موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"
روش برخورد با فتنه ها
نوشته شده توسطرحیمی 4ام آبان, 1391
امیر المومنین علی علیه السلام فرموند:
در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.
کن في الفتنة کابن اللبون لا ظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب
نهج البلاغه/ حکمت1
نمونه هايى از عزت نفس و مناعت طبع امام حسین علیه السلام:
نوشته شده توسطرحیمی 4ام آبان, 13911):نوشته اند: بين امام حسين (عليه السلام) و معاويه در مورد قطعه زمينى واقع در ذى مروه اختلافى رخ داد معاويه مى خواست حق آن حضرت را نكول كند و حسين (عليه السلام) با آن فطرت ذاتى و با آن خصلت حق جوئى و ظلم ستيزى كه داشت حاضر نبود كه زير بار زور و تعدى رود امام (عليه السلام) خطاب به معاويه فرمودند:
كه بايد يكى از سه پيشنهاد مرا بپذيرى:
يا حق مرا خريدارى كنى يا آن را به خود من برگردانى يا ميان من و خود ابن عمر يا زبيرين عوام را داور قرار دهى و اگر اين پيشنهادها را قبول نكنى آن گاه شمشير خود را كشيده از مردم دعوت به حلف الفضول(1) خواهم نمود.
سپس حسين بن على (عليه السلام) از مجلس معاويه با خشم و غضب بيرون رفت معاويه كه از اخلاق و شجاعت و شهامت و عزت نفس او با خبر بود پيغام داد كه من زمين را از تو مى خرم، قيمت آن را دريافت نما!
فرهاد ميرزا مى افزايد: عبدالله بن زبير پيش معاويه آمد و از حسين (عليه السلام) تأييديه گرفت؟ و امام پيشنهاد نخستين خود را پذيرفت و زبير مزرعه را فروخت و به حضور امام (عليه السلام) آمد و گفت كسى بفرست تا قيمت آن را از معاويه دريافت نمايد.(2):
صفحات: 1· 2
حسين محور عزت و مصباح هدايت
نوشته شده توسطرحیمی 4ام آبان, 1391
حماسه جاويدان عاشورا كه از بستر شنهاى داغ و سوزان كربلا1 سرزد، همواره الهام بخش نهضت هاى آزادى بخش و رهائى گستر ميليونها انسان آزاده و افراد وارسته در طول تاريخ اسلام گريده است و شور و شوق و جذبه آن، همواره شيفتگان آزادى و طالبان افتخار و سربلندى را، به سوى محور اين عنصر آزادى بخش و كانون نجات، متوجه ساخته است بنيانگذار اين نهضت مقدس، همواره مصباح هدايت و سفينه نجات و كانون عزت و شرف و محور كرامت و مروت انسانها بوده است و خواهد بود حادثه جانسوز كربلا تاكنون مشعل فروزان محافل شيعه و عامل محرك مجامع آنان در طول قرون و اعصار و در گسترده نسلها و اجيال و تودهها بوده است و در آينده نيز همچنان نور بخش و الهام بخش أمم اسلامى و ملل جهانى باقى خواهد ماند.
