موضوعات: "مناسبت ها" یا "رمضان" یا "محرم" یا "ذی الحجه" یا "ذیقعده" یا "صفر" یا "پیاده روی اربعین" یا "رجب" یا "شعبان" یا "نوروز"

وجه تسمیه و اعمال روز ترویه

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     هشتم ذی الحجه روز ترویه است و این روزی است که حجاج نیت حج تمتع می نمایند و محرم شده از مکه سمت منی حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار می گردند.

علت نامگذاری:

     ترویه در لغت به معانی زیر آمده است :

     سیراب کردن ، سیراب گردانیدن ، کسی را بر روایت شعر داشتن، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب (لغت نامه دهخدا)

     در علل الشرایع در سرّ نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟
حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی حجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر هیمن، روز هشتم را روز ترویه نامیدند. (1)

     باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آنرا نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرار داد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. بهمین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن…(سوره ابراهیم/35)

صفحات: 1· 2

سفرنامه حج ( اي بقيع، اي گنجينه‌دار فرياد)

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

    حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

    خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي اشک مهلتي، تا بازگويم حکايتي را که قرنهاست در سينه‌ام مستور مانده است، و درد آشنايي نيافته‌ام، که اين راز سر به مهر را با او زمزمه کنم.

     اينجا گورستان بقيع است،‌ و اين خاک گنجينه‌دار فريادي است که قرنها ارباب جور آن را در سينه ما محبوس کرده‌اند، و هرچند اشک ما تاب مستوري نداشته است، اما اين بار، اين بغضي نيست که فقط با گريه باز شود، و اين جراحت نه جراحتي است که با مرهم اشک شور التيام يابد.

     حکايت بقيع، حکايت غربت است، غربت اسلام، و با که بايد اين راز را باز گفت که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

     خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، که اين حکايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد. اي چشم، خون ببار، تا حجاب از تو بردارند، و ببيني که اين خاک گنجينه‌دار نور است و مدفن عشق و اينجا،‌ بقعه‌اي است از بقاع بهشت. و آن نفخه‌اي که در بهشت روح مي‌دمد، از سينه اين خاک برمي‌آيد، چرا که اينجا مدفن کليدداران بهشت است.

     و اگر حجاب از گوشها و چشمها بردارند، طنين ناله کروبيان را در ملکوت اعلي خواهد شنيد، و خواهي ديد که چگونه فرشتگان بال در بال جلوه‌هاي جاوداني رحمات خاص حضرت حق را بر اين خاک گسترانيده‌اند.

     اي بقيع، اي مطهر، اي رازدار صديق صديقه اطهر (س)، و اي هم‌نواي مولا مهدي (عج) آن گاه که غريبانه، آنجا به زيارت مي‌آيد، اي بقيع مطهر، اي گنجينه‌دار نور، اي مدفن عشاق، و اي حکايت‌گر غربت، براستي اين راز را با که بايد گفت؛‌ که اسلام در مدينه‌النبي از همه‌جا غريب‌تر است؟

     اي بقيع مطهر، منتظر باش، اگر آنان توانستند، که نور را در حبس کشند، تو هم غريب خواهي ماند، اي بقيع، با ما سخن بگو، با ما، از رازهاي سر به مهري که در سينه داري بگو.

     اي بقيع، اي هم‌نواي مولا مهدي (عج) اي رازدار آن يار غريب، بگو آنجا چه مي‌گذرد، هنگامي که او به زيارت قبور مي‌آيد؟

     بگو، با ما بگو لابد صداي گريه غريبانه آن يار مضطر را هنگامي که بر غربت اسلام مي‌گريد، شنيده‌اي؟

     بگو، با ما بگو که حبيب ما،‌ در رازگويي‌هاي علي‌وار خويش، و در مناجاتهاي سجادانه‌اش چه مي‌گويد؟

     اي تربت مطهر، اي آنکه بر تربت تو، جا‌ي‌جاي نشانه پاي حبيب و اثر اشکهاي غريبانه او باقي است.

     اي همنواي «امن يجيب» مولا مهدي (عج).

     اي مصداق، «طبتم و طابت الارض التي فيها دفنتم»، اي کاش که ما به جاي خاک تو بوديم و هنگامي که آن يار غايب از نظر به زيارت قبور مي‌آمد، بر پاي او بوسه مي‌زديم. اي بقيع، اي تربت مطهر، اي کاش ما نيز چون تو، مي‌توانستيم که با آن محبوب، وقتي که «امن يجيب» مي‌خواند، هم‌نوا شويم، و براستي که «امن يجيب» حکايت دل پرغصه اوست، گوش کن….

     «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء و يجعلکم خلفاءالارض».

     چرا که اوست مصداق اتم مضطر، و خلافت ارض ميراثي است که به او بازمي‌گردد. و اي بقيع مطهر، منتظر باش.

     اگر آنان توانستند، که براي هميشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند، تو نيز غريب خواهي ماند.

سفرنامه شهید آوینی

بر فراز حماسه ( به مناسبت هشتم ذى الحجه يوم الترويه )

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آبان, 1391

     هنوز پنجاه سال از غروب خورشيد رسالت نگذشته است كه غاصبان ، سلطنت را به جاى نبوت ، و يزيد را به جاى محمد (ص ) مى نشانند.

     بلايى بزرگ دامن گير جامعه اسلامى شده و كار به جايى رسيده است كه سرنوشت جهان اسلام در دست يزيد هوسبار قرار گرفته است . همان يزيدى كه زشت ترين واژه ها از توصيف چهره كريه او ناتوانند.
      درد ناكترين از همه انكه ، از حسين (ص) مى خواهند تا آن جز ثومه فساد و طغيان را به عنوان جانشين پيامبر به رسميت بشناسد. از عصاره عصمت ، لنگرگاه افلاك ، نقطه پرگار زمين و زمان ، مركز دايره امكان ، از همو كه قلبش ‍ فرودگاه ملائك است ، براى ننگين ترين لكه تاريخ و زشت ترين كلمه قاموس ‍ بشريت ، بيعت مى خواهند. از حسين (ص) مى خواهند تا با دست عصمت ، آلوده ترين دست روزگار را به نشانه تاييد بفشارد.

     فرماندار وقت مدينه ماموريت يافته است تا از زاده زهرا (س) براى فرزند لاابالى معاويه راى اعتماد بگيرد. دست بيعت حسين يا سر بريده او، همان دو ارمغانى است كه يزيد يكى از آنها را از مدينه خواسته است .

     اكنون ديگر براى حسين (ص) مدينه جاى ماندن نيست ، بايد كاروان و قافله شهادت محملها را بر بندد و صاحبان اصلى مدينه الرسول از مدينه و رسول خدا حافظى كنند.

     امير قافله ، با ياران وفادار خويش از شهر بيرون مى آيد و در حاليكه خطر هر لحظه او را تهديد مى كند. آهنگ مكه دارد. گويى موسى بن عمران است كه با تعقيب فرعونيان و قبطيان از مصر بيرون آمده است، لذا آيه اى از قرآن را زمزمه مى كند كه روايتگر هجرت موسى (ص ) است :

     فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(القصص/21)

صفحات: 1· 2

دانلود مداحی در مصیبت آخرین یادگار کربلا

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

آخرين يادگار كربلا ...

نوشته شده توسطرحیمی 1ام آبان, 1391

 به مناسبت هفتم ذى الحجه شهادت حضرت اماممحمد باقر عليه السلام

 آخرين يادگار كربلا

 زمين و آسمان اى شيعه در حزن و غم است امشب

                                                                                                 همه اوضاع عالم زين مصيبت در هم است امشب

 امام پنجمين شد كشته از زهر هشام دون

                                                                                                      مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب

  امام شكوهمندترين پيوند آسمانىميان خالق و مخلوق است ، طرحى آسمانى و تجلى استيلا و هيمنه درخشان حقيقت ربوبى برجسم و جان زمين خاكى است ، امام ، مائده مملكت جبروت حضرت حق است كه تاريخ و گسترهابدى حيات بشرى را به خويش فرا مى خواند و خرد خاموش آدمى جز با استمداد و بهره ورىاز نسيم نقره اى عنايت در اقيانوس بيكران قداست و طهارت او چشم نخواهد شست . تصويرتابنده امامت چونان خورشيدى درخشان فرا راه مردمان است و ذهن سيال عبوديت در درياىجارى كلام طراوت شفاف حضور و نگاه امام به سمت حقيقت جارى مى شود.

صفحات: 1· 2

لبیک یا حسین علیه السلام :

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

     در پس کوچه های غربت هنوز به گوش شکایت می رسد، صدای کسی، - «هل من ناصر ینصرنی؟»- انگار آواز بی کسی حسین علیه السلام عالم گیر است و داغ دخترکهای تشنه، ناله ی دلگیر شبهای مردمیست که هنوز نخفته اند …

      صدای پای قافله ی عشق که به نزدیکی عرفات می رسد، بهانه ی بغض، حلقه بر حنجره اشک می زند و بوی خون، درندگان را به سوی قتلگاه می کشاند!

     حسین در عرفات عاشقانه می خواند «… وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى و …»

     حسین انگار در عرفات، دعای عرفه می خواند و بر دلبر خود، لبیک گویان تا نینوا دلبری می کند …

     وقت، وقت دل آشوبی است. صدای دلهره ازنفس های زمان شنیده می شود،کاش خورشید بمیرد و زمان بایستد، شاید غم عاشقان فرو نشیند!

     خیالم لرزان و حالم رو به پریشانی است. تازیانه زمان، خاطر خسته ام را می کوبد، حسین، تنهاست …

     نفس گل رو به پایان است، تا محرم چند صباحی حسین مهمان است … .

     مَحرم سیاه پوش محرم می شوم تا به طواف سرخی حسین فریاد کنم،

لبیک یا حسین …

لبیک یا حسین … .

 سلام بر آرزوی بر باد رفته
       سلام بر اشک
              سلام بر داغ
                     سلام بر گلوی بریده
                            سلام بر قلب زخم دیده
                                  سلام بر زینب (س)

                                  

سلام بر حسین علیه السلام

ترجمه کانل الزیارات

عبرت هاى تاريخ

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

 

     نقل اين داستانها براى ما چه سودى دارد؟ در گذشته هاى دور بنى اميه چنين بلاهايى را بر سر مسلمانان آوردند. اما امروز الحمد للّه نه ما از بنى اميه هستيم و نه حاكمان ما بنى اميه هستند! آيا امروز از جنگ كربلا خبرى نيست؟

     كسى كه گفت «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»، بدون دليل اين سخن را نگفت. جريانات تاريخى هر روز تكرار مى شود. درست است كه روش ها، تاكتيك ها و شعارها تغيير مى كند، اما جنگ حق و باطل هميشه خواهد بود. هميشه افرادى هستند كه به نام طرفدارى از اسلام قصد ريشه كن كردن اسلام را دارند. روزى به نام انقلابى، روزى به نام مجاهد و روز ديگرى با اسم و عنوانى ديگر.

     همين افراد هستند كه با معاويه و يزيد بيعت كردند. مگر مسأله عجيبى است؟ لازم نيست حتماً كسى باشد كه بگويد «لعبت هاشم بالملك». اگر گفته شد « تاريخ مصرف احكام اسلام گذشته است» اين تعبير ديگرى از «لعبت هاشم بالملك» است. آن زمان گفتند بنى هاشم با سلطنت بازى كردند، امروز مى گويند آخوندها مردم را به بازى گرفته اند! اگر احكام 1400 سال پيش براى امروز كاربرد ندارد و تاريخ مصرف آن گذشته است، يعنى بايد آنها را به مزبله ريخت العياذ بالله ـ مگر با داروها و مواد غذايى كه تاريخ مصرف آنها گذشته است چه مى كنند؟ آنها را مى سوزانند يا در مزبله مى ريزند. امروز مى گويند تاريخ مصرف احكام اسلام گذشته است. با وجود اينكه عده اى چنين سخنانى مى گويند، مجدداً بعضى از مردم به همين افراد رأى مى دهند.

صفحات: 1· 2

به مناسبت کشتار حجاج ایرانی سال66 (فیلم + شرح واقعه)

نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1391

انتخاب جانشين نقطه پايان رسالت

نوشته شده توسطرحیمی 29ام مهر, 1391

      «يا أَيهَا الرَّسُولُ » (المائدة/67): اى رسول گرامى!»

     پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در قرآن مجيد با جملات مختلفى مورد خطاب قرار گرفته است; از جمله:

     «يا أَيهَا الْمُزَّمِّلُ»(المزمل/1):اى جامه به خود پيچيده!»

     «يا أَيهَا الْمُدَّثِّرُ»(المدثر/1): اى جامه خواب به خود پيچيده (و در بستر آرميده)!»

     «يا أَيهَا النَّبِي» (التحريم/1): اى پيامبر!»(1)

     « يا أَيهَا الرَّسُولُ» (المائدة/41):  اى پيامبر!»

     خطاب اوّل و دوم اشاره به حالت خاصّ ظاهرى آن حضرت دارد، ولى خطاب سوم و چهارم اشاره به شأن معنوى و مقام الهى پيامبر(صلى الله عليه وآله) دارد. خطاب «يـا أيُّهَا النَّبِيُّ » بارها در قرآن مجيد تكرار شده است.

     ولى خطاب «يـا أيُّهَا الرَّسُولُ» تنها در دو آيه قران مجيد آمده است. يكى، آيه محلّ بحث و ديگرى آيه 41 سوره مائده كه متناسب با اين آيه شريفه است; و اين خطاب نشانگر اهمّيّت مطلبى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به خاطر آن مورد خطاب پروردگار عالم قرار گرفته است.

     «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ»(المائدة/67):ـ (اى پيامبر ما!) مأموريّت ويژه اى كه خداوند بر عهده تو گذاشته است را انجام ده و آن را به مردم برسان!

     اين مأموريّت جز تعيين جانشين نبوده است.

     «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» مأموريّت مورد اشاره بقدرى مهم و سرنوشت ساز است كه اگر آن را انجام ندهى و به مردم نرسانى، گويا رسالت پروردگارت را انجام نداده اى و زحمات بيست و سه ساله ات ناقص خواهد ماند!


صفحات: 1· 2

حج ناتمام

نوشته شده توسطرحیمی 28ام مهر, 1391

از كعبه رو بكر ببلا مي كند حسين
و آنجا دوباره كعبه بنا مي كند حسين

گر ساخته است خانه اى از سنگ و گل خليل
آنجا بناز خون خدا مي كند حسين

روزى كه حاجيان به حرم روى مي نهند
پشت از حريم كعبه چرا؟ مي كند حسين

آن حج نا تمام كه بر عمره شد بدل
اتمام ان بدشت بلا مي كند حسين

آنجا وقوف در عرفات ار نكرده است
فرياد معرفت همه جا مي كند حسين

آنجا اگر كه فرصت قربانيش نبود
اينجا هر انچه هست فدا مي كند حسين

آنجا كه سعى بين صفا در دويدن است
اينجا به قتلگاه صفا مي كند حسين

آنجا حنا حرام بود بهرا حاجيان
اينجا ز خون خويش حنا مي كند حسين

وقتى به خيمه گاه رود از پى وداع
اينجا دوباره حج نساء مي كند حسين

بعد از هزار سال به همراه حاجيان
هر سال رو بسوى منا مي كند حسين

از چار سوى كعبه ، ز گلدسته ها هنوز
هر صبح و ظهر و شام ندا مي كند حسين

بشنو دعاى در عرفاتش كه بنگرى
با سوز دل هنوزه دعا مي كند حسين

سر داده است و حكم شفاعت گرفته است
بر وعده اى كه داده وفا مي كند حسين