موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

وصيّت تكان دهنده و عشق به نماز

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1394

سيد مرتضى در وصيت خود چنين آورده است :

«تمام نمازهاى واجب مرا كه در طول عمرم خوانده ام به نيابت از من دوباره بخوانيد.»

وقتى اين سخنان از ايشان نقل شد نزديكان و اطرافيان شگفت زده شدند و پرسيدند چرا؟! شما كه فردى وارسته بوديد و اهميت فوق العاده اى به نماز مى داديد، علاقه مند و عاشق نماز بوديد و هميشه قبل از فرارسيدن وقت نماز وضو گرفته، آماده مى شديد تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد كه اين گونه وصيت مى كنيد؟!

سيد در پاسخ فرمود : آرى من علاقه مند به نماز بلكه عاشق نماز و راز و نياز با خالق خود بودم و از اين راز و نياز هم لذّت فراوان مى بردم، از اين رو هميشه قبل از فرا رسيدن وقت نماز لحظه شمارى مى كردم تا وقت نماز برسد و اين تكليف الهى را انجام دهم و به دليل همين علاقه شديد و لذّت از نماز، وصيت مى كنم كه تمام نمازهاى مرا دوباره بخوانيد زيرا تصوّر من اين است كه شايد نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته باشد بلكه درصدى از آنها به خاطر لذت روحى و معنوى خودم به انجام رسيده باشد! پس همه را قضا كنيد چون اگر يك درصد از نماز هم براى غير خدا انجام گرفته باشد شايسته درگاه الهى نيست و مى ترسم به همين سبب اعمال و راز و نيازهاى من مورد پذيرش خداى منّان قرار نگيرد!

آرى! اشتغالات علمى و اجتماعى و سياسى او نه تنها جلوِ جلوه هاى عبادى و معنوى او را نتوانست بگيرد، بلكه او در اين ميدان هم گوى سبقت را از ديگران ربود والگو قرار گرفت.

اينجاست كه بايد گفت : او به راستى «مرتضى» و بحقّ «شريف» بود كه با گذشت زمان و ارائه كوششهاى افزون و حوادثى كه در زندگى او پيش آمد و سبب شد كه به نامها والقابى همانند : شريف مرتضى، علم الهدى، ذوالمجدين و ابوالثمانين مشهور گردد.

گروه فناوری اطلاعات پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام

پایه‌های شکل‌دهنده‌ی هندسه‌ی نظام اسلامی

نوشته شده توسطرحیمی 5ام فروردین, 1394

شصت سال تلاش براى احياء نماز جماعت

نوشته شده توسطرحیمی 27ام اسفند, 1393

آية ا… مرعشى نجفى (1315 – 1411 ه‍ .ق ) سخت مقيّد بود كه نمازهاى خويش را در وقت فضيلت و با جماعت برگزار كند. در برخى از يادداشتهاى سالهاى قبل چنين نوشته است : هنگامى كه در قم سكونت كردم صبحها در حرم حضرت معصومه عليهاالسّلام اقامه جماعت نمى شد و من تنها كسى بودم كه اين سنّت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پيش به اين طرف صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهّر و زودتر از ديگران مى رفتم منتظر مى ايستادم . اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود، تا خدّام درها را باز كنند. زمستان و تابستان نداشت . در زمستانها، هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند، بيلچه اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى كردم 

تا خود را به حرم مطهّر برسانم . در آغاز خود به تنهايى (در حرم نماز) مى خواندم ، تا پس از مدّتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگرى اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهّر آغاز كردم و تا امروز كه شصت سال از آن تاريخ مى گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس ‍ روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليهاالسّلام و صحن شريف نماز جماعت مى خواندم.

 سفارش به نماز جماعت 

اين حكايت را 37 سال قبل آية ا… العظمى مرعشى  (ره)؛ براى يكى از خواص نزديك خويش نقل كرده و اكيداً سفارش نموده بود كه تا من زنده هستم براى كسى نقل نكن .