اكنون ما در اين صدد هستيم كه در حدود فهم و توان خويش از خصوصيات قهرمان اصلى اين حادثه بزرگ و از ويژگيهاى منحصر به فرد او سخن بگوئيم تا به رمز بقأ و جاودانگى اين حادثه، بهتر و بيشتر پى ببريم چون قهرمان اصلى اين حادثه آن چنان در هاله اى از عظمت و بزرگوارى قرار گرفته است كه هرگز نمى توان به سادگى نظيرى بر آن تصور، و شبيه ى به آن قايل شده و اين حادثه بزرگ آنچنان با باورهاى اعتقادى، اجتماعى، انسانى مردم، رقم خورده است كه هرگز نمى توان آنرا از هم ديگر تفكيك و جدا نمود يا روزى به بوته نسيان و فراموشى سپرد. مردم مسلمان جهان، بويژه شيعيان و دوستداران آن امام همام (عليه السلام)، از آن روزهاى نخستين وقوع اين حادثه كه در سال 61 هجرى به وقوع پيوست به اهميت سرنوشت ساز اين حادثه جانسوز پى برده اند و در راه تثبيت تاريخى آن، به تحرير و نگارش و بارگوئى درسهاى عبرت آموز آن برآمدهاند به حدى كه بخش اعظمى از قفسه هاى كتابخانه بزرگ اسلامى را به اين امر مهم اختصاص داده اند و در ضبط و نگهدارى آن با وسائل مختلف كوشيده اند در بررسى علل و عوامل اصلى اين جاودانگى، بيش از هر چيز، خصوصيات روحى و عظمت شخصيت وجودى قهرمان اصلى اين حادثه، جلب توجه مى كند درست است عوامل ديگرى هم در اين امر دخالت دارند مانند:
روحيه ظلم ستيزى و… .ولى عظمت روحى امام (عليه السلام) و خصوصيات روحى و اخلاقى او تمام اين عوامل را تحت الشعاع خود قرار مىدهد. و رمز جاودانگى هم در اين امر نهفته است.
حسين بن على (عليه السلام) واجد تمام خصوصيات يك فرد كامل تربيت يافته آئين اسلام بود بلكه او أسوه و قدوه خداجويان جهان، به شمار مى رفت در وجود او تمام علائم و نشانه هاى يك شخصيت بارز اسلامى، موج مى زد. در وجود مسعود و مبارك او، تمام صفات كمالى و ارزشى از قبيل:
آزادگى، جوانمردى، شرف، شهامت، شجاعت، صفا، وفا، صبر، پايدارى، استقامت، مروت، عظمت روحى، كرامت نفس، عزم استوار، اراده قوى، عزت نفس، مناعت طبع، مالامال بود ولى در بين تمام اين صفات برجسته و ملكات نفسانى، خصوصيت عزت نفس و مناعت طبع از تمام ويژگى هاى آن حضرت، برجسته تر و شاخص تر مى نمايد. كمى به تدبر و تأمل و انديشه بنشينيم تا در حد فهم خويش، به يكى از رموز جاودانگى قيام ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) پى برده باشيم چون كه تمام اين آوازها مرهون آن صفات عالى و رهين آن ويژگى والاى معنوى و روحيه ممتاز و منحصر به فرد اوست كه توانسته است طالبان كمال و عاشقان تعالى و تحول روحى را، به سوى كعبه آمال خود جذب كند و خود در مغناطيس فضيلت و در محور قطب دائره انسانيت، گام سپرد آرى اين عزت نفس و مناعت طبع عالى او بود كه توانست او را از ورود به حقارت و پستى ها، حراست كند و اين جوهره نفيس درونى او بوده كه توانست رضاى خدا را بر تمام خشنودى ها، شادى ها، تمتعات دنيوى ترجيح دهد تا از خاك به افلاك و از ملك، به ملكوت أعلى و از ثرى تا به ثريا برساند و او را با ملكوتيان، همنوا و هم شأن و هم رتبه بلكه والاتر سازد.
1. كربلا در سينهاش پنهان هزاران راز دارد
هر زمان يك راز از اسرار خود ابراز دارد
كربلا درياى مواجى است بى مرز و كرانه
موج عالمگير او دستى به هر سو باز دارد
مكتب خلقت نديده است چنو حسين آموزگارى
اين چراغ آسمانى نور انسان ساز دارد
مات هفتاد و دو ملت از دو و هفتاد اويند
در كجا فرماندهى، شسماهه يك سرباز دارد
حسان چايچيان
مقتل مقرم/ سيد عبدالرزاقمقرم (ره)
آتشی در قلوب
نوشته شده توسطرحیمی 4ام آبان, 1391قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم):
ان لقتل الحسين (عليه السلام) حراره فى قلوب المؤمنين لا تبرد أبدأ
در شهادت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) آتشى در قلوب مؤمنين برافروخته شده است كه هرگز خاموشى پذير و سرد شونده نيست.
