چهار خصلت مانع هلاكت است!

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

       در كافى است كه فضيل بن عثمان مرادى گويد از ابوعبدالله ، امام صادق عليه السلام شنيده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

     چهار خصلت است كه در هر كه باشد در وقت ورود به بارگاه خداوند، پس از آن ديگر او را هلاكتى نيست جز آنكه شايسته هلاكت باشد و آن عبارت است از اين كه بنده همت به كارى نيك بندد كه آن را به انجام رساند. چنانچه آن را به انجام نرساند، خداى برايش (به سبب نيت نيكش ) حسنه اى بنويسد، و چنانچه آن را انجام دهد، خداى برايش ده حسنه بنويسد، و چنانچه همت به كارى زشت بندد كه آن را به انجام رساند؛ پس چنانچه آن را به انجام نرساند، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را انجام دهد، هفت ساعت بدو مهلت داده شده ، فرشته كاتب حسنات ، كاتب سيئات را كه بر جانب چپ است گويد: شتاب مكن كه شايد عمل زشتش را به عملى نيك دنبال كند كه آن را پاك سازد؛ چه خداى عزوجل فرمايد: (ان الحسنات يذهبن السيئات ) (118) و يا بخشش طلبد؛ پس اگر گويد: استغفر الله الذى لا اله الا هو، عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفور الرحيم ذو الجلال و الاكرام و اتوب اليه ، چيزى بر او نوشته نشود. چنانچه هفت ساعت بگذرد و نه حسنه اى انجام دهد و نه آمرزش طلبد، كاتب حسنات ، كاتب سيئات را گويد: بنويس گناه را بر اين نگون بخت محروم !

پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى عباس عزيزى

 

قرب خدا چگونه ؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

     منظور از قرب خداى متعال، كه مطلوب نهايىِ انسان است و بايد در اثر حركت اختيارىِ خود به آن نايل گردد، كم شدن فاصله زمانى و مكانى نيست؛ زيرا پروردگار متعال، آفريننده زمان و مكان، و محيط بر همه زمان‌ها و مكان‌ها است و با هيچ موجودى نسبت زمانى و مكانى ندارد:

     «هُوَ الاَوَّلُ وَالاخِرُ وَالظّاهِرُ وَالْباطِنُ.» ( حديد/ 3) او است اول و آخر و ظاهر و باطن.

     «هُوَ مَعَكُمْ اَيْنَما كُنْتُمْ.»( حديد/ 4) هر جا باشيد او با شما است.

     «فَاَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ.»( بقره/ 115) به هر سو روى آوريد، همان جا روى خدا است.

    به علاوه، كم شدن فاصله زمانى و مكانى به خودىِ خود، كمالى محسوب نمى‌شود. پس منظور از اين قرب چيست؟

     البته خداى متعال بر همه بندگان و آفريدگان، احاطه وجودى دارد:

     «اَلا اِنَّهُ بِكُلِّ شَىء مُحيطٌ.»( فصلت/ 54) هان، تحقيقاً خدا بر هر چيز احاطه دارد.

     و هستى و همه شؤون وجودىِ موجودات در قبضه قدرت و وابسته به اراده و مشيت او است، بلكه هستىِ هر چيز، عين ارتباط و تعلق به او است. بنابراين، او به هر چيز، از هر چيز، نزديك تر است:

     «وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.»( ق/ 16) ما از رگ گردن به او نزديك تريم.

    «وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ.»( واقعه/ 85) ما به او از شما نزديك تريم؛ ولى نمى‌بينيد.

صفحات: 1· 2

آيا مذهب زائيده جهل يا ترس ، يا عواملى از اين قبيل است؟

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

     جمعى از جامعه شناسان و روانكاوان مادّى غرب و شرق اصرار عجيبى دارند كه سرچشمه پيدايش مذهب و عقيده خداشناسى را جهل يا ترس يا عوامل ديگرى از اين قبيل شمارند، اين نظريه ها را عمدتاً مى توان در چهار فرضيّه خلاصه كرد:

1 ـ فرضيه جهل

     يكى از جامعه شناسان معروف مى گويد: «اگرچه علم و هنر بسيارى از عوامل اسرار آميز را روشن ساخته با اين همه بسيارى از اين عوامل همچنان از حيطه علم گريخته، و در لفافه اسرار باقيمانده است، لزوم پى بردن به اين عوامل موجب پيدايش مذهب گرديده است»!(1)

