موضوعات: "در محضر علما" یا "مقام معظم رهبری" یا "آیت الله مکارم شیرازی" یا "علامه حسن زاده آملی" یا "امام خمینی (ره)" یا "آيت‌الله محمدتقي مصباح يزدي" یا "آیت الله بهجت (ره)" یا "آیت الله جوادی آملی"

بدانیم آثار اعراض از ياد خداچیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA “>align: justify; text-indent: 0in; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} –>

e="vertical-align: middle;” src="http://www.sojud.ir/file/2675/600x338/16:9/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B7%D9%85%D8%A6%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8_2082035310.jpg” alt="” width="480″ />

خود فراموشى

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ …(الحشر/19)

و چون كسانى مى باشيد كه خدا را فراموش كردند و او نيز آنان را دچار خود فراموشى كرد.

بيمارى خود فراموشى يكى از بيمارى ها و آفت هاى خطرناك روحى است .كسى كه به اين بيمارى روحى مبتلا گردد، حقيقت انسانى خويش را از ياد مى برد و فراموش مى كند كه در زنجيره جهان هستى ذره اى ناچيز است كه براى تداوم حيات هر لحظه نيازمند فيض و عطاى الهى است.

چنين كسى خود را مستقل و بى نياز از غير خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بينى گرفتار مى آيد و تصور مى كند كه ديگران بايد در خدمت او باشند. ريشه اين بدبختى و گرفتارى اين است كه او خدا را فراموش كرده و در نتيجه از حقيقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقيقتى كه در زبان قرآن ، قلب ناميده شده است و ظرف ادراك حقايق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.

 

 

زندگى مشقت بار و نابينايى در آخرت

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى(طه/124)

و هر كس از ياد من روى بر گرداند ، در حقيقت ، زندگى تنگ سخت خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.

كسى كه از ياد خداوند اعراض كند هدف آفرينش و حيات پس از مرگ را نيز فراموش مى كند و همه چيز را خلاصه در دنيا مى بيند لذا هيچ گاه از دنيا سير نمى شود. از اين رو حتى اگر در دنيا دارا و توانمند بوده از ثروت و امكانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنيا خواهى در وجودش ‍ زبانه مى كشد و هيچ گاه ارضا و سيراب نمى شود.مشكل اصلى اين گونه افراد اين است كه روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با ماديات از بين برد. اين تشنگى تنها با خنكاى ياد و ذكر خداوند از بين مى رود.

هم چنين كسانى كه نشانه هاى بى شمار قدرت و حكمت الهى را نا ديده مى گيرند و غرق در ماديات هستند و از ياد خداوند و سرچشمه حيات مادى و معنوى غافلند، در حقيقت از بصيرت و بينايى محرومند.

همين انتخاب آنها در اين دنيا، تاءثير نهايى خود را در آخرت مى گذرد و باعث مى گردد كه نابينا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و كرم الهى را نظاره كنند. در آن روز آنها آثار رحمت و لطف الهى را كه سخت به آن نيازمندند، نمى بينند؛ آثار لطف و رحمتى كه شامل مؤ منان مى گردد و به آنها آرامشمى بخشد.

در ادامه آيه مى فرمايد، اين بنده اى كه خداوند او را كور محشور مى كند مى گويد: خدايا من كه بينا بودم چرا مرا كور محشور كردى ؟ خداوند در پاسخ مى فرمايد:

كَذَلِكَ أَتَتْكَ آياتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيوْمَ تُنْسَى(طه/126)

همان طور كه نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى امروز همان گونه فراموشى مى شوى.

آرى ، وقتى انسان از ياد خداوند اعراض و در برابر آيات الهى بى اعتنايى كند و حتى هنگامى كه ديگران آيات الهى را براى او مى خوانند توجهى نكند و چشم دل خود را به روى حقايق و معارف ببندد، در قيامت كور دل محشور مى شود. هم چنان كه او در دنيا خداوند و آيات الهى را فراموشكرد، خداوند نيز در قيامت او را به فراموشى مى سپرد. البته اين بدان معنا نيست كه واقعا فراموش مى شود و از ذكر الهى خارج مى گردد.

بلكه مقصود اين است كه آثار رحمت و انعام الهى محروم مى ماند و خداوند او را گرفتار كيفر و عذاب مى كند.

 

سلطه شيطان

وَمَنْ يعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(الزخرف/36)

و هر كسى از ياد خداى رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

كسى كه از ذكر خدا غافل گشت ، آماده پذيرش تسلط شيطان و وسوسه هاى شيطانى مى شود؛ زيرا هر چه انسان از ياد خدا فاصله بگيرد، به ماديات و لذت هاى دنيوى نزديك تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنيوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنيوى براى كسى اصل قرار گرفت ، او در پرتو وسوسه هاى شيطانى ، براى رسيدن به هدف هاى ناپاك خود از هيچ كارى روى گردان نيست و از هر فكر و انديشه شيطانى استقبال مى كند. با توجه به اين حقيقت ، امام امام صادق عليه السلام كى فرمايند:

لا يتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد الا و قد اءعرض عن ذكر الله

شيطان با وسوسه بر بنده تسلط مى يابد. مگر آن كه او از ذكر خداوند اعراض كرده باشد.

