موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

اهل بیت، ستارگان آسمان امامت

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.

«أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ‏».1


شرح گفتار

امیر متقیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از کلام نورانی خود با تشبیهی بسیار زیبا و حکیمانه به بیان موقعیت و جایگاه رفیع اهل بیت «علیهم السلام» پرداخته و در عبارتی بسیار عمیق و پر معنا در این باره می فرمایند: «آگاه باشید مثل آل محمد «صلی الله علیه وآله وسلم» چونان ستارگان آسمان است».

چنانچه ملاحظه فرمودید: امیر بیان علی «علیه السلام» اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه نموده است. با اندکی دقّت و تأمل پیرامون این سخن گهربار خواهیم یافت که این تشبیه از آن جهت است که اهل بیت و ستارگان در امر هدایت و راهنمایی با هم شباهت و اشتراک دارند، زیرا در گذشته پیش از اینکه قطب نما اختراع شود و کشتی ها بتوانند به وسیله آن، طبق نقشه راه، مسیر خود را به سوی مقصد باز یابند سفر دریایی بدون استفاده از ستاره ها امکان پذیر نبود به همین جهت شب هایی که آسمان ابری بود نمی توانستند به راه خود ادامه دهند، چرا که در صورت ادامه مسیر خطر مرگ آنها را تهدید می کرد و لذا ناخدا کشتی را متوقف می کرد.

ادامه »

علائم ظهور، شرایط ظهور

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

روایات زیادی در خصوص حوادث آخرالزمان و عصر ظهور وجود دارد که در آن به ذکر وقایع و بیان مشخّصات شخصیّت‌های عصر ظهور پرداخته شده است. بخشی از این روایات مربوط به علائم آسمانی و زمینی و بلایا و حوادث ناخوشایندی است که در دوره‌ای قبل از ظهور رخ می‌دهد؛ نظیر جنگ و بیماری‌های اپیدمی و طاعون و دسته‌ای از این روایات به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف اشاره دارد و دسته‌ای نیز شخصیّت‌های دوران قبل از ظهور و تا زمان ظهور را تبیین می‌کند. برخی از این اشخاص و خروج آنها جزو علائم حتمی هستند که در مدّتی اندک قبل از ظهور خروج کرده و در عرصة خاورمیانه پدیدار شده و مقدّمات ظهور را رقم می‌زنند؛ نظیر سفیانی، یمانی و نفس زکیّه. دسته‌ای دیگر از این شخصیّت‌ها هر چند از آنها نام برده شده، ولی جزو علائم حتمی در روایات آورده نشده‌اند و به اعتقاد برخی محقّقان، روایات مربوط به آنها دارای سندهای ضعیف می‌باشند.

ادامه »

به بهانه­ ی شهادت امام باقر(علیه السلام)/جدال میان عقل و دل

نوشته شده توسطرحیمی 28ام شهریور, 1394

طول و عرض اتاق را پا می­ گذاشت و با خود اندیشه می­ کرد.

دلش می­ گفت: برو و عقلش می ­گفت: نرو.

دل می­گفت: بروی؛ رفاه زن و فرزندانت را فراهم کرده ­ای؛ مگر نه این­که این همه سال کوشید­ی تا آنان در آسایش و دور از هر سختی زندگی کنند.

عقل می­گفت: بروی دنیایت را سوزانده ­ای؛ چرا که خواهی نخواهی شریک جرمشان شده­ای و آخرتت را هم.

میان دل و عقل مانده بود که یکی دعوتش می­کرد به زیبایی و رفاه و آسایش دنیوی، و دیگری او را فرا می­خواند به زیبایی­ و آسایش­ و رفاه اخروی… و مرد درمانده بود و کلافه و مستأصل. آن­قدر به راه رفتن ادامه داد که سرگیجه گرفت… لختی ایستاد و در آینه کوچک اتاق نگاه کرد و با صدای بلند از خود پرسید: یعنی چه کنم؟… و فریاد زد: خدایا! کلافه شدم، بالاخره چه کنم؟….

زن پرده را کنار زد، سرش را داخل اتاق کرد و با تعجب مرد را نگریست: از صبح تا حالا، اتاق را گز می­کنی… حالا هم جلوی آینه ایستاده­ای و فریاد می­زنی… خدا به شبمان رحم کند….

