موضوعات: "گلستان قرآن" یا "قرآن" یا "تفسیر" یا "آموزش روخواني و روانخواني قرآن كريم" یا "تدبر در کلام وحی"

ارتداد و نسبت آن با آیة « لا اکراه فی الدين»

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مرداد, 1395
حضرت آیت الله جعفر سبحانی:
اما آیه جوابش روشن است. آیة « لا اکراه في الدين » ‌می‌خواهد بگويد: دین اکراه‌پذیر نیست.
مي‌دانيم كه بعضی ‌چیزها اکراه‌پذیر است؛ مثل نحوة آرايش مو يا مدل لباس و غيره؛ اما مذهب یك امر وجدانی و عقیدتی است. معناي آيه اين است كه با اکراه نمی‌شود کسی را معتقد به مذهب کرد.
اگر ما مرتد را می‌‌کشیم نه به خاطر اين است که مي‌گوييم مسلمان باش‌ و گرنه تو را می‌‌کشیم! بعضی چیزها است که می‌شود انسان آن را قبول کرده يا نكند؛ مثلاً به فردی گفته شود: چنین راه برو! چنین سلام کن! و… ؛ اما در روز اگر به او گفته شود: ‌بگو الآن شب است! این ممکن نیست. بايد توجه داشت كه عقیده، مبادی خودش را دارد و تا مبادی‌ تمام‌ نشود هرگز عقیده در دل انسان منعقد نمی‌شود. « لا اکراه » مبين این مطلب‌ است.
 
شأن نزول آيه
از فرزندان انصار دو نفر مرتد شدند. عدّه‌اي خدمت‌حضرت آمدند که چون اینها نصرانی شدند، اجازه بفرمایید اينها را تحت فشار قرار دهيم.
سپس این آیة « لا اکراه فی الدین » نازل شد و فرمود: دین، اکراه‌پذیر نیست. دين، عقیده و ایمان ‌و وجدان است. پس تا مبادی درست نباشد محال است کسی به دین معتقد باشد. اگر شما فردي را هزاران وعده بدهيد يا هزاران تهدید کنید، كه مؤمن شو! قلب‌ او آرام نمی‌شود. پس هنگامی ‌آرام می‌‌شود که مبادي اعتقاد حاصل شود. الآن اگر بگويند یک ميلیارد به شما پول مي‌دهيم و در عوض، معتقد باشيد که چهار در چهار می‌‌شود چهل! محال است شما اين عقيده را پيدا کنيد.

 مطلب بعدي، اعلامیة حقوق بشر است كه خودشان هم عمل نمي‌کنند! آنها می‌گویند انسان در شغل آزاد است، حالا اگر کسی مواد مخدر هم در واشنگتن بفروشد آيا آزاد است؟ شما گفتید افراد در مسکن آزادند. حالا من می‌‌خواهم در کنار پادگان نظامی، خانه بسازم! آيا مي‌شود‌؟ يا مي‌گويند انسان در احزاب آزاد است. مي‌پرسيم آیا حزب نازی كه دعوت به نژاد‌پرستی و ادعاي نژاد برتر دارد و مي‌خواهد بر دنيا حکومت کند آيا این حزب آزاد است؟!

ادامه »

توجه ويژه‏ ى امام رضا عليه‏ السلام به نماز و قرآن‏

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مرداد, 1395

دعبل يك كسى بود كه شعرهايش، شعرهاى حماسى و مذهبى بود. مكتبى بود. حكومت بنى عباس مى‏خواست او را بگيرد و اعدامش كند. 20 سال چوب دارش روى دوشش و فرارى بود. بيست سال، چه شعرايى داشتيم؟ بيست سال آوارگى!

يك روز امام رضا فرمود: من مى‏خواهم يك جايزه به تو بدهم. پيراهنش را كند و داد. گفت:

«احْتَفِظْ بِهَذَا الْقَمِيصِ» اين پيراهن را خوب نگهدار.

«فَقَدْ صَلَّيْتُ فِيهِ أَلْفَ لَيْلَهٍ» (وسايل‏الشيعه/ ج 4/ ص 99) و در هر شبى، «أَلْفَ رَكْعَهٍ» هزار شب با اين پيراهن نماز خواندم و هر شبى هزار ركعت نماز خواندم.

هزار هزار، يك ميليون ركعت نماز در اين پيراهن خواندم. يك ميليون ركعتى كه در كل هشتاد سال ما يكى از آن ركعت‏ها پيدا نمى‏شود.

