رقم زدن سرنوشت امت ...

نوشته شده توسطرحیمی 24ام فروردین, 1392

تنها راه معقولي كه با اوضاع زمان پيامبر جامعه اسلامي و وضع دعوت اسلام و دعوتگران و رفتار حضرت پيامبر سازگار مي‌باشد، آماده كردن و نصب رهبر است به اين معني كه حضرت پيامبر (ص) براي آيندة دعوت اسلامي و بعد از رحلتشان موضعي مثبت اتخاذ نمايد و به دستور خداوند متعال فردي را انتخاب كند كه از اعماق وجود، ذوب در اسلام شده باشد.

آري حضرت پيامبر بايستي چنين فردي را بر گزيند و آماده كند و به او اسرار رهبري و امامت را بياموزد تا مرجعيت فكري و زعامت سياسي حكومت اسلامي دراوتبلور يابد و بتواند بعد از پيامبر اسلام (ص) با پشتيباني تودة آگاه متشكل از مهاجرين و انصار، رهبري سياسي و عقيدتي امت را ادامه بخشيده، به تدريج آن را به سطحي كه شايستگي تحمل مسؤليت‌هاي رهبري را داشته باشد نزديك گرداند.

چنين است كه فقط اين راه تضمين كنندة سلامت آيندة دعوت اسلامي و صيانت حكومت اسلامي در روند تكاملي‌اش مي‌باشد و لذا پيامبر گرامي اسلام اين راه را برگزيد و رمز بقاي اسلام تاكنون در همين انتخاب نهفته است.

بنابراين آنچه به طور متواتر نقل شده كه حضرت رسول اكرم به طور خاص يكي از اصحاب را براي رسالت آماده مي‌كرد و از نظر فكري آگاهي مي‌بخشيد تا او را براي مرجعيت و رهبريت فكري و سياسي آينده آماده كند و حتي آيندة دعوت اسلامي و زعامت فكري و سياسي امت را رسماً به او سپرد، نشانگر اين حقيقت است كه حضرت پيامبر براي تضمين آينده اسلام، اين راه را پيمود و مقتضاي طبيعت امور همين بود.

فردي كه در زمان حضرت پيامبر براي به دست گرفتن زمام امور فكري و سياسي امت و دعوت اسلامي انتخاب شده بود، جز علي‌بن ابي‌طالب نبود؛ يعني همان كسي كه تمام وجودش ذوب در اسلام شده و اولين فردي بود كه مسلمان شد و نخستين كسي بود كه در طول مبارزات سخت عليه دشمنان اسلام، در راه اسلام مجاهدت استواري كرد او كسي بود كه تمام وجودش همراه با رسول الله بود، همو كه چشمانش را در دامان پيامبر باز كرد و تحت سرپرستي او پرورش يافت و چنان فرصتي براي آميختگي و همراهي با پيامبر براي او پيش آمد كه هيچ فرد ديگري چنين سعادتي نصيبش نشد.

شواهد فرواني از زندگاني حضرت پيامبر و حضرت علي در دست است كه به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌كنيم.

حاكم در مستدرك به اسناد خود از ابي اسحاق نقل مي‌كند، «از قاسم بن عباس بن مطلب پرسيدم: چگونه علي وارث رسول الله شد؟ قاسم بن عباس در جواب گفت: زيرا علي اولين كسي بود كه به پيامبر پيوست و بيش از همه با او آميختگي داشت.»

در حليه‌الا وليا از ابن عباس نقل شده است: «سخن ما اين بود كه حضرت پيامبر هفتاد سفارش براي علي كرد كه نسبت به هيچ كس چنين سفارش‌هايي را سراغ نداريم.»

اين شواهد و اسناد بسيار ديگر حاكي ازآماده‌سازي خاص مكتبي حضرت پيامبر(ص) به علي (ع) در جهت آموزش و پرورش او درسطح رهبري آيندة دعوت اسلامي است. اما چنان كه شواهد متعددي وجود دارد كه رسول اكرم به طور خاصي حضرت علي را براي ادامة رهبري دعوت اسلامي پس از خود آماده مي‌كرد، شواهد بيشتري در دست است بر اين كه حضرت پيامبر، اين برنامه‌ريزي و هدف را به مردم اعلام كرد و زعامت فكري و سياسي امت اسلامي را رسماً به امام علي سپرد، كه حديث دار، ثقلين، منزلت، غدير وده‌ها حديث نبوي ديگر از جملة اين شواهد است.

اين چنين بود كه تشيع در چارچوب دعوت اسلامي، نمودار دراين برنامة راهبردي به دست پيامبر اكرم و به امر خدا براي حفظ آيندة اسلام به وجود آمد.

