موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"
دعا برای پدر و مادر از لسان امام سجاد علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1391اللهم والدي بالکرامة لديک والصلاة منک يآ أرحم الراحمين
خداوندا بر محمّد بنده و فرستاده ات و بر خاندان پاکش درود فرست، و آنان را به بهترين درودها و رحمت و برکات و سلام خود مخصوص گردان،
الهى پدر و مادر مرا به کرامت نزد خود و درود از سوى خود اختصاص ده، اى مهربانترين مهربانان.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و دانش آنچه از حقوق ايشان که بر من لازم است به من الهام کن، و دانش تمام آن واجبات را بدون کم و زياد برايم فراهم نما، آنگاه مرا به آنچه در اين زمينه به من الهام کردهاى به کار گير، و توفيقم ده تا نسبت به آنچه به من بصيرت مىدهى اقدام کنم، تا به کار بستن چيزى از آنچه به من تعليم دادهاى از دستم نرود، و ارکان بدنم از خدمتى که مرا به آن ملهم فرمودهاى احساس گرانى ننمايد.
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست همان طور که ما را به وجودش سرافراز فرمودى، و بر محمد و آلش درود فرست. همان سان که به سبب آن حضرت حقى از ما بر عهده مردم واجب نمودى.
خداوندا چنان کن که از هيبت پدر و مادرم چون از هيبت سلطان خودکامه بيمناک باشم، و به هر دو چون مادرى مهربان نيکى نمايم، و اطاعت از آنان و نيکى به هر دوى آنان را در نظرم از لذّت خواب در چشم خواب آلوده شيرينتر، و براى سوز سينهام از شربت گوارا در ذائقه تشنه خنکتر گردان، تا خواسته ايشان را بر خواسته خود ترجيح دهم، و خرسندى آن دو را بر خرسندى خود مقدّم دارم، و خوبى ايشان را در حق خود هرچند اندک باشد زياد بينم، و نيکويى خود را درباره ايشان گرچه بسيار باشد کم شمارم.
صفحات: 1· 2
پرهیز از بیهوده گرایی در سیره عملی امام سجاد علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391نپرداختن به غير مسائل علمى و عبادت
وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[1]
رو گردانى از بيهوده سخن، يا كار بيهوده، از خصوصيات مؤمنان رستگار است.
حسن بن حسن گويد: مادرم فاطمه دختر حسين بن على مرا فرمود كه با دائى خود على بن الحسين بنشينم. هيچ مجلسى با او ننشستم جز اينكه فايده اى از وى به من رسيد. يا بخاطر ترسى كه از خدا داشت، ترس خدا در دلم نشست و يا از علم او بهره بردم[2]
محمد بن حاطب گويد: تنى چند از مردم عراق نزد وى آمدند و از بعض صحابه بزشتى نام بردند. چون سخن آنان به پايان رسيد امام گفت: بمن بگوئيد شما از مهاجران اولين هستيد كه بخاطر خشنودى خدا و يارى پيغمبر او و دين او از خانه و مال خود دست كشيدند؟
- نه!
آيا از آن مردميد كه خدا درباره ايشان فرمايد:
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ[3]
- نه!
حال كه شما از اين دو گروه نيستيد، از آن گروه هم نيستيد كه خدا در حق آنان فرموده است:
وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا[4] از پيش من بيرون برويد خدا سزاى شما را بدهد[5]
يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ.[6]
با آنكه علم در خاندان او بود و آن را از پدران خويش بميراث داشت، نزد كسانى كه علمى داشتند مىرفت و با آنان مىنشست و بدانها حرمت مىنهاد روزى نافع بن جبير بدو گفت:
- تو سيد مردم عصر و فاضلترين آنانى چرا نزد اين بنده (زيد بن اسلم) مىنشينى؟ گفت:
- علم هركجا باشد بايد آن را دنبال كرد[7]
صفحات: 1· 2
وصف علی از لسان علی (علیه السلام)
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391در خطبه قاصعه كه خطبه صد و پنجاه و هشتم نهج البلاغه است امير المؤمنين عليه السّلام از خود خبر مىدهد كه:
أرى نور الوحى و الرسالة و أشمّ ريح النبوة.
