موضوع: "امام حسین علیه السّلام"
سرانجام ملتی که خشنودی مردم را با خشم خدا معامله کنند
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1398فروش فرزند در بازار به خاطر برپایی روضه امام حسین علیه السلام
نوشته شده توسطرحیمی 29ام آذر, 1398
سید الشهدا علیه السلام فرمود: بروند و به فکر مجلس عزای ما باشند که دیگر خود ما ضامن اجرای آن هستیم؛ چون آنها از جوان خود گذشتند، ما هم روز به روز احسانمان بر آنها بیشتر می شود و بر رزق و روزیشان خواهیم افزود.
|
فیلم روضه خوانی حجت الاسلام هاشمی نژادفروش فرزند برای روضه سیدالشهداء علیه السلام
روضه خوانی مرحوم حجت الاسلام احمد كافی:
پدر و مادری که فرزندشان را به خاطر عشق به امام حسین (علیه السلام) فروختند!
مدت : 6 دقیقه
روضه خوانی سوزناک حاج حیدر خمس:
پدر و مادری که بچه اش را برای خرجی روضه امام حسین علیه السلام فروخت
سکوت را زن شکست، طاقت نیاورد. فضای خانه انگار بر سینه اش سنگینی می کرد. گفت: «تا کی می خواهی بنشینی و فکر کنی؟ خب گناه که نکردیم! هر سال می توانستیم، امسال دیگر نمی توانیم، ان شاءاللّه سال بعد، از خودشان بخواه تا دوباره دستمان را بگیرند و ما خیمه ی عزایشان را بر پا کنیم…
مرد انگار از خواب عمیقی بیدار شده، با بهت و حیرت به زن خیره شد. بعد از چند لحظه، سرش را به چپ و راست تکان داد، چنگی به موهایش زد و گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه! چرا نمی فهمی زن؟! مردم توقع دارند، هر روز از من سؤال می کنند، جلسه ی روضه جا افتاده؛ دیگر نمی شود، هر سال بوده، امسال را بی خیال شویم؟ من حتما باید یک راه چاره ای برایش پیدا کنم و این روضه امسال برگزار شود.»
دوست دارم که فقط غرق غمت باشم و بس
نوشته شده توسطرحیمی 28ام آذر, 1398
یاحسین♥️•°
هرکسی سلطنتی یافتـــ بہ خود مینازد
من کنم فخر بہ عالم کہ گدایِ تو شدم
♥️السلامعلیڪیااباعبدلله♥️
|
دانلود نوحه من یه نوکرم از رضا نریمانی
نوشته شده توسطرحیمی 14ام آذر, 1398
دانلود مداحی های کربلایی سید رضا نریمانی محرم 97 در حسینیه شهدای بسیج اصفهان، هیئت فداییان حسین علیه السلام
بخش دهم شور
دانلود صوتی مداحی رضا نریمانی من یه نوکرم با کیفیت 128
دانلود تصویری من که یه نوکرم که صاف و ساده و نابلدم با نوای نریمانی
دانلود نوحه من یه نوکرم با نوای حاج مهدی مختاری شب اول و دوم محرم الحرام 1397
متن نوحه من یه نوکرم
من یه نوکرم که صاف و ساده و نابلدم
***
یه کبوتر با پَرِ زخمی به دور گنبدم
***
رفیقم شده گناه ، شب و روزم غفلته
***
خوبیام خیلی کمه ، آخه از بس که بدم
***
ولی تو چشات قشنگ میبینه منو
***
که دوباره باز به روضهی ما اومدی
***
دو سه روزی که نیومدم درِ خونهت
***
خودت اومدی در خونهم رو زدی
***
جا داره بگم زیاد، دوسِت دارم
***
اربابی بهت میاد، دوسِت دارم
***
«حسین، دوسِت دارم آقای عالمین، دوست دارم»
***
تا میگم حسین دلم میشه کبوتر کرببلا
***
چی میشه منم بشم یه روز مسافر کرببلا
***
آرزوم شده حرم ، بشینم پایین پات
***
یه شب جمعهای و سحر کرببلا
***
همه میدونن رفیقم تویی حسین
***
آقایی کن و دستمو بگیر حسین
***
شبیه غلام سیات شعارم اینه
***
امیری حسین و نِعمَ الامیر حسین
***
ای آبروی کرم، دوسِت دارم
***
به جون مادرم، دوسِت دارم
***
«حسین، دوسِت دارم آقای عالمین، دوسِت دارم»
***
تا قیامت از تو دل نمیکنم سینهزنم
***
رو سینهم کبوده این مثل مداله رو تنم
***
زیر دین فاطمهم ، که بهم اجازه داد
***
گاهی بیقرار حسین، گاهی مست حسنم
***
با همه بَدیم دیدم عزای تو رو
***
آخه میدونم دل تو سوخته برام
***
همه عزتم همین پیراهنیه که
***
به تنمه مادر تو دوخته برام
***
سر میدم آقا برات، دوسِت دارم
***
به جون نوکرات، دوسِت دارم
***
«حسین، دوسِت دارم آقای عالمین، دوسِت دارم»
***
در خیالم با خیالت یک شبی خوابم گرفت...