در زمان اقامت در سامراء چندى در سرداب مقدس شبها بيتوته مى كردم . شبهاى زمستان در اواخر يكى از شبها كه در سرداب مقدس بودم ناگهان صداى پايى شنيدم . با آنكه درِ سرداب بسته بود فوق العاده وحشت نمودم كه شايد از مخالفين شيعه و از دشمنان اهل بيت باشد. شمعى كه با خود داشتم ، خاموش شده بود، امّا صدا و لحن نيكويى به گوشم رسيد كه فرمود:((سلام عليكم ))، و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض كردم شما كى هستيد؟ فرمود: يك نفر از پسر عموهاى شما. عرض كردم درِ سرداب بسته بود، شما از كجا وارد شديد؟ فرمود: اَللّهُ عَلى كُل شَىٍ قَدير. عرض كردم اهل كجا هستيد؟ فرمود: اهل حجاز هستم . فرمود: چرا در اين وقت به اينجا آمده اى ؟ عرض كردم حوائجى دارم و به جهت آنها متوسل شده ام . فرمود: جز يك حاجت ، بقيه حوائج شما برآورده خواهد شد. پس ‍ آن سيّد سفارشهايى كردند. از جمله تاءكيد بر نماز جماعت ، مطالعه فقه ، حديث و تفسير، صله رحم ، رعايت حقوق اساتيد و معلمين و تاءكيد بر مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعيه صحيفه سجاديه و … پس من از او خواستم كه براى من به درگاه الهى دعا كند. پس دستها را به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: الهى ، بحق النبى و آله اين سيّد را موفق به خدمت شرع فرما، و حلاوت مناجات با خود را به او بچشان و قدرى تربت سيّدالشهداء را كه با هيچ چيز مخلوط نبود و به اندازه چند مثقال بود به من داد. پس از آن ناگهان ناپديد شد و متاءسفانه در وقت حضور او ندانستم كه او آقا ولى عصر ((عج )) است.

برگرفته از کتاب نماز خوبان

 منبع: شوق نماز

از محاسبه نفس غافل نشویم!

نوشته شده توسطرحیمی 26ام اسفند, 1393

 
نباید هیچ گاه از حساب خود غافل بود.
در هر حركتی گرچه كوچك باشد، اگر باطل را تقویت كردیم به همان اندازه از دین خدا فاصله گرفته‌ایم.
خدای سبحان می‌فرماید: «ویل لكل همزه لمزه» قرآن روی حركت لبهای ما تكیه می‌كند كه مبادا به گونه ای حركت دهیم كه كسی را بیازارد و یا تحقیر كند. چنانكه روی حركت چشم و نحوه دیدن ما نیز حساب می‌كند: «یعلم خائنه الاعین» پس نبایداز محاسبه خود غافل بود.
انسان در همان لحظه كه باطل را یاری می‌كند از دین خدا غافل است. چون دین خدا با هیچ باطلی سازش ندارد. «قل جاء الحق و ما یبدء الباطل و ما یعید» بگو حق آمد و جا برای هیچ باطلی نیست.‏
شیطان هر كسی را با تكاثر در رشته خاص او فریب می‌دهد. اگر كوثر نصیب انسان شد، به تكاثر تن درنمی دهد و افراد كمی دارای این مقام هستند.
انسان شب و روز كار می‌كند؛ یا مشغول آبیاری درخت پر خار و تیغ دار است، یا ریستن پارچه های پرنیانی و ابریشمی. اگر بعد از مرگ رنج می‌برد، برای آن است كه عمری زحمت كشیده و درخت خار را آبیاری كرده است.
بدزبانی، بددهانی، بدقلمی، آزردن این و آن، همه خار است. گناه و ظلمی كه می‌كند مانند آبی است كه پای درختهای پر خار خود ریخته است. وقتی به حقیقت پی می‌برد كه تمام خارهای این درخت علیه او به كار گرفته می‌شود.
بنابراین باید دید آیا گرفتار تكاثریم یا از كوثری، كه باطن این عالم است چشیده‌ایم؟
آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

تأکید رهبر فرزانه انقلاب بر مصرف تولیدات ایرانی

نوشته شده توسطرحیمی 25ام اسفند, 1393

ایام جبهه و جنگ بود…

یه روز داشت یه جزیره سقوط میکرد…

امام خمینی فرمودند:
به رزمنده ها بگید جزیره سقوط نکند.
یه فرمانده با بیسیم کلام ایشان را منتقل کرد.
کلام امام به صورت غیر مستقیم به رزمنده ها رسید.
بچه ها گلوله نداشتن…ار پی جی نداشتن
مهمات خیلی کم بود،
با خودشون گفتند
امام گفته جزیره سقوط نکند،
اینجا را قتلگاه میکنیم ولی جزیره سقوط نخواهد کرد.

و به لطف خدا جزیره سقوط نکرد.

