موضوع: "وقایع امروز"
معجزه مذاکره با آمریکا! + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 1ام مهر, 1397
تاریخ، گواه از آن دارد که آمریکا هیچگاه به توافقات خود با سایر کشورها پایبند نبوده است.
رئیس جمهور کشورمان در حاشیه رژه نیروهای مسلح به بدعهدی های آمریکا اشاره کرد و گفت:
همان دولتی که مشوق سایر دولتها برای نشستن پای میز مذاکره بود، توافق چندجانبه برجام را زیر پا گذاشت.
سیاستمداران آمریکایی بارها ثابت کرده اند که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستند و هر وقت بخواهند زیر توافقات خود با سایر کشورها می زنند که این بی قانونی در دولت فعلی آمریکا به شدت مشاهده می شود که دیگر اعتباری برای پرچم آمریکا باقی نگذاشته است.
نکته جالب اینجاست که تقریبا تمامی کشورهای جهان دیگر اعتمادی به سران آمریکایی ندارند اما هنوز افرادی از داخل کشورمان صدای مذاکره با آمریکا سر می دهند.
باشگاه خبرنگاران
تفرقه بنداز و حکومت کن...!!!
نوشته شده توسطرحیمی 22ام شهریور, 1397
تفرقه بنداز و حکومت کن…!!!
بررسی اختلافات میان عرب و عجم
سیاست انگلیسی «تفرقه بینداز، آقایی کن»
بدون خبرنگار لحظهها ماندگار نمیشود
نوشته شده توسطرحیمی 17ام مرداد, 1397
حضرت آیتالله خامنهای:
«اگر زحمات شما [خبرنگارها] نباشد، این لحظهها هرگز ماندگار نمیشود… شما آن را حفظ میکنید و در اختیار افکار مردم قرار میدهید. بدون این دوربینها، قلمها و دلسوزیهاى شما براى تهیه و تنظیم اخبار و مطالب، این کارهاى ما مثل یک چیزهاى تثبیت نشده است.» ۱۳۸۰/۸/۲۳
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR همزمان با ۱۷ مردادماه سالروز شهادت شهید محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف افغانستان و روز خبرنگار، پوستر «بدون خبرنگار لحظهها ماندگار نمیشود» را بر اساس بیانات رهبر انقلاب دربارهی اهمیت حرفهی خبرنگاری منتشر میکند.
کاشت یک درخت، صدقه حساب می شود
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396بعضی از ما در آن دوران به خاطر علاقهای که به این شعر داشتیم و هم این که متن آنها برایمان خیلی جالب و لذت بخش بود و یا به اجبار معلم این اشعار را حفظ کردیم و هنوز هم با خواندن و شنیدن این شعرها به یاد لذتهایی که آن روزها از حفظ کردن این شعرها میبردیم، میافتیم و خاطرات آن روزها برایمان تداعی میشود.
به دست خود درختی می نشانم
به پایش جوی آبی میکشانم
کمی تخم چمن بر روی خاکش
برای یادگاری میفشانم
درختم کمکم آرد برگ و باری
بسازد بر سر خود شاخساری
چمن روید در آنجا سبز و خرم
شود زیر درختم سبزه زاری …
در این فرصت که روز درختکاری نامیده شده، بنا داریم در راستای این موضوع با هم گفتگویی داشته و دیدگاه اسلام را در این باره بیشتر بدانیم. با ما همراه باشید.
یکی از نعمت های الهی که در قرآن کریم بسیار بر آن تأکید شده است، درخت است. در نگاه نخست آدمی از این همه توجهی که دین اسلام به عنوان یک دین جاودان به موضوع درخت و گیاه آن هم در عصر جاهلیت، می کند، باعث تعجب است. اما وقتی به موضوع با نگاه دقیق تری توجه می شود می بینیم که این نعمت، يكي از زيباترين مظاهر خلقت و جلوهاي زیبا و قابل تأمل از تجليات آفريدگار عالم است.
