موضوع: "نکات اخلاقی"
عذر دیگران را بپذیریم
نوشته شده توسطرحیمی 15ام تیر, 1397
امام سجاد علیه السلام در روایتی به یکی از سیره های پسندیده اخلاقی در پذیرش عذر دیگران اشاره کرده اند .
قال علی بن الحسین علیه السلام:
“إِنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ
ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى یَسارِکَ وَ اعْتَذَرَ إِلَیْکَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.”
اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گردید و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذیر.
الکافی ، ج8 ص 153
تفاوت دخترها و پسره
نوشته شده توسطرحیمی 8ام تیر, 1397دخترها با پسرها در برخی ویژگی ها، تفاوت آشکاری دارند که برای آشنایی کوتاه، به قسمت هایی اشاره می شود:
- تفاوت در عواطف و احساسات
دختران با پسران در عواطف و احساسات تفاوت های آشکاری دارند. دخترها، بهتر و سریع تر تغییرات احساسی و عاطفی دیگران را حس می کنند و آسان تر افکار و احساسات خود را با دیگران سازگار و از دیگران مراقبت می کنند. گفت وگو و تبادل نظر در پسران وسیله ای برای انتقال پیام است؛ اما در دختران بیشتر ابزاری برای ارتباط عاطفی و همدلی است. دختران بیشتر دست خوش احساسات می شوند و در مهار احساسات و پنهان نگاه داشتن آن دقت دارند.
جان گری می گوید: به دلیل عاطفی تر بودن زنان، آنان از شوهرشان بیشتر دل سوزی می خواهند؛ اما مردها بیشتر اعتقاد و اعتماد همسرشان را خواستارند.
وقتی مرد نشان می دهد که به احساسات همسرش و به آنچه در دل او می گذرد اهمیت می دهد، زن حس می کند که شوهرش نگران و دل واپس و غم خوار اوست.
پاپالیا با پذیرش احتمال وجود تفاوت های روان شناختی زن و مرد به دلیل تفاوت زیستی، بر این باور است که برتری زنان در مهارت های زبانی باعث شده زنان بتوانند احساسات خود را بهتر و قوی تر ابراز نمایند.
بسیاری از پژوهش های صورت گرفته نشان می دهد که دوستی و صمیمیت برای دختران بیش از پسران اهمیت دارد و این نشانه قوی بودن عواطف و احساسات در زنان است.
تزکیه نفس
نوشته شده توسطرحیمی 17ام فروردین, 1397
«تهذیب نفس» هدف و غایت بعثت پیامبران الهی بوده و از اینرو همواره مورد توجه رهبران الهی از آدم تا خاتم، از خاتم الانبیاء تا خاتم الاوصیاء و مربیان نفوس انسانی بوده است. هر کدام از انبیاء الهی به نوبه خود، بشر را به تزکیهی نفس فراخواندهاند و در این راه از هیچ گونه سعی و تلاش دریغ نکردهاند. انبیاء و رهبران آسمانی و دینی «خُلق مجسم» بودند و مردم آن زمان به پاکی و طهارت آنها شهادت میدادند به همین خاطر مردم به ویژه جوانان تحت تأثیر آنها قرار میگرفتند. پس از دوران ائمه اطهار ودر غیبت کبری، علمای دین نیز به مسئلهی تهذیب نفس و تهذیب اخلاق توجّههی ویژهای را مبذول داشتند و با نگارش کتب اخلاقی سعی بر آن داشتند تا با تشریح منازل، تنظیم مراحل، تبیین موانع و… این سیر معنوی و روحانی را به صورتی قاعدهمند ارائه کرده و رهپویان طریق کمال را در این مسیر راهنمائی نمایند. از آن جمله میتوان به مکارم الاخلاق طبرسی، جامع السعادات نراقی، المحجة البیضاءفیض کاشانی، معراج السعادة ملامهدی نراقی و… اشاره کرد. تحقیق حاضر در پی آن است تا با استناد به آثار تألیف شده در این زمینه شمِّهای از جوانب مختلف این سیر انسانساز را به نمایش گذارد و گزارشی مختصری از مراحل، موانع و… آنرا ارائه دهد.