و نيز در همان خطبه آمده است كه حضرت نبى صلّى اللّه عليه و اله و سلم به وصىّ عليه السّلام فرمود:
انّك تسمع ما أسمع و ترى ما أرى الا أنك لست بنبىّ.
على عليه السّلام را فضل نبوت نيست ولى به نور ولايت مى شنود آنچه را رسول صلّى اللّه عليه و اله و سلم شنيده است و مى بيند آنچه را كه رسول مى بيند.
مسعودى در مروج الذهب از سبط اكبر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم امام حسن مجتبى عليه السّلام نقل كرده است كه آن جناب پس از شهادت وصى امام على عليه السّلام در وصف آن حضرت و رحلت او فرمود:
و اللّه لقد قبض فيكم الليلة رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوة و لا يدركه الآخرون، الخ اين كلام امام مجتبى عليه السّلام است كه احدى از پيشينيان يعنى انبياء و اوصياء و اولياء بر امام على عليه السّلام سبقت نگرفته اند مگر به فضل نبوت.
ثقة الاسلام كلينى در حديث پنجم باب الكون و المكان از كتاب توحيد اصول كافى روايت كرده است كه حبرى از احبار به امير عليه السّلام عرض كرد:
افنبى انت؟ فقال عليه السّلام: ويلك انا عبد من عبيد محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلم .
بلكه مرحوم بحرانى در تفسير برهان ضمن آيه كريمه: وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ .
از صادق آل محمّد عليه السّلام نقل كرده است كه:
و أدنى معرفة الامام أنه عدل النبى الا درجة النبوة و وارثه و أن طاعته طاعة اللّه و طاعة رسوله . پس اين كلام كامل دوحه شجره خاتم صلّى اللّه عليه و اله و سلم مفتاحى براى فتح ابواب حجت و امامت كافى و بحار و عوالم و غيرها باشد كه ولىاى را فضل نبوت نباشد ولى به حسب ولايتش اعلم و افضل از نبىاى باشد.
و بلكه مرحوم سيد مدنى در روضة السالكين فى شرح صحيفة الساجدين در شرح دعاى چهل و هفتم كه دعاى عرفه صحيفه است از رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم روايت نقل نموده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
علماء امتى كانبياء بنى اسرائيل .
و نيز آن حضرت روايت كرده است كه قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم:
إن للّه عبادا ليسوا بانبياء يغبطهم النبيون.
و باب صد و يكم امامت بحار در اين موضوع است كه «انهم يعنى الائمة عليهم السّلام أعلم من الانبياء عليهم السّلام».
انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، حضرت علامه حسن زاده آملی، ص ۷۰ و 71
چه ارتباط معنوی میان امام غائب و پیروانش وجود دارد ؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391یک رهبر بزرگ آسمانى خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعى که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادى صورت مى گیرد، یک نوع تربیت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دلها و فکرها دارد که مى توان آن را تربیت تکوینى نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمى کند بلکه تنها جاذبه و کشش درونى کار مى کند.
در حالات بسیارى از پیشوایان بزرگ الهى مى خوانیم که گاه بعضى از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّى تغییر مسیر مى دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون مى شد، و به قول معروف با 180 درجه چرخش راه کاملا تازه اى را انتخاب مى کردند؛ یکمرتبه فردى پاک و مؤمن و فداکار از آب در مى آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند!
صفحات: 1· 2
پایه های ایمان و کفر کدامند ؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام مهر, 1391[و او را از ايمان پرسيدند، فرمود:] ايمان بر چهار پايه استوار است:
1. بر شكيبايى
- آرزومند بودن
- ترسيدن
- پارسايى
- چشم اميد داشتن
2. يقين
- بر بينايى زيركانه
- دريافت عالمانه
- پند گرفتن از گذشت زمان
- رفتن به روش پيشينيان
3. عدل و داد
- بر فهمى ژرف نگرنده
- دانشى پى به حقيقت برنده
- نيكو داورى فرمودن
- در بردبارى استوار بودن
4. جهاد
- به كار نيك وادار نمودن
- از كار زشت منع فرمودن
- پايدارى در پيكار با دشمنان
- دشمنى با فاسقان.