شما جرأت داريد دستت را بلند كنى و بگويى: من در عمرم يك ركعت نماز با توجه خواندم؟ يك ميليون ركعت نماز با توجه كه هشتاد سال ما يكى از آن ركعت‏ها را ندارد. بخشش يك چنين پيراهنى به يك چنين شاعرى! و فرمود:

«وَ خَتَمْتُ فِيهِ الْقُرْآنَ أَلْفَ خَتْمَهٍ الْحَدِيث» (وسايل‏الشيعه/ ج 4/ ص 99) هزار بار هم قرآن ختم كردم.

امام رضا در بخشى از عمرشان حداقل، شايد هم در همه‏ى عمرشان حالا من همه ‏ى عمر را نمى‏گويم. هر سه روز يك ختم قرآن مى‏كردند. مى‏گفت: من مى‏توانم زودتر ختم قرآن كنم. منتهى در هر آيه‏ اى فكر مى‏كنم كه اين آيه در كجا نازل شد؟ در چه زمانى؟ در چه مكانى؟ به چه مخاطبى و در چه موضوعى؟ چون با اين توجهات قرآن مى‏خوانم، خسته نمى‏شد؟ نه! ماهى از شنا خسته نمى ‏شود.

ما هستيم كه يك صفحه قرآن مى‏خوانيم خسته مى‏شويم. ماهى از شنا خسته نمى‏شود. از امام رضا بشنويد.

منبع: بخشی از برنامه درسهایی از قرآن 14 بهمن 89

چه گونه فرزندم را نمازخوان کنم!/1

نوشته شده توسطرحیمی 28ام مرداد, 1395

حضرت ابراهیم   علیه السلام  به خداوند عرض کرد:

“رَبِّ اجْعلنی مُقیمَ الصَّلوةِ وَ مِن ذُریّتی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ”
 
“پروردگارا من و ذریه مرا در زمره نماز گزاران قرار ده و دعاي مرا بپذير”
(سوره ابراهيم,آيه ٤٠ )

چه گونه فرزندم را نمازخوان کنم/3

او را از کودکی به نماز جماعت و نماز جمعه و حرم و مساجدو مراسم مذهبی ببرید مخصوصا اگر برایش این مکانها را با جایزه وخاطره و تشویقی شیرین کنید.
 
 

بدتر از جهالت، بى خبرى از آن است.

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مرداد, 1395

حجت الاسلام والمسلمین قرائتیپیام های یک آیه؛
شما كه مؤمنان را سفیه مى ‏شمرید، خود در سفاهت واقعى هستید،

ولى مشكل آنجاست كه از سفاهت خود، بى ‏خبرید

و بدتر از نادانى، بى خبرى از نادانى است، انسان گمان كند…

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای به بیان آموزه های آیه سیزدهم سوره بقره پرداخته است.

«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ» (سوره بقره آیه13)

هرگاه به منافقان گفته شود: «شما نیز همانند مردم، ایمان بیاورید»، (با حالتى از تكبر و غرور) مى ‏گویند: «آیا ما نیز همانند ساده اندیشان و كوته فكران ایمان بیاوریم؟»، آگاه باشید كه آنان خودشان كوته فكر و سبك مغزند، ولى نمى ‏دانند.

 منافقان، خود را افرادى عاقل، هوشیار و زیرك مى ‏پندارند و مؤمنان را افرادى زودباور، سفیه و ساده ‏لوح مى ‏شمرند.

 لذا وقتى به آنها گفته مى ‏شود چرا همچون توده مردم ایمان نمى ‏آورید، در پاسخ، مردم را كه در تمام صحنه ‏ها و سختى ‏ها، یار و یاور رهبرشان بوده ‏اند، به سفاهت متهم مى ‏كنند.

 قرآن در پاسخ آنها مى ‏گوید: شما كه مؤمنان را سفیه مى ‏شمرید، خود در سفاهت واقعى هستید، ولى مشكل آنجاست كه از سفاهت خود، بى ‏خبرید و بدتر از نادانى، بى خبرى از نادانى است، كه انسان گمان كند خودش همه چیز را مى ‏فهمد و دیگران هیچ نمى ‏فهمند.

 از این آیه مى ‏آموزیم كه:

 * تحقیر مؤمنان، از شیوه ‏هاى منافقان است كه خود را بهتر و برتر از دیگران مى ‏دانند.

 * با متكبر باید مثل خودش رفتار كرد. آن كس كه توده مردم مؤمن را تحقیر مى ‏كند، باید در جامعه تحقیر شود تا غرور و تكبّر او شكسته شود.

 * تحقیر و تمسخر دیگران، كارى سفیهانه است. خردمند با منطق سخن مى ‏گوید و سفیه با تمسخر و استهزاء به ایراد سخن می پردازد.

