هويت شرق نشينان و گستره تهاجم فرهنگى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392

سخن امام راحل(قدس سره) درباره مبارزه با تهاجم فرهنگى
«اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد، بپاخيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات سالم مجتمع شويد و دست خيانت ابر قدرتها را، از ممالك خود و خزائن سرشار آن، كوتاه كنيد و مجد اسلامى را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد، كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نماييد و روى پاى خودتان بايستيد و برروشنفكران غربزده و شرق زده بتازيد و هويت خويش را دريابيد و بدانيد كه روشنفكران اجير شده بلايى بر سر ملت و مملكتشان آورده اند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين، تكيه ننماييد، بر شما آن خواهد گذشت كه تاكنون گذشته است. امروز زمانى است، كه ملتها بايد چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آنان را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب، نجات دهند كه امروز، روز حركت ملتهاست»1.

در باب تهاجم فرهنگى، سخن، بسيار گفته شده است و در بيان اهميت و حساسيت اين پديده قرن، و نوع برخورد با آن، گفته ها و نظريه هاى مختلفى ابراز شده كه هر يك، اغلب ناظر به بعدى از ابعاد فرهنگ است و بنابر اين كه در آنها به كداميك از عناصر تشكيل دهنده فرهنگ اصالت داده شده باشد و به ميزان ارزشيابى آن عنصر، با يكديگر متفاوتند.
آنچه در اين تهاجم، مورد توجه و تأكيد انديشمندان مسلمان و مسؤولان دلسوز جامعه قرار گرفته، اساسى ترين عنصر فرهنگ ما، همانا معارف و ارزشهاى دينى مى باشد كه به شدت، هدف هجوم دشمنان ما واقع شده است.
در جهان معاصر، هويت و شخصيت حقيقى ما شرقيان، در پرتو فرهنگ آسمانى مان رقم مى خورد، بدان معنا كه در آن سوى كره زمين ـ اگر چه نمى توان به سخن دشمن زياد خوشبين بود، اما به هر منظورى كه باشد ـ شناسنامه ما را، با مباحث عرفانى و معارف الهى ترسيم مى كنند.
امروز، اگر غرب با تكنولوژى پيشرفته اش شناخته مى شود، شرق نيز با معنويت و انسانيت، اخلاق و عاطفه، و با فلسفه و حكمت و ايدئولوژى متافيزيكى اش هويت مى يابد. و اين همان چيزى است كه به ذائقه دشمنان ما تلخ مى آيد و قرنها است كه در برابر آن صف آرايى كرده اند.
استعمار فرهنگى براى قطع ريشه هاى اعتقادى، در كشورهاى اسلامى مبارزه مى كند كه اين مبارزه، مقدمه اى براى از ميان بردن تفكر و بينش توحيدى در تمامى جهان است.
اگر چه مساله تهاجم در كشورما، از مدتها قبل مطرح بوده است، اما پس از پيروزى انقلاب اسلامى و نفوذ فرهنگ پوياى اسلام در عرصه هاى بين المللى، نمودى تازه يافته است و استكبار جهانى با سرمايه گزارى هاى وسيعى تلاش مى كند تا حركت انقلاب و نفوذ فرهنگ اسلامى را متوقف سازد و نه تنها راه صدور آن را به كشورهاى ديگر سد كند، بلكه تا آنجا كه مى تواند، فرهنگ ماترياليستى و مبتذل خود را به صورتى گسترده تر، به كشورهاى اسلامى و شرقى، خصوصاً به كشور ما وارد كند و اين همان «تهاجم فرهنگى» است كه امروزه درباره آن سخن مى گوييم.
از آنجا كه هر پديده اى داراى ويژگيها و جنبه هاى خاصى است كه شناخت صحيح آن، ارتباط مستقيم و وابستگى تامى به تشخيص آن ويژگيها دارد، از اينرو، پيش از ورود در گستره بحث تهاجم فرهنگى نيز لازم است كه ابعاد آن را به خوبى بشناسيم و عناصرش را با دقت تجزيه و بررسى كنيم. بديهى است كه لازمه مقابله با هجوم دشمن، آگاهى و احاطه به ابعاد آن است؛ پس بايد ابتدا دشمن و ماهيت او را بشناسيم و انگيزه و هدف او را بدانيم، پس از آن، زمان حمله و ناحيه نفوذ و عوامل داخلى او، و نيز ابزار و تجهيزات و شيوه ها و تاكتيك هايى را كه در اين حمله بكار خواهد برد، شناسايى كنيم. سپس با دقت، نيروهاى خودى و راههاى مقابله با تهاجم دشمن را مورد بررسى قرار دهيم. در اين صورت مى توانيم اميدوار باشيم كه در اثر احاطه بر همه جوانب مبارزه، فريب دشمن را نخواهيم خورد و به پيروزى در برابر او دست خواهيم يافت. اكنون در بحث «تهاجم فرهنگى» نيز نخست بايد منظور از «فرهنگ» و معناى «تهاجم» روشن گردد. پس از آن، وجود چنين تهاجمى به جامعه اسلامى امروز ما نفياً و اثباتاً بررسى شود. سپس جريان و يا گروههاى مهاجم، زمان تهاجم و همچنين هدف، انگيزه و شيوه هاى آنان مورد شناسايى قرار گيرد.
در اين بحث، لازم است كه رابطه ميان فرهنگ و تكنولوژى نيز مورد بررسى واقع شود و روشن گردد كه آيا با توجه به ضرورتهاى زمان، اصولا مقابله با تهاجم فرهنگى امكان پذير است؟ و همچنين روشن شود كه تفاوت ميان ترويج فرهنگ و جذب آن با تحميل و تهاجم فرهنگى چيست و آيا ترويج يك فرهنگ نيز در همه حال، امرى نامطلوب و ناپسند است؟