بنابراين پيدايش تشيع نه به مثابة رويدادي ناگهاني و بر اثر يك سلسله حوادث و اتفاقات سياسي، بلكه به عنوان مولود ضروري طبيعت شكل‌گيري دعوت اسلامي و نيازمندي‌ها و وضعيت اوليه‌اش كه پيدايش آن را از دامن اسلام ايجاب مي‌كرد مي‌باشد. به عبارت ديگر:

بر اولين رهبر امت اسلامي لازم بود دومين رهبر امت را به نحو شايسته‌اي تربيت كند، تا توسط او و جانشينانش تكامل انقلابي جامعة اسلامي ادامه يافته، هر چه بيشتر به كمال انقلابي‌اش در جهت ريشه كن كردن زنگار‌هاي جاهلي گذشته و بنياد امتي جديد براساس مقتضيات دعوت اسلامي و مسئوليت‌هاي آن نزديك شود.


منبع: بر آمدن شيعه و تشيع، به نقل آيت‌الله العظمي شهيد محمد باقر صدر.

ترجمه: مهدي زنديه

فرهنگ جبهه

نوشته شده توسطرحیمی 24ام فروردین, 1392

  تقديم به سبكبالان عاشقي كه غريبانه كوچيدند و غريبانه در خاك آراميدند تا شهادت را به زيباترين وجه براي ما تفسير كنند.

تكيه كلام‌ها: تكيه كلام رزمندگان معمولاً دور بود از بيهودگي و بي‌پروايي. به علاوه آن‌قدر دستشان بسته نبود كه به دامان مهملات و بعضي كلمات بي‌بو و خاصيت پشت جبهه بياويزند. 

كمتر كسي مي‌پسنديد كه به جاي «خدا خيرت بده»يا «اجرت با امام حسين (ع)»، عبارت سست «دمت‌گرم» را به زبان بياورد؛ منطقه محل تفوق بود نه تنزل، جاي افزودن نه كاستن. چنان كه وقت  وداع و جدايي - چه مكالمه‌اي و چه مكاتبه‌اي - به تعبير «خدا حافظ» لفظ «امام» را مي‌افزودند و تركيب مخلصانه‌ي «خداحافظ امام» را به وجود مي‌آورند و هنگام خوف و خطر«لاحول و لا قوه الا بالله» را مي‌گفتند و ذكر خداوند كه باعث اطمينان قلب بود در همه حال بر لبانشان جاري بود.

دعاهاي قبل و بعد غذا
       در فرهنگ جبهه تقيد به خواندن اوراد و اذكار پيش از غذا بسيار باب بود تا جايي كه بسياري از برادران، ولو شده بود كه لقمه‌اي به دهان برده رانگه دارند يا قاشق پر از غذا رابه ظرف برگردانند، دعا و ثناي مخصوص غذايشان ترك نمي‌شد. دعاهاي قبل از غذا بيشتر همان عبارت معروف بود «اللهم ارزقنا رزقاً حلالاً طيباً واسعاً» بود و گاهي به جاي دعاي قبل از غذا دعاي فرج مي‌خواندند يا آنچه در نيات و اغراضشان بود و بعضي اظهار مي‌كردند از جمله اينكه:«خدايا به قوت و غذا براي كسب بنيه‌ي دفاعي و حفاظت از حريم و حدود تو، روي آوريم» البته بخش عمده‌ي دعا بعد از غذا خوردن خوانده مي‌شد كه نوبت به شوخ طبعي‌هايي مي‌رسيد كه به نسبت آمادگي روحي بچه‌ها گل مي‌كرد مانند خواندن دعاي آغازين سفره در آخر غذا، كنايه از اينكه ما سير نشده‌ايم و يا اينكه «الهي به حق سيد عرب و عجم كه اين سفره معمور باد، هميشه پر از نعمت و نور باد، صدام از دو چشم كور باد» و البته به آخر عبارت اول (طبياً واسعاً) گاهي عبارت و «طهر بطوننا من الحرام و الشبهه» را نيز مي‌افزودند و گاهي به مزاح عبارت «با سر برويد توي كاسه‌ها» را مي‌گفتند و سپس مشغول غذا خوردن مي‌شدند و در پايان غذا هم تك‌تك افراد بايد چيزي مي‌گفتند تا حاضران آمين بگويند يكي مي‌گفت: «خدايا ما كه سير نشديم، ديگران را سير كن» ديگري مي‌گفت: «خدايا ما سير شديم، گرسنگان مال دنيا را بكش» بعضي‌ها هم جداً دعا مي‌كردند و مي‌گفتند: «خدايا ما را آدم كن» يا «خدايا مرا شهيد مفقود‌الجسد قرار بده»، ساير دعاها عبارت بودند از «خدايا ما را نسبت به هم رئوف  مهربان گردان» «خدايا ما را شرمنده شهدا نكن» «الهي ما كم كرديم تو زياد كن» «خدايا ما كه خورديم سير و پر، صداميان بميرند گُرگُر» و نيز «الهي اين سفره‌ي ما دور باد از آفات ارض و سماء صاحبش دائماً در سرور، چشم شيطان و شيطان صفتان كور، رهبر انقلاب پيروز منصور، روح شهيدان شاد، فاتحه مع‌الصلوات»
       وقتي دعا دور مي‌زد و نوبت به آخرين نفر مي‌رسيد و او به رغم توقع ديگران آماده‌ي گفتن عبارات بديع و تازه‌اي نبود و از طرفي مايل بود قضيه را به اصطلاح به خوبي و خوشي تمام كند مي‌گفت: خدايا… خدايا (و در حالي كه همه منتظر بقيه‌ي دعا بعد از اين تأكيد بودند) ادامه مي‌داد: تا انقلاب مهدي….
مزاح مكاتبه‌اي:    

