« تنفس در بهشت برای خوشرویان | کاش من هم از آن عصاها بر می داشتم! » |
عوامل رسيدن به يك زندگي مطلوب
نوشته شده توسطرحیمی 17ام اسفند, 1395هدف از توجه به مبانی دینی در شیوه و رفتار و منش اجتماعی، ارائه اصول و مبانی زندگی آرمانی است که از آن به،"زندگی معنوی” یاد می شود.
حجت الاسلام والمسلمین فعالی درسلسله جلساتی با عنوان کلاس زندگی معنوی و توحید صدوق در موسسه آل یاسین به بررسی زندگی معنوی وآرمانی پرداخته است.بخش نخست این نشست در ادامه می آید:
انواع زندگي
انسان می تواند دو گونه زندگی داشته باشد؛ اول زندگي موجود و آنچه که در جریان و آمیخته با انواع آسیبها، نقصانها و فقدانها است. دوم زندگی بهینه، ایدهآل و الگو و در يك كلام زندگی مطلوب است.
براي رسيدن به يك زندگي مطلوب سه عنصر دخيل مي باشند:
*زندگی موجود که سراسر آسیب است و چندان انطباق با زندگی اهل بیت علیه السلام و آرمانی ندارد.
*زندگی مطلوب و آنچه باید باشد نه آنچه هست.
*برنامه انتقالی جهت گذر و گذار از موجود به سمت مطلوب است(موجودی که مطلوب نیست و مطلوبی که اکنون موجود نیست).
منبع اصلي قرآن و روايات معتبر و نيز متن زمينه، كتاب منازل السائرين خواجه عبدالله انصاري ميباشد.
در مورد كتاب منازل السائرين بايد به چند نكته توجه كرد. امّا قبلاً بايد توجه داشت كه به هر متني دو گونه ميتوان نگريست: محتوايي و روششناسي. با توجه به نگاه روش شناسانه چند نکته قابل طرح است.
*نكته اول
منازل ده قسم و هر قسم ده باب و جمعا صد باب است. یکی از روشهای خواجه در آغاز هر منزل این است که آن منزل را با آیه مناسب شروع میکند. مثلاً در اولین منزل که یقظه میباشد آیه مربوط به آن میآید، در دومین منزل که توبه میباشد همینطور تا منزل صدم.
سؤالي در اينجا مطرح مي شود. چرا خواجه هر منزل را با آیات قرآن آغاز کرده است؟ به اين پرسش چند پاسخ داده شده است.
اول: از باب تبرک.
دوم: به سبب اقتضای عصر و زمان زندگي است؛ زيرا مخالفت سرسختانه با عارفان بسيار زياد بوده، خواجه برای این که دفاعی از حملهها کرده باشد اول هر بابی به یک آیه تمسک میکند؛ زيرا ميخواهد نشان دهد بحثهایی که مطرح میکنیم از قرآن است.
سوم: از باب مستند سازی. قرآن کریم پلههای سلوک را بیان کرده است و قرآن حاوی مراحل و منازل سلوک است.
*نکته دوم
نسبت میان صد منزل نسبت طولی، پلکانی، نردبانی، عمودی و صعودی است. منظور این است که رسيدن به هر مرحله بعدی ممکن نیست مگر بعد از عبور از مرحله قبلی. یعنی اگر بخواهی به مرحله دوم نائل شوی باید مرحله اول را احراز کرده باشی و اگر بخواهی به سوم برسی باید اول و دوم را بدست آورده باشی. کسی که بخواهد به مرحله دهم نائل شود باید یک تا نه مرحله اول را بدست آورده باشد. نهايتاً کسی که بخواهد به آخرین پله صدم (توحید) برسد و موحد کامل شود باید قبلا 99 منزل را بدست آورده باشد.
فرق اساسي بين مراتب سلوک در عرفان با فضائل اخلاقي اين است كه نسبت مراتب سلوك طولی، عمودی و پلکانی است و اما در نسبت فضائل اخلاقی در اخلاق عرضي ميباشند.