و شكيبايى را چهار شاخه است:
آرزومند بودن، و ترسيدن، و پارسايى و چشم اميد داشتن، پس آن كه مشتاق بهشت بود، شهوتها را از دل زدود، و آن كه از دوزخ ترسيد، از آنچه حرام است دورى گزيد، و آن كه ناخواهان دنيا بود، مصيبتها بر وى آسان نمود، و آن كه مرگ را چشم داشت، در كارهاى نيك پاى پيش گذاشت.و يقين بر چهار شعبه است: بر بينايى زيركانه، و دريافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پيشينيان. پس آن كه زيركانه ديد حكمت بر وى آشكار گرديد، و آن را كه حكمت آشكار گرديد عبرت آموخت، و آن كه عبرت آموخت چنان است كه با پيشينيان زندگى را در نورديد.
درس انتظار در محضر امام صادق عليه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391شدّت فتنه ها و كثرت ابتلائات و فزونى مشاكل و انحرافات در دوره غيبت حضرت مهدى عليه السلام، اقتضا مى كندكه ايمان آوردگان و پيروان ولايت همواره بر حذر بوده، و نسبت به عقيده و عمل خويش مراقبت بيشترى داشته باشند. در اين باب، نكاتى چند از كلام معصومين سلام اللّه عليهم، دقت و تعمّق بيشترى مى طلبد:
الف) تمسك به ريسمان ولايت:
امام صادق عليه السلام فرموند:
«يأتى على النّاس زمان يغيب عنهم امامهم»، زمانى بر مردم فرا رسد كه پيشواى شان غايب گردد.
زراره پرسيد: در آن زمان مردم چه مي كنند؟
فرموند:«يتمسّكون بالأمر الذى هم عليه حتّى يتبيّن لهم»، به همان امر ولايتى كه دارند چنگ زنند، تا بر ايشان تبيين شود.(1)
بزرگوارى امام سجاد علیه السلام در برخورد با نادانان
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391
وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً[1]
مؤمنان چنين اند، اگر ببينند مردم نادان سخن زشت گويند، آنان راه مسالمت پويند، بزرگوارانه پاسخ دهند، تا از شر ايشان برهند. گفتار آنان استوارست و پذيرفته گردكار، بر جاهلان نمى تازند، و با مهربانى درونشان را آرام مىسازند. ادب قرآن چنين است و دستور پيغمبر اين، و خاندان رسول اين ادب را از جد خود ميراث بردند كه «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[2]
روزى به مردمى گذشت كه از او بد مى گفتند فرمود:
اگر راست ميگوئيد خدا از من بگذرد و اگر دروغ ميگوئيد خدا از شما بگذرد.[3]
روزى مردى برون خانه او را ديد و بدو دشنام داد. خادمان امام بر آن مرد حمله بردند.
- على بن الحسين گفت:
- او را بگذاريد. سپس بدو گفت:
آنچه از ما بر تو پوشيده مانده بيشتر از آنست كه ميدانى. آيا حاجتى دارى؟ مرد شرمنده شد و امام گليمى را كه بر دوش داشت بر او افكند و فرمود هزار درهم باو بدهند.
مرد از آن پس ميگفت گواهى ميدهم كه تو فرزند پيغمبرى. [4]
از زهرى پرسيدند، على بن الحسين را ديدى؟ گفت:
- آرى. و كسى را از او فاضلتر نديدم. بخدا نديدم در نهان دوستى و در آشكارا دشمنى داشته باشد.