هر کس کار امانت (مسئوليت) را سبک بشمارد و در آن خيانت روا دارد و جان و دين خود را از خيانت ، پاک ننمايد ، درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت ،خوارتر و رسواتر خواهد بود. در ادامه مي فرمايند:«و به يقين ،خيانت بر امت، بزرگترين خيانت است و فريبکاري پيشوايان ، زشت ترين فريبکاري هاست
در بیان قرآن کریم درخت نماد آباداني و شاخص سرسبزي و خرمي، مظهر زندگي، باعث لطافت هوا و موجب آسايش انسان و صفا و پاكي طبيعت است.
در جای جای آیات قرآن کریم به فراخور موضوعات مختلف، مصادیقی از درخت و درختکاری و توجه به این موضوع مطرح شده است به طوری که در مثالی يكي از مواهب و نعمت هاي خداوند در آخرت، و يكي از ويژگي هاي بهشت و رضوان حقتعالي كه در آيات كريمه و روايات شريفه بارها به آن اشاره شده است، درخت بوده و برای تصویرسازی از بهشت و فضای زیبا و دلربای آن از مظاهر طبیعی از درخت استفاده می کند: «وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ »؛ «به كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام داده اند، بشارت ده كه باغهايى از بهشت براى آنها است كه نهرها از زير درختانش جاري است. هر زمان كه ميوه اى از آن، به آنان داده شود، مى گويند: اين همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود. [ولى اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.] و ميوه هايى كه براى آنها آورده مى شود، همه (از نظر خوبى و زيبايى) يكساناند، و براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.» (1)
به نامِ نامی یک اَبَر احساس
نوشته شده توسطرحیمی 16ام اسفند, 1396زن به ماهو زن
؛گاهی دختر می شود،آنقدر دست پینه بسته پدر را می بوسد که لب هایش پینه می بندد، گاهی آنقدر سنگ صبور بردار می شود که سنگ از روی آن آب می شود و گاهی آنقدر خواهر که عالم شرمنده خواهرانگی اش.گاهی همسر می شود؛ از بیدادهای مردانه، زیباترین شعر را می سراید تا عشقش را نثار کند، گاهی آنقدر می سازد که از هیچ هم می تواند زندگی به بلندی آسمان هفتم بنا کند.گاهی مادر می شود، لقمه هایش را کوچک بر میدارد تا لقمه های بیشتری برای عزیز جانش بماند، گاهی رویاهایش را در رویای خودنگه می دارد تا رویای فرزندانش را محقق کند، گاهی ترک درد دلش را می پوشاند تا دل کسی را به درد نیاورد، گاهی حتی فرشته بودن برایش کم است.همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است.
مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است. به نام نامی زن در بنای خانواده سهم زن و مرد یک اندازه نیست به صورت طبیعی، اولاً یکسان نیست، ثانیاً یک اندازه نیست؛ یعنی آنها سهم مشابهی در بنای خانواده ندارند و نیز سهم هر یک هم به یک اندازه و میزان نیست و هر کدام کمّیّت خاصّ خودشان را دارند. پس در ادارهی خانواده زن و مرد هر دو سهیم هستند؛ ولی هر یک سهم خاصّ یا کمّیّت خاصّی دارند. مثلاً اگر زن و مرد را در تولید و «تکثیر نوع» که یکی از کارهای اساسی انسان است در نظر بگیریم، می بینیم در این زمینه نقش مرد یک نقش کمتر و نقش زن یک نقش بیشتر و طولانی تر است. مثلاً برای زن دوران بارداری و شیرخوارگی فرزند هست و اصلاً امکان حضانت زن نسبت به فرزند بیش از آنکه مرد چنین امکانی را داشته باشد هست و از این قبیل، یا مثلاً فرض بفرمایید که مسئله ی تأمین معیشت خانواده، این از نظر اسلام مربوط به مرد است، یعنی داده شده به مرد، که آن هم یکی از اجزاء اداره ی خانواده است دیگر، یعنی شما نمی توانید بگویید که اداره ی خانواده یعنی اداره ی داخلی خانواده فقط، که از خانه آدم بیرون نیاید. نه، اداره ی خانواده شامل اداره ی همه ی شئون خانواده است از جمله تأمین معیشت.این مثلاً در شرع اسلام به عهده ی مرد است، زن هیچگونه مسئولیِت و تکلیفی در این مورد ندارد، ولو پولدار هم باشد، ثروتمند هم باشد، توان کار هم داشته باشد، پول هم در بیاورد، آن پولی که در آورده مال خودش است؛ یعنی می تواند صرف معیشت خانواده اصلا نکند و یک چنین تکلیفی ندارد. پس در اداره ی خانواده زن و مرد هر دو سهیم اند، هر کدام سهمی خاص و با کمّیّتی خاص از این را دارند.
