دانلود کتاب احکام عزاداری

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

     مجموعه  فلسفه عزاداری و احكام مربوط به آن، مطابق با فتاواى مرجع عاليقدر حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى (مدّظلّه العالى) می باشد.

 برای دانلود اینجا کلیک کنید.

دانلود دعای توسل، متن به همراه صوت Mp3 و موبایل+ دانلود نرم افزار

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

علّامه مجلسى(ره) فرموده ‏که در بعضى از کتب معتبره نقل کرده ‏اند ازمحمّد بن بابويه که اين دعاء توسّل را از ائمه روايت کرده است و گفته ‏است که در هيچ امرى نخواندم مگر آنکه اثر اجابت را به زودى‏ يافتم.

برای دانلود روی گزینه مورد نظر کلیک نماید در صورت عدم موفقیت پس از کلیک راست از منوی باز شده گزینه…  save Link AS  را انتخاب نمایید.

دانلود دعای توسل با صدای حاج حسین سازور

دانلود دعای توسل با صدای حاج سعید حدادیان

دانلود دعای توسل با صدای حاج مهدی سماواتی  
دانلود دعای توسل با صدای حاج عبدالرضا هلالی
دانلود دعای توسل با صدای سید مهدی میرداماد
دانلود دعای توسل با صدای حاج مهدی سلحشور
دانلود دعای توسل با صدای  آهنگران
دانلود دعای توسل با صدای حاج مهدی منصوری
دانلود دعای توسل با صدای فرهمند آزاد
دانلود دعای توسل با صدای ملا باسم کربلایی

با استفاده از نرم افزار “دعای توسل” می توانید، این دعای پرفیض را به همراه صوت زیبا در گوشی یا تبلت اندرویدی خود داشته باشید.
 با پیشرفت تلفن های همراه و هوشمند شدن آن ها، می توانید به جای حمل فیزیکی کتاب ها، آن ها را به صورت مجازی و الکترونیکی در گوشی هوشمند خود داشته باشید تا در هر زمان و مکان به مطالعه آن ها بپردازید، حال می توانید کتاب های مذهبی را نیز به این صورت به همراه خود داشته باشید. در ضمن این نرم افزار و کتاب الکترونیکی علاوه بر دارا بودن متن زیبا و رابط کاربری جذاب، دارای تلاوت صوتی بسیار مناسبی است. نرم افزار معرفی شده می تواند گزینه ی مناسبی برای آموزش دعای توسل به کودکان باشد، زیرا تلاوت صوتی برنامه می تواند تلفظ صحیح کلمات را به کودکان بیاموزد. از ویژگی های نرم افزار می توان به مواردی چون: رابط کاربری زیبا، امکان شخصی سازی، صدای بهینه سازی شده و … اشاره کرد.

 



 • حجم: 6.6 مگابایت

"text-align: left;">

متن دعای توسل در ادامه مطلب

صفحات: 1· 2

آرامش راز زندگی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

       در دنیای پراضطراب امروز آرامش و راحتی خیال نعمتی است که بسیاری آرزوی آن را دارند، اما برای رسیدن به آن تنها آرزو کافی نیست
     بلکه باید قدم پیش نهاد و کاری کرد. آنچه در پی می آید برخی تکنیکهای روان شناختی است که ضمن کمک به رفع تشویش ونگرانی آرامش و نشاط و شادی را در زندگی ما رونق می بخشد.از جمله اين عوامل عبارتنداز:
1) با خدا ارتباط برقرار کنید
      حداقل نیاز انسان به روح خدایی مانند احتیاج نوزاد به مادر است به همان میزان که جسم برای ادامه حیات به هوا وغذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت الهی وروح ربانی محتاج است.
      آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های"خواست ونیاز"درآن به خوبی می روید.نیازهای به حق را دریاد خداوند که آرامش جان وقلب است بکارید تا به خوبی تحقق یابند.
      خداوند همراه کسی است که او همراه خداوند باشد با توجه به خداوند وخواندن نامهای اوهمراهی وپشتبانی خدا را به سوی خودجلب کنید پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید.هرچه ارتباط شما با خدا این نیروی عظیم وخرد لایتناهی بیشتروبیشترشود آرامش ونشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر شود ترس واضطراب بیشتری بر شما چیره می شود.
      خداوند فرموده است"اگر مرا یاری کنید شما را یاری می کنم وقدمهایتان را استوار میگردانم"یار خدا بودن یعنی براساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و درواقع یار خدا بودن همان یاری کردن به خود است.
2) ازآنچه هستید راضی باشید
      بدن وسیله زندگی است نه جوهرآن.آن قدرکه ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص می شویم یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود.تجربیات ما باید مثل درخت به ما شکل بدهد ولی این کار را نمی کند.فقط جوهره وجودمان است که با شرایط محیط از بین نمی رود، شکسته نمی شود ویا درمعرض دید وبررسی دیگران قرار نمی گیرد.وجود داشتن پر معنا وپر مفهوم است.من وجود دارم، من هستم، من این جا هستم، من در حال شدن هست، تنها من هستم که زندگی را می سازم و..هر کدام از ما انسانها در این دنیا ما موریتی خاص داریم.باکمک به دیگران ومهرورزی به آنان باعث تکامل روحمان می شویم.رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است وزندگی ما به منزله یک سفراست و هدف نیست.منظور از بیداری فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است مانند بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و…خلاصه در یک کلام"بیداری الهی".