- چگونه چنين چيزى ممكن است؟
صفحات: 1· 2
دعا به وقت اندوه
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391يا من تحل به عقد المکاره
اى کسى که گره هر سختى به دست تو گشوده شود،
و اى که تندى شدائد به عنايتت مى شکند،
اى که راه بيرون شدن از تنگى و رفتن به سوى آسايش از تو خواسته شود، دشواريها به لطف تو آسان گردد، و وسائل زندگى و اسباب حيات به رحمت تو فراهم آيد، و قضا به قدرتت جريان گيرد، و همه چيز به اراده تو روان شود، تنها به خواست تو بى آنکه فرمان دهى همه چيز فرمان برد، و هر چيز محض ارادهات بى آنکه نهى کنى از کار بايستد، در تمام دشواريها تو را مى خوانند، و در بليات و گرفتاري ها به تو پناه جويند، غير از بلايى که تو دفع کنى بلايى برطرف نگردد، و گرهى نگشايد مگر تواَش بگشايى،
الهى، بلايى بر من فرود آمده که سختى و ثقل آن مرا درهم شکسته، و گرفتاريهايى بر من حمله ور شده که تحمّلش براى من دشوار است، و آن را تو از باب قدرتت بر من وارد کرده اى، و به اقتدار خود متوجه من نموده اى،
اله من، چيزى را که تو آورده اى کسى نبرد، و آنچه تو فرستاده اى ديگرى بازنگرداند، و بسته تو را کسى نگشايد و چيزى را که تو بگشايى ديگرى نبندد، و آنچه را تو دشوار نمودهاى کسى آسان نکند، و آن را که تو ذليل کرده اى ياورى نباشد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و به رحمتت - الها - درِ آسايش را به رويم باز کن، و به قدرتت صولت سلطان غم را در ميدان حيات من بشکن، و مرا در موردى که از آن شکوه دارم به عنايت و احسانت کامياب کن، و به درخواست من شيرينى اجابت بچشان، و از سوى خودت رحمت و گشايشى دلخواه نصيبم فرما، و برايم نجات و خلاصى سريع از گرفتاريها مقرّر کن، و مرا به خاطر چيرگى غم از رعايت واجبات و به کار بستن مستحبات خود بازمدار، چرا که من به سبب آنچه به سرم آمده بى تاب و توان شده، و قلبم از تحمل آنچه در زندگيم رخ نموده لبريز از اندوه گشته، و تو به رفع گرفتاريهايم و دفع آنچه در آن درافتادهام توانايى، پس قدرتت را درباره من به کار بر گرچه از جانب تو مستحق آن نيستم،
اى صاحب عرش عظيم، و دارنده نعمت با کرامت، که تو بر تمام اين امور توانايى.
اى مهربانترين مهربانان،
اى پروردگار عالميان دعايم را به اجابت برسان.
صفحات: 1· 2
بیان مظلوميت امیرالمومنین در خلافت از زبان خودش
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391قسمتی از نامه 62 امام علیه السلام به مردم مصر:
خداوند سبحان محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _ را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان، و گواه پيامبران پيش از خود باشد، آنگاه که پيامبر _صلي الله عليه وآله و سلم _ به سوي خدا رفت، مسلمانان پس از وي در کار حکومت با يکديگر درگير شدند، سوگند بخدا نه در فکرم مي گذشت، و نه در خاطرم مي آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا _صلي الله عليه وآله و سلم _ از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وي از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چيزي که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوي فلان شخص بود که با او بيعت کردند. من دست باز کشيدم، تا آنجا که ديدم گروهي از اسلام باز گشته، مي خواهند دين محمد _صلي الله عليه وآله و سلم _ را نابود سازند، پس ترسيدم که اگر اسلام و طرفدارانش را ياري نکنم، رخنه اي در آن بينم يا شاهد نابودي آن باشم، که مصيبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست، که کالاي چند روزه دنياست، به زودي ايام آن مي گذرد چنانکه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاي ابر که زود پراکنده مي گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنکه باطل از ميان رفت، و دين استقرار يافته، آرام شد.
به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالي که آنان تمام روي زمين را پر کرده باشند، نه باکي داشته، و نه ميهراسم، من گمراهي آنان و هدايت خود را که بر آن استوارم، آگاهم، و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ام، و همانا من براي ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او اميدوارم. لکن از اين اندوهناکم که بيخردان، و تبهکاران اين امت حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند، و بندگان او را به بردگي کشند، با نيکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان کسي در ميان شماست که شراب نوشيد و حد بر او جاري شد، و کسي که اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخشش هايي به او عطا گرديد.