همسری، مادری، دختر بودن، نقش هایی که هر کدام به تنهایی برای آباد کردن یک باغ و یا خشک کردن آن کافی است. مقام زن در جایگاهی که محوریت عشق و محبت بر اساس وجود او بنا شده است. عالم و عالمیان عشق، محبت،دوست داشتن، مهربانی، وفاداری و فداکاری را از زن به عاریه گرفته اند و گاهی فرشته بودن با دو بال سفید هم برای این مخلوق خدا واژه کوچکی است.
خانواده را هم زن به وجود می آورد و اداره می کند؛ این را بدانید عنصر اصلی تشکیل خانواده زن است، نه مرد. بدون مرد، ممکن است خانواده ای باشد.زن خانواده اگر عاقل و با تدبیر و خانهدار باشد، خانواده را حفظ می کند. امّا اگر زن از خانوادهای گرفته شد، مرد نمی تواند خانواده را حفط کند. بنابراین، خانواده را زن حفظ می کند. زن در نگاه نخستین و به عنوان بزرگترین و اولین مسئولیت مسئولیت حفظ و اداره ی کانون گرم خانواده را که ما آن را پایه ی تشکّل اجتماعی خودمان می دانیم بر عهده دارد. این کار به عهده ی مرد نیست و از مرد بر نمی آید.
افشای توطئه سکوت !
نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1396
گزارش تصویری | خبر | سخننگاشت | صوت | متن بیانات | فیلم
نگذارید شما را ندیده بگیرند و با توطئهی سکوت، مسائل مهمّ دنیای اسلام را محو کنند و زیر بار جنجال مسائل فرعی و مسائل دروغین، مسائل اصلی دنیای اسلام از نظر افکار عمومیِ جهان، نادیده گرفته بشود. نباید اجازه داد که این امپراتوری خطرناک و سهمگین تبلیغاتی غرب که عمدتاً دست صهیونیستها است، این مسائل مهمّ دنیای اسلام را ندیده بگیرد.
من حالا به بعضی از آنها اشاره میکنم؛
مسئلهی فلسطین یکی از مسائل بسیار مهم، بلکه مهمترین مسئلهی دنیای اسلام است، بکلّی ندیده گرفته میشود این فشارها و این مشکلاتی که برای ملّت فلسطین وجود دارد. به نظر ما میشود امپراتوری رسانهای صهیونیستی غربی را شکست داد؛ میشود این کار را کرد، اگر همه همّت کنیم، میتوانیم.
شکست صهیونیستها در جنگ نرم هم ممکن است؛ همچنانکه در جنگ سخت، صهیونیستها شکست خوردند؛ همچنانکه ملاحظه کردید رژیم صهیونیست در لبنان شکست خورد، مجبور به عقبنشینی شد، مجبور به اعتراف به شکست شد؛ درحالیکه همه خیال میکردند این یک رژیم شکستناپذیر است. در جنگ نرم هم میتوان رژیم صهیونیستی و عوامل آن را شکست داد.
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در کنفرانس اتحادیه بین المجالس سازمان همکاری اسلامی
فلسطین چگونه اشغال شد؟ + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 18ام آذر, 1396
به مناسبت آغاز انتفاضه مردم ستم ديده فلسطين
ماجرای اشغال سرزمین فلسطین به نشستی سری سال ۱۹۱۶ بازمیگردد. |
داستان اشغال سرزمین فلسطین به حدود یک قرن پیش بازمیگردد؛ زمانی که در سال ۱۹۱۶ وزیران خارجه بریتانیا و فرانسه در نشستی سری تصمیم گرفتند تا امپراتوری عثمانی را بین خودشان تقسیم کنند.
