موضوع: "نکات اخلاقی"

هان ای دل عبرت گیر!

نوشته شده توسطرحیمی 17ام دی, 1392

يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلي.

«اى آدميزاد!

همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم» .

حضرت سليمان پيغمبر(ع ) گنجشكى را ديد كه به ماده خود مي گفت :

براى چه از من دورى جسته و در مقابل خواسته هاى من تسليم و منقاد نمى شوى ، و اگر بخواهم : سراپا بارگاه و قبه سليمان رابا منقارم گرفته و بدريا مى اندازم !

حضرت سليمان از سخن گنجشك به تبسم آمده ، و آن ها را به پيشگاه خود خوانده و گفت :

چگونه ميتوانى چنين كارى را بجا آورى ؟

گنجشك پاسخ داد:

نمى توانم يا رسول الله ، ولى مرد گاهى خود را در مقابل زوجه اش بزرگ و توانا نشان داده . و بخاطر تعظيم و تزيين خود اظهاراتى مي كند، و گذشته از اينها شخص محبّ در گفتار و رفتار و حركاتش در مورد ملامت واقع نميشود.

حضرت سليمان بگنجشك ماده فرمود:

براى چه از اطاعت زوج خود سرپيچى كرده ، و خود را تسليم او نمي كنى ؟ در صورتيكه او ترا دوست مي دارد.

گنجشك ماده گفت :

يا رسول الله ! او در محبت من صادق نيست، زيرا كه بجز من بديگرى هم علاقه و محبت پيدا ميكند.
اين سخن در قلب حضرت سليمان (ص ) اثر شديدى بخشيده و گريه و زارى نمود، و سپس مدت چهل روز از ميان مردم كناره گيرى كرده و پيوسته از پروردگار جهان مسئلت مينوند:

كه محبت و علاقه او را خالص كرده و علاقه هاى ديگر را از قلب او خارج كند.

«يا اَحْمَدُ؛ لَيْسَ كُلُّ مَنْ قالَ اُحِبُّ اللّهَ اَحَبَّنى، حَتّى يَأْخُذَ قُوتاً وَ يَلْبِسَ دُوناً وَ يَنامَ سُجُوداً وَ يُطيلَ قِياماً وَ يَلْزَمَ صَمْتاً»

اى محمد؛ چنان نيست كه هر كس گفت خدا را دوست مى‌دارم، دوستدار من است، مگر اينكه به اندكى غذا اكتفا كند و به مختصر لباسى قناعت جويد و خوابش به سجده باشد و قيام نماز را طول دهد و به سكوت روى آورد.

«يا اَحْمَدُ؛ لَيْسَ كُلُّ مَنْ قالَ اُحِبُّ اللّهَ اَحَبَّنى، حَتّى يَأْخُذَ قُوتاً وَ يَلْبِسَ دُوناً وَ يَنامَ سُجُوداً وَ يُطيلَ قِياماً وَ يَلْزَمَ صَمْتاً وَ يَتَوَكَّلَ عَلَىَّ وَ يَبْكِىَ كَثيراً وَ يُقِلَّ ضِحْكاً وَ يُخالِفَ هَواهُ وَ يَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَيْتاً وَ الْعِلْمَ صاحِباً وَ الزُّهْدَ جَليساً وَالْعُلَماءَ اَحِبّاءً والْفُقراءَ رُفَقاءً وَ يَطْلُبَ رِضاىَ وَ يَفِرَّ مِنَ الْعاصينَ فِراراً وَ يَشْتَغِلَ بِذِكْرى اِشْتِغالا وَ يُكْثِرَ التَّسْبيحَ دائِماً وَ يَكُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَ بِالوَعْدِ وافِياً وَ يَكُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَ فى الصَّلوةِ ذاكِياً وَ فىِ الْفَرائِضِ مُجْتَهِداً وَ فيما عِنْدى مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَ مِنْ عَذابى راهِباً وَ لاَِحِبّائى قَريباً وَ جَليساً.

يا اَحْمَدُ؛ لَوْ صَلّى الْعَبْدُ صَلوةَ اَهْلِ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ صامَ صِيامَ اَهْلِ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَ طَوى مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِكَةِ وَ لَبِسَ لِباسَ الْعارى، ثُمَ اَرى فى قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْيا ذَرَّةً اَوْ سُمْعَتِها اَوْ رِياسَتِها اَوْ حُلِيِّها اَوْ زينَتِها لا يُجاوِرُنى فى دارى وَ لاََنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتى وَ عَلَيْكَ سَلامى وَ رَحْمَتى وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».

فوايد آيات قرآن و دعا از زبان آيت الله قاضى(ره)

نوشته شده توسطرحیمی 14ام دی, 1392

دعـا، سـپـر مـؤ مـن ، اسـلحـه پيامبران عليه السلام ، ستون دين ، نور آسمان و زمين ، كليد نـجـات و گـنـجـيـنـه رسـتـگـارى اسـت.

قرآن كريم مؤ منان را به دعا كه عبادتى بزرگ ، بلكه روح همه عبادتهاست دستور داده ، مى فرمايد:

«…ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ(غافر/60)

«مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! کساني که از عبادت من تکبر مي‌ورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‌شوند!»

در روايات ، افزون بر بيان اهميت اين امر، آثار و فوايدى نيز براى بعضى از ذكرها و دعـاهـا و نيز خواصى براى برخى از آيات قرآن كريم ذكر شده است تا مؤ منان را هر چه بيشتر تشويق نمايد و نيز به آنان بياموزد كه هيچ جنبشى و هيچ اثرى از هيچ موجودى در جـهـان هـسـتـى صـادر نـمـى شـود، مـگـر آنـكـه تـحـت اراده و نـفـوذ خـداونـد قـادر متعال است و مؤ من بايد در هر حال ، در سختى و آسايش و فقر و ثروت ، همواره اراده او را نافذ بداند و خود را تحت سلطه آن موجود برتر و عالى بداند.

در مـيـان تـعليمات مرحوم آيت الله العظمى قاضى نيز به چنين مواردى برمى خوريم كه گـويـاى احـاطـه بـسـيـار ايشان بر آيات و روايات و نيز تعبد آن حكيم فرزانه و تمسك شـديـد آن عارف يگانه به ريسمان محكم قرآن و عترت مى باشد. استاد سيد حسن قاضى طباطبايى ، فرزند مرحوم قاضى ، در يادداشتهاى خود به نمونه هايى اشاره فرموده اند كه جا دارد با بيان آنها اين اوراق را متبرك و نورانى سازيم :

1. آن مرحوم براى تقويت حافظه ، خواندن آيت الكرسى و معوذتين (دو سوره مباركه ناس و فلق ) را سفارش مى فرمودند.

2. مرحوم قاضى براى طلب وسعت رزق اين آيات را قرائت مى نمودند:

«…اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا* يرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيكُمْ مِدْرَارًا* وَيمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا(نوح/10-12)

«از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است…تا بارانهاي پربرکت آسمان را پي در پي بر شما فرستد، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد!

3. به همه سفارش مى كردند اين ذكر را قرائت كنند:

اسـتـغـفـر الله الذى لا اله الا هـو مـن جـميع ظلمى و جرمى و اسرافى على نفسى و اتوب اليه

از خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست ، به خاطر تمامى ظلمها و گناهانم و ستمى كه بر خود روا داشته ام طلب بخشش ‍ مى كنم و به سوى او باز مى گردم.