دیگه نگفتند ما مهمات نداریم
نگفتند امام خودش آنجا نشسته و فرمان میده.
نگفتند ما خسته شده ایم.
دیگر بهانه نگرفتند…
گفتند : امام فرموده جزیره سقوط نکند!

آنرا هم، غیر مستقیم از فرمانده شنیده بودند…



حالا
امام خامنه ای مستقیم میگویند:
بنده درخواست میکنم٬
خواهش میکنم،
برید به سمت مصرف تولیدات داخلی.
این یک مجاهدت بزرگ است.
(من که آب شدم تا این جملات آقا را نوشتم!)
عمل نمیکنیم
همه ش بهانه میگیریم:
که تولیدات داخلی کیفیت ندارد، خوب نیست، گران است و فلان …

رزمنده های عزیز بدون بهانه گرفتن یه جزیره را حفظ کردن…
حالا ما هم ادعای رزمنده بودن را داریم؟

ما هم جهاد را دوست داریم؟

اگر بله …

بسم الله!

برای ما مصرف کالای ایرانی جزء واجبات است.
جهاد است.
یک مجاهدت بزرگ!

جواب­هایت را از الان آماده کن!

نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1393

 


آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
رَویَ اَبُو حَمزِهِ ثَمالی قالَ: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ عَلَیهِمَا السَّلامُ یَقُولُ: اِبنَ آدَمُ لایَزالُ بِخَیرٍ ماکانَ لَکَ واعِظٌ مِن نَفسِکَ وَ ماکانَتِ المُحاسِبَه مِن هَمِّکَ وَ ماکانَ الخَوفُ لَکَ شِعاراً وَ الحُزنُ لَکَ دِثاراً. اِبنَ آدَمُ! اِنَّکَ مَیِّتُ وَ مَبعُوثٌ وَ مَوقُوفٌ بَینَ یَدَیِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَسئُولٌ فَاَعِدَّ جَواباً
بحار الانوار، جلد 75، صفحه 147

ابوحمزه ثمالی می­ گوید: مکرّر از زین العابدین (ع) می شنیدم که می فرمودند:

ای پسر آدم!
تو همیشه به سوی خیر و نیکی می­ روی تا موقعی که از نظر درونی پند دهنده ­ای داشته باشی،
و تا موقعی که بررسی و محاسبۀ اعمال خودت را داشته باشی
و تا موقعی که خوف و اندوه از تو مفارقت نکرده باشد،
خوف، لباس رویین تو
و اندوه، لباس زیرین تو باشد.

ای پسرآدم!
تو می­ میری و برانگیخته می ­شوی و در پیشگاه عدل خداوند عزّوجل می­ایستی و در آن هنگام مورد سؤال واقع می‌­شوی، پس جواب­هایت را از الان آماده کن.

انسان در زندگی­ اش تا موقعی به سمت خیر و نیکی پیش می‌­رود که این مسائل جلوی چشمانش باشد:

اوّل: نفس لوّامه، که نکوهش گر انسان نسبت به اعمال زشت است و به انسان پند می­ دهد.
یعنی اگر آن واعظ الهی درونی انسان از بین نرفته باشد، واعظ بیرونی اثر می­ گذارد؛
یعنی باید آن عقل عملی در او باشد.

در روایات داریم اگر واعظ درونی نباشد، واعظ بیرونی کاربرد روی انسان نداشته و هیچ فایده­ ا­­ی ندارد…

اما اگر یک پند دهندۀ درونی داشته باشد، انسان خودش می ­فهمد که باید چکار کند، والا آهن سرد کوبیدن است.


دوّم: بررسی و محاسبۀ اعمال خود را می­ کنی، زیرا انسان­هایی هستند که کاری می ­کنند ولی اصلاً فکر نمی ­کنند که چه کار کرده ­اند.
باید همیشه رسیدگی کردن به اعمالت مدّ نظرت باشد.


سوّم: خوف از اعمالی که انجام داده­، داشته باشد و دارای بیم و ترس از عذاب الهی در قیامت باشد و موقعی که متوجّه شد بد کرده است، اندوه و ناراحتی از عواقب اعمال زشتش مانند لباس زیرین، او را در برگرفته و از او جدا نشود.

تا موقعی که اینها در انسان باشد، به سمت خیر و نیکی حرکت کرده و عاقبت به خیری دارد.

این مراحل، مقدّمه ­ای بود برای مراحل سخت و دشوارِ بعد که هشدار می‌­دهد.

