« من و رهبری خیلی صمیمی هستیم! | جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی » |
حماسه حسینی راز پیروزی و رمز تداوم انقلاب اسلامی
نوشته شده توسطرحیمی 20ام مهر, 1394حسن استفاده از میراث محرّم
از دیدگاه امام خمینی، نهضت عاشورا دین را احیاء کرد و حاکمیت اللّه، عبودیت خداوند، زدودن طاغوت، نشاندن اوامر و نواهی الهی به جای فرهنگ منحط دستگاه اموی، ارمغان این حماسه شکوهمند بود.
«خطری که معاویه و یزید بر اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند. این یک خطر کمتر از آن بود. خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت در می خواستند بیاورند، می خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند… این خطر را سیدالشهداء دفع کرد…»(1)
حضرت امام حکومت را به عنوان یک مجموعه در نظر می گیرد و نشان می دهد که چگونه تسامح، سهل انگاری و خیانت در انتخاب شخص حاکم که خود گناهی بزرگ است می تواند فساد عملی را به سرعت به ارکان حکومت سرایت دهد و از آنجا تمام شئون اجتماعی و فرهنگی جامعه را مخدوش نماید. عدالت را کم رنگ و دین را از محتوا خالی کند. نفاق و ظاهر سازی، قدرت طلبی و بازگشت به اخلاق جاهلی را ترویج نماید.
آن روح قدسی با پیروی از حضرت اباعبداللّه و با الهام گرفتن از فرهنگ عاشورا بر این حقیقت ثابت یعنی ترسیم دو جناح حق و باطل و مبارزه قاطع با اهل فساد و ستم به معنای عام آن و سازش ناپذیر بودن آن دو یعنی بر همه اصولی که در روش و گفتار رهبر عاشورا مشاهده می نمود تأکید می ورزید و در هدف خود از قاطعیت ویژه و عزم راسخ و تغییر ناپذیری برخوردار بود. حرکت و انقلاب اسلامی را نیز بر اساس همین اندیشه استوار ساخته بود که آثار این فرهنگ و تفکر در سیره و روش او و نیز در سخنانش به روشنی پیداست، در جائی فرموده اند:
«خمینی می تواند تفاهم کند با ظلم؟…
خمینی آنجا هم که بود مجد اسلام را حفظ می کرد، می تواند حفظ نکند؟
اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمت کشیده است خمینی و امثال خمینی می توانند یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد.»(2)
هنر حضرت امام در بهره وری شایسته از عاشورا تعویض نگاه مردم بود. کاری که حضرت امام موفق به آن شد این بود که نگاه مردم را در این رویداد از مقام ثبوتی به اثباتی کشانید و توجه مردم را بیشتر به فلسفه قیام جلب کرد تا خود حادثه، از قیام امام حسین(ع) و حماسه های عاشورا مشعلی برای حرکت و زندگی مردم ساخت و این حماسه را در متن زندگی سیاسی اجتماعی مردم وارد نمود و از آن به عنوان الگویی برای نجات انسانها از چنگال جنود شیطان الهام گرفت و آن را پشتوانه حرکت و قیام عمومی ساخت. این نگرش چنان تأثیر شگرفی نهاد که انسان های ذلیل، ترسو، ظلم پذیر، بی اراده و فرو خفته در غفلت های فراوان را به انسانهای استوار با شهامت، ستم گریز و خودباور تبدیل ساخت و فرهنگ حسینی را در بطن اجتماع وارد ساخت و نظامی به ظاهر محکم و استوار را سرنگون نمود و تشکیلاتی دیگر به جای آن بنیان نهاد و به مردم آموخت عاشورا فقط برای گریستن نیست بلکه این گریه ها و مویه ها فلسفه دارد. آدمی ضمن گرامی داشت عاشورا باید بیاموزد که حسینی زندگی کند وگرنه همچون یزیدیان خواهد بود. بنابراین فرهنگ این قیام می تواند در تمامی جوامع درس آموز، هدایت گر و راهنما باشد و کلام نبوی که فرموده اند: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» تحقق عینی خواهد یافت.(3)
زنده ماندن عاشورا با این نگاه به معنای زنده ماندن همه ارزشهای والای انسانی و الهی است یعنی مصونیت جامعه در برابر سلطه گری ها استبدادها و جهالت ها.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل اوضاع اجتماعی و برخی تبلیغات مسموم و منفی، اسلام در دنیا خرافه و کهنه و غیر قابل استفاده در فرهنگ جوامع تلقی می گردید. نماز خواندن در مراکز عمومی نشانه ای از جمود به حساب می آمد. یک مسلمان گاهی گناه ترک نماز را به دلیل فشار افکار عمومی می پذیرفت. یکی از مقامات سیاسی یکی از کشورهای عربی در ماه رمضان به دیدن شاه ایران آمد. برایش چای و دیگر وسایل پذیرائی آوردند. وی نقل کرده بود به شاه گفتم: ماه رمضان است من مسافرم شما مگر کسالتی دارید؟ در جوابم گفت: مگر شما هم این خرافات را قبول دارید؟(4) رئیس حکومتی در کشوری که اکثریت آن شیعه هستند احکام قطعی قرآن و واجبات الهی را قبول نداشت. التزام به موازین شرعی را نوعی عقب افتادگی می پنداشت. استفاده از شراب و سایر مشروبات الکلی عادی بود و قمار بازی و سایر مفاسد اخلاقی و اجتماعی هیچ گونه قباحتی نداشت. در این وضع نگران کننده، امام خمینی با پیروی از امام حسین(ع) همه را از خواب غفلت بیدار کرد و مردم را به درجه ای از رشد و تعالی رسانید که احساس نمودند نه تنها اسلام خرافه نیست بلکه تنها راه نجات بشریت می باشد.
