موضوعات: "گلستان قرآن" یا "قرآن" یا "تفسیر" یا "آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم" یا "تدبر در کلام وحی"
روضه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام از زبان امام خامنه ای+ دانلود صوت و فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 26ام تیر, 1393ذكر مصائب امیرالمؤمنین علیه السلام توسط آیتالله خامنهای
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
- کیفیت خوب و فرمت Mp4 و با حجم 171.3 MB
- کیفیت متوسط و فرمت Wmv و با حجم 39.2 MB
- کیفیت پايين و فرمت Flv و با حجم 11.4 MB
فایل صوتی:
روضه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام از زبان امام خامنه ای
دانلود با حجم 3.3 مگابایت به مدت 7 دقیقه و 28 ثانیه از مدیا فایر
دانلود با حجم 3.3 مگابایت به مدت 7 دقیقه و 28 ثانیه از فور شیر
روضه ضربت خوردن حضرت علی (ع) / مدت زمان: ۰۰:۰۶:۰۵ / حجم: ۲٫۷۹ مگابایت
منبع باز نشر : رجا نیوز - منیع : khamenei.ir
توفیق زن بیش از مرد است
نوشته شده توسطرحیمی 23ام تیر, 1393
توفيق زن بيش از مرد است و اگر انسان تنزل كند، حداقل بايد بگويد زن همانند مرد است. زيرا تقريباً شش سال قبل از اين كه مرد، مكلف شود، زن را ذات اقدس اله به حضور پذيرفته است.
حضرت آیت الله العظمی جوادیآملی در پاسخ راز به تکلیف رسیدن دختران قبل از پسران را شریح کردند.
متن سوال و پاسخ معظمله به شرح ذیل است.
*توفیق زن بیش از مرد است
توفيق زن بيش از مرد است و اگر انسان تنزل كند، حداقل بايد بگويد زن همانند مرد است. زيرا تقريباً شش سال قبل از اين كه مرد، مكلف شود، زن را ذات اقدس اله به حضور پذيرفته است. زن همين كه از نُه سالگى گذشت و وارد دهمين سال زندگى شد، خدا او را به حضور مى پذيرد و با او سخن مى گويد و روزه را بر او واجب مى كند، مناجاتهاى او را به عنوان دستور مستحب شرعى گوش مى دهد. آن هنگام كه مرد به عنوان يك نوجوان در حال بازى کودکانه است، زن مشغول راز و نياز و نماز است. شش سال زمينه سازى كردن، از دوران نوجوانى او را به حضور پذيرفتن، نماز را كه عمود دين است بر او واجب كردن، روزه را كه سپر دين است و حج را كه وفد الى اللَّه است و مهمانان در آن سفر به ضيافتگاه خداوند مى روند، بر زن واجب كردن، اينها همه نشانه آن است كه زن براى دريافت فضائل، شايسته تر از مرد است. و اگر اين منطق درست تبيين و اجرا گردد، نتيجتاً معلوم خواهد شد كه زن بالاتر از مرد و لااقل همتاى مرد است.
*یک دستورالعمل
زن گرچه ممكن است در طى دوران عادت از برخى از عبادت محروم باشد اما تمامى آنها جبران پذير است، زيرا قضاى روزه ها را به جا مى آورد و براى نماز اگر وضو بگيرد و در مصلّاى خود رو به قبله بنشيند، و به مقدار نماز، ذكر بگويد ثواب نماز را مى برد. همان گونه كه اگر مسافرى پس از خواندن دو ركعت واجب، سى يا چهل بار تسبيحات اربعه را تكرار كند، جبران آن دو ركعت ساقط شده را خواهد كرد.
پس اين گونه از فضائل جبران پذير است. عمده آن است كه مرد وقتى پانزده سالگى را تمام نمود و وارد شانزدهمين سال زندگى شد، شايستگى خطاب الهى را كسب مى نمايد و قبل از آن چنين لياقتى ندارد، زيرا بلوغ، زمينه تشرف به مقام عبوديت است.
*جشن تکلیف
درباره يكى از علماى شيعه، ابن طاووس - رضوان اللَّه عليه - نقل شده است كه روز بلوغش را جشن گرفت، او وقتى از پانزده سالگى وارد شانزدهمين سال زندگى شد دوستان و آشنايان خود را به شكرانه اين كه من نَمُردم و سنّ من به حدّى رسيد كه خداى سبحان با من سخن گفت و از من تكليف طلب كرد، جشن گرفت چون انسان تا قبل از بلوغ، مورد خطاب تكليفى خدا نيست، و به هنگام بلوغ لياقت مى يابد كه مورد خطاب خداى سبحان واقع شود. - اما این که آيا اين جشن، در اسلام مشروعيت دارد و جزو سنن هست يا نه؟ مسأله اى جداگانه است، كسى به قصد ورودِ سنّت اقدام به برگزارى اين مراسم نمى كند، بلكه اين جشن را به شكرانه يك نعمت برگزار مى نمايد. و شايد مرحوم سيد ابن طاووس، زير پوشش اطلاقات اوليه كه هر نعمتى به شما رسيده است حق شناس و شاكر باشيد، اين چنين عملى را انجام داده است- . بر اين اساس، بلوغ يك شرافت است. آنها كه اهل عرفان هستند، مى گويند ما مشرَّف شديم نه مكلّف، چون زحمت و مشقتى در كار نيست، بلكه شرف در كار است. لذا در مناجات الذاكرين امام سجاد (ع) مى خوانيم «يا من ذكره شرف» اى خدايى كه نام تو مايه شرافت است. اگر كسى به جايى برسد كه ذكر خدا گويد و در سايه اين ذكر، به ياد خدا باشد و خدا هم به ياد او باشد، شرافتى نصيب او گرديده است، و این است که زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت مى رسد.
اگر چنانچه به اين نكته دقت شود، قبل از اين كه مرد به راه بيفتد و در صراط مستقيم گام بردارد، زن بخش زيادى از اين راه را طى كرده است. بنابراين هم آن محروميت هايى كه زن در دوران عادت دارد قابل جبران است و هم شش سال قبل از مرد، از همه مزايايى كه مرد محروم است برخوردار مى شود.
*دلایل جبران محرومیت از عبادات
در پايان عمر نيز براى زنان غير سادات پس از سن پنجاه سالگى سخن از ايام محروميت نيست و در اين مدت محروميت نيز اولاً، ايام عادت محدود و چند روز بيشتر نيست. ثانياً، آنها كه باردارند و توفيق حمل امانت را دارند نيز محروميت از عبادت شامل آنها نمى شود، چون غالباً عادت با حمل جمع نمى شود. ثالثاً، مدت شش سالى كه زن قبل از بلوغ مرد، بالغ مى شود، همه نقص ها را ترميم مى كند. بنابراين اگر نقصانى در ايمان باشد، علت آن هم نقص در عبادت باشد، نه تنها قابل جبران است، بلكه اگر زن به اين فكر بيفتد كه دوران شش ساله را مغتنم شمارد، عظمتى فزون تر نيز خواهد يافت. از آنچه گفته شد روشن مى شود سِرّ بيان حضرت امير - سلام اللَّه عليه - در نهج البلاغه كه در وصف زن خطاب به امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد: »فاِنّ المرأة ريحانة وليست بقهرمانة»(1). يعنى اين كه زن ريحان است، بايد او را زودتر از مرد، تحت تربيت و تكليف قرار داد، در غير اين صورت ضايع مى شود. روايتى ديگر نيز از حضرت صادق - سلام اللَّه عليه - نقل شده است كه مى فرمايد: »من اتّخذ امرأة فليكرمها فانّما امرأة أحدكم لعبة فمن اتّخذها فلا يضيّعها»(2). مراد از لعب در روايت، بازيچه و اسباب بازى نيست، بلكه يعنى، زن ريحانه است، اين ريحانه را ضايع نكنيد. اسلام به اولياى مدرسه و منزل دستور مى دهد كه به دخترها بيش از پسرها رسيدگى كنيد. اگر تكليف بر دختر، شش سال قبل از پسر شروع مى شود بنابراين اولياى منزل و مدرسه مسؤوليت شان نسبت به دخترها بيش از پسرهاست روى اين تحليل، معلوم مى شود زن براى نماز و راز و نياز، زودتر از مرد آمادگى پيدا مى كند و اگر احياناً راههاى عاطفى، زمينه هاى انحراف را پيش روى زن قرار دهد، تكاليف عبادى آن راهها را تعديل مى كند تا مبادا به انحراف برود.
