شرح خطبه متقين ( همام ) جلسه 1 | آشنايي با خطبة همام

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394


دروس اخلاق
حضرت آیت الله ناصری

شرح خطبه متقين - جلسه اول

آشنايي با خطبة همام

جايگاه سخنان ائمه اطهار عليه‌السلام

آشنايي با جناب همام

معناي اسم همام

يک سؤال

داستان غلامِ با معرفت

ماجراي خطبه همام

داستان مرحوم دربندي و شيخ انصاري

علايم و آثار تشيع

هر عملي اثري دارد

كرامتي از اولياي الهي

آثار اعمال بد براي خوبان

علامت داشتن شيعيان امير المؤمنين عليه السلام

معناي شيعه

چگونه گذشته خود را جبران كنيم؟

 

آشنايي با خطبة همام

بسم الله الرحمن الرحيم

خطبة همام، يكي از خطبه‌هاي نهج البلاغه است كه منسوب به اميرالمؤمنين عليه‌السلام است.

نهج البلاغه تقريباً دوش به دوش قرآن در دنيا سير مي‌كند. قرآن، نهج البلاغه و صحيفة سجاديّه ، دوش به دوش هم در دنيا جلوه مي‌كنند و حقايق را روشن مي‌كنند. البته نهج البلاغه و صحيفة سجاديه و روايات اهل بيت عصمت و طهارت: مبيّن و مفسّر قرآنند.

خطبه همام، يکي از خطبه‌هاي فوق العاده نهج البلاغه است؛ اگرچه همة خطبه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام فوق‌العاده است. كلام حضرت، دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق است. هيچ کس قدرت ندارد اين طور سخن سرايي کند. اين گوي است و اين ميدان. بعد از تکامل اسلام و انسانيت و علم و گذشت هزار و چهار صد سال، بيايند يک خطبه مثل خطبه حضرت بياورند. خطبه هايي كه محير العقول است؛ مثلاً حضرت مي‌ايستد و خطبه مي‌خواند و تمام مطالب، کمال ارتباط را با هم دارند؛ لکن خطبه بدون نقطه است. يک نقطه در اين خطبه نيست. شايد حدود سه ربع ساعت صحبت مي‌فرمايند؛ اما حرف‌ها بي نقطه است و مطالب هم بسيار عالي است. يک خطبه ديگر حضرت بدون الف است. همه خطبه هاي اميرالمؤمنين عليه السلام نمونه است.

ادامه »

متن و ترجمه خطبه متقين یا همام

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

رُوِيَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ( عليه‏السلام )يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ كَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ ( عليه‏السلام )عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ يَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ ( إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )ثُمَّ قَال

گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السّلام به نام «همّام» گفت:

اى امير مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مى ‏نگرم.

امام عليه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود «اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است» امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود:

1) سيماى پرهيزكاران

پس از ستايش پروردگار همانا خداوند سبحان پديده‏ ها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بى‏ نياز، و از نافرمانى آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهكاران به خدا زيانى مى‏رساند و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد، روزى بندگان را تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد. امّا پرهيزكاران در دنيا داراى فضيلت‏هاى برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه روى، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى‏پوشانند، و گوش‏هاى خود را وقف دانش سودمند كرده ‏اند، و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است. و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن‏ها قرار نمى‏گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت‏هاى آن به سر مى‏برند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند. دل‏هاى پرهيزكاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در أمان، تن‏هايشان لاغر، و درخواست‏هايشان اندك، و نفسشان عفيف و دامنشان پاك است. در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند: تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده، دنيا مى‏خواست آنها را بفريبد امّا عزم دنيا نكردند، مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ‏مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلَاءِ كَالَّتِي نَزَلَتْ فِي الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا

ادامه »

داستان حمّالِ مستجاب الدعوة

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

در نجف پيرمردي بود كه آدم بسيار خوبي بود و حمال بود. حدود پنجاه و شش، هفت سال قبل که ما نجف بوديم، او را ديدم. محاسن بلندي داشت و قدي کوتاه و به او حسين آقا مي‌گفتند. لباس‌هاي او هميشه شش، هفت تا وصله داشت، اما اين لباس‌هاي هميشه شسته و قشنگ بود. با وجودي که حمّال بود هيچ‌گاه لباس‌هايش چرک نبود. يک طناب روي شانه او بود. سرش هم پايين بود و هميشه ذکر مي‌گفت و راه مي‌رفت. اگر کسي کاري داشت و مثلاً مي‌خواست باري را جابه‌جا کند، مي‌گفت:

حسين آقا! اين بار را بردار و به فلان جا ببر».