منبع:
- مقتل مقرم / سيد عبدالرزاق مقرم (ره)
اوصاف پرهیزکاران از نگاه امیرالمومنین علی علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391گفته اند يكى از ياران امير المؤمنين (ع)، به نام همّام، كه مردى عابد بود گفت: «اى امير مؤمنان، پرهيزگاران را براى من بستاى! چنانكه گويى به آنان مىنگرم!» امام در پاسخ او درنگى نمود، سپس فرمود: «اى همّام از خدا بترس! و نيكوكار باش كه همانا خدا با كسانى است كه پرهيزگارند و آنان كه نيكو كردارند.» همّام خرسند نگرديد و به سوگند، بر امام اصرار ورزيد. امام (ع) خدا را ستود و بر او ثنا گفت و بر پيامبر (ص) و آل او درود فرستاد، سپس فرمود:» امّا بعد، خداى سبحان و برتر از همگان، جهانيان را آفريد حالى كه بى نياز بود از طاعتشان و از نافرمانىشان در امان. چه از نافرمانى آن كه او را عصيان كند بدو زيانى نرسد، و طاعت آن كس كه فرمانش را برد بدو سودى ندهد. سپس روزى آنان را ميانشان قسمت كرد و بداد، و هر يك را در جايى كه در خور اوست نهاد، پس پرهيزگاران خداوندان فضيلتند در اين جهان، گفتارشان صواب است و ميانه روى شان شعار، و فروتنند در رفتار و گفتار، ديده هاشان را از آنچه خدا بر آنان حرام كرده پوشيده اند، و گوشهاشان را به دانشى كه آنان را سودمند است بداشته- و آن را نيوشيده-، در سختى چنان به سر مىبرند، كه گويى به آسايش اندرند، و اگر نه اين است كه زندگىشان را مدّتى است كه بايد گذراند، جانهاشان يك چشم به هم زدن در كالبد نمى ماند، از شوق رسيدن به پاداش- آن جهان- يا از بيم ماندن و گناه كردن- در اين جهان-. آفريدگار در انديشه آنان بزرگ بود، پس هر چه جز اوست در ديده هاشان خرد نمود ، بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده اند و در آسايش آن به سر مى برند، و دوزخ چنان كه آن را ديده اند و در عذابش اندرند ، دلهاشان اندوهگين است و- مردم- از گزندشان ايمن ، تنهاشان نزار ، نيازهاشان اندك و پارسا به جان و تن. روزى چند را با شكيبايى به سر بردند كه آسايشى دراز مدت را براىشان به دنبال آورد، تجارتى سودمند بود كه پروردگارشان براى آنان فراهم كرد ، دنيا آنان را خواست و آنان دنيا را نطلبيدند، اسيرشان كرد و به بهاى جان، خود را از بند آن خريدند ،
شكايت حضرت امام حسين بر سر روضه منور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از جفاى امت
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391
حضرت امام حسين(عليه السلام) از منزل وليد به خانه خويش باز آمدند چون شب شد به زيارت قبر منور ومرقد مطهر جد بزرگوار خويش رفته عرضه داشت:
يا رسول الله من حسين بن على فرزندو دختر زاده توام كه مرا در بين اين امت بيادگار گذاشته و به اطاعت من امر فرمودى،گواه باش كه امت تو مرا يارى نكردند و قدر من را ضايع نموده و پاس حرمت من و قرابتتو را نگاه نداشتند، اينك شكايت به تو آوردهام، پس به نماز مشغول شده و تا بامداددر ركوع و سجود بود.
