موضوع: "شعر"
تو زیباترین اتفاقی که هنوز رخ نداده ای...
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1398
❤️ تو زیباترین اتفاقی که هنوز رخ نداده ای…
به جناب عشق گفتم :
تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا :
تو بمان و مبتلا باش
??? اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ???
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 26ام آذر, 1398
شعرخوانی انتقادی “میثم مطیعی":
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند
همایش “صدای مردم” با موضوع اعتراض مردمی به عملکرد مسئولان با حضور جمع زیادی از شعرا، مداحان و اصحاب رسانه در تالار سوره حوزه هنری تهران برگزار شد. در این مراسم که با حضور حجتالاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محسن مومنیشریف رئیس حوزه هنری برگزار شد، از خانواده شهیدان احمدی روشن و محمدحسین حدادیان تجلیل شد. میثم مطیعی، محمدحسین پویانفر، عبدالرضا هلالی، سیدمجید بنیفاطمه، ولیالله کلامی زنجانی، قاسم صرافان، احمد بابایی، مهدی سیّار، میلاد عرفانپور، مهدی جهاندار، محمد رسولی از جمله شاعرانی بودند که در این همایش به شعرخوانی پرداختند. در ادامه فیلم شعرخوانی میثم مطیعی را تماشا میکنید. صد گلو بغضیم، از گفتن چرا پروا کنیم غنچهی زخمیم ما، فریاد اگر لب وا کنیم درد دل داریم ما، گوشِ شنیدن نیز هست؟ پرسش ما را جوابی آنسوی این میز هست؟ میزهای بیغمِ از غصهی ما بیخبر بیخبر، از کارهای خویش حتی بیخبر میزهای وعدهی پرطَمطَراق بیاساس میزهای بیخبر از میزهای اختلاس میزهای زیر میزی، صندلیهای غرور میزهای خو گرفته با زر و تزویر و زور آنطرفتر میزهای سرخوش پرادعا میزهایی از نژاد خوب آقازادهها وای اگر مردان خدمت، در ریاست گم شوند میزهای خدمتِ بیمزد و منّت، گم شوند درد ما دردی جدا از فتنهی بی دردهاست درد دشمن نیست، درد دوستان بی ریا ست دستهای پینهبسته، سفرههای وصلهدار کوخهای مِهگرفته، کاخهای بیبخار این صدای اعتراض آیا به جایی میرسد؟ جز نمک بر زخم پاشیدن، دوایی میرسد؟ در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض باز با کبریت دشمن آتشی افروختند در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند چیست کار و بار دوزخ زادهها؟ آتش زدن دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن باز هم خون…خون پاکِ لاله بر چنگال گرگ برنگشتنهای سنگین پدرهای بزرگ باز هم خوشرقصی باروتها در بادها کُشتهسازیهای هالیوودی جلادها این طرف نابود شد دارایی نانآوری آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری باز از داغ شهیدان سینهها غوغا شده آه از آن نوزاد یک ماهه که بی بابا شده باز هم از فتنهی قابیل رد شد کاروان با تولای علی از نیل رد شد کاروان با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت خرجهای چند سال دشمنان بر باد رفت فتنه رفت و فتنه گردان، غرق رسواییش ماند انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند ای که در ظاهر به درد مردمت تن دادهای وعده را با نیت ازیادبردن دادهای؟! ای نهاده دست خود را باز هم بر روی دست شعلهی این فتنهها از گور بیتدبیری است اعتراض ما به سستیهای تدبیر شماست از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست مردم ما از تکبر، از تورم شاکیاند از لجوجان سیاست باز، مردم شاکیاند نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟ طعنه بر دست عدالت میزند قارون عصر مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر از تمسخر، از تکبر، هیچکس طرفی نبست ریشخندی زد اگر، بر ریش خود خندیده است حاجیان بار بسته جانب میقات غرب! چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟ باز گردید آی… ای دلدادگان آمریکا راه حل اینجاست آری در همین ایران ما وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو! هرکه خاک این وطن خرج قمار خویش کرد باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد هرکه با خوبان خیانت کرد سیلی میخورد فاسد اینجا بی برو برگرد سیلی میخورد گردنه در گردنه این راه هم طی میشود آخر هر فتنه ای اینجا نُه دی میشود نوبه نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد باز دل، چشم انتظاری را روایت میکند صاحبی داریم ما، ما را هدایت میکند جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش |
باز هم میشوم کبوترتان زیر این گنبد منورتان
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1398
شعر وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
باز هم میشوم کبوترتان
زیر این گنبد منورتان
من نمکگیر سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جای کرب و بلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشکهایم دخیل میبندند
به ضریح فرشتهپرورتان
از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادرنماز مادرتان
چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
مثل مادر خمیدهای اما
نگرفته به میخ در پرتان
محملت پرده داشت شکر خدا
سایبان بوده بر روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشیرهی تو
شکر، غارت نگشت زیورتان
در میان هجوم دست نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نو بهار شما