منابع:
(1) نهج البلاغه، نامه 31. (2) بحارالانوار، ج103، ص224. (زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 379 ـ 382.)
خوشی و ناخوشی زندگی با یک طلبه
نوشته شده توسطرحیمی 22ام تیر, 1393 طلبه ای که لباس روحانیت پوشیده است از برخی امکانات عادی جامعه سخت بتواند استفاده کند مثلا در شهرستانها کمتر دیده میشود طلبه ای با همسر و فرزند در یک رستوران حاضر شود به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، وبلاگ نامههای حوزوی در آخرین پست خود از خوشی و ناخوشی زندگی با یک طلبه نوشت:
زندگی با یک طلبه خوشی ها و شیرینی های خاصی دارد و البته سختی ها و رنجهایی را نیز دارد برخی از دختران با آگاهی از خوشی ها و ناخوشی ها زندگی با یک طلبه را انتخاب می کنند و برخی دیگری آگاهی نسبی هم به این وضعیت ندارند از این رو ممکن است بعدها دچار مشکلات و سختی های بیشتری شوند سعی میکنم به چند نکته در این زمینه اشاره کنم.
خوشی های زندگی با یک طلبه
زندگی با ارزشهای دینی: برخی از دختران مذهبی دوست دارند در زندگی به ارزشهای دینی پایبند باشند و بر اساس آنها زندگی کنند، معمولا طلبه ها این ارزشها را در حد خود رعایت میکنند، برخی از دختران نیز حتی علاقه دارند زندگی معنوی داشته باشند و تصور میکنند زندگی با طلبه بتواند در این زمینه زمینه سازی کند بطور مثال طلبه ای که برای نماز صبح بیدار میشود مشوقی است برای بیدار شدن همسرش برای نماز صبح، یا شرکت در برخی از مراسمات مذهبی میتواند در این مورد کمک کند، و البته باید دقت کرد که دختری که روحیات مذهبی ندارد ممکن است کامل نتواند با این زندگی کنار بیاید اما بهر ترتیب برای دختر علاقمند مذهبی این نوع زندگی یک امتیاز محسوب میشود.
سلامت و وفاداری: وفاداری همسر برای هر دختریسیار کلیدی است چه زندگی هایی که بخاطر نداشتن این امتیاز از هم پاشیده میشود دختران مذهبی تصور میکنند این امتیاز را یک طلبه میتواند داشته باشد جهت آن را نیز رعایت مسائل شرعی از سوی طلبه میدانند که البته به نسبت میتوان گفت چنین چیزی وجود دارد، نکته دیگر اینکه بسیاری از طلبه ها اهل برخی از خلاف های متعارف نیستند مثلا سیگار نمیکشند اهل اعتیاد نیستند و همین سلامتی میتواند امتیازی برای همس باشد البته ممکن است طلاب هم مشکلات مخصوص بخود را داشته باشند اما بهر حال از این جهت اطمینان بیشتری وجود دارد.
صفا و صمیمیت در زندگی : طلبه ها معمولا برای خانواده وقت گذاری دارند خیلی از آنها بطور مثال در کارهای خانه از قبیل شستن ظرف و پختن غذا نیز کمک میکنند و این مسائل میتواند برای همسر مهم باشد معمولا طلبه ها اهل دعوا کردنهای آنچنانی با همسر نیستند و رفتار مهربانانه ای با همسر دارند گاهی این مسائل آنچنان برجسته است که میتواند میل به زن ذلیلی داشته باشد بسیاری از طلبه های امروزی برای فرزندان خود نیز وقت لازم را فراهم میکنند و در بزرگ کردن آن به همسر کمک میکنند همه این مسائل میتواند زندگی شیرینی را در پی داشته باشد.
دغدغه های تحصیلی و فرهنگی: بسیاری از همسران طلاب به تشویق شوهر ادامه تحصیل میدهند نکته جالب این است که فضای خانه بسیاری از طلاب حالت علمی دارد و فرزندان نیز از همان کودکی یاد میگیرند که کتاب در دست بگیرند در چنین فضایی نیز همسر سعی میکند از شوهرش عقب نماند خیلی از طلبه های امروزی دوست دارند همسرشان نیز ادامه تحصیل دهد و این نیز میتواند امتیازی برای همسر طلبه محسوب شود، همسر طلبه در زندگی با طلبه بسیاری از مسائل اسلامی را میاموزد و همین مسئله میتواند زمینه ای برای فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی باشد برخی از طلاب در سفرهای تبلیغی به اتفاق همسر به تبلیغ میروند و هر دو پا به پای هم تبلیغ دین میکنند برخی از همسران طلاب در قم کلاسها و دوره های آموزشی را میگذرانند و این مسئله نیز در زمینه سازی تبلیغ و کاربست دانسته ها در زندگی میتواند مفید باشد.
جایگاه اجتماعی: زندگی با طلبه از منظر اجتماعی دو روی سکه است هم میتواند امتیازی محسوب شود و هم میتوان عرصه ای برای فشار بر همسر طلبه باشد، در مجامع مذهبی برای طلاب احترام خاصی قائل هستند و این احترام همسر و فرزندان طلاب را نیز دربر میگیرد این مساله از منظر اجتماعی میتواند برای همسر طلبه جذابیت هایی را داشته باشد.
صفحات: 1· 2
فحش هم میدهید بگویید گل اناری!
نوشته شده توسطرحیمی 18ام تیر, 1393علی بهجت فرزند آیت الله بهجت گفت: از شدت ناراحتی برای اتفاقات دنیای اسلام توان پدر برای درس دادن تحلیل میرفت و میگفتند سفیانی از حتمیات است اینها به اسم میکشند. شما چه میدانید؟! با این درندگان چه کنیم؟ نمی دانیم، مرددیم دعا کنیم آیا بمانیم تا ظهور؟!
حجت الاسلام والمسلمین علی بهجت فرزند آیت الله بهجت شب گذشته در برنامه ضیافت شبکه قرآن و معارف سیما بیان داشت: در طول تاریخ شیعه علمای زیادی بودهاند که زحمت زیادی کشیده اند اما از این میان تعدادی در کنار سیر عملیشان، سیر انفسی داشتهاند و مسلما تنها این افراد توانستهاند که به سیر الی الله و یقین برسند و آیتالله بهجت نیز از این دست علما بودند.
آیتالله بهجت از سن 12 سالگی باطن گناه را میدید
وی گفت: همه میگفتند که آیتالله بهجت میتوانند ضمائر را ببینند ولی ایشان اصلا این چیزها برایشان مهم نبود و میگفتند غلط است که کسی دنبال این چیزها برود و بیان میداشتند اگر کسی دنبال گندم برود ممکن است در کنارش کاه هم به او بدهند.
