« نقش انتظار فرج در زندگى ما | انسان، حامل امانت الهى » |
سبک زندگي حسيني (2)
نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1391صبر و استقامت
در زندگي همه پيامبران و اولياي الهي، «صبر» جايگاه ويژه اي دارد. در حيات حسيني نيز صبوري و استقامت در راه هدف و مبارزه و جهاد، درس آموز است.
کسي ميتواند با فشارهاي دروني و بيروني مقابله کند و اهل مبارزه و جهاد باشد که از عنصر «صبر» برخوردار باشد. در عاشورا، با اوج اين صفت نيروبخش مواجهيم، چيزي که امام و اصحابش و خانواده اش را چهره پيروز اين مبارزه ساخت.
امام وقتي حرکت خود را آغاز کرد، فرمود:
«ايها الناس: فَمَن کان منکم يصبرُ علي حدِّ السّيف و طَعن الأسنّه فَليقُم مَعَنا و الاّ فلينصرف عنّا»1؛ اي مردم! هر که از شما که بر تيزي شمشير و ضربت نيزهها تاب تحمل و استقامت دارد با ما بماند و الا از همراهي ما برگردد.
امام، شرط همراهي افراد را در اين حماسه، «صبر» دانست. شعار ايستادگي و مقاومت، در خطبهها و رجزهاي امام و ديگر شهدا ديده ميشود. حتي امام روز عاشورا در خطبه اي که با «صبراً بني الکرام» آغاز ميشود، آن همراهان شريف و بزرگ زادگان را دعوت به صبر کرد و فرمود استقامت کنند، چرا که مرگ، پلي است که آنان را از رنج و سختي اين دنياي فاني به وسعت بي نهايت بهشت برين منتقل ميسازد.2
اين کلام امام حسين عليه السلام که فرمود: «نصبر علي بلائه و يوفنا اجور الصابرين»3؛ بر بلا و آزمون الهي صبر ميکنيم، خدا هم پاداش صابران را به ما ميدهد. درس ديگري از صبر آموزيهاي امام عاشورا است. در زيارت نامههاي مختلف امام حسين عليه السلام نيز به آن حضرت به عنوان پيشوايي که جهاد و صبر کرد تا خونش در راه خدا ريخته شد، خطاب ميکنيم.
زندگي به سبک اباعبدالله عليه السلام، حتماً با استقامت و صبر همراه است، چرا که حادثه کربلا،آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوري و شکيبايياند. حضرت امام خميني نيز در پيامي که ملت ايران را به مقاومت در برابر حملات دشمن بعثي به شهرها فراخواند، روي اين عنصر تکيه داشت و خانوادههاي شهدا و مفقودين و اسرار و جانبازان را با اين ويژگي که: «زندگي با عزت را در خيمه مقاومت و صبر، بر حضور در کاخهاي ذلت و نوکري ابرقدرتها و سازش و صلح تکميلي ترجيح ميدهند» ستود.4
حيات برتر
برخي زندگي را تنها خوردن و آشاميدن و استراحت و لذت ميدانند.
ولي حيات، مفهومي عميق تر و متعالي تر از اين دارد. عمر انسان، تنها با سالهايي که ميگذارند تعيين نمي شود ، بلکه عمل مفيد و صالح و اهداف برتر و تلاش براي دست يابي به کمالات انساني است که ارزش عمر انسان و حيات او را تعيين ميکند.
حسين بن علي عليه السلام هيج وابستگي و دلبستگي به اين دنيا نداشت. دنيا را در معرض زوال و فنا ميديد و ميفرمود که دنيا چراگاهي است که پيشينيان از آن چريده اند و خيري در آن نيست و چيزي جز اندک از آن باقي نمانده است.5
زندگي در کنار ظالمان را ماية دلتنگي و ملال ميدانست (والحياه مع الظالمين الا برماً)6 و انتخاب انسان را در ارزش حيات او مؤثر ميشمرد و هرگز حاضر نبود تن به عار و ننگ بدهد (الموت اولي من رکوب العار) و مرگ در راه عزت را «حيات جاويد» ميدانست: «ليس الموت في سبيل العز الا حياه خالده».7
اين نگرش نسبت به حيات، افقي عالي تر از حيات حيواني است و هر چه افق ديد، برتر و وسيع تر باشد، زندگي هم متناسب با آن خواهد بود.
