کتاب تصویری "رستاخیز" به همت مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان تولید شد.
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1392كتاب تصويری «رستاخيز» به همت مركز تحقيقات رايانهای حوزه علميه اصفهان توليد شده است.
به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا) مركز تحقيقات رايانهای حوزه علميه اصفهان در راستای فعاليتهای فرهنگی خود اقدام به انتشار كتب تصويری میكند از جمله تازهترين اين كتابها، میتوان به كتاب تصويری رستاخيز اشاره كرد.
اين كتاب با هدف كاربردیتركردن قرآن در زندگی مردم به ويژه جوانان با نگاهی نو و استفاده از ابزار هنری همچون نقاشی توليد شده است.
اين اثر در نمايشگاه ترجمه تصويری قرآن كريم با موضوع قيامت به معرض ديد گذاشته شد؛ اين نمايشگاه كه دربرگيرنده بيش از 200 تابلوی نقاشی و توضيحات آن با موضوع قيامت و موارد مربوط به آن است در سال 1388 ايجاد شد.
از اين رو به دليل استقبال گسترده بازديدكنندگان از نمايشگاه ترجمه تصويری قرآن كريم و مركز تحقيقات رايانهای حوزه علميه اصفهان اين اثر در 228 صفحه به صورت تمام گلاسه رنگی در سه زبان ارائه شده است.
كتاب تصويری رستاخيز شامل 228 صفحه گلاسه تمام رنگی است كه برای هر موضوع معمولا يك آيه و دو روايت ذكر شده است.
آيات و روايات به دو زبان فارسی و انگليسی ترجمه شده است و هر صفحه با دو تذهيب اختصاصی به رنگهای طلايی و نقرهای تزئين شده است.
مجموعه 7 جلدی دائرةالمعارف صحابه پيامبر (ص) رونمايی میشود
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1392
طی مراسمی مجموعه 7 جلدی دائرةالمعارف صحابه پيامبر (ص) در پژوهشكده باقرالعلوم(ع) رونمايی میشود.
به گزارش خبرگزاری بينالمللی قرآن(ايكنا) مراسم رونمايی روز چهارشنبه 28 فروردين ماه با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمين سيدمهدی خاموشی، رئيس سازمان تبليغات اسلامی و حسين قشقايی، رئيس پژوهشكده باقرالعلوم(ع) در سالن همايشهای پژوهشكده باقرالعلوم(ع) واقع در ميدان فلسطين رونمايی میشود.
از آن جايی كه در تاريخ اسلام كارهای انجام شده درباره شرح حال اصحاب پيامبر(ص) به زبان فارسی كم بوده و اكثر آنها به صورت تك نگاری است و كمتر به مجموعهای از اصحاب پرداخته شده، بر اين اساس ضرورت تبيين زندگينامه اصحاب پيامبر(ص) مورد توجه پژوهشكده باقرالعلوم(ع) قرار گرفت.
در دائرة المعارف صحابه شرح حال 300 نفر از اصحاب پيامبر(ص) در 7 مجلد مشتمل بر 3547 صفحه تدوين و توسط شركت چاپ و نشر بينالملل منتشر شده است.
در اين مراسم حجتالاسلام والمسلمين محمدهادی يوسفی غروی، ارزياب علمی و سرپرست نويسندگان و محققان اين اثر به سخنرانی خواهد پرداخت و تعدادی از اعضای كميسيون فرهنگی مجلس در اين مراسم حضور دارند.
اين مراسم روز چهارشنبه در سالن همايشهای پژوهشكده باقرالعلوم(ع) واقع در ميدان فلسطين جنب كلانتری پلاك 397 برگزار خواهد شد.
قصه های من و فامیل دور (قسمت چهارم)
نوشته شده توسطرحیمی 28ام فروردین, 1392راستش قصد نداشتم قصه من و فامیل دور رو ادامه بدم. دلیلش بماند، اما دیروز حرف های استادم حاج آقا منصفی باعث شد تا دوباره به فکر بیفتم که هر چقدر دوستان نسبت به ما بی مهری کنند و بهمون لقب گروه فشاری بدن کار ما تموم نمیشه و نباید اهداف فرهنگیمون رو رها کنیم…
قرار به این بود که بعد از فیلم کلاه پهلوی عزیز که با فامیل دور خیلی ذکر خیرش بود درباره فیلم"بیدار باش” حرف بزنیم که البته اینجا دیگه فامیل دوری در کار نیست چون فامیل دور رفته دانشگاه و داره مثل یه بچه حزب اللهی واقعی درس میخونه!!