علی بهجت اظهار داشت: وی از زمانی که کودکی 12 ساله بود چشمش در عبادت باز شده بود و میتوانست باطن گناهان را ببیند و در سن 14 سالگی نیز که در نماز جماعت مرحوم نائینی شرکت میکرد میتوانست سیر آفاقی مرحوم نائینی را درک کند. آیتالله بهجت توانسته بود در زندگیاش عصمت کودکیشان را حفظ نماید و در حقیقت به این دلیل آلوده نبوده و میتوانست به راحتی پرواز کنند.
آیتالله بهجت از جانب آقای قاضی لقب فاضل گیلانی گرفت
وی عنوان کرد: وی از شاگردان آقای قاضی بود و نحوه آشنایی اش با آقای قاضی نیز بسیار جالب است، زیرا علامه طباطبایی خودشان میگفتند که ما بعد از 5، 6 سال ماندن در نجف یاد میگرفتیم به محضر آقای قاضی برسیم اما آیتالله بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.
فرزند آیتالله بهجت افزود: خود آیت الله بهجت از نحوه آشناییشان با مرحوم قاضی و اولین باری که نام ایشان را شنیده بودند این گونه می گویند که من در کربلا بودم که یک آقایی شبهای پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا میآمد و در مدرسه ما وضو میگرفت من تعارفش میکردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا میپذیرفت از طریق این فرد که برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم. در دوران نوجوانی در حوزه نجف، پس از حلّ مشکلی علمی مرحوم قاضی به وی گفت: «أشهد أنّک فاضل» و از آن پس او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد.
هرگز در کلاس آقای قاضی سؤالی نپرسید و هرگز نیز سؤالی نداشت
صفحات: 1· 2
بررسی راهکارها، آداب و برکات انس با قرآن
نوشته شده توسطرحیمی 16ام تیر, 1393اهمیّت اُنس با قرآن
امروزه انسان در معرض آماج حملات روحی و روانی قرار دارد و نگرانیهای فراوانی او را احاطه کرده، وحشتِ تنهایی در همه حال انسان را تنها نمی گذارد. او به شدّت نیازمند انیس و مونس است که در کنار او آرامش یابد. نگرانی شدید او از تنهایی و بی کسی، در همه حوادث دوران زندگی، روح و روان او را میآزارد. قرآن کریم مونسی است که در شرایط عادی و نیز در بحران ها و سختی های زندگی می تواند بهترین همدم انسان باشد؛ امام سجّاد(ع) میفرماید: «لَوْ مَاتَ مَنْ بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ یکُونَ الْقُرْآنُ مَعِی؛[1] اگر همه مردم ما بین مشرق و مغرب بمیرند و هیچ موجودی بر روی زمین زنده نماند و من تنها باشم، وقتی قرآن با من باشد، هرگز از تنهایی وحشت نمی کنم».
رسول خدا(ص) درمان همه مشکلات را در قرآن می داند ومی فرماید:هر گاه کارها چون شب ظلمانی برایتان مشتبه و تاریک گردید به قرآن پناه ببرید؛ چون او شفیعی است که شفاعتش پذیرفته و شاهدی است که تصدیق شده است. هرکس او را رهبر خویش گرداند، وی را به بهشت رهنمون می سازد و هرکس بدان پشت پا زند، به جهنّم سوقش می دهد. قرآن روشن ترین راهنما به سوی بهترین راههاست.[2]
آری، قرآن بهترین مونس انسان در تنهایی ها و نگرانیهای زندگی است که جلوهای از علم و حکمت پروردگار و نشانگر عظمت خداوند متعال است. انس با قرآن، همراه شدن با گنجینه بی پایان و در اختیار داشتن برنامه جامع و کامل یک زندگی سعادتمندانه است که همه در پی آنند، ولی نمی دانند که در کنارشان قرار دارد و به قول معروف: یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.
چنانچه ما مسلمانان با قرآن مأنوس نشویم و به آن عمل نکنیم، مورد شکایت و عتاب رسول خدا(ص) قرار خواهیم گرفت که فرمود: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛[3] پروردگارا! قوم من قرآن را رها کرد»
آداب انس با قرآن
1.رعایت حقّ تلاوت
یکی از مهمترین شیوههای انس با قرآن رعایت حقّ تلاوت است که در قرآن فرموده:کسانی که کتاب آسمانی به آنها داده ایم آن را چنانکه شایسته آن است می خوانند، آنها به پیامبر اسلام ایمان می آورند و کسانی که به او کافر شوند، زیانکارند.[4]
2.رعایت حرمت قرآن
پیامبر(ص) فرمود: یا حملة القرآن! تحبّبوا إلی اللَّه بتوقیر کتابه، یزدکم حبّا و یحببکم إلی خلقه[5]
ای حاملان قرآن! با نگاهداشتن حرمت قرآن، خود را محبوب خدا سازید، که در این صورت، بیشتر شما را دوست خواهد داشت و محبوب مردمانتان خواهد ساخت. پیامبر(ص) فرمود: «قرآن از همه چیز، جز خدا، برتر است؛ پس هرکه قرآن را پاس دارد خدا را پاس داشته است و هرکه قرآن را پاس ندارد، احترام خدا را سبک شمرده است.[6]
نمونهای از تکریم ظاهر قرآن را می خوانیم: امام خمینی بهطور معمول در حسینیّه جماران روی صندلی می نشست، ولی یک روز وقتی وارد حسینیّه شد، با اینکه صندلی در جای خود بود، روی زمین نشست؛ زیرا آن روز نفرات ممتاز مسابقات قرآن آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه از قرآن تلاوت شود.[7] روزی دیگر امام خمینی طبق معمول روی صندلی نشسته بود، که قرآنی آوردند و روی زمین گذاردند، امام وقتی متوجّه شد، بی درنگ آن را برداشت، روی میزی که در کنارش بود، گذاشت و فرمود: «قرآن را روی زمین نگذارید.[8]
3.رعایت ترتیل
خداوند در قرآن فرموده است: «وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرتیلاً»[9] و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان! ترتیل در قرآن، خارج کردن کلمه از دهان با سهولت و به شیوه درست است، که از آداب قرائت است.
4.با صوت زیبا خواندن
پیامبر(ص) فرمود: «لِکُلِّ شَی ءٍ حِلْیةٌ وَ حِلْیةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَن»[10] هرچیزی زینت و آرایشی دارد و زینت قرآن هم با صوت زیبا خواندن است.
اهل بیت (ع)خود نیز چنین بودند و قرآن را با صوت زیبا می خواندند. نوفلی گوید: در نزد حضرت امام هادی (ع) از صدا و آهنگ خوش گفت وگو کردم، فرمود: امام سجّاد(ع) قرآن تلاوت می کرد و گاهی مردم از صدای زیبای او بیهوش می شدند، و اگر امام اندکی از صدای زیبای خود را ظاهر کند مردم طاقت شنیدن آن صوت زیبا را ندارند. گفتم: آیا پیامبربا مردم نماز نمی خواند و صدای خود را به تلاوت قرآن بلند نمی ساخت [پس چرا مردم بیهوش نمی شدند]؟ فرمود: رسول خدا(ص) به اندازة طاقت مردمی که پشت سر او بودند صدای خود را آشکار می ساخت.[11]
5.مداومت بر انس
حضرت صادق(ع) فرمود: «فردی سوره ای از قرآن را فراموش می کند، روز قیامت همان سوره در درجه ای از درجات بر او مشرّف می شود و می گوید: السّلام علیک. او در پاسخ می گوید: و علیک السّلام، تو کیستی؟ می گوید: فلان سوره ای هستم که مرا واگذاشتی و ترکم نمودی، اگر نگاهم می داشتی تو را به این درجه می رساندم». آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «بر شما باد به قرآن تا آن را فرا گیرید که بعضی از مردم آن را می آموزند تا گفته شود: فلانی قاری است. و برخی آن را می آموزند و هدفشان تنها صداست که گفته شود: فلانی خوش صوت است، در اینها خیری نیست؛ امّا برخی هم قرآن را می آموزند و شبانه روز بر این کار مداومت دارند و برایشان فرقی نمی کند که کسی این را بداند یا نداند.[12]
صفحات: 1· 2
نامه یک زن آمریکایی به زنان مسلمان/ گول نخورید و نجیب بمانید
نوشته شده توسطرحیمی 4ام خرداد, 1393ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این مائیم که مورد ظلم واقع شده ایم، برده مُدهایی هستیم که پستمان می کند، نسبت به وزن و انداممان عقده ای شده ایم و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند…در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.