صفحات: 1· 2

پيروى از اهل بيت(عليهم السلام) ، راه رسيدن به عرفان حقيقى

نوشته شده توسطرحیمی 9ام شهریور, 1392

هرچه شيئى نفيس تر و باارزش تر باشد، دشمن بيش ترى دارد. هر قدر كالايى گران بهاتر باشد، نوع تقلّبى و غير واقعى آن بيش تر ساخته مى‌شود؛ مثلا، الماس چون سنگى قيمتى است، زياد سعى مى‌كنند تا سنگ‌هاى ديگرى را مانند آن درست كنند و به جاى الماس بفروشند. اين مسأله به دليل كمياب بودن كالاى اصلى از يك سو و ارزش مند بودن آن از سوى ديگر است. عرفان و سير و سلوك واقعى راهى است دشوار و صعب الوصول كه پيمودن آن نياز به اخلاص كامل، استقامت و پشتكار دارد. گذشته از اين، هركس به قدر همت و ظرفيت خويش مى‌تواند مراحلى از آن را بپيمايد. ممكن است در ميان ميليون‌ها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عاليه آن دست پيدا كنند. به دليل محبوبيت اين كالا و پرمشترى بودنش، زيادند افرادى كه نوع بدلى و تقلّبى آن را عرضه مى‌كنند. متأسفانه امروز بازار عرفان‌هاى تقلّبى در دنيا رواج زيادى دارد، و اين خلاف انتظار نيست. اكنون در اين ميان، چه بايد بكنيم تا اين نياز فطريمان را اشباع كنيم و در رسيدن به كمال نهايى خود كامياب باشيم؟

به نظر ما تنها راه براى رسيدن به اين مهم شناخت هرچه بهتر و بيش تر اهل بيت(عليهم السلام) و مكتب و روش آنان و محك زدن ساير چيزها با آن است. هر معرفتى كه عرضه مى‌شود و هر دستورالعملى كه ارايه مى‌گردد، بايد با معارف و دستورات آنان بسنجيم؛ اگر متناسب با آنها بود حقيقى است، وگرنه بدلى و از نوع غير واقعى است. با اين محك، مى‌توانيم بفهميم در ميان روش‌هايى كه براى سير و سلوك و تكامل انسان عرضه مى‌شود، كدام يك سالم تر و مفيدتر است.

يكى از رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد، وصيت امام صادق(عليه السلام) به يكى از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است كه مقامات والايى در معنويات و معارف داشته است. در اين وصيت، حضرت ابتدا هشدار مى‌دهند و متذكر مى‌شوند، كسانى كه در مسير صحيحى قرار مى‌گيرند و مى‌خواهند راه درست خداشناسى را طى كنند، بايد توجّه داشته باشند كه خطرات بسيارى در پيش رويشان وجود دارد. طرح اين نكته از سوى امام صادق(عليه السلام) در ابتداى اين روايت براى توجه دادن به اين نكته است كه گرچه بحمداللّه، خداوند ايمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در ميان تمام اديان آسمانى، كامل ترين آنها، يعنى اسلام را پذيرفته ايم؛ هم چنين در ميان مذاهب منسوب به اسلام نيز مذهب اهل بيت(عليهم السلام) را انتخاب كرده ايم و ظاهراً راه خود را يافته ايم و هيچ مشكلى نداريم، اما از يك نكته نبايد غفلت كنيم.

بزرگ ترين خطر تهديد كننده سالك

راحت طلبى و تنبلى هميشه در انسان وجود دارد. همين موجب مى‌شود انسان وقتى به جايى مى‌رسد تصور كند ديگر مشكلى ندارد و كار تمام است، در حالى كه اگر خوب بينديشد، مى‌بينيد كه تازه اول مشكل است. هر قدر انسان در نردبان تكامل بالاتر مى‌رود، سقوطش خطرناك تر مى‌شود. كوه بزرگى را تصور كنيد كه عده‌اى قصد دارند به قلّه آن صعود كنند. كسانى كه در دامن كوه سير مى‌كنند، خطر چندانى تهديدشان نمى‌كند. آنها كه كمى بالاترند، اگر بلغزند، ممكن است فقط يكى دو متر سقوط كنند، ولى بالاخره جان سالم به در مى‌برند. اما آنها كه تا نزديكى قلّه بالا رفته اند، اگر سقوط كنند، به هيچ وجه نجات نخواهند يافت.

وضعيت ما در مسير تكامل نيز به همين ترتيب است. درست است كه بسيارى از مراحل كمال را طى كرده ايم و راه درازى را پيموده ايم، و اگر ادامه دهيم به مقصد مى‌رسيم، ولى در چنين مرحله‌اى اگر در بين راه سقوط كنيم، خطر هلاكتمان قطعى است.

شيطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده كه  «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِينَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(ص/82)گفت: «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد»، سعى و تلاش او بر اين است كه انسان‌ها را از مسير حق منحرف كند. هر قدر انسان در راه صحيح پيش تر برود، شيطان بيش تر تلاش مى‌كند تا او را منحرف سازد. شيطان با كسانى كه از ابتدا قدم در اين راه نگذاشته اند، كارى ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نيست شيطان آنها را منحرف كند. به محض آن كه كسى يك قدم در راه صحيح برمى‌دارد، شيطان متوجه او مى‌شود و سعى مى‌كند تا از همان ابتدا او را منحرف نمايد. اگر دو قدم به پيش رفت، تلاش شيطان مضاعف مى‌شود. هر قدر در اين راه جلوتر برود، شيطان سعى بيش ترى براى گمراهى او مى‌نمايد.

بنابراين ما كه راه حق را شناخته ايم و در بين اديان و مذاهب، صحيح ترين آنها را انتخاب كرده ايم، شيطان دشمنى بيش ترى با ما دارد و نيروهايش را صرف مى‌كند تا منحرفمان سازد. پس بايد توجه داشته باشيم كه دچار لغزش نشويم و در مبارزه با شيطان كاملا حواسمان را جمع كنيم. به هدايت فعلى خودمان هم نبايد مغرور باشيم؛ زيرا از عاقبت كار خود خبر نداريم. بايد نسبت به آينده بيم ناك باشيم؛ چون شيطان تمام نيروهايش را براى گمراه ساختن ما صرف خواهد كرد. اين اولين نكته‌اى است كه در اين حديث بر آن تكيه شده است. البته چون مخاطب امام صادق(عليه السلام) يكى از ياران خاص آن حضرت بوده، نيازى نبوده به تفصيل اين مطالب را ذكر كنند؛ فرموده اند:

يا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابليسُ حبائِلَهُ في دارِ الغرورِ؛‌اى عبداللّه، شيطان در اين عالم فريب كارى، دام‌هاى خود را گسترده است. فما يَقْصُدُ فيها اِلاّ اولياءَنا؛ از اين كار هم هيچ مقصودى ندارد، جز آن كه دوستان ما را به دام بيندازد. به عبارت ديگر، هدف اصلى شيطان به دام انداختن دوستان ما است.

