موضوع: "خلوت دل"
دست هایم دخیل تان هستند
نوشته شده توسطرحیمی 14ام فروردین, 1399
دست هایم دخیل تان هستند
چونکه دست گره گشا داری
حاج قاسم به دولت رسید، رویا تعبیر شد و او بر قلب ها حاکم گشت
نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1398
بسم الله القاصم الجبّارین
مدتی قبل در رویایی شفاف صحرایی عجیب و پهناور را دیدم که درآن مردمان به شکلی وسیع و متراکم تجمعی عظیم نموده بودند.
درمقابل و جلوی جمعیت سکوی بزرگی قرار داشت،
جمع زیادی روی آن ودر میان آن ها مملو از روحانیون جوان با چهره هایی پر از نور قرار گرفته بودند.
در میان آن ها سردار قاسم سلیمانی قرار گرفته بود و چون نوری عظیم می درخشید.
در آن میانه متوجه شدم که این جمعیت، مردم ایران هستند که رئیس جمهور فعلی ایران را بخاطر ناراضایتی ها از اقداماتش کنار زده اند و سردار سلیمانی را در جایگاه او نشانده اند.
منتظر تعبیر این خواب بودم و در حال رصد که چه طور امکان به دولت رسیدن سردار سلیمانی وجود دارد که خبر تلخ و بهت آور شهادت این مرد الهی و آسمانی را شنیدم.
?آنچه من دریافتم :
از ابتدای تاریخ بلندای مقام روح اولیاء الهی و درجات انبیاء را با شاخص های متعددی تحلیل کرده اند.
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«السلام علی ربیع الانام و نضره الایام» یابن الحسن! در خزان عمرم و در سینه پروردم بهار «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام»
یابن الحسن! بهارهایی که ز عمرم گذشت وبی توگذشت، نبود غیر خزانها گرَم بهار تویی ای بهار جانها و خوشی روزگاران! هفتهها را به شوق رسیدن به آدینهی موعود به سر میبریم و غروب هر آدینه بغضهای غریبانهی نیامدنت را فرو میخوریم. کاش آتش سوزان فراقت به گلستان وصالی میرسید؛ کاش اشکهای ندبههایمان سنگ فرش کوچههای وصالت میشد. سرور ما! مولای ما! آقای ما! همه چیز و همه کس ما! کویر خشکیدهی قلبهایمان را عشق تو باران است؛ و ظلمهای پیدا و ناپیدای جهانمان را نام تو پایان است.
|
موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضاعلیه السلام
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«اللهم ارنی الطلعه الرشیده» یابن الحسن مهدی جان! هربار روایتی میشنویم یا میخوانیم که سائلی در حضور امامش پرسشهایش را میپرسد و میگوید: «جُعلت فداک»! قلبمان در سینه آب میشود و اشکمان از دیده جاری؛ که ای کاش روزی؛ شبی، ساعتی؛ لحظهای به نوبت هم شده، نوبت به ما هم برسد که در حضورت بگوییم «جعلت فداک» و بشنویم نوای گرم وصدای روح بخش و دلنوازت را و ببینیم آن«طلعت رشیده» را «اللهم ارنی الطلعه الرشیده»
«یا بن النبی المصطفی یا بن علی المرتضی یا بن فاطمه الکبری» امام زمان عجلاللهتعالیفرجه یابن الحسن مهدی جان! با چه نام بخوانمت تا پاسخ بشنوم؟ شاید باید بگویم «یابن النبی المصطفی» یا بگویم: «یا بن علی المرتضی» یا بگویم «یا بن خدیجه الغراء»! نه !نه! باید با نامی بخوانمت که بهانهی خلقت و افتخار یک یک شما معصومین علیهمالسلام است،
باید بگویم «یا بن فاطمه الکبری»!
بگویم و تکرار کنم: ای پسر فاطمه، پسر فاطمه
ای پسر فاطمه، نور خدا سبزترین باغ بهار خدا
باتو دل از غصه جدا میشود صافتر از آیینهها میشود
|
موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضاعلیه السلام
یابن الحسن مهدی جان!
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1398
«یابن الحسن روحی فداک متی ترانی و نراک»
امام زمان عجلاللهتعالیفرجه یابن الحسن! میگویند چشمهایی هست که تو را میبینند و دستهایی که با یاد تو دست افشانند و پاهایی که بر مهر تو استوارنند، میگویند هر اشکی از چشم هر یتیم و مظلومی جدا میشود بر دامان پر مهر تو میریزد.
ای همه پاکی! همه خوبی! همه نور! چقدر دلم تنگ توست!
بزرگترین افتخار و سرمایه عمر من؛ دوستی و محبت و انتظار توست، عشق را در تو باید دید؛ هستی را با تو معنا کرد. ای جان جهان کاش میشد در عصری که عصر ارتباطاتش میخوانند راهی به سوی ارتباط با وجود نازنینت پیدا میشد. کاش در این دهکدهی بزرگ جهانی، روح جهان را به نظاره مینشستیم کاش شاه نشین چشم ما تکیه گه جمالت میشد و دلتنگیهای دلهای شیدا با نوازشهای پدرانهات پایان مییافت.
|
مؤسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضا علیهالسلام،
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو...؟
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1398
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو…؟
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو
بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو
تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو
سالها می شود از خویش سؤالی دارم من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو
با حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم من از این زندگیم سود نبردم بی تو
گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو
|
دوست دارم که فقط غرق غمت باشم و بس
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1398
یاحسین♥️•°
هرکسی سلطنتی یافتـــ بہ خود مینازد
من کنم فخر بہ عالم کہ گدایِ تو شدم
♥️السلامعلیڪیااباعبدلله♥️
|
خدایا رحمتی در کار من کن!
نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1398
مناجات با خدا
گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده
نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایـا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار…
اشعار مناجات با خدا خدایا رحمتی در کار من کن |
بیتوته
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1398
السلامعلیک یا مهدی جان
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
خیالت را نفس میکشم؛
این عطرهوای توست
که هرصبح
دلتنگی هایم را
به دست باد میسپارد…
سلام ای رویای صادقه من؛
کِی محقق میشوی؟
?اللهم عجل لولیک الفرج?
درد فراق،ساده مداوا نمۍشــود
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398
? آقاجان
درد فراق،ساده مداوا نمۍشــود
بایدبہ هم رسیدو اِلّا نمی شـود
از شنبہ بستہ ایم بہ جمعہ دخیل اشڪ
تا تــو نیایی این گره ها وا نمی شود..
اللهم عجل لولیڪ الفرج