موضوع فیلم بیدار باش همون چیزیه که جدیداً غالب فیلم های دفاع مقدس حول محور اون میچرخند، اینکه یه روزی روزگاری یه لاتی بود که همه از دستش در عذاب بودن، تا اینکه یه روزی کاملاً اتفاقی و فقط به دلیل عشق به یه خاله خان باجی خوشگل میره جبهه و از قضا یک دفعه از این رو به اون رو میشه و بعدشم شهید میشه_هر چند ما منکر این نیستیم که جبهه دانشگاه انسان سازی بود و خیلی ها بعد از ورود به این دانشگاه کن فیکون شدند، اما اینکه قریب نود درصد فیلم های دفاع مقدس به این موضوع بپردازند و قسمت عشق و عاشقی با خاله خان باجی وطنز و خنده فیلم را غلیظ تر از قسمت آدم شدن به تصویر بکشند کمی بی انصافی در حق رزمنده هاست_نقش اول این فیلم آقایی بود به نام گرزین بهگزین، که ما اصلاً کاری با ایشون نداریم. تمام درد ما مادر گرزینه ؛ همان خانوم به ظاهر محجبه ای که کمترین نشانی از یک زن مؤمن نداشت. نقش مادر گرزین رو خانم اسکویی بازی میکرد که در بازی خوب ایشون حرفی نیست؛ حرف اینجا بر سر ضعف فیلم نامه است، مادر گرزین زن مؤمنه ای نشون داده میشه که شوهرش یک آدم لاابالیه و همش در بی تفاوتی و بیخبری از اوضاع زمان خودش به سر میبره، این زن و مرد خونه ای دو طبقه دارن که یه طبقه اون به نام آقا و طبقه دیگه به نام خانوم . حالا رسیدیم به اصل درد تو این فیلم.. مادر گرزین در یک عمل کاملاً خود سرانه طبقه مربوط به سهم خودش رو تبدیل به پایگاه بسیج میکنه تا لج شوهرش رو در بیاره، حالا ممکنه یکی بگه بابا مال خودشه! چه ربطی به شوهرش داره! باید جواب بدیم این خانم که مرتب در حال فرمایش درباره حلال و حرامه چطور نمیدونه جلب رضایت شریک برای انجام کاری که مربوط به مال هر دوی اونهاست واجبه؟؟؟ و اینکه این زن به ظاهر مؤمنه نمیدونه که جلب رضایت شوهرش برای کارهاش واجبه و مرتب کارهایی میکنه که شوهرش رو ناراحت میکنه، خونه رو رها میکنه و به جبهه میره و تو جبهه هم طوری رفتار میکنه که همه رزمنده ها متوجه میشن این زن و شوهر آبشون تو یه جوب نمیره، حالا بماند که چقدر گریم این خانم محجبه ترسناک بود و آدم رو خود به خود از این زن بیزار میکرد. ممکنه دوستان بگن بابا این چه گیریه تو میدی، من میخوام کمی فکر کنیم اگه قراره ما یه خانمی رو به عنوان یه چهره مذهبی نشون بدیم همه چیزش رو مذهبی کنیم، نه اینکه زنی با گریم زشت، لباس های مشکی خود رای و…که هیچ نشونی از رعایت احکام اسلام در اون وجود نداشته باشه به نمایش بذاریم ، همین فیلم نامه های به ظاهر قشنگ و خنده داره که چهره ای احمقانه از مذهبی ها با رفتاری منافقانه نشون میده، آدم های یک کلام و اهل افراط که دیدنشون دیگران رو عصبی میکنه. وجداناً اگر قرار بود نقش مادر گرزین رو یک خانم با مانتو و ظاهری آراسته بازی کنه انقدر این خانم با شوهرش بدرفتاری میکرد و بچه اش رو وادار به کاری میکرد که دوست نداره؟؟؟!!!
