موضوع: "شعر"

مجموعه 40 شعر از برجسته ترین شاعران کشو/اشعار شب ششم محرم؛ حضرت قاسم(علیه السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 28ام مهر, 1394

به مناسبت برگزاری سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، 40 قطعه شعر از شاعران آئینی برجسته و به نام کشور را با موضوع “حضرت قاسم (علیه السلام)"، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می نماید.


اشعار شب ششم محرم؛ حضرت قاسم علیه السلام

پشت خیمه قدم زنان به دعا
داشت با درگه خدا نجوا

ای خدا عاشق عمو هستم
تو خودت راضی اش کن از دستم

چارۀ درد را نمی دانم
او غریب است منکه می دانم

تو اگر بر دلش بیندازی
او به جانبازی ام شود راضی

غیر تو یاوری ندارد او
در حرم اکبری ندارد او

به نفس های عمه ام زینب
یک تنه یاری اش کنم یا رب

من در این حربگاه می جنگم
با تمام سپاه می جنگم

بر لبم بهترین غزل دارم
جام شیرین تر از عسل دارم

منکه شاگرد رزم بَدرِینَم
پسر مجتبای صفّینم

سبط حیدر ز نسل زهرایم
حسن مجتبای اینجایم

دیده ام دوره های بس حساس
شیوة جنگیِ عمو عباس

در کلاس عمو حسین اصلاً
نیست شاگرد اولی چون من

رفته ام دوره شجاعت را
خوب آموختم اطاعت را

در کلاس علیِّ اکبر هم
دورة بندگی ندیدم کم

من گل سرخ و سبز این چمنم
با حسین و سلالة حسنم

می رسانم به اشک و شیون و شین
دست خط حسن به دست حسین

**

چون حسین نامۀ حسن برداشت
خط او دید و روی دیده گذاشت

قاسم بن الحسن تمنا کرد
اذن میدان گرفت و پر وا کرد

کفنی بر تنش عمو پوشاند
و نقابی به روی او پوشاند

پاره ماه سوی میدان شد
لرزه ای در سپاه عدوان شد

ای عجب هیئتی عجب کفنی
هیبتش هاشمی قَدَش حسنی

و انا بن الحسن که افشا شد
لشگر کوفه در تماشا شد

نوجوان و به لشگر افتادن
با یلان عرب در افتادن

هرکه از هر طرف تهاجم کرد
لاجرم دست و پای خود گم کرد

به دَرَک رفت خصم رسوایش
اَزرَقِ شامی و پسرهایش

رزم جانانه اش که غوغا کرد
کینه های مدینه سر وا کرد

دور تا دور او گره افتاد
در میان محاصره افتاد

نیزه ها بود و ماجرای حسن
تیر باران تازه ای به کفن

دشمن از هر طرف که راهش بست
زیر نعل ستور سینه شکست

نالۀ او بلند شد: عمّاه
به حرم می رسید وا اُماه

(محمود ژولیده)

ادامه »

کسی بیاید ما را دعوت کند به رفتن...

نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1394

کسی بیاید
ما را دعوت کند
به رفتن…
به “رفتن” از تمام کسانی
که رفته اند
و ما هنوز
در آنها مانده ایم

اشعار شب پنجم محرم؛ حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 27ام مهر, 1394

به مناسبت برگزاری سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، 40 قطعه شعر از شاعران آئینی برجسته و به نام کشور را با موضوع “حضرت عبدالله بن حسن(علیه السلام)"، به محبان آل الله (علیهم السلام) تقدیم می نماید.


هرکه خواهد بخدا بندگی آغاز کند
باید عبداللَهی احساس خود ابراز کند
کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند
قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش

کیست این طفل که تفسیر کند مردن را
سهل انگاشت به میدان عمل رفتن را
غیرت حیدری اش ریخت بهم دشمن را
یازده ساله ولی لایق رهبر شدنش
واژه ای نیست به مداحی این آزاده

چه مقامی است خدا داده به آقازاده
از کجا آمد و راهش به کجا افتاده
دامن پاک عمو بود از اول وطنش
بی زِرِه آمد و جان را زِ ره قرآن کرد

بی سپر آمد و دستش سپر جانان کرد
بی رجز آمد و ذکر عمویش طوفان کرد
بی کفن بود ولی خون تنش شد کفنش
از حرم آمدنش لرزه به لشگر انداخت

جان خود را سپر جان عمو جانش ساخت
ای بنازم به مقامش که چه جایی جان باخت
مثل شش ماهه شده شیوۀ جان باختنش
بی درنگ آمد و بر پرچم دشمن پا زد

خوب در معرکه فریاد سرِ اعدا زد
بوسه بر روی عمو از طرف بابا زد
بوسه زد نیزۀ بی رحم به کام و دهنش
چه پذیرایی نابی است در این مهمانی

خنجر و نیزه و شمشیر و سنان شد بانی
عاقبت هم شده با تیر سه پر قربانی
پَرت شد با سرِ نیزه سوی دیگر بدنش
همچو بابا همه اسرار نهان را می دید

بر تن پاک عمو تیر و سنان را می دید
او لگد خوردن دندان و دهان را می دید
دید در هلهله ها ضربه به پهلو زدنش
مَحرم سِر شد و اسرار نهان افشا شد

دید تیر آمد و بر قلب عمویش جا شد
ذکر ((لا حول)) شنید و همه جا غوغا شد
در دو آغوش حسین و حسن افتاد تنش

تیغی آمد به سر او سر و سامانش داد
زودتر از همه کس رأس به دامانش داد
لب خندان پدر آمد و درمانش داد
مادرش فاطمه آمد به طواف بدنش

(محمود ژولیده)

ادامه »

ماه می گوید حسین با آه می گوید حسین

نوشته شده توسطرحیمی 26ام مهر, 1394

 

ماه می گوید حسین با آه می گوید حسین
آیه آیه حضرت الله می گوید حسین

یار می گوید حسین دلدار می گوید حسین
در مدینه احمد مختار می گوید حسین

نار می گوید حسین گلزار می گوید حسین
شاه مردان حیدر کرار می گوید حسین

خار می گوید حسین غمخوار می گوید حسین
فاطمه بین در و دیوار می گوید حسین

خاک می گوید حسین افلاک می گوید حسین
مجتبی با سینه صدچاک می گوید حسین

خواب می گوید حسین مهتاب می گوید حسین
منبر و سجاده و محراب می گوید حسین

گاه می گوید حسین بیگاه می گوید حسین
شمع و نجم و کهکشان و ماه می گوید حسین

هوش می گوید حسین مدهوش می گوید حسین
بین خیمه کودکی آواره می گوید حسین

چاره می گوید حسین بیچاره می گوید حسین
غنچه شش ماهه در گهواره می گوید حسین

هوت می گوید حسین لاهوت می گوید حسین
ذوالجناح از قتل شه مبهوت می گوید حسین

شیر می گوید حسین شمشیر می گوید حسین
در تن شه سنگ و تیر و نیزه می گوید حسین

آل می گوید حسین گودال می گوید حسین
تازیانه بر تن اطفال می گوید حسین

ناله می گوید حسین آلاله می گوید حسین
*در خرابه دختری با ناله می گوید حسین

 

شعر/حضرت رقیه سلام الله علیها/بیدار شد ز خواب و سراغ پدر گرفت

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مهر, 1394

بیدار شد ز خواب و سراغ پدر گرفت

از تاب رفت و بر دل او شعله در گرفت

شرح غم و فراق و عطش را ز سر گرفت

از دیده گوهر تر و خون جگر گرفت

در خواب رأس باب به بزم شراب دید

طفل رباب و عمۀ دور از نقاب دید

از یاد عمه رفت دگر بانگ نای و چنگ

پرتاب آتش از سر بام و قمار سنگ

یا چهره های نیلی و اندام رنگ رنگ

یا ریسمان به بازو و آن اشتران لنگ

اهل خرابه یکسره شد بی قرار او

نالان ز غصه های دل و احتضار او

ناگه ز آسمان خراباتیان شام

خورشید زد به دامن ماهی نکو مقام

لب بر لبش نهاد که نوشَد می مدام

رخ بر رخش نهاد که جان گیردش به وام

آنگاه جان گرفت و به بابا سلام کرد

وصفی ز بانوان و رخ نیلفام کرد

گفت ای پدر چه طعنه که نشنیدم از عدو

کوتاه کرده اند به آتش، بلند مو

دیگر نمانده هیچ صدایی به این گلو

بر ما رسید رنج فراوان پس از عمو

بابا بگو کجاست عموی دلاورم

دلتنگ دست و بوسه به پیشانی و سرم

تا دست خود نَهَم به دو پهلو به درد و آه

عمه به ناله آید و گریان کند نگاه

کای مادر سه سالۀ رنجور بی پناه

و ای روی تو کبود ز سیلی روسیاه

گشتی تو هم ز زندگی خویش ناامید

ای وارث خمیدگی و گیسوی سپید

من پا به پای عمه، پدر، خوانده ام نماز

گاهی به خارها و گهی بر سر جهاز

گاهی به روز تار و گهی در شب دراز

گاهی به کوچه ها به میان غنا و ساز

اما نبود آب وضویی برابرم

کردم تیمم از سر پرخاک خواهرم

بلبل ز دیدن گل خود بی قرار بود

پروانه از شرارۀ آن شمع، زار بود

هر دیده اش چو بارش ابر بهار بود

عطشان وصل یار و لقای نگار بود

طوطی جان او ز قفس پرکشید و رفت

هر هفت خط جام بلا سرکشید و رفت

دی ۱۳۹۰، صفر ۱۴۳۳

سید علی احمدی

 

کربلاکاروان سلاله های خدا

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مهر, 1394

 

کربلاکاروان سلاله های خدا، کاروان امام عاشورا
کاروان بهشتیان زمین، کاروان فرشتگان سما

یکی از نوکرانشان جبریل، یکی از چاکرانشان حوا
گوشه ای از صدایشان داوود، نفسی از دعایشان عیسی

نوجوانانشان چو اسماعیل، پیرمردانشان خلیل آسا
زائر اشک هایشان باران، تشنه مشک هایشان دریا

همه آیات سوره مریم، همه چون کاف و ها و یا و الی…
یوسفان عشیرهٔ حیدر، مریمان قبیله زهرا

کعبه می بیند و طواف ملک، چشم تا کار می کند این جا
کشتگان حوادث امروز، صاحبان شفاعت فردا

تا به حالا ندیده هیچ کسی، این همه آفتاب در یک جا
هر دلی با دلی گره خورده است، همه مجنون صفت، همه لیلا

دارد این کاروان صحرائی، دخترانی عفیفه و نو پا
همه با احترام و با معجر، همه در پرده های حجب و حیا

پرده را از مقابل محمل، باد حتی نمی برد بالا
‏دور تا دور شان بنی هاشم، تحت فرمان حضرت سقا

پای علیا مخدره زینب، روی زانوی اكبر لیلا
از غروب مدینه می آیند، در زمینی به نام كرب و بلا

می رسیدند و یاد می كردند، از سر و طشت و حضرت یحیی
حق نگهدار این همه مجنون، حق نگهدار این همه لیلا

 علی اکبر لطیفیان

 

زخم عشق

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مهر, 1394

این زخم چه زخمی ست که بر پیکر عشق است
ای نیزه کجا می بری این سر ٬ سر عشق است

ای تیر رها‌ گشته چه با حنجره کردی
این حنجره ی سرخ پیام آور عشق است

ای مردم بی عاطفه نفرین به شما باد
کشتید کسی را که هدایتگر عشق است

اینگونه دگر بر بدنش اسب نتازید
این غرق به خون زاده ی پیغمبر عشق است

آزاده نبودید که مردانه بجنگید
جنگیدنتان کی به خدا بر سر عشق است
مبین بروجردی

خدا کند که کسی حالش چو ما نشود(غزلی از امام خامنه ای)

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1394

ما بی تو غریبیم در این شهر، دلیرا/ یک بار دگر از دل این معرکه برگرد

نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1394


سردار شهید همدانی با ایجاد هماهنگی میان ارتش و قوای نظامی سوریه و تشکیل نیروهای داوطلب مردمی مانع از سقوط سوریه و …بودند.

سردار حاج حسین همدانی پنجشنبه در کشور سوریه در حین عملیات مستشاری به دیدار یاران شهیدش شتافت.

جواد محقق شاعر معاصر کشورمان در رثای این سردار شهید شعری سروده است.

گرمیم به ایمان علمداری ات ای مرد

ما را نکند مرگ تو از راه شرف سرد

ما رهرو این سرخ صراطیم همیشه

هرچند نبینیم به غیر از غم و جز درد

سرخ است تو را سینه و سبز است تو را سر

ای روی رقیبان تو در فتنه ی شب،زرد

گم شد به خطا در تب طوفانی تزویر

هر کس که تو را در شب آن حادثه گم کرد

ما بی تو غریبیم در این شهر، دلیرا

یک بار دگر از دل این معرکه برگرد

نازم به امامی که در آن فرصت کوتاه

مانند تو صد شیر به هر حادثه پرورد

من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند

نوشته شده توسطرحیمی 17ام مهر, 1394

دانلود نوای من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند

با صدای فرهمند آزاد

با صدای حاج سید مهدی میرداماد

نوحه حضرت زینب علیها السلام با صدای محمود کریمی


من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند

خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند

صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا

صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند

جواب ناله دلهای خسته بر لب تو است

که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند

هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او

که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند

رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر

تو را به قطره اشکی زخود رضا نکند

رهایی همه عالم بود به دست کسی

که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند

کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق

مرا به جز در این آستان گدا نکند

کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود

چگونه از کرم خود نگه به ما نکند

گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم

بمیرم و نروم کربلا خدا نکند

تو درد داده ای و تو طبیب درد منی

به جز تو درد مرا هیچکس دوا نکند

هزار مرتبه «میثم» اگر رود سردار

به جز علی و به جز آل را ثنا نکند