« نوحه انگلیسی | ای دشمن جان خویش...! » |
فلسفۀ رنج در زندگی انسان چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 19ام بهمن, 1396
رنج با انسانبودنِ ما همزاد است. انسان مجبور است از برخی علاقههایش جدا شود و جداشدن از علاقه یعنی «رنج»! انسان همیشه در حال انتخاب یک علاقه و جداشدن از علاقههای دیگر است، پس زندگی بدون رنج ممکن نیست انسان طوری آفریده شده که «ارزش افزوده» بیافریند؛ برای تولید ارزش، باید از بین چند علاقه، یکی را «انتخاب» کند و از علاقههای دیگر جدا شود رنج و مصیبت بهصورت مساوی بین مردم تقسیم شده است و این باعث میشود آدم راحتتر مصائبش را بپذیرد |
در ادامه بخشهایی از پنجمین روز سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در حسینیه آیت الله حقشناس(ره) با موضوع «چگونه آسودهتر زندگی کنیم؟» را به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی میخوانید:
برای اینکه آسودهتر زندگی کنیم باید فلسفۀ رنج را بدانیم و بتوانیم رنجها را مدیریت کنیم. باید بدانیم که برخی از رنجهای ما، نابجا و ناشی از مشکلاتی است که خودمان پدید آوردهایم و میتوان این رنجها را از بین برد. اما برخی از رنجها حتمی است؛ باید با این رنجها، درست برخورد کرد. با مدیریتِ رنج، میتوان از رنجها بهره برد؛ «مثل مدیریت آبشار برای تامین انرژی» که در این صورت، رنج میتواند به عاملی برای رشد و لذتِ ما تبدیل شود.
اولین قدم برای رسیدن به زندگیِ آسوده، این است که بپذیریم رنج قطعی است و جرء لاینفکّ زندگی انسان است؛ بلکه رنج، اصل زندگی انسان است!
اما فلسفۀ زنج در زندگی انسان چیست؟
اصلاً چرا باید رنج بکشیم؟
رنج اساساً با انسانبودنِ ما همزاد است؛ انسان یعنی رنج! چرا؟ برای اینکه انسان طوری آفریده شده که بتواند ارزش تولید کند؛ نه اینکه مثل فرشتهها از همان اول، خودش خوب و ارزشمند باشد، یا مثل حیوان، بهخودیِ خود، همینگونه باشد و در همین سطح بماند. انسان تنها موجودی است که میتواند با انتخابِ خودش، ارزش بیافریند.برای اینکه کسی «ارزشِ افزوده» تولید کند، باید چهکار کند؟ راهی جز این وجود ندارد که باید یک انتخابهای برتری انجام بدهد. انسان برای اینکه ارزشمندترین موجود و اشرف کائنات باشد باید «انتخاب» کند! اگر در انسان یک علاقه باشد و سر راهش مانعی نباشد همیشه همان را انتخاب میکند، در این صورت زندگی او با زندگیِ حیوان یا فرشته فرقی ندارد، چون آنها هم یک علاقه دارند و همان را دنبال میکنند.
تعریف انسان چیست؟ تولیدکنندۀ ارزش. برای اینکه انتخابِ ما ارزش پیدا کند، باید به چند چیز علاقه داشته باشیم و مجبور باشیم یکی را انتخاب کنیم؛ وقتی هم یکی را انتخاب کردیم طبیعتاً باید از آن علاقههای دیگر، جدا شویم و جداشدن از علاقه، یعنی رنج! پس انسان یعنی رنج. خدا میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَد» (بلد/۴) پس چون انسان شدهایم باید رنج ببریم.
یک فلسفۀ رنج، همین است: تعریف انسان این است که از یک علاقه صرفنظر کند و دیگری را انتخاب کند. انسان همیشه باید با یک علاقه مبارزه کند؛ مثلاً علاقۀ به جاه، علاقۀ به مال، علاقۀ به سلامتی و… ارزش انسان به همین است، این مطلب را باید حسابی برای خودمان جا بیندازیم.
اگر از خدا بخواهیم رنجها را کلاً برطرف کند در واقع یعنی میخواهیم بمیریم! چون رنج را نمیشود از زندگی حذف کرد، لذا باید به استقبال رنج رفت. طبق روایت، مؤمن رنج کشیدن در راه خدا را دوست دارد. البته اگر علاقۀ برتر را بشناسیم خواهیم دید که گذشتن از علاقههای کوچک چندان رنجی هم ندارد.
یک شبههای دربارۀ رنج هست که میگویند:
«چرا بعضیها آسودهتر از ما هستند؟!
چرا زندگیِ عدهای سختتر است؟!»
این تصور اشتباه است، چون همه به یک میزان رنج میکشند؛ یعنی خدا همه را مساوی رنج داده است.
علی علیه السلام:«الْمَصَائِبُ بِالسَّوِیَّةِ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ» (تحفالعقول/۲۱۴)
یعنی رنج و مصیبت بهصورت مساوی بین مردم تقسیم شده است نه بهصورت «عادلانه» که بگوییم:
هر کسی بر اساس شایستگی خود رنج ببیند! همۀ انسانها در رنج، با هم مساوی هستند و این به خوبیِ و بدیِ انسانها هم ربطی ندارد! خدا در این زمینه، هیچ تفاوت و تبعیضی بین انسانها قائل نشده است.
آیتالله بهجت(ره) دربارۀ روایت فوق میفرماید:
فقرا در کمبودها و فقر و ناداری باید صبر و شکیبایی داشته باشند و بدانند که آنها هم از نعمتهای دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند.
ثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتاریهایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند.(درمحضر بهجت/۶۸)
قرآن میفرماید: اگر میخواستیم، کاری میکردیم که کافران خوش بگذرانند و به آنها خانههای با سقف نقرهای میدادیم (زخرف/۳۳) ولی مردم نمیتوانند این را تحمل کنند، لذا خدا لطف کرده و به همه، مساوی رنج داده است و اِلا ایمانی برای ما باقی نمیماند! تقسیم مساوی مصائب بین مردم باعث میشود آدم راحتتر مصائبش را بپذیرد.
بیان معنوی
فرم در حال بارگذاری ...