به گزارش جهان، نویسنده وبلاگ “افاضات عقل کل"، در آخرین مطلب خود آورده است:
« اگر ما می خواهیم در مورد مسئله زن، درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم باید ذهنمان را از حرف های کلیشه ای فرآورده غربی ها به کلی خالی کنیم. غربی ها نسبت به مسئله زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراه کننده و مهلک خودشان را به صورت سکه رایج در دنیا کردند.» مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
زن غربی پریشان و پشیمان است اما مجبور است ادای شادبودن را درآورد
زن غربی هویتش به تاراج رفته و گرفتار ظلمی گردیده است که یارای رهایی از آن را ندارد
ظلمی که «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار زن آمریکایی به صراحت به آن اذعان کرده است . این زن مسیحی چند سال پیش به زنان مسلمان لبنان که در زیر آماج بمباران اسرائیل بودند نامه می نویسد و با رشک بردن به عفت و حیا و نجابت زنان مسلمان و بر شمردن ظلم بزرگی که به زنان غربی شده است از زنان مسلمان می خواهد در دامی که غرب برای آنان گسترده است گرفتار نشوند و به جای تقلید از زن غربی ،حافظ عفت و نجابت خود باشند.
این نویسنده آمریکایی در بخشی از این نامه می گوید: « ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این مائیم که مورد ظلم واقع شده ایم، برده مُدهایی هستیم که پستمان می کند، نسبت به وزن و انداممان عقده ای شده ایم و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند…در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.»
متن کامل نامه در ادامه مطلب آمده است.
قصد داشتم بخش هایی از این نامه را که بی پرده به بعضی مسائل پرداخته است حذف نمایم (چون بیان بی پرده بعضی مسائل را نمی پسندیدم ) اما برای اینکه دخل و تصرفی در متن نامه نکرده باشم علیرغم اکراه قلبی ،متن کامل نامه را در ادامه مطلب آوردم.
متن نامه «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی به زنان مسلمان لبنان:
در میان تهاجمات اسرائیل در لبنان و جنگ ترور صهیونیستها، اکنون مسائل جهانی به موضوع اصلی خانوادههای آمریکایی بدل شده است.من کشتار ،مرگ و نابودی را که در لبنان اتفاق افتاده می بینم ،اما من چیز دیگری را هم می بینم.
من تو را می بینم…
من نمی توانم کمکی بکنم اما می ببینم که تقریبا هر زنی ،بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم،من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم ،غبطه می خورم…
اما نمی توانم چیزی بگویم ؛ فقط قدرت ، زیبایی، عفت و بیش از همه رضایت و شادی تو را تحسین می کنم. آری ، عجیب است اما به ذهن من خطور می کند که تو هر چند تحت بمباران اما از ما ، خوشحال تری.
چرا که تو هنوز زندگی طبیعی یک زن را داری . شیوه ای که زنان از ابتدا همواره چنین زندگی می کردند . در غرب هم تا دهه ۱۹۶۰ اینچنین معمول بود، تا اینکه به وسیله دشمنی مشترک بمباران شدیم.
اما ما با مهمات واقعی بمباران نشدیم ، بلکه با فساد اخلاقی و نیرنگ آلود و زیرکانه از طریق وسوسه بمباران شدیم.
آنها به جای استفاده از بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی ، ما را از هالیوود بمباران کردند. آنها می خواهند بعد از آنکه از بمباران زیرساخت های کشورهای شما فارغ شدند، شما را نیز اینگونه بمباران کنند . نمی خواهم این برای تو هم اتفاق بیفتد. تو هم احساس خفّت خواهی کرد همانطور که ما می کنیم. تو می توانی از این بمباران ها دوری کنی ، اگر لطف کنی ، و به ما که از نفوذ شیطانی آنها تلفات جدی داده ایم، گوش کنی.
برای اینکه هر چیزی که از هالیوود می بینی ، مشتی دروغ است ، تحریف است، نیرنگی ماهرانه است
آنها روابط نا مشروع را تحت عنوان سرگرمی بی ضرر جلوه می دهند ، برای اینکه هدف آنها انهدام اساس اخلاق جوامعی است که تشعشعات و امواج برنامه های سمّی شان را به آنان مخابره می کنند .
ملتمسانه از تو می خواهم سم آنها را نخوری . وقتی که از آن خوردی، هیچ پاد زهری برای آن نیست !! ممکن است نسبتاً بهبود بیابی ، اما هرگز همچون قبل نخواهی شد. بهتر است کاملاً از این سم دوری کنی ، تا اینکه به دنبال شفا از آسیب هایی که بوجود می آورد باشی.
آنها سعی دارند، با فیلم ها و نماهنگهای شهوت انگیز ، به دروغ ما زنان آمریکایی را شاد و راضی نشان دهند ، مفتخر به لباس پوشیدن چون هرزه ها و قانع بودن به نداشتن خانواده ؛ و تو را اینچنین وسوسه می کنند .
اکثر ما شاد نیستیم، به من اعتماد کن ! میلیون ها نفر از ما داروهای ضد افسردگی مصرف می کنیم ، از شغل هایمان متنفریم و شب ها به خاطر مردانی که می گفتند دوستمان دارند، ولی حریصانه از ما سوءاستفاده می کنند و می روند ، گریه می کنیم.
آنها می خواهند خانواده های شما را از بین ببرند و شما را متقاعد کنند که فرزندان کمتری داشته باشید . آنها با جلوه دادن ازدواج به عنوان شکلی از بردگی ، مادری به عنوان نفرین و با جلوه دادن با حیا بودن و پاک ماندن به عنوان عقب افتادگی و اُمُلی چنین می کنند . آنها می خواهند خودت ، ارزش خودت را پایین آوری و ایمان و اعتقاداتت را از دست بدهی . آنها مانند شیطانی هستند که (آدم و حوا) را فریب دادند ، تو فریب نخور! برای خودت ارزش قائل باش : من تو را به عنوان گوهر گران قیمت، طلای ناب ، یا مروارید گرانبها می بینم، (برگرفته از انجیل متی ۱۳ :۴۵).
همه ی زنان مرواریدهای گرانبهایی هستند، اما برخی از ما در مورد ارزش پاکدامنی مان فریب خوردیم. عیسی گفت : «آنچه مقدس است ، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوک وحشی نیندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگشته ، شما را بدرند.» (متی فصل ۷ عبارت ۶ )
مرواریدهای وجودیمان بسیار گرانبها هستند ، اما آنها می خواهند به ما بقبولانند که بی ارزشند. ولی باورم کن! هیچ جایگزینی برای این نیست که بتوان در آیینه نگاه کرد و بازتاب پاکدامنی ، نجابت و عزت نفس خود را در آن دید .