دار اسلام

نوشته شده توسطرحیمی 25ام مرداد, 1395

وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (سوره یونس آيه25)

و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مى‏ خواند و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏ كند.

1 - خداوند، هم دعوت مى‏كند و هم راه نشان مى‏دهد. «یدعوا، یهدى»
2- دعوت الهى براى همه است، ولى هدایتِ ویژه، مخصوص كسانى است كه او بخواهد. «یهدى من یشاء»
3- حركت در صراط مستقیم، توفیق الهى مى‏خواهد. «یهدى…الى صراط مستقیم»

انتظار

نوشته شده توسطرحیمی 24ام مرداد, 1395


وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ سوره یونس آيه 20

و مى‏گويند چرا معجزه‏اى از جانب پروردگارش بر او نازل نمى‏شود بگو غيب فقط به خدا اختصاص دارد پس منتظر باشيد كه من هم با شما از منتظرانم.

1- بهانه ‏گیران، قرآن وصدها آیه را نادیده مى‏گیرند و خواستار آیه ‏ى دیگرى می ‏شوند. «لولا أنزل علیه آیة»
2- معجزه، به خواست خداست، نه در اختیار پیامبر و نه تابع هوسها و تمایلات مردم. «انّما الغیب للَّه»
3- سنّت و قانون خدا، مهلت دادن است. «فانتظروا …»

ياد خدا فقط در گرفتاريها

نوشته شده توسطرحیمی 23ام مرداد, 1395

وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُينَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ(يونس/12)
و چون انسان را آسيبي رسد ما را به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده مي‏خواند و چون گرفتاريش را برطرف کنيم چنان مي‏رود که گويي ما را براي گرفتاريي که به او رسيده نخوانده است اين گونه براي اسرافکاران آنچه انجام مي‏دادند زينت داده شده است.

1- ایمان به خداوند، در عمق روح انسان عجین شده و حوادث تلخ، عامل بیدارى این وجدان وفطرت خداجوى اوست. «مسّ الانسان الضّر دعانا»
2- نیایش خالصانه، سبب رفع گرفتارى است. «دعانا… كشفنا»

ای بنده تو سخت بی وفایی

از لطف به سوی ما نیایی

هر دم که تو را دهم دوایی

نالان شوی و به سوی من آیی

هر دم که تو را دهم شفایی

یاغی شوی و دگر نیایی

پاداش ایمان

نوشته شده توسطرحیمی 21ام مرداد, 1395

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ(يونس/9)

کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده ‏اند پروردگارشان به پاس ايمانشان آنان را هدايت مي‏کند به باغهاي [پر ناز و] نعمت که از زير [پاي] آنان نهرها روان خواهد بود [در خواهند آمد]

1- زمینه‏ ى هدایت الهى را باید خود ایجاد كنیم. «یهدیهم ربّهم‏بایمانهم»
2- در مقایسه بین ایمان و عمل، ایمان محور است. «یهدیهم ربّهم‏بایمانهم» و نفرمود: «بایمانهم و عملهم»
3 - هدایت خدا نسبت به مؤمنان، مطلق وفراگیر است. «یهدیهم» مطلق است.

صرفاً جهت یادآوری ...

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1395

«رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الّتی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلی والِدَی وَأَنْ اَعْمَلَ صالِحاً تَرْضیهُ وَأَدْخِلْنی بِرَحْمَتِک فی عِبادِک الصّالِحینَ»

بارالها، به من الهام کن نعمت هایی را که به من و به پدر و مادرم داده ای سپاس و شکر بگذارم،

کارهای نیک که مورد پسند تو باشد انجام دهم

و از سر لطف و رحمت خود، مرا در زمره بندگان نیکوکارت قرارده.

نمل (27) آیه 19.

غافلون...

نوشته شده توسطرحیمی 20ام مرداد, 1395

 

إِنَّ الَّذِينَ لَا يرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنَا غَافِلُونَ(يونس/7)
کساني که اميد به ديدار ما ندارند و به زندگي دنيا دل خوش کرده و بدان اطمينان يافته‏ اند و کساني که از آيات ما غافلند

1- امید و یأس، در اصلاح و افساد انسان، نقش مؤثّرى دارد. «لایرجون لقاءنا»
2- انسان، هر چه بیشتر از قیامت غافل و مأیوس شود، دنیاگراتر مى‏ شود. پس معتقدان به قیامت نباید دنیاگرا باشند.«لایرجون لقاءنا ورضوا بالحیوة الدنیا»
3- اطمینان واقعى تنها با یاد خداست و دنیا، آرام‏بخش كاذب آن هم براى غافلان است. «اطمأنّوا بها… غافلون»