این حرف ها شاید گروه فشاری به نظر بیاد اما این نوع فیلم هاست که در ضمیر ناخوداگاه دختر مسلمان سؤالی رو به وجود میاره به این عنوان"چادر چیز خوبی نیست"، “چادری ها آدم های زشت و احمق و بیسوادی هستن"و قطعاً همینه_منظورم اینه که قطعاً این حرف ها درذهن مخاطب به وجود میاد. اگه قبول ندارین کتاب های کنترل ذهن رو مطالعه کنین و ببینین همون کاری که هالیوود با فیلم های خاص درباره اعراب و نشون دادن اونها به عنوان انسانهایی خونریز و بی تمدن،و فیلم هایی درباره آخر الزمان میکنه و توی فیلم هاش نشون میده که همیشه یه مو طلایی به یه مو مشکی غلبه میکنه و قدرت رو در دست میگیره. ما هم داریم همون کار رو در مورد مذهبی هامون انجام میدیم، مثل فیلم های بی محتوای مسعود دهنمکی که فیلم جدیدش رو هم باید به کارنامه درخشانش اضافه کنیم.
اینکه چه قصدی در کاره که در غالب فیلم های ما ، زنان محجب زنانی بیسواد، بی اطلاع از اوضاع جامعه، زشت و ترشرو نشون داده میشن که همه همّ و غمّ اونها شستن کهنه بچه هاشون و پختن قورمه سبزی برای شوهراشونه، خدا عالمه. از دوستانی که حرف بنده رو قبول دارن یا دوستانی که حرف بنده رو قبول ندارن خواهش میکنم موشکافانه تر به سریال های سیما نگاه کنند و خودشون قضاوت کنند که دین مظلوم تر است یا مدرنیته.
به قلم:هانیه خوددانی
کلاه پهلوی یا اسلام پهلوی!!
نوشته شده توسطرحیمی 27ام فروردین, 1392
جای شما خالی …
باز هم نشستیم و به فیلم زیبای کلاه پهلوی نگاه کردیم، موضوع این قسمت اعلان رسمی قانون کشف حجاب از طرف پهلوی بود…در این قسمت نشان داده شد که خانم مستشار نیا - همسر فرماندار - در یک دیدار نیمه صمیمانه تهمینه را به دوستی خودش دعوت کرد و تهمینه همان معلمی بود که در طول سریال در مقابل تهاجمات بلانژ و شادی مستشار نیا با دلایل نیمه نصفه مخالفت میکرد، اما در این قسمت تهمینه بدون هیچ مقاومتی ملتمسانه از شادی خواست که او را حمایت کرده تا شغل خود را از دست ندهد و پس از اینکه قانون کشف حجاب در فرمانداری توسط شادی به طور رسمی اعلام شد شادی از تهمینه خواست به خاطر تمکین نسبت به قانون پهلوی، چادر خودش را دربیاورد وجواب تهمینه به شادی همان نقطه ای بود که هر انسان اهل دردی را به ضعف بسیار فیلم و کمبود فیلم از مبانی دینی آگاه میکرد، واقعا قابل تِأمل است ؛ تهمینه همان دختری که در طول فیلم از او چهره ای دینی و فهمیده با باورهای دینی نمایش داده شده بود از کشف حجاب در مقابل برادرش خجالت میکشد! و از وجود ده ها مرد نامحرم و غریبه حیا نمی کند! یعنی آن چیزی که موجب شده بود تا تهمینه در طول فیلم در مقابل بی حجابی ها مقاومت کند خجالت از برادرش بود نه ترس از خدا!!!و پس از اینکه تهمینه از پوشش حجاب خارج شد و پوشش زنان موافق کشف حجاب را پوشید مرتب به شادی مستشار نیا درباره دلهره اش از حرف مردم حرف میزد و برادر تهمینه که نمونه ای بود از یک مرد ایرانی در ده ها سال پیش، با خواهش شادی برای احترام به تصمیم خواهرش با لبخند به شادی نگاه کرد؛ یعنی به همین راحتی و از این هم راحتتر!!!