نوشته شده توسطرحیمی 10ام آذر, 1398
در خیالم با خیالت یک شبی خوابم گرفت
از همان شب از خیالت من خیالاتی شدم…
حضرت ارباب |
عالم همه دیوانه ی ایمان حسین است
دعوت شده بر سفره ی احسان حسین است
این رود خروشنده که بی همهمه جاریست
افکنده سرش از لب عطشان حسین است
تنها نه فقط عرش٬ که صحرای قیامت
گمگشته ی ژرفای بیابان حسین است
گو نوح پیمبر به جهان آید و بیند
دنیا همگی غرقه ی طوفان حسین است
دنیا پی یوسف بُود اما به حقیقت
یوسف به تمنای دو چشمان حسین است
مهتاب که سهل است٬ همین چهره ی خورشید
نقشی ز چراغانی ایوان حسین است
خواهم ز خداوند به هنگام وفاتم
گویند که جان داده به ایمان حسین است
سید محمد طه شیخ الاسلام
روضه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان آیتالله بهجت قدسسره
نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1398
پایبندیاش به روضه تعجببرانگیز بود.
در حال مریضی هم اصرار داشت که این مجلس باید برقرار باشد.
تا خودش به مجلس روضه نمیرفت، آرام نمیگرفت؛ مگر آنکه پسرش را به نیابت از خود میفرستاد.
سالهایی که مجلس را در منزل برگزار میکرد، بسیاری از کارها را خودش انجام میداد و هنگام روضه، کنار در مینشست و به کسانی که وارد میشدند، احترام میگذاشت و جلوی پای کسانی که وارد مجلس میشدند، میایستاد؛ چون به مجلس امام حسین علیهالسلام مشرف میشدند، عزیز بودند.
بر جزئیات کارها نیز نظارت میکرد؛
حتی بر چایدادن و خوشآمدگویی به عزاداران.
این پیگیری و توجه و تواضع را از استادان بزرگ خود آموخته بود.
میفرمود:
استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضۀ اباعبدالله علیهالسلام پای سماور مینشست و چای میداد.
? برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص٢٢
عظمت اشک بر سیدالشهداء علیهالسلام
نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1398
در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟!
آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟!
حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
آن مرد شیعه میگوید:
از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم.
با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟!
مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم.
او خندید و گفت: بگو چیست؟
مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد.
مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت:
خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟!
بلافاصله شیعه شد.
رحمت واسعه، ص٢٧٢
پیوستن و یا بازماندن از کاروان حسینی همه و همه به خود تو برمی گردد
نوشته شده توسطرحیمی 30ام آبان, 1398
زمان بار دیگر در عاشورای سال ۶۱ هجری سیر می کند؛ عاشورا برهه ای از تاریخ نیست که همه تاریخ است زیرا هر انسانی را عاشورایی است که باید میان خویش و امام یکی را انتخاب کند؛ امامی که او را به هدف خلقت ملحق می کند. |
عاشورا سنجش گاه کاملی است که عیار هر کسی را به خوبی نشان می دهد؛ چه عبارت عمیقی است « هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند، از دنیا نخواهند برد» شاید برای آنکه انسان های بعد از عاشورای سال 61 هجری بدانند چند مَرده حلاج هستند اگر در کربلا حضور داشتند.
پیوستن و یا بازماندن از کاروان حسینی همه و همه به خود تو برمی گردد ای انسان؛ اگر قلبت آماده پذیرش حق باشد تو را چون زهیر بن قین با اینکه همه مسیر را از امام کناره گرفتی اما دیدار امام مسیر زندگی ات را تغییر می دهد و همراه کاروان می کند.