 

ياداو آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

اهمیت اربعین از دیدگاه رهبری معظم + دانلود

نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1392

دعوت و رخصت امام حسين عليه‌السّلام

نوشته شده توسطرحیمی 23ام آذر, 1392

امام حسين عليه‌السّلام در ابتدای نهضت خود، از افراد برای نصرت خود و دين خدا دعوت می‌كردند. از جمله شخصی را پی عبداللّه‌بن‌عمرفرستادند و به ايشان فرمودند:

«إِتَّقِ اللّه‏َ وَ أَجِبْ دَعْوَتَنا.»

خدا را در نظر بگير و دعوت ما را اجابت كن.[1]

ولی در شب عاشورا، همه را آزاد گذاشت كه داوطلبانه و به اختيار و انتخاب خود راه سعادت و شهادت را انتخاب كنند و به آنها فرمود:

«أَنْتُمْ فِی حَلٍّ مِنْ بَيْعَتِی، فَاتَّخِذُوا اللَّيْلَ جَمَلاً، فَإِنَّهُمْ لايُرِيدُونَ غَيْرِی.»

شما در رابطه با بيعت خود با من آزاد هستيد، از تاريكی شب استفاده كنيد و برويد، زيرا آنان جز كشتن من چيزی نمی‌خواهند.[2]

حضرت امير عليه‌السّلام هم در جنگ صفين به معاويه فرمود: من و تو با هم جنگ داريم، بيا با هم بجنگيم، و راضی مشو كه خون‌های مسلمان‌ها ريخته شود.

1. مشابه: بحارالانوار، ج 44، ص 364.

2. ر.ك: بحار الانوار، ج 11، ص 149؛ ج 44، ص 315؛ ج 45، ص 90؛ امالی صدوق، ص 154؛ قصص الانبياء جزايری، ص 36.

فرمایشات آیت الله بهجت«قدّس سرّه»

آن چه در مقتل سيّدالشهدا عليه‌السّلام واقع شده، فجيع‌تر است!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1392

در نقل جريانات امام حسين عليه‌السّلام خيلی بايد دقّت شود، چه بسا بسياری از آن چه گفته می‌شود درست نباشد، هر چند عيان آن چه واقع شده، فجيع‌تر از سماع آن است! به عكس جهان آخرت است، كه عيان آن بهتر و لذّتبخش‌تر از سماع آن است. شنيدن كی بود مانند ديدن!

قبل از وقوع جنگ، طايفه‌ای از جنّ برای نصرت حضرت سيّدالشهدا عليه‌السّلام به خدمت آن حضرت آمدند و عرض كردند: اگر اجازه دهيد، ما می‌توانيم اين لشكر را از شما دفع كنيم، حضرت فرمود:

«وَ إِذا أَقَمْتُ بِمَكانِی، فَبِماذا يُبْتَلی هذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ، وَ بِماذا يُخْتَبَرُونَ؟!… نَحْنُ وَ اللّه‏ِ أَقْدِرُ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ.»[1]

اگر من در جای خود بمانم، پس اين خلق نابود شده با چه چيز آزموده و مورد ابتلا واقع شوند؟!… به خدا سوگند، ما بهتر از شما می‌توانيم آنها را نابود كنيم. در وقت تبليغ بايد سعی كنيم يقينيّات قرآن و عترت را نقل كنيم، و به مسموعات خود، بدون مراجعه به دليل يا كتاب، اكتفا نكنيم، و حدّاقل به همان كتابی كه از آن نقل می‌كنيم، استناد دهيم وقتی ما وارد كربلا شديم، مرحوم آقا ميرزا هادی خراسانی ـ كه بعد از مرحوم آقا سيّد محمّد كاظم يزدی شايسته‌ی مرجعيت بود ولی قبول نكرد كه مرجع بشود ـ فوت كرده بود، ولی چه آثار و بركاتی از ايشان نقل و ذكر خير می‌شد كه چگونه در مقتل حسينی عليه‌السّلام و ديگر موضوعات، مطالب را با دقّت نظر و با استناد به دليل بيان می‌كرده است.

1. بحارالانوار، ج 44، ص 330؛ لهوف، ص 66؛ نيز ر.ك: مستدرك الوسائل، ج 10، ص 217 و 325.

http://www.bahjat.org

منشور روحانیت در کلام امام خمینی (ره)

نوشته شده توسطرحیمی 16ام آذر, 1392

پيام امام خميني خطاب به مراجع اسلام و روحانيون سراسر كشور

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام، مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه‌هاي علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات (دامت بركاتهم).

صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداي عزيز حوزه‌ها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحي و رسالت پاسداران شهيدي كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامي را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نموده‌اند. سلام بر حماسه‌سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‌اند و بر منبر هدايت وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان، گوهر شب‌چراغ ساخته‌اند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد، رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهماني عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده‌اند.

سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براي قوم و ملت خود منذران صادقي شدند كه بندبند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهي كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظاري نمي‌رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم خود، اولين قربانيها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزه‌ها و روحانيت را درك كرده‌اند در خلسه حضورشان آرزويي جز شهادت نخواسته‌اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيده‌اند. يكي چون من عمري در ظلمات حصارها و حجابها مانده است و در خانه عمل و زندگي جز ورق و كتاب منيت نمي‌يابد و ديگري در اول شب يلداي زندگي، سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كتم عدمها به وجود نيامده‌ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفي بكنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسي مي‌شنويم، بگذارم و بگذرم.

[هشدار به طلاب]

من به طلاب عزيز هشدار مي‌دهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس­ مآب­ها باشند، از تجربه تلخ روي كار آمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم، كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده‌اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي­هاي بي‌مورد و ساده‌انديشي­ها سبب مراجعت آنان به پست­هاي كليدي و سرنوشت‌‌ساز نظام شود.

صفحات: 1· 2

ای عزیز!

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1392

چگونه گناه کنیم؟

«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» آیا نمی دانید كه خداوند می بیند(علق/14)
امام خمینی می فرمایند:انسان باید همواره به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حالی شاهد و ناظر اعمال و کارهای او است. اگر انسان متوجه باشد که خداوند همه‌جا وجود دارد و در هر حالی اورا می بیند، گناه نمی کند و دائماً مراقب کارهای خودش است. حضرت امام خمینی می فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.[صحیفه نور،انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1362، جلد 13، ص234]
انسان عارف، عالم را محضر خدا و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور می داند. چنین اعتقادی، نه تنها مانع از انجام گناه و خلاف از انسان می شود؛ بلکه سبب آسان شدن تحمّل سختی ها و مصیبتها نیز می‌گردد. روایت شده که مردی خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم، مرا موعظه‌ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود). امام فرمود: پنج کار انجام بده و بعد از آن، هرچه خواستی گناه کن (وگرنه دست از گناه بکش).
1. روزی خدا را نخور و بعد هرچه خواستی گناه کن. «فاوّلُ ذلک: لا تَأکُل رزقَ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
2. از ولایت خدا خارج شو و سپس هرچه خواستی گناه کن. «والثانی: اُخرُج مِن ولایهِ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
3. جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن. «والثالث: اُطلُب موضِعاً لایَراکَ واذنِب ما شِئتَ.»
4. آنگاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو آمد، اگر می توانی او را از خود دور کن و از دستش نجات پیدا کن، برو و هرچه می خواهی گناه کن. «والرّابع: اذا جاءَ مَلکُ الموتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عن نفسِکَ واذنِب ما شِئتَ.»
5. وقتی مأمور جهنّم خواست تو را وارد جهنّم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن. «والخَامس: إذا أدخلکَ مالک فی النّارِ فلا تَدخل فی النّارِ واذنِب ما شِئتَ.»[بحار الانوار، ج75، ص126]

رضای خداوند در مقام تقرّب به اوست
همه می‌دانیم که رضای خداوند اجل- با آنکه غنی بالذّات بوده و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد- در این است [که]: بندگان همیشه در مقام تقرّب به او باشند.
پس می‌دانیم که برای [به جهت] حاجت بندگان به تقرّب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرّب به درگاه الهی، محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می‌دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّب به او خواهد بود و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرّب و منتفع و به قرب خواهیم بود و فرق بین ما و سلمان- سلام‌الله‌علیه- در درجه طاعت و یاد او- که مؤثر در درجه قرب ما است- خواهد بود.
و آنچه می‌دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلای ما خواهد شد، باید بدانیم که آنها هر کدام مورد رضای خدا است، ایضاً 1 خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است. پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد تا به آخرین درجه قرب مستعدّ خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالیه رسیدند و ما بی‌جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد.
وَفّقنَا اللهُ لِتَرکِ الاِشتِغالِ بِغَیرِ رِضَاهُ، بِمُحَمّدٍ وَآلِهِ صلوات الله علیهم اجمعین.(آیت الله محمد تقی بهجت(ره)

 

اگر نفْس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول می‌کند

حبیبم حَسَنا(ای حسن)! خردمندِ پرهیزکار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زیان نرساند بلکه سود دهد، گویم که نمُرد، زنده‌تر شد. حکیمان گفته‌اند که اگر نفْس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول می‌کند. و گفتند روح از پرخوردن جسم می‌شود و جسم از کم خوردن روح می‌گردد. امام صادق‌علیه‌السلام فرمود: در خانه‌ای که خوانندگی (غناء) می‌شود از نزول بلاهای دردناک ایمن نیست و دعا مستجاب نمی‌شود و فرشتگان نازل نمی‌شوند و خدای متعال از اهل خانه اعراض نموده و روی رحمت برگردانیده است.
حبیبم حسنا! دنیا به مثل زنی زیبا و آراسته است. از مکر زنان اگر آگاهی از مکر دنیا ایمن مباش. با مردم باش و بی‌مردم باش، نه می‌شود با مردم بود نه می‌توان بی‌مردم. خدای، نور حضورت دهاد و سوز و شورت را افزون کناد.(آیت الله حسن حسن‌زاده آملی)