اگر اينگونه حوادث نبود شما را برنمي انگيختم، و سرزنشتان نمي کردم، و شما را به گردآوري تشويق نمي نمودم، و آنگاه که سر باز مي زديد رهاتان مي کردم.
چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور!
نوشته شده توسطرحیمی 18ام مهر, 1391
حافظ از دست مده صحبت آن کشتی نوح
ورنه این سیل حوادث بکند بنیادت
از ادله محكم و واضحي كه بر لزوم پيروي از راه و رويه اهل بيت عليهم السلام و نه ديگران دلالت دارد، روايتي است كه احمد بن حنبل در كتاب «فضائل الصحابه» با سند خود از حنش كناني روايت كرده است:
«سمعت أبا ذر يقول وهو آخذ بباب الكعبة: من عرفني، فأنا من قد عرفني، ومن أنكرني، فأنا أبو ذر، سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول: ثم ألا إنّ مثل أهل بيتي مثل سفينة نوح من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك»
أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص785، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ بيروت. الحاكم النيسابوري، المستدرك وبذيله التلخيص للذهبي: ج2 ص343.
(در حالي كه ابوذر خود را به درب خانه كعبه چسبانده بود شنيدم كه ميگفت: «هر كس مرا ميشناسد كه ميشناسد و آن كس كه مرا نميشناسد بداند كه من ابوذر هستم و از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله شنيدم كه ميفرمود: هان بدانيد كه مثال اهل بيت من همچون كشتي نوح است كه هر كس بر آن سوار گشت نجات يافت و هر كس از آن روي گرداند هلاك گشت.)
اين روايت را حافظان و علماي ديگر، همچون:
طبراني در «المعجم الكبير» ، «المعجم الأوسط» ، «المعجم الصغير» روایت کرده است.
الطبراني، المعجم الكبير: ج3 ص45ـ 46. الطبراني، المعجم الأوسط: ج4 ص10، ج5 ص354ـ 355، ج6 ص85. الطبراني، المعجم الصغير: ج1 ص139ـ 140، ج2 ص22.)
حاكم نیشابوری نیز در مستدرك روايت كرده،همچنين حاكم پس از بيان اين روايت گفته است:
«حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه»
الحاكم النيسابوري، المستدرك وبذيله التلخيص للذهبي: ج2 ص343.
(اين حديث داراي شرايط صحت بر اساس روايات مسلم است اما مسلم و بخاري آن را روايت نكردهاند.)
و نيز خطيب بغدادي در تاريخ خود تاريخ بغداد: ج12 ص90.،
ابو نعيم در حليهالأولياء حلية الأولياء: ج4 ص306، الناشر: دار الكتاب العربي ـ بيروت.
ديگر حافظان حديث اين روايت را از تعدادي از صحابه همچون امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام، ابوذر غفاري، ابوسعيد خدري، ابن عباس، انس بن مالك و ديگران روايت كردهاند، آن هم با طرق متعدد و مختلف كه باعث قوت و استحكام بيشتر حديث گرديده و آن را به درجه حسن و يا صحيح ارتقاء ميبخشد؛ چنانكه ابن حجر هيثمي در «الصواعق المحرقه» گفته است:
«وجاء من طرق كثيرة يقوي بعضها بعضاً مثل: أهل بيتي، وفي رواية: إنما مثل أهل بيتي، وفي أخرى: إنّ مثل أهل بيتي، وفي رواية: ألا إن مثل أهل بيتي فيكم مثل سفينة نوح في قومه من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك، وفي رواية: من ركبها سلم ومن تركها غرق، وأنّ مثل أهل بيتي فيكم مثل باب حطة في بني إسرائيل، من دخله غفر له…»
ابن حجر الهيتمي، الصواعق المحرقة: ج2 ص446، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ بيروت.