منبع: پندهای امام صادق علیه السلام به ره جویان صادق/آیت الله محمد تقی مصباح یزدی

بدرقه کجاوه های نور

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1392

تشییع پیکرهای 92 شهید تازه تفحص شده در روز شهادت امام صادق علیه السلام در تهران

داغ دل لاله
امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرببلا وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم.

«گفته بودم چو بيايی غم دل با تو بگويم

چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايی».


حضور 92 پروانه عاشق كه در وصال يار بال و پر سوزاندند، اين روزها هوای آلوده تهران را رنگی آسمانی بخشيده و غم غربت اين گمنامان كه در آسمان نامدارند، غفلت از غم‌هايمان را سبب شده است.

«باز باران با ترانه، می‌چكد بر بام خانه»… ولی اينبار نه خانه‌ای در روستاهای شمالی كشور، بلكه در تهران. نمی‌دانم ما می‌خواهيم ميزبان آنها باشيم، يا آنان هم اكنون ميزبان ما هستند.

قدم به معراج شهدا كه می‌گذارم، چشمانم ناخودآگاه هر گوشه را می‌كاود تا جسم پاك شهدای تازه تفحص شده را بيابم. دستانم قدرت گرفتن قلم را ندارند، دست و دلم می‌لرزد، … اشك بر گونه‌ام می‌غلتد و امانم نمی‌دهد. با سلام و صلوات پا به داخل سالن نگهداری شهدای گمنام و بانامی می‌گذارم كه تازه تفحص شده‌اند و جز يا حسين(ع)، يا حسين(ع)، كلمه‌ای بر زبانم جاری نمی‌شود، انگار زبانم قفل شده است. سالن بوی عطر گلاب می‌دهد، گويی صادق آهنگران است كه نوايش در گوشم می‌پيچد كه «ای از سفر برگشتگان، كو شهيدان ما».

معراج شهدا، پيكر 92 شهيد گمنام و بانام

برادرانی كه امروز دور هم جمع شده‌اند تا بار ديگر مهمان كنند ما را كه به مهمانی لاله‌ها آمده‌ايم. 30 ستون و هر ستون كه از سه شهيد تشكيل شده، دور تا دور سالن چيده شده‌اند، اين ما نيستم كه آنها را در بر می‌گيريم، آنها هستند كه ما را دوره كرده‌اند؛ گويی اكنون وقت آمدنشان است تا دستی از ما بگيرند، اين ياران گمنام امام زمان(عج).

دست برادران معراجی(معراج شهدا) در دور محوطه سالن طوافشان می‌دهد، گويی پيكر مطهر برادرانمان كه هم اكنون آسمانی شده‌اند، بر دوششان چنان سبك است كه بر ابرها سير می‌كنند و اين تنها بازمانده‌های جسم خاكی‌شان، در پی رسالتی ديگر به دست برادران و خواهران امروز رسيده است و چنان با پرچم و كيسه نايلون بر دور تا دورشان پيچيده‌اند، كه مبادا استخوان‌هايی كه به تازگی از خاك بيرون كشيده شده، لطمه‌ای ببيند. مبادا جسم پاره پاره فرزندان غيور اين سرزمين پراكنده‌تر شود.

والفجر 8، بدر، خيبر، تك دشمن و كربلای 5، عمليات‌های كه نامشان بر تابوت مطهر برادران شهيدمان نقش بسته، 92 شهيد كه همگی گمنام باقی ماندند. نمی‌دانم شايد پاره‌های تن خيلی از مادران در اينجا آرميده باشند، شايد پيكر شهيد بهروز صبوری هم در ميان اينها باشد و شايد پيكير مهدی باكری و بسياری از شهدای ديگر…

چشمم به سن و سالشان كه می‌خورد، آه از نهادم برمی‌آيد؛ 16، 18، 19، 22، 23، 28، سنينی كه من و شايد بسياری امثال من، روزگارمان را در آن سن و سال به بيهودگی گذرانده‌ايم و حالا با ديدن پيكر آسمانی اين دلاورمردان جوان و نوجوان اين سرزمين كه برای دستگيری آمده‌اند، تنها واژه‌ای كه بر روان و زبان جسم خاكی‌ام روان می‌شود، شرمندگی است؛ شرمنده آنان كه دوران جوانی‌شان را برای امروز همچون منی ايثار كردند كه نه فقط از آخرت، بلكه از ارزش وجودی خود نيز غافلم و دردناك‌تر اينكه برادران شهيدم … «يادم تو را فراموش».

آنان كه در غربت فاو، شلمچه و مجنون، جوانمردانه جنگيدند و غريبانه و به دور از اصل و نسل خود، در غربت بيابان به وصال الهی پيوستند و آسمانی شدند، از ما چه خواستند و ما چطور ناجوانمردانه خواسته آنان را كه گرانبهاترين گوهر وجودشان را ارزانی ما كردند، زمين گذاشتيم.

يادمان رفت كه «شهيد عزادار نمی‌خواهد، رهرو می‌خواهد»؛ يادمان رفته كه سال‌های عزت امروز، حاصل وفاداری و فداكاری چه جوهردارانی است؛ از ياد برديم، رنگ و لعاب آسمانی شهدای گلگون كفن را؛ و پا گذاشتيم بر خون پاك آنان كه به ظاهر رفته‌اند، ولی هستند و نظاره‌گر بدعهدی ما.

و مهمتر از همه اينكه يادمان رفت كه يك روز در پيشگاه الهی، خواسته يا ناخواسته بايد حاضر شويم و جوابگوی خونی كه به پای اين سرزمين و برای آزادگی و سربلندی ما بر زمين ريخته شده است كه «انا لله و انا اليه راجعون».