بوی نان تازه مشامش را نواخت. بیرون آمد. زن کنار تنور آتش نشسته بود و نان می­پخت. کودکانش در حیاط پی هم می­دویدند. صورت زن در برابر حرارت تنور گداخته شده بود و چشمانش قرمز. اندکی زن را نگریست و با صدای بلند گفت: قبول می­کنم و از خجالت این چهره برافروخته و چشمان قرمز در می­آیم. از نهیب صدای او خمیر از دست زن رها شد و به ته تنور افتاد. مرد را نگاه کرد و لحظه­ای بعد خمیری که در آتش می­سوخت. با ناراحتی گفت: تو را چه شده امروز؟!… حالت خوب است؟!….

حسی غریب مرد را به سخن با همسرش فراخواند: بزرگان قوم می­خواهند مرا به کارگزاری برگزینند. نمی­دانم چه کنم. مستأصل شده ­ام. قبول کنم یا نه؟! ….

زن نگاهش کرد و گفت: این همه راه رفته ­ای و فکر کرده­ا ی و آخرش خمیر مرا در تنور سوزانده ­ای و هنوز به نتیجه نرسیده ­ای؟!!…

عقل من می­گوید به دیدار محمدبن علی علیه السلام برو و از او کمک بگیر. جرقه ­ای در چشمان مرد نواخته شد و لبخندی بر لبانش نقش بست و حیران گشت: چرا تا به حال به این فکر نکرده بودم!!….

امام علیه السلام با خوش­رویی به او لبخند زد و فرمود: مشکلت چیست برادر؟ مرد سرش را زیر انداخت و با صدای آرام گفت: من در میان قوم خود از حسبی عالی برخوردارم. در گذشته کارگزاری داشتیم که جان سپرد. اکنون مردم تصمیم گرفتند مرا به ریاست به جای او بگمارند. نظر شما در این­باره چیست؟…. امام علیه السلام لختی سکوت کرد و لحظاتی بعد کلام جان نواز امام علیه السلام در گوشش طنین انداز شد: خداوند مؤمنان را به وسیله ایمان رفعت بخشیده است، هرچند در میان مردم بی­ مقدار باشند؛ و کافران را به دلیل کفرشان پست قرار داده است، هرچند در میان مردم شریف شناخته شوند. هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، مگر به وسیله تقوای الهی، اما این که آن مقام را بپذیری یا نه، اگر بهشت را دوست نداری، آن را قبول کن؛ زیرا چه بسا سلطان ستمگر، مؤمنی را به دام اندازد، و خونش را بریزد و تو که گوشه ­ای از کار آن سلطان را بر عهده گرفته ­ای، شریک در آن خون­خواهی شوی؛ در حالی که ممکن است از دنیای آنان بهره­ ای به تو نرسد.(بحارالأنوار، ج 72، ص 349.) و نیز فرمود: هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مرکب؛ زیرا هیچ کس به خدمت آنان در نمی­آید و از مزایای مادّی آنان بهره ­ای نمی­گیرد، مگر این­که به همان اندازه به دین او لطمه می­زنند.(فروع کافی، ج 5 ، ص 106.) مرد جوابش را گرفته بود و جدال میان عقل و دل پایان پذیرفت.

منبع: مجله نامه جامعه - آذر 1387 - شماره 51

ویژگی های سربازان امام زمان(عج) /آن ها مهربان اند!

نوشته شده توسطرحیمی 27ام شهریور, 1394

…امام علی علیه السلام چهل ویژگی 313 یار امام مهدی(عج) را برشمرده اند که پنج صفت را شرح کردیم. اینک پنج صفت بعدی را خواهیم خواند.

…و لایشتموا مسلماً، و لایهجموا منزلاً، ولایضربوا احداً الّا بالحق، ولایرکبوا الخیل الهمالیج، و لایتمنطقوا بالذهب، ولایلبسوا الخز و لایلبسوالحریر…

آن ها نبایستی به مسلمانی فحش بدهند، به خانه ای حمله و هجوم نکنند، کسی را به ناحق نزنند، سوار استرهای لاغر و ضعیف و ناتوان نشوند، خود را با طلاجات زینت نکنند، لباس خَز و ابریشم نپوشند…

الملاحم، نوشتة سیدبن طاووس، باب 79

یکی از ویژگی های یاران امام آن است که به مسلمانی فحش نمی دهند، اگر چه از نظر فقهی، بعضی از فحش ها احکام سنگینی همچون شلاق در پی دارد، اما براساس اصل قرآنی «قولو للناس حسنا؛ با مردم نیکو صحبت کنید»، هیچ مسلمانی نبایستی نسبت به حتی غیرمسلمان حرف ناشایستی به کار ببرد.