مُدهایی که از زیر دست خیاطان غربی بیرون می آیند برای این طراحی می شوند که به تو بقبولاند که ارزشمندترین سرمایه تو ، جذابیت جسمی توست . اما لباسهای عفیف تو و حجاب تو در واقع پرجاذبه تر از هر مُد غربی است، برای اینکه آنها تو را به صورت اسرارآمیزی پوشانده اند و عزت نفس و اعتماد به نفس تو را جلوه می دهند .
جاذبه های جسمانی زن باید از چشمان بی لیاقت پوشانده شود، البته این باید هدیه ای باشد از طرف تو برای مردی که تو را آنقدر دوست دارد و برایت احترام قائل است که با تو ازدواج می کند . و از آنجا که مردان شما مرد اند و با غیرت و دلاور ، حق آنان نیز چیزی کمتر از بهترینی که تو عرضه کنی نیست . مردان ما دیگر حتی پاکدامنی نمی خواهند، آنها دُرّ گرانبها را درک نمی کنند ؛ آنها سنگ مصنوعی پر زرق و برق را انتخاب می کنند تا آن را نیز (پس از سوءاستفاده) رها کنند!
گوهربارترین سرمایه های تو زیبایی درونی ات ، نجابتت ، و آن چیزیست که تو را تو کرده است. اما متوجه شدم برخی زنان مسلمان از حدود تجاوز می کنند و حتی در حین حجابشان سعی دارند تا جایی که ممکن است مانند غربی ها شوند (قسمتی از موهایشان نشان داده می شود (آرایش داشته باشند و …).
چرا تقلید کنید از زنانی که به خاطر عفت و پاکدامنی ازدست رفته شان پشیمانند یا به زودی پشیمان خواهند شد؟
هیچ جبرانی برای آن ازدست رفته نیست. شما الماس های بی عیب هستید. نگذارید آنها شما را بفریبند و تبدیل به سنگ بدلی شوید . زیرا که هر آنچه شما در مجلات مد و تلویزیون های غرب می بینید، دروغ است . این دام شیطان است . طلا نمای ابلهان است.
می خواهم تو را به اعماق قلبم راه دهم و سرّی را با تو در میان گذارم ؛ احیاناً اگر کنجکاوی : ارتباط نامشروع قبل از ازدواج چندان هم جالب نیست. ما جسم مان را به مردانی دادیم که عاشقشان بودیم ، فکر می کردیم این راهی است تا آنها نیز عاشقمان شوند و با ما ازدواج کنند، همانطوری که همیشه در تلویزیون دیده بودیم . اما بدون امنیت ازدواج و علم قطعی به اینکه او همیشه با ما خواهد بود ، حتی لذت بخش هم نیست !! چنین است مسخرگی و وارونگی آن ، فقط یک هدر رفتن است . تو می مانی و اشکهایت .
به عنوان یک زن که با زن دیگر صحبت می کند ، باور دارم که تو این را فهمیدی برای اینکه فقط یک زن می تواند حقیقتا بفهمد در قلب زن دیگر چیست. حقیقتاً ما همه شبیه یکدیگریم علیرغم نژاد ، دین و ملیتمان ، قلب یک زن همه جا یک شکل است . ما عشق می ورزیم ، این کاری است که به بهترین وجه انجام می دهیم . ما خانواده هایمان را پرورش می دهیم و به مردی که دوستش داریم، آرامش و قدرت می دهیم. اما ما زنان آمریکایی فریب خورده ایم در این باور که ما سعادتمند ترین هستیم چون شغل داریم، خانه هایی شخصی داریم که می توانیم در آن تنها زندگی کنیم و آزادی، که عشق خود را نثار هر کس که می خواهیم کنیم . این آزادی نیست و آن عشق نیست.
فقط در پناهگاه امن ازدواج است که جسم و قلب یک زن می تواند ، برای عشق ورزیدن احساس امنیت کند . به چیزی کمتر از این، تن نده ، ارزش ندارد. تو حتی آن را دوست نخواهی داشت و پس از آن، حتی خودت را هم کمتر دوست خواهی داشت، سپس او نیز تو را ترک خواهد کرد.
گناه هرگز فایده ای ندارد ، همیشه تو را فریب می دهد . هرچند شرافت و کرامتم را باز پس گرفته ام ، اما هنوز هیچ چیزی جای اینکه شرافتم را از اول نمی دادم ، نمی گیرد.
ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان، مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این ماییم که مورد ظلم واقع شده ایم ، برده ی مدهایی هستیم که پستمان می کند ، نسبت به وزن و انداممان عُقده ای شده ایم، و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند (مسئولیت پذیر باشند)… در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.
ما مخفیانه تو را تحسین می کنیم و به تو رشک می ورزیم ، با وجود اینکه برخی از ما آن را اقرار نمی کنیم.
خواهش می کنم به دیده تحقیر به ما نگاه نکنید یا فکر نکنید ما این چیزها را اینگونه که هست، دوست داریم .این تقصیر ما نیست. اکثر ما پدرانی نداشتیم تا وقتی نوجوان بودیم، از ما حمایت کنند چون خانواده های ما متلاشی شده اند. تو می دانی چه کسی پشت این نقشه است.
خواهران من، گول نخورید. نگذارید شما را هم بگیرند. پاک و با نجابت بمانید. ما زنان مسیحی، حقیقتاً نیاز داریم ببینیم زندگی زنان چگونه باید باشد. به تو نیاز داریم تا برای ما الگویی باشی، برای اینکه ما گمشده ایم. پاکی ات را نگه دار. به خاطر داشته باش، آب ریخته شده را نمی توان جمع کرد. پس با دقت محافظت کن!
امیدوارم این نصیحت را با همان روحیه ای که نیت شده بود دریافت کنی : روحیه دوستی ، احترام و تحسین.
با محبت از طرف خواهر مسیحیت: جواَنا فرانسیس
نویسنده و روزنامه نگار - ایالات متحده آمریکا
دلنوشته:آه از این اندوه جانکاه...
نوشته شده توسطرحیمی 3ام خرداد, 1393
شهید زقاقی در بخشی از وصیت نامه خون چنین تکان دهنده می نویسد:
“مادرم : زماني که خبر شهادتم را شنيدي گريه نکن ، زمان تشيع و تدفينم گريه نکن ، زمان خواندن وصيت نامه ام گريه نکن ،فقط زماني گريه کن که مردان ما غيرت را فراموش مي کنند و زنان ما عفت را… !! وقتي جامعه ما را بي غيرتي و بي حجابي گرفت مادرم گريه کن که اسلام در خطر است …”
باید بگویم شهید عزیز:آن روز که چنین نوشتی گویا می دانستی دیر زمانی نخواهد پایید که آسمان میهنمان که آن روز ها ،عطر خدا در آن جاری بود ،به جولانگاه شیاطین نامرئی ماهواره های مسمومی آلوده خواهد شد که هر کدام از گوشه ای از دنیا ،حیای زنان ما و غیرت مردانمان را به نشانه خواهند رفت و ما خوش دل و خوش خیال تر از همیشه …
مردانی که دیروز جوشش خون آنها تمام دنیا را از دست یازیدن به خاک ایران و ناموس ایرانیان نا امید می کرد چه ساده می انگارند که زنان و خواهران و دخترانشان حیا را به حراج گذارند و در عوض آن نگاههای هرزه را گدایی کنند…
نمی دانم چه بر سر مردان و زنان مرز و بومم آمده است…گویی ماهواره ها بسی موفق عمل کرده اند و ما همچنان در خواب غفلتیم…
چرا که غفلت بیش از این نیست که زن ایرانی-که باید سیاهی چادرش و وقار رفتارش پوزه دشمن را به خاک بمالد-در جشنواره ای حضور میابد و با تمام مردان نامحرم و دشمنان قسم خورده ما دیده بوسی می کند…
اندوه این واقعیات بر قلبم سنگینی می کند،گویا نزدیک است از تپش بایستد.