     گرم بودن بازار شهادت و تنزل مرگ در حد بسياري از امور عادي ديگر، باعث شوخي‌هايي دراين زمينه مي‌شد از جمله تهيه‌ي اعلاميه‌ي فوت و مجلس ترحيم براي كسي كه حي و حاضر بود وامثال اين نسبت‌ها كه «بر اثر پرخوري به درجه‌ي انفجار رسيده است» و اعلام تاريخ مجالس ختم و ترحيم سوم وهفتم و چهلم» و چسباندن آن به ديوار محل استقرار. و يا اينكه وقتي كسي از آنها در نامه‌اش تقاضاي عكس مي‌كرد مي‌آمدند نقاشي كودكانه‌اي مي‌كشيدند از صحنه‌ي درگيري در جنگ بعد روي نقش اشخاص اسم  مي‌گذاشتند در حالي كه يكي پوتين‌هايش را درآورده بود و به سمت خانه فرار مي‌كرد ديگري آنقدر خورده بود كه نمي‌توانست تكان بخورد و … و اگر دستشان به مجلات و جرايد مي‌رسيد تصاويري از حيوانات را مي‌بريدند و زير آن مي‌نوشتند. «ببخشيد چون تصوير دنيايي نداشتم، نمونه‌هايي از عكس‌هاي آخرتم را برايت فرستادم» گاهي هم در پاسخ عكس دسته‌جمعي تصويري ازچند شاخه يا دسته‌اي گل را ارسال مي‌كردند»

قسم نخوردن:
باور احكام، او امر و نواهي شارع مقدس و آنچه موجب خشنودي و ختم و سخط حضرتش را فراهم مي‌آورد چنان بر جان و بندبند وجود بندگان خاصش نشسته بود كه گويي نمي‌توانستند غير از آن بكنند. از آن جمله پرهيز از سوگند خوردن و حساسيت داشتن نسبت به بر زبان آوردن نام مقدس حق‌تعالي و ائمه‌هدي بود و از جهتي شايد عادت به اين امر در پشت جبهه، ناخودآگاه آنها را به اين وضع وا مي‌داشت و   چاره‌اش چيزي نبود جز جايگزيني عبارت- البته با چاشني مزاح- همچون «جان دلاك» به جاي «جان مولا» يا «ملاوكيلي» به جاي «خداوكيلي» ، جان مرتضي عقيلي» (اسم شخص) به جاي «جان مرتضي علي» و نظير آنها در مواقعي كه ناچار مي‌شدند براي اثبات مدعايشان قسم بخورند.

منبع: آداب و رسوم (فرهنگ جبهه) سيد مهدي فهيمي

توسل به اهل بیت علیهم السلام

نوشته شده توسطرحیمی 23ام فروردین, 1392

توسل به اهل بيت پيامبر (ص ) طبق روايات اهل سنت نيز، حتى پيش از خلقت دنيوى معصومين هم جايز است و در روايات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن آل عبا.

از پيامبر اكرم (ص ) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند.

پرسيد: خدايا پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟

خداوند فرمود: نه

پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟

خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم …اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد.(1)

عبدرى قيروانى ، از بزرگان مالكيه (متوفاى 731) گفته است :

كسى كه به زيارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مايوس نخواهد شد ؛ چرا كه آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ريزش و آمرزش گناهان مى شود. هركس درآستان آن حضرت بايستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت .(2)

صفحات: 1· 2

دانلود مرثیه و مداحی حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 21ام فروردین, 1392


1.حاج امیر عباسی

ردیف

موضوع

اجرا
1 رو نما بر حرم پیغمبر (روضه - جدید - 91/9/30)