*نكته سوم
نكته سوم نتیجه نكته اول و دوم میشود. در قرآن آیات سلوک به صورت طولی وجود دارد؛ زيرا هر منزل با يك آیه شروع ميشود و این آیات پلکانی و صعودی بالا می روند. پس كتاب منازل ،حقیقتاً تفسیر عرفانی قرآن است. عرفان دو نوع است نظری و عملی. این كتاب منبع عرفان عملی میباشد. به تعبیري ميتوان گفت خواجه دو تفسیر نوشته است؛ یکی کشف الاسرار كه تفسیر ترتیبی قرآن است و دیگری منازل السائرين كه نوعی تفسیر موضوعی و عرفانی میباشد. آن هم عرفان عملی و سلوکی نسبت به آیات قرآن کریم.
*نکته چهارم
نكته چهارم نتیجه نکته دوم و سوم ميشود. هر منزلي صد منزل است. نسبت میان منازل طولی است، یعنی نیل به بعدی مبتني بر عبور از قبلی ميباشد. اگر اول رشد کند میشود دوم و اگر دوم ارتقا یابد سوم و اگر سوم ارتقا یابد چهارم و اگر چهارم ارتقا یابد پنجم میشود. این بيان لازمه طولی بودن است. این سخن یک لازمه دیگر دارد. لازمهاش این است که اگر اول رشد پیدا می کند، دوم میشود و به همين ترتيب. پس اول در کل 99 تا هست با درجات مختلف؛ و دوم در کل مراتب هست با درجات مختلف و سوم هم همینطور، و صدم در کل مراتب هست با درجات مختلف؛ به تعبیری صدمین پله منزل اول توحید است و اولین پله توحید، منزل اول است. پس هر منزلی صد منزل است. حال که هر منزلی صد منزل باشد می شود ده هزار منزل.
*نكته پنجم
شیوه تقسیم در منازل تثلیثی است. مثلا در مورد منزل اول میگوید سه مرحله است. مرحله اول از منزل اول هم سه مرحله دارد كه جمعاً نه مرحله میشود. با این نگاه هر منزلی نه منزل است. سؤالي در اينجا به ذهن ميرسد: چرا روح حاکم بر تقسیم بندی های خواجه در منازل تثلیثی است؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت براساس یکی از مبانی عرفانی است. در اين مبنا خلقت از جانب خدا فرد و تثلیث است یعنی واحد و تثلیثی است. عرفا معتقدند در رأس هرم هستی یک منبع واحد است كه از او سه چیز ناشی میشود. پس بايد گفت این روش مبتنی در باب خلقت آفرینش است.
*نكته ششم
اوج و انتهاي هر منزل فنا است. وقتی خواجه می گوید منزل اول یقظه و خودش سه درجه است و درجه اول، دوم و سوم هر کدام سه درجه و 9 درجه پیدا می شود، به 9 که می رسد میگوید فنا. یعنی عالیترین درجه یقظه فنا است. منزل دوم كه توبه هست همين بحث تثليث مطرح ميشود و در مراحل بعدي همچنين میگوید و نهمین درجه توبه فنا است. در منزل سوم هم اوجش فنا. و این داستان در تمام صد منزل تکرار میشود. از منازل به اوج ها رسيديم كه همان فنا هستند. ميتوان گفت حقیقتاً منازل السائرین درجات فنا است. اصلاً عرفان و سلوک یعنی فنا؛ و آن صد منزل یا آن ده هزار منزل درجات یک حقیقت هستند. روح سلوک، روح انسانیت، روح معنویت، روح زیستن معنوی و روح زندگی معنوی فنا یعنی گذشت است. گذشت از من، نفی من، نفی نفسانیات و نفي انانیت؛ سلوک یعنی رها شدن از خود؛ محور سلوک و معنویت و عرفان و انسانیّت از نظر قرآن همین است. تمام مباحث آتی ما هر چند جلسه و بحثی که باشد همه حول محور همین است. هر چه خواهیم گفت اصول و قواعد زندگی معنوی است یعنی زندگی براساس نفی من؛ زندگی بر پایه نفی نفسانیّت نفی، انانیّت و گذشت از خود می باشد.
حوزه
با سلام .
بسیار عالی بود دوست عزیز .
استفاده کردم .
فرم در حال بارگذاری ...