4. آن مـرحـوم در هـنـگـام اضطراب و ناراحتى هاى روحى ، خواندن اين كلمات را سفارش مى كردند:

لا اله الا الله وحـده لا شـريـك له و له الحـمـد و له المـلك و هـو عـلى كـل شى ء قدير. اعوذ بالله من همزات الشياطين و اعوذ بك ربى من ان يحضرون ، ان الله هـو السـمـيع العليم،

هيچ معبودى جز خداوند يكتاى بى شريك وجود ندارد و ستايش و حكومت مخصوص اوست و او بر هر كارى تواناست . از وسوسه هاى شياطين به خدا پناه مى بـرم و بـه تـو پـنـاه مـى بـرم - اى پـروردگـارم - از ايـنكه نزد من حاضر شوند، همانا خداوند شنوا و داناست

5. بـراى حـفـظ امـنـيت خانه دستور مى دادند كه اين دعا بر روى كاغذى نوشته و بر درب منزل آويخته شود:

يـا حـافـظـا لا يـنـسـى ؛ يـانعمة لا تحصى ؛ انت قلت و قولك الحق، « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر:9 )

اى نگهبانى كه فراموش نمى كنى و اى نعمتى كـه هـرگز به شماره در نمى آيى ، تو فرمودى ، و سخن تو حق است «همانا قرآن را ما نازل كرديم و خود آن را حفظ خواهيم كرد

6. در صـورت تـرس از زيـان خـوراكـى يـا نوشيدنى به خواندن اين كلمات سفارش مى نمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم خير الاسماء اله الارض و السماء الرحمن الرحيم الذى لا يضر مـع اسـمـه سـم و لا داء

بـه نـام خـداونـد بـخشنده مهربان ، بهترين نامها، معبود زمين و آسمانها، خداوند رحمان و رحيمى كه با نام او هيچ سم و بيمارى اى زيان نمى رساند.

7. آن مـرحـوم سفارش مى فرمودند در صورت روبرو شدن با شخص ‍ ستمگرى كه از او مـى تـرسـيـد، دسـتـهـا را باز كنيد و اين حروف را بر دست راست بشماريد: بسم الله الرحمن الرحيم ؛ ك - ه - ى - ع - ص و بر دست چپ نيز بسم الله الرحمن الرحيم ؛ ح - م - ع - س - ق خـوانـده شـود؛ سـپـس انـگـشـتـان دو دسـت را داخل يكديگر نماييد.

8. براى ايمنى از نيش زدن حيوانات موذى ، اين دعا را سفارش مى فرمودند:

اعوذ بكلمات الله التـامـات التـى لا يـجـاوزهـن بر و لا فاجر من شر ما ذراء و من شر ما براء و من شر كـل دابـة ؛ هـو آخـذ بـنـاصـيـتـها، ان ربى على صراط مستقيم ،

به كلمات تامه خداوند، كـلمـاتـى كـه هـيـچ نـيـكـوكـار و بدكارى از آن تجاوز نمى كند پناه مى برم از شر آنچه آفريده است ، او بر همه آنان تسلط دارد، همانا پروردگارم بر صراط مستقيم است .

9. زمـانـى كـه در نـجـف اشـرف بيمارى مالاريا شيوع پيدا كرد، مرحوم قاضى به افراد مبتلا توصيه مى نمودند آياتى از قرآن را كه در مورد حضرت ابراهيم عليه السلام است ، تـلاوت نـمـايـنـد؛ مـانـنـد اين آيه:

«قُلْنَا يا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَأَرَادُوا بِهِ كَيدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ(الأنبياء/69-70)

گفتيم : اى آتش ! بر ابراهيم سرد و سلامت شو! و آنان خواستند با او مكر كنند، پس آنان را خوار كرديم .

مـرحـوم آيـت الله شـيـخ عـلى قـسـام ، يـكـى از شـاگـردان ايـشـان چـنـيـن نقل فرمودند:

10.مـن از جـهـت فـرامـوشـكـارى و كـمـى حـافـظـه ، بـراى آقا سيد على قاضى شكايت كردم و خـصوصا متذكر شدم از اينكه چيزى را در جايى مى گذارم ، بعد به ذهنم مراجعه كرده و چـيـزى بـه ياد نمى آورم . مرحوم قاضى فرمودند:

زمانى كه چيزى را در جايى قرار مـى دهـى ، بـخـوان : بـسـم الله الرحـمـن الرحـيـم ، فانك سوف لن تنساه ان شاء الله تعالی.

11.مـرحـوم قـاضـى قـرائت دعـاى زيـر را بـه مـدت چهل شب ، هر شب يك بار تا صد بار براى برآورده شدن حاجت سالكان درگاه الهى مفيد مى دانستند:

الهى كيف ادعوك و انا انا و كيف اقطع رجائى منك و انت انت ؟ الهى اذا لم اسالك فتعطينى ، فـمـن ذا الذى ادعوه فيعطينى ؟ الهى اذا لم ادعك فتستجيب لى ، فمن ذا الذى ادعوه فيستجيب لى ؟ الهـى اذا لم اتـضـرع اليك فترحمنى ؟ فمن ذا الذى اتضرع اليه فيرحمنى ؟ الهى فـكـمـا فـلقـت البـحـر لمـوسـى عـليـه السـلام و نـجـيـتـه اسـالك ان تـصلى على محمد و آل مـحـمـد و ان تـنـجـيـنـى مـمـا انـا فـيـه و تـفـرج عـنـى فـرجـا عـاجـلا غـيـر اجل بفضلك و رحمتك يا ارحم الراحمين .

12.مـرحـوم سـيـد هـاشـم حـداد از اسـتـاد خـويـش ، مـرحـوم قـاضـى نقل فرموده اند كه قرائت كهيعص (مريم : 1) و حمعسق (شورى : 1) و آيه «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَي الْقَيومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا»(طه/111) براى دفع شر دشمن مفيد است.

آنـچـه ذكـر شـد، بـرخـى از دعاهايى است كه آن مرحوم به شاگردان خويش ‍ مى آموختند و دعـاهـاى ويـژه اى نـيـز وجـود داشـت كـه ايـشـان جـز بـراى افـراد خـاصـى نقل نمى كردند.

دريـاى عـرفـان(زنـدگـى نـامـه و شـرح احوال آيت الله سيد على قاضى )/ هادى هاشميان

بدانیم آثار اعراض از ياد خداچیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1392

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA “>align: justify; text-indent: 0in; direction: rtl; unicode-bidi: embed;"> theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} –>

e="vertical-align: middle;” src="http://www.sojud.ir/file/2675/600x338/16:9/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%B7%D9%85%D8%A6%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8_2082035310.jpg” alt="” width="480″ />

خود فراموشى

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ …(الحشر/19)

و چون كسانى مى باشيد كه خدا را فراموش كردند و او نيز آنان را دچار خود فراموشى كرد.