 

نازکان را سفر عشق حرام است
كدام یك از اینها را طی كرده‌ای، تو كه توقع محرمیت اسرار و قابلیت انعامات خاصه را می‌نمایی تو برو این‌گونه توقعات را از خواب نوشین سحر و لقمه چرب سرشب و از بی‌مبالاتی روز و از معاشرت نااهل و از میل به هوی و هوس داشته باش، تا سر نسپاری، سرّت نسپارند، تا اختیار را وانگذاری، مختار مطلقت نكنند، تا رشته كائنات نبُری، رشته محبّت نپیوندند، این است كه گفته شده:
نازكان را سفر عشق حرام است حرام كه به هر گام در این ره خطری نیست كه نیست(آیت الله محمد بهاری متولد 1265)

غصه معیشت دنیا
الحذر که فکر دنيا بر قلبت مستولي نشود و غصه معيشت دنيا، تو را از مطلوب حقيقي، دور نکند؛ چرا که اين، خيلي خسران است و تضاد با حق عبوديت هم دارد. چنان که غلامان سادات دنيوي هم اگر فکر نان خود باشند، فضولي است و آقايان بدشان مي آيد، علاوه بر اين که از اخلاق اراذل و پست ها و دون همت آن است که انسان، همتش بطن و فرج و مال و جاه اين دنياي دروغ باشد.
حيف نيست که انسان، سرمايه خود را که مي تواند با آن، کسب عالمي نمايد که مقرب درگاه حضرت ملک الملوک- تعالي - باشد، آن را صرف دنياي دني فاني لاشي ء بکند! لا سيما به ملاحظه اين که در کارهاي دنيويه هم، نص و تجربه، هر دو حکم مي کند که به دست آوردن دنيا، به سعي و تلاش نيست. هر کس قسمتي دارد و آنچه تقديرش شده، اگر از آن فرار هم بکند، آن را پيدا خواهد کرد.
ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي «رساله لقاء الله» (يا تصرف)

 

خدا می بیند!
توصیه درباره حیا از آقا مجتبی تهرانی
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می کنند. انسان در «حیا من الخلق» از این شرمش می آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر، انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می کنند، نیز حیا می کند. دسته اول روایات، «حیا من الله» را در همین رابطه مطرح می کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را می کنی باید از خد شرمت بیاید.
انسان با حیاء حتی «فکر گناه» هم نمی کند.
از خدا حیا کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی ودرونی ندارد. آیه اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می کنیم.

مبادا که از این انوار مقدس غافل شوی
بدان! بزرگترین و بایسته‌ترین کار برای سالک چنگ زدن به عنایت پیامبر اسلام و اهل پاک او و جلب شفاعت آنان است. آنان چونان ستارگان‌اند که وقتی یکی از دیده‌ پنهان شود دیگری بدرخشد. آنان خورشید ظلمت‌زا، آموزگاران اهل تقوا و حجت‌های خدا بر آفریدگانند و نیکوترین دعوت، ویژه آنان است. فروغ همه انوار و آشکار کننده و به فعلیت رساننده استعدادها و نتیجه‌هایند. از پرتو نور آنان، هستی پیدا شده است و به برکت وجود آنان استعدادها به فعلیت رسد و موجودات بار و نتیجه دهد. گنجینه اسرار حقّ‌اند. آغاز هر گشایش و پایان هر فرجامی به برکت وجود مبارک آنها است. 1 مبادا که از این انوار مقدس غافل شوی و از فیض کامل و همه‌گیرآنان محروم گردی. از رحمت پردامنه آنان نا امید مباش. زندگی و خط مشی آنان را الگوی خویش کن. بی‌گمان، آنان بهترین الگو و پیشوایند.( آیت الله محمد تقی اصفهانی (آقا نجفی)1262 هـ.ق)

پی‌نوشت:
1- «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِم». مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه کبیره.

 

نفس آزاد
نفسی آزاد است که مطيع غرايز و لذات حيواني نباشد.
مرحوم آخوند ملاصدرا در حكمت متعاليه مي گويد: نفس انساني يا مطيع غرايز بدني و لذات حيواني است يا نه، اگر مطيع غرايز و لذات حيواني نباشد آزاد است، چون آزادي در مقابل بندگي است. آزادي واقعي آن است كه در سرشت و گوهر انسان باشد و براي نفس حاصل گردد. آزادي آنگاه كه با حكمت پيوند بخورد، آدمي را قادر مي‏ سازد كه از اسارت ماديات و بند شهوات رهايي يابد و اين است كمال و فضيلت و سعادت و عزت انسان.
حق وتكليف دراسلام ، حضرت آیت الله جوادی آملی ،ص.53

 

 