2.علی نهاوندی

ردیف

موضوع

اجرا
1 دور هم جمع کردند ماتم های عالم را (روضه - جدید - 91/9/30)
فاطمیه سال 89

1.حاج محمود کریمی

ردیف

موضوع

اجرا
1 بارونه، بارونه بارونه، چشمامون برا تو گریونه (فاطمیه دوم)
2 من بی قرار روضه زهرای اطهرم (فاطمیه دوم)
3 می رسد از منبر کوفه او به گوشم (فاطمیه دوم)
4 مادر مگه چندسالته، آرزوی مردن نکن - 1 (فاطمیه دوم)
5 مادر مگه چندسالته، آرزوی مردن نکن - 2 (فاطمیه دوم)
6 بگو چرا می لرزه زهرا جان صدای تو (فاطمیه دوم)
7 ستاره عشق علی مشو خاموش (فاطمیه دوم)
8 در میون کوچه ها، محشری شد به پا (فاطمیه اول، دهه دوم)
9 توی شهری که یه روز پر می شد از عطر خدا (فاطمیه اول، دهه دوم)
10 پشت در بال و پرم آتش گرفت (فاطمیه اول، دهه دوم)
11 وای،وای مادر ای مادر (فاطمیه اول، دهه دوم)
12 عزیز دلم، ای آب و گلم (فاطمیه اول، دهه دوم)
13 مثل مادر آروم آرومم (فاطمیه اول، دهه دوم)
14 تو بستر ببین، مادر خمیده (فاطمیه اول، دهه دوم)
15 یاد ایامی که ما در خانه مادر داشتیم (فاطمیه اول)
16 شب ها تو خونه بی مادری غوغا می کنه (فاطمیه اول)
17 من آفتابم و تو برای من قمری (فاطمیه اول)
18 دنیا غریبی ندیده مثل امشب (فاطمیه اول)
19 اگه من صداتو نداشته باشم (فاطمیه اول)
20 رسیده ای کبوتر موسم رهایی (فاطمیه اول)

صفحات: 1· 2

فراز هایی از یک مثنوی ناتمام در رثای مادر

نوشته شده توسطرحیمی 20ام فروردین, 1392

دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار

داده ست تکیه مادر هستی به دیوار

هرلحظه دردی تازه داغی تازه دارد

در چشم خود غم های بی اندازه دارد

مثل شبی تیره ست دنیای مقابل

تنها هلالی مانده از آن ماه کامل

گاهی که بر دیوار و در دارد نگاهی

آهی به لب می آورد از درد آهی

لبریز از دردست اما غرق احساس

دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس

آه این نسیم با محبت، مادرانه

دستی کشیده بر سر و بر روی خانه

شرمنده احساس او شد خانه داری

با هر نفس آه از در و دیوار جاری


شب، نیمه شب خسته شکسته، مات، مبهوت

دستی به سر می گیرد و دستی به تابوت

از خانه بیرون می رود ناباورانه

جان خودش را می برد بر روی شانه

خورده گره با گرد غربت سرنوشتش

در خاک پنهان می شود پنهان بهشتش

نفسی علی … آه از دل پر درد او آه

یا لیتها… آه از دل پر درد او آه

این روزها دستی به سمت ذوالفقار است

سيد محمد جواد شرافت

 

عوامل سقوط حکومت ها

نوشته شده توسطرحیمی 19ام فروردین, 1392

     هر امت و جامعه اى داراى رهبر و امام است . ممكن نيست جامعه اى باشد و رهبرى نداشته باشد (1) . هر نظام حكومتى يك نفر را در راءس هرم دارد. نام اصطلاحى ملاك نيست . هر چه باشد رهبرى نظام را بر عهده دارد چه به او رئيس جمهور، ملك، ملكه، صدر اعظم، پيشوا و يا رهبر گويند؛ هر چه باشد حكومت يك نظام تحت قوانين او اداره مى شود.

     در نظام اسلامى ما كه نظام « امت و امامت » است و اين ديدگاه تشيع مى باشد، در عصر غيبت ، حاكم بر جامعه ، ولى فقيه است كه وظايف او در قانون اساسى مشخص شده و نيازى به تكرار و توضيح نيست .

     امام على عليه السلام مى فرمايد: «الا مامة نظام الاءمة »(2) : 

     امامت نظام امت است . يعنى امامت نمى گذارد امت به بيراهه رود، آنان را انسجام مى بخشد.

     امام على عليه السلام در نهج البلاغه وقتى درباره قيم و سرپرست حكومت سخن مى گويد، آنرا به نخ يا رشته تسبيح تشبيه مى كند كه به دانه اى آن نظم مى دهد:

« مكان القيم بالامر مكان النظام من الخرز يجمعه و يضمه فاذا انقطع النظام تفرق الخرز و ذهب ثم لم يجمتع بحذافيره ابدا»(3) : جايگاه حاكم ، همانند جايگاه رشته اى است كه به دانه هاى سوراخ شده  دانه هاى تسبيح  را جمع مى كند و به هم پيوند مى دهد ولى اگر اين رشته پاره گردد دانه ها جمعشان به تفرقه تبديل شود و مى افتند و گم مى شوند و بعد از آن ديگر، همانند اولشان جمع نخواهد شد.

     بنابراين رهبر يك امت ، جامعه را از پراكنده رفتن به همسو شدن ، از تشتت و تفرقه به تضمن مى كشاند. عوامل از هم پاشيدگى را مى زدايد؛ كينه و مخالفت ها را به صفا و صميميت تبديل مى كند. درخت دوستى را مى نشاند و نهال دشمنى را بر مى كند تا همه افراد جامعه در يك خط سير و نظم منسجم در آيند.