در قرآن کریم خداوند دستور داده است که به خدایان کافران توهین نکنید تا آن ها نیز به خدای شما بی ادبی نکنند. امام صادق علیه السلام به علت آنکه دوست قدیمی ایشان به یکی از غلامان خود در محضر امام فحش داد، حضرت تا آخر عمر خود با او قطع رابطه کردند. بنابراین فحش دادن در اسلام تبعات سنگین معنوی و مادی و اجتماعی زیادی را به دنبال دارد. سرآغاز بسیاری از این دعواهای کوچه و بازار فحش دادن است.

به این داستان، به واسطه برکت های خاص معنوی اش توجه فرمایید: عارف بزرگ حضرت آیت الله بهاءالدینی(ره) می فرمایند: در کودکی خود در حاشیه شهر قم رفته بودم، یکی از عرفای بزرگ آن زمان را در آن اطراف دیدم. به جهت آنکه این عارف حکیم خیلی کم حرف می زد، در بین مردم به «سید سکوت» مشهور بود. او دارای مکاشفات خاصی بود و به مقامات بلند عرفانی رسیده بود. آیت الله بهاءالدینی می گوید: راز موفقیت او را پرسیدم و به او عرض کردم، شما چگونه به این مقامات رسیدید؟

ایشان در پاسخ با دست به دهانشان اشاره می نمایند و می فرمایند: در این آتش خانه را بستم. جالب اینکه ایشان دهان آدمی را به آتش خانه، یعنی محل آتش به پا کردن، تشبیه نموده اند.

ادامه »

مناجات با امام زمان (عج) با نوای حاج محمود کریمی/سلام آقا، فدای تو

نوشته شده توسطرحیمی 27ام شهریور, 1394


مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با صدای حاج محمود کریمی

سلام آقا، فدای تو، غصه من غم‌های تو،

درد و بلات برای من، درد سرهام برای تو

دانلود با لینک مستقیم:     کیفیت عالی             کیفیت خوب

متن شعر:
سلام آقا، فدای تو
غصه من غم‌های تو
درد و بلات برای من
درد سرهام برای تو

سلام آقا فدای تو
باز دلمو آتیش زدی
گفتی یک روز جمعه میای
این جمعه هم نیومدی

آقام آقام، آقام آقام

شما کجا و من کجا
تو خوب خوب من بد بد
آخه چقدر مهربونی
راه دادی و بده اومد

من اومدم با اشک و آه
خسته‌ام و مونده تو راه
می‌خوام که رو سفید بشم
شبیه اون غلام سیاه

زنده باشم برای تو
بنده زر خرید بشم
کشته بشم به پای تو
کاشکی بشه شهید بشم

منبع: بچه های قلم

 

غربت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1394


امام زمان/آقای من!

مولای غریب و تنهای من! مضطر فاطمه علیها السلام!

اسیر آل محمد علیهم السلام! پدر مهربان اهل عالم!

می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند .

متحیرم کدامین مصرع ازاین مثنوی “هفتاد من کاغذ"را بازخوانی کنم؟

کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را باز نویسم؟

من از تصویر این غربت وغم ناتوان ام.

از کجا آغازکنم؟ از خود بگویم یا ازدیگران؟ از نسل های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ ازدوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص؟

از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را ازظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دوردست ها تبعید می کنند؟ از آنان که تو را دست نیافتنی جلوه می هند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟ از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟ از آنها که تو را آن گونه که خود می پسندند… و نه آن گونه که هستی و می خواهی- نشان می دهند؟ آنها که غیبتت را به منزله ی “نبودنت” تلقی می کنند؟

مولای من… گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشکریان ابلیس هم شب و روز در کارند. نمی دانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را می خواهند؟ خدا می داند و تو! اما این را می دانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبتت، هنوز پیروز این میدان، ابلیس و لشکریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور، شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند.

ادامه »

کلیپ تنهایی امام زمان (عج)

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1394

 

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره،

مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


دانلود نماهنگ امام زمان (عج)

تنهای تنهای تنهاست

استاد رائفی پور - حجت الاسلام پناهیان - استاد دانشمند - استاد شجاعی و…


خـبـر آمـد خبـری نیـست…

هنـوز از غـم دوری دلـدار بـسـوز…

بـایـد ایـن جـمعه بیایـد، بایـد!

مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد!

اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

گره کور ظـــــــــــهور تو منم

که می دانم هر جمعه برای گناهانم خون گریه می کنی اما باز هم گناه می کنم

گره کور ظـــــــــــهور تو منم

که می دانم نگاهم می کنی اما در مقابل نگاه مهربانت گناه می کنم و دلت را می شکنم

گره کور ظـــــــــــهور تو منم

که می دانم چقدر غریبی اما من حتی اراده ترک یک گناه را برای کم شدن غربتت ندارم

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره،

مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست.

 

نشانه های ظهور/خروج شعيب بن صالح

نوشته شده توسطرحیمی 26ام شهریور, 1394

 


يکي از نشانه‏ هاي ظهور، خروج مردي به نام شعيب بن صالح در سمرقند و يا نيشابور است. شيخ طوسي ‏رحمه الله خروج او را به نقل از امام سجاد عليه السلام اين گونه بيان کرده است:

«خروج شعيب بن صالح پس از عوف سلمي و قبل از خروج سفياني است».[1]

« ثُمَّ يَکُونُ خُرُوجُ شُعَيبَ بْنَ صالِحٍ مِنْ سَمَرْقَنْد ثُمَّ يَخْرُجُ السُّفياني…»

راوندي نيز از امام سجاد عليه السلام نقل کرده است:

«پس خروج شعيب صالح از سمرقند است».[2]

شيخ صدوق‏ رحمه الله خروج او را از نيشابور ذکر کرده است.[3]

از برخي روايات ديگر استفاده مي‏ شود:

او پرچم‏دار حضرت مهدي‏ عليه السلام و به عنوان پيش قراول آن حضرت انجام وظيفه مي‏ کند.[4]

ادامه »

الا که راز خدایی

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1394

عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1394

الگوبرداری از سیره ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، بهترین طریق معرفت به خطوط اساسی خانواده ی آرمانی است. مکتب فاطمی سلام الله علیها به لحاظ تعالی برقراری اتحاد عقل عملی با عقل نظری، این قابلیت را دارد که با مراجعه به آن بتوان به معارف جزئی در پرتو معارف کلی دست یافت و در همه ی امور زندگی از آن بهره جست. نوشتار حاضر، در راستای شناخت مهمترین عوامل تحکیم خانواده، ابتدا مقدمات و مبانی آن را در سنت و نگرش حضرت زهرا سلام الله علیها به بحث می گذارد و به مباحثی همچون بینش توحیدی فاطمه سلام الله علیها نسبت به خانواده، بر صواب بودن مقدمات ازدواج و اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج می پردازد و سرانجام در بیان عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و گفتاری حضرت زهرا سلام الله علیها ، مسائلی از قبیل تدبیر در حسن سلوک با همسر، حمایت و دفاع از همسر، حفظ مراتب حجاب، تقسیم کار در خانواده و… را مورد بحث قرار می دهد.

جلوه های رفتاری فاطمه سلام الله علیها در محیط خانه و خانواده نیز جهادی دیگر بود که لوحی از اندیشه و حسن سلوک را در برابر همه قرون و اعصار گشود. وقتی چنین زنی پا به خانه بخت می گذارد و بر عرش همسری و مادری می نشیند، لحظه لحظه ی حیاتش، تاریخ و جغرافیای آرمانی ترین خانواده را رقم می زند و سرای او در سرسرای تاریخ، اسوه می شود.

اخلاص، مهمترین سرّ جاودانگی حیات فاطمه سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها از حیات و ممات خویش، جز خداوند، اراده نفرمود. حضرت سلام الله علیها موفق ترین بانوی هستی در کامروایی از زندگی، عشق همسر و فرزند بود و از آن جا که حیات خانوادگی خود را نیز برای خداوند می خواست، چنین دعا می فرمود:

«… احینی ما عملت الحیاة خیراً لی و توفنی اذا کانت خیراً لی، اللهم انی اسألک کلمة الاخلاص…» (مجلسی، 1404ق: ج91، ص225)،

«خداوندا، مادامی که می دانی در زندگی من خیری است، مرا زنده بدار و آن زمان که مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران. خدای من، من از تو کلمه ی اخلاص را مسئلت دارم.»

ادامه »