«هفته وحدت چگونه نامگذاری شد؟»
نوشته شده توسطرحیمی 13ام آذر, 1396شاید جالب باشد که بدانیم ایدهی نامگذاری هفتهای بهنام «وحدت»، مربوط به دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیست. این نامگذاری پیش از انقلاب نیز در سیستان و بلوچستان اجرا شده است؛ زمانیکه حضرت آیتالله خامنهای در ایرانشهر روزگار تبعید خود را سپری میکردند. روایت این نامگذاری را از سخنان رهبر انقلاب اسلامی بخوانیم:
شکلگیری اولین هفته وحدت در دوران تبعید
یکی از ابزارهای همیشه مورد استفادهی دشمنان ملتهای مسلمان برای اختلاف، مسئلهی اختلافات مذهبی، شیعه و سنی و از این قبیل بوده. دعوا درست کنند، اختلاف ایجاد کنند، برادران را به جان هم بیندازند، اختلافات را بزرگ کنند، برجسته کنند، موارد اشتراک و اتحاد را ضعیف کنند، کمرنگ کنند، یک چیز کوچک را بزرگ کنند، برجسته کنند؛ این همه نقاط اشتراک را که بین برادران سنی و شیعه هست، کوچک کنند، ضعیف کنند؛ این کاری است که دائم انجام گرفته است، الان هم دارد انجام میگیرد.
جمهوری اسلامی از اولین روز در مقابل این توطئه ایستاده است؛ علت هم این است که ما ملاحظهی کسی را نمیکنیم؛ این عقیدهی ماست. قبل از اینکه نظام اسلامی تشکیل بشود، برادران ما، بزرگان نهضت، بزرگان مبارزهی انقلابی در آن روز - که هنوز خبری از حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی نبود - در جهت وحدت شیعه و سنی تلاش میکردند. من خودم در بلوچستان تبعید بودم. از آن زمان تا حالا با علمای سنی حنفی شهرهای بلوچستان - ایرانشهر و چابهار و سراوان و زاهدان - با آنهائی که بحمدالله زنده هستند، رفیقیم، نزدیکیم، صمیمی هستیم. من آنجا تبعیدی بودم، دستگاهها نمیخواستند بگذارند تلاشی از سوی ما انجام بگیرد؛ اما در عین حال ما گفتیم بیائید کاری کنیم که یک نشانهای از اتحاد شیعه و سنی را در این شهر نشان بدهیم؛ که این مسئلهی هفتهی وحدت - ولادت نبی اکرم در دوازدهم ربیعالاول به روایت اهل سنت، و در هفدهم ربیعالاول به روایت شیعه - آن روز به ذهن ما رسید و در ایرانشهر آن را عمل کردیم؛ یعنی از دوازدهم تا هفدهم جشن گرفتیم. این یک فکر عمیقی بوده است، مال امروز و دیروز نیست. ۱۳۹۰/۰۷/۲۵
فکر وحدت اسلامی یک فکر زودگذر نیست
فکر وحدت اسلامی یک فکر زودگذرِ تازهپا نیست، بلکه از اعماق دل ما میجوشد. سنّی برای خود سنّی است، شیعه هم برای خود شیعه است، هرکدام عقاید و مناسکی دارند و هیچ کدام دیگری را مجبور نمیکند که مثل من وضو بگیر یا اعمال دیگر را مثل من انجام بده. حقیقت این است که هر دو به خدای واحد، قبلهی واحد، پیامبر واحد، اهداف و ارزشهای واحد و به اسلام واحد معتقدند. چرا اینها را فراموش کنیم؟! من در همان روزهایی که تبعید بودم - آقای مولوی قمرالدّینی اینجاست - پیغام دادم، خودم به مسجد ایشان رفتم و گفتم بیایید این یک هفته میان هفده ربیع - که ما شیعهها هفده ربیع را روز ولادت پیغمبر میدانیم و جشن میگیریم - و دوازده ربیع را - که شما سنّیها روز ولادت پیامبر میدانید - جشن بگیریم. ما بگیریم، شما هم بگیرید. ایشان هم قبول کرد. اتّفاقاً در همان روزهای اوّل و دوم در ایرانشهر سیل آمد و بساط همه چیز را به هم زد و ما در کار امداد مردم افتادیم و نتوانستیم کاری انجام دهیم. به این چیزها توجّه داشته باشید. خوب؛ طبیعی است که هر کسی برای عقاید خود احترام و ارزش قائل است. اما اگر زید به عقیدهی خود احترام میگذارد، مگر مستلزم این است که به عقیدهی عمرو اهانت کند؟! یا اگر عمرو به عقیدهی خود احترام میگذارد، مگر مستلزم این است که به زید اهانت کند؟! چرا؟! دشمن همین را میخواهد و این آتش عجیبی است اگر مشتعل شود.