و زمانی که تهمینه برای درد و دل نزد همسر آقای تدین_فروغ_میرود و از او میخواهد که چاره ای برای او بیندیشد فروغ در جواب میگوید: تهمینه خودت میدانی که تو مثل دخترم هستی و من میخواهم تو الگو باشی!!!تا اینجا که حرفی از خدا نبود، حرفی از محرم یا نامحرم نبود ، تهمینه باید الگو باشد؛ اما فروغ نگفت منظورش از الگو کیست؟؟؟با اینکه در قسمت هفدهم کلاه پهلوی دیالوگ های شریفی نیا نسبت به ایرانی بودن و فرهنگ اصیل ایرانی و هویت ایرانی بسیار قوی بود اما باز هم حرفی از دین نبود، به نظر میرسد فیلم حقیقتاً دغدغه اش کلاه پهلویست نه چادر! دغدغه اش ایرانی بودن است نه اسلامی بودن! یادمان رفت قرارمان این بود که از بی حجابی بگوییم و مظلومیت حجاب، یادمان رفت که بنای این فیلم بر معرفی نقشه شوم استکبار برای بی هویت کردن مسلمانان بود نه پوشیدن لباس های زننده برای بازیگران که هر چه نتوانستیم در سریال های دیگر سیما انجام دهیم به بهانه این فیلم انجام دادیم کارهایی از قبیل نشان دادن زینت های گوش زنان، پوشش های بدن نما، آرایش های سینمایی و، و چیزی که حقیتاً انسان را به تعجب وا میدارد یعنی سکس پنهان در سیما!!!ما با نمایش خلوت های فرخ و سیمپسون - آن زن انگلیسی - آن هم به آن طرز زننده، قصد بیان رابطه ای را داشتیم که تا به حال فقط در سینمای ما جلوه گر بود. حرف های زننده فرخ و سیمپسون و نگاه های مردان به اندام خانم ها در فیلم مثلی را در ذهن بیننده زنده میکند و آن این است که قدیمی ها چه خوب گفتند:"هزار به به به یک اه اه نمی ارزد".اگر صد ها و یا هزاران فیلم از این دست ساخته شود به انگیزه حجاب و ما در نیمه راه هدف را فراموش کرده و به فکر جذابیت فیلم باشیم ، نه تنها اثر زود گذری بر روی مخاطب میگذاریم بلکه شاید معکوس عمل کرده و با طناب خودمان به چاه بیفتیم.
به قلم:هانیه خوددانی(پایه چهارم)
الهی انت الذی ...
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1392فتحت لعبادك بابا الى عفوك سميته التوبه
خدايا تويى که درى از عفو و بخششت به روى بندگان باز کردى
و نامش توبه نهادى!
خدايا خطا و گناهان، مرا لباس خوارى و ذلت پوشانيده و دورى تو جامه عجز و بينوايى بر تنم انداخته و جنايت بزرگ (هواى نفس پرستى) مرا دل مرده ساخته؛ تو اى خدا از رجوع به لطف و کرمت باز اين مرده دلم زنده گردان!
اى مقصد و مقصود و مطلوب و آرزوى من.
قسم به عزّتت که من کسى که گناهانم را ببخشد غير تو نمى دانم
و آنکه در هم شکستگي هاى امورم را جبران کند جز تو نمى بينم
من با آه و ناله و کمال خضوع به درگاهت آمده ام و به خوارى و مذلّت به سويت رو آورده ام؛
پس اگر تو مرا از در برانى ديگر به که رو آرم و اگر تو مرا در کنى به که پناه برم
پس آه از تأسّف و حسرت خجلت و افتضاح من
و واى از اندوه و غم مصائب و کردار زشت من.
از تو درخواست مى کنم اى بخشنده گناه بزرگ و اى جبران کننده هر شکسته استخوان که ببخشى گناهان مهلک خطرناکم و بپوشانى زشتيهاى پنهانى فضاحت آورم و مرا در عرصه قيامت از نسيم خوش عفو و عنايتت جدا مساز و از نيکويى بخشش و پرده پوشش محرومم مگردان.