     يكى از فلاسفه مادى اضافه مى كند وقتى انسان به حوادث، از نظر تاريخى مى نگرد، علم و مذهب را به يك دليل بسيار روشن دو خصم آشتى ناپذير! تصور مى كند، زيرا كسى كه به گردش جهان از نظر قانون عليّت معتقد است براى يك آن هم نمى تواند در مغز خود چنين تصورى را راه دهد كه ممكن است موجودى در بستر حوادث سد و مانعى ايجاد كند.(2)

     دنيائى كه من مى بينم صفحه 58 ـ و چه مضحك است سخن «اگوست كنت» كه مى گويد علم، پدر كائنات را از شغل خود منفصل و او را به محل انزوا سوق داد! (يعنى با كشف علل طبيعى جائى براى ايمان به خدا باقى نمى ماند) (علل گرايش به ماديگرى صفحه 76).

     به تعبير ساده آنها مى خواهند چنين ادعا كنند كه ناآگاهى انسان از علل طبيعى سبب شده است كه تصور كند نيروئى ما فوق طبيعى وجود دارد كه اين عالم را ايجاد كرده واداره مى كند، ولذا هر قدر عوامل و علل طبيعى روشن تر گردد اعتقاد به خداپرستى و مذهب سست تر مى شود!

صفحات: 1· 2

کلیپ های صوتی و جذاب حاج مهدی سلحشور

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1391

اطلاعیه ( دعوت به همکاری )

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

 

بسمه تعالی

     از آنجا که مهمترین رسالت حوزه های علمیه حفظ ، ترویج و اشاعه فرهنگ اسلام و معارف والای آن است ، لذا فعالیت های فرهنگی در کنار امور آموزشی، امری بس مهم است و در واقع آموزش در حوزه های علمیه ، مقدمه فعالیت های فرهنگی طلاب در جامعه است.

     یکی از اقدامات فرهنگی حوزه علمیه محدثه، چاپ نشریه ای با نام«ظهور» است که اعتلا و فراگیری پیام آن در شهرمان- به عنوان پیام حوزه علمیه محدثه- نیازمند همکاری مجدانه و قلبی طلاب و دوستان عزیز می باشد.همچنین وبلاگ و سایت مدرسه علمیه محدثه از دیگر زمینه های فرهنگی است که بازدهی مطلوب آن ، نیازمند همکاری طلاب مدرسه محدثه است.

     معهذا ازتمامی دوستان عزیزی که عشق به ترویج معارف در قالب نشریه،سایت و وبلاگ و از زبان حوزه محدثه دارند،دعوت به همکاری می شود تا با به کار بستن ذوق ادبی و توان علمی خود در این مسیر، در شکوفایی و اعتلای امور فرهنگی و ترویجی و انتقال پیام حوزه سهمی داشته باشند.

     مستدعی است دوستانی که خواهان همکاری هستند،نکته های زیر را در تنظیم و ارائه مطالب خود رعایت نمایند:

1. مطالب ترجیحاً به قلم خود نویسندگان باشد و سعی شود کمتر از مطالب اقتباسی استفاده شود.

2. موضوع مطالب آزاد است و بستگی به ذوق و سلیقه طلاب دارد و از آنجا که تنوع در تنظیم مطالب نشریه،سایت و وبلاگ اهمیت دارد، ارائه مطالبی با موضوعات متنوع همچون اخلاقی، تاریخی،علمی، اجتماعی و هنری و ادبی و در قالبهای مقاله ،گزارش ،مصاحبه ،خبر و دلنوشته مطلوب است (به منظور تنوع بخشیدن ، ارائه مطالبی در زمینه هایی چون شعر، داستان، دانستنیهای پزشکی، و …. مورداستقبال قرار می گیرد.)

3. لازم است مطالب با خط و خوانا ،ذکر نام و نام خانوادگی و پایه و همچنین مشخصات دقیق منبع و نویسنده آن (در مطالب اقتباسی) ارائه شوند. در صورت عدم رعایت شرایط، مطالب ناقص محسوب شده و چاپ نخواهند شد و یا در سایت و وبلاگ قرار داده نخواهند شد.

4. دوستان می توانند دل نوشته ها و مطالب تنظیمی را به معاونت پژوهشی تحویل دهند.