نگاه رهبری انقلاب اسلامی به میراث گرانقدر و حیات بخش عاشورا، تعالی بخش ولی در عین حال قدردان تلاش افراد در اعصار گذشته بود. آن روح قدسی ضمن آن که خود عمیق ترین تحول نظری و عملی نسبت به درک عاشورا و نهضت حسینی را داشت. نقدی سازنده و احترام آمیز به برداشت های رایج از سنت ها و سوگواری های محرم داشت و قدر و ارزش همین مجالس و محافل سنتی عزاداری و بزرگداشت های متداول و مرسوم را در حفظ اساس نهضت و انتقال پیام آن به خوبی می شناخت و بر این اعتقاد بود که «ما هرچه داریم از محرم است» و یا این که «محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است» و «با ذکر مصائب اهل بیت این مذهب تا حالا زنده مانده است» وامداری خود را نسبت به سوگواری های صادقانه و خالصانه مردم بروز می داد و بعضاً با لحنی توأم با احترام، خطای روشنفکران را در کم اعتنایی و نادیده انگاشتن کوششهای گذشتگان اعلام می داشت. در عین حال با تعبیر به این که همه ائمه به رغم تفاوت مقتضیات و اوضاع اجتماعی و سیاسی که به اختلاف مشی مبارزه می انجامید «اصل مبارزه با باطل» را با جدیت دنبال می نمودند، برداشت راحت طلبانه دینداران عافیت طلب را افشا می ساخت و از همین موضع بود که فرمود:
«لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق، بطور کوبنده فجایع و ستمگری های ستمگران هر عصر و مصر(شهر) یادآوری شود.»(5)
امام خمینی با حسن استفاده از میراث بزرگداشت محرم و احیاء و اصلاح ابعاد فراموش شده اش یا بد فهمیده شده اش خیل عظیم محبّان کربلا و دوستداران اهل بیت را به سرچشمه کوثر حقیقی عاشورا اتصال داد و از توده وسیع اما خاموش و بی خطر عزاداران، مداحان، گویندگان مذهبی و مرثیه سرایان فاجعه کربلا لشکرهای فریادگر با هدف، شهادت طلب و فداکار سامان داد که بنیاد بیدادگری ظلم و بیگانه پرستی را در کام آتش افروخته از ایمان به «کل یوم عاشورا» فرو بلعید. به یمن این حرکت قیام 15 خرداد 1342 سند آغازگر نهضتی شد که در عاشورای 1357 سند ختم مشروعیت و مقبولیت رژیم شاهنشاهی را به امضای همه مراکز خبری و محافل تصمیم گیری هواداران نظام طاغوتی رسانید و به این ترتیب یکی از مستحکم ترین نظام های یزیدی تاریخ به مَدَد فهم درست از نهضت عاشورا به موزه تاریخ پیوست.
قوی ترین عامل تحول جامعه
در شرایطی که تفکر ناب و اصیل اسلام محجور گردیده بود اهل دیانت با هجوم آفت ها تحرک و پویایی خود را از دست می دادند و علائم حیات یکی پس از دیگری زایل می گردید، احیاگران چگونه می توانستند نشاط و تکاپورا به این پیکر نیمه جان باز گردانند و از خواب آلودگانی که سراسر وجودشان را یأس و حرمان فرا گرفته و از فرط سستی و خماری، احساس درد را هم از دست داده اند. چگونه انسان های باشور و حرارت، متعهد و اهل تکلیف و دردمند بسازد. در این شرایط امام خمینی برای یک دگرگونی اساسی و بنیادی به سراغ قوی ترین عامل تحول جامعه رفت و با درک صحیح و عمیق از مکتب، شناخت همه جانبه جامعه و توانایی از ارائه برنامه اصلاحی، سوژه کربلا را به کار گرفت زیرا متوجه این حقیقت بود که هیچ موضوعی مانند آن در اعماق جان شیعیان نفوذ نکرده و این حادثه صرفاً جنبه فکری و ذهنی ندارد بلکه با پر شورترین احساسات و عواطف عجین می باشد چرا که در هیچ واقعه ای به این میزان اشک نریخته و در هیچ ماتمی چنین سوگواری نکرده و در هیچ مراسمی این گونه به میدان نیامده است.