وليد جهت تحقيق آن شب كسى را به سراى حضرت فرستاد چونجنابش را نيافتند به وليد خبر دادند، وليد گفت:
شكر خداى را كه از اين شهر برفتو ما به مواخذه خون پاكش مبتلا نشديم، صبحگاه آن شب حضرت به خانه مراجعت فرمود و شبديگر بر همين منوال بر سر تربت مقدس مصطفى آمد و چند ركعت نماز بجا آورد و پس ازفراغت از آن با حق سبحانه و تعالى مناجات كرد و گفت:
خدايا اين تربت پيغمبر تومحمد بن عبدالله است و من پسر دختر او هستم و چنين واقعهاى كه تو از آن آگاهى پيشآمده است و تو بر حالم آگاه و از ضميرم مطلع هستى، تو مى دانى كه معروف را دوستداشته و منكر را كراهت دارم، خدايا بحق اين تربت پاك و بحق آن كس كه در اين خاكخفته است آنچه رضاى تو و رضاى پيغمبرت هست برايم ميسر گردان، سپس بسيار گريست و سربر خاك پاك پيغمبر نهاد در خواب رفت و در خواب جد خود رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم) را ديد با گروهى از فرشتگان مى آيد، جمعى از دست راست و گروهى از دست چپو فوجى از پيش و برخى از پشت، بدين هيئت نزديك او آمدند پيامبر اكرم (صلى الله عليهو آله و سلم) او را گرفت و به سينه خودش چسبانيد و ميان ديدگانش را بوسيد و فرمود:
مى بينم در اين نزديكى جماعتى كه ادعاى اسلام مىكنند ترا در زمين كربلاء بكشند وتو تشنه باشى و تو را آب ندهند با اين همه اميد دارند كه در روز قيامت ايشان راشفاعت كنم خداى تعالى شفاعت من را نصيب ايشان نكند و در آن سرا هيچ حظ و بهرهاى بهآنها ندهد، فرزندم پدر و مادرت نزد من بوده و آرزوى لقاء تو را دارند و براى تو دربهشت درجاتى است كه تا شهادت نيابى بدان درجات نخواهى رسيد.
امام (عليه السلام)عرض كرد:
يا جده مرا نزد خويش نگاه دارد كه مرا به مراجعت در دنيا حاجتى نيست.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مى بايد كه سعادت شهادت را دريابىآنگاه به انواع درجات و ثوابى كه بارى تعالى وعده داده است برسى.
سپس امام(عليه السلام) از خواب برخاست و آن خواب را به اهل بيت خويش بازگو فرمود، ايشان سختدلتنگ شدند به طورى كه آن روز هيچكس از اهل بيت آن مظلوم غمگين تر نبود.
مقتل الحسين (عليه السلام) از مدينه تامدينه/مرحوم آيت الله سيد محمدجواد ذهنى تهرانى(ره)
نجوای آشنا
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391اللهم إنا نعوذ بک من نزغات الشيطان الرجيم
بار خدايا، به تو پناه مى بريم از فتنه انگيزيهاى شيطان رانده شده،
و از حيله و مکرهاى گوناگونش، و از تکيه کردن به آرزوها و وعده ها و فريب او و درافتادن به دام هايش، و از طمع بستن او به گمراه کردن ما از راه بندگيت، و خوار ساختن ما به عصيان و نافرمانيت، يا خوب دانستن چيزى که آن را در نظرمان نيکو جلوه داده، يا گران دانستن چيزى که نزد ما زشت نشان داده.
بار خدايا به قدرت عبادتت او را از ميدان زندگى ما بران، و به سبب کوششمان در راه محبتت دماغش را به خاک بمال، و بين ما و او پرده اى افکن که آن را ندرد، و حجابى ضخيم که آن را نشکافد.
بار خدايا برمحمد و آلش درود فرست، و شيطان را با سرگرم شدن به برخى دشمنانت از ما منصرف کن، و ما را به حسن رعايت خود از او حفظ فرما، و از حيله اش کفايت کن، و چنان کن که از ما بگريزد، و نشان پائى از او براى ما نماند.
بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هدايتى که در دوام و پابرجايى مانند گمراهى او باشد بهره مند ساز، و در برابر تباهى او به ما توشه تقوا کرامت فرما، و خلاف راه هلاکت بار او ما را به راه تقوا رهنمون شو.
الهى در قلب ما براى او راهى قرار مده، و براى وى در شئون زندگى ما منزلى فراهم نياور.
بار خدايا ما را به هر باطل که در نظرمان بيارايد آگاه کن، و چون آگاهمان کردى ما را از آن حفظ کن، و به راه و روش جنگ با او بينايى ده، و ما را ملهم ساز که براى نبرد با او چه بايد آماده کرد، و از خواب غفلتى که سبب گرايش به اوست بيدار کن، و به توفيق خود ما را در مسير مبارزه با او يارى ده. بار خدايا، قلوبمان را از انکار کارهاى شيطان سرشار ساز، و براى درهم شکستن حيلههايش ما را چاره بياموز.
بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست، و سلطه شيطان را از ما بگردان، و اميدش را از ما قطع کن، و وى را از حرص ورزيدن به گمراهى ما دفع فرما.
بار خدايا، بر محمد و آلش درود فرست، و پدران و مادران و فرزندان و اهل ما و خويشان و نزديکان و همسايگان ما را از زن و مرد مؤمن، از شرّ او در جايگاهى محکم، و دژى حفظ کننده، و پناهگاهى امن قرار ده، و آنان را براى دفع ضرر او زرههاى نگهدارنده بپوشان، و آنان را اسلحه بُرّا بر ضدّ او عطا کن.
بار خدايا، و مشمول اين دعا فرما هر کس را که به پروردگاريت گواهى داده، و به توحيدت اخلاص ورزيده، و از باب حقيقت بندگى با شيطان دشمنى نموده، و براى دريافت علوم ربّانى از سوى تو بر عليه او يارى جسته است.
خداوندا آنچه گره زده بگشاى، و هر راه که باز کرده ببند، و هر تدبيرى که انديشيده درهم شکن، و از هر کار که قصد مى کند بازش دار، و هرچه را محکم نموده سست کن.
بار خدايا، سپاهش را بشکن، و مکرش را باطل ساز، و پناهگاهش را ويران کن، و بينيش را به خاک بمال.
الهى ما را در سلک دشمنانش قرار ده، و از شمار دوستانش برکنار کن، تا چون ما را بفريبد او را پيروى نکنيم، و چون ما را بخواند از اجابتش سرباز زنيم، و هرکه را که پيرو فرمان ماست به دشمنى با او فرمان دهيم، و هرکه را که پيرو نهى ماست از اطاعت او بازداريم.
بار خدايا بر محمد آخرين پيامبر، و آقاى فرستادگانت، و بر اهل بيت پاک و پاکيزه او درود فرست، و ما و اهل ما و برادران ما و همه اهل ايمان از زن و مرد را از چيزى که از آن پناه مى بريم پناه ده، و از آنچه که از بيم آن از تو ايمنى خواستيم ايمنى بخش، و دعاى ما را بشنو، و آنچه را از ذکرش غفلت کرديم به ما عطا کن، و آنچه را فراموش نموديم براى ما محفوظ دار، و ما را بدين سبب به درجات شايستگان، و مقام گرويدگان انتقال ده، اى پروردگار جهانيان دعاى ما را اجابت فرما.
صفحات: 1· 2
صفات شیعه از دیدگاه معصومین علیهم السلام
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 1391 قَالَ الصَّادِقُ ع تَبِعَ قَوْمٌ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا شِيعَتُكَيَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَالشِّيعَةِ فَقَالُوا وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ قَالَ صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَالسَّهَرِ خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِعَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ
امام صادق عليه السّلام فرمود: عده اى به دنبال امير المؤمنين عليه السّلام به راه افتادند، حضرت متوجه آنان شده و فرمود:
كيستيد؟
گفتند: شيعيان تو اى امير مؤمنان . فرمود: چرا در چهره شما نشانه شيعه نمى بينم ؟ گفتند: نشانه چهره شيعه چيست ؟ فرمود:
زردى صورت از اثر بى خوابى ، فرورفتگى شكم بر اثر روزه گرفتن ، خشكيدن لبها بر اثر دعاى بسيار، و نشستن غبار فروتنى برآنها.
وَ قَالَ الصَّادِقُ ع إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْعَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَاثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُجَعْفَرٍ
امام صادق عليه السّلام فرمود:
شيعه على كسى است كه شكم و دامن خود را حفظ نمايد، و سخت كوش باشد، و كارش براى خالقش باشد، و اميد ثواب از اوداشته باشد، و از كيفر او بترسد، هر گاه چنين كسانى را ديدى آنها شيعه جعفرهستند.