من ديده بودم فوراً طنابش را باز مي‌کرد و بار را روي آن مي‌گذاشت و بلند مي‌کرد. بعد سرش را زير مي‌انداخت و مي‌رفت. به مقصد که مي‌رسيد، بار را زمين مي‌گذاشت و طناب خود را بر مي‌داشت و مي‌ر‌فت. مي‌گفتند:

«حسين آقا! کجا رفتي؟»

مي‌گفت: «امري داشتيد؟»

مي‌گفتند: «بايست دست مزدت را بگير».

هر چه به او مي‌دادند، در جيبش مي‌گذاشت و مي‌گفت:

ادامه »

نماهنگ زیبای"علمدار کمیل"حامد زمانی... + دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

نماهنگ زیبای"علمدار کمیل"حامد زمانی…

نماهنگ زیبای“علمدار کمیل”حامد زمانی… «علمدار کمیل»؛ اولین اثر با محوریت شهید «ابراهیم هادی» و آزادسازی کانال کمیل منتشر شد.

این اثر زیبا که روز میلاد حضرت علی اکبر، در لانه ی جاسوسی رونمایی شد، به خوانندگی حامد زمانی، ترانه سرایی پیمان طالبی و تنظیم امید رهبران تهیه شده است.

نهج البلاغه؛پشتوانه حل همه مشکلات

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

رهبر معظم انقلاب:

پشتوانه‌ی روحی،

معنوی و فکری،

عامل اصلی حل همه‌ی مشکلات است

و تأمل و تدبر

در نهج‌البلاغه‌ی مولای متقیان،

چنین پشتوانه‌ای را فراهم می‌سازد.

شبکه یاسین تی وی

لباس و پوشش در سیره نبوی

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

لباس، برای پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگی و مایه ی آبرو و آراستگی انسان است . تبدیل آن به وسیله ی تفاخر و تجمل و ارزش را در کیفیت جامه دانستن، نوعی انحراف از فلسفه ی وجودی لباس است .

از این رو «ساده پوشی » به عنوان یکی از مظاهر ساده زیستی و رهایی از تعلقات مادی است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم این گونه به زندگی و دنیا می نگریست و این گونه نیز می زیست و هرگز ارزش را در «لباس » نمی دید .

سعدی می گوید:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

و به قول پروین اعتصامی:

زهد با نیت پاک است نه با جامه ی پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردایی دارد

در این جا به نمونه هایی از سیره ی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم در مورد پوشیدن جامه، جنس لباس، رنگ، اندازه و تعداد و نحوه ی پوشیدن پیراهن، کفش، کلاه، عمامه، ردا و … اشاره می کنیم:

1 - جنس و رنگ لباس

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هم به سلامت و عافیت جسمی، هم به سادگی و هم به نوع سالم تر پارچه ی لباس توجه داشت . لباس پنبه ای مورد علاقه ی آن حضرت بود . علی علیه السلام می فرماید: «لباس های پنبه ای بپوشید، چرا که آن، لباس پیامبر خداست » . (1)

آن حضرت، هم لباس برد یمانی می پوشید، هم جبه ای پشمین و خشن از پنبه و کتان . (2)

می فرمود: «پنج چیز را تا زنده ام ترک نمی کنم، … یکی هم پوشیدن لباس پشمی » . (3)

رنگ سبز، رنگ مورد پسند پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس بود . (4) بیشتر جامه های پیامبر سفید بود و می فرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه ی سفید کفن کنید . (5)