توضیح واژگان کلیدی بحث
الف) تزکیه
امّا در اصطلاح، تزکیه به معنای پاکیزه کردن و پالایش روح و قلب و نفس از صفات رذیله است به این معنا که انسان تلاش نماید، روح نفس و قلب خویش را پاک و منزه ومطهر نماید. در قرآن کریم واژه تزکیه به کار نرفته اما واژگان هم ریشه آن بیش از پنجاه بار آمده است،
3 کلید طلایی تقویت ترس از خدا
نوشته شده توسطرحیمی 16ام فروردین, 1397
ابتدا باید توجه کنیم که معنای ترس از خدا چیست؟
ترس از خدا به معنای ترس از مسؤولیت هایی است که انسان در برابر او دارد . ترس از این که در ادای رسالت و وظیفه خویش کوتاهی کند و به خوبی وظیفه اش را انجام ندهد و به عبارتی، ترس از گناهان خود است. حضرت علی(علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
«و لا یخافن الا ذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»(نهج البلاغه، کلمه قصار 82)
در کتاب های اخلاقی علمای ما بسیار آمده است که باید از خدا ترسید و این خوف از خدا یعنی شناختن او و درک عظمتش و از طرف دیگر هم شاهدیم که همین نترسیدن مردم از خداوند متعال باعث گستاخی انسان ها شده و سر به طغیان برداشته اند .
مشکل اینجاست که خیلی از مردم رحمت خداوند را به خوبی لمس کرده اند و به همین خاطر در کرم و بخشش او طمع می کنند این طمع در رحمت خدا از مکرهای شیطان است مسأله امید همراه با شناخت و عمل بسیار متفاوت از طمع بدون عمل است اینها دو مقوله جدایند یکی از فضایل و نیکی هاست و دیگری از رذایل است .
اکنون باید دید چگونه ما انسان های طمع کار می توانیم ترس از خدواند متعال را در وجود خود بارور کنیم چگونه می توانیم پیش از آنکه آن روی سکه به ما نشان داده شود خود با در دل داشتن ترس از خدا بیمه کنیم؟
خوف از خدا ممکن است منشأ فراوانى داشته باشد، ولى سرچشمه هاى عمده آن سه چیز است:
1ـ معرفت اللّه، انسان وقتى کنار کوه بلندى و یا دریاى وسیع و خروشانى قرار مى گیرد، خوفى در دل او ایجاد مى شود وحشتى به او دست مى دهد، نه به خاطر اینکه ضررى متوجه او مى شود، بلکه این درک عظمت است، موجود کوچک وقتى عظمت موجود بزرگى را درک کند خائف مى شود، مثلا وقتى ساختمان عظیمى را مى بینیم و آسمانخراشى را ملاحظه مى کنیم، خائف مى شویم. این براى چیست؟ چرا وقتى در برابر بزرگى قرار مى گیریم با اینکه فرد خوبى است ولى خود را باخته و خوفى در خود احساس مى کنیم، چرا ابهّت او ما را مى گیرد؟ این چیزى به جز درک عظمت نیست.
چگونه عظمت خدا را درک کنیم؟
نوشته شده توسطرحیمی 16ام فروردین, 1397
معرفت ما از همین مفاهیم مادی شروع می شود . بزرگی ای که ما می فهمیم، چیزی است که حجمش زیاد است . سپس متوجه می شویم موجوداتی نیز هستند که حجم ندارند و جسمانی نیستند، توسعه ای در مفهوم بزرگی می دهیم و می گوییم: نوعی بزرگی دیگر نیز داریم که معنوی است . ما چاره ای نداریم، زیرا ذهن ما ابتدا از مفهوم بزرگی جز حجم چیزی درک نمی کند . در نهج البلاغه آمده است که مورچه خیال می کند که خدای او دو شاخک دارد، چون این شاخک برای مورچه خیلی نقش دارد، خیال می کند که اگر موجودی شاخک نداشته باشد، ناقص است . ابتدا باید از همین مسیر مادیات شروع کنیم و کم کم این درک های حسی را تجربه کنیم تا مقداری به درک های ماورایی نزدیک شویم .