منبع:http://www.iqna.ir

ماهواره با طعم آب شور!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام شهریور, 1392

سکانس اول: زمین خیلی لغزنده هست, در شیب کاسه گونه اش کمی صافی هم دیده میشود, پژمان توپ را که شوت میکند معلوم نیست پایش به کدام سنگ بیرو زده میخورد و خون جاری میشود. رضا اما لبش چندتا بخیه دارد از همین سنگهای بد قلق زمین فوتبال! زمینی در بالای یک روستای دور افتاده که برای رسیدن آن خیلی باید گاز و ترمز و کلاچ را به مذاکره بگذاری. بازی تمام میشود سگنبالیست برای خودش, بچه ها به گوشه ای میروند, موبایلها را بیرون می آورند باورت نمیشود در کوه دورافتاده گوشی های آخرین مدل پیدا کنی, آهنگ ها که صدای ضربان ریتم شان به تپش میافتد در مبهوت میمانی که چطور یاد ماشین های باکلاس شمال تهران با سیستم صوت اکسیژنی افتاده ای! فیلم های مستهجن که دیگر خود حکایتی دارد در این گوشه گوشیهای روستا. حالا جواب سوالم را میگیرم که چرا مادر سالخورده شان باید در کوه چوپانی کند و آنها در زمینی که حاضر به صاف کردنش نیز نیستند فوتبال بازی کنند! ماهواره این میزبان نیمه شبهای نسل جوان روستا کار خود را کرده است.

سکانس دوم : روستایشان نزدیک مرز است یا بهتر بگویم مرز خط کشیده بین آنها و ادامه آنها! تا دلت بخواد بچه ریز و درشت اونجا میبینی. دخترانی با تیپ و حجابی به مراتب آرایش کرده تر از همین تقاطع ونک خودمان! پشت بامشان سنگین شده است از دیش های ماهواره. بوی تعفن فاضلاب رها شده در دشت صبحگاهان سرسفره بین الطلوعینت مینشیند. سطح آب اینجا بالاست و همین سبب شده فاضلاب ته نشین شده در چرخه ای دیگر با آب آشامیدنی مخلوط گشته و کلی بیماری مختلف ببار آورد. میگوید 28 شبکه کرد زبان برایمان از ماهواره برنامه اجرا میکنند و همه گیرنده های لازم رو دارند تا برنامه ای خدای ناکرده قضا نشود!! کمی صحبت بازتر که میشود میگوید ماهم خیلی دوست داریم بدانیم در تلویزیون داخلی کشورمان چه میگذرد ولی چه کنیم اینجا پوشش رسانه ای شبکه های داخلی نیست! ته مغزت سوت میکشد که …. . حالا مشکل اصلی روستا شده است کشتی کج بچه ها باهم و البته چندین و چند الگوی دیگر ماهواره ای. بوی گند فاضلاب هنوز به مشام میرسد.

سکانس سوم: نوروز آفتابش خورده است روی زمین بی رمق کویر جنوب کرمان. روستایی پر از کپر. ماموریت مان ساختن 14 باب دست شوئیست. گروه قبلی ما 14حلقه برای دست شوئی های بالقوه کنده اند و ما قرار است برای این چاهای بالفعل دست شوئی بسازیم. از آنطرف روستا با قمقه های بزرگ آب ملات را تامین میکنیم. جوانی از روستا کنار تقریبا تنها ساختمان غیر کپری جاخوش کرده است. موتوری جلوی درب کپری گذاشته که سردرش چندتا رشته سیم بهم گره خورده اند. مشتاق میشوی ببینی نهایت این سیم در گرداگرد این کپر به کجا ختم میشود. خشکم میزند روی یک بلندی این سیم کپر را وصل کرده به یک دیش ماهواره!! کفگیر هضم این واقعه را داری به ته دیگ خوش بینی خودت میزنی که میبینی جوانی خوش هیکل ولی خواب آلود قدم بیرون میگذارد. سلام و احوالپرسی میکند غبار گیجی را از صورتم پاک میکنم و خودمانی میگویم تو این بیابان با این موتور کجا میخواهی بری؟ هندلش را محکم میزند و دود اگزوزش مهر تایید میزند بر وفای به عهد مرکوب به راکب. پاسخش قلبم را آتش میزند: میروم از چند روستا آنطرف تر یه گالن سوخت بیارم واسه موتور برق. آخه افتتاحیه جام جهانیه و دیدنش از ماهواره حظ دیگه ای داره. کنار تلویزیون, ویدئو و… دارد و سی دی های فلانی که روی آن چیده شده. روستایی با دهها سال قدمت دست شوئی نداردآنوقت جوان آن….

سرتان را درد نیاورم دوستان, حقیر با اینکه خود شاهد و ناظر این سه رویداد و البته رویدادهای مشابه بوده ام ولی حالا که قصد نگارش آنها را داشتم دلم گرفت و آهی از سویدای جانم به لب آوردم. نمیدانم پای ماهواره به روستا باز شده یا روستا بدون یا شده و بعد در دام ماهواره افتاده!! نمیخواهم تحلیل ارائه بدهم که آقای صداوسیما یعنی آن500میلیارد تومان درآمد پخش بازرگانی در سال, 5میلیونش برای آنتن دهی روستای مرز کافی نبود؟ نمیخواهم دوستان بنویسم از گلایه ها.

میخواهم تذکر بدهم خطری را که روستاهای ما را تهدید میکند, بافت سنتی آنها به سرعه در حال پیوستن به دهکده جهانی و همرنگ شدن با رنگ کدخدا هستند و ناخدای این کشتی همان ماهواره ای هست که همه آنها را به کجاآباد میبرد. وقتی یک دست شوئی ساده ندارد میداند هیچ ضابطه قضایی نمی آید بگوید دیش ماهواره ات را جمع میکنیم. اصلا پای مسئولی به آنجا باز نمیشود. کودک روستای ما قبل از آنکه دندان شیریش کاملا بیفتد کشتی کج یاد میگیرد کمی بعدتر رقص موزون و در آستانه بلوغ زودرسش یعنی 12سالگی, تا فیلم فلان نبیند خوابش نمیگیرد. سبک زندگی برای خیلی از آنها هوای پاک و شیر تازه و … نیست. سبک زندگی همان مردگی تدریجیست که هزاران کیلومتر آن طرف تر برای او تعریف میکنند.

