبب ميشود كه پيروان كاريزمايي جديد بر اين باور برسند كه تعريف و تفسير تازه از جهان و انسان پاسخ بهتري به مسئله خلأ معنوي مزبور ميدهد. ميان پيروان و رهبران كاريزما، كنشي عاطفي از نوع ارادت بر قرار است. مشخصه مهم انديشه كاريزما در آراء ” وبر” در واقع تجديد سنت است. سنتها همواره در شرف تجديد هستند و يكي از عوامل اين تجديد، نيروي كاريزما است. جنبش پروتستان در اروپا خود مهمترين نمونه تجديد چنين سنتي بود.
ويژگيهاي رهبران كاريزما (فرهمند)
1- اعتماد به نفس: آنان نسبت به توانايي و قضاوت خود اعتماد كامل دارند؛
2- ديدگاه: هدفِ آرمان گرايانهاي دارند كه آينده را بهتر از وضع موجود متجلي ميسازد. هر قدر بين هدف آرماني و وضع موجود، اختلاف بيشتر باشد، احتمال زيادتري وجود خواهد داشت كه پيروان كاريزما، آن را به ديدگاه خارقالعاده، رهبر كاريزما نسبت دهند؛
3- قدرت بيان: آنان ميتوانند ديدگاههاي خود را به گونهاي كه قابل فهم پيروان باشد، ابراز نمايند. اين قدرت بيان به گونهاي است كه در گيرنده نيازهاي پيروان است. از اين رو از نيروي انگيزش بالايي برخوردار ميباشد؛
4- اعتقاد راسخ به هدف: رهبران كاريزما نسبت به ديدگاه و هدف خود اعتقاد دارند و آماده پذيرش ریسكهاي سنگين هستند. هزينههاي زيادي صرف ميكنند و در جهت جامه عمل پوشانيدن به خواسته خود، از هيچ نوع نياز و خود گذشتگي دريغ نميكنند؛
5- رفتار خارقالعاده: آنها از نوعي جذابيت خاص برخوردارند و از نظر رفتار، پديدهاي نو، غير متعارف و مخالف با هنجارهاي رايج ارايه ميدهند و چون در كار خود پيروز گردند، اين رفتارها موجب تحسين ستايش و تعصب پيروان ميگردد؛
6- عامل تغيير: رهبران كاريزما موجب تغييرات اساسي در وضع موجود جامعهشان ميشوند؛
7- شناخت محيط: اين رهبران ميتوانند محدوديتهاي محيطي را به صورتي واقع گرايانه تعيين كنند و منابع لازم را براي ايجاد تغيير مشخص نمايند.
برخي از جامعهشناسان معتقدند ” وبر” مفهوم كاريزما را ابداع نكرده است اما عمدتاً با نفوذ و تأثير آثار او اين مفهوم جزئي از زبان رايج بحثهاي اجتماعي و فرهنگي شده است.
منابع:
1- وبر، ماكس؛ اقتصاد و جامعه، عباس منوچهري و ديگران ترجمه، انتشارات موسي، چاپ اول 1374، ص 397.
2- شجاعيان، رضا؛ كاريزما و سلطه سياسي، نشريه اعتماد، مورخه 30/ 6 / 1384.
3- رضاي خاچكي؛ مفهوم كاريزما در جامعه شناسي سياسي ماكس وبر، نشريه رسالت، مورخه 12/ 6 / 1384.
4- شايان مهر، عليرضا؛ دائرةالمعارف تطبيقي علوم اجتماعي، كتاب دوم، كيهان، چاپ اول مهر 1379 ص 486.
5- موقن، يدالله و احمد تدين؛ عقلانيت و آزادي (مقالاني از ماكس وبر و درباره ماكس وبر)، هرمس، چاپ اول، 1379، ص 46.
[1] . البته بايد متذكر شد كه به جهت همين غير عقلاني بودن و فوق قانون بودن، در ادبيات سياسي جهان امروز، به كاريزما با ديد منفي نگريسته ميشود و همواره چنين نيست كه مورد تكريم و احترام باشد.
پژوهشكده باقر العلوم
ابهام در قوه اجتهاد رئیس جمهور
نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 1394نامه جمعیت طلاب انقلاب اسلامی خطاب به فقهای شورای نگهبان؛
- ابهام در قوه اجتهاد رئیس جمهور
- آقای روحانی نه تالیف فقهی دارد،
- نه کرسی درس و نه تاییدیه اجتهاد
«جامعه ما در دوسال اخیر شاهد اظهار نظرات و اعلام مواضع متعددی از ایشان بوده كه به صراحت با مباني ديني و فقهي منافات دارد…»
جمعیت طلاب انقلاب اسلامی در نامهای به فقهای شوراینگهبان خواستار بررسی اجتهاد حسن روحانی شد.