صفحات: 1· 2

دانلود مجموعه بسیار زیبا ۲۷ بنر و پوستر با کیفیت ویژه ایام فاطمیه

نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1392

مجموعه بسیار زیبا ۲۷ بنر و پوستر با کیفیت حضرت صدیقة طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه

این آثار به صورت هدیه از طرف سایت بهشت دانلود ارائه می شود و استفاده تجاری از این طرح ها شرعا حرام می باشد.

001 Fateme%5Bwww.beheshtdl.ir%5D مجموعه 27 بنر و پوستر باکیفیت حضرت زهرا(س) ویژه فاطمیه

حجم فشرده مجموع بنر ها:۲٫۵مگابایت

دانلود با لینک مستقیم

002 Fateme%5Bwww.beheshtdl.ir%5D مجموعه 27 بنر و پوستر باکیفیت حضرت زهرا(س) ویژه فاطمیه

حجم فشرده مجموع بنر ها:۳مگابایت

 دانلود با لینک مستقیم

صفحات: 1· 2

اخلاق سرمايه سلامتى

نوشته شده توسطرحیمی 18ام فروردین, 1392

ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم (1)
خداوند هيچ گروهى را عوض نمى كند، مگر آنكه آن گروه در خود تغيير و تحولى ايجاد نمايند.
برگسون فيلسوف فرانسوى مى گويد: وجود يعنى تغيير و تحول ، تحول يعنى رشد و تكامل ، رشد و تكامل يعنى به خلفت خود ادامه دادن (2)
سلامت انسانها را که به دقت مورد ارزيابي قرار دهيم آن را از دو جهت مورد بررسي خواهيم يافت،يكى از جنبه روح و اخلاق ، دوم از نظر جسم و بدن .
بهداشت را نمى توان از دريچه بدن ديد، زيرا ما خود به تجربه دريافتيم كه ناراحتيهاى روحى و هيجانهاى درونى علاوه بر آنكه باعث اختلال فكر و تشويق خاطرند در بدن نيز آثار بدى دراند و مزاج را از صراط مستقيم صحت و اعتدال منحرف مى كنند و منشا بيماريهاى مختلفى مى شوند:

حسد
مثلا يكى از بيماريهاى روانى حسد است ، شخص حسود هر چند مواظبت جهات بهداشت را بنمايد ولى شراره هاى حسد كه در«اندرون» وجودش زبانه مى كشد، اعصاب او را خورد كرده ، سلامت وى را مى سوازند.
امير مؤمنان على (ع ) مى فرمايد:
«العجب لغفلة الحساد عن سلامة الاجساد»(3)
جاى شگفتى است كه افراد حسود از سلامت بدن خود غافلند.

صفحات: 1· 2

شیخ نمر کیست؟؟

نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1392

 


 كمتر كسي را مي توان در عربستان يافت كه شيخ نمر باقر النمر را نشناسد، همه زبان گزنده او عليه آل سعود و مبارزات وي عليه رژيم سعودي را مي شناسند.


شيخ “نمر باقر النمر” روحاني شيعي برجسته عربستاني، در سال 1379 هجري قمري مصادف با 1968 ميلادي، در شهر “العواميه” در استان القطيف در شرق عربستان در خانواده اي اهل علم و دين به دنيا آمد كه از آن علمايي چون “آيت الله شيخ محمد بن ناصر آل نمر” (قدس سره) و خطباي حسيني چون جدش حاج “علي بن ناصر آل نمر” سر بر آورده بودند.
تحصيلات مقدماتي خود را در همان شهر العواميه به پايان رساند و در سال 1400 هجري قمري مصادف با 1989 ميلادي، براي آشنايي نزديك تر با انقلاب اسلامي ايران و تحصيلات حوزوي ابتدا به ايران مهاجرت كرد تا در تهران در حوزه علميه حضرت قائم(عج) حضور پيدا كند كه در همان سال توسط آيت الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران تأسيس شده بود.

شيخ نمر پس از 10 سال تحصيل در حوزه علميه حضرت قائم(عج)، عازم سوريه شد و در حوزه علميه حضرت زينب(ع) براي ادامه تحصيلات حوزوي و علوم ديني نام نوشت و در حضور اساتيد اين حوزه به تحصيل پرداخت.

وي دوره كتاب هاي اصولي از جمله “اصول” المظفر، “رسائل” شيخ انصاري و “كفاية” آخوند خراساني را گذراند و در علم فقه نيز “اللمعة الدمشقية” نوشته شهيد اول، “جامع المدارك” خوانساري، “مكاسب” شيخ انصاري و “مستمسك العروة الوثقي” سيد حكيم و ديگر كتاب هاي فقهي را مطالعه كرد.

شيخ نمر در طول مدت تحصيل علوم حوزوي خود در تهران و سوريه در محضر اساتيد مختلفي حضور يافت، از جمله:

- بحث خارج نزد آيت الله سيد محمدتقي مدرسي در تهران

- بحث خارج نزد آيت الله سيد عباس مدرسي در سوريه

- بحث خارج نزد آيت الله خاقاني در سوريه

- دروس عالية نزد علامة شيخ صاحب الصادق در تهران

- درس “لمعة” نزد علامة شيخ وحيد افغاني

همچنين اخلاق را نزد آيت الله شيرازي در شهر مقدس قم فراگرفت و به اين ترتيب به درجات بسيار بالايي در اجتهاد دست يافت و اجازه تدريس در مراكز علوم ديني و مذهبي را پيدا كرد.

وي اكنون از جمله معروف ترين و شايسته ترين مدرسان علوم مذهبي و ديني در حوزه هاي علميه به شمار مي آيد كه حتي در حوزه هاي علميه ايران و سوريه به تدريس كتاب هايي همچون كتاب “اللمعة الدمشقية” و كتاب “جامع المدارك” و “مستمسك عروة الوثقي” و “الحلقات” شهيد سيد محمدباقر صدر پرداخته است.

شيخ نمر سال ها اداره حوزه علميه حضرت قائم(عج) در تهران و سوريه را برعهده داشت و تلاش بسياري براي توسعه و پيشرفت اين مراكز انجام داد.

پس از بازگشت به عربستان مركز مذهبي “الإمام القائم(عج)” را نيز در العواميه تأسيس كرد كه در واقع سنگ بناي “مركز اسلامي” در سال 1422 هجري قمري مصادف با 2011 ميلادي بود.
خصوصيات اخلاقي آيت الله

از جمله خصوصيات اخلاقي وي را بايد بلندمنشي و وسواس او در مراعات و حفظ اصول و مبادي و ارزش هاي ديني ملاحظه كرد كه بازتاب آن به خوبي در خط مشي فكري و جهادي اش آشكار است.

همچنين شيخ، از ديدي باز و آگاه نسبت به حوادث جاري پيرامون خود چه در عربستان و چه در منطقه برخوردار است و همين موجب شده تا داراي ديد تحليلي دقيقي از جريان امور در عرصه هاي اجتماعي و سياسي باشد كه يكي از دلايل آن بنا به گفته وي ارتباط عميق وي با قرآن و اهل بيت عليهم السلام است كه همواره روشنگر راه وي در زندگي بوده اند.

فعاليت هاي سياسي و بازداشت ها توسط رژيم سعودي

رژيم عربستان سعودي در حالي شيخ نمر باقر النمر را در هفته جاري بازداشت كرد كه پيش از اين نيز دو بار و طي سال هاي 2006 و 2008 ميلادي، شيخ را بازداشت كرده بود.

نخستين بازداشت شيخ نمر به مي 2006 ميلادي بازمي گردد، هنگامي كه شيخ به محض بازگشت از سفر كوتاه مدتش به بحرين و بازگشت به عربستان، به دليل مشاركت در همايشي بين المللي قرآن كريم از سوي نيروهاي امنيتي رژيم سعودي بازداشت شد.

اتهام شيخ اين بود كه در اين همايش، در عريضه اي، از رژيم سعودي خواسته بود به “قبرستان بقيع” رسيدگي كرده، مذهب “تشييع” را به رسميت شناخته و شيوه هاي آموزشي و درسي كنوني حاكم بر عربستان را تغيير داده يا لغو كند؛ همين.

اما بازداشت مجدد شيخ نمر، به 23 آگوست 2008 ميلادي بازمي گردد كه در شهر “القطيف” به دست نيروهاي امنيتي رژيم سعودي بازداشت شد. اين بار اتهام شيخ براي بازداشت بنابر ادعاي رژيم سعودي درخواست از شيعيان مناطق شرقي عربستان براي آماده شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خويش بود كه رژيم ادعا مي كرد، اين سخنان نمر به معني تحريك شيعيان عربستاني براي جدايي از حكومت مركزي بود.

رژيم سعودي از بيم قيام مردمي و خشم و غضب شيعيان مناطق شرقي عربستان شيخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد كرد.

اين روحاني برجسته عربستاني يك بار ديگر در مارس 2009 ميلادي در معرض بازداشت قرار گرفت.

ديدگاه هاي نمر در قبال آل سعود

شيخ نمر همواره در خطابه هايش رژيم سعودي را به اعمال “سياست هاي تبعيض آميز طايفه اي سازمان يافته و منظم به ويژه در مناطق شرقي عربستان و به خصوص در دو منطقه “الاحساء” و “القطيف” متهم مي كرد كه حدود يك قرن است، بر اين مناطق حاكميت دارد.

وي همواره و بارها تأكيد داشته كه از گفتن كلام حق، بيم و واهمه اي ندارد حتي اگر در اين راه بازداشت شده، وارد زندان شود و تحت شديدترين شكنجه ها و آزارها و اذيت ها تا سرحد شهادت قرار گيرد.