به علاوه این قیام آیینه تمام نمای ارزش های انسانی است و اوج ایثار، حماسه، جهاد، مبارزه، اشتیاق معنوی و عبادت را به نمایش می گذارد. از این رو مطرح کردن عاشورا و ترسیم چهره راستین کربلا به معنی توجه دادن مردم به آشناترین چهره پرجاذبه ترین حرکت توحیدی، کاملترین سرمشق و عالی ترین حماسه در هر عصر می باشد. به همین دلیل یکی از نویسندگان معاصر می نویسد: «آیة اللّه خمینی بیش از هر مقام شیعی که دارای منزلتی قابل قیاس با وی باشد خاطره کربلا را با احساس حادی از ضرورت سیاسی به کار گرفته است.»(6)
امام خمینی عقیده دارد باید عاشورایی بوجود آورد:
«اسلام را عرضه بدارید و در عرضه آن نظیر عاشورا بوجود آورید چطور عاشورا را محکم نگه داشته و نگذاشته ایم از دست برود. چگونه هنوز مردم برای عاشورا سینه می زنند و اجتماع می کنند، سلام بر مؤسس آن، شما هم امروز کاری کنید که راجع به حکومت موجی بوجود آید، اجتماعات بر پا گردد.»(7)
امام حسین(ع) جامعه را از حالت سکون و ایستایی خارج نمود و سبب بالندگی و شکوفایی آن گردید. او که عصاره اسلام ناب محمدی است قیام می کند تانشان بدهد آنچه بنی امیه حکومت خود را به وسیله آن توجیه می کند دین نیست بلکه نوعی فریب و نیرنگ است که به نام دین عرضه می شود. اسلام حقیقی با چنین حکومتی سازگاری ندارد. امام خمینی نیز با اقتدا به امام حسین(ع) چنین کرد و در مقابل حکومت جابر همه مصایب را تحمّل نمود و با ایستادگی و سازش ناپذیری خود مشروعیت اجتماعی و سیاسی نظام شاهنشاهی را برای اولین بار در تاریخ ایران زیر سؤال برد و برای همیشه جور آن را از سر مردم کم کرد و آزادگی و ظلم ستیزی امام حسین(ع) در وجود امام خمینی متجلی گشت. آن روح قدسی می گوید:
«حضرت سیدالشهداء به همه آموخت که در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد.»(8)
و در جای دیگر فرموده اند:
«امام مسلمین به ما آموخت که در حالی که ستمگران زمان به مسلمین حکومت جائرانه می کنند در مقابل او اگرچه قوای شما ناهماهنگ باشد بپاخیزید و استنکار کنید. اگر کیان اسلام را در خطر دیدید فداکاری کنید و خون نثار نمائید.»(9)
مقام معظم رهبری حضرت آیة اللّه خامنه ای تأکید نموده اند:
«عنوان پیروزی خون بر شمشیر را امام بزرگوار از ماه محرم استحصال کردند و مردم ایران نیز با پیروی از حسین بن علی(ع) از عاشورا درس گرفتند و سرانجام خون بر شمشیر پیروز شد. حضرت امام به عنوان یک انسان حسینی و عاشورایی دنیای کفر و الحاد را به مبازره طلبید و همه شاهد بودند که در عمل چه کرد و امروز همه ما باید عاشورایی باشیم تا حرکت دنیا به سمت صلاح برود تسریع و زمینه ظهور ولی مطلق نیز فراهم شود. گویندگان علمای دین باید با شمشیر حق ذوالفقار علوی و ولوی عاشورا در مقابل تبلیغات خصمانه و خباثت آمیز دشمن بایستند و با همت و فداکاری خود بار دیگر همان معجزه بزرگ را در برابر جناح کفر مطرح کند.»(10)
استاد شهید علامه مرتضی مطهری گفته است:
«ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق و از ژرفای روح این ملت برمی خاست. مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد(ص)، علی، زهرا، حسین (علیهم السلام)، زینب (س) سلمان، ابوذر و صدها هزاران مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را، حسین را در چهره او دیدند. او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود تشخیص دادند. او توانست ایمان از دست رفته مردم را به آنها بازگرداند و آنها به خودشان مؤمن کرد و مردمی که سال ها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین(ع) باشند رد سر می پروراندند… به ناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند آن چنان که گویی حسین(ع) را به عینه می دیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و یکسره بانک تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.»(11)