پیامبر خدا ملحفه ای داشت که با زعفران رنگ آمیزی شده بود و گاهی تنها با پوشیدن همان، با مردم نماز می خواند . (6)

رنگ سرخ، رنگی بود که پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم برای لباس، آن را نمی پسندید . (7)

رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نمونه ی اعلای تمیزی و آراستگی بود . در لباس پوشیدن نیز به این نکته توجه داشت و در مورد نظافت جامه می فرمود: «من اتخذ ثوبا فلینظفه » . (8)

لباس سفید، خود به خود طوری است که چرک و آلودگی زودتر در آن معلوم می شود، و انسان مقید به سنت نبوی نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روی می آورد . به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است .

ادامه »

ادعای پیامبری و طی‌الارض بعد از ورود به "عرفان حلقه"

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

از اولش قرار نبود کسی ادعای امام زمانی را بکند؛ فقط قرار بود درمان شوند. برای همین هم سر از کلاس‌های عرفان حلقه یا عرفان کیهانی درآوردند؛ عرفانی که در ایران با نام محمدی علی طاهری سرکرده آن عجین است.

عرفان حلقه فعالیت‌های خود را ابتدا با ادعای انرژی درمانی و درمان بیماران آغاز و مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرد؛ مخاطبانی که به امید واهی درمان، راهی کلاس‌های عرفان حلقه می‌شدند اما بعد از صرف هزینه‌های بسیار، مشکلات روحی و روانی و اختلال‌های شخصیتی پیدا می‌کردند و زندگی‌شان از هم می‌پاشید. هر چند امروز سرکرده این عرفان کاذب در زندان به سر می‌برد اما هنوز مربی یا مسترهای او به صورت پنهانی و مخفیانه کلاس‌های خود را برگزار می‌کنند.

به گزارش خبرنگار قضایی خبرگزاری تسنیم، 21 تیر امسال بود که مصاحبه‌ای تحت عنوان «پسرم با ورود به عرفان حلقه ادعای پیامبری و طی‌الارض کرد» روی خروجی خبرگزاری تسنیم قرار گرفت. این مصاحبه، گفت‌وگو با مادری است که مدعی شده عروسش، پسر او را وارد عرفان حلقه کرده و به صورت سازمان‌یافته در این فرقه فعالیت می‌کنند و پسرش پس از ورود به این عرفان، ادعای پیامبری و طی‌الارض کرده است.

پس از انتشار این مصاحبه، عروس و پسر این زن توضیحاتی را ارایه کردند.

آقای مهدیان که می‌گوید همسرش مدیر گروه معماری دانشگاه است، ضمن تکذیب اظهارات مادرش به خبرنگار ما گفت شیعه است و اصلاً هیچ ارتباطی با عرفان حلقه یا محمد‌علی طاهری ندارد. او می‌گوید: تنها دلیلی که باعث شده مادرش چنین اظهارات را مطرح و او را متهم به فعالیت در عرفان حلقه کند، مخالف با ازدواج ایشان است.

مشروح این گفت‌وگو به شرح ذیل است:

خودتان را معرفی کنید و بگویید چطور با همسرتان ازدواج کردید؟

من محمدرضا م هستم، لیسانس عمران و می‌خواستم راجع‌به اظهارات مادرم خانم «س» حقایقی را روشن کنم. من تنها فرزند ذکور خانواده هستم سال 89 بود که با خانم «م» که یکی از دوستان مادرم بود، آشنا شدم ایشان خواهر مرا برای ازدواج با برادرش انتخاب کرده بود و روابط ما بیش‌تر شده بود البته این ازدواج سرانجامی نداشت اما بنده به این خانم علاقمند شدم و از ایشان تقاضای ازدواج کردم که مادرم بعد از شنیدن درخواست بنده چون خانم م از ازدواج قبلی‌اش دو فرزند یتیم داشت مخالفت کرد و رابطه دوستی‌اش را به دشمنی خطرناک تغییر داد.