بيمارى خود فراموشى يكى از بيمارى ها و آفت هاى خطرناك روحى است .كسى كه به اين بيمارى روحى مبتلا گردد، حقيقت انسانى خويش را از ياد مى برد و فراموش مى كند كه در زنجيره جهان هستى ذره اى ناچيز است كه براى تداوم حيات هر لحظه نيازمند فيض و عطاى الهى است.

چنين كسى خود را مستقل و بى نياز از غير خود مى پندارد و در دام غرور و خود بزرگ بينى گرفتار مى آيد و تصور مى كند كه ديگران بايد در خدمت او باشند. ريشه اين بدبختى و گرفتارى اين است كه او خدا را فراموش كرده و در نتيجه از حقيقت انسانى بى بهره مانده است . همان حقيقتى كه در زبان قرآن ، قلب ناميده شده است و ظرف ادراك حقايق الهى و صفات عالى انسانى مى باشد.

 

 

زندگى مشقت بار و نابينايى در آخرت

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى(طه/124)

و هر كس از ياد من روى بر گرداند ، در حقيقت ، زندگى تنگ سخت خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.

كسى كه از ياد خداوند اعراض كند هدف آفرينش و حيات پس از مرگ را نيز فراموش مى كند و همه چيز را خلاصه در دنيا مى بيند لذا هيچ گاه از دنيا سير نمى شود. از اين رو حتى اگر در دنيا دارا و توانمند بوده از ثروت و امكانات مادى فراوان برخوردار باشد، هم چنان عطش دنيا خواهى در وجودش ‍ زبانه مى كشد و هيچ گاه ارضا و سيراب نمى شود.مشكل اصلى اين گونه افراد اين است كه روح آنها تشنه است و تشنگى روح را نمى توان با ماديات از بين برد. اين تشنگى تنها با خنكاى ياد و ذكر خداوند از بين مى رود.

هم چنين كسانى كه نشانه هاى بى شمار قدرت و حكمت الهى را نا ديده مى گيرند و غرق در ماديات هستند و از ياد خداوند و سرچشمه حيات مادى و معنوى غافلند، در حقيقت از بصيرت و بينايى محرومند.

همين انتخاب آنها در اين دنيا، تاءثير نهايى خود را در آخرت مى گذرد و باعث مى گردد كه نابينا محشور شوند و نتوانند نشانه هاى لطف و كرم الهى را نظاره كنند. در آن روز آنها آثار رحمت و لطف الهى را كه سخت به آن نيازمندند، نمى بينند؛ آثار لطف و رحمتى كه شامل مؤ منان مى گردد و به آنها آرامشمى بخشد.

در ادامه آيه مى فرمايد، اين بنده اى كه خداوند او را كور محشور مى كند مى گويد: خدايا من كه بينا بودم چرا مرا كور محشور كردى ؟ خداوند در پاسخ مى فرمايد:

كَذَلِكَ أَتَتْكَ آياتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيوْمَ تُنْسَى(طه/126)

همان طور كه نشانه هاى ما براى تو آمد و آن را به فراموشى امروز همان گونه فراموشى مى شوى.

آرى ، وقتى انسان از ياد خداوند اعراض و در برابر آيات الهى بى اعتنايى كند و حتى هنگامى كه ديگران آيات الهى را براى او مى خوانند توجهى نكند و چشم دل خود را به روى حقايق و معارف ببندد، در قيامت كور دل محشور مى شود. هم چنان كه او در دنيا خداوند و آيات الهى را فراموشكرد، خداوند نيز در قيامت او را به فراموشى مى سپرد. البته اين بدان معنا نيست كه واقعا فراموش مى شود و از ذكر الهى خارج مى گردد.

بلكه مقصود اين است كه آثار رحمت و انعام الهى محروم مى ماند و خداوند او را گرفتار كيفر و عذاب مى كند.

 

سلطه شيطان

وَمَنْ يعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيضْ لَهُ شَيطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(الزخرف/36)

و هر كسى از ياد خداى رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مى گماريم تا براى وى دمسازى باشد.

كسى كه از ذكر خدا غافل گشت ، آماده پذيرش تسلط شيطان و وسوسه هاى شيطانى مى شود؛ زيرا هر چه انسان از ياد خدا فاصله بگيرد، به ماديات و لذت هاى دنيوى نزديك تر و به ظواهر مادى و تعلقات دنيوى دلباخته تر مى گردد. وقتى هدف هاى مادى و تعلقات دنيوى براى كسى اصل قرار گرفت ، او در پرتو وسوسه هاى شيطانى ، براى رسيدن به هدف هاى ناپاك خود از هيچ كارى روى گردان نيست و از هر فكر و انديشه شيطانى استقبال مى كند. با توجه به اين حقيقت ، امام امام صادق عليه السلام كى فرمايند:

لا يتمكن الشيطان بالوسوسة من العبد الا و قد اءعرض عن ذكر الله

شيطان با وسوسه بر بنده تسلط مى يابد. مگر آن كه او از ذكر خداوند اعراض كرده باشد.

 

ياداو آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

آن چه در مقتل سيّدالشهدا عليه‌السّلام واقع شده، فجيع‌تر است!

نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1392

در نقل جريانات امام حسين عليه‌السّلام خيلی بايد دقّت شود، چه بسا بسياری از آن چه گفته می‌شود درست نباشد، هر چند عيان آن چه واقع شده، فجيع‌تر از سماع آن است! به عكس جهان آخرت است، كه عيان آن بهتر و لذّتبخش‌تر از سماع آن است. شنيدن كی بود مانند ديدن!

قبل از وقوع جنگ، طايفه‌ای از جنّ برای نصرت حضرت سيّدالشهدا عليه‌السّلام به خدمت آن حضرت آمدند و عرض كردند: اگر اجازه دهيد، ما می‌توانيم اين لشكر را از شما دفع كنيم، حضرت فرمود:

«وَ إِذا أَقَمْتُ بِمَكانِی، فَبِماذا يُبْتَلی هذَا الْخَلْقُ الْمَتْعُوسُ، وَ بِماذا يُخْتَبَرُونَ؟!… نَحْنُ وَ اللّه‏ِ أَقْدِرُ عَلَيْهِمْ مِنْكُمْ.»[1]

اگر من در جای خود بمانم، پس اين خلق نابود شده با چه چيز آزموده و مورد ابتلا واقع شوند؟!… به خدا سوگند، ما بهتر از شما می‌توانيم آنها را نابود كنيم. در وقت تبليغ بايد سعی كنيم يقينيّات قرآن و عترت را نقل كنيم، و به مسموعات خود، بدون مراجعه به دليل يا كتاب، اكتفا نكنيم، و حدّاقل به همان كتابی كه از آن نقل می‌كنيم، استناد دهيم وقتی ما وارد كربلا شديم، مرحوم آقا ميرزا هادی خراسانی ـ كه بعد از مرحوم آقا سيّد محمّد كاظم يزدی شايسته‌ی مرجعيت بود ولی قبول نكرد كه مرجع بشود ـ فوت كرده بود، ولی چه آثار و بركاتی از ايشان نقل و ذكر خير می‌شد كه چگونه در مقتل حسينی عليه‌السّلام و ديگر موضوعات، مطالب را با دقّت نظر و با استناد به دليل بيان می‌كرده است.

1. بحارالانوار، ج 44، ص 330؛ لهوف، ص 66؛ نيز ر.ك: مستدرك الوسائل، ج 10، ص 217 و 325.

http://www.bahjat.org

ای عزیز!

نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1392

چگونه گناه کنیم؟

«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» آیا نمی دانید كه خداوند می بیند(علق/14)
امام خمینی می فرمایند:انسان باید همواره به این نکته توجه داشته باشد که خداوند در هر حالی شاهد و ناظر اعمال و کارهای او است. اگر انسان متوجه باشد که خداوند همه‌جا وجود دارد و در هر حالی اورا می بیند، گناه نمی کند و دائماً مراقب کارهای خودش است. حضرت امام خمینی می فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.[صحیفه نور،انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1362، جلد 13، ص234]
انسان عارف، عالم را محضر خدا و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور می داند. چنین اعتقادی، نه تنها مانع از انجام گناه و خلاف از انسان می شود؛ بلکه سبب آسان شدن تحمّل سختی ها و مصیبتها نیز می‌گردد. روایت شده که مردی خدمت امام حسین (ع) آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم، مرا موعظه‌ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود). امام فرمود: پنج کار انجام بده و بعد از آن، هرچه خواستی گناه کن (وگرنه دست از گناه بکش).
1. روزی خدا را نخور و بعد هرچه خواستی گناه کن. «فاوّلُ ذلک: لا تَأکُل رزقَ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
2. از ولایت خدا خارج شو و سپس هرچه خواستی گناه کن. «والثانی: اُخرُج مِن ولایهِ اللهِ واذنِب ما شِئتَ.»
3. جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و بعد هرچه خواستی گناه کن. «والثالث: اُطلُب موضِعاً لایَراکَ واذنِب ما شِئتَ.»
4. آنگاه که ملک‌الموت برای قبض روح تو آمد، اگر می توانی او را از خود دور کن و از دستش نجات پیدا کن، برو و هرچه می خواهی گناه کن. «والرّابع: اذا جاءَ مَلکُ الموتِ لِیَقبِضَ روحَکَ فَادفَعهُ عن نفسِکَ واذنِب ما شِئتَ.»
5. وقتی مأمور جهنّم خواست تو را وارد جهنّم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن. «والخَامس: إذا أدخلکَ مالک فی النّارِ فلا تَدخل فی النّارِ واذنِب ما شِئتَ.»[بحار الانوار، ج75، ص126]

رضای خداوند در مقام تقرّب به اوست
همه می‌دانیم که رضای خداوند اجل- با آنکه غنی بالذّات بوده و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد- در این است [که]: بندگان همیشه در مقام تقرّب به او باشند.
پس می‌دانیم که برای [به جهت] حاجت بندگان به تقرّب به مبدأ الطاف و به ادامه تقرّب به درگاه الهی، محبت به یاد او و ادامه یاد او دارد.
پس می‌دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّب به او خواهد بود و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرّب و منتفع و به قرب خواهیم بود و فرق بین ما و سلمان- سلام‌الله‌علیه- در درجه طاعت و یاد او- که مؤثر در درجه قرب ما است- خواهد بود.
و آنچه می‌دانیم که اعمالی در دنیا محل ابتلای ما خواهد شد، باید بدانیم که آنها هر کدام مورد رضای خدا است، ایضاً 1 خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است. پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد تا به آخرین درجه قرب مستعدّ خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالیه رسیدند و ما بی‌جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد.
وَفّقنَا اللهُ لِتَرکِ الاِشتِغالِ بِغَیرِ رِضَاهُ، بِمُحَمّدٍ وَآلِهِ صلوات الله علیهم اجمعین.(آیت الله محمد تقی بهجت(ره)

 

اگر نفْس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول می‌کند

حبیبم حَسَنا(ای حسن)! خردمندِ پرهیزکار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زیان نرساند بلکه سود دهد، گویم که نمُرد، زنده‌تر شد. حکیمان گفته‌اند که اگر نفْس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول می‌کند. و گفتند روح از پرخوردن جسم می‌شود و جسم از کم خوردن روح می‌گردد. امام صادق‌علیه‌السلام فرمود: در خانه‌ای که خوانندگی (غناء) می‌شود از نزول بلاهای دردناک ایمن نیست و دعا مستجاب نمی‌شود و فرشتگان نازل نمی‌شوند و خدای متعال از اهل خانه اعراض نموده و روی رحمت برگردانیده است.
حبیبم حسنا! دنیا به مثل زنی زیبا و آراسته است. از مکر زنان اگر آگاهی از مکر دنیا ایمن مباش. با مردم باش و بی‌مردم باش، نه می‌شود با مردم بود نه می‌توان بی‌مردم. خدای، نور حضورت دهاد و سوز و شورت را افزون کناد.(آیت الله حسن حسن‌زاده آملی)

 

نازکان را سفر عشق حرام است
كدام یك از اینها را طی كرده‌ای، تو كه توقع محرمیت اسرار و قابلیت انعامات خاصه را می‌نمایی تو برو این‌گونه توقعات را از خواب نوشین سحر و لقمه چرب سرشب و از بی‌مبالاتی روز و از معاشرت نااهل و از میل به هوی و هوس داشته باش، تا سر نسپاری، سرّت نسپارند، تا اختیار را وانگذاری، مختار مطلقت نكنند، تا رشته كائنات نبُری، رشته محبّت نپیوندند، این است كه گفته شده:
نازكان را سفر عشق حرام است حرام كه به هر گام در این ره خطری نیست كه نیست(آیت الله محمد بهاری متولد 1265)

غصه معیشت دنیا
الحذر که فکر دنيا بر قلبت مستولي نشود و غصه معيشت دنيا، تو را از مطلوب حقيقي، دور نکند؛ چرا که اين، خيلي خسران است و تضاد با حق عبوديت هم دارد. چنان که غلامان سادات دنيوي هم اگر فکر نان خود باشند، فضولي است و آقايان بدشان مي آيد، علاوه بر اين که از اخلاق اراذل و پست ها و دون همت آن است که انسان، همتش بطن و فرج و مال و جاه اين دنياي دروغ باشد.
حيف نيست که انسان، سرمايه خود را که مي تواند با آن، کسب عالمي نمايد که مقرب درگاه حضرت ملک الملوک- تعالي - باشد، آن را صرف دنياي دني فاني لاشي ء بکند! لا سيما به ملاحظه اين که در کارهاي دنيويه هم، نص و تجربه، هر دو حکم مي کند که به دست آوردن دنيا، به سعي و تلاش نيست. هر کس قسمتي دارد و آنچه تقديرش شده، اگر از آن فرار هم بکند، آن را پيدا خواهد کرد.
ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي «رساله لقاء الله» (يا تصرف)

 

خدا می بیند!
توصیه درباره حیا از آقا مجتبی تهرانی
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح می کنند. انسان در «حیا من الخلق» از این شرمش می آید که عمل زشت را در دیدگاه غیر، انجام دهد. حالا اگر یک ذره معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را می بینند و اعمالش را ثبت و ضبط می کنند، نیز حیا می کند. دسته اول روایات، «حیا من الله» را در همین رابطه مطرح می کنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را می کنی باید از خد شرمت بیاید.
انسان با حیاء حتی «فکر گناه» هم نمی کند.
از خدا حیا کن! شرم کن! انجام نده! حتی فکر معصیت هم نکن! چون عمل، برای خداوند دیگر بیرونی ودرونی ندارد. آیه اش را خواندم. یادت نرود که هیچ عملی نیست که ما آن را شهود می کنیم.