انقلاب اسلامی صرفاً در صدد ایجاد یک امپراتوری قوی با سیستم رفاهی کم نظیر یا ساختار فرهنگی و سیاسی مبتنی بر نظریات علمی نبود بلکه این حرکت عظیم با حدوث و تداومش در صدد بود که جامعه را از حضیض ذلت به اوج عزت برساند و محرومین صالح را به مقام وراثت و خلافت الهی در زمین نایل گرداند. از این جهت وقوع این تحول بزرگ با دیگر انقلاب ها تفاوت آشکاری دارد. علت اصلی پیدایش انقلاب اسلامی ایران سریان ولایت عاشورایی امام خمینی بود. اینک تداوم آن نیز در گرو حفظ و انتقال ولایت به نسل جدید و نسل های آینده خواهد بود. آنچه که در فرایند این تسرّی نقش واسطه را ایفا می کند اصل معرفت و شناخت امام خمینی و محبت و عشق نسل ها به اوست که خود بهترین مقدمه برای ورود به ولایت اهل بیت(ع) و ولایت الهی است. ولایت عاشورایی امام خمینی سرمنشأ علت محدثه انقلاب اسلامی بوده است یعنی پیروزی این قیام را جز اعجاز ولایت حسین که از آستین ولایت امام خمینی بیرون آمد نمی توان دانست. همین جاذبه معنوی و نفس رحمانی امام بود که مس ها را تبدیل به طلا ساخت و دمادم بر کالبد امّت عاشورایی خون تازه ای می دمید و موج وار شخصیت عرفانی و حماسیش در جامعه تحول و پویایی بوجود می آورد. تداوم انقلاب نیز بر همین حضور دائمی بستگی دارد. در میان اولیای غیر معصوم نوادری یافت می شود که در برخورداری از شرایط ولایت تا مرز اولیای کامل الهی پیش می روند. از همین روی گفتار و کردارشان حالتی دیگر پیدا می کند. آنان مصداق این روایت رسول اکرم(ص) هستند که فرموده اند: «ان للّه عباداً لیسوا بانبیاء یغبطهم النبیّون.»(12) خداوند بندگانی دارد که گرچه پیامبر نمی باشند ولی فرستادگان الهی به حالشان غبطه می خورند. امام خمینی در نقطه اوج این گونه از اولیاست چنانچه رهبر معظم انقلاب اسلامی در وصفش فرمود:
«امام خمینی نشان داد که در کسب فضایل تا مرز ائمه معصومین پیش رفتن اضافه نیست.»(13)
استاد شهید مرتضی مطهری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی و معنویت اسلامی را به عنوان ارکان تداوم انقلاب اسلامی نام می برد و رخنه فرصت طلبان، عدم اخلاص و معنویت، ابهام طرح های آینده، نفوذ اندیشه های بیگانه و تجدد گرایی افراطی را از آفات انقلاب می داند.(14) بی شک همان عواملی که انقلاب را پدید آورده اند باید در استمرار این حرکت نقش ایفا کنند و قلب تپنده آن یعنی ولایت حق حضور داشته باشد وگرنه تمام ارکان و اعضاء از حرکت تکاملی باز خواهند ایستاد.(15)
سرچشمه پیروزی
ائمه (ع) ادامه دهنده راه انبیاء هستند یعنی همان تزکیه تعلیم و برقرار کردن قسط و عدل و بیرون آوردن امت ها از تاریکی ها به سوی نور و از شرک به توحید و از تفرقه و جدایی به اتحاد و تفاهم و از ذلت به عزت. روح دعوت همه انبیاء و اولیاء نفی هرگونه استکبار و استبداد بوده است و شعار هر مسلمانی که حضرت امام خمینی بر آن تأکید کرده اند این است (نه ستم را بپذیرید و نه زیر بار ظلم بروید) پیامبران آمدند تا عقل سلیم مردم را شکوفا کنند و آنان را به بصیرت و تفکر و تعقل وا دارند چنانچه حضرت علی(ع) فرموده اند: «و یثیروا لهم دفائن العقول(16) (فرستادگان الهی) آمده اند تا عقل های دفن شده را بیرون آورند و به کار اندازند دعوت مردم به معروف و نهی از منکر و دور کردن آنان از خرافات نیز از اهداف انبیاء است(17) حضرت امام حسین(ع) نیز این هدف را دنبال کرده و در وصیت نامه خود خطاب به برادرش محمد حنفیه پس از شهادت به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد(ص) و روز جزا فرموده اند: «و انّی لم اخرج أشراً ولابطراً و لا مفسداً و لاظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علی بن ابی طالب»(18) (یعنی من خروج نکردم از برای تفریح و تفرج و نه از روی بلند منشی و نه از برای فساد و خرابی و نه از برای ستم بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم می باشد. من می خواهم امر به معروف نمایم و نهی از منکر کنم و به سیره و سنت جدم و آیین و روش پدرم علی(ع) رفتار کنم).