ای انسان! تو می­ میری و در قیامت برانگیخته می ­شوی و در پیشگاه الهی نگهت می ­دارند و از تو می­ پرسند:
چه کار کردی؟

فکر کن فردا روز قیامت است و می ­خواهی جواب بدهی، حالا جوابی را که می­ خواهی بدهی از الان آماده کن.


پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 

پرکاربرد ترین آیات قرآن در کلام رهبر انقلاب

نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1393


 رهبر معظم انقلاب با استفاده از عمومیت آیه وحدت، وحدت را منحصر در میان کشورهای اسلامی نمی‌دانند؛ بلکه اتحاد و همدلی و برادری در میان توده‌های مردم کشور و به ویژه مسئولان را نیز یک فریضه و الزام می‌دانند.

دو قبیله‌ی «اوس» و «خزرج» از دوران جاهلیت با هم اختلاف و جنگ داشتند. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم پس از هجرت به مدینه، میان این دو طایفه صلح و آشتی برقرار کردند و با اتحاد آنان، جبهه‌ی نیرومندی را برای اسلام ایجاد کردند، اما با توجه به ریشه‌های تاریخی این اختلافات، گاه و بیگاه بر اثر عواملی، این اختلافاتِ فراموش شده شعله‌ور می‌شد که با تدبیر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم خاموش می‌شد.
روزی دوتن از اهالی اوس و خزرج با یکدیگر بر سر افتخاراتشان به بحث و مجادله می‌پرداختند و هرکدام قبیله‌ی خود را برتر معرفی می‌کرد، هنگامی که خبر این گفت‌وگو به بزرگان این دو قبیله رسید، هرکدام آماده درگیری و جنگ با طایفه‌ی دیگر شد. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم از ماجرا مطلع شدند و به سرعت خود را به محل نزاع رساندند و با بیان و تدبیر خود آن غائله را حل کردند. در این شرایط بود که «آیه‌ی وحدت» بر ایشان نازل گردید و به همه‌ی مسلمانان موضوع وحدت را یادآور شد1:

وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا ۚ وَاذکُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَکُنتُم عَلىٰ شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها ۗ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ(سوره مبارکه آل عمران آیه 103)2

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله‌ی وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دل‌های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.

«آیه‌ی وحدت» سومین آیه‌ی پرکاربرد در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی است. این آیه در بیانات منتشر شده از ایشان 33 بار تکرار شده است.

ادامه »

دنيا محل امتحان

نوشته شده توسطرحیمی 13ام اسفند, 1393

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم
ای همبازی اطفال!
ای حمّال اثقال!
ای محبوس چاه جاه!
و ای مسموم مارمال!
ای غریق بحر دنیا!
و ای اسیر همومات آمال.
مگر نشنیده‌ای و نخوانده‌ای؟
«…انّما الدُنیا لعبٌ و لهوٌ» و نشنیده‌ای فرموده آن حکیم غیب دان منزّه از عیب و شین را که به فرزند ارجمند خطاب کرده:
«بُنی! انّ الدنیا بحرٌ عمیق، غرِقَ فیه الاکثرون» [فرزندم دنیا دریایی ژرف است که بیشتر مردم در آن غرق شدند]
و حقیر عرض می‌کنم عن تحقیق و نحن منهم [قطعاً ما از آن غرق شدگان در دنیاییم] و اگر بخواهی عمق دریای حکمتش [حکمت این حدیث] را بفهمی، در حقیقت لفظ عمیق فکر نما، ببین چقدر از جواهر حکمت در این صندوق کوچک [ در این روایت که دنیا را به دریا تشبیه می‌کند] برای متفکرین به عنوان هدیّه درج فرموده،‌همین قدر بدان،‌دریا نهنگ دارد، ماهی دارد، جانورهای عجیبه آن بسیار، و مهالک غریبه آن بی شمار، جزایر هولناکش زهره شیران را آب، و کوههای سهمناکش چه بسیار مردمان را نایاب نموده، اصل و میدان این دریا از ظلمات جهل ناشی شده است، و در «اودیه» اراضی قلوب اهل غفلت جا دارد، امواج اموالش بسی کشتی‌های عمر را به باد فنا داده، و جبال هموم و غمومش، بسا پشته‌ها از کشته‌ها نهاده، مارهای معاصی مهلکه آن، چه بسا اشخاص را به سمّ خود هلاک کرده، نهنگهای اوصاف مذمومه‌اش، چه کسان را فرو برده و آب محبّت تلخ و شورش، چه مردمان را کور و چه چشمها را بی نور نموده.
هر که در این دنیا غرق شد، سر از گریبان نار جحیم بیرون آورده، در عذاب الیم خواهد ماند.
آدمهای این دریا «نسناس» و سباحت ایشان در این دریا با ساحت وسواس است، راهزنانش جنود ابلیس و اسلحه جنگشان خُدعه و تلبیس است.
اگر از عمق این دریا بپرسی؟ عرض خواهم کرد: عرض خواهم کرد: که انتها ندارد و اگر باور نداری به غوّاصان این دریا یعنی:
اهل دنیا از اولین و آخرین نظر نما،‌و ببین، که همگی در آن غرق شده، احدی به قعر آن نرسیده؛ و اگر بهتر می‌خواهی بفهمی، به حال خراب خودت نگاه کن و ببین که هر قدر داشته باشی، باز زیاده از آن را طالبی و حرصت در جایی توقف نمی‌کند.