زندگي بي مرگ در سايه جهاد و شهادت، حاصل عمر کساني است که جايگاه والاي انساني خود را ميدانند و حيات را تنها در محدوده ولادت تا مرگ، خلاصه نمي کنند. به تعبير امام امت: «شهادت در راه خداوند، زندگي افتخارآميز ابدي و چراغ هدايت براي ملت هاست»8 از اين رو، حسين بن علي زنده جاويد است و هر روز، انسانهاي مستعد را هدايت و راهنمايي ميکند و اين است مفهوم حيات برتر.
انتخاب برتر
لحظه لحظه زندگي انسان، برخوردار از انتخاب است و سعادت يا شقاوت افراد را هم همين انتخاب هايشان رقم ميزند. در وجود انسان،عقل و نفس وجود دارد. جاذبه دنيا و آخرت، او را به اين سو و آن سو ميکش. کششهاي نفساني يا رحماني، انسان را يا برتر از فرشته ميسازد، يا پست تر از حيوان ميکند، تا انتخاب انسان چه باشد.
همه صحنههاي عاشورا از آغاز تا پايان انتخاب بود. امام ميتوانست در مدينه بماند و تسليم باشد. ولي هجرت به مکه و کوفه را برگزيد. ميتوانست با حکومت يزيدي سازش کند ولي جهاد و شهادت را انتخاب کرد. ميتوانست از مکه به هر شهر ديگر برود، ولي کوفه را برگزيد. ميتوانست به زندگي مرفه چند روزه دنيا بينديشد ولي آخرت و سعادت ابدي را انتخاب کرد. وقتي در وسط راه، از شهادت مسلم و متفرق شدن يارانش در کوفه با خبر شد، ميتوانست برگردد، ولي ادامه را را انتخاب کرد. وقتي در مکه بود، حاکم مدينه ميخواست از يزيد براي امام حسين عليه السلام امان بگيرد؛ ولي امام با بيان اين که «فخير الأمان امان الله»،9 زير بار ذلت بار ظالمان نرفت. ياران او نيز چنين بودند. شب عاشورا امام بيعت را از آنان برداشت، تا هر که ميخواهد برگردد، ولي اصحاب وفادارش بقا را برگزيدند و تا شهادت، ماندند. حرّ ميتوانست همچنان فرماندهي از لشکر کوفه باقي بماند، ولي پيوستن به امام حسين و دست يافتن به شرافت شهادت را انتخاب کرد.
و… بسياري از اين انتخابهاي برتر که هر کدام ميتواند سرنوشت انسان را رقم بزند و عوض کند.
پيروان سيدالشهدا نيز اهل انتخاب برترند و هرگز رضاي خلق را بر رضاي خالق ترجيح نميدهند و به خاطر دنيا، دين را زير پا نمي گذارند و براي لذات دنيوي، سعادت اخروي خود را تباه نمي کنند.
متاع کفر و دين بي مشتري نيست
گروهي آن، گروهي اين پسندند
پي نوشت:
1. ينابيع الموده، ص 408.
2. نفس المهموم، ص 135.
3. بحارالانوار، ج 44، ص 367.
4. صحيفه نور، ج 20، ص 59.
5. ان هذه الدنيا قد تغيرت و تنکرت… (تحف العقول، ص 245).
6. مناقب، ج 4، ص 68.
7. اعيان الشيعه، ج 1، ص 581.
8. صحيفه نور، ج 10، ص 110.
9. وقعه الطف، ص 155.
فرم در حال بارگذاری ...