در غذاى جسم سخت گيرند اما . . .

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

 

امام حسن(عليه السلام) مى فرمايد:

       عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِه كَيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ.

ترجمه:
       عجب دارم از آنها كه به غذاى جسم خود مى انديشند; امّا به غذاى روح خود نمى انديشند، خوراك ناراحت كننده از شكم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاكت زا آكنده مى كنند.

شرح كوتاه:

      همان طور كه پيشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگيرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گيرند، از غذاهاى مشكوك مى پرهيزند، و بعضى هزار گونه نكات بهداشتى را در تغذيه جسم رعايت مى كنند. امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فكرى مشكوكى را در درون جان خود مى ريزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبليغات مشكوك يا مسموم همه را به آسانى مى پذيرند و اين جاى بسيار شگفتى است.

یکصدوپنجاه درس زندگی/آیة الله ناصرمکارم شیرازی

عوامل حقیقی کامیابی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

     واقعيات را آنچنان كه هست بايد بشناسيم نه آنطورى كه به نفع ما تمام مى شود تفسير كنيم .
     هر كس بايد بكوشد تا به حقايق اشياء آنچنان كه هست پى ببرد، و درخور توانائى خود عينك واقع بينى بچشم بزند و حوادث و اوضاع را بى كم و كاست نظاره كند.
      تبهكاران اجتماع همواره براى ارضاء وجدان خود، وقايع را به نفع خويش تفسير مى كنند و آن چنان خود را فريب مى دهند كه واقعا باور مى نمايند كه آنچه را درك كرده اند عين حقيقت است . اين نوع درك ، يك نوع فريب دادن وجدان و كور ساختن دل است .
      روز ششم اوت 1945، نخستين بمب اتمى در جهان، روى شهر هيروشيما در ژاپن انداخته شد. اين واقعه باعث شد كه نام اين شهر كوچك ژاپن در تاريخ جاودان بماند. در آن روز بر اثر اين واقعه ، يكصد و پنجاه هزار نفر از ساكنين آن كشور كشته شدند، سپس به فاصله سه روز بمب ديگرى روى ناكازاكى انداخته شد. ژاپنيها پس از يك هفته سكوت ، تسليم شدند. كشتن هزاران كودك معصوم زنان و مردان بى گناه ، موجى از تنفر در سراسر جهان نسبت به اين عمل وحشيانه كه در تاريخ بشريت بى سابقه است ، به وجود آورد. دستور بمباران كردن اين دو شهر بى پناه به فرمان رئيس ‍ جمهور امريكا به نام «ترومن » بود.
      او پس از اين عمل در كشمكش وجدان و سرزنش عموم صلحدوستان و بشر خواهان قرار گرفت و تنفر عمومى موقعيت و حيثيت سياسى او را متزلزل ساخت و در ميان ملتها به عنوان يك فرد آدمكش معرفى شد.
      اكنون ببينيم آقاى«ترومن»چگونه اين حادثه را ارزيابى مى كند؟!
      چگونه وجدان خود را فريب مى دهد و وقايع تلخ را كه از زهر افعى در كام جهانيان تلخ تر است ، به سود خود و سود جهانيان تفسير مى كند؟ مى گويد:
      من اين فرمان تاريخى را براى نجات صدها هزار نفر سرباز و ملوان و خلبان امريكائى صادر نمودم . اگر اين بمبها به كار نمىرفت، نيروهاى امريكا كه بايست به سواحل ژاپن كه داراى استحكامات قوى بود و سرسختانه از آنها دفاع مى شد، حمله ببرند و مى بايست تلفات سنگينى تحمل مي کردند.
هر انسانى با ذكاوت و باهوش طبيعى خود درك مى كند كه آقاى ترومن با اين سفسطه جز اين كه خود را فريب دهد، كارى انجام نداده و نخواسته است واقعيات را آنچنان كه هست درك كند. او به دنبال اين اشتباه تصور كرده محبوبيت او همچنان در دل جامعه هاى زنده ، باقى است ، ولى چيزى نگذشت كه ضرر اين بى خبرى را ديد. عكس العمل مردم آزادى خواه جهان او را از صحنه سياست عقب زد و اين لكه به طور جاويدان بردامن او نشست .
      بازرگانان سياستمداران و اصناف ديگر موقعى مى توانند در صحنه هاى گوناگون زندگى پيروز شوند كه در اوضاع و حوادث مربوط به خود، نظر واقع بينانه داشته باشند.

