مداحی «پای پیاده» ویژه پیاده روی اربعین حسینی با نوای میثم مطیعی

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

 

 

 

فایل صوتی مداحی، ویژه پیاده روی اربعین حسینی با نوای حاج میثم مطیعی که مورخ 1395/08/02 در هیأت میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) اجرا شده است، در ادامه قابل دریافت می باشد.

 

دانلود


پای پیاده، هم پای جاده، ره می سپارم به عزم زیارت
در کوله بارم، چیزی ندارم، غیر از دلی مست شوق شهادت
مولا
می خوام دلم پر از تو باشه
آقا
نخواه که از تو دل جدا شه
ای یار، دلدار، سالار
دلبسته یاد توام… وای وای وای
دربند و آزاد توام… وای وای وای
وای
نمی خوام بی تو زنده باشم
وای نخواه تا که از تو جدا شم

 

***   ***   ***   ***

آقا نظر کن، این شب رو سر کن، شام دمشق و یمن رو سحر کن
آقا حسین جان، زار و غریبیم، در جاده ها زایر عطر سیبیم
مولا
زمانه را ستم گرفته
آقا
دل یتیما غم گرفته
آقا آقا آقا
با اینکه چیزی ندارم… وای وای وای
که پای عشقت بذارم وای وای وای
وای
به شوق تو آواره هستم
به ذوق نگاه تو مستم

 

***   ***   ***   ***

پای پیاده، هم پای جاده، زائر شده این دل تنگ ساده
مولا یا مولا، دل بی قراره، دل عاشق و خسته از انتظاره
آقا
بهشت و بی شما نمی خوام
آقا
به شوق یاری تو می آم
آقا آقا آقا
دلبسته راه توایم… وای وای وای
دیوانه ماه تو ایم…… وای وای وای
سرمست احساس توایم….. وای وای وای
سرباز عباس تو ایم…. وای وای وای
آه
به این زائرانت نگاه کن
برای فرج هم دعا کن

شاعر: علی محمد مودب

 عمارنامه

 


فرم در حال بارگذاری ...

هلا بيكم يا زوار

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

 

تو هیچ جای این عالم با هرعنوانی به جز زائر ابی عبدالله اینطور تحویلت نمی گیرن …

 

 

بهترین و صمیمی ترین مهمونی هم اگه رفته باشی شاید نگاهی ، رفتاری یا حرفی آزارت بده ، شاید احساس کنی منتی سرت هست …

اما تو این دنیا یه جایی هست بدون منت ازت پذیرایی می کنن …
والله ،والله ، والله بدون هیچ چشم داشتی شرمندت می کنن …
همین روزها عده ای دار و ندار زندگی شون رو خرج زوار امام حسین(علیه السلام) میکنند ، 
بی هیچ منتی …
نه نگاهی آزارت میده ، نه حرفی اذیتت می کنه …
منتی ندارن چون طرف معامله شون کسی دیگه است …
کسی که به من و تو اعتبار داده …
ارباب مون حسین(علیه السلام) …

 

 

به خدا تنها اربابیه که به غلام هاش عزت میده …
تو هیچ جای این عالم با هرعنوانی به جز زائر ابی عبدالله اینطور تحویلت نمی گیرن …
کاش ما هم بتونیم همچین دل بزرگی داشته باشیم …
کاش ما هم بتونیم همچین معامله ای خالصانه با اربابمون داشته باشیم …


فرم در حال بارگذاری ...

گریه ی بر اباعبدالله علیه السلام برحسب معرفت ماست

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

حجت الاسلام علوی تهرانی: 

گریه ی بر اباعبدالله علیه السلام برحسب معرفت ماست هر چقدر معرفتمان نسبت به ایشان بیشتر باشد گریه هم بیشتر است. سیدالشهدا علیه السلام چنان شخصیتی هستند که دشمنشان هم بر ایشان گریست.

 مراسم دهه سوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج کاظم غفارنژاد و حاج روح الله بهمنی و کربلایی علی اصغر ژولیده در هیئت عشاق العباس علیه السلام برگزار شد.