خدايا سايه ابر رحمتت را بر سر گناهان سوزان من بينداز و باران لطف و محبّتت را بر عيوب و پليديهاى اعمالم بباران
خدايا آيا بنده گريخته به جايى جز به درگاه مولايش رجوع تواند کرد يا از خشم و غضب مولايش غير او احدى حمايتش تواند نمود.
خدايا اگر پشيمانى از گناه، توبه است قسم به عزّتت که من از پشيمانانم و اگر استغفار و طلب آمرزش کردن موجب محو گناه است به لطفت قسم که من از آمرزش طلبانم؛ تو را سزد که بر ما عتاب کنى تا باز خوشنود گردى.
خدايا قسم به قدرتت بر من که توبه ام بپذير و به حلمت بر عصيانم که از من درگذر و به علمت به احوالم که با من به رفق و محبت نظر فرما.
خدايا تويى که درى از عفو و بخششت به روى بندگان باز کردى و نامش توبه نهادى و در کتابت فرمودى: اى بندگان به درگاه من به توبه با حقيقت باز آييد (تا از گناهانتان درگذرم)؛ پس عذر آنکه از اين در که باز کردى، غافل است چه خواهد بود!
اى خدا! اگر گناه از من زشت است عفو از تو زيباست!
اى خدا من اولين بنده نيستم که گنه کرده از او تو درگذشتى و به درگاه کرمت آمد و به او احسان کردى.
اى دادرس پريشان دلان؛ اى برطرف سازنده غم و رنج و زيان؛ اى بزرگ احسان؛ اى آگاه از سر بندگان؛ اى نيکو پرده پوش بر گناهان.
جود و رحمت نامنتهاى تو را بسوى تو شفيع مى گردانم و به جناب تو و مهربانيت نزد تو توسّل مى جويم پس دعايم مستجاب کن و از اميدى که به لطف تو دارم محرومم نگردان و توبه ام قبول فرما و خطاهايم به کرم و رحمتت محو گردان .
اى مهربانترين مهربانان عالم.
مناجات تائبين/ صحيفه سجاديه
گزيده ای از سخنان امام سجاد عليه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1392
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ ( ابراهيم- 24):
آيا نمى بينى خدا چگونه مثل زد! كلمه اى پاكيزه همچون درختى پاكيزه.
از امام على بن الحسين، جز صحيفه سجاديه كه مشهور است و رساله حقوق، سخنانى كوتاه مانده است. اين سخنان همچون گفتار ديگر امامان بليغ، پرمعنى، آموزنده و بيشتر در موضوع هاى اخلاقى و تربيتى است. نوشتن همه آنها در اين مختصر لازم نمى نمايد. در اينجا تنها گفتارى چند از مأخذهاى دست اول را فراهم آوردهايم:
محبوبترين شما نزد خدا كسى است كه كردارش بهتر باشد
وآنكه رغبتش بدانچه نزد خداست بيشتر است كردار او نزد خدا ارجمندتر است.
و آنكه (از خدا) بيشتر ترسد، از عذاب خدا زودتر رهانيده شود
و آنكه خوشخوى تر است بخدا نزديكتر است
و آنكه نعمت بر زن و فرزند خود گسترده تر دارد خدا از او خوشنودتر است
و گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.
پسرك من! خشم خود را بر مردمان، اندك اندك فرو خور! كه داشتن شتران سرخ مو، پدرت را چنان شادمان نمىكند كه خشم خود را بر مردمان فرو خورده و بردبارى يارى بزرگ و ياورى نيرومند است.
پسرك من بر بلا شكيبا باش و به حقوق ديگران تجاوز مكن و كسى را در كارى يارى مكن كه زيان آن براى تو بيش از سود آن براى اوست.
فرزند خود امام باقر (ع) را چنين وصيت كرد:
با پنج كس دوستى مكن و سخن مگو و هم سفر مباش.
- اين پنج كس كيانند؟
1. فاسق چه او تورا به لقمهاى يا كمتر از لقمهاى مى فروشد.
- كمتر از لقمه چيست؟
- تو را به اميد لقمهاى مى فروشد.