     يك بازرگان بايد به اعتراضى كه مشترى به طرز كار و معامله ، و يا بدى و نامرغوبى جنس او دارد. گوش فرا دهد و با تدابير صحيح وضع خود را عوض كند. يک سياستمداربايد اعتراضات و جنب وجوشهاى مردم را پيش از بررسى دقيق ، تحريكات مغرضانه نخواند و به عناوين گوناگون مانند عناصر اخلالگر، آنها را سركوب نسازد و اذعان داشته باشد كه واقع بينى شرط پايدارى ملك و سياست است .
     دانشجوى ترقيخواه از سرزنش استاد استقبال مى كند و كمى نمره را گواه بر مغرض بودن او نمى گيرد؛ خود، و نحوه تحصيل خود را وارسى مى كند. چه بسا درك يك واقعيت و اين كه كوتاهى از ناحيه خود اوست ، پلكان پيروزى او در آينده شود.
     پيامبر بزرگ اسلام در نبردهاى خود با مشركان و بت پرستان ، قبلا نيروى دشمن را ارزيابى مى كرد و قدرت و توانائى او را دقيقا مورد بررسى قرار مى داد.پيش از جنگ ، اطلاعاتى از دشمن به دست مى آورد و قدرت و عظمت دشمن را هيچنمى شمرد. هرگز خود و يا افسران اسلام را فريب نمى داد و   نمى گفت كه با يك حمله ، دشمن را تار و مار مى نمائيم .
     در جنگ بدر، گروه اكتشافى اسلام بر سر چاه بدر يك نفر از سربازان قريش را دستگير كرده به خدمت پيامبر آوردند؛ از آنجا كه تعداد دشمن معلوم نبود، پيامبرازاو پرسيد:«قريش روزى چند شتر نحر ميكنند؟» او گفت : «گاهى 9، گاهى 10شتر.» پيامبر فرموند: «تعداد دشمن ميان نهصد و هزار است و يك شتر معمولا غذاى صد نفر است .»
     براستى شك پله يقين است. اگر انسان ترديد پيدا نكند و درباره موضوعى دو دل نشود، هرگز دنبال تحقيق نمى رود.
     اعتراض و انتقاد نيز مقدمه تكامل است ؛ مرد كامياب كسى است كه به انتقاد مردم گوش فرا دهد و انتقاد غير مغرضانه ناظران را مورد بررسى قرار دهد؛ زيرا در آئينه افكار آنان ، معايب و نواقص كار به طور دقيق منعكس مى گردد.


جمشيد ساخت جام جهان بين از آن سبب
 
آگه نبود از اين كه جهان ، جام خودنماست


     نبايد فراموش كنيم كه امام صادق (ع ) فرموده است :« احب اخوانى من اهدى الىّ عيوبى» يعنى ، ميان برادرانم آن كس را بيشتر دوست دارم كه عيب و نقص مرا به عنوان هديه به من بگويد. امروز در جهان آزاد انتقاد اساس ‍ زندگى است و در بعضى كشورها از افراد مطلع دعوت مى كنند و سازمانهاى دولتى و ملى را در اختيار آنان مى گذارند تا اوضاع را ببينند و از آنها انتقاد كنند.
       كسى كه از شنيدن انتقاد ناراحت مى شود و نمى خواهد واقعيات را آنچنان كه هست ببيند و از ديدن آئينه تمام نماى اوضاع خود كه افكار مردم است سخت ناراحت مى شود، بايد به او گفت :
خود شكن آئينه شكستن خطاست .