معاونت تهذیب

امام حسین علیه السلام و عاشورا در کلام مقام معظم رهبری

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آذر, 1392

عاشورا، حرکتی در دو جبهه

… ماجرای عاشورا عبارت از یک حرکت عظیم مجاهدت آمیزی در دو جبهه است. هم در جبهه مبارزه با دشمن خارجی و بیرونی ـ که همان دستگاه خلافت فاسد و آن دنیاطلبانی بود که به این دستگاه قدرت چسبیده بودند و قدرتی را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای نجات انسان ها آورده بود استخدام و استثمار کرده بودند و عکس مسیری که اسلام و نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم خواسته بودند و اراده کرده بودند حرکت می کردند ـ و هم در جبهه درونی که آن روز که جامعه به طور عموم به سمت همان فساد درونی حرکت کرده بود…

اثر محبّت به امام حسین علیه السلام

… اگر محبّت در تشیع نبود این دشمنی های عجیبی که با شیعه شده باید او را از بین می برد. همین محبّت شما مردم به حسین بن علی علیه السلام ضامن حیات و بقای اسلام است این که امام [خمینی رحمه الله ] می فرمود: «عاشورا اسلام را نگه داشت» معنایش همین است…

عاشورا، محرک مسلمانان

ماجرای حسین بن علی علیه السلام حقیقتا موتور حرکت قرون اسلامی در جهت تفکرات صحیح اسلامی بوده است. هر آزادی خواه و هر مجاهدِ فی سبیل اللّه و هرکس که می خواسته است در میدان خطر وارد شود از آن ماجرا مایه گرفته و آن را پشتوانه روحی و معنوی خود قرار داده است. در انقلاب ما این معنی به صورت بینّی واضح بود…

بی نظیر بودن واقعه عاشور

از اوّل تا آخر حادثه عاشورا به یک معنی نصف روز بوده، به یک معنی دو شبانه روز بوده [است]… شما ببینید این نصف روز حادثه چه قدر در تاریخ ما برکت کرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است… در تاریخ تشیع، بلکه در تاریخ انقلاب های ضدظلم در اسلام ـ ولو از طرف غیر شیعیان ـ حادثه کربلا به صورت درخشان و نمایان اثربخش بوده… من هیچ حادثه ای را در تاریخ نمی شناسم که با فداکاری آن نصف روز قابل مقایسه باشد.

فلسفه قیام امام حسین علیه السلام

در زیارتی از زیارت های امام حسین علیه السلام که در روز اربعین خوانده می شود جمله ای بسیار پر معنی وجود دارد و آن این است: «و بَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لِیَسْتَفیدَ عِبادَکَ مِنْ الجَهالَة». فلسفه فداکاری حسین بن علی علیه السلام در این جمله گنجانده شده است. زائر [امام حسین علیه السلام ] به خدای متعال عرض می کند که این بنده تو، این حسین تو، خون خود را نثار کرد تا مردم را از جهالت نجات بدهد و [از] «حیْرةُ الضَّلالَةِ»؛ [هم چنین تلاش کرد] مردم را از سرگردانی و حیرتی که در گم راهی است نجات بدهد…

نتیجه تفکر در مسئله عاشور

هرچه درباره مسئله عاشورا و قیام حسینی بیشتر فکر کنیم باز هم این قضیه در ابعاد مختلف دارای کشش و گنجایش اندیشیدن و بیان کردن است. هرچه بیشتر درباره این قیام عظیم فکر کنیم، ممکن است حقایق تازه ای بیابیم…

اثر عزاداری های سنتی

این عزاداری های سنتی مردم را به دین نزدیک می کند.

منبع: حوزه نت

نقشه راه بسیج را از نگاه ولی بخوانیم!

نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392

امام صادق ـ علیه الصّلاة و السّلام ـ به اصحابش می‌فرمایند:

جورى عمل کنید در بین مردم که هر کس شما را می‌بیند، بگوید اینها یاران امام صادقند، رحمت خدا بر امام صادق؛ مایه‌ تحسین براى ما بشوید. رفتار یکایک عزیزان بسیجى، شما جوان‌ها، شما عناصر پاک، شما دل‌هاى پاکیزه و روشن، رفتار یکایک شما با آحاد مردم ـ که خیلى‌هایشان همان طور که گفتم به معناى واقعى کلمه بسیجى‌اند.

*******************

به گزارش تابناک در سالروز تشکیل بسیج مستضعفان به فرمان حضرت امام خمینی (ره) به سال ۱۳۵۸، بر آن شدیم ‌با مرور پیام‌های رهبر معظم انقلاب ـ که خود را همیشه بسیجی دانسته و چفیه را که یادگار بهترین بسیجی‌های این سرزمین بوده است، همواره بر گرده دارند ـ بتوانیم نقشه راهی را برای همه علاقه‌مندان به انقلاب و شجره طیبه بسیج ترسیم نماییم. آنچه می‌خوانید، گزیده‌ای از ده سخنرانی معظم‌له در جمع بسیجیان و گروه‌های ‌مردمی در سال‌های متمادی است:

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدللَّه ربّ العالمین. والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین.

سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین ارواحناله‌الفداء

اساس بسیج در جمهورى اسلامى‌ بر آگاهى است. کسانى که در جبهه‌هاى نبرد، در هشت سال جنگ تحمیلى و پیش از آن و مقدارى پس از آن ایستادند و جنگیدند، عَلى‌ بَصیرةٍ جنگیدند. فهمیدند که چه مى‌کنند، با چه کسى مى‌جنگند، چرا مى‌جنگند و از چه دفاع مى‌کنند. جوانان بسیجى ما، اگر شهرى و اگر روستایى، اگر به ظاهر مدرک تحصیلى نداشتند، اگر دانشگاهى و متخصّص عالى‌رتبه نبودند، هر که بودند، بارها از زبانشان شنیدیم که «ما براى خاک نمى‌جنگیم؛ ما براى یک وجب زمین نمى‌جنگیم؛ ما براى اهداف و آرمان‌هایمان مى‌جنگیم‌»؛ این‌‌‌ همان معرفت است.

جوانان بسیجى ما مؤمن‌اند، مطهّر‌‌ند، پاکند. امّا شاید در میان آن‌ها افرادى پیدا شوند که روح قوى نداشته ‌باشند و تسلیم ترفند دشمن و شیطان شوند. اینجا، تقوا به درد مى‌خورد. تقوا یعنى اینکه دایم مراقب خودمان باشیم و نگذاریم اشتباه کنیم. یکى از سلاح‌هاى ما، دعاست؛ «لایملک الّا الدّعاء. (۳)» ما دعا و سلاح دعا را داریم؛ سلاح تضرّع ‌و سلاح بکاء را داریم. ما از ترس، هیچ وقت گریه نمى‌کنیم. از هیچ ‌کس و هیچ قدرتى در دنیا نمى‌ترسیم. اما بزرگ‌ترین افتخار براى یک انسان مؤمن این است که در مقابل عظمت خداى خود، اشک بریزد؛ به حال خود گریه کند؛ بر گناهان خود و بر عمرى که در گناه گذشته است، تأسّف بخورد.

‌پیش خدا تضرّع کنید و همه چیز را با تضرّع، از خدا بخواهید. این بازوى قوى، این اراده نیرومند و پولادین، با دعاست که کارایى پیدا خواهد کرد. در میدان جنگ هم، پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین ـ علیهماالسّلام ـ دعا کردند و با تضرّع از خداى متعال خواستند. امام عزیز ما هم در جنگ دعا مى‌کرد. دل ما به دعاهاى آن بزرگوار و دعاهاى مؤمنین و صالحین، قرص بود. دعا‌ها را‌‌ رها نکنید. همه چیز را با دعا بخواهید.

(بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان
بسیج۲۷ /۰۸/ ۷۱ )

بسیج از طرفى به معناى حرکت خود‌جوش مردمى است؛ مردمى که خودشان را صاحب مملکت خویش مى‌دانند؛ مردمى که به ویژه جوانانش‌ با معنویّت هستند و دلشان با خدا آشناست؛ مردمى که اوّلاً از هر گونه انحراف در مشى کلّى کشورشان آگاه مى‌شوند، ثانیاً از آن رنج مى‌برند و ثالثاً در مقابل آن انحراف مى‌ایستند. این، معناى بسیج است.
نقشه راه بسیج را از نگاه ولی بخوانیم!
بسیجى کسى است که براى ارزش‌هاى اسلام، اهمیت قائل است و معتقد به خدا و خاضع و خاشع در مقابل پروردگار عالمیان است. در دل، مشتاق صلاح است و مى‌خواهد صالح و پاک باشد و از رذایل اخلاقى دور بماند. مى‌خواهد روز به روز اُنس خود را با خدا بیشتر کند و بنده او باشد و بر طبق فرمان او زندگى کند. بسیجى این راه را راه سعادت مى‌داند. او سعادت را در شهواتِ زودگذرِ زندگى و پوشیدن لباس ‌رنگارنگ و قرار گرفتن در معرض دید این و آن برای ‌ارضاى یک ساعته نمى‌داند. روح او با این چیزهاى کوچک و حقیر، ارضا نمى‌شود؛ روح او با معارف الهى ارضا می‌شود.

بسیجى بلندهمّت است. خواسته‌هاى او بزرگ و در حدّ اعتلاى کشور است. خواسته او، نجات همه آحاد بشر و رفع فساد و فقر و تبعیض و بى‌عدالتى و سلطه دشمن است. او از اینکه زیر پرچم امریکا یا دیگر قدرت‌هاى بیگانه زندگى کند و مثل حیوانات بچرد، بیزار است. براى او فرق مى‌کند و مهم است که چه کسى بر کشور او فرمان براند: یک انسان فاسد و فاسق و فاجر و مزدور بیگانه، یا بندگانِ صالح خدا. او به اینکه در خانه و در محیط زندگى‌اش، حکومتِ اللَّه مستقر باشد یا حکومت دشمنانِ اللَّه، اهمیت مى‌دهد. لذا براى این کار مى‌ایستد.

(بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان ۸ /۰۹/ ۷۴)

صفحات: 1· 2

واجب بزرگ اسلامي

نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392

مقام معظم رهبري (مدظله):

امام حسین علیه السلام قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از

تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى،

یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ ‌در جامعه اسلامى است، انجام دهد.

این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهى از منکر است؛ بلکه خودش یک مصداق ‌بزرگِ امر به معروف و نهى از منکر است.

البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مى‌رسد؛ امام حسین علیه السلام براى این آماده بود.

گاهى ‌هم به نتیجه شهادت مى‌رسد؛ براى این هم آماده بود.‌

74/3/19


مصائب اسارت اهل بیت (علیهم السلام)

نوشته شده توسطرحیمی 6ام آذر, 1392

به گزارش خبرنگار اسراء نیوز؛ حضرت آیت الله جوادی آملی همزمان با شب دوازدهم ماه محرم الحرام در جمع عزاداران حسینی سخنرانی فرموده و در بخش پایانی سخنان خود به بیان مصائب اسارت اهل بیت[علیهم السلام] پرداختند.

متن سخنان معظم له بدین شرح است:

امشب که دوازدهم محرم است طبق برخي از نقل‌ها سالروز شهادت وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) است. امام سجاد(سلام الله عليه) رهبري قافله را به عهده داشت، ولي براي اينکه نفهمند او امام زمان است به وجود مبارک زينب کبرا(سلام الله عليها) دستور مي‌داد و زينب کبرا انجام مي‌داد.

مشکلاتي که براي اهل بيت از عصر عاشورا وارد شد بسيار توانفرسا بود، چون طبق دستور حضرت شب عاشورا اين خيمه‌ها را نزديک‌تر کردند، اين طناب‌ها را به هم نزديک کردند، يک قوس کمتري را اين خيمه‌ها اشغال کنند تا اطراف اين خيمه خندقي بِکَنند و آتش روشن کنند که دشمن از پشت سر حمله نکند. فقط اين خميه دارالحرب بود که مجاهدان مي‌رفتند و نعش‌هاي شهدا را برمي‌گرداندند قسمت جلو باز بود بقيه پشت خيمه‌ها همه خندق بود.

حالا عصر عاشورا که شد اينها مهاجمان با تاخت و تاز آمدند براي غارت, بچه‌ها زير اين دست و پا چطور فرار بکنند؟!

خدا مي‌داند راه که يک‌طرفه بود، همين جلوي خيمه دارالحرب بود، دستور رسيد «عليکنّ بالفرار» ولي بسيار سخت بود.

موقع خداحافظي و وداع اين اهل بيت از ابدان طيّب و طاهر وقتي فرا رسيد، ببينيد دختر, پدر را نشناسد!

به زينب(سلام الله عليها) مي‌گويد عمه! اين‌که در کنارش اين همه ناله مي‌زني، نعش چه کسي است؟

«عمّتي هذا نعش مَن؟» فرمود: «هذا نعش أبيک الحسين» اين نعش پدر بزرگوارت حسين‌بن‌علي‌بن‌ابي‌طالب است.

روز يازدهم که اينها را از کربلا عبور دادند آوردند به کوفه، مي‌بينيد وجود مبارک زينب کبرا با جلال و عظمت وارد شد اما «وعليها أرذل ثيابها و هی متنکّرةً» وارد شد يا «متکبّرةً» وارد شد، ابن‌زياد بعد از شناخت زينب کبرا(سلام الله عليها) گفت:

«کيف رأيت صُنع الله بأخيک؟!» زينب کبرا پاسخ داد آزمون الهي از طرف خداست, مقاومت و پايداري برادرم از طرف بنده يعني مخلوق خدا, اينها «ما رأيت الاّ جميلا» بسيار زيبا بود ما جز خوبي چيز ديگري نديديم، نه تنها خوب بود, بلکه جز خوبي چيز ديگري نديديم! اما آن کاري که تو و لشگريان شما کردند، آنکه کيفر تلخ الهي را به همراه دارد.

سخنراني وجود مبارک زينب کبرا در کوفه آنها را خاموش کرد، بعد ابن‌زياد رو کرد گفت: اين جوان کيست؟ گفتند اين علي‌بن‌الحسين است. ابن زياد گفت: علي‌بن‌الحسين را که خدا ـ معاذ الله ـ در کربلا کُشت, امام سجاد فرمود:

«کان لي أخٌ يُسمّي عليّاً» من برادري داشتم به نام علي او را لشکريان شما کُشتند. بيان تند و رسواکننده امام سجاد(سلام الله عليه) در مسجد کوفه باعث شد ابن‌زياد قصد قتل امام سجاد را بکند، زينب کبرا(سلام الله عليها) برخاست فرمود تا من زنده‌ام اجازه نمي‌دهم به برادرزاده من اهانتي بکني. آن‌گاه خود زين‌العابدين(سلام الله عليه) فرمود عمه من خودم پاسخ مي‌دهم فرمود ابن‌زياد «أبالقتل تهدّدنا فإنّ کرامتنا الشهادة» ما را با مرگ مي‌ترساني کرامت ما در شهادت ماست. ولي من پيشنهادي دارم، اگر قصد کشتن مرا داري يک مَحرم براي اين قافله فراهم بکن که اينها را به مدينه برساند!