در این نامه آمده است که علیرغم اینکه حضور در دورههای قبلی مجلس خبرگان به معنای تایید اجتهاد افراد است، اما ممکن است «با مرور زمان به علل مختلفی نظیر دوری از فضای درس و بحث، تغییر نگرش در افکار و… ملکه اجتهاد زائل شده يا تضعيف گردد».
از سوی دیگر در «سوابق سياسي و اجرايي ايشان منصبي كه لازمه آن اجتهاد باشد موجود نيست» و در سابقه علمیاش هم «هیچ گونه تأییدیهای دال بر اجتهاد» وجود ندارد. همچنین «کرسی درس و بحث یا تالیفی فقهی و اصولی از ایشان که مورد بررسی اهل خبره قرار گیرد» هم وجود ندارد. جمعیت طلاب انقلاب اسلامی با توجه به این مسائل از فقهای شوراینگهبان درخواستکردهاندبا بررسی مجدد «وجود شرط اجتهاد در ایشان مجدداً احراز شود.»
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
محضر مبارک فقهای محترم شورای نگهبان (دامت توفیقاتهم)
سلام علیکم ورحمة الله
طبق قانون یکی از شرایط حضور در مجلس خبرگان رهبری داشتن ملکه اجتهاد است. همانگونه که مستحضر می باشید، در بدو امر ممکن است شخصی دارای این ملکه باشد اما با مرور زمان به علل مختلفی نظیر دوری از فضای درس و بحث، تغییر نگرش در افکار و… ملکه اجتهاد زائل شده يا تضعيف گردد. در اين صورت چنین شخصی دیگر متلبس به آن ملكه نيست نمي توان او را حقیقتاً مجتهد ناميد. شرایط دیگر مانند عدالت و التزام به قانون اساسی نیز همین گونه است.
در انتخابات پیشرو، شورای محترم نگهبان اعلام نموده است کسانی که در دوره قبل عضو مجلس خبرگان بودهاند و یا کسانی که در منصبی بودهاند که لازمه آن اجتهاد است و اين امر مورد تایید امام یا رهبری بوده نیاز به امتحان ندارند و اجتهادشان محرز است. به نظر میرسد این مسأله نیاز به تجدید نظر داشته و نمی توان آن را به طور عام و مطلق بیان کرد؛ بلکه باید راهی برای تقیید آن باز نمود.
به عنوان نمونه جناب آقای حجت الاسلام دکتر حسن روحانی که در دورههای قبل خبرگان حضور داشته اند، امروز برای شورای نگهبان مجتهد تلقی میشود.
در حالي كه
اولا؛ در سوابق سياسي و اجرايي ايشان منصبي كه لازمه آن اجتهاد باشد موجود نيست.
ثانيا؛ در سابقه علمی وی هیچ گونه تأییدیهای دال بر اجتهاد ایشان وجود ندارد.
ثالثا؛ کرسی درس و بحث یا تالیفی فقهی و اصولی از ایشان که مورد بررسی اهل خبره قرار گیرد تا اجتهاد ایشان مشخص شود یافت نشده است.
مروری بر قیام مختار ثقفی
نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 1394از جمله راه های تجربه اندوزی برای هر انسان عاقلی، نگاه به تاریخ گذشتگان است. تاریخ همچون آیینه ای است که گذشته را نشان داده و چراغی برای بهتر دیدن در آینده است.
مختار بن ابیعبید ثقفی (ابواسحاق (زادهٔ ۱ در طائف – درگذشتهٔ ۶۷ هجری قمری در کوفه) رهبر چهارمین قیام بعد از حادثهٔ عاشورا بود. پنج سال بعد از آن حادثه او در کوفه به خونخواهی برخاست و بسیاری از عاملان حادثه را کشت و ۱۸ ماه به حکومت رسید. در این مدت جنگهای زیادی کرد و در اولین جنگ خود عبیدالله بن زیاد را نیز کشت. پس از آن نیز مناطق زیادی را به زیر سلطهٔ عراق آورد. اما سرانجام با همکاری اشراف کوفه سپاه مصعب پسر زبیر از بصره او را شکست داد و شهید شد.
مختار در سال ۶۸۶ میلادی قیام کرد.ایرانیان در این قیام در سپاه مختار مشارکت داشتند.