رمز پيروزى مردان بزرگ / آية اللّه جعفر سبحانى

چه امتيازي در انتظار منجي موجود است؟

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

     در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم مي‌فرمايند:
      «افضل العباده انتظار الفرج» (1)
     «برترين عبادت، انتظار فرج است»
     اهل سنّت گرچه «اصل انتظار فرج امام مهديعجل الله تعالي فرجه الشريف را قبول دارند، ولي اعتقاد به ولادت او ندارند، ولي شيعة اماميه و برخي ديگر از مذاهب اسلامي و غير اسلامي به انتظار ظهور شخصي به عنوان منجي نشسته‌اند كه او موجود است و ناظر اعمال و رفتار و گرفتاري‌هاي مسلمانان است.
     اين نوع انتظار به طور قطع و حتم، اثرات بيشتري در زنده نگه داشتن جامعه و ايجاد روح و اميد بيشتر دارد؛زيرا كسي كه معتقد به اصل فرج است بدون آنكه نجات دهنده را در قيد حيات و در كنار خود ببيند و او را احساس كند و ناظر اعمال خود بداند، چندان تأثيري در وجود او ندارد.
     برخلاف كسي كه معتقد است او زنده بوده و بر تمام احوالش ناظر است، و هنگام گرفتاري‌هاي شديد به فرياد او خواهد رسيد و به طور حتم اعتقاد به چنين منجي و انتظارچنين شخصي تأثير به سزايي در روحيه انسان منتظر دارد.
     لذا شيعه به جهت اعتقاد به اين چنين انتظاري هميشه در طول تاريخ خود زنده بوده و هيچ‌گاه با اين همه فشارها كه بر او وارد شده اميد خود را از دست نداده است.
     آيا تأخير در فرج موجب قساوت قلب مي‌شود؟
     آنچه كه بر هر مؤمني بلكه بر هر انساني لازم است اينكه هيچ‌گاه از تأخير فرج و ظهور منجي نااميد نباشد. بلكه بايد به ريسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود رهنمون شود.
     و اين تنها از راه ايمان قلبي به خداوند متعال و اينكه او خُلف وعده نمي‌كند ميسر است. و با سير و بررسي سرگذشت امّتهاي پيشين كه چگونه بعد از هر عسر و گرفتاري شديد، … خداوند آخر‌الامر براي آنها فرج و گشايش حاصل نمود، به دست مي‌آيد.
     و همچنين با مراجعه به فطرت و ميل دروني خود كه چگونه به ظهور منجي بشريت متمايل است. مي‌تواند خود را از يأس و نااميدي رهانيده و به ظهور منجي اميدوار باشد.
     در ذيل آيه‌ي شريفه :«وَلا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُتُوا الكتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ.»(2)
      از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرموده:«تأويل هذه الايه جاء في أهل زمان الغيبه و أيّامها دون غير هم من أهل الأزمنه و اِنّ ا…. تعالي نهي الشيعه عن الشك في حجه ا… تعالي، أو أن يظنّوا أنَّ ا… تعالي يخلي أرضه مِنها طرفه عين» (3)
*تأويل اين آيه براي مردم عصر غيبت است، و روزهاي زمان غيبت غير از روزهاي اهل زمان‌هاي ديگر است. خداوند متعال شيعيان را از شك درحجّت خود نهي كرده است و نيز نهي كرده از اينكه گمان كنند كه خداوند زمين را يك چشم بر هم زدن از حجت خالي مي‌گرداند. 