مبادا که از این انوار مقدس غافل شوی
بدان! بزرگترین و بایسته‌ترین کار برای سالک چنگ زدن به عنایت پیامبر اسلام و اهل پاک او و جلب شفاعت آنان است. آنان چونان ستارگان‌اند که وقتی یکی از دیده‌ پنهان شود دیگری بدرخشد. آنان خورشید ظلمت‌زا، آموزگاران اهل تقوا و حجت‌های خدا بر آفریدگانند و نیکوترین دعوت، ویژه آنان است. فروغ همه انوار و آشکار کننده و به فعلیت رساننده استعدادها و نتیجه‌هایند. از پرتو نور آنان، هستی پیدا شده است و به برکت وجود آنان استعدادها به فعلیت رسد و موجودات بار و نتیجه دهد. گنجینه اسرار حقّ‌اند. آغاز هر گشایش و پایان هر فرجامی به برکت وجود مبارک آنها است. 1 مبادا که از این انوار مقدس غافل شوی و از فیض کامل و همه‌گیرآنان محروم گردی. از رحمت پردامنه آنان نا امید مباش. زندگی و خط مشی آنان را الگوی خویش کن. بی‌گمان، آنان بهترین الگو و پیشوایند.( آیت الله محمد تقی اصفهانی (آقا نجفی)1262 هـ.ق)

پی‌نوشت:
1- «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِم». مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه کبیره.

 

نفس آزاد
نفسی آزاد است که مطيع غرايز و لذات حيواني نباشد.
مرحوم آخوند ملاصدرا در حكمت متعاليه مي گويد: نفس انساني يا مطيع غرايز بدني و لذات حيواني است يا نه، اگر مطيع غرايز و لذات حيواني نباشد آزاد است، چون آزادي در مقابل بندگي است. آزادي واقعي آن است كه در سرشت و گوهر انسان باشد و براي نفس حاصل گردد. آزادي آنگاه كه با حكمت پيوند بخورد، آدمي را قادر مي‏ سازد كه از اسارت ماديات و بند شهوات رهايي يابد و اين است كمال و فضيلت و سعادت و عزت انسان.
حق وتكليف دراسلام ، حضرت آیت الله جوادی آملی ،ص.53

 

 

معاونت تهذیب

خواص اسماء الحسني

نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1392

 

می‌خواهید حاجتتان روا شود: گویند هر که در سجده بیست‌ و یک مرتبه (یا ذَالْجلالِ وَ الاْکرامِ) بگوید و حاجت بخواهد، روا می‌شود. ان‌شاءاللّه.

 

جهت توانگر‌شدن: گویند در نصف شب دوشنبه به صحن مسجد یا به فضای گشاده زیر آسمان رود و دست و رو به طرف آسمان کند و صد مرتبه بگوید (یا وَهّابُ) البته توانگری یابد.

 

جهت هر مرض سختی: در جواهر‌القرآن از امام‌رضا(ع) منقول است هر که را مرضی سختی باشد هر روز هزارویک مرتبه بگوید (یاواحِدُ) از آن مرض خلاص گردد.

 

به جهت دفع دشمن: گویند به جهت دفع دشمن از روز پنجشنبه یا یک هفته هر روز صدوچهل‌وشش مرتبه بگوید (حَسْبِنیَ اللّهُ) البته دفع می‌‌شود.

 

به جهت نجات از سختیها: به جهت خلاصی از شدائد خواندن (یا رَئُوفُ یا رَحیمُ) از جمله مجرّبات است.

 

به جهت آشتی دادن بین زن‌ و شوهر : به جهت ناسازگاری بین زن و شوهر هزار‌ویک مرتبه اسم مبارک (یا وَدُودُ) را بخواند اختلاف رفع خواهد شد. ان‌شاءاللّه.

 

به جهت زیادشدن محصول: در خاصیّت اسم (حلیم) گفته‌اند که در وقت آب‌دادن درخت و کِشت، این اسم را بر کاغذی نویسند و با آب بشویند. آن آب بر هر زمینی که رسد محصول آن زیاد شود و از آفت سالم ماند. ان‌شاءاللّه.

 

جهت فراخی روزی: هر کس در هر گوشه از خانه خود صدبار (یا رزاق) گوید روزی اهل آن خانه وسعت یابد

 

قبل از هر دعا بگویید: از ابی درداء از رسول‌خدا(ع) فرمود برای خدا هشت اسم است که در ساق عرش و قلب خورشید و در بهشت و درخت طوبی نوشته شده، هر کس قبل از دعا بگوید مستجاب شود. یا دائِم، یا حَیُّ، یا وِتْرُ، یا فَرْدُ، یا اَحَدُ، یا قَوِیُّریُّ، یا قَدیمُ یا قادِرُ.

 

جهت صفای قلب: بعد از نماز صبح به جهت صفای قلبش کلمه (یانور) را به عددش که ۲۶۷ می‌باشد بگوید.

 

جهت هر مشکلی که دارید: گویند از حضرت‌امیرالمؤمنین(ع) منقول است هرگاه مشکلی مرا پیش آمد این کلمات بر سه پاره کاغذ می‌نوشتم و در آب روان می‌انداختم. آن مشکل حل می‌شد و کلمات این است. (هُوَ الحافِظُ وَ الْکافِیُ وَحْدَهُ).

 

اگر می‌خواهید از دشمن به شما صدمه نرسد: در مقابل خصم، بیست‌ویک مرتبه بخوانند. (الجبّار) از خصم به انسان صدمه‌ای نمی‌رسد.

 

جهت محفوظ ماندن اهل خانه از گناه: گویند اگر کسی اسم (الرقیب) را بر در سرائی اهل آن سرا از معاصی محفوظ مانند. ان‌شاءاللّه تعالی.

 

جهت زیادی نعمت: بعد از نماز صبح به جهت زیادی نعمت، باید به عدد حروف ابجد آن جمله را بگوید، یعنی کلمه (یا منعم) را ۲۱۱ مرتبه بگوید.

 

هر کسی بخواهد مظلومی را از ظالمی برهاند: از حضرت‌رضا(ع) منقول است: هر که خواهد مظلومی را از دست ظالمی رهاند در برابر او بایستد و ده‌مرتبه بگوید (یا رؤف) آن ظالم شفاعت او را قبول کند.

 

جهت برآمدن هر حاجتی: هر که تا سه شب، یک در میان یعنی از شش شب خوانده شود در ثلث آخر شب با حضور قلب دست بردارد و هر شبی هزار‌و‌چهارصدوبیست و چهارمرتبه بگوید (یا باسِطُ) حاجتش روا می‌شود، خصوصاً به جهت معیشت و گویند بسیار مجرّب است.

 

قدرت ذکر یا اللّه: از امیرالمؤمنین‌علی(ع) است که فرمود: کسی که بخواهد صدآیه از قرآن را از هر جای آن، و بعد از آن هفت مرتبه بگوید (یا اللّه) پس اگر نفرین کند بر سنگی، هر آینه آن سنگ را از جای خود جدا می‌نماید.