2. بخيل، كه بدانچه از مال او سخت نيازمندى از تو مضايقت مي كند.
3. دروغگو، كه دور را به تو نزديك و نزديك را از تو دور مى سازد.
4. احمق، چه او مى خواهد به تو سود رساند و زيان مىرساند
5. كسى كه قطع رحم كند، چه او را در سه جاى كتاب خود لعنت شده يافتم.
صفحات: 1· 2
دامهای شیطانی
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1392نيكى كردن به برادران دينى، خصوصاً شيعيان، از جمله مواردى است كه ائمه اطهار(عليهم السلام) روى آن تأكيد فراوان كردهاند و روايات متعددى در اين زمنيه وجود دارد. امام صادق(عليه السلام) نيز در ادامه اين روايت شريف مىفرمايد:
يا بْنَ جُنْدَب اِنَّ لِلشَّيطانِ مَصائدَ يَصْطادُ بها فَتَحامُوا شِباكَهُ و مَصائِدَهُ قلتُ يا بْنَ رسولِ اللّهِ و ما هِىَ؟ قال: اما مَصائِدُهُ فَصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ، و اَمّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عَنْ قَضاءِ الصّلَواتِ الّتى فَرَضَهَا اللّهُ، اَما اِنَّهُ ما يُعْبَدُ اللّهُ بِمِثْلِ نَقْلِ الاَقْدامِ اِلى بِرِّالاِخْوانِ و زِيارَتِهِمْ، وَيْلٌ لِلسّاهينَ عَنِ الصَّلَواتِ، النّائِمينَ فِى الْخَلَواتِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِاللّهِ وَ آياتِهِ فىِ الفَتَراتِ.
شيطان دامهايى دارد كه به وسيله آنها انسانها را صيد مىكند. از بزرگ ترين، عمومىترين و مؤثرترين دامهايى كه شيطان براى آدميزاد مىگستراند، يكى اين است كه انسان را از خدمت كردن به ديگران، به ويژه برادران دينى خود باز مىدارد، دوم آن كه كارى مىكند تا انسان نمازهايش را به موقع نخواند.
انسان ممكن است با انجام دادن واجبات و فرايض دينى خود فكر كند كه به طور كامل به وظيفه اش عمل كرده است، در حالى كه رفع نيازهاى مادى و معنوى برادران ايمانى نيز در حد توان از جمله وظايف دينى مسلمانان مىباشد. خصوصاً افرادى كه فعاليت خاصى مثل تحصيل، تدريس، نويسندگى و… را انجام مىدهند، بايد بدانند كه وظايفى هم نسبت به ديگران، از جمله اقوام، همسايه ها، هم حجره اىها و دوستان دارند، اما متأسفانه اين گونه افراد به دليل تمركز روى يك فعاليت خاص، كم تر به اين نكته توجه دارند و از انجام اين وظيفه مهم غافل اند.
اين غفلتى است كه اولاً، مقدمات آن را شيطان فراهم مىكند؛ ثانياً، به ما القا مىكند كه اصلا چيزى ندارى كه بخواهى به ديگران كمك كنى؛ ثالثاً، ما را نسبت به نيازهاى ديگران بى تفاوت مىكند؛ يعنى حالتى را در ما ايجاد مىكند كه با خود بگوييم به من ربطى ندارد كه ديگران نياز دارند يا ندارند، يا مىگوييم من زحمت كشيدهام و به اندازه رفع نياز خودم چيزى را به دست آورده ام، آنها هم بروند زحمت بكشند تا محتاج ديگران نباشند. حضرت در ادامه مىفرمايد: هيچ عبادتى بالاتر از اين نيست كه انسان در راه كمك كردن به برادران دينى خود قدمى بردارد، حتى اگر هم در اين راه موفق به رفع نياز آنها نگردد. نه تنها احسان و خدمت به برادران دينى بالاترين عبادت است، بلكه ديدار دوستان، البته اگر براى خدا باشد، نيز بالاترين عبادت است.