5. از آنجایی که یکی از صفحات نشریه به اخبار حوزه اختصاص می یابد،لذا نیاز به سرویس خبری ایجاب می کند که دوستان علاقمند به همکاری، مساعدت خود را به معاونت پژوهشی اعلام نمایند.طلبه عزیزی که این مسئولیت را تقبل می نماید،به عنوان سرویس خبری نشریه موظف است اخبار وقایع هر ماه حوزه را همراه با عکس های مربوطه شرح و تنظیم و به معاونت پژوهشی ارائه نماید.

6.دوستان در مطالب، مناسبت های فرهنگی و مذهبی ماه جاری و آینده را مد نظر قرار دهند.

7. جهت هماهنگی با شماره تلفن 09168706781  تماس حاصل نمایند.

8. در ضمن سامانه پیامک مدرسه به شماره 30005399008800 ،آماده دریافت نظرات و پیشنهادات طلاب عزیز می باشد.

     در پایان توفیق همه دوستان در راه خدمت در پایگاه صاحب العصر و الزمان را از خداوند منان مسألت می نمایم .

                                                                                  رقیه رحیمی

 

اسب لاغر میان به کار آید .

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

پادشاهى چند پسر داشت ، ولى يکى از آنها کوتاه قد و لاغر اندام و بدقيافه بود، و ديگران همه قد بلند و زيبا روى بودند.

شاه به او با نظر نفرت و خوارکننده مى نگريست، و با چنان نگاهش، او را تحقير مى کرد.

آن پسر از روى هوش و بصيرت فهميد که چرا پدرش با نظر تحقيرآميز به او مى نگرد، به پدر رو کرد و گفت :

     اى پدر! کوتاه خردمند بهتر از نادان قد بلند است ، چنان نيست که هرکس ‍ قامت بلندتر داشته باشد، ارزش او بيشتر است ، چنانکه گوسفند پاکيزه است ، ولى فيل مردار بو گرفته مى باشد:

آن شنيدى که لاغرى دانا

گفت بار به ابلهى فربه

اسب تازى وگر ضعيف بود

همچنان از طويله خر به

شاه از سخن پسرش خنديد و بزرگان دولت ، سخن او را پسنديدند، ولى برادران او، رنجيده خاطر شدند.

تا مرد سخن نگفته باشد

عيب و هنرش نهفته باشد

هر پيسه (1) گمان مبر نهالى (2)

شايد که پلنگ خفته باشد

اتفاقاً در آن ايام سپاهى از دشمن براى جنگ با سپاه شاه فرا رسيد. نخستين کسى که از سپاه شاه ، قهرمانانه به قلب لشگر دشمن زد، همين پسر کوتاه قد و بدقيافه بود، که با شجاعتى عالى ، چند نفر از سران دشمن را بر خاک هلاکت افکند، و سپس نزد پدر آمد و پس از احترام نزد پدر ايستاد و گفت :

اى که شخص منت حقير نمود

تا درشتى هنر نپندارى

اسب لاغر ميان ، به کار آيد

روز ميدان نه گاو پروارى

     افراد سپاه دشمن بسيار، ولی افراد سپاه پادشاه ، اندک بودند. هنگام شدت درگيرى ، گروهى از سپاه پادشاه پا به فرار گذاشتند، همان پسر قد کوتاه خطاب ته آنان نعره زد که :

«آهاى مردان ! بکوشيد و يا جامه زنان بپوشيد.»

     همين نعره از دل برخاسته او، سواران را قوت بخشيد، دل به دريا زدند و همه با هم بر دشمن حمله کردند و دشمن بر اثر حمله قهرمانانه آنها شکست خورد.

     شاه سر و چشمان همان پسر را بوسيد و او را از نزديکان خود نمود و هر روز با نظر بلند و با احترام خاص به او مى نگريست و سرانجام او را وليعهد خود نمود.

     برادران نسبت به او حسد ورزيدند، و زهر در غذايش ريختند تا به او بخورانند و او را بکشند. خواهر آنها از پشت دريچه ، زهر ريختن آنها را ديد، دريچه را محکم بر هم زد، پسر قد کوتاه با هوشيارى مخصوصى که داشت جريان را فهميد و بى درنگ دست از غذا کشيد و گفت :

«محال است که هنرمندان بميرند و بى هنران زنده بمانند و جاى آنها را بگيرند.»

کس نيابد به زير سايه بوم (3)

ور هماى (4) از جهان شود معدوم

     پدر از ماجرا باخبر شد، پسرانش را تنبيه کرد و هر کدام از آنها را به يکى از گوشه هاى کشورش فرستاد، و بخشى از اموالش را به آنها داد و آنها را از مرکز دور نمود تا آتش فتنه خاموش گرديد و نزاع و دشمنى از ميان رفت . چنانچه گفته اند:

«ده درويش در گليمى بخسبند و دو پادشاه در اقليمى (5) نگنجند.»