این سوال ،خلوتگاه ذهنم را مرتب مرور می کند :"چرا اینقدر از ارزشهایمان دور شده ایم”
غم نوشت:
1- با تاسف باید گفت که در جشنواره کن امسال یکی از بازیگران زن ایرانی به عنوان داور حضور یافت و علاوه بر داشتن پوشش بسیار ناشایست با سایر داوران مرد به دست دادن و دیده بوسی پرداخت…
2- سایت yahoo این خبر را با آب و تاب تمام و تصاویری که نشان می داد این خانم شروع کننده این اقدام ناروا بوده است،نقل کرد.
3- بازهم باید بگویم:”بسیار متاسفم“
نوشته:رقیه رحیمی
چند كجفهمي درباره فرزندآوري
نوشته شده توسطرحیمی 1ام خرداد, 1393
۱- والدين براي خود زندگي كنند نه فرزندان!
يك كجفهمي در جامعه ما به وجود آمده، اين است كه والدين ما براي فرزندانشان زندگي ميكنند و نه براي خودشان! اين باعث ميشود كه فرزندان بياراده بار بيايند و تقاضاهاي بيش از حد بكنند. چرا؟ نه دين، نه روانشناسي و نه علم اين شرايط را تأييد نميكند. شما بايد در حد امكانات خود جهيزيه تهيه كنيد و حتي اگر امكانش را نداريد، تهيه نكنيد. چرا خودتان را به دردسر مياندازيد؟ ما بايد به آنچه كه داريم، قناعت كنيم. خود اين، يك كار فرهنگي است، ولي چون مسئولان ما و دولتيهاي ما و صداوسيماي ما اين كارها را ميكنند، مردم هم ياد ميگيرند. سادهزيستي بايد از آنجا شروع شود تا به مردم عادي هم برسد.
۲- نبايد زنها خانهنشين شوند اما…
يك بحث ديگري هم وجود دارد كه البته نظر شخصي من است. ببينيد، در جامعه ما زنها از پايگاه خودشان خارج شدهاند. مثلاً ميگويند زايمان اندام خانمها را بههمميريزد و زني كه ميخواهد در جامعه فعاليت كند، نبايد تيپش به هم بخورد. اينگونه عقايد باعث ميشود زاد و ولد كمتر شود. وقتي خانمها از جايگاه خودشان بيرون آمدند، چنين مشكلاتي هم ايجاد ميشود. ما نميگوييم خانمها خانهنشين بشوند، بلكه بايد تعادل ايجاد شود.
۳- سهل بگيريد
نكته ديگر اين است كه خانوادهها بايد سهل بگيرند. يك جوان نميتواند هم سربازي برود، هم تحصيلاتش را ارتقا بدهد، هم خانه بخرد، هم كار پيدا كند و هم مهارتهاي زندگي را داشته باشد. خود ازدواج در واقع يك فرايند و يك روندي است كه زندگي را ميسازد. يعني افراد پس از ازدواج براي ساختن زندگيشان بايد
زحمت بكشند و رشد كنند. گاهي من به كساني كه براي مشاوره ميآيند، ميگويم اگر يك پسر جوان همه اين خواستههاي شما را داشته باشد، پس ديگر چه نيازي به زن و همسر دارد؟! آيا اگر او طراوات جسمي و روانشناختي داشته باشد، بهتر است يا اينكه ماشين و خانه داشته باشد؟
معروف است كه حضرت امام (رحمهالله) وقتي براي زوجهاي جوان عقد ميخواندند، ميگفتند: «برويد با هم بسازيد.» يعني هم برويد خودتان را بسازيد و خودسازي معنوي كنيد، هم با هم سازش داشته باشيد و هم زندگي را بسازيد. جواناني كه با تلاش خودشان همه چيز را فراهم ميكنند، قدر آن زندگي را بيشتر ميدانند. لذا با هم بهتر زندگي ميكنند و عموماً طلاق و جدايي بين ايشان پيش نميآيد؛ عاملي كه زاد و ولد را ميآورد پايين.
۴- با نظام آفرينش همگام باشيم
يك بحث ديگر اين است كه زوجين ميگويند اگر فرزندان ما چندتا باشند، درد سرشان زيادتر است و تربيتشان سخت است و پول نداريم و …! حال آنكه در فرهنگ ما اين هست كه: «هر آنكس كه دندان دهد نان دهد.» ما بايد با نظام آفرينش همگام باشيم. خداوند فرموده كه وقتي انساني را ميآفريند، روزياش هم با او است. مباني ديني ما اين را ميگويد. ما بايد خوشبينانه به قضيه نگاه كنيم. اصلاً خود زاد و ولد و افزايش جمعيت، مسائل روزي را هماهنگ ميكند و اينها به صورت خودكار همديگر را پوشش ميدهد. خداوند فرموده: شما از ترس فقر فرزندانتان را نكُشيد؛ ما روزي شما و آنها را ميرسانيم.۱ يا فرموده: از ترس فقر زوجيت را به تأخير نيندازيد؛ ما از جاهايي به شما ميدهيم كه اصلاً شما نميتوانيد حساب كنيد. ما از فضل خودمان شما را غني ميكنيم.۲
لذا اميدواري، توكل به خداوند متعال و ديد مثبت نسبت به نظام آفرينش و جهان هستي باعث شود ما تشويق شويم كه از عهده فرزندان بيشتري بربياييم و اين را بايد در جامعه نهادينه كرد.
* دانشيار دانشكده روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي
پينوشتها:
۱- سورهي اسراء آيه ۳۱ ؛ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم إنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْءًا كَبِيرًا
۲- سورهي نور آيه ۳۲؛ وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
عباس دست طلا؛ کتاب مورد تحسین رهبر انقلاب
نوشته شده توسطرحیمی 30ام اردیبهشت, 1393
یکی از تازهترین کتب مورد اشاره و تحسین رهبر معظم انقلاب، یک کتاب جنگی و حماسی نیست؛ یعنی فقط جنگی نیست. بلکه یک کتاب اقتصادی است؛ یک کتاب کار است
یکی از تازهترین کتب مورد اشاره و تحسین رهبر معظم انقلاب، یک کتاب جنگی و حماسی نیست؛ یعنی فقط جنگی نیست. بلکه یک کتاب اقتصادی است؛ یک کتاب کار است.
رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»
ماجرا از آنجا شروع شد که رهبر معظم انقلاب یکم بهمنماه سال قبل میزبان عدهای از رزمندگان قدیمی جبهههای جنگ بودند. مجلسی که ساعتی قبل از ظهر آغاز شد و تا نماز ظهر و عصر ادامه پیدا کرد. ترکیب افراد حاضر در آن جلسه که عمدتاً مو سفید کرده و عصا بهدست گرفته بودند خیلی جالب بود. آنها کسانی بودند که برای جنگیدن به جبهه نرفته بودند؛ رفته بودند تا در جبهه کار کنند. تفنگ بهدست نگرفته بودند؛ آچار و پیچگوشتی و چکش و روغن و گیریس، ابزار دستشان بود. تعمیرکار ماشینهای سنگین، صافکار، نقاش، گلگیرساز، اتاقساز، جوشکار و صاحبان حرفههایی از این دست. افرادی که در آن سالها اسمشان را گذاشته بودند: «اصناف پشتیبان جنگ»
برای اینکه اهمیت موضوع این نشست روشن شود، باید بدانیم که رهبر انقلاب در سخنرانی اولین روز سال جدید در حرم رضوی هم به این نشست دوستانه اشاره فرمودند:
«در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاههای ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود. یک عده افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، اما همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدم، بعضیهایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساختوساز کردند، ساختوسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیب و غریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جاده، امثال اینها، بهوسیلهی همین نیروهای مجرب و ماهر بهوجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الیماشاءالله؛ تحصیلکرده نیستند، اما تجربه و مهارتی دارند که گاهی از تحصیلکردهها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم.» (1393/01/01)
یکی از میهمانان رهبر انقلاب اسلامی در آن دیدار، «حاج عباسعلی باقری» مشهور به «حاج عباس فابریک دستطلا» بود. تعمیرکار خوشنام جبهههای جنوب یک سال قبل از آن خاطراتش را به همت بسیج اصناف و مدیریت نشر فاتحان، لباس جلد پوشانده بود. رهبر انقلاب در آن دیدار، عباس آقای دستطلا را خوب به جا آوردند:
«این کاری که اخیراً شروع شده که از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی است. ما دو جلد از این کتابهای شما را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم یکی هم کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.» (1392/11/01)
اهمیت و برجستگی کار حاج عباس دستطلا و دوستانش در دو چیز است: «سرعت در تعمیر» و «توقفناپذیری». هیچ چیز در مسیر حرکت این جماعت مانعی ایجاد نمیکند. نه کمبود گاه به گاه ابزار و وسایل، نه بدقلقی فلان مسئول مربوطه. اصل و اساس راه انداختن کار است؛ تعمیر چرخ جنگ است. اینقدر این کار را با وسواس انجام میدهد که دم در میماند.
***
در صفحهی تقدیمیهی کتاب نوشته شده است: تقدیم به همهی بسیجیان فنی و تعمیرکار! از همین جا معلوم میشود با یک کتاب متفاوت روبهرو هستیم. کتاب «عباس دستطلا» یکی از بیتعارفترین کتابهای دفاع مقدس است. ردی از سۆال و جواب مصاحبهکننده در اثر معلوم نیست. نویسنده در متن هرجا که خواسته از گذشته و کودکی حاج عباس قصه را روایت کند، جمع دوستان با صفای او را جمع میکند و شبها بعد از کار سخت و سنگین روز کنار هم مینشاند تا از خاطراتش بشنوند. این یعنی فرم و قالب روایت کتاب هم خوب مهندسی شده است.
وقتی کار مصاحبه و نگارش خاطرات حاج عباسعلی باقری به سرکار خانم معراجیپور پیشنهاد میشود، در همان جلسهی اول از مصاحبهشونده میپرسد: آیا شما به فکر شهادت هم بودی؟ حاج عباس میگوید: آن قدر کار زیاد بود که من وقت نداشتم به شهادت فکر کنم!
نویسنده متن را بارها بازنویسی کرده است. ادبیات و لحن حاج عباس ـ که خاص خود او و شبیه هیچ کسی نیست ـ در طول کتاب حفظ شده است. متن هیچ دستانداز و ابهامی ندارد. روایت معمولی یک آدم معمولی آنقدر خوب به پیش میرود که دستکم در دو سه نقطه مخاطب را زمینگیر میکند؛ و آنچنان او را متأثر میکند که تا چند روز فکر او را به خود مشغول میکند.
حاج عباس اول خودش به عنوان داوطلبی بسیجی راهی جبهه میشود: به عنوان یک حاجی بازاری. کسی که آن روزها در خیابان خاوران برای خودش گاراژ و تعمیرگاهی داشت، کارگر و برو بیایی داشت و دست کم چند خانواده را روزی میرساند. بعد به عنوان یک تعمیرکار سادهی یک لاقبا اعزام میشود و از قضا به منطقهای میرود که قدرش را نمیدانند و زیر دست فرماندهی میافتد که چندین بار تحقیرش میکند. با این حال کم نمیآورد. تا آنجا که میتواند کار را پیش میبرد و برمیگردد تهران. چند وقت بعد که دوباره میخواهد اعزام بشود نیرو جمع میکند. از دفعات بعدی خودش کارواندار میشود. در تهران میگردد مکانیک و صافکار و دست به آچار پیدا میکند و با خودش همراه میکند و آنقدر خوب و پرحجم کار میکند که نام و آوازهاش همه جا میپیچید. به او پیشنهاد میشود پشتیبانی محور جنوب را به عهده بگیرد که نمیپذیرد.
یک بار گزارشگری از تلویزیون میرود به تعمیرگاه پشتیبانی تا با حاج عباس گفتوگو کند و از راز شهرتش در جبهه جویا شود.
(از متن کتاب)
گزارشگر با تعجب میگوید:
- اینطور که شما تعریف کردید، کار چندان مهمی نیست؛ در حالی که به نظر ما دارید کار مشقتباری را انجام میدهید!
لبخند میزنم:
- بله به حرف ساده است. بیایید از تعمیرگاه بیرون تا کارهایی را که در طول 10 روز قبل انجام دادهایم و آمادهی حرکت برای جبهه است را نشانتان بدهم.
40 تا ماشینی را که درست کردهایم و پشت سر هم گذاشتهایم تا رانندهها بیایند و آنها را ببرند، نشانشان میدهم:
- این هم کار شبانهروزی ما در عرض 10 روز!
میپرسد:
- اگر قرار بود این 40 تا ماشین را در تهران انجام دهید، چقدر وقتتان را میگرفت؟
پاسخ میدهم:
- شش ماه؛ اما اینجا با تهران فرق دارد. باید شلاقی کار کرد. (صفحهی 208)
***
اهمیت و برجستگی کار حاج عباس دستطلا و دوستانش در دو چیز است: «سرعت در تعمیر» و «توقفناپذیری». هیچ چیز در مسیر حرکت این جماعت مانعی ایجاد نمیکند. نه کمبود گاه به گاه ابزار و وسایل، نه بدقلقی فلان مسئول مربوطه. اصل و اساس راه انداختن کار است؛ تعمیر چرخ جنگ است. اینقدر این کار را با وسواس انجام میدهد که آدم در میماند. این بخش را ببینید:
(از متن کتاب)
طاق آمبولانس را چند بار دید میزنم. مجتبی لجش گرفته:
- بس نیست؟! چقدر طاق را دید میزنی؟ همهی صافکارها یک بار روبهروی ماشین میایستند و نگاه میکنند، بعد هم درستش میکنند و دیگر کاری ندارند که چه میشود. تو هم از بالا میبینی، هم از پایین، هم از چپ، هم از راست، بغل، روبهرو، زیر و رو … بابا! چه خبرت است؟!
حس میکنم کمی خسته شده. لبخندی حوالهاش میکنم:
- طاق آمبولانس باید محکم باشد و سفت بشود تا وقتی که میرود توی دستانداز و بالا و پایین میافتد، صدا ندهد. آمبولانس همهاش میرود خط مقدم، اگر طاقش صدا بدهد، راننده فکر میکند با گلوله دارند او را میزنند. میترسد و یک وقت برمیگردد عقب. (صفحهی 204)
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
سه پيام مهم رهبري در آستانه مذاکرات هسته اي
نوشته شده توسطرحیمی 22ام اردیبهشت, 1393به گزارش خبرگزاري آريا، رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا روز يکشنبه پس از بازديد از نمايشگاه دستاوردهاي نيروي هوافضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سخناني در جمع فرماندهان عالي سپاه و ارتش و تعدادي از فرماندهان و متخصصان و کارشناسان نيروي هوافضاي سپاه گفتند: من همواره طرفدار ابتکار در سياست خارجي و مذاکره بوده و هستم و توصيه هميشگي من به مسئولان اين بوده که در سياست خارجي و مبادلات بين المللي هرچه تلاش و ابتکار وجود دارد به کار بندند اما نبايد نيازمندي هاي کشور و برخي مسايل همچون تحريم ها، به مذاکره گره زده شود.
