موضوعات: "اهل بیت علیها السلام" یا "رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم" یا "حضرت زهرا سلام الله علیها" یا "فاطمیه" یا "حضرت علی علیه السّلام" یا "نهج البلاغه" یا "نامه ها" یا "خطبه ها" یا "غدیر" یا "امام حسن مجتبی علیه السّلام" یا "امام حسین علیه السّلام" یا "امام سجّاد علیه السّلام" یا "صحیفه سجادیه" یا "امام باقر علیه السّلام" یا "امام جعفر صادق علیه السّلام" یا "امام موسی کاظم علیه السّلام" یا "امام رضا علیه السّلام" یا "امام جواد علیه السّلام" یا "امام هادی علیه السّلام" یا "امام حسن عسگری علیه السّلام" یا "امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف" یا "مهدویت"

ولایت در راستای شریعت

نوشته شده توسطرحیمی 11ام مهر, 1391

     بنا به تصريح قرآن کريم ولايت جزء متمم و مکمل دين و آيين ماست .

     الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا (المائده/3). طبق تصريح مفسرين شيعه اين آيه در روز غدير خم نازل شد. علما و دانشمندان اهل سنت نيز اعتراف به نزول آيه در روز هجدهم ذيحجه دارند که بعد از اعلام ولايت على (عليه السلام ) نازل گرديد. (جهت اطلاع بيشتر مى توانيد به جلد اول الغدير صفحات 230 تا 232 مراجعه نماييد). از آن جمله حافظ ابو نعيم اصفهانى در کتاب (ما نزل من القرآن فى على (عليه السلام ) از ابو سعيد خدرى (صحابى معروف ) نقل کرده است که پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غدير خم على (عليه السلام ) را به عنوان ولى به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند تا اينکه آيه: الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ … نازل شد.


صفحات: 1· 2

غزل انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

- و اما یک غزل انتظار-

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد…

 سید حمیدرضا برقعی

عبادت و مناجات‏هاى امام سجاد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

      وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً[1] خاندان پيغمبر به پيروى از سيد و مهتر خود در عبادت پروردگار اهتمامى خاص داشتند.

     قرآن به پيغمبر اسلام امر كرد كه پاسى از شب را به نماز بگذراند تا آنكه خدا او را به مقامى محمود برساند[2] و او چنان در كار عبادت اهتمام ورزيد كه قرآن بدلداريش آمد. «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏[3] پس از او امامان دين سيرت جد خود را زنده نگاه داشتند و در ميان آنان گذشته و از على بن ابى طالب و على بن الحسين علیهما السلام در كثرت عبادت امتيازى خاص يافته است، چنانكه از لقب‏هاى او سيّد العابدين، سيّد الساجدين و ذو الثّفنات است. او بيشتر شب‏هاى عمر خود را به نماز و طاعت خدا گذرانيده.

     ابن شهر آشوب باسناد خود از طاوس فقيه آرد:

     او را ديديم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت كرد. چون اطراف خود را خالى ديد بآسمان نگريست و گفت خدايا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و ديده‏هاى آفريدگانت خفتند. درهاى تو بروى خواهندگان باز است! نزد تو آمدم تا مرا بيامرزى و بر من رحمت كنى! و در عرصات قيامت روى جدم محمد صلی الله علیه و آله را بمن بنمايانى! سپس گريست و گفت بعزت و جلالت سوگند با معصيت خود قصد نافرمانى ترا نداشتم و درباره تو در ترديد و به كيفر تو جاهل نبودم. و عقوبت تو را نمى‏خواستم. اما نفس من‏ مرا گمراه كرد و پرده‏اى كه بر گناه من كشيدى مرا بر آن يارى داد. اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى ‏رهاند؟ و اگر رشته پيوند خود را با من ببرى برشته چه كسى دست زنم؟

     چه فرداى زشتى در پيش دارم كه بايد پيش روى تو بايستم!

ادامه »

کاروانی در راه

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

      اين روز ها مصادف با حرکت کاروان امام حسين علیه السلام به سوي نينواست.

كاروانى به تعداد كوچك و به مقدار بزرگ؛ آرام آرام به پهن دشتى نزديك مى گرددكه ريگهاى تفتيده اش آماده فرود ميهمانى مى شودكه ميزبانانى خيانت پيشه او را به آبهاى روان با باغهاى سرسبز، ميوه هاى رسيده و اسلحه هاى آماده براى يارى، دعوت نموده اند.