 در ادامه ی خبر متن سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید:

 حجت الاسلام علوی تهرانی:

 

رابطه حضرت زهرا سلام الله علیها  با امیرالمومنین علی علیه السلام  در اوج مصیبت

 

1- دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها  از مقام امامت امام علی علیه السلام   و بحث فرهنگی

  2- گریه کردن فاطمه سلام الله علیها  برای امام علی علیه السلام  (گریه کردن نوعی دفاع است)

 3- جهاد شهادت و جان دادن حضرت زهرا سلام الله علیها  که خود نوعی دفاع از امیرالمومنین علیه السلام بود

 هرکس که ادعا می کند پیرو ائمه علیه السلام  است باید از این سه جهت به ایشان متصل باشد. این بد است که ما برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم اما نتوانیم از گریه بر ایشان، از سیاه پوشیدن و عزاداریمان دفاع کنیم. این یعنی ضعف شدید نیروهای مذهبی در جبهه های فرهنگی.

 

سفارش به اقامه ی مجالس عزا

  اقامه ی عزا برای سید الشهدا علیه السلام درخواست و مورد مطالبه است، این دستور را به ما داده اند. وجود مبارک سیدالشهدا علیه السلام  در روز عاشورا 13 وداع داشتند و محتوای دو وداع را لحاظ کردند: 1-وداع با اهل بیت و خانواده یشان.

  قالَ الصادِق علیه السلام : قُولُوا لِاَولیائِنَا ، یَهتَمُّونَ فی اِقامَهِ مَصائِبَنا1 به دوستان و اولیای ما بگویید: که در اقامه و بر پایی مجالس عزا و مصیبت های ما ، همّت گمارند.

 2-وداع دوم حضرت با امام سجاد علیه السلام : فرزندم، به شیعیان و پیروانم سلام مرا برسان و بگو: پدر من غریب از دنیا رفت و برایش ندبه کنید و بگویید: پدرم با لب تشنه شهید شد و او را یاد کنید و برای او گریه کنید.

...

>

 5 رکن اقامه ی عزا

 1-      روضه خوانی

 2-      سیاه پوشیدن

 3-      گریه کردن

 4-      سینه زدن

 5-      اطعام کردن

  این پنج رکن هم از قرآن هم از روایت و هم از سیره قابل اثبات است و ما به عنوان کسانیکه خود را منسوب به اهل بیت می دانیم باید بتوانیم از این ها دفاع کنیم.

 از بین همه ی این موارد درباره اشک بر سیدالشهدا صحبت می کنیم. بر حسب قرآن می شود اثبات کرد که باید بر امام حسین علیه السلام  گریه کرد.

 گریه بر امام حسین علیه السلام  منحصر به انسان نیست

 به جز انسان موجودات دیگر هم بر امام حسین علیه السلام  گریه کردند. 

 در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است؛ بکت علیه السموات السبع و ما فیهن و ما بینهن و من ینقلب علیهن و الجنة و النار و ما خلق ربنا و مایری و مالایری2

 تمام آسمانها و زمینهای هفتگانه و ساکنین آنها و بهشت و جهنم و تمام موجودات عالم چه محسوسات و چه غیر محسوسات برای امام حسین علیه السلام گریه کردند.

 

چقدر بر امام حسین علیه السلام  گریه کنیم؟

 امام صادق علیه السّلام فرمودند: بکی علی بن الحسین عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الّا بکی3

 امام سجاد علیه السّلام بیست سال براباعبدالله علیه السلام  گریه کرد و هرگاه غذایی نزد حضرت گذاشته می­ شد چشمان مبارک حضرت پر اشک می شد، روزی یکی از خدمت گزاران آن حضرت گفت: یابن رسول الله! آیا زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟ حضرت فرمودند: «یعقوب دارای دوازده فرزند بود خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان نمود، در حالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم، هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند و سرهایشان را از تن جدا کردند چگونه اندوه من پایان می پذیرد.»

 گریه ی بر اباعبدالله علیه السلام برحسب معرفت ماست هر چقدر معرفتمان نسبت به ایشان بیشتر باشد گریه هم بیشتر است.

 

دشمن هم بر امام حسین علیه السلام  گریست

 سیدالشهدا علیه السلام  چنان شخصیتی هستند که دشمنشان هم بر ایشان گریست.