حال که شناخت جسمانی ملاک نیست و آن رؤیت قلبی هم که امیرالمؤمنین ( علیه السلام) می فرمود، ما نداریم، چطور عظمت خدا را درک کنیم تا با توجه به عظمت خدا حالت خشوعی در ما پیدا می شود؟
در اصول کافی حدیثی هست که فرمود:
خانمی بود عطر فروش و اسمش زینب عطاره بود . او به خانه پیغمبراکرم ( صلی الله علیه و آله) می آمد و اصحاب از او عطر می خریدند و گاهی خود پیغمبر نیز از او عطر خریداری می کردند . حضرت یک روز که به منزل تشریف آوردند، بوی عطر استشمام کردند و پی بردند که زینب عطاره این جاست . به او فرمودند: «مهما اتینا طابت بیوتنا» شما هر وقت خانه ما می آیی خانه ما خوش بو می شود . او که خانم مؤدبی بود، عرض کرد: یا رسول الله بوی شما از عطر من خوش بوتر است . خانه شما به واسطه عطر شما خوش بو است . سپس عرض کرد: یا رسول الله من امروز برای عطر فروشی خدمت شما نیامده ام، کار دیگری دارم . حضرت فرمودند: چه کار داری؟ او گفت: آمده ام از شما بپرسم چگونه می توانم عظمت خدا را درک کنم؟ می خواهم از شما یاد بگیرم . پاسخی که پیامبر ( صلی الله علیه و آله) فرمودند، ما را به پاسخی که دادیم، مطمئن می کند .
اگر یک انگشتر در بیابانی بیفتد، نسبت این انگشتر با این بیابان چقدر است؟ نمی توانید بگویید انگشتر چه نسبتی با یک بیابان دارد . اما می گویید: خیلی کوچک است . این راهی است برای این که نسبت بین کوچکی و بزرگی را به گونه ای تصور کنیم .
پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) به زینب عطاره فرمودند: کره زمین با این عظمتش نسبت به آن چه او را احاطه کرده است «حلقة ملقاة فی فلات » مثل یک حلقه ای که در بیابان افتاده است . کل کره زمین نسبت به آن چه اطرافش را احاطه کرده است، مثل یک حلقه در یک بیابان است . همه این ها را وقتی نسبت به آسمان اول بسنجید، آسمان آن قدر بزرگ تر است که همه این ها تازه می شود «حلقة ملقاة فی فلات » . وقتی آسمان اول را نسبت به آسمان دوم بسنجید، آسمان دوم آن قدر بزرگ تر است که آسمان اول در مقابل آن «حلقة ملقاة فی فلات » است . همین طور تا برسد به عرش و خورشید .
راه های افزایش محبت بین زوجین
نوشته شده توسطرحیمی 18ام اسفند, 1396
زندگی زناشویی، بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشی حیاتی را در آن بازی می کند.
حجت الاسلام محمدعلی فیض آبادی پیش از ظهر امروز در جشن میلاد کوثر، در جمع زوج های جوان بجنوردی، در مصلی بجنورد اظهار داشت: الگو پذیری از سیره زندگانی امام علی علیه السلام وحضرت زهرا سلام الله علیها ، با تعامل اخلاقی در زندگی، در نهایت احترام محبت آمیز مرد و زن، منجر به زندگی پایدار می شود.
وی با اشاره به راه های افزایش محبت بین زوجین افزود:
زندگی زناشویی، بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشی حیاتی را در آن بازی می کند.