ايشان تاکيد کردند: مسئولان بايد موضوع تحريم را به طريق ديگري حل کنند.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به اظهارات غير عاقلانه و غير هوشمندانه طرف غربي در مذاکره با ايران، بخصوص تاکيد بر محدود شدن توان موشکي کشور، خاطر نشان کردند:
آنها درحالي توقع محدود شدن برنامه موشکي ايران را دارند که دائما در حال تهديد نظامي ايران هستند، بنابراين چنين توقعي، احمقانه و ابلهانه است.
اين بخش از بيانات مهم مقام معظم رهبري، حاوي چند پيام مهم براي دور جديد مذاکرات هسته اي ايران و گروه 1+5 در وين مي باشد.
پيام اول: حمايت از تيم مذاکره کننده ايران
رهبر معظم انقلاب اسلامي بار ديگر حمايت خود از دستگاه سياست خارجي و تيم مذاکره کننده اعلام کردند. ايشان پيش از اين نيز در روز ملي فناوري هسته اي ، در ديدار رئيس، مديران، متخصصان و کارشناسان سازمان انرژي اتمي ايران تاکيد کرده بودند: مذاکرات هسته اي بايد ادامه يابد و هيچيک از دستاوردهاي هسته اي نيز تعطيل بردار نيست.
رهبر معظم انقلاب اسلامي تصريح کردند تحريم و فشار ، ناشي از موضوع هسته اي نيست ، بلکه دشمنان با هويت مستقل ملت ايران مخالفند. به تعبير حضرت آيت الله خامنه اي ، اگر موضوع حقوق بشر هم پس از موضوع هسته اي حل شود ، نظام سلطه دنبال بهانه ديگري خواهد رفت ، بنابراين ، تنها راه ، ادامه مسير پيشرفت و ايستادگي در برابر حرف زور است. (متن کامل خبر)
اين پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي براي کساني است که اين روزها، از هر فرصتي براي حمله به تيم مذاکره کننده و اصل مذاکرات استفاده مي کنند و ادعا مي کنند که هيچکس مثل ظريف در مقابل کشورهاي اجنبي کوتاه نيامده است و معقتدند که مذاکرات قطعاً به بن بست خواهد رسيد. در حالي که صداي آنها، صداي اکثريت نيست و ادعاهاي آنها در حالي مطرح مي شود که چهارچوب اصلي مذاکرات هسته اي طبق سياست هاي کلي نظام جمهوري اسلامي ايران و ديدگاههاي رهبر معظم انقلاب تنظيم و تعيين مي شود و دستگاه ديپلماسي کشور نيز در همين چهارچوب مذاکرات را پيگيري مي کند.(متن کامل گزارش)
پيام دوم: توصيه به تيم مذاکره کننده
پيام دوم رهبر معظم انقلاب اسلامي خطاب به تيم مذاکره کننده است که توصيه مي کنند در مذاکرات از تمام تلاش و ابتکار خود بهره بگيرند و اين موضوع را بعنوان محور در مذاکرات قرار دهند که نيازمنديهاي کشور و تحريم ها نبايد به مذاکرات گره بخورد.
پيام رهبر معظم انقلاب در واقع پاسخي سنجيده به پيشنهادات جديدي است که از سوي غرب در آستانه مذاکرات وين مطرح مي شود. (متن کامل گزارش)
آنها پيشنهاد مي کنند که ايران مي تواند در مذاکرات به اهداف خود يعني لغو تحريم ها و حفظ برنامه هسته اي صلح آميز دست يابد. حتي شايد ايران قادر باشد اين اهداف را پيش از پايان فرجه شش ماهه مذاکرات محقق کند. اما نخست بايد يک موضع واقع بينانه در خصوص غني سازي اختيار کند. آنها مي گويند: اگر ايران با ايده ظرفيت غني سازي محدود که گروه 1+5 آن را در نظر دارد موافقت نکند،هيچ توافق هسته اي جامعي تا 20 جولاي امضاء نمي شود.
اين پيشنهادات در حالي که تاکيد و ايستادگي بر حق غني سازي از خطوط قرمزي است که ايران ذره اي از آن عقب نشيني نخواهد کرد.براساس توافق 24 نوامبر 2013 بين ايران و 5+1؛ مذاکرات هسته اي چارچوب تعريف شده اي دارد که عبارت از رفع نگراني برخي طرف ها درباره فعاليت هسته اي ايران است. مبناي اين توافق ادامه فعاليت هاي هسته اي ايران در چار چوب حقوق مندرج در معاهده ان پي تي از جمله غني سازي در سطح مورد توافق دو طرف است و هيچيک از تاسيسات هسته اي ايران نيز تعطيل نخواهد شد و حصول نتيجه برد- برد از مذاکرات، زماني محقق خواهد شد که همه مولفه هاي موثر در مذاکرات در نظر گرفته شوند. آنچه مسلم است اهداف جمهوري اسلامي ايران از مذاکره هسته اي کاملاً شفاف و واضح است. ايران فناوري هسته اي را نه بعنوان يک امتياز بدست آمده از چانه زني در پاي ميز مذاکرات، بلکه بعنوان حقوقي که براساس معاهده بين المللي ان پي تي که معاهده اي جهان شمول است مطالبه مي کند و ملاک توافق نهايي نيز رعايت الزامات تعريف شده در اين معاهده است.
بنابراين رهبر معظم انقلاب اسلامي بار ديگر در آستانه دور جديد مذاکرات، چارچوب مذاکرات را تعيين کردند و تيم مذاکره کننده کشورمان نيز در همين چارچوب مذاکرات را ادامه خواهد داد.
پيام سوم: تداوم توان موشکي ايران
مخاطب پيام سوم رهبر معظم انقلاب اسلامي و فرمانده کل قوا، غربي ها بويژه مقامات آمريکايي هستند که اين روزها از تهديد برنامه موشکي ايران سخن مي گويند و معقتدند که برنامه موشکي ايران بايد در مذاکرات هسته اي مطرح شود.
«اد رويس» رئيس کميته روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريکا اخيراً نابودي توان موشک باستيک ايران را هدف نهايي مذاکرات هسته اي خوانده است.
پيش از اين نيز، «علياکبر صالحي»، رئيس رئيس سازمان انرژي اتمي ايران با اشاره به اظهارات رئيس کميته روابط خارجي مجلس نمايندگان آمريکا مبني بر اين که هدف نهايي مذاکرات با ايران بايد حذف موشکهاي بالستيک ايران باشد، گفته بود: وزير امور خارجه ايران اين موضوع را رد کرده است. (متن کامل گزارش)
در واقع پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي بر اين نکته تاکيد دارد که اظهارنظر مسئولان غربي در جريان مذاکرات هسته اي و تلاش آنان براي ورود بحث موشکي ايران به متن مذاکرات ، برآمده از تداوم مخالفت آنان با اقتدار ايران و حرکت در مسير استقلال خواهي است. آنها تلاش مي کند با ترفندهاي مختلف مانع پيشرفت ايران و در نهايت تسليم ملت ايران شوند. اما تاريخ اين واقعيت را ثابت کرده است که نظام سلطه هرگز قادر نيست ملت ايران را به زانو درآورد.