صفحات: 1· 2

دستورالعملى عرفاني از شهيد اول

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

      بر تو باد به تقواى الهى، در پنهان و ميان جمع! خوبى را براى همه آفريدگان بخواه، گرچه به تو بدى روا داشته باشند.
      در برابر آزار ديگران، بردبارى ورز. اگر به تو اهانت شد، يا ناسزا شنيدى ، در پاسخ ، سخنى ناروا مگو.
      هنگام شعله ور شدن خشم، از كلام ناپسند بپرهيز، از جايت بلند شو، در مكان ديگر بنشين و خود را به كارى ديگر مشغول كن تا خشمت فرو نشيند.
      مدام در فكر بهسازى آخرت و سعادت دنيا باش.
      در همه حال به خدا توكل كن و در همه مهات به او اطمينان (داشته باش). بر تو باد پاسدارى و شكر گذارى كسى كه به تو خوبى مى كند و تو را نعمت مى دهد.
      از قهقهه و خنده بپرهيز، زيرا غفلت آرد و دل را بميراند.
به هر كارى مشغولى ، نماز اول وقت را ترك مكن.
      اگر - معاذالله - نمازت قضا شد، در اولين فرصت جبران كن.
در هر حال و مكان، دانش آموز باش.
     پرگو مباش، بيشتر به شنيدن علاقه مندباش تا گفتن.
      با استادت مشاجره مكن و گفته هاى او را بر مگردان.
      آنچه را فراگيرى در شب مرور كن.
      با قرآن مانوس باش.
      وردى از قرآن را براى خودت برگزين .
      اگر مى توانى، قرآن را حفظ كن و اگر ممكن نيست، هر چند آيه اى كه در توانت هست، از بركن.
      كوشش كن امروزت بهتر از ديروزت باشد، و تلاش كن در هر روزى - گرچه اندك - تكامل پيدا كنى.
      مبادا به گفته سخن چينان گوش فرا دارى ، زيرا بدبختى بى شمار به دنبال آرد و تاثير شومى بر نفس مى گذارد.
      در زيارت مشاهد مشرفه يا خواندن زيارت آنها، از راه دور غفلت مكن .
      به هنگام تعليم و نشر دانش ، از پرگويى بپرهيز.
      غير علمى و بدون مستند سخن مگو.
      تنها ناقل سخن ديگران مباش ، خودت نسبت به مطالب و مسايل صاحبنظر شو.
      در هر روز، بيست و پنج مرتبه ( اللهم اغفر للمومنين و المومنات و المسلمين و السلمات ) را بخوان و در اين دعا، ثواب و مزدى بسيار است .
      پس از نماز عصر، هفتاد و هفت مرتبه ذكر استغفار را بخوان .
     نيز سوره قدر و توحيد را بسيار قرائت كن .

منبع : در محضر عارفان/ واصف بادكوبه اى

بلال و اذان ناتمام

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

     اولين مؤ ذن در اسلام ، بلال بن رباح است که کنيه اش ابو عبدالکريم بود علامه در زبدة المقال درباره بلا فرموده :

اول من يسبق الجنان

لانه سابق بالاذان

        بلال اولين کسى است که به بهشت مى رود زيرا اولين اذان گوى اسلام است. بلال از کسانى است که در راه خدا شکنجه ها ديد و بر آن همه عذاب، صبر نمود. ابوجهل بلال را در آفتاب گرم بر زمين مى خوابانيد و آسيابى سنگى بر روى سينه اش مى گذاشت تا حرارت آفتاب پيکرش را بسوزاند. از او مى خواست که به پروردگار محمد(صلى الله عليه و آله و سلم ) کفر بورزد؛ اما بلال پيوسته در جواب ابوجهل مى گفت: احد، احد

     روزى ورقه بن نوفل از کنار او گذشت در حالى که شکنجه مى شد و مى گفت:

     احد، احد، ورقه (از روى استهزاء) گفت اگر در اين حال بميرى ، قبر ترا در مرکز آه و ناله قرار مى دهم .

    و نيز گفته اند که بلال غلام خانواده بنى جمح بود و امية بن خلف او را شکنجه مى کرد. خداوند چنان مقدر کرد که اميه در جنگ بدر بدست بلال کشته شد.(1)

     سعيد بن مسيب درباره بلال گفت : مردى بسيار ديندار و معتقد بود و در اين راه عذابها کشيد. هر وقت مشرکين به او نزديک مى شدند مى گفت الله الله .

     پيامبر اکرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) روزى ابوبکر را در بين راه ديد به او گفت اگر پولى مى داشتم ، بلال را مى خريدم .

صفحات: 1· 2

یهودی بودی، بلکه کافر بودی

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

     روزى علامه بحرالعلوم(ره) وارد حرم مطهر امام امير مؤ منان عليه السلام شد و سپس اين شعر را زمزمه کرد:

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن

به رخت نظاره کردن سخن خدا شنيدن

      پس از آن از علامه بحرالعلوم سبب خواندن اين شعر را پرسيدند و فرمود:

     وقتى وارد حرم حضرت على عليه السلام شدم ديدم مولايم حضرت حجة بن الحسن (عج ) در بالاى سر به آواز بلند قرآن تلاوت مى کند. وقتى صداى آن بزرگوار را شنيدم اين شعر را خواندم . (1)

