« روضه خواني هاي رهبر معظم انقلاب (بعثت خون) | فقط فرزندش را گم كرده بود! » |
خود آگاهی از دیدگاه قرآن کریم
نوشته شده توسطرحیمی 15ام آبان, 1393
معنای خود آگاهی از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
خود آگاهی در قرآن به معنای بازیابی حقیقت خویش به واسطه پرورش و زنده کردن استعدادهای فطری و درونی است که در وجود او نهاده شده و سپس درک قلبی حقایق هستی و اسما و صفات الاهی. پس، ذات و جوهره ذاتی انسان، بازیابی و خود آگاهی اوست[1] که به آن فطرتاً حبّ و عشق می ورزد.
از این رو، خود آگاهی دارای مراتب و شعبه های مختلفی بوده[2] که مرتبه کامل آن بازیابی و خود آگاهی عرفانی است که با رابطه انسان با واقعیت و اصالت حقیقی او که همان خلیفة اللهی باشد، پیوند خورده است.
در این نوشته به مهم ترین آنها به طور اجمالی پرداخته می شود:
1) خود آگاهی فطری
این آگاهی از نوع فکر و اندیشه و یک علم حصولی نیست،[3] بلکه یک بیداری و علم حضوری است. خود آگاهی حضوری، یعنی این که هستم و آگاهی به این هستی با استعدادهای درونی خود دارم. این خود آگاهی اصلی و واقعی بوده و عین شخصیت اوست. در این خود آگاهی، انسان به واقعیتی به نام «من» دست پیدا می کند که عین آگاهى به شخصیت اوست. [4]
البته، در این پدیده، معمولاً نمی توان به طور مستقیم به «من» اشراف پیدا کرد، بلکه نخست نیروها و فعالیتهاى درونى درک شده سپس «من» براى دریافت خود آگاهی حضورى درک مىشود. [5]
آنجا که قرآن مجید پس از اشاره به مراحل خلقت جنین در رحم، به عنوان آخرین مرحله - که در واقع مهم ترین مرحله آفرینش بشر است[6] - مى فرماید:
«ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ»،[7] (سپس آن را آفرینش تازهاى دادیم) اشاره به همین است که ماده ناخودآگاه تبدیل مى شود به جوهر روحى خودآگاه.[8] به بیان دیگر، او را صاحب حیات، قدرت و علم کرد و به او جوهره ذاتى عطا کرد که از آن تعبیر به «من» می شود.[9]
2) خود آگاهی جهانی
خودآگاهى جهانى، یعنى آگاهى به خود در رابطهاش با جهان که: از کجا آمدهام؟ در کجا هستم؟ به کجا مى روم؟ در این خودآگاهى، انسان کشف مى کند که جزئى از یک «کلّ» است به نام جهان؛ مىداند که مستقل نبوده، وابسته است؛ یعنی، به واسطه خود نیامده، زیست نمى کند و از این جهان به واسطه خود نمىرود؛ مىخواهد وضع خود را در این «کلّ» مشخص کند.[10] سخن پر مغز امام على (ع) ناظر به این نوع از خودآگاهى است که مى فرماید:
«خداى رحمت کند… آن را که بداند از کجا آمده؟ در کجاست؟ به کجا مى رود؟».[11]
در قرآن کریم آیات زیادی درباره مبدأ و معاد انسان وجود دارد که انسان را به بیداری و آگاهی نسبت به حقیقت زندگی در دنیا و آخرت دعوت می فرماید؛ مانند:
«ما ازخدائیم و به سوى او بازمى گردیم».[12]
«او کسى است که شما را از گِل آفرید سپس مدتى مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد) و اجل حتمى نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است)».[13]
«خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى میراند، سپس زنده مى کند».[14]
3) خود آگاهی عرفانی
خودآگاهى عرفانی یا عارفانه، آگاهى به خود است در رابطهاش با حق تعالی. این رابطه، از نوع رابطه دو موجود که در عرض یکدیگر قرار گرفته اند، نیست، بلکه از نوع رابطه فرع با اصل، مجاز با حقیقت واحد (حق تعالی)، و از نوع رابطه مقیّد با مطلق است. درد عارف، دردى درونى بوده و از نیازى فطرى پیدا مى شود.[15]
از نظر عارف، روح و جان، منِ واقعى نبوده و آگاهى به آن، خودآگاهى نیست، بلکه روح و جان، مَظهرى از «خود» و «من» است، و من واقعى خداست؛ هرگاه انسان از خود فانى شد و تعیّنات را درهم شکست و ندید، از روح و جان اثرى باقى نماند، انسان به خودآگاهى واقعى رسیده است.[16]
اگر آدمی، خود آگاهی فطری و جهانی خویش را پرورش دهد و به آنچه که در اصل بود (خلیفة اللهی) پی ببرد، قدم در خود آگاهی عارفانه گذاشته و این رابطه عارفانه را درک کرده، و حب و عشق خدا به او و عشق او به خدا را در قلب خود احساس می کند:«یحبّهم و یحبّونه».[17]
خود آگاهی عارفانه، پرورش یافته خود آگاهی فطری و جهانی است.
بر اساس فرموده خداوند در قرآن، آنچه با خود آگاهی منافات داشته و مانع آن بوده، «خود فراموشی» است که در اثر «خدا فراموشی» است:«و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود فراموشى» گرفتار کرد، آنها فاسقانند».[18]
زیرا وقتى انسان خدا را فراموش کرد اسماى حسنى و صفات علیاى او که صفات ذاتى انسان ارتباط مستقیم با آن دارد را نیز فراموش مى کند. اگر انسان به دنبال خود آگاهی خود نباشد و آن را در خود احیا و زنده نکند، خدا را فراموش کرده و دست به هر گناهی زده و از عبودیت و بندگی خارج می شوند.[19]
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...