زمان به سرعت در حال طی شدن است, زیر پوست روستاهای ما آب شوری در حال توزیع می باشد که روزبروز بر عطش رسیدن به ناکجاآباد می افزاید. ماهواره با طعم آب شور تلنگریست به همه ما.

منبع:http://www.farhangnews.ir/link/539

اینفوگرافی / جایی که نباید صدا بلند شود

نوشته شده توسطرحیمی 6ام شهریور, 1392

نرم‌افزار كتابخانه تراث ۲ منتشر شد

نوشته شده توسطرحیمی 6ام شهریور, 1392

كتابخانه مجازی تراث ۲ با محوريت فرهنگ، علوم و تاريخ اجتماعی مسلمانان به كوشش مركز تحقيقات كامپيوتری علوم اسلامی منتشر شد.

 


به گزارش خبرگزاری بين‌المللی قرآن(ايكنا)، كتابخانه مجازی تراث ۲ شامل متن كامل ۲۸۳ عنوان كتاب فارسی و عربی در ۵۲۹ جلد، در زمينه آداب، فرهنگ، علوم و تاريخ اجتماعی مسلمانان منتشر شده است.

دسته‌بندی كتاب‌ها در موضوعاتی همچون دبيری، كتابت، امثال، امالی، حكايات و سياست‌نامه، فراهم شدن زمينه تحقيق برای پژوهشگران مرتبط با دانش تاريخ با عرضه كتاب‌های ميان رشته‌ای تاريخ، امكان جستجوی ساده و پيشرفته در متون برنامه، متن كامل ۱۰ دوره لغت‌نامه به زبان فارسی و عربی از قابليت‌های اين كتابخانه مجازی به شمار می‌رود.

ارتباط واژگان كتب با لغت‌نامه‌های برنامه، متن كامل قرآن به همراه ترجمه با امكان جستجو در آيات و عرضه قابليت‌های پژوهشی مانند نمايه‌زنی، حاشيه‌نويسی، رنگی كردن و علامت‌گذاری از ديگر قابليت‌های كتابخانه مجازی تراث 2 است.

علاقه‌مندان برای خريد اين اثر فرهنگی می‌توانند به نشانی www.noorsoft.org مراجعه كنند تا از محتوای آن برخوردار باشند.

دقّت حساب تا چه اندازه است ؟

نوشته شده توسطرحیمی 5ام شهریور, 1392

شکی نیست در اینکه دقّت حساب در بندگان متفاوت است، وقتی که درباره یک رهبر و یک پیامبر و امام می نمایند ، با دقّتی که درباره یک مجتهد و یا یک عالم می نمایند ، بسیار متفاوت است و دقّتی که در حقّ یک فرد دانا و دانشمند و عالم می نمایند ، با دقّتی که درباره یک فرد عوام می شود ، بسیار مختلف است و دقّتی که درباره یک فرد عاقل بتمام معنی می شود با فردی که از نظر عقل و بمراتب پایین تر است ، بسیار تفاوت دارد . پس می توان گفت که : دقّت در حساب بیک میزان بوده ، بلکه با هم تفاوت کامل دارد . و بر همین مضمون ، روایت هم از امام باقر علیه السّلام وارد شده که فرمود :

روز قیامت در حساب ، بندگان خدا باندازه آنچه به آنها از عقل در دنیا داده اند دقّت خواهد شد .

و فرمود :

اوّلین چیزی که بنده به آن حساب می شود، نماز است ، پس اگر پذیرفته شد سایر اعمال هم پذیرفته خواهد گردید .

« وَ مَنْ کَفَّ فیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقاهُ » وظیفه دیگری که هر فرد مسلمان باید آن را مراعات نماید و نمی شود از آن غافل شد ، بازداشتن شرّ خویش است از توده انسانها، مخصوصاً از اجتماع مسلمین، در تمام اوقات، بالأخص در ماه مبارک رمضان که ویژگی هایی را در بر دارد، چنانکه رسول گرامی اسلام فرمودند :

هر کس در این ماه شر و بدی خود را جلوگیری کند، خداوند از او در قیامت خشم خویش را باز دارد ، بلکه طبق بعضی روایات ، بطور کلی نتیجه جلوگیری از بدی نسبت به دیگران ، محفوظ ماندن از آتش جهنّم است .

حضرت عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السّلام نقل کرده است که : حضرت موسی علیه السّلام از خدا پرسید :

بارالها ! پاداش کسی که اذیّت و آزار خود را از مردم باز دارد و نسبت به آنها خوبی کند ، چیست ؟

فرمود : ای موسی ! آتش او را چنین ندا دردهد : هیچ برای من بر تو راهی نیست .

ابوحمزه ثمالی گوید : از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود : کسی که نفس خود را از اعراض و آبروی مردم باز دارد ، خداوند از او عذاب روز قیامت را باز دارد و هر که خشم خود را از مردم نگه دارد ، خداوند روز قیامت نفس او را «اقاله» کند . معنای اقاله در اسلام این است : کسی چیزی را از بازار بخرد آنگاه آن را پس ببرد ، صاحب جنس آن را پس گیرد ، البته برای چنین عملی پاداش اخروی مترتب است که یکی از آنها همی اقاله است که پروردگار گناهانش را اقاله کند و بپذیرد .

از امام صادق علیه السّلام نقل شده : شرف مؤمن ، نماز شب او و عزّت او ، بازداشتن اذیّت و آزار است از مردم .

جابر گوید : از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیده شد : کدام اسلام برتر است ؟

فرمود : کسی که مسلمانها از دست و زبانش سالم باشند .

از علی علیه السّلام نقل شده : شخص با ایمان ، نفسش از او در رنج و مردم از او در راحتی می باشند .

منبع:http://www.abdolazim.com

لطفاً واردات قلب خود را کنترل کنید!!!

نوشته شده توسطرحیمی 5ام شهریور, 1392

مجاهده با نفس يا پيكار با خواهش هاي شيطاني و خواسته هاي نفساني قله كمال اخلاقي و معنوي است و در مکتب اسلام از آن به عنوان “جهاد اكبر” ياد مي شود.