نحوه آشنایی شما با عرفان حلقه چگونه بود؟

مادر من همان طور که در مصاحبه‌شان نیز گفتند فعال این عرفان بود به طوری که همه دوستان، آشنایان خانواده و حتی تمامی اقوام را به شرکت در این دوره‌ها دعوت می‌کرد و تمام وظایف مادریش را نادیده می‌گرفت و خودش را وقف خدمت به این عرفان می‌کرد و و بعد از تعطیلی کلاس‌ها که دقیقاً همزمان با ازدواج من بود با خودخواهی، تهمت زدن به اقوام خصوصاً افتراهای کذب همکاری با اسراییل و بهاییت و …. نسبت به من و همسرم را شروع کرد.

‌تحصیلات مادرتان چیست؟

دیپلم مردودی

تحصیلات همسرتان چیست؟

‌فوق‌لیسانس معماری دارد.

نظرتان درباره محمدعلی طاهری چیست؟

نه می‌شناسم و نه دفاعی دارم. کسی را که نمی‌شناسم نمی‌توانم قضاوتی کنم. مادرم ما را برد و با این گروه آشنا کرد و بعدش که ازدواج کردیم، گفت اینها کلاس داشته‌اند … و ما نه کلاسی داشتیم و نه دانشجویی تحت عنوان عرفان داشتیم. رفت شکایت کرد و همان موقع با تحقیق و بررسی مسئولان ذیربط مشخص شد دروغ می‌گوید.

ادامه »

تاثیر فناوری های مجازی و دیجیتال بر تربیت نسل آینده

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

کودک امروز، چه می کند؟ این سوال می تواند یک سوال مبنایی در مورد سبک زندگی هر شخص و گروه و جامعه ای باشد. پاسخ به این سوال رویکردها و اولویت های زندگی انسان ها را مشخص می کند.

در این یادداشت به دنبال زندگی کودک هستیم که در جامعه امروز ایران، بیشتر صرف چه امری می شود؟ به عبارت دیگر هر کسی که به زندگی یک کودک نگاه کند چه چیزی می بیند؟ خوردن و خوابیدن، بازی کردن، ارتباطات گروهی و اجتماعی، با مادر بودن ، …

معمولا گفته اند سنین کودکی از ۶سال تا ۱۲سال است که در این سنین انسان در حال گذار از زندگی نباتی به سمت زندگی انسانی و یافتن تمایزات اصلی انسان از دیگر جانداران است. به نظر می رسد مهمترین امری که انسان در این سنین به آن می پردازد، امر یادگیری است که توسط فعالیت بازی، آموزش و ارتباطات اجتماعی انجام می شود. یادگیری سبب تکامل عقل، جامعه پذیری و رشد شخصیتی و هویتی کودک شده و روش های مختلفی برای آن در این سنین به کار گرفته می شود.

با این مقدمه، به مصرف اصلی کودکان امروز نگاه کنیم، چه ابزار و وسیله ای در امر بازی و یادگیری بیشتر وقت ایشان را مشغول کرده؟ وقتی تماشای تلویزیون، کار با کامپیوتر، گشت و گذار در اینترنت، بازی با ایکس باکس و تبلت، ارتباط گیری در وایبر و تلگرام بیش از ۶ساعت از وقت روزانه بچه ها را می گیرد؛
وقتی در میهمانی ها و جلسات خانوادگی، با صحنه جدا نشستن کودکان از یکدیگر و ارتباط گرفتن با هم از طریق شبکه های مجازی مواجه می شویم؛

وقتی والدین، تیزهوشی بچه هایشان را مهارت های ایشان در کار با گوشی همراه و تبلت دانستند؛

وقتی تفاخر بچه ها نسبت به هم مدل های تبلت ها و گوشی هایشان شد؛

وقتی حتی ادبیات گفتاری بچه ها با یکدیگر با زبان بازی clash رخ داد، …

ظاهرا سهم پرداختن به فناوری های ارتباطی مجازی و رسانه های دیجیتال (تلویزیون، اینترنت، کامپیوتر، تبلت و موبایل و ایکس باکس و …) در زندگی روزانه بچه ها بسیار زیاد است که می تواند اثرات خاصی بر فرآیندهای یادگیری و شکل گیری هویتی کودکان داشته باشد.