احترام متقابل و اهمیت دادن به یکدیگر، فراهم کردن شرایط مناسب زندگی، سلام کردن، دست دادن، مطیع بودن زن در برابرشوهر، انتقال ندادن اسرار خانه به بیرون، قدردانی و تشکر از همسر، همراهی با همسر در کارهای مختلف، پرهیز از بحث و مجادله های بی ثمر، توجه به خواسته های طرف مقابل و صداقت، امانت، فداکاری و گذشت را از جمله راه های افزایش محبت بین زوجین برشمرد.
وی اظهار داشت:
امام علی علیه السلام ، همسران همدل را عامل آرامش روانی یكدیگر میدانست و همواره از مردان می خواست بهترین همسر برای خانمهایشان باشند.
کارشناس فرهنگی و مذهبی حوزه علمیه مشهد گفت: ابراز محبت اصل و اساس در زندگی مشترک است و باید مورد توجه بیش از پیش زوجین قرار بگیرد.
وی افزود: ابراز علاقه در هر دوره ای می تواند شکلی متفاوت داشته باشد، اگر می خواهید لذت بیشتری از زندگی مشترک خود ببرید باید از ابراز علاقه به همسرتان خجالت نکشید زیرا ابراز علاقه نشان گر میزان دوست داشتن و محبت شما نسبت به همسرتان است پس نگویید علاقه ام را با رفتارم نشان می دهم، برای ابراز علاقه باید از کلمات زیبا و محبت آمیز استفاده کرد.
حجت الاسلام فیض آبادی خاطرنشان کرد:
همسران می توانند زندگی بسیار شیرین و لذت بخشی داشته باشند به شرط این که از داد و ستد عاطفی به شیوه های مختلف استفاده و به همسر و شریک زندگی خود ابراز محبت کنند.
خبرگزاری حوزه
به نامِ نامی یک اَبَر احساس
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396زن به ماهو زن
؛گاهی دختر می شود،آنقدر دست پینه بسته پدر را می بوسد که لب هایش پینه می بندد، گاهی آنقدر سنگ صبور بردار می شود که سنگ از روی آن آب می شود و گاهی آنقدر خواهر که عالم شرمنده خواهرانگی اش.گاهی همسر می شود؛ از بیدادهای مردانه، زیباترین شعر را می سراید تا عشقش را نثار کند، گاهی آنقدر می سازد که از هیچ هم می تواند زندگی به بلندی آسمان هفتم بنا کند.گاهی مادر می شود، لقمه هایش را کوچک بر میدارد تا لقمه های بیشتری برای عزیز جانش بماند، گاهی رویاهایش را در رویای خودنگه می دارد تا رویای فرزندانش را محقق کند، گاهی ترک درد دلش را می پوشاند تا دل کسی را به درد نیاورد، گاهی حتی فرشته بودن برایش کم است.همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است.
مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است. به نام نامی زن در بنای خانواده سهم زن و مرد یک اندازه نیست به صورت طبیعی، اولاً یکسان نیست، ثانیاً یک اندازه نیست؛ یعنی آنها سهم مشابهی در بنای خانواده ندارند و نیز سهم هر یک هم به یک اندازه و میزان نیست و هر کدام کمّیّت خاصّ خودشان را دارند. پس در ادارهی خانواده زن و مرد هر دو سهیم هستند؛ ولی هر یک سهم خاصّ یا کمّیّت خاصّی دارند. مثلاً اگر زن و مرد را در تولید و «تکثیر نوع» که یکی از کارهای اساسی انسان است در نظر بگیریم، می بینیم در این زمینه نقش مرد یک نقش کمتر و نقش زن یک نقش بیشتر و طولانی تر است. مثلاً برای زن دوران بارداری و شیرخوارگی فرزند هست و اصلاً امکان حضانت زن نسبت به فرزند بیش از آنکه مرد چنین امکانی را داشته باشد هست و از این قبیل، یا مثلاً فرض بفرمایید که مسئله ی تأمین معیشت خانواده، این از نظر اسلام مربوط به مرد است، یعنی داده شده به مرد، که آن هم یکی از اجزاء اداره ی خانواده است دیگر، یعنی شما نمی توانید بگویید که اداره ی خانواده یعنی اداره ی داخلی خانواده فقط، که از خانه آدم بیرون نیاید. نه، اداره ی خانواده شامل اداره ی همه ی شئون خانواده است از جمله تأمین معیشت.این مثلاً در شرع اسلام به عهده ی مرد است، زن هیچگونه مسئولیِت و تکلیفی در این مورد ندارد، ولو پولدار هم باشد، ثروتمند هم باشد، توان کار هم داشته باشد، پول هم در بیاورد، آن پولی که در آورده مال خودش است؛ یعنی می تواند صرف معیشت خانواده اصلا نکند و یک چنین تکلیفی ندارد. پس در اداره ی خانواده زن و مرد هر دو سهیم اند، هر کدام سهمی خاص و با کمّیّتی خاص از این را دارند.
همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است. مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است.
خانواده را هم زن به وجود می آورد و اداره می کند؛ این را بدانید عنصر اصلی تشکیل خانواده زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانواده ای باشد.زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ می کند. امّا اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمی تواند خانواده را حفط کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می کند. زن در نگاه نخستین و به عنوان بزرگترین و اولین مسئولیت مسئولیت حفظ و اداره ی کانون گرم خانواده را که ما آن را پایه ی تشکّل اجتماعی خودمان می دانیم بر عهده دارد. این کار به عهده ی مرد نیست و از مرد بر نمی آید.
آبروی مومن
نوشته شده توسطرحیمی 12ام اسفند, 1396
اگر کسی از آبروی مؤمنی دفاع کرد،
بهشت بر او واجب میشود
رهبرانقلاب:
«مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ»*
حالا معنای واجب شدن بهشت این نیست که دیگر در هر صورت هر کار کردیم و نشدو هر جور شد این یک تعهد الهی است که آدم را به بهشت ببرد؛ نه، همه چیز دست خود ما است…
بههر حال آنچه در این روایت مورد توجه است و مورد اهتمام است، #آبروی_مسلمان است.
شایعه درست کردن علیه مسلمان، #شایعه را بازگو کردن علیه یک مسلمان، که گاهی یک حرفی علیه کسی زده میشود که آبروی او را به خطر میاندازد و ما [هم] میشنویم آن را - و خب، گاهی خود ما هم ابتداکننده نیستیم اما همان را نقل میکنیم، نقل ما را هم دیگری نقل میکند و همینطور این شایعه گسترش پیدا میکند علیه یک مسلمانی؛ در حالی که بعد معلوم میشود که هیچ چیز نبوده یا اگر هم چیزی هم باشد نباید منتشر کرد و نبایستی آبروی یک مسلمانی را در خط انداخت؛ چه برسد به اینکه در موارد متعددی هم خلاف واقع است.۱۳۸۳/۱۰/۲۱
*ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۴۵
نفاق و دوری از قرآن مهمترین دلیل افول و سقوط جامعه دینی است
نوشته شده توسطرحیمی 4ام اسفند, 1396
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی در حسینیه امام خمینی (ره) گفت:
نفاق از جمله عوامل مهم برای سقوط جامعه دینی است، در قرآن آیات زیادی درباره منافقان مطرح شده است.
حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی دوشنبه شب به مناسبت شهات حضرت زهرا سلام الله علیها که در حسینیه امام خمینی(ره) و با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار شد، درباره اهمیت مطالعه تاریخ، اظهار داشت: علت مراجعه به تاریخ اسلام در 14 قرن پیش و طرح مسائل مربوط به غدیر، کربلا یا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها آگاهی و درس گرفتن از تاریخ برای امروز است.