 

جهت پیداکردن نیرو: هر که این دو اسم الهی را بنویسد و به خود دارد و بر خواندنش مداومت نماید قوت و نیروی او زیاد شود و اگر بنویسد و بر ران خود ببندد، از پیاده رفتن وانماند. یا قَوی وَ یا قائِم.

 

اگر می‌خواهید نفس مطیع شما گردد: امام ‌علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) فرموده است: هر کس را نفس امّاره باشد باید که وقت خواب دست بر سینه نهد وصدمرتبه بگوید (یا مُمیت) تا خوابش ببرد، حق تعالی نفس او را مطیع او گرداند.

 

برای حج‌رفتن: حضرت‌صادق(ع) فرمود: هر کس هزار‌مرتبه در یک مجلس (ماشاءَاللّه ) بگوید در همان سال به او حج روزی گردد، اگر در همان سال نشد تأخیر کند خدا در اجل او تا روزی کند حج را بر او .

 

منبع: http://qorunetrat.tahzib-howzeh.ir

قصه من و تو

نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1392

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

lign: justify; line-height: 150%;"> این جا کسبی بیاید و سودی باید به دست آورد تا با غنیمت و سود به شهر خود مراجعت نمایم. و چون آن شخص بدان شهر درآمد شهری دید منقش با نعمتهای گوناگون و با فرشهای الوان و جواهرهای بی پایان.

همگی وعظ من به تو این است

که تو طفلی و خانه رنگین است

پس به آنها نقشها گرفتار شده، دست در تلف نهاده با رندان و اوباشان شهر قرین و همنشین شده و جمله مال و زری که داشت ضایع و تلف کرد و مرکبی که داشت زمام او را رها کرد و از دست بداشت جنانکه هر جا که می خواست می رفت و چرا می کرد و خود برپیرزنی عاشق و دست در گردن او در آورد و با وی قرار و آرام گرفت و مقام و ولایت اصلی و همنشین و خویشان ولایت فراموش کرد و اصلا از ایشان یاد نمی کرد و با این همه خلق بسیاری روی به وی کردند و وی را به مواعظ و نصایح آگاه و باخبر می ساختند و باور نمی داشت و می گفت من خود از این شهرم و از بهر این کار که مشغولم آمده ام و چه مقام از این بهتر و چه عیش از این خوشتر و مکرر از وطن اصلی وی پیغام به وی می رسید که آنجا چرا نشسته ای و چه می کنی و ما را چرا فراموش کرده ای؟

عرش است نشیمن تو شرمت ناید

کایی و مقیم خطه خاک شوی

و این غافل بدبخت غم خود نمی خورد و هیچ یاد نمی آورد که از کجا آمده ام؟ و به چه کار آمده ام؟ و چه کاری بایدم کرد. و به آن کوری و گمراهی راضی شد « پس آنان کوری را بر هدایت برگزیدند» (فصلت / 17) اگر بدبخت حال خود نمی دانست که نمی داند، آخر عاقلان و دانایان می دانستند که این چه عیبی صریح است. بعد از زمانی که خویشان و یاران وطن، قهرمان خشم را فرستاده که او را به وطن اصلی بکشانند به هوش آمد، نه از مایه و بضاعت خود اثری و نه از مرکب خود خبری و نه از آن پیر زال که گرفتار وی شده بود اعانتی دید در آن وقت کف افسوس بر هم سوده محروم و ناکام با هزاران خجلت و شرمندگی روی به وطن اصلی نهاد.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است!

ای عزیز! باری کاری کن که پاک به دهر آمده ای ناپاک به خاک نروی.

ای عزیز! آگاه باش نه گمراه، خود شناس باش نه خودنما که خودشناسی حق شناسی است. « من عرف نفسه فقد عرف ربه» و خودنمایی دعوی خدائی است.

آدمی زاده طرفه معجونی است

کز فرشته سرشته وز حیوان

گر کند میل این شود به از آن

ور کند میل آن شود کم از آن

ای غافل! مسجود ملک گرد، نه ساجد حیوان و مطیع رحمان باش، نه منقاد شیطان.

ای عزیز! در لقمه غایت احتیاط را رعایت کن تا حرام یا شبه دار نباشد، هر که را همت بر آنست که به شکم چیزی فرستد قیمت آن، آن باشد که از شکم بیرون آید.

سالکی از مرد دهقانی پرسید که چه مذهب داری؟

گفت: مذهب برزگری! یعنی هر چه بکاری بدروی.

به هر کاری  عدالت می باش

نکوکار و نکو اندیشه می باش

کتاب حُسن دل

 

چهار مرض خاص انسان!

نوشته شده توسطرحیمی 5ام مهر, 1392

انسان در گذر زمان دچار برخی بیماری‌های جسمی می‌شود ؛ وی در هنگام مواجهه با بیماری‌ها تمام تلاشش را می‌کند تا دوباره سلامت گردد .بنی بشر برای مبتلا نشدن به بیماری ، عوامل بروز آن را شناسایی می‌کند تا با پیشگیری ، از ابتلا به آن جلوگیری نماید .

اما جای بسی تأسف، که در روزمرگی این دنیا چنان غرق جسم می‌شویم که گاه روح را از یاد می‌بریم و دچار بیماری‌های روحی می‌شویم، این بیماری‌ها چنان قلب انسان را به عفونت گناه آلوده می‌کند که پس از مدتی ریشه انسانیت را در وجود انسان می‌خشکاند و آنگاه است که قرآن در توصیف موجودی که خداوند او را اشرف مخلوقات خواندش؛ چنین می‌فرماید: «اولئک کاالانعام بل هم أضلّ.» کاش انسان، در میان هیاهوی این دنیا، ساعتی را به خود بیاندیشد که آیا روح الهی‌اش آلوده به زخم‌های چرکین کفر، نفاق، شرک، شک و … شده است؟

در این مقاله به ذکر برخی بیماری‌های قلب ، که در میان آیات نورانی قرآن به آن اشاره شده است ، می‌پردازیم :

1- کفر

قلب، گاهی بر اثر بی‌توجهی انسان نسبت به حقایق و دور ماندن از اندیشه صحیح دچار کفر می گردد.

انکار از روی عناد، انکار بعد از معرفت و ایمان، صرف کردن نعمت در مسیر شیطان، از مصادیق کفر است؛ قرآن در این سه زمینه آیات متعددی دارد، برای نمونه می‌خوانیم:

[فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ] «آل عمران ، 56». اما کسانی که کافر شدند، آنان را در دنیا و آخرت به عذابی سخت شکنجه می‌کنم و برای آنان هیچ یاوری نخواهد بود.

[إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ] « آل عمران ، 90 ».

آنان که بعد از ایمان کافر شدند و بر کفر خویش افزودند، هرگز توبه آنان پذیرفته نیست و اینان در حقیقت گمراهانند.

[ َالَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ] « ابراهیم ، 24».

آیا کسانی را که [شکر] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نابودی و هلاکت درآوردند.

منافقین، مردان و زنانی هستند که به زبان و به پاره‌ای از اعمال خود را مسلمان نشان می دهند، ولی قلباً به هیچ صورت به خدا و پیامبر و احکام الهی ایمان ندارند.اینان ، مردمی هستند که با مسلمان نشان دادن خود، خویشتن را در همه شئون با مسلمانان همراه کرده تا در تمام امور مسلمانان ایجاد اخلال کنند

[وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ] «نمل ،40».