الان شما ببینید در همین همسایگی این مرز ما، دستهایی اختلاف و تفرقه بین شیعه و سنّی را تحریک میکنند. سرِ همین اختلافات، همدیگر را کافر و فاسق و فلان میدانند و میکشند. این است که من تأکید میکنم و این نکتهی اساسی است. بله؛ از دوستان و علمای عزیز خیلی متشکّرم که تلاش کردید؛ اما این تلاش را تعمیق کنید و به دوستیها عمق ببخشید؛ هرکدام هم در مذهب خود پایدار و ثابت قدم بمانید. بحث علمی و فکری و غیره هم به جای خود محفوظ، خیلی خوب است و مانعی هم ندارد. اما مراقب اختلاف باشید؛ مراقب مردم باشید؛ مراقب دست دشمن باشید. ۱۳۸۱/۱۲/۰۲
علما به ندای وحدت پاسخ مثبت دادند
اوّلِ انقلاب هم اوّلین نقطهای که امام، هیأت اعزام کردند، گمان میکنم بلوچستان بود. بنده را خواستند، یک حکم هم نوشتند که در رادیو خوانده شد. من با جماعتی راه افتادم و به بلوچستان رفتم. مرحوم مولوی عبدالعزیز ساداتی ملازهی آن موقع حیات داشتند؛ رفتیم ایشان را در سراوان دیدیم.
غرض؛ دوستان فراوانی از مجموعهی علمای منطقه بودند که به ندای وحدت پاسخ مثبت دادند. بالاتر از این بگویم؛ در دلِ خودشان حقیقتاً این ندا وجود داشت. جامعهی ایرانی و اسلامی از این وحدت سود برد. اوایل انقلاب با ایجاد درگیری و با استفاده از بعضی آدمهای ناباب توانستند در ایرانشهر و جاهای دیگر کارهایی بکنند؛ لیکن به جایی نرسید و اختلاف مورد نظر آنها بحمداللَّه به وجود نیامد…
من خودم همان سفری که آمدم، در ایرانشهر همهی رؤسای طوایف را جمع کردم و در جلسهای با آنها صحبت کردم و گفتم نظامِ جمهوری اسلامی بنا دارد که در سرتاسر کشور عدالت واقعی را اجرا کند؛ لذا ظلم و تعرّض و تبعیض را بین استانها و طوایف کشور هیچ تحمّل نمیکند و شما به این امر کمک کنید. به آنها گفتم که این نظام از نظام قبل به مراتب نیرومندتر است؛ چون آن نظام به دستگاههای امنیتی و اطّلاعاتی و سلاحِ خودش متّکی بود؛ اما این نظام به عواطف و دلها و علایق مردم متّکی است. ۱۳۷۹/۰۸/۱۶
ورود اسراي اهل بيت علیهم السلام به مجلس يزيد
نوشته شده توسطرحیمی 30ام مهر, 1396
یزید ملعون چون از ورود اهلبیت طاهره علیهم السلام به شام آگهی یافت مجلس آراست و به زینت تمام بر تخت خویش نشست و ملاعین اهل شام را حاضر كرد، از آن سوی اهل بیت حضرت رسول صلی الله علیه و آله را با سرهای شهداء علیهم السلام در باب دالاماره حاضر كردند در طلب رخصت باز ایستادند. نخستین زحر بن قیس (لعنه) كه مأمور بردن سر حضرت حسین علیه السلام بود رخصت حاصل كرده بر یزید (پلید) داخل شد، یزید (لعنه) از او پرسید كه وای بر تو خبر چیست؟
