« متاسفانه نتوانستیم «آدم‌سازی» کنیمچرا به حضرت معصومه سلام الله علیها لقب «زینب ثانی» دادند؟ »

پیوستن و یا بازماندن از کاروان حسینی همه و همه به خود تو برمی گردد

نوشته شده توسطرحیمی 30ام آبان, 1398

 

زمان بار دیگر در عاشورای سال ۶۱ هجری سیر می کند؛ عاشورا برهه ای از تاریخ نیست که همه تاریخ است زیرا هر انسانی را عاشورایی است که باید میان خویش و امام یکی را انتخاب کند؛ امامی که او را به هدف خلقت ملحق می کند.

 
زمان بار دیگر در عاشورای سال 61 هجری سیر می کند؛ عاشورا برهه ای از تاریخ نیست که همه تاریخ است زیرا هر انسانی را عاشورایی است که باید میان خویش و امام یکی را انتخاب کند؛ امامی که او را به هدف خلقت ملحق می کند.

 عاشورا سنجش گاه کاملی است که عیار هر کسی را به خوبی نشان می دهد؛ چه عبارت عمیقی است « هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند، از دنیا نخواهند برد» شاید برای آنکه انسان های بعد از عاشورای سال 61 هجری بدانند چند مَرده حلاج هستند اگر در کربلا حضور داشتند.

 پیوستن و یا بازماندن از کاروان حسینی همه و همه به خود تو برمی گردد ای انسان؛ اگر قلبت آماده پذیرش حق باشد تو را چون زهیر بن قین با اینکه همه مسیر را از امام کناره گرفتی اما دیدار امام مسیر زندگی ات را تغییر می دهد و همراه کاروان می کند.

 اگر صفات اخلاقی ای چون ادب نسبت به ساحت اهل بیت را همواره مشی خود قرار داده باشی چون حُربن یزید ریاحی نجات پیدا می کنی و عاقبت در زمره یاران امام عشق قرار می گیری.

 راضی نبودن تو به مرگ پیش پای امام با تو همان کاری را می کند که با عبیدالله بن حر جعفی؛ هم او که در پاسخ دعوت امام، گفت«یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» حسین علیه السلام از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود.»

 اگر ملازم امام نباشی، به راهی رفته ای که «سلیمان بن صرد خزاعی» او که همیشه از امام جلوتر حرکت می کرد؛ نمونه آن اعتراض به صلح امام حسن علیه السلام با معاویه و از دیگر سوی اعتراض به جنگ امام حسین علیه السلام بود.

 اما…اما اگر در تردید باشی و قدرت انتخاب امام را در آوردگاه شکِ خواسته ها و یاری امام نداشته باشی و بگویی کاش مرا از این معرکه معذور می کردند سرنوشتی جز آنچه برای عمر سعد اتفاق افتاد نصیبت نمی شود.

 تو حتی اگر ضحاک بن عبدالله مشرقی هم که باشی و تمام روز را با اصحاب عاشورایی در رکاب امام شمشیر زده باشی اما عبادت تو عبادت مشروط باشد  تو را به کاروان حسینی راهی نیست؛ او با امام شرط کرده بود تا جایی در کربلا می ماند که بداند برای جان امام مفید است اما بعد از آن را نه؛ عجب شرط عجیبی!

طاهره بادامچی

شبستان


فرم در حال بارگذاری ...