و هر کس که سپاس گزاری کند به سود خود سپاس گزاری می‌کند و هر کس ناسپاسی ورزد [زیانی به خدا نمی رساند]؛زیرا پروردگارم بی‌نیاز و کریم است.

این مرض خطرناک وقتی عارض قلب شود ، انسان را از نظر جایگاه در عالم خلقت بدتر از حیوانات کرده و روزنه‌های نور را به روی آدمی می بندد و شاخ و برگ انسانیّت را می‌خشکاند و از انسان، درنده‌ای خطرناک و دیوی مهیب به وجود می آورد .

صفحات: 1· 2

با ناز و عشوه سخن نگوئید.( آیه های زندگی )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام مهر, 1392

يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي … . ﴿احزاب،۳۲﴾

تفسیر نمونه

در آيات گذشته سخن از موقعيت و مسئوليت سنگين همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) بود، در آيات مورد بحث اين موضوع همچنان ادامه مى يابد و طى آياتى دستوراتی مهم به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم)  مى دهد:

شما به خاطر انتسابتان به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از يك سو، و قرار گرفتنتان در كانون وحى و شنيدن آيات قرآن و تعليمات اسلام از سوى ديگر داراى موقعيت خاصى هستيد كه مى توانيد سرمشقى براى همه زنان باشيد، چه در مسير تقوا و چه در مسير گناه .

بنابر اين موقعيت خود را درك كنيد و مسئوليت سنگين خويش را به فراموشى نسپاريد و بدانيد كه اگر تقوا پيشه كنيد در پيشگاه خدا مقام بسيار ممتازى خواهيد داشت .

بدون شك اين يك حكم عام است، و تكيه آيات بر زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) به عنوان تاكيد بيشتر است، درست مثل اينكه به شخص ‍ دانشمندى بگوئيم تو كه دانشمندى دروغ مگو، مفهومش اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز است، بلكه منظور اين است كه يك مرد عالم بايد به صورت مؤ كدتر و جديترى از اين كار پرهيز كند.

درباره ی خانواده های محترم طلاب و اهل علم نیز همین طور است.

به هر حال اين تعبير نشان مى دهد كه جاهليت ديگرى همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز در عصر خود آثار اين پيش گوئى قرآن در دنياى متمدن مادى را مى بينيم ، ولى مفسران پيشين نظر به اينكه چنين امرى را پيش بينى نمى كردند، براى تفسير اين كلمه به زحمت افتاده بودند لذا جاهليت اولى را به فاصله ميان آدم و نوح ، و يا فاصله ميان عصر داود و سليمان كه زنان با پيراهنهاى بدننما بيرون مى آمدند، تفسير كرده اند، تا جاهليت قبل از اسلام را جاهليت ثانيه بدانند!.

ولى چنانكه گفتيم نيازى به اين سخنان نيست ، بلكه ظاهر اين است جاهليت اولى همان جاهليت قبل از اسلام است كه در جاى ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران آيه 143 و سوره مائده آيه 50 و سوره فتح آيه 26) و جاهليت ثانيه ، جاهليتى است كه بعدا پيدا خواهد شد.


تفسیر المیزان

در تفسیر گرانسنگ المیزان پس از ترجمه ی این آیه و بیان مقدماتی، مرحوم علامه ی طباطبائی (رحمة الله علیه) با اشاره به آیه ی (وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ) می فرمایند: كلمه” قنوت” به معناى خضوع است و بعضى گفته اند: به معناى اطاعت است، بعضى ديگر به معناى ملازمت و مداومت در اطاعت و خضوع گرفته اند، و كلمه “اعتاد” به معناى تهيه كردن است، و رزق كريم مصداق بارزش بهشت است.

و معناى آيه اين است كه:

هر يك از شما همسران رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) براى خدا و رسول او خاضع شود، و يا ملازم اطاعت و خضوع براى خدا و رسول باشد، و عمل صالح كند، اجرش را دو باره مى‏دهيم، يعنى دو برابر مى‏دهيم، و برايش رزقى كريم، يعنى بهشت آماده مى‏كنيم.

با اينكه اين امور بين زنان پيغمبر و ساير زنان مشترك است. پس از اينجا مى فهميم كه آوردن جمله «شما مثل ساير زنان نيستيد» براى تاكيد است، و مى خواهد اين تكاليف را بر آنان تاكيد كند، و گويا مى فرمايد شما چون مثل ديگران نيستيد، واجب است در امتثال اين تكاليف كوشش و رعايت بيشترى بكنيد، و در دين خدا بيشتر از ساير زنان احتياط به خرج دهيد.

بنابراین همسران طلاب و اهل علم در قبال سنگین تر بودن بار مسئولیت شان، از نعمت ها و برکات الهی بیشتری برخوردارند.


تفسیر نور

1.       حساب خانواده‏ى رهبران دينى از سايرين جداست و بايد بيش از ديگران مراقب رفتار خود باشند. (يا نساء النبى لستن كاحد من النساء) موقعيّت اجتماعى، محدوديّت آور است.

2.        وقتى به زنان پيامبر كه بيشترشان پير و سالخورده بوده و زندگى ساده‏اى داشتند هشدار داده مى‏شود كه با كرشمه و ناز سخن نگويند، زنان جوان و زيبا بايد حساب كار خود را بكنند. (يا نساء النبّى… فلا تخضعن…)

3.        با كرشمه سخن گفتن زن، بى تقوايى است. (اِن اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول)

4.        قرآن براى سخن گفتن نيز آدابى بيان مى‏كند. (فلا تخضعن بالقول)

5.        تنها طمع بيمار دلان، براى آنكه زن خود را كنترل كند، گرچه تصميم جدّي  نداشته باشند. (لاتخضعن… فيطمع)

6.        افراد آلوده، از مقدّسات نيز دست طمع بر نمى‏دارند. (يا نساء النبّي… فيطمع الّذي فى قلبه مرض)

7.        نبايد گفتار و رفتار زن تحريك كننده باشد. (فيطمع الّذى فى قلبه مرض)

8.        در جامعه‏ى نبوى نيز همه‏ى افراد سالم نيستند. (فيطمع الّذي فى قلبه مرض)

9.        نبايد كارى كنيم كه حتّى يك نفر دچار گناه و فساد شود. (الّذي فى قلبه مرض) و نفرمود (الّذين فى قلوبهم)

10.     چشم چرانى و هوسبازى يك بيمارى روحى است. (فى قلبه مرض)

11.     گرچه كسى كه بيمار دل است مشكل دارد، (فى قلبه مرض) امّا من نبايد كارى كنم كه او را تحريك كند. (فلا تخضعن… فيطمع)

12.     طورى سخن بگوييد كه هم محتوا خوب باشد (قولاً معروفا) و هم شيوه، سالم باشد. (فلا تخضعن بالقول) چند اصل مهم در نهى از منكر كه از اين آيه استخراج مى‏شود:

1-        از موقعيّت خانوادگى افراد كمك بگيريم. (يا نساء النّبيّ)