ادامه »

ريشه گمراهي انسان

نوشته شده توسطرحیمی 10ام اسفند, 1393
 
ماهر چه داریم و هر چه بر ما می‌گذرد از حب نفس است و از این انانیت است.
«اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» یک چنین تعبیری است، از همه دشمن‌ها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادر بتها است.
مادر بتها، بت نفس شماست. از همه بتها بیشتر انسان به این[نفس] عبادت می‌کند، توجهش به این بیشتر است وتا این بت را نشکند نمی‌تواند الهی بشود، نمی‌شود هم بت باشد و هم خدا، این نمی‌شود هم انانیت باشد و هم الهیت باشد، تا از این بیت، از این بتخانه از این رها نشویم و پشت نکنیم به این بت، و رو نکنیم به خدای تبارک و تعالی و از این خانه خارج نشویم، یک موجودی هستیم به حسب واقع بت‌پرست و لو به حسب ظاهر خدا پرست باشیم، ما خدا را به لفظ می‌گوییم و آنکه در دل ما است خود ما است، خدا را هم برای خودمان می‌خواهیم، اگر خدا هم بخواهیم برای خودمان، لفظا می‌ایستیم و نماز می‌خوانیم:
«ایاک نعبد و ایاک نعستعین» می‌ گوییم ولی‌ واقعا‌ عبادت‌، عبادت نفس است وقتی که توجه به خود باشد، همه جهات خودم باشد، همه چیز را برای خودم بخواهم، همه این گرفتاریهایی که برای بشر است از این نقطه شروع می‌شود همه این گرفتاریها از انانیت انسان است، تمام جنگهای عالم از این انانیت انسان پیدا می‌شود.
منبع: تفسیر سوره حمد ص30
حضرت امام خمینی (ره)

چه کنیم که معصیت نکنیم؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام اسفند, 1393

 


انجام طاعت و ترك معصيت به حسب ظاهر مشكل است، و سلمان شدن مشكل، بلكه كالمحال است، و لذا غير از معصومين ـ عليهم‏السّلام ـ همه به ترك طاعت و فعل معصيت مبتلا هستيم و معصوم بودن مثل اين كه نشدنى است، ولى در افراد بشر، شمر هم بسيار است؛ اما آيا چيزى هست كه مطلب انجام طاعت و ترك معصيت را آسان كند؟ 

از امورى كه خيلى سَهْلُ المَؤوُنة و آسان است ـ ولو عمل بر خلاف قول باشد ـ اين است كه انسان ملاحظه كند و ببيند اگر ملتزم به طاعت و تارك معصيت باشد، آيا حال او مثل صورتى است كه ترك طاعت و فعل معصيت مى ‏كند و آيا اين حال مثل حالت اول است، يا خير؟

 فرض كنيد اگر انسان نزد رييس جمهور يا هر رييس مطلق، مقرّب باشد، اين براى او بهتر است و يا اين كه نزد يك فقير تهى دست و محروم؟!

آيا خوب است به ذاتى كه موت و حيات و مرض و صحّت و غنا و فقر به دست او است مراجعه كنيم و رابطه‏ى دوستى داشته باشيم، يا با كسى كه خود محتاج و ناتوان و بيچاره است؟!

در اطاعت اوامر الهى و نيز در معصيت و به فرمان شيطان و نفس بودن، امر داير است بين اين كه با كسى كه حيات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مريض خانه و دكتر و خزانه و ثروت و… به دست او است؛ مجالست كنيم يا با كسى كه هيچ ندارد؟!

ادامه »


 
مداحی های محرم