     اى كاش قلم هايشان مى شكست!

آنان در يك چرخش صد و هشتاد درجه اى انديشه اى شيطانى در سر پرورانده و آماده ارتكاب جرمى سهمگين شدند كه خون در رگها خشكيد، قلبهاى گرم و پرطپش يخ زد، اندوه بر سينه ها كوه شد و دستها و پاها از تلاش بازماندند!!

     كاروان، بيابان را در مسير خودطى مى كند تا به«ام القرى » برسد…

     كاروانى است عجيب …

     كاروان بازرگانان نيست و نيز به نظر نمى رسد كه كاروان حاجيان باشد…

در آن كاروان كودكان زيادى هستند…

    كودكانى كه به گلهاى بهارى شباهت دارند..


ادامه »

این زنان چه کرده بودند ؟

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد:

     روزى با فاطمه محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيديم ، ديديم حضرت به شدت گريه مى کند.
     گفتم :
     پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله ! چرا گريه مى کنى ؟
     فرمود:
    يا على ! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهى از زنان امت خود را در عذاب سختى ديدم و از شدت عذابشان گريستم . (و اکنون گريه ام براى ايشان است ).

  • زنى را ديدم که از موى سر آويزان است و مغز سرش از شدت حرارت مى جوشد.
  • زنى را ديدم که از زبانش آويزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوى او مى ريزند.
  • زنى را ديدم ، گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زير پاى او شعله ور است.
  • زنى را ديدم دست و پاى او را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است.
  • زنى را ديدم از پاهايش در تنور آتشين جهنم آويزان است .
  • زنى را ديدم ، از سر خوک و از بدن الاغ بود و به انواع عذاب گرفتار است .
  • و زنى را به صورت سگ ديدم و آتش از نشيمنگاه او داخل مى شود و از دهانش بيرون مى آيد و فرشتگان عذاب عمودهاى آتشين بر سر و بدان او مى کوبند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام عرض کرد:

     پدر جان ! اين زنان در دنيا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنين عذاب مى کند.
     رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
     دخترم! زنى که از موى سرش آويخته شده بود، موى سر خود را از نامحرم نمى پوشاند.
     و زنى که از زبانش آويزان بود، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون مى رفت .
     و زنى که گوشت بدن خود را مى خورد، خود را براى ديگران زينت مى کرد و از نامحرمان پرهيز نداشت .
      و زنى که دست و پايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل حيض اهميت نمى داد و نماز را سبک مى شمرد…
     و زنى که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، او زنى سخن چين و دروغگو بود.
     و اما زنى که در قيافه سگ بود و آتش از نشيمنگاه او وارد و از دهانش خارج مى شد، زنى خواننده و حسود بود.
     سپس فرمود:
     واى بر آن زنى که همسرش از او راضى نباشد و خوشابحال آن زن که همسرش از او راضى باشد.

 داستانهای بحارالانوار/ محمود ناصری

حساب خدا بزرگتر است

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

نامه 40  نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام به يكى از عاملان خود

     از تو به من خبرى رسيده است، اگر چنان كرده باشى پروردگار خود را به خشم آورده باشى، و امام خويش را نافرمانى كرده، و امانت خود را از دست داده.

     به من خبر داده ‏اند تو كشت زمين را برداشته‏ (برهنه كردن زمين، برداشتن محصول و ميوه آن) و آنچه پايت بدان رسيده براى خود نگاهداشته ‏اى، و آنچه در دستت بوده خورده‏ اى. حساب خود را به من باز پس بده و بدان كه حساب خدا بزرگتر از حساب مردمان است.(نهج البلاغه (ترجمه علامه سید جعفر شهيدى)نامه 40)


نمونه برجسته بندگى و تربيت عملى امام سجاد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

نمونه برجسته بندگى و تربيت عملى امام سجاد علیه السلام

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً. وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً. إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً … وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً[1].