2-       از موقعيّت اجتماعى افراد استفاده كنيم. (لَستُنّ كاَحدّ من النساء)

3-       القابى را به كار ببريم كه محبوب همه است. (اِن اتّقيتُنّ)

4-       از ساده‏ترين كار شروع كنيم. (فلا تخضعن بالقول)

5-       از بزرگان و خودى‏ها شروع كنيم. (يا نساء النّبيّ)

6-       از سرچشمه‏ى گناهان نهى كنيم. (فلا تَخضعنَ بالقول فيطمع)

7-       از رفتارها و انحرافات كوچك غافل نباشيم. (فلا تَخضعنَ بالقول)

8-       عوارض و پيامدهاى فساد و انحراف را بيان كنيم. (فيطمع الّذي فى قلبه مرض)

9-       امر به معروف و نهى از منكر در كنار هم باشد. (فلا تخضعن - قلن)

10-    حتّى براى جلوگيرى از يك منكر از يك فرد اقدام كنيم. (فيطمع الّذي) نفرمود: «فيطمع الّذين»

11-    با هوس و آرزوى گناه هم بايد مبارزه كرد تا چه رسد به خود گناه. (فيطمع)

منبع:http://khanevadeh.tahzib-howzeh.ir

بخوانيم و عمل کنيم!

نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1392

قسمتي از وصيت نامه محمد مكى(شهيد اول) را انتخاب کرده ايم. اين «وصيت نامه»در بردارنده مطالب و معارف بلندى است .در اين وصيت نامه شهيد اول نخست نفس خويش را مخاطب قرار مى دهد و انتظاراتش را از نفس خود بيان مي داردو آنگاه برادران و دوستان الهي را:

1. تقواى الهى را فرا ديد خود قرار دهید و بر همه حركات و سكنات خويش ‍ حاكم سازید. مدام در مراقبه بوده و از خدا خوف و خشيت كنید. در خلوت و پنهانى از او شرم كرده ، به آنچه خوشايند او نيست آلوده نگردید.

2. در همه احوال خدا را فراياد دارد و در بيشتر اوقات با زبان ذكر او گويد.

3. بر خدا توكل كرده ، كارها را به او واگذارد و در گرفتاريها و سختيها به او پناه برد.

4. موازين و احكام دين را فراديد خويش نهاده ، مواظب باشد سر موئى از آن خارج نشود؛ زيرا خروج از فرامين شريعت ، گمراهى و ضلالت را در پى آرد.

5. نوافل و مستحبات را بر اساس تلاش و توان ، فراغت و سلامتى ، زياد كند؛ بويژه نمازهاى مستحب را؛ چون نماز، بهترين عمل است . كارى پس از شناخت خدا و تحصيل معارف الهيه ، همانند نماز انسان را به خدا نزديك نمى كند. در ميان نمازهاى مستحبى ، در انجام نماز شب مراقبت ويژه كند.

6. زبان را از گناهانى همچون : پرت و پلاگوئى ، غيبت ، سخن چينى ، بيهوده گوئى نگاه دارد. از شنيدن لغو و هر آنچه بهره دينى يا دنيايى ندارد بپرهيزد و اعضاء جوارح را از آنچه ناخوشايند پروردگار است بدور دارد.

7.زهد را روح زندگى اش كند، به آنچه به او مى رسد بسنده كند، روزى از حلال خورد، تا مى تواند بى نيازى از مردم را پيشه خود سازد؛ زيرا خواهش ‍ از مردم خوارى و ذلت اين دنيا را در پى دارد.

8.ياد مرگ را نصيب العين خويش كند؛ براى رسيدن آن در همه حال آماده باشد. براى اين كه ياد مرگ ، «فراديد» او گردد، روزى بيست مرتبه ياد مرگ كند.

9.هر صبح و شام گذشته خود را محاسبه كند، اگر رفتار نيك داشته است بر او بيفزايد؛ چنانچه بدى از او سرزده است ، از او بازگردد و جبران كند.

10. با قلب و زبان ، دائم در استغفار بوده ، طلب بخشش كند. شكل آن (استغفار) چنين است : «اللهم اغفرلى فانى استغفرك و اتوب ». در وصيت لقمان به فرزندش آمده است : بسيار بگويد:«اللهم اغفرلى» ؛ زيرا خداوند در شبانه روز اوقاتى قرار داده است كه در آن وقت ها، حاجات بندگان را رد نمى كند.

11. امر بمعروف و نهى از منكر را با شرايطى كه در شرع مطهر آمده است به اندازه توان و نيرو، انجام دهد.

12. برادران دينى را يار و كمك باشد، به اندازه افتادگى و نياز آنان حاجتشان را برآورد. اولاد على ((ع )) و فاطمه ((س )) را خدمت و احترامى ويژه كند.

13. قوانين و دستورات الهى را بزرگ شمارد. علماء دين را گرامى دارد. صاحبان تقوا، از مؤ منين را، احترام كند.

14. بداده خدا راضى باشد. چيزى را كه نمى داند خير او در آن است يا نه ، طلب نكند. در همه احوال خدا را سپاسگزار باشد.

15. بهنگام پيكار و رودررويى با مشكلات مقاومت ورزد؛ زيرا صبر راءس ‍ همه امور است .(6)

16. براى تعجيل فرج و ظهور امام زمان ((عج ))) دائم دعا كند؛ زيرا اين عمل در شريعت اسلام ، از اهميت والايى برخوردار است .

17. اشتغال دائم به درس و بحث و ممارست با علوم را، در اين راه تدريس ، آموزش ، مطالعه ، قرائت و فراگيرى دانش پيشه خود سازد. در اين راه از سرزنش هيچكس بيم به دل راه ندهد.

18. در همه كارها اخلاص داشته باشد و كارها را فقط براى خوشنودى خداانجام دهد؛ زيرا فقط كارهاى خالص و بى پيرايه را خدا مى پذيرد. ريا در عبادت - پناه مى بريم از آن بخدا- شرك شمرده مى شود.(7)

19. پيوند و ارتباط با خويشاوندان ، اگر بگونه اى فراخ نتواند به ديدار آنان برود، با عرض سلامى آنان را خوشنود سازد.

20. به زيارت برادران دينى رود. با آنان در امور دين و آخرت گفتگو داشته باشد.(8)

21. زياد به دنبال مباحات و رخصت ها نرود. در زندگى خود، گشادگراى نباشد. در تكاليف دينى بر خود سخت نگيرد؛ بلكه روش و مشى ميانه و استوارى را در پيش گيرد.

22. با مردم درخور فهم آنان سخن گويد و از مطالبى كه هضم آنها برايشان مشكل است بپرهيزد. خلق و خوى خوب داشتن ، خشم را فرو خوردن ، با مردم فروتنى نمودن ، از خدا سامان خلق را خواستن و كارهاى آنان را سامان دادن را پيشه خود سازد.

23. بدون بهره دينى يا دنيايى لحظه اى از عمر خود را سپرى نكند. در همه اين كارها معيار تقوا و مراقبت پيوسته و دائم است . سلام بر همه آنان كه اين دستور را پى گيرند. سپاس ويژه خداوند است . درود پياپى خدا بر پيامبر اسلام و آل بزرگوار وى باد.

دستور العملهاي عرفاني از علماي بزرگ اخلاق