این واقعیت در توجه به فلسفه رسانه های دیجیتال و فضای مجازی، سوالاتی را به ذهن متبادر می کند:
آیا ذهنیت های شکل گرفته در ایشان از واقعیات بیشتر به سمت حقیقت است یا نسبیت؟
آیا فردیت ها گسترش پیدا می کند یا جمع گرایی ها و از خودگذشتگی برای جماعت؟
آیا جوانان آینده می توانند تعاملات اجتماعی سازنده و مناسب داشته باشند؟
آیا این کودکان می توانند لذت تجربه معنوی و ارتباط با خدا را درک کنند؟
آیا این کودکان می توانند در زندگی، خردورزی و عقلانیت داشته باشند یا ترجیح می دهند در همان عالم تخیل و توهم زندگی کنند؟
آیا ارزش های اخلاقی حیا، عفت، صبر، عفو و گذشت در نسل آینده گم می شود؟

ادامه »

دانلود کتاب اسرار آل محمدصلی الله علیه و آله برای سیستم های اندروید.

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

اسرار آل محمد، با نام اصلی کتاب سلیم بن قیس هلالی، نوشتهٔ سلیم بن قیس هلالی از قدیمی‌ترین کتب تاریخ بعد از پیامبر است.

امکانات:
-قابلیت ثبت علاقه مندی
-امکان تغییر فونت
-قابلیت اشتراک گذاری متن
-امکان تغییر اندازه متن
-منوی کشویی برای دسترسی آسان به امکانات برنامه
-بهینه سازی شده برای تمامی گوشی ها و تبلت ها
-طراحی بسیار زیبا
-سامانه پیامکی با امکاناتی همچون نظرسنجی،حدیث و…

دانلود برنامه اسرار آل محمد(ص) Asrar Al Mohammad v1.0

مهدکودک‌ها، فاجعه ای در تربیت دینی

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1394

 

در گذشته مادران تمام تلاش خود را به کار می گرفتند تا کودکان خود را به بهترین نحو ممکن تربیت نمایند. اما با ظهور فرهنگ غرب در جامعه ایران و اسلام، زن که مهمترین و اصلی ترین مربیان کودک خود بود موظف به کار کردن دوشادوش مردان شدند و با این اتفاق مهمترین وظیفه خود یعنی مادری را از یاد بردند و تربیت فرزندان خود را به دیگری سپردند که هم اکنون شاهد اثرات سوء آن در جامعه می باشیم.

خروج مادر / همسر از محیط خانه منجر به پدید آمدن مکان‌هایی شد که خدماتی به خانواده ها برای رفع این خلاء ارائه دهند.این خدمات شامل افزایش سالن های غذا خوری، مراکز نگه داری کودکان، تولیدات پوشاک و غیره شد. گرایش زن به اشتغال، روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون می سازد و این امر موجب کاهش روابط عاطفی با فرزندان می شود که بسیار نگران کننده است. نقش زن در خانه گرداگرد سه محور همسرداری، فرزندداری و خانه داری دور می زند که هر یک مدیریت ویژه ای را می طلبد و نیازمند نظم و صرف وقت کافی است. وظایف مادری، بچه داری، خانه داری و رسیدگی به همسر، زن را تا حدودی با هویت و نقشی که در اجتماع دارد، در تضاد قرار می دهد.

در این دوره ما به علل به وجود آمدن مهد کودک ها و تاثیرات مثبت و منفی آن بر جامعه آینده و زندگی کودکان می پردازیم.

سرفصل‌ها

1. مهدکودک و فاجعه دینی

2. منشأ ظهور مهدکودک ها

3. مضرات عدم حضور مادر در کنار کودک

4. مهدکودک پس از انقلاب اسلامی در ایران

5. اهمیت تربیت در سنین کودکی

6. تربیت کودک در ایران قبل و بعد از اسلام

7. الگوپذیری در سنین کودکی

8. مهدکودک های امروز ایران

9. اهداف آموزش مهدکودک ها

10. آسیب ها

11. منابع

ادامه »