گفت یا امیرالمؤمنین بشارت باد ترا كه خدایت فتح و نصرت داد همانا حسین بن علی با هیجده تن از اهلبیت خود و شصت نفر از شیعیان خود بر ما وارد شدند ما بر او عرضه كردیم كه جانب صلح و صلاح را فرو گذارد و سر به فرمان عبیدالله بن زیاد فرود آورد و اگرنه مهیای قتال شود ایشان اطاعت عبیدالله بن زیاد را قبول نكردند و جانب قتال را اختیار نمودند. پس بامدادان كه آفتاب طلوع كرد با لشكر برایشان بیرون شدیم و از هر ناحیه و جانب ایشان را احاطه كردیم و حمله گران افكندیم و با شمشیر تاخته بر ایشان بتاختیم و سرهای ایشان را موضع آن شمشیرها ساختیم، آن جماعت را هول و هرب پراكنده ساخت چنانكه بهر پستی و بلندی پناهنده گشتند بدانسان كه كبوتر از باز هراسنده گردد، پس سوگند با خدا یا امیرالمؤمنین به اندك زمانی كه ناقه را نحر كنند یا چشم خوابیده به خواب آشنا گردد تمام آنها را با تیغ درگذراندیم و اول تا آخر ایشان را مقتول و مذبوح ساختیم. اینك جسدهای ایشان در آن بیابان برهنه و عریان افتاده با بدنهای خون آلوده و صورتهای بر خاك نهاده همی خورشید بر ایشان میتابد، و باد خاك و غبار برایشان میانگیزاند و آن بدنها را عقابها و مرغان هوا همی زیارت كنند در بیابان دور.
چون آن ملعون سخن به پای آورد یزید (ملعون) لختی سر فرو داشت و سخن نكرد پس سر برآورد و گفت اگر حسین را نمیكشتید من از كردار شما بهتر خوشنود میشدم و اگر من حاضر بودم حسین را معفو میداشتم و او را عرصه هلاك و دمار نمیگذاشتم.
میرزا جهانگیر خان قشقایی کیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 24ام شهریور, 1396
تولد
جهانگير خان قشقايي در سال 1243 هـ . ق. در خانوادهاي تحصيل كرده به دنيا آمد. پدرش محمد خان نام داشت و از ايل قشقايي، طايفة دره شوري، تيره جانبازلو و از ساكنان «وردشت» سميرم[1] و مادرش اهل «دهاقان»، از شهرهاي تابع سميرم بود.
تحصيل
جهانگيرخان از هنگام تولد، در كنار مادرش ميزيست و در اوايل كودكي خود از كوچ كردن با ايل، ممنوع بود.
شوق بسياري به تحصيل داشت. چندي كه از عمرش گذشت و بزرگ شد، با ايل در كوچ كردن ييلاق و قشلاق، همراه شد، پدرش معلم خصوصي برايش استخدام كرده بود كه در سفر به آموزش وي ميپرداخت. استعداد و قابليت وي در كسب علم تا حدي بود كه احساس كرد ماندن در ايل و حركت با آنها در كوچ زمستاني و تابستاني، با تحصيل او سازگاري ندارد، بنابراين تصميم گرفت از آنها جدا شود و در اصفهان بماند و به تحصيل بپردازد.[2]
ورود به حوزة علميه
دربارة چگونگي گرايش و نحوة ورود حكيم جهانگيرخان قشقايي به حوزة علميه، سخناني گفته شده است كه در خور توجه است.
استاد قدسي به نقل از جلال الدين همايي، فرزند طرَب، دربارة جريان آشنايي حكيم قشقايي با هماي شيرازي در ابتداي ورودش به اصفهان مينگارد:
«در برخوردي كه بين هماي شيرازي (پدربزرگ جلال الدين همايي كه نام كامل او رضا قلي و متخلص به هماي شيرازي بود) با حكيم قشقايي پيش ميآيد. حكيم قشقايي از مرحوم هماي شيرازي نشاني تارساز را جويا ميشود. ايشان ضمن راهنمايي وي به سوي تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه ميشود كه (اين مرد ميان سال) آيتي از هوش و درايت و ذكاوت است.