وی با استناد به روایت امیرمومنان امام علی علیه السلام که خطاب به فرزند خود امام حسن علیه السلام میفرمایند من عمر کوتاهی داشتم اما شرح حال گذشتگان را دیدم گویا که با آنها زندگی کردم، عنوان کرد:
مطالعه تاریخ قلب را محکم، حقیقت را آشکار کرده و به انسان آگاهی و موعظه میدهد، کما اینکه بخش زیادی از قرآن کریم هم به تاریخ پیامبران میپردازد که انسانها در همه عصرها را موعظه دهد. |
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی درباره علل افول و سقوط جامعه دینی، بیان داشت: نفاق از جمله عوامل مهم برای سقوط جامعه دینی است چراکه منافق در چهره ارزشی ظاهر میشود از نظر پیامبر صلی الله علیه و آله خطر منافق از خطر کافران بیشتر است.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه در قرآن آیات زیادی درباره منافقان مطرح شده است، اظهار داشت: منافقان چنان در جامعه دینی نفوذ دارند که بر اساس آیات قرآن حتی در اطراف پیامبر صلی الله علیه و آله نیز هستند و به سادگی شناخته نمیشوند.
وی با بیان اینکه نفاق در بخشهای مختلف اخلاقی، اعتقادی و زبانی نمود پیدا میکند و هر کدام درجاتی دارد، گفت: منافقان انسانهایی دروغگو، بدقول و خائن به امانت هستند.
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی با اشاره به عامل دیگر سقوط جامعه دینی، عنوان کرد: دوری از قرآن عامل مهم دیگری برای فراموش کردن ارزشهای دینی و سقوط جامعه است، در حالیکه ما باید همواره ابعاد مختلف زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود را به قرآن عرضه کنیم.
استاد حوزه علمیه افزود: اگر پس از پیامبر صلی الله علیه و آله جامعه اسلامی به قرآن پشت نکرده و به آن عمل میکرد بنی امیه و بنی عباس به مدت 7 قرن حکومت ظالمانه را نداشتند، متاسفانه مردم در عصرهای مختلف همواره نسبت به قرآن سستی دارند.
وی با اشاره به عامل دیگر سقوط جامعه دینی، ابراز کرد: از جمله عوامل سقوط جامعه دینی شکستن حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله بود که گفتار و دستورات ایشان را عملی نکردند، به محض اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله رحلت فرمودند حرمت اهل بیت ایشان را با کنار زدن ولایت امیرمومنان امام علی علیه السلام و به شهادت رساندن دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها ، شکستند، در حالیکه همه آنها نسبت به غدیر آگاهی داشتند.
حجت الاسلام والمسلمین رفیعی در پایان با اشاره به عامل دیگر سقوط جامعه دینی، خاطرنشان کرد: شیطان هم از دیگر عوامل سقوط جامعه اسلامی است که از طریق شهوت، ثروت و غضب وارد عمل میشود.
وارث
خوف ممدوح چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 27ام بهمن, 1396
درس اخلاق آیتالله قرهی:
خوف ممدوح چیست؟/ راز سلطانالعارفین/ معنی قربة الی الله نزد عرفا
یکی از خصوصیات خوف ممدوح این است که عامل میشود انسان عمل کند. از ترس اینکه نکند از قرب الی الله دور شود، پس عمل میکند. البته دو حال دارد، یک حالش این است که انسانها میترسند که نکند به جهنم بروند.
آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «خوفهای ممدوح» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
دو قوه در وجود انسان، عامل هلاکت و نجات!
پروردگار عالم، بندگان خود را در دنیا، به دو صفتی قرار داد که این دو، هم میتواند عامل نجات باشد و هم اگر انسان دقت نکند، عامل هلاکت شود.
بیان کردیم: خدای متعال، قوایی در وجود انسان قرار داد که این قوا، اگر به خوبی از آن، استفاده شود، انسان را به قرب الی الله میرساند. آن دو مقوله ای هم که در وجود انسان است - عنوان غضب و میوه ی آن، عنوان خوف ممدوح است - یکی خوف است و یکی رجا. اگر در این خوف و رجاء. اگر انسان آن خوف و رجائی که پروردگار عالم مدنظر مبارکشان هست، انجام دهد و مراقب آن خوف و رجا باشد، طبعاً رشد میکند و این، عامل نجات و صلاح و فلاح اوست.