کم نشد لحظهای از وقار شما
غُصهی از همه بریدن تو
غم روی رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقهات بین ازدحام نرفت
بیخطر بود این پریدن تو
چادرت زیر چکمه گیر نکرد
لحظهی تلخ پرکشیدن تو
بیبرادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد در جریدهی تاریخ
قصههای به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گل افشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت
پیر قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کِی دگر سنگ روی بام گذاشت
کی به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود
محمدجواد پرچمی
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم
نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1398
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم
محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم
ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد
چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم
از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟
شده تسکین به همین نامه کمی آلامم
چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد
میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم
چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من
فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم
جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم
سرِبازار ندادست کسی دشنامم
داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم
دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم
عزتم را نشکستند خیالت راحت
غیرتم را نشکستند خیالت راحت
پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من
حرمتم را نشکستند خیالت راحت
مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند
صحبتم را نشکستند خیالت راحت
دست بر سینه مودب همه ره وا کردند
شوکتم را نشکستند خیالت راحت
با لگد باز نکردند درِ بیت النور
خلوتم را نشکستند خیالت راحت
قم کجا شام کجا غربت سادات کجا
سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
قاسم نعمتی
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1398
شعر میلاد حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
من از همه پروانه ها شیدا ترینم
سنگ ملامت خورده عشق تو هستم
یعنی میان عاشقان رسوا ترینم
تو آیه های مصحف پیغمبرانی
بهر تلاوت کردنت شیواترینم
ای کیسه بر دوش سحرهای محله
مرد کریم سامرا ؛ آقاترینم
این هفتہ هم گذشت...
نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1398
باید غزل نوشٺ زغوغاے سرگذشٺ
از عمر عاشقے ڪه همہ بےخبر گذشٺ
این هفتہ هم گذشت بہ سویٺ نیامدم
این هفتہ هم نیامدے و سخٺتر گذشٺ
امیر حسین حیدری
چه خبر از صفای عسکریین
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
آسمان در طلوع یک خورشید |
این هفته هم گذشت ...
نوشته شده توسطرحیمی 8ام آذر, 1398
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافردنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
“آمد غروب،رفت وتوآقا نیامدی”
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟
آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!
علی اکبر لطیفیان
«امان از فتنههای رنگرنگ»
نوشته شده توسطرحیمی 5ام آذر, 1398
توضیحات میثم مطیعی درباره شعر
«امان از فتنههای رنگرنگ»
ميثم مطيعي مداحي است که نگاهي نو را به مداحي ايران وارد کردهاست. اتصال به دغدغههاي اجتماعي يکي از اين رويکردها است که هم در متن اشعار و هم در اقدامات او قابل رهگيري است. در اين رويکرد راهاندازي خيريه ميثاق براي کمک به آسيبديدگان سيل و زلزله يا رفتن به اعماق معادن ذغالسنگ و سرزدن به وضعيت معيشت معدنکاران قابل ذکر است . اما از سوي ديگر خواندن اشعار عربي در هيئت ميثاق با شهداي دانشگاه امام صادق علیه السلام حتي با لهجههاي محلي عراقي و بحريني باعث شد بسياري از علاقهمندان ايران در خارج از مرزها مشتاق صداي او باشند. توسعه صداي او به لبنان و ميان علاقهمندان سيد حسن نصرالله نيز رسيده است و مداحان لبناني قبل از سخنرانيهاي سيدحسن نصرالله در انتخاب و تقليد از شعر و سبک او از هم سبقت ميگيرند.
شعرخوانی میثم مطیعی با موضوع «فتنه ۹۸»
نوشته شده توسطرحیمی 30ام آبان, 1398میثم مطیعی شب گذشته در میان جمع زائران حرم حضرت معصومه سلام الله علیهاکه به مناسبت گرامیداشت شب ورود آن حضرت در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۰۱ هجری قمری به قم جمع شده بودند به مداحی پرداخت.
در این شعر به حال و هوای مردم و سردرگمی ناشی از اوضاع اشاره شده بود:
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
همچنین در ابیاتی به سخنرانی رهبر معظم انقلاب در روز یکشنبه که بازخوردهای فراوانی در درون جامعه ایجاد کرد اشاره شد:
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند
از سوال و شبهه و نقد و تامل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
نکته جالب توجه در شعر نیز اشاره به نفوذ خارجی در صفوف اعتراض مردم بود:
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم می رود در چشمشان، خواهند دید
فارس