يكي از نشانه هاي دوست، همسر و همنشين خوب، سودمند و شایسته “دقت و مراقبت” در گفتار و رفتار است. همه ما در طول روز بين نداي فطرت و فضيلت از يك سو و ماديات و طبيعت از سوي ديگر قرار داريم، يكي ما را به ارزش هاي عال و الهي فرا مي خواند تا سنجيده بگوييم و بنگريم و درست بشنويم و ديگري ما را به هرزه گویی و بي معيار خوردن و خنديدن دعوت مي كند و به خوش گذراندن و لذت بردن از دنيا تشويقمان مي کند.

مراقبت و مواظبت نسبت به آنچه مي بينيم و مي شنويم يعني واردات قلبي كه سازنده شخصيت انسان است تحفه اي بي همتا در گنجينه هاي صفات و حسنات انساني است كه مورد تاييد و تاكيد عالمان اخلاق، روانشناسان، جامعه شناسان و حتي پزشكان است تا سلامت و امنيت روحي- رواني و جسماني همپاي هم فراهم و بركات بي شماري براي استمرار حيات و بهره بردن از لذات بيش تر از بيش تر مهيا گردد.

مجاهده نفس يا پيكار سخت با خواهش هاي شيطاني و خواسته هاي نفساني، قله اي بلند و حتی بي مانند در عرصه هاي كمال اخلاقي و معنوي است كه از آن به “جهاد اكبر"ياد مي شود. جهاد و مجاهده از"جهد” يعني رنج و زحمت فراوان و كنايه از جنگي دشوار و طاقت فرساست كه مردان مرد را مي طلبد تا توان ماندن و استقامت ورزيدن داشته باشند، گرچه در جبهه اين جهاد، زخمي و مجروح يا ناقص و معلول شوند، اما از پاي ننشيند تا هرگز اسير هواها و هوس ها نگردند و به يكي از اين دو مقام نائل شوند پيروزي يا شهادت.

سنگلاخ هاي اين مسير چنان طاقت فرساست كه مبارزه با دشمن ظاهري در گوشه اي از خاك كه همراه با دشواري هاي شديد است در برابر مجاهده نفس “جهاد اكبر” يا نبردي بسيار دشوار و بزرگتر لقب يافته است. چنان كه رسول خدا (ص) پس از بازگشت از جهاد با دشمن، روبه اصحاب خويش كرد و فرمود: از جهاد كوچك تر باز گشته ايد و رو به جهاد بزرگ تر داريد كه مخالفت و مجاهدت با هواهاي نفساني و اميال و خواسته هاي شهواني است.(بحار الانوار،64 ،ص 360 )

ارزش بي اندازه جهاد با نفس كه يكي از راه هاي نفسگير و رنج آور براي دستيابي به بلنداي سعادت و سربلندي است چنان عظيم و پر شكوه است كه امام علي (ع) درباره آن مي فرمايد: پيكار سخت و طاقت فرسا با خواهش هاي نفساني، نمودار فضل و فضيلت و فرزانگي است.

ناگفته پيداست كه شناخت و معرفت نسبت به ارزش و عظمت خود، يگانه بنيان حركت آفرين، سرعت و سبقت بخش در مسير مجاهده نفساني است، از اين رو گام نخست اين راه از سوي عالمان اخلاق، تفكر و بصيرت و بينايي ناميده شده است كه از آن به “يقظه” يعني بيداري نيز نام مي برند. در پي اين تلاش مراقبت، محاسبه و مواخذه نفس پديد مي آيد و ياد خدا مونس آدم مي شود و پس از چندي صفاي نفس و روشني روان جايگزين زنگارهاي گناهان مي گردد. خداوند متعال در آیه 6 سوره عنکبوت درباره مجاهدان عرصه ظاهري و باطني مي فرمايد:

و كساني كه در راه ما كوشيده اند، به بقين راه هاي خود را بر آنان مي نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.

اميرمومنان علي (ع) كه خود قهرمان مبارزه با هواها و هوس هاي نفساني بود با بينش بي نظير خويش رهنمودهاي ارزشمندي به شيفتگان پاكي و پاكيزگي و پاكدامني ارائه مي دهد و می فرماید: بلنداي دين و دين باوري صبر، يقين و جهاد با هواهاي نفساني است.

منبع:خبرگزاری مهر

وهابیت شناسی+دانلود کتاب

نوشته شده توسطرحیمی 5ام شهریور, 1392

ردیف

عنوان

نویسنده

ناشر

محل نشر


دانلود

1

ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


2

استمداد از اولیا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


3

البانی و بن باز محدث و مفتی وهابیان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


4

بدعت چیست؟

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


5

تأویل صفات خدا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


6

خدای مجسم وهابیت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


7

دشمنی ابن تیمیه با اهل بیت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


8

رفتار وهابیان با مسلمانان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


9

زیارت پیامبر و اولیاء

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


10

سلفی گری در بوته نقد

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


11

عقل از منظر وهابیان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


12

علم و سلطه غیبی اولیا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


13

نظام واسطه در خلقت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


14

نقد وهابیت از درون

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


15

وهابیان تکفیری

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


16

وهابیت و تبرک

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


17

وهابیت و تقریب مذاهب

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


18

وهایبت و توجه به اولیاء(قسم،‌دعا، نذر و قربانی)

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


19

وهابیت و شرک

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


20

وهابیت و شفاعت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


21

وهابیت و عالم برزخ

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


22

وهابیت و توسل

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران


23

تاریخ و نقد وهابیت

سید محسن امین

مطبوعات دینی

قم


24

توسل و رد شبهات

یوسف احمد دجوی مصری

مشعر

تهران


25

جنبش‌های اسلامی معاصر

سید احمد موثقی

سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها

تهران


26

سلفیه بدعت یا مذهب نقدی بر مبانی وهابیت

محمد سعید رمضان البوطی

بنیاد پژوهش‌های اسلامی

مشهد


27

نخستین اندیشه‌های شیعی تعالیم امام محمد باقر

دکتر ارزینا آر. لالانی

پژوهش فرزان روز

تهران


28

نقد و بررسی اندیشه‌های وهابیت در مسئله توحید و لوازم آن

خادم حسین حبیبی

موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی

قم


29

هشدار در خصوص تکفیرهای بی رویه

محمد بن علوی مالکی

مشعر

تهران


30

وهابیت و ریشه‌های آن

نور الدین چهاردهی

سازمان چاپ و انتشارات فتحی

تهران


31

وهابیگری

حامد الگار

بنیادپژوهش‌های اسلامی

مشهد


32 دانشنامه امام علی (ع) (8) زیر نظر علی‌اکبر رشاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران

33 دانشنامه امام علی(ع) (9) زیر نظر علی‌اکبر رشاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران

34 مظلومی گمشده در سقیفه (1) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران
35 مظلومی گمشده در سقیفه (2) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران
36 مظلومی گمشده در سقیفه (3) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران
37 مظلومی گمشده در سقیفه (4) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران
38 سیره رسول خدا (ص) رسول جعفریان دلیل ما قم
39 سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص) جمعی از محققان پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم

باتشکر از پایگاه پژوهشی تخصصی وهابییت شناسی

توسل به اهل بيت علیهم السلام در منابع اهل سنت

نوشته شده توسطرحیمی 5ام شهریور, 1392

توسل به اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) طبق روايات اهل سنت نيز، حتى پيش از خلقت دنيوى معصومين هم جايز است و در روايات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن آل عبا.

از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خدايا پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم … اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد.(1)

عبدرى قيروانى ، از بزرگان مالكيه (متوفاى 731) گفته است :

(كسى كه به زيارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مايوس نخواهد شد ؛ چرا كه آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ريزش و آمرزش گناهان مى شود. هركس درآستان آن حضرت بايستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت .)(2)

نيز قسطلانى در كتاب (المواهب اللدنيه ) گفته است :

(زائر پيامبر اكرم ، سزاوار است كه دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسيار داشته باشد. استغاثه ، طلب يارى و پناهجويى است . فرقى نمى كند كه به لفظ استغاثه باشد، يا توسل ، يا تشفع و توجه . توجه هم به معناى آن است كه انسان در پى يك موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جويدتا به يك مقام بالاتر از او دسترسى پيدا كند.)(3)

(زرقانى ) نيز نوشته است :
(زائر پيامبر (ص ) به آن حضرت توسل جويد و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسالت كند، چرا كه توسل به حضرتش كوههاى گناه و بارهاى سنگين معاصى را فرو مى ريزد، بركت شفاعت او و عظمتش در پيشگاه پروردگار، در حدى است كه هيچ گناهى ياراى ماندن در برابرش نيست . هركس جز اين عقيده داشته باشد، محرومى است كه خداوند، چشم بصيرتش را كور كرده و دلش را به گمراهى كشانده است . آيا مخالف اين عقيده ، اين آيه را نشنيده است . (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم …) تا آخر آيه .)(4)

گروهى از بزرگان و علماى اهل سنت ، در مورد توسل دامن سخن را گسترده اند و گفته اند كه توسل به پيامبر اكرم (ص ) در هر حال جايز است ، قبل از خلقتش و پس از خلقت ، درطول حيات دنيوى و پس از وفاتش ، در مدت عالم برزخ و پس از برپايى رستاخيز و در عرصات قيامت و بهشت .

گفته اند كه توسل سه نوع و به سه معنى است :

1 - حاجت خواستن از خداوند، به واسطه مقام پيامبر و به بركت وجود او. اينگونه توسل جستن در همه حالات ياد شده جايز است .

2 - به معناى درخواست از پيامبر كه درباره زائر دعا كند. اين نيز در همه حالات ، جايز است .

3 - اينكه از خود پيامبربخواهند، چرا كه آن حضرت مى تواند نزد خدا شفاعت كند و از پروردگارش بخواهد، از اين رو ما از خود او مى خواهيم . بازگشت اين نوع ، به همان معناى دوم است و اشكالى ندارد. در تاريخ هم نمونه هايى بوده است ، مثل كسى كه نزد پيامبر، از ضعف حافظه خود شكايت كرد. حضرت با دست نهادن بر سينه اش ، به شيطان دستور داد كه از درون او دور شود. از آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنيد، دريادش مى ماند.(5)

در حديث آمده است كه حضرت آدم به حق و به نام مبارك پنج تن اهل بيت ، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذيرفت ، اين همان (كلمات ) بود كه به تعبير قرآن كريم ، آدم از خداوند متعال دريافت كرد.(6)

اين حديث ، در منابع متعددى از كتب اهل سنت آمده و بزرگان حديث ، آن را صحيح و موثق شمرده اند.(7) حتى (ابن جوزى ) در كتاب خويش به نام (الوفاء فى فضائل المصطفى ) در اين زمينه فصلى گشوده و با عنوان (باب التوسل بالنبى ) و (باب الاستشفاء بقبره ) احاديث اين موضوع را آورده است و محمد بن نعمان مالكى نيز كتابى دارد با عنوان (مصباح الظلام فى المستغيثين بخير الانام ). همچنين ابن داود مالكى در كتاب (البيان و الاختصار)، حكايات بسيارى از كسانى نقل مى كند كه با توسل و التجاء به پيامبر اكرم (ص ) برايشان گشايش و فرج حاصل شده است .

با اين حال ، شگفت از نويسنده بى خبرى همچون (قصيمى ) است كه با پيروى ازهتاك و دروغ بافى همچون ابن تيميه همه اين احاديث صحيح نبوى را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پيامبر و آل او را رد كرده و گفته است : چيزى را از خدا خواستن و او را به حق پيامبر يا هركس ديگر از پيامبران و صالحان قسم دادن ، هيچ ارزش علمى و دينى ندارد و نمى تواند يك كار مقبول و شايسته باشد، تا چه رسد كه وسيله آمرزش و عفو كامل شود! صرف گفتن الفاظ چه تاثيرى دارد و نزد خدا چه قيمتى مى تواند داشته باشد تا موجب ريزش گناهان گردد؟(8)

راستى … قصيمى آن همه احاديث صحيح را درمورد توسل به پيامبر و آل او چگونه پاسخ مى دهد؟