حضرت امام خمینی برای نجات مردم از آتش بیداد و تباهی های خاندان پهلوی و نیز ستیز با استکبار و رهبری انقلاب اسلامی از این مکتب درس گرفته و همان راه را ادامه داده اند:
«ما که تابع حضرت سیدالشهداء هستیم باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، ببینیم من جمله قضیه حکومت جور حکومت جور، باید از بین برود.»(19)
امام خمینی علل شکل گرفتن و بقای انقلاب اسلامی را مدیون و مرهون عاشورا می دانند و می گوید مردم درس قیام و مبارزه را از امام حسین(ع) فرا گرفتند. ایشان در سخنانی متذکر گردیده اند:
«ما باید همه متوجه این معنا باشیم که اگر قیام حضرت سیدالشهداء نبود امروز ما نمی توانستیم پیروز شویم. انقلاب اسلامی پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.»(20)
در جای دیگر تأکید کرده اند:
«تمام این وحدت کلمه ای که مبدأ پیروزی ما شد برای خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.»(21)
امام یادآور شده اند:
«این خون سیدالشهداء است که خون های همه ملت های اسلامی را به جوش آورد. ملت ما از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را در راه خداوند فدا کرد و این اقتداء به بزرگ مرد تاریخ حضرت سیدالشهداء (سلام اللّه علیه) است… .»
امام حسین(ع) فرموده اند: «لو لم یکن فی الدنیا ملجأ و لامأوی لما بایعت یزید بن معاویة»(22) (برادرم محمد حنفیّه) اگر تمام این دنیای وسیع هیچ پناهگاه و ملجأ و مأوایی نباشد باز هم با یزید فرزند معاویه بیعت نخواهم کرد. امام خمینی نیز در مرز کویت وقتی به معظم له اجازه نمی دهند، به بغداد بر می گردند و بعد به پاریس می روند. آنجا از امام می خواهند که کوچکترین کاری را انجام ندهند ایشان می فرمایند من هرکجا بروم حرفم را می زنم من از فرودگاهی به فرودگاهی دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر می کنم تا به دنیا ثابت کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشته اند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند.(23)
امام خمینی ضمن آن که انقلاب اسلامی را نشأت گرفته از قیام سیدالشهداء(ع) می داند بین یزید و یزیدیان و شاه و اعوان شاه و انصارش مقایسه ای دارد، که:
«آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد هلاکت خویش و رژیم ستمگر جنایتکار خویش را به ثبت رساندند و در 15 خردادماه 1342 پهلویان و هواداران و سردمداران جنایتکارشان با دست ستم شاهی خود گور خود را کندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جای گذاشتند که ملت عظیم الشأن ایران بحمداللّه تعالی با قدرت و پیروزی بر گور آتشبار آنان لعنت می فرستید.»(24)
ایشان طی پیامی به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد در تاریخ 15 خرداد 1361 فرمودند: «ملت عظیم الشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزی که مصادف با 15 خرداد 1342 بود با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد و اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می شد، واقعه عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 1361 و از آن تا قیام عالمی بقیة اللّه ارواحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب ساز است.»(25)
خیلی از خواص به امام خمینی می گفتند: نمی شود در مقابل حکومت شاه قیام کرد و استقامت در برابر چنین قدرتی امکان پذیر نمی باشد! افرادی نیز سیاست را از دیانت جدا می دانستند و می گفتند گام نهادن به عرصه های سیاسی در شأن علما نمی باشد. امام خمینی در جواب آنان فرمود:
«امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد. او هم می توانست بنشیند و بگوید تکلیف شرعی من نیست که قیام کنم. دربار اموی هم خیلی خوشحال می شد که سیدالشهداء بنشیند و حرف نزند اما مسلم بن عقیل را فرستاد تا مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل دهد. وقتی که حضرت سیدالشهداء آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت یک حرکت سیاسی بزرگ بود که در یک وقتی که مردم دارند به مکه می روند، ایشان از مکه خارج شود این یک حرکت سیاسی بود تمام حرکاتش سیاسی بود و این حرکت اسلامی سیاسی بود که بنی امیه را از بین برد و اگر این حرکت نبود اسلام پایمال شده بود.»(26)
امام خمینی در تمام مراحل انقلاب به پیروی از حسین بن علی(ع) راه مقاومت، پایداری و استقامت را پیشه خود ساخته و امت اسلامی را نیز متوجه چنین حقیقتی نمود و در بیاناتی در فروردین 1342 در مورد وظایف مسلمانان در صیانت از دیانت فرمود:
«شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایع صبر و استقامت کردند. آنچه امروز می بینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشته اند و در راه دین خدا یک چنان مصایبی را تحمل کرده اند… عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاکم خود را ببازند.»(27)
