چرا توسّل؟؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام دی, 1391داشتم با خود فکر می کردم چرا؟
چرا برای برآورده شدن حاجات خود به ائمه و امامزادگان متوسل می شویم و هیچ وقت حاجت و خواست خود را بدون واسطه از خدا نمی خواهیم.
درنگی کردم و در همه ی زوایای روح خود جستجویی کردم ؛ دیدم نالایق تر از آنم که بخواهم بدون واسطه از خالق و پرودرگارم چیزی را طلب کنم.یادم می آید وقتی معلم بعضی از بچه های شلوغ کار را از کلاس اخراج میکرد،آنها کسی را که معلم قبولش داشت و برایش احترام قائل بود ، واسطه می کردند تا اجازه دهد به کلاس برگردند و معلم هم روی واسطه را هیچ وقت زمین نمی انداخت..
وساطت اهل بیت علیهم السلام !
چه پناهگاهی و چه تکیه گاهی! بر خود می بالم …
گاه گاهی خود را چون برگ ناچیزی می بینم که جسورانه خود را به درخت آل الله چسبانده است و هر از گاه با وزش تندبادی می رود که موجودیت و هستی این برگ ناچیز از دست برود .حتّی اگر این بادها ، شیرازه برگ را از هم نپاشند و او را از درخت جدا نکنند ، آن را گاهی به این سو و گاهی به آن سو به حرکت و لغزش در می آورند.
بر خود می لرزم از روزی که این تکیه گاه را از دست داده باشم…
بر خود می لرزم از روزی که این عشقی که مرا تا به اینجا پرورده است از وجودم رخت بندد…
راستی که سرنوشت من چقدر تلخ خواهد بود اگر این کشتی نجات و چراغ هدایت را را از دست بدهم…آن گاه چگونه خود را از دریای متلاطم معاصی و مصائب نجات دهم و چگونه در ظلمات گناه و گمراهی و تباهی ، راه هدایت خویش را بیابم.
من اگر در وجود خود طراوت ونشاطی برای زندگی می بینم ،نشاطی است که سرچشمه مصفای آن ،این عشق پاک خدایی است.
خدا نکند آن روز بیاید که ما این چشمه پاک را در وجود خویش بدون جوشش عشق ببینیم.
رقیه رحیمی
داستانک:سفر قطره باران
نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391قطره ی باران با دل پاک و زلالش در اوج آسمان دلش گرفته، گویا می خواهد کوچ کند … با خود فکری می کند؛ اگر قطره ای اشک شود که از چشم غمگین ابری بچکد هم خود کوچیده و هم اندکی از غصه های ابر کاهیده و دلش را سبک کرده است.
حس فداکاری در دریای دلش تلاطمی به پا کرده است. با خود می گوید: سقوط می کنم تا قطره ای اشک شوم از چشمان اشکبار ابر مهربان!… و ناگاه خود را در آسمان رها می کند، خودش می داند راهی را که انتخاب کرده است راهی است پر خطر که شاید هیچ گاه به سر منزل عشق خویش نرسد، راستی که چه سفر عجیبی است ! گاه فرشته ای از کنارش می گذرد و لبخند زنان راه را به او نشان می دهد.
شور عجیبی در دلش به پاست ؛ با خود می گوید: چه سرمایی است، هر چه به زمین نزدیک تر می می شوم اشتیاقم برای زندگی کمتر می شود، به راستی که زندگی ، آن بالاترها چقدر می ارزد..
از سرما به خود می لرزد، حس سرما آنقدر در وجودش رخنه کرده که چشمانش همه جا را تار می بیند، از شدّت سرما بدنش بی حس شده است ، ناگهان همه چیز را تاریک و سیاه می بیند،چشمانش را که می گشاید خود را با لباس سپید و بسیار لطیفی می بیند که بر گونه تب دار گل سرخی زیبا نشسته است. گل بیمار نگاهی به او می کند و به او می گوید:
تو در آخرین لحظات زندگی من ،اندکی از تب من کاستی…
برف زیبا به اطراف نگاه می کند؛ بچه هایی را می بیند که خندان سر به آسمان کرده ، تا باز هم امسال برف بخورند ، حس زیبایی در درونش موج می زند، چشمانش را می بندد، گرمای ایثاری که از دلش شعله می کشد وجودش را آرام آرام ذوب می کند .
او نمی خواهد شاهد پلیدی های زمین باشد.
رقیه رحیمی
موانع نماز (3)
نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391قمار
قرآن مجيد قمار را از گناهان کبيره مى داند.
يسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا …(البقرة/219)
در باره شراب و قمار از تو سؤال ميکنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگي است؛ و منافعي (از نظر مادي) براي مردم در بردارد؛ (ولي) گناه آنها از نفعشان بيشتر است.
قمار عملى است که براى برنده و بازنده توليد دشمنى مى کند . قمارباز اگر ببازد به خاطر از دست دادن مالى که به زحمت فراهم کرده دشمنىِ برنده را به دل مى گيرد ، و اگر ببرد بازنده مقابلش دشمنش مى شود .
کمتر مجلسى براى قمار تشکيل مى شود که در آن نزاع و کينه برنخيزد ، و چه بسا بازنده مال به خاطر فراوانى حسرت و اندوه دست به خودکشى بزند ، يا براى جبران از بين رفتن مالش به گناهان ديگر از قبيل دزدى يا آدمکشى دچار شود .
جميع آلات و ادوات قمار ، ساختن و فروختن و نگهدارى آنها حرام است. و نشستن در مجلس قمار هم در آيين الهى ممنوع اعلام شده است .
روايات حرمت قمار مانند حرمت شراب ، در کتابهاى با عظمت کافى و وسايل فراوان است ، مى توانيد به اين او منبع ارزنده اسلامى مراجعه کنيد .
براى نمونه به يکى از آن روايات که ابزار قمار هم در آن ذکر شده اشاره مى شود :
* امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : فروش شطرنج و خوردن پول آن حرام و نگاه داشتنش کفر و بازى با آن شرک و سلام کردن به بازى کننده آن گناه و ياد دادن آن به مردم معصيت بزرگ است .
آن کس که دست به شطرنج مى زند همانند اين است که دست در گوشت خوک فرو مى برد و کسى که به آن نظر مى اندازد همانند آن است که به عورت مادرش نگاه مى کند .
بازى کننده و سلام کننده بر او نگاه کننده به بازى ، همه و همه درگناه مساوى هستند و آن کس که به بازى شطرنج بنشيند براى خويش در دوزخ جا تهيه مى کند و زندگى آن جهان برايش ايجاد حسرت مى نمايد .
از همنشينى با قمارباز بپرهيزيد ، زيرا اهل آن مجلس محل خشم خدايند و هر ساعت در معرض غضب اند ، و چون نازل شود شما را هم خواهد گرفت.
قمارباز چون به قمار بنشيند تمام همت و نيرويش متوجه بردن مال از طرف مقابل است و براى اين برنامه ناچار است ساعت ها معطل شود . مجالس قمار گاهى از اول روز تا غروب يا از غروب تا نزديک صبح ادامه پيدا مى کند و قماربازِ خسته و درمانده در طول روز يا در طول شب چگونه مى تواند به نماز قيام کند ؟ مگر قمارباز با نماز جمع مى شود ؟
سیمای نماز/استاد حسین انصاریان
کاش باز هم کودک بودیم!
نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391
امروز که صحنه بازی بچه های خردسال را می دیدم با خود اندیشیدم که راستی تماشای یک بچه معصوم ،تماشای یک فطرت پاک انسانی است که سنگینی و تجربه هیچ گناهی را به دوش نمی کشد و این همه لطافت که در جسم و جان بچه هاست، به خاطر آن است که نوری از معصومیت در وجود شان تلؤتلؤ می کند و مانند چراغی در درونشان می سوزد و جسمشان را روشنی و صفا می بخشد .
یکی از آنها بی هیچ قصد و غرضی دست دیگری را می گیرد و با زبان اشاره او را به بازی دعوت می کند ، مدتی با هم بازی می کنند، خوب که نگاه می کنم ، می بینم هیچ بویی از خودخواهی های معمول که در بین بزرگترها رایج است، به مشام نمی رسد . برای هیچ کدام از آنها فرقی نمی کند که کدام یک اول بازی را شروع کنند، با کدام اسباب بازی وقت خود را صرف کنند و هر وقت یکی از آنها، اسباب بازی را از دیگری می خواهد، او بدون هیچ چشم داشتی وسیله اش را به دیگری می دهد تا او هم بازی کند، حتّی دعوایشان با کینه ها و اختلافات ماهم فرق می کند ، وقتی موضوعی پیش می آید که بین آنها اختلاف می افتد به چند دقیقه نمی کشد که دوباره جمع آنها را می بینم در حالیکه هیچ یک از آنها ذره ای کینه و نفرت به دیگری در دل خود احساس نمی کند.
چشمان کوچکشان مانند دریایی است که صداقت در آن موج می زند و وقتی که می خندند حس زیبای پاکی و صفا را به ما منتقل می کنند.