(اين روايت از طرق فراواني روايت شده است كه تعدد طرق ميتواند مايه تقويت سند برخي نسبت به برخي ديگر شود مانند روايت: «مثل اهل بيتي…» كه در يك روايت: «إنما مثل أهل بيتي» آمده و در روايت ديگر: «إنّ مثل أهل بيتي» و در جاي ديگر: «ألا إن مثل أهل بيتي فيكم مثل سفينه نوح في قومه من ركبها نجا ومن تخلف عنها هلك» و يا در روايتي اينچنين: «من ركبها سلم ومن تركها غرق» و بالاخره در روايتي: «أنّ مثل أهل بيتي فيكم مثل باب حطه في بني إسرائيل، من دخله غفر له…» چنين آمده است.)
و حافظ سخاوي نيز گفته است:
«وبعض هذه الطرق يقوي بعضاً»
السخاوي، استجلاب ارتقاء الغرف بحب أقرباء الرسول وذوي الشرف: ج2 ص484 ح220، الناشر: دار البشائر الإسلامية ـ بيروت.
(برخي از طرق اين روايت برخي ديگر را روايت ميكند.)
دلالت اين حديث نياز به بيان ندارد و به خوبي دلالت دارد:
كه اهل بيت عليهم السلام راههاي نجات و نشانههاي هدايت مردم در درياي طوفان زده ضلالت و گمراهي هستند و اين كه آنان گاهي به كشتي نوح عليه السلام و گاهي به باب آمرزش گناهان تشبيه شدهاند به بهترين و رساترين شكل بر اين نكته دلالت دارد كه بهترين و صحيحترين راه براي دسترسي به سنت صحيح نبوي بعد از وفات آن حضرت منحصر به آن بزرگواران و سوار شدن بر كشتي نجات اهل بيت عليهم السلام است.
مناوي گفته است:
«و وجه تشبيههم بالسفينة أنّ من أحبهم وعظّمهم شكراً لنعمة جدهم وأخذ بهدي علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، ومن تخلف عن ذلك غرق في بحر كفر النعم وهلك في معادن الطغيان»
المناوي، فيض القدير: ج5 ص660.
(علت تشبيه اهل بيت به كشتي نجات بدين خاطر است كه هر كه آنان را دوست داشته و به خاطر نعمتي كه از سوي جدّشان به وي رسيده آنان را بزرگ داشته و از هدايت علماي آنان بهرهمند گردد از تيرگي نادانيها رهايي مييابد و آنان كه از اين كشتي روي گردان شوند غرق درياي كفران نعمتها و هلاك در معادن طغيان خواهند گرديد.)
ملا علي قاري گفته است:
«(ألا إن مثل أهل بيتي)، بفتح الميم والمثلثة أي شبههم (فيكم مثل سفينة نوح) أي في سببية الخلاص من الهلاك إلى النجاة، (من ركبها نجا، ومن تخلف عنها هلك) فكذا من التزم محبتهم ومتابعتهم نجا في الدارين، وإلا فهلك فيهما»
ملا علي القاري، مرقاة المفاتيح: ج11 ص327.
(«ألا إن مثل أهل بيتي» در اين بخش از حديث آنان را در سبب گرديدن براي رهايي از هلاكت به سوي ساحل نجات به كشتي تشبيه نموده است. «من ركبها نجا، ومن تخلف عنها هلك» همچنين در اين بخش فرموده است كه هر كس محبت آنان را ملتزم گرديده و از آنان پيروي نمايد در هر دو دنيا نجات خواهد يافت وگرنه در هر دو دنيا هلاك خواهد گرديد.)
بدون شك نجات و رهايي از هلاكت و گمراهي و سوار گرديدن بر كشتي هدايت اهل بيت عليهم السلام فقط با محبت محقق نميگردد؛ بلكه بايد با رجوع به آنان و عمل به آموزهها و اوامر و نواهي آنان در امور دين و دنيا توام گردد؛ وگرنه سوار شدن به كشتي نجات اهل بيت معنايي نخواهد داشت و خلاصي از هلاكت محقق نخواهد گرديد.
پس به خوبي مشخص گرديد كه معناي اين حديث همان معناي حديث ثقلين است كه معناي هر يك ديگري را تكميل ميكند.
منبع: سایت ولی عصر(عج)
تلخیص و انتخاب :سایت شمیم شیعه