     فقيه عالم بزرگ صاحب مفتاح الکرامة شبى از شبها در خانه خويش مشغول شام خوردن بوده است . کسى در خانه او را مى کوبد سيد مى شناسد که کوبنده در خادم استادش علامه بحرالعلوم است بشتاب مى رود و در را باز مى کند. خادم مى گويد: شام بحرالعلوم را نزد او گذاشته اند او نمى خورد و منتظر شماست . سيد جواد عاملى به تعجيل به خانه بحرالعلوم مى رود. همينکه وارد مى شود چشم بحرالعلوم به او مى افتد فرياد مى زند:آيا از خدا نمى ترسى ؟ آيا خدا را مراقب خود و اعمال خود نمى دانى ، از خدا شرم نمى کنى؟ آقا! چه روى داده است؟ مى خواستى چه روى بدهد؟ مردى در همسايگى تو زندگى مى کند بى بضاعت ، او تاکنون هر شبانه روز مقدارى خرماى زاهدى از بقال محل نسيه مى گرفت و با عيال خود، با آن خرما، گذران مى کرد. و جز اين تمکينى نداشت. حالا يک هفته است که خانواده او جز خرما چيزى نخورده اند. امروز مرد به بقال رجوع مى کند تا از همان خرما براى خوراک شب خود و خانواده اش بگيرد، بقال مى گويد: قرض تو زياد شده است . مرد گرسنه و بى شام. با اين وضع تو سرگرم شام خوردن بودى؟ در حالى که اين مرد همسايه تو است و تو او را مى شناسى، فلانى است.

     آقا! والله از حال او اطلاع نداشتم. علامه بحرالعلوم مى گويد:اطلاع نداشتى؟ چرا اطلاع نداشتى؟ همه خشم من از همينجاست . چرا از حال برادران و همسايگانت بيخبر بمانى و از حال و روزگار آنان جويا نشوى و آگاه نگردى؟ سيد جواد! اگر از حال اين مرد بينوا مطلع بودى و اينگونه با خيال راحت، خود را به خوردن شام مشغول شده بودى، يهودى بودى، بلکه کافر بودى، ديگر تو را مسلمان به حساب نمى آوردم .(2)

 پی نوشت:

  1.  فوائد الرضويه : ص 682)
  1. بيدارگران اقاليم قبله : ص 215

طعم خوب بندگی

کارنامه عملى وهّابيت

نوشته شده توسطرحیمی 15ام مهر, 1391

 دفاع «ابن تيميه» از ابن ملجم

     قال ابن تيمية: والذي قتل علياً کان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحبّ قتل علي، وفعل ذلک محبّة للّه ورسوله في زعمه، وإن کان في ذلک ضالاًّ مبتدعاً(1) .

     («ابن تيميه» مى گويد: آن کسى که على را کشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مى خواند، و معتقد بود که کشتن على مورد رضايت خدا و پبامبر است، و اين کار را به خاطر به دست آوردن محبّت خدا و پيامبر انجام داد، اگر چه در اين عقيده دچار گمراهى شده بود).

     و نيز مى گويد:«وقال أيضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع کونه کان من أعبد الناس وأهل العلم»(2) . (على بن ابى طالب را يکى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى که از عابدترين انسانها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند).

     ملاحظه مى کنيد که «ابن تيميه»، ابن ملجم را چگونه مدح مى کند با اين که پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)، او را از شقى ترين انسانها و در رديف پى کننده ناقه ثمود شمرده است.

     قال علي(عليه السلام):«أخبرني الصادق المصدّق أنّي لا أموت حتى أضرب على هذه وأشار إلى مقدّم رأسه الأيسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحيته وقال لي: يقتلک أشقى هذه الأمّة کما عقر ناقة اللّه أشقى بني فلان من ثمود»(3).

     قال الهيثمي: رواه الطبراني وأبو يعلى وفيه رشدين بن سعد وقد وثّق ، وبقية رجاله ثقات.

     حضرت امير (عليه السلام) مى فرمايد: پيامبر راستگو و راستين به من خبر داد که مرا شقى ترين انسانهاى اين امت به شهادت خواهد رساند).

     هيثمى رواياتى به اين مضمون نقل مى کند، سپس مى نويسد: روات اين روايات همه مورد وثوق هستند.

     سپس روايت ديگرى به همين مضمون نقل مى کند و مى گويد: وقال بعد رواية أخرى بهذا المضمون: رواه أحمد والطبراني والبزّار باختصار، ورجال الجميع موثّقون(4).

     احمد وطبرانى و بزّار آن را به اختصار نقل کرده اند، و راويان اين حديث همه آنان ثقه مى باشند.

صفحات: 1· 2