« هر وقت خسته شدی یک تکان به خودت بده!​تدبیر مرحوم کاشف الغطاء برای کمک به فقرا »

زن و مرجعیت

نوشته شده توسطرحیمی 16ام فروردین, 1395

زن و جامعه در نگرش استاد مطهری:
مقدمه:

آنچه تحت عنوان زن و جامعه در نگرش استاد مطهري(قده) ارائه مي‏شود حاصل آن بخش از نظرات و آثار انتشار نيافته استاد است كه اينك دهمين قسمت آن را تقديم خوانندگان گرامي مي‏نماييم. اين مقالات به استناد مطالبي است كه از نوارهاي استاد در اين باره برجاي مانده و عينا استخراج شده است.

شيوه پسنديده آن حكيم فرزانه اين بود كه تأليفات خويش را قبل از تكميل و انتشار، به صورت سخنراني و درس در مجامع عمومي يا محدود و گاهي بيش از يك بار مطرح مي‏نمود تا از جامعيت بيشتري برخوردار باشد. چنان كه در پيش نيز توضيح داديم ايشان براي كتاب «نظام حقوق زن در اسلام» مباحث ديگري را منظور نموده بود تا پس از تكميل به عنوان جلد دوم كتاب انتشار دهد و حتي فهرست مباحث و بسياري از فيشهاي مقدماتي و تحقيقي آن را فراهم آورده بود ولي با شهادت ايشان اين دفتر بسته شد. مباحثي كه تاكنون تحت عنوان «زن و سياست»، «زن و شهادت» و «زن و قضاوت» ارائه نموده‏ايم در همين چارچوب بوده است.

موضوع «زن و مرجعيت» نيز در همين توضيح مي‏گنجد.

اينك و پس از گذشت سالها از پيروزي انقلاب اسلامي و آن همه روشنگري توسط اسلام‏شناسان و بويژه در رأس آنان حضرت امام خميني(ره)، پذيرش بسياري از ديدگاهها و افكار، در ميان محافل مذهبي امري آسان بشمار مي‏رود، البته اين واقعيت را نمي‏توان ناديده گرفت كه هنوز هستند اذهان و محافلي كه حتي از طرح اين گونه مباحث نيز احساس و اظهار نگراني مي‏كنند. اينان نه به خود اجازه طرح اين گونه مباحث را مي‏دهند و نه تحمل شنيدن آن را از ديگران دارند. اين همه نشان دهنده عظمت افكاري است كه آن حكيم شهيد داشت و بالاتر از آن شجاعتي بود كه در طرح ديدگاههاي خويش به خرج مي‏داد. او چوب اين افكار و اين شجاعت را مي‏خورد و عاقبت نيز خون سرخ خويش را شاهد گويايي بر حقانيت خود ساخت.

ما معتقديم همان گونه كه خود استاد شهيد در مقدمه ناتمامي كه بر كتاب مسأله حجاب در آخرين ماهها و روزهاي عمر پربركت خويش نگاشته، نشان داده است اگر امروز حضور داشت و اينك به طرح چنين مباحثي مي‏پرداخت مباحثي جامعتر عرضه مي‏نمود. او كه فقيهي حكيم و حكيمي ملتزم به حدود شرعي و ملاكهاي ديني بود با جامعيت كم‏نظير خويش به گونه‏اي به طرح و ارزيابي مسايل مورد نظر پرداخته است كه هنوز پس از سالها، طراوت و راهگشايي خويش را داراست و در بسياري موارد حتي بيش از گذشته مي‏تواند منشأ اثر باشد. 4ـ آنچه اينك در پيش روي داريد طرح ديدگاه استاد فرزانه در باره اجتهاد و مرجعيت زن در احكام اسلامي مي‏باشد. اين مطالب نيز همانند مباحث قبلي عينا از نوار استخراج شده و به صورت مقاله تدوين يافته است و آنچه در بين گيومه مي‏آيد عين مطالب استاد است. در قسمت قبل كه اختصاص به موضوع قضاوت بانوان داشت پس از بررسي ادله مخالفينِ جواز قضاوت زن، وعده كرديم كه بخشي از بحث كه مي‏تواند به عنوان تكمله بحث قضاوت زن به شمارآيد، همراه به بحث «مرجعيت زن» خواهد آمد. در اينجا شما را به پي‏گيري اين بحث دعوت مي‏كنيم.

* * *

متن مقاله:

«آيا زن مي‏تواند مفتي و مرجع تقليد باشد؟» اين سؤالي است كه استاد شهيد، بحث در باره مرجعيت زن را با آن آغاز مي‏كند؛ با اين پيش‏ فرض كه زن نيز داراي شرايط لازم باشد، يعني حداقل از نظر علمي در شرايطي مساوي با مردي كه او نيز مجتهد است، قرار داشته باشد. بنابراين سؤال مذكور در شرايطي است كه هم زن مجتهد وجود دارد و هم مرد مجتهد و زن از نظر مقام اجتهاد نسبت به مرد مذكور در مرتبه‏اي برتر قرار دارد و يا لااقل مساوي اوست.