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّالْمَعْرُوفَ لَا يَسْتَتِمُّ إِلَّا بِتَعْجِيلِهِ وَ سَتْرِهِ وَ تَصْغِيرِهِفَإِذَا أَنْتَ عَجَّلْتَهُ فَقَدْ هَنَّأْتَهُ وَ إِذَا أَنْتَ صَغَّرْتَهُ فَقَدْعَظَّمْتَهُ وَ إِذَا أَنْتَ سَتَرْتَهُ فَقَدْ أَتْمَمْتَهُ
حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود:
نيكى و احسان كامل نمى گردد مگر بواسطه سه خصلت :شتابدر انجام كار نيك ، پنهان نمودن و كوچك شمردن آن ، زيرا اگر آن را با شتاب انجامدادى گوارا و دلچسب نمودى ، و اگر آن را كوچك شمرى بزرگش كردى ، و اگر آن را پنهان نمودى كاملش گردانده اى.
وَ قَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداًفِي الْأَرْضِ يَسْعَوْنَ فِي حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الاْمِنُونَ يَوْمَالْقِيَامَةِ
امام صادق عليه السّلام فرمود:
خداوند در زمين بندگانى داردكه در بر آوردن حوايج مردم مى كوشند، ايشان در روز قيامت در امان وآسايشند.
صفحات: 1· 2
پنج درس آموزنده سعادت بخش
نوشته شده توسطرحیمی 3ام آبان, 13911- مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود آورده است:
امام سجّاد صلوات اللّه عليه چون نماز صبح را به جا مى آورد؛ در جايگاه خود مى نشست و دعا مى خواند تا موقعى كه خورشيد طلوع نمايد؛ و پس از طلوع خورشيد، دو ركعت نماز براى سلامتى خود و افراد خانواده اش مى خواند و سپس مختصرى مى خوابيد.
و چون از خواب بيدار مى شد، دندان هاى خود را مسواك مى نمود و بعد از آن مشغول صرف صبحانه مى گرديد.(1)
2- مرحوم كلينى، به نقل از حضرت صادق آل محمّد عليهم السّلام حكايت فرمايد:
هرگاه يكى از دامادهاى امام سجّاد عليه السّلام داخل منزل وى مى گرديد و بر حضرتش وارد مى شد، امام سجّاد عليه السّلام عباى خود را از دوش بر مى گرفت و براى او پهن مى نمود تا روى آن بنشيند.و سپس به داماد خود مى فرمود: خوش آمدى ، كه تو هم تاءمين كننده هزينه هاى خانواده خود و هم ، نگه دارنده ناموس خود از شرّ هواهاى نفسانى و اجانب هستى .(2)
صفحات: 1· 2
در رثاى ائمه علیهم السلام بقيع
نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391 در جهان ، هم شأن و همتايى، كجا دارد بقيع
چون كه يك جا، چار محبوب خدا، دارد بقيع
نور چشمان رسول (ص ) و پور دلبند بتول
صادق و سجّاد و باقر مجتبى ، دارد بقيع
خلق شد عالم ، ز يُمن خلقت آل عبا
يك تن از پنج تن آل عبا، دارد بقيع
همدم دلدادگان و محرم محراب راز
هست زين العابدين، بنگر چه ها دارد بقيع
حاصل آيات قرآن ، باقر علم رسول
وارث فضل و كمال انبياء، دارد بقيع
صادق آل محمّد(ص )، ناشر احكام حقّ
دين و دانش را، رئيس و پيشوا دارد بقيع
در نظر آيد زمين ، بر چرخ سنگينى كند
بسكه خاكش گوهر سنگين بها دارد بقيع
گرچه تاريك است و در ظاهر ندارد يك چراغ
همچو ايوان نجف نور و صفا دارد بقيع
سر به ديوارش نهد هركس از اين جا بگذرد
در سكوتش ، ناله ها و گريه ها دارد بقيع
مى كند محكوم ظالم را، به هر دور و زمان
گفته ها با زائران آشنا دارد بقيع
ناله اُمّ البنين ، با اشك زهرا همدم است
در غبار غم جمال كربلا دارد بقيع