مروری بر قیام مختار ثقفی
مختار بن ابی عبیده ثقفی از مردم طائف است. وی در سال یکم هجرت متولد شد. در زمان خلافت «عمر» همراه پدر خود به مدینه رفت. پدرش در واقعه یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار بعدها از شیعیان شد، تا جایی که زمانی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد، در منزل او اقامت گزید. مختار زمانی که ابن زیاد مسلم را دستگیر و به قتل رساند، در کوفه نبود. وقتی به کوفه وارد شد به دست عُمّال عمرو بن حریث دستگیر شد.
در تمام مدتی که جریان کربلا رخ داده ،در زندان بود تا اینکه بعدها با وساطت عبدالله بن عمر از زندان آزاد و مجبور به سفر به طائف گردید. وی یک سال در طائف سکونت گزید. در آن زمان، عبدالله بن زبیر حاکم مکه بود. پس از بازگشت مختار به مکه، ابن زبیر او را دعوت به همکاری کرد. او نیز با گرفتن تعهد مبنی بر اینکه در کارها او را شریک خویش قرار دهد با او بیعت کرد.
در جریان محاصره مکه توسط سپاه اموی، مختار نیز در کنار دیگران به شدت از حرم الهی دفاع کرد. پس از پایان محاصره، مختار به کوفه بازگشت. در این زمان کوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبیر افتاده بود.
ورود او به کوفه مصادف با آمادگی توابین برای خروج از شهر بود. طبعاً مختار نمی توانست در مقابل سران توابین قد علم کند. به همین جهت صبر کرد تا عاقبت کار توابین مشخص گردد.
پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین علیه السلام که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید.
تحوّل درونی در پرتو نگاه عبرت آموز به گذشتگان
نوشته شده توسطرحیمی 5ام بهمن, 1394
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:
تحولات تاريخي عبرت آورِ گذشته ها را بر جانت عرضه كن؛ «وأعرض عليه أخبار الماضين».
نكات حساس، آموزنده و ارزنده تاريخي را بر قلبت عرضه كن تا از تجارب گذشته ها بهره ببري.
آنچه بر پيشينيان رفته به ياد خود بياور تا بفهمد كه ممكن است به سرنوشت گذشتگان مبتلا شود. آثار مخروبه آنان و خانه هايي كه در آن زندگي مي كردند و بعد به دست ديگران افتاده، از نظر بگذران، تا اين سير عامل اندرز و پندي باشد و در تو نور اعتبار ايجاد كند؛ «وذكّره بما أصاب من كان قبْلك من الأوّلين وَسِر في ديارِهم و آثارهم».
نگاه كن در آنچه گذشتگان انجام داده اند، اكنون چه نامي از آنان باقي مانده است، آنها را رها كرده به كجا رفته اند و در چه حالتي هستند؛ «فانظُر فيما فَعَلوا وعمّا انتَقَلوا و أين حَلُّوا ونزلوا»
برگرفته از کتاب شمیم ولایت،اثر علامه جوادی آملی
توصیههایی امیر مومنان حضرت علی علیه اسلام برای حل اختلافات بشری
نوشته شده توسطرحیمی 3ام بهمن, 1394
با عنایت به دستورات حضرت علی علیه السلام متوجه میشویم كه انسانها در عرصههای اجتماعی میتوانند ارتباطی تنگاتنگ با یكدیگر برقرار نموده و در نهایت به مدینه فاضله دست یابند.
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَينَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(المائدة/105)
اي کساني که ايمان آورده ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت يافتيد آن کس که گمراه شده است به شما زياني نميرساند بازگشت همه شما به سوي خداست پس شما را از آنچه انجام ميداديد آگاه خواهد کرد.
قرآن كریم در آیه 105 سوره مائده به صراحت از هر انسان مومنی خواسته است كه به خود آید و به خویشتن بپردازد، اگر چه به مانند بسیاری از پیام های مهم دیگر، این پیام كلیدی و تعیین كننده نیز معمولاً در طول زندگی چنان كه باید درك نمیشود و بشر به هر چیزی جز خود میاندیشد و بها میدهد بدون اینكه به فكر خود باشد و با خود بیندیشد كه كیست؟
آمدنش به این دنیا بهر چه بوده و به كجا می رود؟
در میان همه ارتباطات قابل تصور و محتمل برای یك انسان در حیات دنیوی، ارتباط با خود نقش سرنوشت ساز دارد زیرا اولاً سعادتمندی دنیوی و اخروی او در گرو چگونگی این ارتباط است و ثانیاً بسیاری از دیگر ارتباطات انسان تحت الشعاع این ارتباط قرار می گیرند.