شايد در چنين فرصتي، هنگام دفن شهدا فرا رسيد، گرچه بني‌اسد در دفن اين ابدان به حسب ظاهر شرکت کردند، نماز خواندند، دفن کردند، اما در حقيقت وجود مبارک امام سجاد اينها را همراهي مي‌کرد، در عالَم معنا وجود مبارک پيغمبر, چون در مدينه خواب ديدند که وجود مبارک پيامبر با موي ژوليده, خاک‌آلود، از آن حضرت سؤال کردند چه خبر است؟ فرمود الآن از دفن فرزندم حسين‌بن‌علي برگشتم! آن در عالم معنا با حضور وجود مبارک پيغمبر انجام شد، اما به حسب ظاهر اين نشئه, وجود مبارک امام سجاد از زندان کوفه به کربلا آمد و اين بني‌اسد را راهنمايي کرد، چون بني‌اسد اين کُشته‌ها را نمي‌شناختند، کشته يا با لباس شناخته مي‌شود يا با سر شناخته مي‌شود، سالار شهيدان که لباسش غارت شد، سر مطهّرش بريده شد, بدن مطهّرش زير سُم اسب‌ها لِه شد، بدني که دختر, پدر را نشناسد خب ديگران نمي‌شناسند.

وجود مبارک امام سجاد همه اينها را راهنمايي کرد، سالار شهيدان را پيشاپيش و همه شهدا را، اول علي‌بن‌الحسين را پايين پا و ساير شهدا را پايين پا دفن کرد. نوبت به قمر بني‌هاشم که رسيد حضرت دستور داد قبر عمويم بايد مستقل باشد، بارگاهش بايد جدا باشد، آن بدن را دستور نداد که همراه ساير شهدا يکجا دفن بشود، براي قمر بني‌هاشم هم قبر جدايي درست کرد. دو کار علي‌بن‌الحسين امام سجاد(سلام الله عليه) درباره قمر بنی هاشم کرد که درباره ساير شهدا نکرد.

مستحضريد رود عظيمي از دجله در شمال شرقي کربلا مي‌ريزد که مي‌گويند فرات, فرات يعني آب شيرين, اين آب, آب فرات در شمال شرقي کربلاست، جايي که رود جاري باشد رودخانه‌اي باشد اطراف آن ني‌ها و علف‌ها فراوان است، اين حصيربافي هم آنجا فراوان است، تهيه حصير, تهيه بوريا, تهيه نِي اينها در آن منطقه آسان بود، فرمود حصيري بياوريد که من اين بدن مطهر را در آن حصير بپيچم و دفن کنم, حصير آوردند آن بدن مطهر را آورد، ساير ابدان را وجود مبارک امام سجاد(سلام الله عليه) دستور مي‌داد به خاک بسپارند اما درباره دو بدن شخصاً وارد قبر شد يکي بدن حسين‌بن‌علي بود، يکي بدن عباس‌بن‌علي(سلام الله عليهم)؛ اگر به حضرت مي‌گفتند شما به تنهايي چگونه اين بدن را به خاک مي‌سپاريد مي‌فرمود:

«إنّ معي مَن يعينني» با من کساني هستند که مرا کمک کنند، اين کار را کردند.

يکي از آداب و سنن دفن ميّت اين است وقتي ميّت را به طرف قبله دفن کردند به پهلو خوابانده‌اند، کفن را از صورتش باز کنند صورتش را روي خاک بگذارند، بگويند:

«عفوک, عفوک, عفوک»

وقتي سالار شهيدان سر در بدن ندارد، وجود مبارک امام سجاد اين عمل را چگونه انجام بدهد؟! و همچنين درباره قمر بني‌هاشم اين کار را شخصاً انجام داد فرمود:

«إنّ معي من يعينين» هم درباره عموي خود, هم درباره پدر بزرگوارش. وقتي قبر تأمين شد وجود مبارک حضرت از قبر بيرون آمدند خاک ريختند, با انگشت نوراني روي قبر حسين‌بن‌علي نوشت: «هذا قبر حسين بن علي بن ابي طالب الّذي قتلوه عطشاناً» اين قبر حسين است که با فاصله کم با اين رود عظيم او را با لب تشنه شهيد کردند.

«السلام عليکم يا أهل بيت النبوّة و يا معدن الرسالة و يا مختلف الملائکة السلام علي الحسين و علي علي‌بن‌الحسين و علي أولاد الحسين و علي أصحاب الحسين و رحمة الله و برکاته»

يا مَن يقبل اليسير و يعفو عن الکثير إقبل مِنّا اليسير واعفوا عنّا الکثير اللهمّ لا تجعله آخر العهد مِن اقامة العزاء و إن جعلته واجعلنا مرحومين و لا تجعلنا محرومين

منبع: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء