موضوع: "تدبر در کلام وحی"
دین حنیف
نوشته شده توسطرحیمی 8ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ(الأنعام/79)
من روي خود را به سوي کسي کردم که آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم؛ و از مشرکان نيستم!
نکته ها:
1- همین كه راه حقّ براى ما روشن شد، با قاطعیّت اعلام كنیم و از تنهایى نهراسیم. «اِنّى وَجّهت»
2- كسى كه از پرستش بت هایى جزیى، مادّى، محدود و فانى بگذرد، به معبودى كلّى، معنوى، بى نهایت و ابدى مىرسد. «للّذى فطر السموات والارض»
3- در جلوه ها غرق نشوید كه دیر یا زود، رنگ مىبازند، به خدا توجّه كنید كه جلوه آفرین است. «فَطَر السموات والارض»
4- انسان مىتواند به جایى برسد كه عقائد باطل نسل ها و عصرها را درهم بشكند. «و ما أنا من المشركین»
5 - توحید ناب، همراه با برائت از شرك است. «و ما أنا من المشركین»
دين حنيف از ديدگاه قرآن
حنيف كلمهاى عربى و به معناى پاكدين و متمايل به دين حق است . بعضى از افراد خود را بر دين حنيف مىدانستند و يا ديگران آنان را چنين مى شناختند و پيامبر گرامى اسلام نيز به پيروى از ابراهيم عليه السلام بر دين حنيف بود . البته روش و آيين ايشان متفاوت با پيروان دين حنيف به معناى متعارف آن بود . دين حنيف يك دين رسمى داراى تشكيلات و علماء، اصول و فروع نبوده است .
از ديرباز اعتقاد بر اين بود كه گروهى در مكه و اطراف و اكناف جزيرةالعرب از بتان دورى مىجستند و خود را پيروان ابراهيم عليه السلام و فرزندش اسماعيل عليه السلام مىدانستند . نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله را نيز از اين گروه دانستهاند; اما يهود به پيروى از اصطلاح سريانى اين كلمه، قبايل مشرك عرب را حنيف مىخواند; حال آنكه در لغت عرب، حنيف پاكدين و متمايل به دين حق معنا شده است (1) . آنان خود را پيرو ابراهيم عليه السلام دانسته و بر پيامبر صلى الله عليه و آله خرده مىگرفتند كه اگر پيرو ابراهيم هستى، او از ماست; چرا قبله او را ترك و سنن او را مهجور داشتهاى؟
منقول است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به بيتالمدارس (محل تدريس توارت) در مدينه وارد شد و يهوديان را به اسلام دعوت كرد . يكى از يهوديان پرسيد: تو خود بر چه دينى هستى؟ فرمود: بر ملت ابراهيم عليهالسلام و دين او . گفتند: ابراهيم كه يهودى بود! فرمود: تورات را بياوريد تا ميان ما و شما داور باشد; اما آنان نپذيرفتند و به حكميت تورات هم تن ندادند (2) . يهود خود را از سلاله يعقوب (اسرائيل) عليهالسلام مىدانستند و دوازده سبط يهود را از دوازده فرزند يعقوب . در اين مناظره ابراهيم عليهالسلام يعنى نياى بزرگ يعقوب را كه در كتب آنها به پدر عالى و پدر جماعتبسيار نامبردار است، پيرو يعقوب معرفى مىكند . آنان ابراهيم عليه السلام را پيامبر و بنيانگزار يكتاپرستى و حنيف نمىدانستند .
آیات شفا دهنده در قرآن کدامند؟
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1395بعضی از سوره های قرآنی معروف به سوره های شفا و بعضی از آیات قرآنی نیز آیات شفا هستند.
حجت الاسلام مهدی شهرباف درخصوص چگونگی شفای قرآن گفت:
قرآن کتابیست که برای مومنان علاوه بر شفای روحانی، شفای جسمانی نیز در پی دارد . میشود اینطور گفت که همانگونه که هر پیامبری دارای معجزه ای بوده؛ قرآن خلاصه همه معجزات انبیاست. و برای مثال در میان انبیا معجزه حضرت عیسی علیه السلام زنده کردن مردگان و شفای بیماران بود. و همین قصه در قرآن هم وجود دارد لذا بعضی از سوره های قرآنی معروف به سوره های شفا و بعضی از آیات قرآنی نیز آیات شفا هستند.
وی ادامه داد: اینکه می گوییم آیات قرآن آیات شفا هستند به این معنا نیست که درمان را کنار بگذاریم. بلکه روایاتی داریم که در آنها خداوند متعال به انبیا دستور می دهد درمان را رها نکنند. زمانی که یکی از انبیا بیمار شده بود و اعتقاد داشت که آن کسی که من را بیمار کرده،خودش شفا میدهد؛ خداوند به او دستور داد که به دنبال درمان برود. بنابراین نباید فقط دعا بخوانیم و از اسباب طبیعی دور شویم. در کنار درمان شفا را از خدا و آیات شریفه الهی بخواهیم.
ذکر و تفکر
نوشته شده توسطرحیمی 7ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(آل عمران/191)
همانها که خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابيدهاند، ياد ميکنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند؛ (و ميگويند:)
بار الها! اينها را بيهوده نيافريدهاي!
منزهي تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!
1- نشانه ى خردمندى، یاد خدا در هر حال است. «اولوا الالباب الّذین یذكرون اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم»
2- ایمان بر اساس فكر و اندیشه ارزشمند است. «یتفكّرون فى خلق السموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً»
3- اگر هستى بیهوده و باطل نیست، ما هم نباید بیهوده و باطل باشیم. «ماخلقت هذا باطلاً… فقنا عذاب النار»
4- هستى هدفدار است، پس هر چه از هدف الهى دور شویم به دوزخ نزدیك مىشویم. «فقنا عذاب النّار»
5- ثمره ى عقل و خرد، ترس از قیامت است. «اولوا الالباب… فقنا عذاب النار»
کظم غیظ
نوشته شده توسطرحیمی 6ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الَّذِينَ ينْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ(آل عمران/134)
همانها که در توانگري و تنگدستي، انفاق ميکنند؛ و خشم خود را فرو ميبرند؛ و از خطاي مردم درميگذرند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد.
1- انفاق، سخاوت مىخواهد نه ثروت. «فى السرّاء والضرّاء»
2- نه در حال رفاه از محرومان غافل باشیم، و نه در تنگدستى بگوییم كه ما خود گرفتاریم. «فى السرّاء والضرّاء»
3- متّقین محكوم غرایز نیستند، آنان حاكم ومالك خویشتناند. «الكاظمین الغیظ»
4 - تقوا، از سعه ى صدر جدا نیست. «والعافین عن الناس»
5- در عفو خطاكار، ایمان او شرط نیست. «والعافین عن الناس»
6 - كسى كه مىخواهد محبوب خدا شود باید از مال بگذرد و خشم وغضب را فرو برد. «واللّه یحبّ المحسنین»
7- انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیكوكارى است. «ینفقون، كاظمین، عافین، محسنین»
علت شیوع طاعون در بنی اسرائیل چه بود؟
نوشته شده توسطرحیمی 5ام دی, 1395به بازى گرفتن دستور خداوند، باعث شد تا بار دیگر، بنی اسرائیل گرفتار كیفر الهى شوند و بیمارى طاعون در میان آنها شیوع پیدا كند.
استاد محسن قرائتی در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود با موضوع تفسیر قطره ای، به بیان آموزه های آیه پنجاه و نهم سوره بقره پرداخته است.
«فَبَدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَيْرَ الَّذي قيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ» (بقره، 59)
پس افرادى كه (به خود) ستم كردند، سخنى را كه (به عنوان كلمه استغفار) به آنان گفته شده بود، تغییر دادند (و به جاى «حِطَّة»، «حنطه» گفتند). پس بر آن ستمكاران، به سبب آن كه نافرمانى كردند، عذابى از آسمان فرو فرستادیم.
در برابر آن فرمانِ رحمت الهى، گروهى از بنى اسرائیل به جاى آن كه بگویند: «حِطَّة»، یعنى خدایا ما را ببخش، از روى تمسخر و استهزاء، كلمه «حِنْطَة» را تكرار كردند كه به معناى «گندم» است.
به بازى گرفتن دستور خداوند، باعث شد تا بار دیگر، گرفتار كیفر الهى شوند و بیمارى طاعون در میان آنها شیوع پیدا كند. البته همان طور كه آیه مى فرماید، این كیفر فقط به ستمكاران رسید، نه آن كه همه مردم دچار آن شوند.
از این آیه مى آموزیم كه:
* در عبادت باید تعبّد داشت و دستورات الهى را به همان شكل كه رسیده عمل نمود، چنان كه نسخه پزشك را باید طبق دستور او عمل كرد و مصرف دارو، خودسرانه نتیجه بخش نیست.
* هرگاه روحیه عناد و لجبازى بر جامعه حاكم شود، زمینه براى نزول عذاب هاى الهى در همین دنیا فراهم مى شود.
حوزه
تکلیف وتوان
نوشته شده توسطرحیمی 5ام دی, 1395مفهوم آيه (لا يكلف الله نفسا الا وسعها) چيست؟
معني آيه شريفه «لا يُكَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» ؛ (2:286) اين است كه؛ خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايياش تكليف نميكند. وسع در لغت به معني گشايش و قدرت است، بنابراين مضمون آيه شريفه همان حقيقت عقلي را تأييد ميكند كه وظايف و تكاليف الهي هيچگاه بالاتر از ميزان قدرت و توانايي افراد نيست و لذا بايد گفت تمام احكام با همين آيه تفسير و تقييد ميگردد و به مواردي كه تحت قدرت انسان است اختصاص مييابد. بديهي است يك قانونگذار حكيم و دادگر نميتواند غير از اين قانون وضع نمايد.
لَا يكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَينَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(البقرة/286)
خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمىكند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مىگويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان.
1- تكالیف الهى، بیش از توان انسان نیست.«لا یكلّف اللّه نفساً الا وسعها» اسلام، دینِ آسانى است، نه سخت گیرى
2- اعمال ما آثارى دارد كه بازتابش به خود ما برمىگردد. «لها ما كسبت وعلیها ما…»
3- به تاریخ گذشتگان وحوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته وبه خدا پناه ببریم. «كما حَمَلتْه على الّذین من قبلنا»
4- آداب دعا آن است كه ابتدا به ضعف خود اقرار كنیم؛ «لا طاقة لنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم؛ «انت مولینا» آنگاه خواست خود را مطرح كنیم. «واعف عنّا واغفرلنا وارحمنا»
بیانات رهبری:
تکلیف الهی به اندازه توانایی انسان است
من آن وقتی که توانائی جسمی بیشتری داشتم، زیادتر در دانشگاهها شرکت میکردم؛ الان هم واقعاً اگر بتوانم و مجال و وقت باشد، دوست دارم در فاصلههای نزدیک به نزدیک در دانشگاه شرکت کنم؛ منتها دیگر حالا «لا یکلّف اللّه نفسا الّا وسعها»؛(۱) از مثل من و سنین من و اشتغالات من، گمان نمیکنم جوانها خیلی انتظاراتی داشته باشند؛ اما مسئولین کشور نه، میتوانند و باید شرکت کنند. من الان هم از همین جا به مسئولین سفارش میکنم که در جلسات دانشجوئی شرکت کنند؛ بیایند، بشنوند از دانشجوها، و بگویند به دانشجوها.۱۳۹۱/۰۵/۱۶
رزق و رزاق
نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1395یکی از موضوعات بحثانگیز و مهم قرآنی مسأله [رزق و رزاق] میباشد. روشن شدن ابعاد این مسأله علاوه بر تصحیح برداشتهای نادرست و نگرشهای میانه به فعالیت و تلاش و معشیت انسان جهت داده و فرهنگ کسب رزق قرآنی را در متن زندگانی مردم قرار میدهد.
(رزق)، گاهی برعطای جاری در دنیا یا آخرت گفته میشود و گاهی به بهره و نصیب و گاهی آنچه به شکم جاندار میرسد و با آن تغذیه میکند اطلاق میشود. (رازق) به خالق رزق و عطاکننده رزق و آن کسی که سبب رزق میشود هم گفته میشود. بنابراین (رازق) در حقیقت خدای متعال است و به انسانی که در وصول رزق سبب میشود هم گفته میشود. ولی (رازق) به جز خدای متعال به کسی گفته نمیشود.(1) (رزق) در تعبیر دیگر به معنای روزی و هر چیزی که از آن نفع بردارند و موسوم به (جیره) است، گفته میشود.(2) و در تعبیر دیگر آمده که علاوه بر معنای معروف، به آمیزهای از عطا و بخشش نیز گفته میشود.(3) در وضع اول اختصاص به غذا دارد مانند (و علی المولود له رزقهن و کسوتهن)(4) بر صاحب فرزند [پدر] است که خوراک و پوشش مادر فرزند را بدهد. در این آیه (کسوة) رزق شمرده نشده است و جدا یاد شده. آنگاه معنای رزق توسعه یافته و بر هر چیز نافع و سودمندی که (به شئی و شخص) برسد رزق گفته میشود، اگر چه غذا نباشد؛ مانند همه مزایای حیات از مال و جاه و عشیرت و اولاد و جمال و علم و غیره، مانند این آیه: «ام تسئلهم خرجاً فخراج ربک خیر و هو خیر الرازقین»(5) آیا از این مردم درخواست مزد میکنی و حال آن که مزد پرورگارت بهتر است و خداوند بهترین روزیدهندگان است که در این آیه مزد رسالت که خدا به پیامبرش میدهد رزق شمرده شده است. و مانند این آیه: يا قَوْمِ أَرَأَيتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَينَةٍ مِنْ رَبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا (هود/88)(6) ای قوم من خبر دهید که اگر من بر دلیل روشنی از جانب پرودگار باشم و رزق نیکویی روزی من کرده باشد… که در آیه، نبوت و علم رزق شمرده شده و شواهد دیگر قرآنی.(7)
در قرآن کریم آمده است: «انَّ الله هو الرّزاق ذوالقوه المتین»(8) همانا خداوند بسیار روزی دهنده و صاحب نیروی استوار است. آنچه از این آیه حاصل میگردد این است که رزق در حقیقت جز به خدای متعال نسبت داده نمیشود زیرا مقام، مقام حصر است (منحصر کردن رزاقیت در خدا)(9) و آنجا که رزق به غیرخدا نسبت داده شده، مانند آیه شریفه «وارزقوهم فیها واکسوهم»(10) از مال سفیهان به اندازه نیازشان به آنها روزی و پوشاک بدهید، از قبیل نسبت به غیرحقیقی است.(11) چنانکه ملک و عزّت به حسب ذات از آن خدای متعال است و برای غیر خدا به وسیله اعطاء و اجازه اوست. پس تنها خدا رزّاق است.(12)
چرا برای روزیمان غصّه می خوریم؟!
نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1395
معنا و مفهوم رزق
رزق به معنى عطاء و بخشش مستمر است ، و از آنجا که روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مى شود. البته مفهوم آن تنها در نیازهاى مادى خلاصه نمى شود بلکه هر گونه عطاى مادى و معنوى را شامل مى گردد . بنا بر این هر گونه بهره اى را که خداوند نصیب بندگان مى کند از مواد غذائى و مسکن و پوشاک ، و یا علم و عقل و فهم و ایمان و اخلاص وفرزند و همسر و خانواده و…به همه اینها رزق گفته مى شود .
قرآن می فرماید :
« إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ » 1 رازق خداست ، رزّاق مثل خبّاز، حدّاد، بنّا، بقّال، كسی كه صبح تا به شب كارش این است كه نان میپزد و با آهن سر و كار دارد و. . . رزّاق یعنی دائماً روزی میدهد . «هُوَ الرَّزَّاقُ» ؛ یعنی دائمی است و قدرت هم دارد و به خودی خود قطع نمی شود مگر عاملی سدّ راه آن شود . ما اگر عقیده داشته باشیم كه روزی دهنده (دائمی و با قدرت) خداوند است ، دیگر برای هیچ چیز دروغ نمیگوئیم . گاهی ممكن است با دروغ و كلك در ظاهر پول زیادی هم بدست آید ، ولی چون رزق او نیست ،از دست می رود .
اندازه گیری هم با خداست.
آیات زیادی داریم که خداوند می فرماید : «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ»2 .شاید بسط رزقی که خداوند فرموده به هر کس بخواهیم آن را بسط می دهیم ، یک بعدش به این معنا باشد که آن رزق حتماً نباید مادی باشد .نوع رزق برای هرکسی فرق می کند و خداوند برای هرکسی یک نوعی از رزق را گسترش می دهد .
خداوند روزی دهنده و انسان روزی خوار
نوشته شده توسطرحیمی 3ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ (طه/132) أُولَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ(الصافات/41)
ما از تو جوياي روزي نيستيم ما به تو روزي مي دهيم. برای آنان روزي معين و ویژه ای است.
کشاورزی در دنیا، کشاورزی در آخرت
نوشته شده توسطرحیمی 2ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
مَنْ كَانَ يرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ
کسي که کشت آخرت بخواهد براي وي در کِشته اش مي افزاييم
وَمَنْ كَانَ يرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ(شوري/20)
و کسي که کِشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مي دهيم و[لي] در آخرت او را نصيبي نيست.
تفسیر نور:
در آيه 20 سوره شوری، انسان به كشاورز، عمل او به كشت ، نيّت او به بذر و دنيا و آخرت، به مزرعه و محل برداشت تشبيه شده است.
آخرت از دنيا مهمتر است زيرا:
1- براى آخرت خواهان توسعه و رشد است. «نزد له فى حرثه»
2- آخرت خواهان از دنيا بهره كمى مى برند ولى دنيا خواهان هيچ بهره اى از آخرت ندارند. «ما له فى الاخرة من نصيب»
3- آخرت خواهان به همه اهداف خود مى رسند. «نزد له فى حرثه» ولى دنياخواهان تنها به گوشه اى از اهداف خود مى رسند. «نؤته منها»
1- بر خلاف مخلوقات كه لطيف آنها قوى نيست و قوى آنها لطيف نيست، خداوند هم لطيف است و هم قوى. «لطيف… القوى»
2- قدرت خداوند هرگز شكست نمى پذيرد. «القوى العزيز»
3- رزق الهى برخاسته از لطف خداست. «لطيف بعباده يرزق»
4- قدرت و لطف خدا ضامن روزىرسانى به مردم است. «لطيف بعباده يرزق… و هو القوى»
5- انسان در انتخاب راه آزاد است. «من كان يريد… من كان يريد…»
6- ارزش كار انسان وابسته به اهداف دور و نزديك و نيّت اوست. «يريد حرث الاخرة - يريد حرث الدنيا»
7- همه دادهها از خداست. «نزد له - نؤته منها» و عطاى خدا متناسب با نيّت و انتخاب انسان است. «من كان يريد…. من كان يريد»
8- نقش انسان تنها در انتخاب و تصميم است، مقدار كاميابى مربوط به اراده خداست. «نزد له - نوته منها»
9- هدف قرار دادن دنيا سبب محروميّت كامل از آخرت است. «يرث حرث الدنيا… ما له فى الاخرة من نصيب»