خداوند کریم در اين آيات صفت مؤمنان گزيده را شمرده است، مى ‏بينيد همه نشانه‏ هايى را كه براى بندگان كامل پروردگار «عباد الرّحمن» معيّن شده در على بن الحسين علیه السلام آشكار است. در چنان دوره تاريك براى جويندگان انسانيت بحقيقت چراغى روشن بود. با رفتار و گفتار خود سيرت فراموش‏ شده جدّ و پدر و خاندان رسالت را زنده كرد. و مردمى كه سالها با عصر نبوت فاصله داشتند نمونه تربيت اسلامى را بچشم خود ديدند. پرستش خدا، نرم‏خوئى، محاسبه نفس تا حد رياضت. خودشكنى براى حق، دستگيرى مستمندان، بخشش، پرهيزگارى و …

صفحات: 1· 2

دعا به وقت پناه بردن به خدا

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

اللهم إني أخلصت بانقطاعي    

    بار خدايا به بريدنم از غير و پيوستنم به تو خود را از هر شائبه خالص کردم، و با تمام وجود به تو رو آوردم، و از آن که نيازمند به عطاى توست روى گرداندم، و درخواست خود را از طرف آن که از فضل تو بى نياز نيست گرداندم، و دانستم که حاجت خواستن محتاج از محتاج ديگر از سبک رائى و گمراهى عقل اوست.

    خداوندا، چه بسيار مردم را ديده‏ ام که از غير تو عزت خواستند و خوار شدند، و از غير تو ثروت طلبيدند و تهيدست گشتند، و در طلب بلندى و مقام برآمدند و پست شدند، پس انسان دورانديش به ديدن امثال ايشان بر راه درست رود و پندگيرى او مايه توفيق او شود، و اين انتخاب او را به راه صواب رهنمون گردد.

صفحات: 1· 2

اهل بيت علیهم السلام اولو الامر بعد از پيامبر مى باشند. 3

نوشته شده توسطرحیمی 8ام مهر, 1391

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود:

     «مثل اهل بيت من در ميان شما، همچون کشتى نوح است، هر کس بر آن سوار شود نجات مى يابد و هر کس از آن باز بماند، غرق مى شود».مستدرک حاکم ج 2 ص 343 و منابع ديگر همچون کنز العمال ج 12 ص 94 حديث 34144 و 34151 و 34169 و تاريخ بغدادى ج 12- ص 91

     و روايت ديگرى که آن را تاييد مى کند و در مستدرک حاکم ج 3 ص 149 وارد شده است:

     «اهل بيت من، پناهگاه و امانى براى امت من هستند».تعبير حضرت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، در حديث چه رساست، آنجا که اهل بيت عليهم السلام را به کشتى نوح تشبيه مى کند، که ايمان آورندگان به رسالتش را در خود جاى داد و آنان که ايمان نياورده بودند، گرفتار طوفان شدند. حتى پسرش بنا به آنچه در قرآن آمده، گفته بود:

      قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ (هود/43) :

     «به کوهى پناه خواهم برد تا مرا از آب نگهدارد»

     اما او از آن امواج جان به سلامت نبرد و از جمله نابودشدگان گرديد.

چشم دوختن به مال و امکانات ديگران

نوشته شده توسطرحیمی 6ام مهر, 1391

      ولمّا نزلت عليه «ولاتمدّن عينيك إلى ما متعنا به ازواجاً منهم… الى آخر الآية»، قال صلى الله عليه وآله وسلّم:
     مَنْ لَمْ يتعّز بعزاء اللّه انقطعت نفسه حسراتٍ على الدنيا ومن مدّ عينيه اَلى ما في أيدي الناس من دنياهم طال حزنه وسخِط ما قسّم اللّه له من رزقه وتنقصّ عليه عيشه.(تحف العقول صفحه51 )

     پيامبر صلى الله عليه وآله وسلّم بعد از نزول آيه شريفه فوق (به نعمتهاى مادى كه به بندگان خود داديم چشم مدوز و حسرت نعمتهائى كه در دست مردم است مخور)، فرمودند:
     مؤمن بايد خود را به تسلاى الهى تسلى دهد و به آنچه كه نزد پروردگار است از قبيل رحمت بى ‏پايانش و پاداشهايى كه در قيامت براى مؤمنين قرارداده، دل خوش دارد. وگرنه اگر به مال و مقام و امكانات ديگران چشم بدوزد يا هميشه در حسرت و اندوه و غصه بسر برده و به مقدّرات الهى راضى نمى ‏شود و زندگى پرملالى خواهدداشت و يا بايد وارد مبارزه تلخى شده و مزرهاى حلال و حرام الهى را بشكند و از هر طريقى ولو نامشروع، خود را به ديگران برساند.
     پس براى اين كه در آتش حسرت زندگى ديگران نسوزيد و يا در ميدان مبارزه‏اى بى ‏فرجام گرفتار نشويد، مايه ‏هاى تسلاى خدا را براى خود برجسته كنيد.