 در كتاب الامامه و السياسه اهل سنت آمده است در مورد آنچه بر اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله  در مجلس یزید گذشت؛ حضرت زینب سلام الله علیها  خطاب به یزید فرمودند: دختران پیغمبر صلی الله علیه و آله  اسیر شما هستند و در این حین، یزید شروع به گریه کردن نمود و آنقدر گریه کرد که نزدیک بود نفسش بند بیاید.

 آن چیزی که برای من و شما هشدار است این است که گریه ما چه فرقی با گریه ی یزید دارد؟

 گریه ی بر امام حسین علیه السلام آتش جهنم را خاموش می کند اما نه گریه ی یزید ملعون.

 در تاریخ طبری آمده است؛ بزرگان و پیرمردان کوفه بالای تل ایستاده بودند و گریه می کردند و کاری نمی کردند و فقط می گفتند: خدایا نصرت خود را نازل کن.

 

گریه بر امام حسین علیه السلام قبل از واقعه کربلا اتفاق افتاده است

 در کتاب شریف کمال الدین اثر شیخ صدوق راوی این حدیث ابن عباس است که می گویند: من در جنگ صفین همراه حضرت علی علیه السلام  بودم، زمانیکه رسیدیم به محله ی نینوا و شطّ فرات امام علی علیه السلام  با صدای بلند به من فرمودند؛ یابن عباس اینجا را می شناسی؟ گفتم: نه آقا جان نمی شناسم.

  فرمودند؛ اگر تو هم مثل من اینجا را می شناختی از اینجا رد نمی شدی که مثل من گریه کنی. ابن عباس می گوید: مدت طولانی حضرت گریه کردند و محاسنشان تر شد و اشک بر سینه مبارکشان ریخت و ما با علی گریه کردیم و از حال ایشان گریستیم و فرمودند: وای بر آل ابوسفیان. این ها که دوست داران شیطان و حزب شیطان هستند. حضرت گریه شدید کردند آنقدر که از روی اسب افتادند و بیهوش شدند و سپس ایشان را به هوش آوردند.

 

 میعاد بین تمام انبیاء و خداوند

 تمام انبیاء علیهم السلام هم بر وجود سید الشهدا علیه السلام گریستند.

 در عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، خصال شیخ صدوق و دیگر كتب معتبر روایى از امام رضا(علیه السلام) چنین نقل شده است4: هنگامى كه حق تعالى به ازاى ذبح اسماعیل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهیم(علیه السلام) آرزو كرد؛ كاش مى شد فرزندش را به دست خود ذبح كند و مأمور به ذبح گوسفند نمى شد تا به سبب درد و مصیبتى كه از این راه به دل و جان او وارد مى شود، مصیبت پدرى باشد كه عزیزترین فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح كرده تا از این طریق بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به دست آورد. در این اثنا خطاب وحى از پروردگار جلیل به ابراهیم خلیل رسید كه محبوب ترین مخلوقات من نزد تو كیست.

 ابراهیم(علیه السلام) عرضه داشت: هیچ مخلوقى پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد(صلی الله علیه و آله) نیست. پس وحى آمد كه آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را ابراهیم(علیه السلام) گفت: او پیش من از خودم محبوب تر است. خداوند متعال فرمود: فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خود را ابراهیم(علیه السلام) عرض كرد: فرزند او را بیشتر دوست دارم.

 پس حق تعالى فرمود:آیا ذبح فرزند او (امام حسین علیه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بیشتر دل تو را مى سوزاند یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من ! عرض كرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بیشتر دلم را مى سوزاند. در این هنگام خداوند خطاب كرد؛ اى ابراهیم! پس به یقین جمعى كه خود را از امت محمد(صلی الله علیه و آله) مى شمارند، فرزند او حسین(علیه السلام) را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند كرد همان گونه كه گوسفند را ذبح مى كنند و به این سبب مستوجب خشم و عذاب من مى گردند.