اين آيه قرآن را چگونه جواب مى دهد كه خداوند مى فرمايد: اى پيامبر!آنان كه به خويشتن ستم كردند، اگر نزد تو آيند و از خداوند آمرزش بخواهند و پيامبر هم براى آنان از خداوند مغفرت بطلبد، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت :

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»(النساء/64)
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اين که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامي که به خود ستم مي‌کردند (و فرمانهاي خدا را زير پا مي‌گذاردند)، به نزد تو مي‌آمدند؛ و از خدا طلب آمرزش مي‌کردند؛ و پيامبر هم براي آنها استغفار مي‌کرد؛ خدا را توبه پذير و مهربان مي‌يافتند.(9)

البته ادعاهاى امثال قصيمى و ابن تيميه را بزرگانى از خودشان پاسخ داده و سستى آنها را بيان كرده اند و گفته اند كه واسطه قرار دادن پيامبر براى مغفرت خواهى از خدا عقلا و شرعا اشكالى ندارد، چه با لفظ توسل باشد، چه استغاثه و چه تشفع .(10)
وقتى قصيمى به گمان خود، استغاثه به على (ع ) و صدا كردن او را در گرفتاريها نوعى كفر دانسته و توسلهاى شيعه را در حرمهاى مقدس نجف و كربلا و مشاهد مشرفه به اهل بيت ، مغاير با توحيد پنداشته است ،(11) غافل است كه اينگونه استغاثه و توجه و صدا كردن ، بيش از اين نيست كه شيعيان ، اهل بيت را در پيشگاه خداوند وسيله قرار مى دهند تا به حاجتهاى خويش برسند. چرا كه اينان به خداوند نزديكتر و در پيشگاهش مقرب ترند و مجارى فيض الهى و حلقه وصل و واسطه فيض ميان مولى و بندگانند، نه آن كه خودشان ذاتا و بطور مستقل ، دخالتى در برآمدن حاجتها داشته باشند. همه افراد براى دست يافتن به خواسته هايشان نزد بزرگان ، دنبال وسيله و واسطه مى گردند. معصومين و همه اولياء صالح خدا، با تفاوتهايى كه در مراتب و درجات قرب دارند، واسطه رحمت الهى اند. در عين حال ، عقيده داريم كه در عالم هستى ، هيچ موثرى جز خداى سبحان نيست . آن چه در حرمهاى مطهر و كنار قبور اولياء دين توسط زائران شيعه و غير شيعه انجام مى گيرد، جز همان توسل نيست . كجاى اين با توحيد ناسازگار است ؟(12)
حتى در متن زيارتنامه هايى كه علماى اهل سنت در كتب خويش آورده اند، مساله توسل و شفاعت مطرح است ، كه اينجا جاى بررسى همه آنها نيست . تنها به يك مورد اشاره مى شود. در يكى از زيارتها خطاب به رسول خدا(ص ) مى گوييم :
(…سلام بر تو اى پيامبر رحمت و اى شفيع امت !…
درود خدا بر بهترين مكانى كه جسم پاك تو را در برگرفته است .
اى رسول خدا! ما مهمانان تو و زائران حرمت ، از شهرهاى دور، با پيمودن دشتها و بيابانها به زيارت تو آمده ايم و شرافت يافته ايم كه در پيشگاه تو فرود آييم ، تا به شفاعت تو دست يابيم و به يادگارها و آثار بازمانده از تو بنگريم و برخى از حقوق تو را ادا كنيم و تو را در پيشگاه پروردگارمان شفيع قرار دهيم . بار گناهان كمرهاى ما را شكسته است و تو شفيعى هستى كه شفاعتت پذيرفته است و ما را به شفاعتت وعده داده اند، پس در پيشگاه خدا شفيع ما باش و از پروردگار بخواه كه ما را بر سنت تو بميراند و در زمره همراهانت برانگيزد… شفاعت ، شفاعت ، يا رسول الله !…)(13)
با اين حال ، آيا آن چه كه شيعه به عنوان توسل به انبياء الهى و ائمه معصومين و پيامبر و اهل بيت او انجام مى دهند و آنان را براى برآمدن حاجتهايشان در پيشگاه خدا (وسيله ) و (شفيع ) قرار مى دهند، از كارهاى مخصوص و بدعتهاى خودشان است ؟يا بزرگان اهل سنت هم چنين معتقدند و چنين عمل مى كرده اند؟! و آياتبرك و توسل ، بدعت است ، يا عمل به سنت و ابراز محبت به اولياء الله ؟

«… كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا»(الکهف/5)
نه آنها (هرگز) به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان! سخن بزرگي از دهانشان خارج مي‌شود! آنها فقط دروغ مي‌گويند!

پی نوشت:

  1. (مناقب خوارزمى )، ص 252، (فرائد السمطين )، باب اول ، (مستدرك حاكم )، ج 3 ص 151. (اين مطلب از الغدير، ج 1 ص 300 نقل شده است . (مترجم ) )
  2. (المدخل )، ج 1 ص 258 ( (الغدير)، ج 5 ص 112).
  3. (الغدير)، ج 5 ص 144.
  4. شرح (المواهب )، زرقانى ، ج 8 ص 317.
  5. همان ، ص 145.
  6. (الدر المنثور)، سيوطى ، ج 1 ص 60، (الرياض النضره )، ج 1 ص 30.
  7. منابع آن در الغدير، ج 7 ص 303 آمده است .
  8. (الصراع بين الوثنية و الاسلام )، قصيمى ، ج 2 ص 593.
  9. نساء، 64.
  10. از جمله ، سبكى در (شفاء السقام )، ص 121.
  11. (الصراع )، ص 12.
  12. برگرفته از الغدير، ج 3 ص 292.
  13. (مراقى الفلاح ) شربنلالى حنفى : (السلام عليك يا شفيع الامه … يا رسول الله ، نحن وفدك و زوار حرمك تشرفنا بالحلول بين يديك و جئنا من بلاد شاسعة و امكنة بعيدة نقطع السهل و الوعر بقصد زيارتك لنفوز بشفاعتك و النظر الى مآثرك و معاهدك …والاستشفاع بك الى ربنا…انت الشافع المشفع … فاشفع لنا الى ربك واساله ان يميتنا على سنتك ) الغدير، ج 5 ص 139.

منبع: تبرک و توسل/جواد محدثی