استاد شهيد در مقايسه اين بحث با مسأله قضاوت بانوان تصريح مي‏كند «از باب قضا كم‏دليل‏تر و حتي بي‏دليل مطلق است.» آنگاه استاد در ميان كتب فقهي كه در اختيار داشته است اشاره به «مستمسك العروة الوثقي» از مرحوم آيت‏اللّه‏ حكيم(قده) مي‏كند و با اين يادآوري كه اين كتاب از جمله كتب فقهي است كه به اين مسأله پرداخته است، تحليل فقهي آن مرحوم را شرح مي‏كند. شايسته است ابتدا متن كامل اين تحليل را درج نماييم. آنگاه به توضيحات استاد خواهيم پرداخت: «و امّا اعتبار الرُجُولة، فهو ايضا كسابقه عند العقلاء و ليس عليه دليل ظاهر غير دعوي انصراف اطلاقات الأدلة الي الرجل و اختصاص بعضها به. لكن لو سُلِّم فليس بحيث يصلح رادعا عن بناء العقلاء و كأنّه لذلك أفتي بعض المحققين بجواز تقليد الانثي و الخنثي.»1 به شرح عبارات فوق با استفاده از جملات استاد شهيد توجه فرماييد:

«آيا «مردي» در مرجع تقليد معتبر هست يا نه؟چون دليل عمده در باب تقليد بناء عقلاء است، همين طور كه ما سابقا در باب بالغ و غير بالغ گفتيم، عقلاء در اين جهت فرقي ميان زن و مرد نمي‏گذارند. يعني اگر، چون رجوع كردن به مرجع تقليد، مثل رجوع كردن به طبيب است، اگر دو طبيب باشد، يكي زن و يكي مرد و هر دو مساوي باشند، عقلا فرقي نمي‏گذارند كه به زن رجوع كنند يا به مرد و اگر زن اعلم از مرد باشد و حاذقتر از مرد باشد زن را ترجيح مي‏دهند، پس از نظر بناء عقلا كه اصل اساسي تقليد است، فرقي ميان زن و مرد در اين جهت نيست. [يعني] همين طور كه اگر مردي اعلم بود بايد به او رجوع شود، زني [هم] اگر اعلم بود به او رجوع مي‏كنند و ما هيچ دليلي نداريم غير از اينكه كسي ادعا بكند كه ادله ما منصرف به مرد است. «منصرف به مرد است» يعني چه؟ يعني وقتي مثلاً گفتند «فقيه»، مقصود مرد است.

ايشان (مرحوم حكيم«قده») مي‏گويند كه در بعضي از اينها هم شايد يك كلمه رجل ذكر شده باشد. اينكه مي‏گوييم «شايد» چون قطعي نيست. ايشان (مرحوم حكيم«قده») مي‏گويند با فرض اينكه ما يك چنين انصراف ادله‏اي داشته باشيم، [ولي] چون اساس تقليد بناء عقلا است، آنها به شكلي نيست كه بتواند مانع اين بناء عقلا باشد. بناء عقلاء اين است كه اگر يك نفر «اعلم» باشد و ديگري غير اعلم، آن «اعلم» چه زن باشد و چه مرد، آن اعلم را ترجيح مي‏دهند ولو زن باشد. [مرحوم حكيم] مي‏گويد اساس تقليد هم بناء عقلا است. اين انصراف ادله و اين حرفها چيزي نيست كه بتواند جلوي اين دليلِ محكم را بگيرد. بعد مي‏گويد: و گويا به همين جهت است كه بعضي از محققين علماي ما فتوا داده‏اند كه تقليد زن و تقليد خنثي جايز است.» استاد مي‏افزايد:

«ديگر خود ايشان هيچ اظهار نظري نمي‏كند. معلوم مي‏شود كه نظر خود ايشان هم همين است. منتها بدون اينكه اظهار نظر بكند دليل را ذكر مي‏كند.» تفاوت موضوع «افتاء» با موضوع «قضاوت» استاد شهيد تأكيد دارند كه بحث قضاوت با موضوع مرجعيت و مقام افتاء در ارتباط با محور بحث تفاوت دارند با اين بيان: «حقيقت اين است كه باب افتاء با باب قضاء فرق دارد. هم از جهت ادله، چون در آنجا اجماع هست، در اينجا اجماع نيست. در آنجا بالاخره همان روايات ضعيف بود، اينجا همان روايات ضعيف هم نيست. يك جهت ديگر هم فرق دارد.» اين همان جنبه‏اي از بحث است كه در قسمت پيش وعده كرديم كه خواهد آمد. «و آن اين است كه (روي همين جهت نمي‏شود كسي بگويد زن از نظر اسلام مي‏تواند قاضي باشد.) ما يقين داريم كه اسلام كوشش دارد تا حد امكان زن را از متن اجتماع بيرون نياورد. در باب شهادت هم گفتيم كه البته تا حد امكان. نه حتما. نمي‏خواهيم بگوييم به طور حتم بايد اين جور باشد، ولي اسلام عنايتي دارد در جايي كه زن هست، مرد هم هست و يا يك حاجت اجتماعي است كه زن و مرد هر دو مي‏توانند انجام دهند، مي‏گويد اين كار را مرد بكند. مي‏خواهد تا حد امكان زن به كارهاي خانوادگي بيشتر اشتغال داشته باشد.» استاد شهيد پس از اين توضيح به جهت ديگري از همين بحث، مي‏پردازد و آن اينكه:

«باب قضاوت، مسلّم باب احساسات است. اصلاً قاضي، شرطش قساوت قلب است، مثل جلادي، مثل به دار كشيدن. اجتماع افرادي را لازم دارد كه در مواقع لزوم بايد طناب دار را بدست بگيرند. اجتماع لازم دارد در مواقع لزوم يك نفر را سنگسار بكند. يك نفر را بايد تيرباران بكند. حالا حتما اين كارهايي كه با عواطف انسان سر و كار دارد و بايد كسي كه مجري اين كار است خالي از عاطفه باشد حتما بايد زن اين كار را بكند؟ باب قضاوت بسيار، بسيار احتياج دارد به اينكه قاضي خالي از تأثر باشد؛ نه تأثر مهرباني و نه تأثر خشمگيني. موضوعاتي كه مي‏آيد موضوعاتي عصباني كننده است كه بر قاضي عرضه مي‏شود. اين هم خودش يك مؤيدي است كه بگوييم زن پست قضاوت را بدست نگيرد.» مي‏بينيد كه در نگاه استاد شهيد باب قضاوت با چارچوب افتاء و مرجعيت تفاوت دارد. رجوع جاهل به عالم يك بناء و اصل عقلايي است و عقلا نيز در اين خصوص تفاوتي بين زن و مرد قايل نيستند. ملاك آنان براي رجوع آگاهي و علمي است كه شخص دارا مي‏باشد و طبعا اين آگاهي در هر كس بيشتر باشد بر اساس اين اصل عقلايي بايد به او مراجعه كرد و به تعبير استاد شهيد: «باب افتاء فقط به علم كار دارد. مفتي در خانه خود نشسته است، دارد كار مي‏كند، فكر مي‏كند و فتوا مي‏دهد. فتوا را هم در رساله‏اش مي‏نويسد و مردم هم بايد عمل كنند. نه احتياج دارد بيايد در اجتماع بزرگ و با مردم سر و كله بزند و نه احتياج دارد قساوت قلب داشته باشد.» و بدين ترتيب آن فقيه شهيد تصريح مي‏كند:

«بنابراين در باب افتاء به طور قطع، هيچ دليلي بر اين نداريم كه «افتاء» منحصر به مرد است و زن اگر شرايط ديگر را دارا باشد، مساوي مرد است [و[ مانند مرد مي‏تواند مرجع تقليد باشد و اگر فرض كنيم در شرايطي هستيم [كه] يك زن وارد [و عالم[ شده است و اين زن از مردها [ي ديگر] اعلم است، عادل هم هست و ديگر شرايط را هم دارد. روي ادله فقهي بايد بگوييم تقليد از آن زن جايز است و بلكه تقليد آن زن واجب است.»

البته استاد در همين جا يادآور مي‏شوند كه اين را به عنوان يك فرض مي‏گويند، اما اينكه عملاً نيز چنين امري به وقوع پيوندد بر اساس آنچه در بحث شهادت زن گذشت اينجا نيز با ترديد مي‏گذرند. «چون هنوز اين جهت موضوع استعداد فكري و عقلي زنان (قبلاً هم گفتيم) براي ما صد در صد محرز نيست كه واقعا اگر زنها وارد ميدان شوند به اين حد مردها مي‏رسند يا نه؟ اين براي خود من مجهول است.»

* * *

منبع:پایگاه پارسا

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
3.0 stars
(3.0)
نظر از: مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه [عضو] 
3 stars

سلام ممنون.مطالبتون جذاب و خواندنی بود.
میشه لطف کنید بگید چطوری در پایان مطالب از کلمه «ادامه» استفاده می کنید؟

1395/01/16 @ 14:05


فرم در حال بارگذاری ...