از ديگر دامهاى شيطانى، بازداشتن انسان از خواندن نماز اول وقت است. آنچه انسان را مستقيماً در مسير تقرب الى الله به پيش مىبرد، نماز است. نماز رابطه مستقيم بنده با خالق است. از جمله مسايلى كه باعث مىشود انسان نتواند به درستى از نمازش استفاده كند، زياد خوابيدن، دير خوابيدن و بد خوابيدن است. وقتى انسان ديگر اهتمامى به خواندن نماز اول وقت نداشته باشد، نسبت به مسايل دين نيز بى اعتنا مىشود و كم كم كارش به جايى مىرسد كه با ديده تمسخر به مناسك دينى مىنگرد:
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يسْتَهْزِئُونَ»(الروم/10)
سرانجام كار آنان كه به اعمال زشت و كردار بد پرداختند اين شد كه كافر شده و آيات خدا را تكذيب و تمسخر كردند. اگر خداى ناكرده انسان در اين مسير خطرناك قرار گرفت و نسبت به نماز بى اهميت شد، در واقع با اين كار مقدمات كافر شدن خود را فراهم ساخته است.
از جمله دلايل بى اعتنايى به دين و تمسخر آن، قرار گرفتن انسان در محيطى است كه در آن جا عوامل انحراف و دنياگرايى زياد است به گونهاى كه آيات الهى كم تر به گوش مىرسد، موعظه كم تر است و دست رسى به استاد و مربى مشكل است. قرآن كريم در مورد كسانى كه عهد خدا و سوگند خود را به بهايى اندك مىفروشند، مىفرمايد:
« أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا ينْظُرُ إِلَيهِمْ يوْمَ الْقِيامَةِ وَلَا يزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم»ٌ(آل عمران/77)
اينان را در دار آخرت بهرهاى نيست و خدا از خشم با آنها سخن نگويد و به نظر رحمت در قيامت بدانها ننگرد و از پليدى گناه پاكيزه نگرداند و آنان را (در جهنم) عذاب دردناك خواهد بود.
پندهاي امام صادق(عليه السلام) به رهجويان صادق
آيتالله محمدتقي مصباح يزدي
چقدر فاطمه تنهاست...
نوشته شده توسطرحیمی 26ام فروردین, 1392چقدر تلخی غم هاست اندر این دنیا چقدر فاطمه تنهاست بین آدم ها
هنوز عطر پدر در میان خانه رساست هنوز ام ابیهاست، بین آدم ها
هنوز پیکر خاتم به روی دوش نرفت کساء هنوز همینجاست، بین آدم ها
زمین خروش برآورد آسمان تکبیر علی امام هویداست، بین آدم ها
تمام فکر علی در کنار بستر اوست زنت به جای تو مولا، تو بین آدم ها
حسن که ندبه کنان و حسین گوشه نشین و فاطمه غم والاست بین آدم ها
چقدر خانه بدون تو ای پدر تاریک مدینه بعد تو غوغاست بین آدم ها
شبانه روز گریستم ز داغ هجرت تو علی چقدر شکیباست بین آدم ها
هنوز یاد تو در خاطراتمان جاریست چه کس به جای تو حالاست بین آدم ها
علی غریب زمانه است، من غریب زمان حسن به شکل تو باباست، بین آدم ها
پس از عروج تو بابا بسوخت خانه ما هنوز صحبت زهراست، بین آدم ها
دگر بس است ای پدر مزد و اجر خوبی هات که صبح تشیع زهراست، آی آدم ها
امانتی که سپردی شبی به دست علی هنوز گمشده، تنهاست بین آدم ها
شعر از :هانیه خوددانی(طلبه پایه چهارم)
فاطمه (س) پاره ی تن پیامبر عظیم الشأن اسلام
نوشته شده توسطرحیمی 25ام فروردین, 1392شاید بارها و بار ها نام خطبه معروف بی بی دو عالم حضرت صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا(س) را شنیده و یا آن را دیده و خوانده باشیم. خطبه ای که بزرگان شرح های زیادی بر آن نوشته اند، اما گاه مطلبی یا چیزی به خاطر معروفیت و در دسترس بودن آن، باعث می شود که آن را نبینیم یا اینکه نسبت به آن دوچار یک نوع روزمرگی شویم .
در اهمیت این خطبه همین بس که اگر شیعه و سنی، بدون تعصب و با انصاف در آن تدبُّر کنند قطعاً حقایق عظیمی بر آنان مکشوف خواهد شد و به نتایج مطلوبی از وقایع پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام دست پیدا خواهند کرد. خطبه ای که تنها ده روز پس از وفات رسول خدا(ص) توسط تنها یادگار آن حضرت در مسجد پیامبر قرائت گردید. یادگارِ پیامبری که مکرّر و به اندک مناسبتی دخترش فاطمه را ستایش می فرمود. دختِ پیامبری که وقتی وارد می شد پیامبر جلو پایش بلند می شد و پیشانی اش را می بوسید آن گاه می فرمود: «فاطمه پاره ی تن من است! و دل و جانِ درون من است. پس هر کس او را بیازارد، مرا آزارده و هر کس مرا آزار دهد،خدا را آزار داده است.»(1)
اما این خطبه را با واقع نگری و مطالعه در روایات دیگر و گوشه های تاریخ باید از حدّ یک سخنرانی حماسه ای و یا اظهار مصیبت و شکایت از این که اوضاع عادی که در عصر حیات پیامبر وجود داشته و پایان یافته است خارج کرد، حتی نباید به عنوان اعتراض به سیاست مالی و اقتصادی دولت انتخابی – که بر اساس شورا شکل یافته – یا به عنوان موضوع شخصی، یعنی درخواست مساحتی از زمین که ذخیره اقتصادی یک خانواده است و یا نزاع مادی بر سر سرزمین معین به اسم «فدک» و یا دست یابی به سرزمین «غله خیز» تلقی کرد، بلکه «فدک»، رمز قیامی تاریخی است که از حدود حجاز گذشته و پایه ریز حکومت جهانی می باشد.
«فدک»، انقلابی است که تاریخِ پس از خود را تشکیل خواهد داد. فدک، انقلاب علیه سیاست دولتِ وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح ملتی است که با نادیده گرفتن همه ی زحمات و خون دل ها می خواهد به جاهلیّت نخست برگردد. اگر در طی خطبه صحبتی از مطالبه ی میراث و یا نحله (پیش کشی) به میان آمده مربوط به آن مقداری است که مرتبط به زعامت کبری و حکومت جهانی می شود و به عبارت واضح تر صحبت از اسلام و کفر و نفاق و مسئله نص و شورا است.
صفحات: 1· 2
دلنوشته: "زبان حال فاطمه علیها السلام"
نوشته شده توسطرحیمی 25ام فروردین, 1392علی جان خویش را اندوهگین مکن، که هر چه کردم برای دفاع از ولایت بود.
امام غریبم:
چرا مردم نمیدانند راه بهشت را بر خود میبندند،نگران فدک نبودم، نگران تو بودم که نبوت تمام شد و امامت آمد، و تو شروع غربت اولاد منی.
صاحب کاشانه ام:
سختی در و دیوار برای من دشوار نبود و میخ شهدی بود که در جانم فرو رفت. محسنم اولین شهید بود در راه ولایت. اما آنگاه که دست های امام را بسته دیدم، گویی راه نفسم تنگ شد. به خدا سوگند علی جان اگر مانعم نمیشدی دست هایم را به آسمان میسپردم و از این همه نامهربانی به خدا شکایت میکردم آخر مگر ما اهل بیت رسول خدا"صلی الله علیه وآله وسلم” نبودیم.
فاتح خیبرم:
چهل تن بودند، وگرنه حریف تو نمیشدند. تو پهلوان جنگ های محالی.آنگاه که تو را میبردند من و حسن به دنبالت آمدیم، آخر اماممان را میبردند.
عزیزم:
آنگاه که سیلی به صورتم خورد، باز هم به تو می اندیشیدم. این ها برایم سخت نبود امام مهربانم.
سخت ترین چیز برایم غربت توست مولا جان .
علی جان شب هایی که پس از من به چاه درد و دل میکنی مهتاب خواهم شد و خواهم تابید تا مبادا خاری پای امامم را بیازارد.
هانیه خدانی/طلبه پایه چهارم