شيخ نمر توهين به كرامت شهروندان عربستاني به ويژه شهروندان شيعي عربستان كه از ديد رژيم سعودي شهروندان درجه دو اين كشور به شمار مي آيند و فاقد هرگونه حق و حقوق شهروندي هستند، رد و تأكيد مي كند كه از كرامت و حقوق شهروندان شيعي عربستاني حمايت خواهد كرد.

وي بارها در اين ارتباط تأكيد كرده است كه در خط اول رويارويي با ظلم و جور رژيم سعودي قرار مي گيرد چون اعتقاد دارد بدون مبارزه و تلاش نمي توان به حقوق مورد نظر خود دست يافت و عدالتي در كشور برقرار نخواهد شد و شهروندان نمي توانند آزاد زندگي كنند.

شيخ نمر در اين باره در سخنان خود با استناد به خطبه “جهاد” اميرالمؤمنين علي(ع) تأكيد دارد كه به عدالت جز از طريق جهاد دست نخواهيم يافت و حق جز با از خود گذشتگي و جهاد و شجاعت به دست نخواهد آمد.

وي در خطبه هاي نماز جمعه خود نيز بارها گفته است كه شيعيان عربستان، ديگر در برابر توهين ها و تعدي ها و تجاوزات آل سعود سكوت نخواهند كرد و در اين باره خطاب به آل سعود گفت كه “ما ساكت نمي مانيم كه هر آنچه بخواهيد بر سر ما بياوريد؛ هر آنچه بخواهيد انجام دهيد و كرامت و شخصيت ما را كه با ارزش ترين چيز در زندگي ماست، زير پا بگذاريد".

شيخ نمر همچنين از مطبوعات و رسانه هاي سعودي به دليل وابستگي و تبعيت آنها از رژيم سعودي و تبديل شدن آنها به بوق تبليغاتي آل سعود به شدت انتقاد مي كند.

وي تصريح مي كند كه مفتي هاي وهابي، ساخته و پرداخته آل سعود هستند. به گفته شيخ نمر، آل سعود به مفتي هاي وهابي پول مي دهند تا با دامن زدن به اختلافات طايفه اي و مذهبي و ايجاد اختلاف بين شيعيان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول كنند و با ايجاد تفرقه مذهبي و طايفه اي و قبيله اي به حاكميت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت هاي آن ادامه دهند.

شيخ نمر النمر در يكي از خطبه هايش به خاطر مواضع و ديدگاه هاي تندش در قبال رژيم سعودي گفت كه “مي دانم فردا براي بازداشت من به سراغ خواهيد آمد. خوش مي آييد! اين منطق و راه و روش شماست: “بازداشت” و “شكنجه” و “كشتار"؛ ما از قتل و كشتار نمي هراسيم. ما از هيچ چيز نمي ترسيم.”

وي در قبال سركوبگري هاي رژيم سعودي و مخالفت اين رژيم با برگزاري تظاهرات مسالمت آميز و تجمع هاي اعتراض آميز تأكيد مي كرد كه “همواره به دنبال راه هاي ديگري براي ادامه اعتراضات خود و احقاق حقوق مان خواهيم بود و تظاهرات، يكي از اين راهكارهاست".

اين روحاني عربستاني را بايد از جمله دشمنان سرسخت “نايف بن عبدالعزيز” ولي عهد سابق رژيم سعودي برشمرد. شيخ نمر، همواره انتقادات شديدي را به وي وارد مي كرد.

وي در يكي از خطابه هايش شاهزاده نايف بن عبدالعزيز را به علت شدت خشونت و قساوت و ظلمش عليه مردم عربستان به طور اعم و شيعيان به طور اخص، طاغوت و ستمگري خواند كه در قبرش شكنجه خواهد شد و آتش او را خواهد سوزاند و كرم ها او را خواهند خورد. او در همين خطبه تأكيد كرد كه از مرگ نايف خوشحال خواهد شد.

وي همواره در خطبه هاي نمازجمعه و خطابه هايش نه تنها از آل سعود انتقاد مي كند بلكه از منتقدان سرسخت برخي از رژيم هاي عربي حوزه خليج فارس از جمله آل خليفه است.

 

مرگ به دست کیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1392

درباره اين كه مرگ به دست كيست و چه كسى يا چه كسانى جان هاى انسان ها را مى گيرند مطالبى در فرهنگ دين بيان شده.

قرآن مجيد، مرگ و گرفتن جان ها را به سه طايفه نسبت مى دهد و مسئوليت آن را با سه كس ‍ مى داند.

1. مسئوليت آن با خداست . او جان مخلوقات را مى گيرد. قرآن در اين باره مى فرمايد:

الله يتوفى الانفس حين موتها(1)

«خداوند جان (مخلوقات را) به هنگام مرگ مى گيرد»

2. نسبت مرگ با ملك الموت است . قرآن در اين باره مى فرمايد:

قل يتوفاكم ملك الموت الذى و كل بكم (2)

اى پيامبر به مردم« بگو: ملك الموت مأمور(گرفتن جان شماست)و روح شمارا مى گيرد،سپس به سوى پروردگارتان باز مى گرديد».