در جای دیگر امام تأکید می نماید:
«ما باید روی آن فداکاری ها حساب کنیم که سید الشهداء(ع) چه کرد و چه بساط ظلمی را بر هم زد و ما هم چه کرده ایم؟ مگر خون ما رنگین تر از خون سیدالشهداء است؟ ما چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا این که جان بدهیم. دستور این است… دستور است برای همه که کلِّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا دستور است به این که هر روز و در هرجا باید همان نهضت را با استقامت ادامه دهید.»(28)
باران بیداری
بدون شک انقلاب اسلامی به عنوان تداوم قیام حسینی احیاء اسلام را بعد از چهارده قرن به بهترین شکل به منصه ظهور رسانید. همانگونه که قیام امام حسین(ع) عکس العملی در مقابل تحریف اصول دیانت به حساب می آمد. انقلاب اسلامی پس از قرن ها ضعف و انحطاط مسلمانان موجب مرحله جدیدی از ظهور مجدد اسلام گردید. نهضت امام حسین یک حرکت بزرگ فرهنگی است که انسان ها را از درون متحول می کند تحولی که لزوماً در مسایل سیاسی، اجتماعی زمان اثر می گذارد. انقلاب اسلامی نیز به اعتبار موقعیت رهبری آن و موضع گیری امام خمینی حرکتی فرهنگی محسوب می گردید چرا که امام در مرحله نخست جانها را متحول کرد و پس از آن توانست ساختار نظام سیاسی ایران را دگرگون کند.همانگونه که در نهضت عاشورای حسینی جان انسان ها در پرتو شهادت و فداکاری روشنایی گرفت. در انقلاب اسلامی ایران، عاشورا چراغ راه و موجد انقلاب درونی گردید. امام خمینی به صراحت در این باره فرموده اند:
«آن چیزی که در اینجا حاصل شد و باید او را جزء معجزات ما حساب بکنیم همان انقلاب درونی این ملت بود. انقلاب درونی این ملت موجب شد که انقلاب پیدا شد و همان انقلاب درونی آنها و شناخت آنها از اسلام و توجه آنها به خدای تبارک و تعالی موجب شد که در تمام این دوره ای که ما در آن هستیم از اول که قیام شد و بعد این انقلاب مبدّل شد و بعد پیروزی شد و تا الآن روز به روز می بینید که حضور ملت و تعهد ملت رو به افزایش است این نه برای انقلاب است بلکه برای انقلاب درونی است… پیروزی را ما باید از انقلاب درونی مردم
جستجو کنیم.»(29)
در ماجرای عاشورا آن چنان جان مردم در سایه سلطه ستم و سرکوب دچار تحریف و انحراف شده بود که تنها حماسه حسینی می توانست در درون انسان ها تحوّل ایجاد کند. در قیام کربلا حرکت امام حسین(ع) اصلاح گرایانه و مخالفت با تحریف حقیقت و انحطاط ارزشهای اسلامی و استقرار سنت های موهوم قومی و قبیله ای رژیم اموی بود.
تکیه گاه انقلاب اسلامی دگرگونی در روح و روان انسان هایی بود که هدایت آنان به دلیل فرهنگ استبدادی و سیاست های تخریبی رژیم پهلوی کم رنگ و محو شده بود و ارزشهای ایران باستان به عنوان حربه در مقابله با اسلام مطرح گردید. تغییر تقویم از هجری شمسی به شاهنشاهی، روشن ترین علامتی بود که نظام شاهنشاهی طی آن تصمیم گرفته بود پیوند ایران اسلامی را با اسلام قطع کند چنانکه روشنفکران وابسته به دربار کوشیدند هویت ایران و آداب و رسوم بومی را در مقابل ارزشهای دینی قرار دهند. امام و مردم نگاهشان به عاشورا بود و شهادت. شاه و حامیانش نگاهشان به کوروش بود و ماندن.(30)
یکی از انگیزه های اساسی امام خمینی در نهضت اسلامی ایران، عزت خواهی و تقویت روحیه سربلندی و شکست ناپذیری مردم ایران بوده است. به همین دلیل ایشان از ذلت پذیری دولت ایران که طبعاً به حساب مسلمین تلقی می گردید سخت احساس بیزاری نمود. روح بلند و عزیز بنیان گذار نظام اسلامی در ایران با شنیدن و یا مشاهده اندک حرکتی ذلیلانه متلاطم می گردید، می خروشید و سیلی به راه می انداخت و ذلیلان و آنها که حقارت مردم ایران را طالب بودند را در غرقاب آن هلاک می نمود. از پرهیجان ترین سخنرانی های ایشان،
بیانات امام علیه پیمان ذلت بار کاپیتولاسیون است. در این سخنرانی مردم تحت تأثیر احساسات رهبرشان قرار گرفتند و بیش از پانزده بار گریه شدید حضّار سخنان امام را قطع نمود.(31) امام در این بیانات به رغم تهدید جدی رژیم پهلوی در نطق خود ضمن حملات شدید به طرح اسارت بار و ذلت آور و ضد اسلامی مذکور و اعلام خطر به علما و مراجع و حوزه های علمیه و ارتش و ملت ایران با صراحت فریاد زد:
«… رئیس جمهور آمریکا باید بداند که امروز در پیش ملت ما منفورترین افراد بشر است. امروز تمام گرفتاری ما از آمریکا است.»(32)
امام در فراز یکی از سخنان خود فریاد زد:
«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»(33)
و در پیامی دیگر فرمود:
«من اکنون قلب خود را بر سر نیزه های مأمورین شما حاضر کرده ام ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم بود.»(34)
موضع گیری های فوق انگیزه رد بیعت از سوی امام حسین(ع) را به خاطر می آورد. تعبیر بلند «هیهات مناالذله»(35) این بخشی از روحیه سازش ناپذیری و عزت طلبی امام بوده است.