 ابراهیم(علیه السلام) از شنیدن این خبر جانكاه، ناله و فریاد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسیار گریه نمود و دست از گریه بر نمى داشت تا این كه وحى از جانب پروردگار جلیل رسید: « اى ابراهیم! گریه تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح مى كردى، فدا كردم به گریه اى كه تو بر حسین(علیه السلام) و شهادتش كردى و بدین سبب بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به تو دادم. در پایان امام رضا(علیه السلام) فرمود: این است مفهوم قول خداوند عز وجل؛ «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ»

  حجت الاسلام علوی تهرانی:

وارث

  پی نوشت:

 1-      رند عالم سوز ص 134 به نقل از بحارالانوار ج 44 ص 287

 2-      کامل الزیارات صلی الله علیه و آله  80

 3-      مناقب ابن شهر آشوب: ج 4، ص 179

 4-      بحارالأنوار، ج،۱۲ ص۱۲۴ و ج،۴۴ ص۲۲۵

نظر از:  

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

1395/08/09 @ 19:37


فرم در حال بارگذاری ...

آیا لازم است اربعین به کربلا برویم

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395
بنده تعجب می‌کنم که هنوز برخی سؤال می‌کنند «آیا لازم است اربعین برویم کربلا؟ خُب وقت دیگری می‌رویم که خلوت‌تر باشد!» به آنها می‌گوییم فقط این نیست که تو خودت را به حرم برسانی! مهم این است که این جمعیت را زیادتر کنی؛ «چون همه آمده‌اند، من هم آمدم.»

 

آیا لازم است اربعین به کربلا برویمحجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در سخنرانی خود در مسیر پیاده‌روی سال 94 نجف به کربلا در موکب عمود 94 درباره «باطن پیاده‌روی اربعین» بر این نکته تاکید دارد که «مهمترین شرط احقاقِ حق و ظهور، جمع شدن مردم است اما شرط بعدی، همدلیِ جمعیت و باطن و نیّت این حرکت(پیاده‌روی اربعین) است؛ خیلی باید روی باطن و نیت کار کنیم.»

در ادامه متن خلاصه شده این سخنرانی به همراه صوت کامل آن تقدیم مخاطبان میشود:
ـ بنده تعجب می‌کنم که هنوز برخی سؤال می‌کنند:
«آیا لازم است اربعین برویم کربلا؟ خُب وقت دیگری می‌رویم که خلوت‌تر باشد!» به آنها می‌گوییم: فقط این نیست که تو خودت را به حرم برسانی! مهم این است که این جمعیت را زیادتر کنی. بگو: «چون همه آمده‌اند، من هم آمدم» این تجمع مؤمنین خیلی مهم است.

ـ پیاده شدنِ حق که سخت نیست، فقط یک‌سری شرایط می‌خواهد؛ مهمترین شرط احقاقِ حق(لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ؛ فتح/28) جمع شدنِ مردم است لذا ما خیلی به این راهپیمایی عظیم اربعین امیدواریم، در طول تاریخ هیچگاه این‌قدر که امروز شما در اربعین جمع شده‌اید، مؤمنین جمع نشده بودند اما قدمِ بعدی همدلی‌ای است که باید در این جمعیت باشد که همان باطن و نیّت این حرکت است.  

ـ شرط اول که جمعیت است محقق شده، اما شرط دوم که «دل» و باطن است چه؟ باید از خودت بپرسی: «آیا واقعاً حاضر بودی تا پای جان به امام حسین علیه السلام کمک کنی؟» یک‌مقدار عمیق‌تر روی این مسأله فکر کنید. شما در این مسیر پیاده‌روی فرصت دارید صداقت خودتان را در این معنا روشن کنید که «آیا نیتِ ما در مورد کمک به امام حسین علیه السلام صادقانه است؟»      

ـ بله! همۀ ما می‌گوییم: «ای کاش من کربلا بودم و امام حسین علیه السلام را کمک می‌کردم» و در زیارت اربعین هم می‌گوییم: «آماده‌ام برای یاری  شما؛ وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّة» اما باید ببینیم که آیا این‌را از ما می‌پذیرند؟ خُب اگر از همه پذیرفته بودند که امام زمان علیه السلام ظهور کرده بود! حضرت 313 نفر می‌خواهد ولی الان بیش از 20 میلیون نفر اربعین می‌آیند، پس معلوم می‌شود که یک‌مقدار سخت‌گیری هم هست!