3. نسبت آن را به ملائكه داده است . در يك جا مى فرمايد:

الذين تتوفاهم الملائكة طيبين (3)

پرهيزكاران «كسانى هستند كه فرشتگان جانشان را مى ستانند در حالى كه طيب و پاكيزه اند از همه بدى ها و زشتى ها».

در جاى ديگر مى فرمايد:

الذين تتو فاهم الملائكة ظالمى انفسهم (4)

كافران «كسانى هستند كه فرشتگان جانشان را مى گيرند در حالى كه بر خويشتن ستم كرده اند».

چگونه مى شود كه مرگ را گاهى به خدا و گاهى به ملك الموت و گاهى به ملائكه نسبت مى دهند؟ آيا همه آنها با كمك همديگر جان مخلوقات را مى گيرند؟ياهرکدام جان افراد مخصوصى را مى گيرند. در اين باره نظرياتى وجود دارد.من جمله :

قبض روح افراد به حسب رتبه و مقام آنان است . جان افراد كافر و مشرك ، جنايت كار و خيانت كاران ، بى دين ، و بدكاران را ملائكه مى گيرند و روح مؤ منان و زاهدان ، علما و صالحان را ملك الموت و روح دوستان و مقربان الهى را خدا مى گيرد.

• از امام صادق عليه السلام درباره گرفتن جان افراد سئوال شد:

با توجه به اين كه در يك زمان ، بسيارى از مردم در اطراف جهان از دنيا مى روند كه شمارش آنها را جز خدا نداند، اگر تنها ملك الموت قبض روح مى كند با آيات ياد شده چگونه ممكن است ؟

فرمود: خداوند براى ملك الموت دستياران و كمك كارانى از فرشتگان را قرار داده است كه آنها جانها را از طرف ملك الموت مى گيرند، ملك الموت هم علاوه بر جان هايى كه خود گرفته است جانهاى ديگرى كه ملائكه گرفته اند را نيز مى گيرد و همه آنها را خداوند متعال از ملك الموت مى گيرد و به سوى خود مى برد.(5) آيات ذكر شده منافات با هم ندارند؛ زيرا ملك الموت و ملائكه همه فرمان برداران حق و مجريان دستورات او هستند.

اين قضيه درست مانند وزير كشور و استاندار و فرمانداران اوست . وزير كشور استاندارى را به نمايندگى از جانب خود انتخاب مى كند و استاندار هم فرماندارانى را براى اجراى دستورات و انجام كارها و نيازها ماءموريت مى دهد و آنان را به نقاط مختلف مى فرستد.

3 - در اخبار آمده است : ملك الموت ما بين زمين و آسمان قرار دارد، اعوان و انصارش روح انسان ها را از جاى خودشان مى گيرند تا وقتى به گلوى آنان رسيد. در اين هنگام ملك الموت روح ها را مى گيرد و از بدن ها خارج مى كند و به سوى خدا مى برد.(6)

در اين اخبار مى گويد: اول ملائكه جانها را مى گيرند و تا گلو مى رسانند بعد ملك الموت آنان را از بدن خارج مى كند كه هر دو در گرفتن روح دخالت دارند.

4 - نقل شده است : براى ملك الموت حربه و سلاحى است كه بزرگى آن ، از مغرب تا مشرق مى باشد و او بر تمام جهان احاطه دارد و همه مردم را مى تواند در يك لحظه مشاهده كند. هيچ خانه اى نيست مگر آن كه ملك الموت روزى دو مرتبه با اهل آن ديدار مى كند. وقتى ديد انسانى مرگش ‍ نزديك شده است ، با آن سلاحى كه در دست دارد بر سر او مى زند و مى گويد: (به هوش باش ) الان لشكرهاى مرگ به ديدن تو مى آيند(7)

در اين حديث مى گويد: اول ملك الموت با ضربه بر سر انسان مى زند و بعد ملائكه براى قبض روح او آماده مى شوند.

5 - عده اى گفته اند: آن كس قادر بر مرگ انسان است خداوند متعال مى باشد كه شريك و ياورى ندارد. او قبض روح افراد را به ملك الموت واگذار كرده است به طورى كه او قدرت ندارد روحى را جلوتر يا عقب تر قبض كند. ملك الموت دستياران و كمك كارانى دارد كه آنها جانها را از جاى خود بيرون مى كشند تا به گلو رسد و ملك الموت آنها را از جسد بيرون مى آورد.(8)

پاورقی:
1. سوره زمر، آيه 42
2. سوره سجده ، آيه 10.
3. سوره نحل ، آيه 32.
4. سوره نحل ، آيه 28.
5. من لايحضره الفقيه ، شش جلدها، جلد 1، ص 190.
6. كشف الاسرار، ج 7، ص 521.
7. كشف الاسرار، ج 7، ص 522.
8. كشف الاسرار، ج 7، ص 522.

منبع: انسان از مرگ تا برزخ/ نعمت اله صالحى حاجى آبادى