من نمی توانم این حس را آن طور که می خواهم توصیف کنم چرا که آمیزه ای از همه زیباییهای معنوی است.
رقیه رحیمی
لذت علم آموزی!!
نوشته شده توسطرحیمی 18ام دی, 1391گزارش تصویری از کلاسهای درس دانش آموزان عشایر استان لرستان:
موانع نماز (2)
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391شراب :
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود :
شرابخوار با روى سياه ، دهان کج ، زبان بيرون آمده ، و ناله و فرياد از شدت تشنگى وارد قيامت مى گردد و به او از چاهى که در آن چرک بدن زنان زناکار ريخته شده مى آشامانند(1)
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :
اى يونس بن ظبيان ! از طرف من به مردم بگو : هر کس يک جرعه شراب بنوشد خداوند و ملائکه و انبياء و مؤمنان او لعنت مى کنند . مستى شراب روح ايمان را از کالبد مى برد و به جايش روح پست و کثيف و لعنت شده قرار مى دهد(2)
پيامبر اسلام در رابطه با شراب ده نفر را لعنت کرده است :
* غرس کننده درخت، نگهبان آن، فشار دهنده انگور، ساقى خورنده، حمل کننده، تحويل گيرنده، خريدار، فروشنده، دريافت کننده پول(3 )
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :
* از اولين برنامه هايى که خداوند نهى فرموده شرابخوارى ، بت پرستى ، و ستيزه با مردم بوده است(4)
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است :
* شرابخوارى مبدأ تمام گناهان است(5)
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود :
* شراب منبع تمام آلودگى هاست و شرابخوار تکذيب کننده قرآن است ، زيرا اگر قرآن را باور مى داشت حرامش را حرام مى دانست(6)
حضرت باقر (عليه السلام) مى فرمايد :
* خداوند به چيزى مانند ميخوارگى معصيت نشده . براى شرابخوار مست زناى با مادر و دختر و خواهر امرى عادى است ، زيرا به هنگام مستى آنان را تشخيص نمى دهد ، و نيز براى مشروبخوار ترک نماز برنامه آسانى است(7)
به اميرالمؤمنين (عليه السلام) عرضه داشتند : شما فرموديد : شراب از دزدى و زنا بدتر است ؟! فرمود :
* آرى ! زناکننده ممکن است گناه ديگرى مرتکب نشود ولى شرابخوار چون مست شده زنا مى کند ، آدم مى کشد ، نماز را رها مى سازد(8)
1. وسائل الشيعه : 17 / 237 ـ 238 .
2. وسائل الشعيه : 17 / 237 ـ 238 .
3. وسائل الشيعه : باب تجارت ، قسمت 84 .
4. وسائل الشيعه : 17 / 243 .
5. وسائل الشيعه : 17 / 251
6. وسائل الشيعه : 17 / 251 .
7. وسائل الشيعه : 17 / 251 .
8. وسائل الشيعه : 17 250 .
منبع:
- سیمای نماز/ استاد حسین انصاریان
حسین ، مقلب القلوب و الابصار من ....
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391حسین جان ، تو مفتاح فلاح منی ، من ، همان صغیری هستم که پروردی ، فرودستی که رفیعم کردی ، ترسانی که آسایشم دادی ! من بنده ی بی ریای توام ، تو که قلبم در قبضه توست ، تو که جز باب بیت تو ، با دیگرم انس نیست !
می دانم چشمه فیض الهی ، بی حضور اشک ، محرم رواق سینه نخواهد بود ؛
می دانم اشک ، قوت سفره عشق ، شکوه عروج بشر و غسل زیارت آسمان در اقیانوس بی کران رحمت الهی است …
و من با قطرات اشک آمده ام . مرا سرگردان صحرای خسران مپسند و به سایبان تسلیم ببر !
فاطمه ارجمندی(طلبه پایه اول)
پرتوهايى از نور آل محمد
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391در تاريکى ، راه خود را به هدايت ما يافتيد و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتيد و از شب سياه گمراهى به سپيده دم هدايت رسيديد .
کر باد ، گوشى که بانگ بلند حق را نشنود، که آنکه بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بياگاهاند.
هر چه استوارتر باد ، آن دل که پيوسته از خوف خدا لرزان است .
من همواره در انتظار غدر و مکر شما مى بودم و در چهره شما نشانه هاى فريب خوردگان را مى ديدم .
شما در پس پرده دين جاى کرده بوديد و پرده دين بود که شما را از من مستور مى داشت ، ولى صدق نيت من پرده از چهره شما برافکند و قيافه واقعى شما را به من بنمود .