حضرت امام خمینی به قدری به مسئله عزت مسلمانان اهمیت می داد که می فرمود: وقتی عکس محمد رضا شاه معدوم را در برابر فلان رئیس جمهور آمریکا، که آن طور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، دیدم بسیار ناراحت شدم و تلخی این منظره هنوز برای من باقی است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس، این طور اظهار کوچکی کند.(36)
دگرگونی بنیادی در ارزشهای فرهنگی
امام حسین(ع) مظهر جهاد وایثار، حماسه و خشم مقدس است. طاغوت و عوامل وابسته به او قصد داشتند عنصر اسلامی را در اعماق باورها، اندیشه ها و گرایش های امت مسلمان ایران به صورتی رخوت آور و مسخ شده درآورند و در نتیجه بسیاری از سرمایه های عظیم معنوی و اسلامی را در بین افراد جامعه آن چنان کوچک و محدود و واژگونه جلوه دادند که روح و حقیقتش تهی گردید و تنها قالبی بسیار تحریف شده از آن باقی ماند اما رهبر نستوه انقلاب اسلامی عاشورای ملت را زنده کرد و چهره تابناک امام حسین(ع) را از آن زوایای تاریک تاریخ و از پشت ابرهای تیره وارد صحنه کرد. مردمی که سالیان متمادی در بی تفاوتی بسر می بردند و در برابر سرنوشت اجتماعی خود احساس مسؤولیت نمی کردند و اسلام را صرفاً در گوشه مساجد و محافل دینی می شناختند و دین را جدای از مسایل سیاسی و اجتماعی تلقی می کردند در پرتو رهبری قاطع امام خمینی ناگهان اسلام را به گونه ای اصیل و ناب فرا گرفتند. دانستند که اسلام در متن جامعه و سیاست تحول ایجاد می کند و همه در برابر سرنوشت خویش مسؤولند.(37) شهید دکتر محمد جواد باهنر می نویسد: رهبر عالیقدرمان امام خمینی عاشورای ما را زنده کرد. در عاشورای دو روز قبل از پانزده خرداد سال 1342 جملات نوحه گری و سینه زنی همه ساله ناگهان به شعارهای تند علیه طاغوت زمان تبدیل شد. همان نیروهایی که سالیان دراز بر باد می رفت و نابود می شد و کسی خبر نداشت که چگونه این نیروهای عظیم در بطن جامعه وجود دارد ناگهان این نیروها بالا آمد و به صورت یک موج و یک اعتراض شد و دشمن را لرزاند یک دفعه صفحه عوض گردید و مردم آن شعار معروف را سر دادند که: «خمینی خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو»(38) بنابراین یکی از بزرگترین برکات انقلاب اسلامی مردم ایران دگرگونی بنیادی در ارزشهای فرهنگی، در معیارهای قضاوت و ارزش گذاری مقام و شخصیت و وضع اجتماعی، فضیلت ها، کرامت ها و رفعت های انسانی بود. به قول شهید باهنر: انقلاب اسلامی در راه متجلی کردن حقایق و شناخت شخصیت ها و متبلور کردن ارزشهای واقعی به جای ارزش های طاغوتی و شیطانی بزرگترین خدمت را به بشریت کرده است.(39) شهید مظلوم آیة اللّه دکتر بهشتی در این زمینه خاطر نشان ساخته است: اگر انقلابی در ایران روی داده، جهت این انقلاب روشن است. حاکمیت صدق، حق، عدل، عفت، تقوا، مهر، عطوفت، برادری الهی، قهر و غضب فی اللّه، دوستی با دوستان خدا، دشمنی با دشمنان خدا است. انقلاب برای حاکمیت این ارزشهای متعالی و مبارزه با نفی ضد ارزشهایی بوده که سال ها و قرن ها بر زندگی ما مردم، بر اخلاق، بر روابط، در زندگی خصوصی، خانواده گی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما حاکم بود. انقلاب برای این بود که آن ضد ارزش ها را از حاکمیت بیندازد و ارزشهای اصیل متعالی و الهی و نور را به جای ظلمات حاکم کند.(40)
این همان آرمان ها و ارزش هایی است که امام خمینی درباره اش فرموده اند:
«جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد.»(41)
با توجه به این که نیروی محرکه انقلاب اسلامی حماسه عاشورا، روح ایمان و اعتقادات مذهبی است بنابراین باید هویت اسلامی، ارزشهای دینی و فرهنگی آن حفظ شود و کانونهایی که در جهت بارور کردن انقلاب و آشنا کردن نسل جوان با فضایل و مکارم نقش بسیاری داشتند، باید به عنوان سنگر دفاع از انقلاب و ارزش های آن حفظ و تقویت شود. لازم است منظومه منوّر عاشورای حسینی با پیام پیروزی خون بر شمشیر در الگوی رفتاری و مناسبات اجتماعی و سیاسی حضور دائم داشته باشد.