نيم نانى گر خورد مرد خدا

بذل درويشان کند نيمى دگر

ملک اقلمى بگيرد پادشاه

همچنان در بند اقليمى دگر

  1. پيسه : ابلق و سياه و سفيد بهم آميخته .
  2. نهال : شکار. بعضى اى شعر را چنين خوانده اند:هر پيشه گمان مبر که خالى است     شايد که پلنگ خفته باشد
  3. بوم : جغد، بوف .
  4. هماى : پرنده برجسته آسمانى ، پرنده اقبال
  5. اقليم : سرزمين پهناور و وسيع

مخلص دعايش مستجاب شود

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

     (سعيد بن مسيب) گويد: سالى قحطى شد و مردم به طلب باران شدند.

     من نظر افكندم و ديدم غلامى سياه بالاى تپه اى بر آمد و از مردم جدا شد به دنبالش رفتم و ديدم لبهاى خود را حركت مى دهد، و هنوز دعاى او تمام نشده بود كه ابرى از آسمان ظاهر شد.

     غلام سياه چون نظرش بر آن ابر افتاد، حمد خدا را كرد و از آنجا حركت نمود و باران ما را فرو گرفت به حدى كه گمان كرديم ما را از بين خواهد برد.

     (من به دنبال آن غلام شدم ، ديدم خانه امام سجاد عليه السلام رفت . خدمت امام رسيدم و عرض كردم : در خانه شما غلام سياهى است ، منت بگذاريد اى مولاى من و به من بفروشيد.)

     فرمود: اى سعيد چرا به تو نبخشم ؛ پس امر فرمود: بزرگ غلامان خود را كه هر غلامى كه در خانه است به من عرضه كند پس ايشان را جمع كرد، ولى آن غلام را در بين ايشان نديدم .

     گفتم : آن را كه من مى خواهم در بين ايشان نيست فرمود: ديگر باقى نمانده مگر فلان غلام ، پس امر فرمود: او را حاضر نمودند. چون حاضر شد ديدم او همان مقصود من است گفتم : مطلوب من همين است .

     امام فرمود: اى غلام ، سعيد مالك توست همراهش برو. غلام رو به من كرد و گفت : چه چيزى ترا سبب شد، كه مرا از مولايم جدا ساختى ؟(1)

     گفتم : به سبب آن چيزى كه از استجابت دعاى باران تو ديدم . غلام اين را شنيد دست ابتهال به درگاه حق بلند كرد و رو به آسمان نمود و گفت:

     اى پروردگار من ، رازى بود مابين تو و من ، الان كه آن را فاش كردى پس مرا بميران و به سوى خود ببر.
      پس امام عليه السلام و آن كسانى كه حضار بودند از حال غلام گريستند و من با حال گريان بيرون آمدم چون به منزل خويش رفتم رسول اما آمد و گفت اگر مى خواهى به جنازه صاحبت حاضر شوى بيا..!!
      با آن پيام آور برگشتم و ديدم آن غلام وفات كرد.(2)

  1. ما حملك على ان فرقت بينى و بين مولاى .
  2. منتهى الامال 2/38- اثبات الوصيه مسعودى .

يكصد موضوع 500 داستان سيد على اكبر صداقت

نماز و آرامش

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

     تنها مشكلى كه دنياى علم وصنعت امروز آن را حل نكرده، مشكل آرامش روحى است. هر روز آمار بيمارى هاى روانى، و مصرف قرص ‍ اعصاب زياد مى شود. هيچ چيز به انسان آرامش نمى دهد جز ياد خدا و ايمان و اُنس و عشق و توكّل به او.

     آرى نماز ياد خداست و فقط با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد.

     افرادى را مى شناسيم كه داراى قدرت ، مال و علم هستند، امّا آرامش لازم را ندارند. در مقابل ، افرادى تهيدست هستند كه به خاطر ايمان به سرچشمه هستى داراى قلبى آرامند، ديد و بينش و اعتقاد خاصّى دارند كه حوادث تلخ و شيرين را مى پذيرند و براى آنها تحليل منطقى دارند.

     آرى با ياد خداوند دل ها آرام مى گيرد و بهترين ياد خدا همان نماز است ، كمبود امروز بشر علم و تخصصّ نيست ، بلكه دل آرام است . نه فرعون ها و ابرقدرت ها دل آرام دارند، نه قارون ها، و نه ابولهب ها، و نه منافقان چند چهره .