براى هدايت شما بر روى جاده حق ايستادم ، در حالى که ، بيراهه هاى ضلالت در هر سو کشيده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى نهاديد .
تشنه بوديد و ، هر چه زمين را مى کنديد به نم آبى نمى رسيديد .
امروز اين زبان بسته را گويا کردهام ، باشد که حقايق را به شما بگويد .
در پرتگاه غفلت سرنگون شود، انديشه کسى که به خلاف من ره مى سپرد ، که من از آن روز که حق را ديده ام ، در آن ترديد نکرده ام. اگر موسى ( ع ) مى ترسيد ، بر جان خود نمى ترسيد ، بلکه از چيرگى نادانان و گمراهان مى ترسيد .
امروز از ما و شما يکى بر راه حق ايستاده و يکى بر باطل.
آنکه به يافتن آب اطمينان دارد ، هرگز ، از تشنگى هلاک نمى شود .
نهج البلاغه/خطبه4
نقش نهج البلاغه در جهان اسلام از دیدگاه رهبری
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391 در شرايط کنونى جهان اسلام که عدد مسلمانها کثير است و اقطار وسيعى از جغرافياى عالم را در اختيار دارند و آرا و عقايد و نظرات و اجتهادها و مکتبهاى گوناگونى پر ذهن و روحشان حاکم است، اگر ما بتوانيم متون صدر اسلام را احيا کنيم؛ کمک زيادى به ايجاد يک محور اصلى براى اين اجتهادها کرده ايم.نهج البلاغه را از اين ديدگاه نگاه کنيد! نهج البلاغه با اين ديدگاه هرگز با کتاب حديث فلان صحابى يا تابعى که پنجاه سال، شصت سال، صد سال و يا صد و چهل بعد از هجرت بوده قابل مقايسه نيست. -(بيانات مقام معظم رهبرى در کنگره پنجم نهج البلاغه 1364.)
نهج البلاغه مخصوص کشور ما نيست، بلکه متعلق به همه ى دنياى اسلام است و دنياى اسلام هم امروز در حال رسيدن به يک بيدارى و حيات دوباره ى اسلامى است. (بيانات مقام معظم رهبرى در کنگره چهارم نهج البلاغه، 1363.)
احياى نهج البلاغه فقط وظيفه ى ما شيعيان نيست، بلکه وظيفه ى همه ى مسلمانهاست، يعنى هر کس على بن ابى طالب عليهالسلام را قبول دارد و مسلمان است - چون در اسلام کسى نيست که اين بزرگوار را قبول نداشته باشد _ به عنوان احياى يک ميراث بى نظير اسلامى بايد نهج البلاغه را زنده کند و اين احيا نه فقط به معناى کثرت چاپ - که زياد هم چاپ شده - بلکه به معناى کارکردن و تحقيق کردن در زمينه ى آن است.همچنان که در زمينه ى قرآن کريم کار شده و تفسيرهاى زيادى نوشته شده است درباره ى نهج البلاغه هم بايد اين کارها انجام گيرد. همان طور که قرآن خوانده مى شود، نهج البلاغه هم بايد خوانده شود؛ چون تالى و دنباله ى قرآن است. همان طور که مسلمانها خودشان را موظف مى دانند با قرآن انس پيدا کنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى شمارند، ندانستن نهج البلاغه هم بايد نقص به حساب بيايد.(سخنان مقام معظم رهبرى در کنگره پنجم نهج البلاغه، 1364)
امروز آشکارترين و روشنترين حقايق اسلامى، به وسيله ى بخشى از مدعيان اسلام در کشورهاى اسلامى ناديده گرفته مى شود امروز همان روزى است که شعارها يکسان است؛ اما جهت گيريها به شدت مغاير يکديگر است. امروز شرايطى مشابه شرايط حکومت دوران اميرالمؤمنين عليه السلام است. پس روزگار، روزگار نهج البلاغه است. امروز مى شود از ديدگاه دقيق و نافذ اميرالمؤمنين عليه السلام به واقعيتهاى جهان و جامعه نگاه کرد و بسيارى از حقايق را ديد و شناخت و علاج دردها را پيدا کرد؛ همين است که به نظر ما امروز بيش از هميشه به نهج البلاغه محتاج تريم.اين يک جهت بود که ضرورت پرداخت به نهج البلاغه و بازگشت به اين مجموعه را که از زبان اميرالمؤمنين و مولاى متقيان عليه السلام نقل شده نشان مى دهد. بايد هر چه بيشتر در پيرامون آن کار کرد و مقدماتى که بتواند اين کتاب را قابل استنادتر و قابل فهم تر بکند، آماده کرد؛ زيرا اين کار از هميشه لازمتر و ضرورى تر است. (بيانات مقام معظم رهبرى در کنگره چهارم نهج البلاغه، 1363)
