« نماز و بزرگى خداوندتا فرصت دارى ، توشه‏ اى برگير »

سفرنامه حج ( در میقات )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     تمثيل حج، تمثيل آفرينش انسان است، و تو، اي انسان، اي آنکه مشتاقانه با لقاء محبوب شتافته‌اي.
      اينجا، تمثيل مرگ است، که فرمود:

     «موتوا قبل ان تموتوا» و اين کفن است که مي‌پوشي تا پيش از آنکه مرگ ترا دريابد، تو با پاي خويشتن به مقتل عشق بشتابي و به مذبح معشوق. و چه مي‌گويي؟

     …لبيک اللهم لبيک،

     اکنون به ميقات آمده‌اي، و تمثيل ميقات، تمثيل وعده‌گاه قيامت، است که فرمود:

     «قل ان‌الاولين و الاخرين لمجموعون الي ميقات يوم معلوم»

    و اکنون تو به ميقات آمده‌اي و اينجا باب ورود به حرم کبريايي است،

     اي آنکه از خود به سوي خدا گريخته‌اي و به نداي آسماني «ففروا الي‌الله» لبيگ گفته‌اي، ورود به حرم کبريايي، بي‌احرام جايز نيست.

     و تو نخست بايد باطن را از حب ماسوي‌ الله تطهير کني،

     و اين‌گونه لباس عصيان را که شيطان بر تو پوشانده است، از تن برآوري و لباس ورود به حرم عشق بپوشي،

     و تمثيل احرام همين است، سفيد است، چرا که کفن است،و دوخت و آرايش ندارد، چرا که لباس تقوي‌است.
      رنگها از رخساره ها پريده است، و… دلها در سينه مي‌لرزد،‌ و…. صداها در گلوها پيچيده است… چرا که لحظه تشرف نزديک است، و دعوت‌ها به اجابت رسيده و حضرت حق (جل و علا) ترا به حرم خوانده است.

بشتاب، بشتاب، اي از خود گذشته، به سوي خدا بشتاب.

لبيک اللهم لبيک،

لبيک لا شريک لک لبيک، 

ان‌الحمد و النعمه لک و الملک

لا شريک لک لبيک.


فرم در حال بارگذاری ...