     تنها رهبرى را كه ما در زمان خودمان داراى دل آرام ديديم ، حضرت امام خمينى قدّس سرّه بود كه روز 12 بهمن 57 وقتى در هواپيما نشست تا به ايران بيايد، خبرنگار از او پرسيد چه احساسى داريد؟ فرمود: هيچ .

     با اينكه هنوز نظام شاهنشاهى سرِ پا بود و احتمال سرنگونى هواپيما داده مى شد.

     در وصيّت نامه خود نيز نوشت من با قلبى آرام به سوى خدا مى روم . اين دل آرام از زور و پول و مقام نيست ، از پيوند با خداست كه بهترين نوع آن نماز است .

يكصد و چهارده نكته در باره نماز/حجة الاسلام و المسلمين قرائتى

معرفی كتاب هاى اهل سنّت در بطلان عقايد ابن تيميّه و وهابیت

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

      برخى از شخصيّت هاى بزرگ اهل سنّت و معاصر ابن تيميّه، مطالب وى را به نقد كشيده و برخى ديگر كتاب هايى مستقل در بطلان نظريّات او تأليف كردند، مانند:

     تقى الدين سُبكى متوفاى 756، دو كتاب به نام هاى «الدرّة المضيّة فى الردّ على ابن تيميّة» و «شفاء السقام فى زيارة خير الأنام» در نقد افكار وى نوشته است. بر كتاب «شفاء السقام» ملاّ على قارى فقيه مشهور حنفى مقيم مكه متوفّاى 1014، شرح محقّقانه اى نوشته كه «شرح شفاء السقام» نام گرفته است.

     محمّد بن ابى بكر اخنايى متوفّاى 763 كتابى به نام «المقالة المرضيّة فى الردّ على ابن تيمية» نوشت و با احاديث معتبر و ادلّه محكم، نظريّه ابن تيميّه را ردّ كرد و ابن تيميّه وقتى آن كتاب را ديد پاسخى به نام «ردّ أخنائى»، بر او نوشت.

     على بن محمّد سَمْهُودى شافعى مصرى متوفّاى 911، شيخ الاسلام مدينه، كتاب گران سنگى به نام «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» نوشت و در باره زيارت، شفاعت، توسّل و استغاثه به حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله بحث مفصل و محقّقانه اى كرد. افزون بر كتاب هاى ياد شده، كتاب هاى ديگرى را هم عالمان اهل سنّت در نقد افكار ابن تيميّه نوشته اند كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:

صفحات: 1· 2

خطر نفوذ افراد منحرف در حوزه هاى علميه

نوشته شده توسطرحیمی 22ام مهر, 1391

     وصيّت اينجانب به حوزه هاى مقدّسه علميّه آن است كه كراراً عرض نموده ام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهورى اسلامى كمر به براندازى اسلام بسته اند و از هر راه ممكن براى اين مقصد شيطانى كوشش مى نمايند و يكى از راههاى با اهميت براى مقصد شوم آنان و خطرناك براى اسلام و حوزه هاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزه هاى علميّه است كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شيّاد كه با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن خود را در بين توده ها و قشرهاى مردم پاكدل و علاقه مند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزه هاى اسلامى و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب مى باشد. و مى دانيم كه قدرتهاى بزرگ چپاولگر در ميان جامعه ها افرادى به صورتهاى مختلف از ملى گراها و روشنفكران مصنوعى و روحانى نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسان ترند ذخيره دارند كه گاهى سى - چهل سال با مشى اسلامى و مقدّس مآبى يا پان ايرانيسم و وطن پرستى و حيله هاى ديگر با صبر و بردبارى در ميان ملتها زيست مى كنند و در موقع مناسب ماءموريت خود را انجام مى دهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزى انقلاب نمونه هايى از قبيل مجاهد خلق و فدايى خلق و توده ايها و ديگر عناوين ديده اند و لازم است همه با هشيارى اين قسم توطئه را خنثى نمايند و از همه لازم تر حوزه هاى علميّه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرّسين محترم و افاضل سابقه دار است با تأييد مراجع وقت، و شايد تز نظم در بى نظمى است از القائات شوم همين نقشه ريزان و توطئه گران باشد.

وصيت نامه سياسى الهى حضرت امام خمينى «قدّس سرّه الشريف»