فرهنگهايى که امروزه بر ذهنيت مردم در بخشها و تقسيم بنديهاى مختلف سياسى حاکم است، هيچ کدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نيست.(بيانات مقام معظم رهبرى در کنگره هزاره نهج البلاغه (کنگره اول)، 1360)
کسانى که در زمينه ى نهج البلاغه کار کرده اند کم نيستند - چه در ايران و بعضى ديگر از کشورهاى اسلامى - اما کارهاى اصولى و اساسى که بتواند مدرسه ى نهج البلاغه را در کل فضاى جهان اسلام گسترش بدهد، همچنان باقى است. اگر چه پايه هاى آن کارهاى اصولى، دارد تدريجا انجام مى گيرد. واقعا نهج البلاغه گنجينه ى عظيمى است که به اين سادگى، حتى به موجودى آن نمى شود دسترسى پيدا کرد؛ يعنى آن را فهميده و بعد از اين که چنين موجودى را شناختيم، نوبت کار اصلى يعنى بهره بردارى است. ما هنوز موجودى نهج البلاغه را هم نمى دانيم، البته بسيارى از منابع غنى اسلامى همين وضعيت را دارد؛ اما نهج البلاغه با رتبه و پايه ى والايى که دارد، در حقيقت يک استثناست و بايد به صورت يک گنجينه ى استثنايى با آن برخورد کرد. وقتى تأمل مى کنم، مى بينم آرزويى که داشته ايم و داريم، اين است که جامعه ى ما با اين کتاب عزيز الفت و انس پيدا کند.
منبع:نهج البلاغه از دیدگاه رهبری
در طلب خير از خداوند
نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1391اللهم إني أستخيرک بعلمک
خداوندا از تو به سبب دانشت (که به همه چيز آگاهى) درخواست خير دارم، پس بر محمد و آلش درود فرست،
و در حقّم به خير حکم کن،
و شناخت آنچه را که برايمان اختيار کردى به ما الهام فرما،
و آن را براى ما سبب خشنودى به قضايت،
و تسليم به حُکمت قرار ده، پس دلهره شک را از ما دور کن،
و ما را به يقين مخلصين تأييد فرما،
و ما را دچار فروماندگى از معرفت آنچه برايمان اختيار کرده اى مکن، که قدر حضرتت را سبک انگاريم،
و مورد رضاى تو را ناپسند داريم،
و به چيزى که از حسن عاقبت دورتر،
و به خلاف عافيت نزديکتر است ميل پيدا کنيم. آنچه را از قضاى خود که ما از آن اکراه داريم محبوب قلبمان کن،
و آنچه را از حکم تو سخت مى پنداريم بر ما آسان ساز،
و گردن نهادن به آنچه از مشيت و اراده ات بر ما وارد آورده اى به ما الهام فرما، تا تأخير آنچه را تعجيل فرمودى،
و تعجيل آنچه را به تأخير انداختى دوست نداريم،
و هر آنچه محبوب توست ناپسند ندانيم،
و آنچه را تو نمى پسندى انتخاب نکنيم.
و کار ما را به آنچه عاقبتش پسنديده تر،
و مآلش بهتر است پايان بخش، که تو عطاى نفيس مرحمت مى کنى،
و نعمت هاى بزرگ مى بخشى،
و هر چه مى خواهى آن کنى،
و بر هر چيز قدرت دارى.
اللهم إني أستخيرک بعلمک فصل على محمد وآله واقض لي بالخيرة وألهمنا معرفة الاختيار واجعل ذلک ذريعةً إلى الرضا بما قضيت لنا والتسليم لما حکمت فأزح عنا ريب الارتياب وأيدنا بيقين المخلصين ولا تسمنا عجز المعرفة عما تخيرت فنغمط قدرک ونکره موضع رضاک ونجنح إلى التي هي أبعد من حسن العاقبة وأقرب إلى ضد العافية حبب إلينا ما نکره من قضآئک وسهل علينا ما نستصعب من حکمک وألهمنا الانقياد لمآ أوردت علينا من مشيتک حتى لا نحب تأخير ما عجلت ولا تعجيل مآ أخرت ولا نکره مآ أحببت ولا نتخير ما کرهت واختم لنا بالتي هي أحمد عاقبةً وأکرم مصيراً إنک تفيد الکريمة وتعطي الجسيمة وتفعل ما تريد وأنت على کل شيء قدير.