امام خمینی در سخنرانی های متعدد تکلیف را برای امت خود روشن کردند و یادآور شدند که نهضت ما در امتداد قیام حسینی است:
«تکلیف ماها را حضرت سیدالشهداء(ع) معلوم کرده است.»(42)
البته امت اسلامی این درسها را بخوبی آموختند و خود که بهترین شاگردان مکتب عاشورا بودند چنان به رشد و تعالی رسیدند که معلمان فرهنگ عاشورا گردیده تا به نسل ها و عصرهای بعد بیاموزند و حجت را بر همه تمام کنند که نهضت سیدالشهداء می تواند سرلوحه تمام امور قرار گیرد.
چنانچه ابا عبداللّه از یاران خود تقدیر می کند و می فرماید:
«همانا یارانی باوفاتر از یاران خود سراغ ندارم و بهتر از ایشان را نمی شناسم…»(43)
امام نیز از امت خود تقدیر می کند:
«من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین(ع) و حسین بن علی(ع) می باشند آن مسلمانان عراق و کوفه که با سید الشهداء آن شد که شد. آنان که در شهادت دست آلوده نکردند یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاری ها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند.»(44)
منبع: مجله پاسدار اسلام - بهمن 1384، شماره 290
پی نوشت ها:ـ
1. صحیفه نور، ج 7، ص 37، و نیز ج 17، ص 58.
2. صحیفه نور، ج 1، ص 70.
3. نک عیون اخبار الرضا، ج 7، ص 62، بحارالانوار، ج 36، ص 204، کمال الدین صدوق، ج 1، ص 264.
4. خورشید شهادت، ج 2، سخنرانی آیة اللّه محمد یزدی، ص 66 ـ 65.
5. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 91.
6. تفکر نوین سیاسی اسلام، حمید عنایت، ترجمه ابوطالب صارمی، ص 271.
7. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، ص 160.
8. عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 55.
9. همان.
10. روزنامه همشهری، 4 خرداد 1374، شماره 691.
11. پیرامون انقلاب اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری، ص 95 ـ 94.
12. شواهد الربوبیه، ملاصدرا، ص 377.
13. مجموعه مقالات دومین کنگره امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص 96.
14. پیرامون انقلاب اسلامی، ص 95، نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 87.
15. مجموعه مقالات دومین کنگره…، مقاله عباس ایزدپناه.
16. نهج البلاغه، فرازی از خطبه اول.
17. نک: سوره اعراف، آیه 156.
18. مقتل عوالم، ص 54، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188، ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 602، نفس المهموم، ص 45.
19. صحیفه نور، ج 20، ص 189.
20. همان، ج 17، ص 60.
21. همان.
22. مقتل عوامل، ص 54، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188.
23. مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر اول، ص 42.
24. صحیفه نور، ج 16، ص 179.
25. همان، ص 219.
26. همان، ج 18، ص 140.
27. همان، ج 1، ص 38.
28. کلمات قصار امام خمینی (ره)، ص 74.
29. صحیفه نور، ج 19، ص 270 ـ 269.
30. مجموعه مقالات اولین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم، ص 223.
31. نک: کوثر(مجموعه سخنرانی های امام خمینی) ج 1، ص 165 ـ 164.
32. فرازهای فروزان، از نگارنده، ص 412.
33. صحیفه نور، ج 1، ص 65.
34. همان، ص 40.
35. مقتل خوارزمی، ج 2.
36. پابه پای آفتاب، رضا ستوده، ج 4، ص 68.
37. مباحثی پیرامون فرهنگ انقلاب اسلامی، دانشمند شهید دکتر محمد جواد باهنر، ص 61.
38. همان، ص 68.
39. همان، ص 103.
40. ارزشها در نگاه شهید بهشتی، ص 111.
41. صحیفه نور، ج 21.
42. همان، ج 17، ص 92.
43. الارشاد، ج 2، ص 93 ـ 92.
44. صحیفه انقلاب (وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی)، ص 12.
فرم در حال بارگذاری ...