ـ فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ؛ از میان مؤمنین، برخی به عهدی که باخدا بستند وفا کردندد»(احزاب/23)
خدا می‌خواهد ببیند ما راست می‌گوییم یا نه؟ دوستان! در این پیاده‌روی اربعین، جدّی و مصمّم قدم بردارید. از یک حدّی به بعد، دیگر به باطن آدم نگاه می‌کنند. همین‌که به سمت کربلا قدم برمی‌داری، به سمت باطنِ این عهدی که با خدا می‌گذاری، قدم بردار. هر یک قدمی که بر می‌داری، در دلت بگو: «حسین! من راست می‌گویم» هرچه بیشتر به اعماق وجود خودت برو و روی خودت کار کن. 
ـ در این مسیر پیاده‌روی وقتی به سمت کربلا می‌رویم، بالاخره جسم ما به حرم می‌رسد ولی آیا قلب ما هم به آن‌جایی که باید برسد، می‌رسد؟ یک عزم عمیق درونی می‌خواهد. فقط به گفتن نیست البته اینکه بگویی و در این راه قدم برداری، خیلی خوب است، یعنی «در این راه قرار گرفته‌ای و به سوی مقصدِ خوبی حرکت می‌کنی» اما وقتی در این راه افتادی، بیکار نباش؛ ذهن و روح خودت را بیکار نگذار! دنبال باطن باش.
ـ اینکه خدا واقعاً از شما قبول کند، خیلی مهم است؛می‌دانید اگر خدا این سفر معنوی را (در آن درجۀ عالی‌اش) از شما قبول کند، به کجا می‌رسید؟ در این صورت، دیگر شما یک سفر ظاهری نکرده‌اید؛ اگر خدا از شما قبول کند، تحت حفاظت خدا قرار می‌گیرید، دیگر شیطان غلط می‌کند به شما نزدیک شود! انتظارتان از این سفر معنوی و قدسی، اصلاً کم نباشد.

ـ برای اینکه معنویت و صداقت شما در این سفر بالا برود، چه‌کار باید کرد؟ این‌قدر با قلبتان اصرار کنید که «خدا مرا بپذیر!» اصرارهای شما را می‌شنوند و می‌شمرند. در نهایت تواضع این‌قدر التماس کنید، تا بپذیرند.

ـ یک راه خوب به شما نشان بدهم برای اینکه از شما بپذیرند. ما که مثل حضرت ابراهیم علیه السلام ، اسماعیلی نداریم که به قربانگاه ببریم (و امر به قربانی هم نداریم) پس چه‌کار کنیم؟
با شنیدن روضه‌های حسین علیه السلام زجر بکشید و شرمندۀ حسین علیه السلام بشوید، این شما را بالا می‌برد؛ حضرت ابراهیم علیه السلام هم وقتی نتوانست اسماعیلش را قربانی کند، دلش گرفت و عرض کرد: خدایا! من که قربانی ندادم!
خدا فرمود: فرزند خودت برایت عزیزتر است، یا فرزند آخرین پیامبر؟
گفت: فرزند آخرین پیامبر؛ خدا کربلا را نشانش داد و ابراهیم علیه السلام آن‌قدر سوخت و گریه کرد…(خصال/1/59)

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

سپاس از مطلب روشنگرانه ی شما

1395/08/09 @ 17:16


فرم در حال بارگذاری ...

شرحی بر زیارت اربعین

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

 

زیارتنامه ی اربعین + متن و ترجمه، فایل صوتی و پاور پوینت

روز بیستم ماه صفر، روز اربعین و به قول شیخ مفید و شیخ طوسی روز بازگشت اهل حرم امام حسین علیه السلام از شام به مدینه، و روز ورود اولین زائر آن حضرت جابربن عبدالله انصاری به کربلا، جهت زیارت امام حسین علیه السلام است.

زیارت آن حضرت در این روز مستحب است. که به فرموده امام حسن عسکری علیه السلام از نشانه های مؤمن است.
قال العسکری علیه السلام: «علامات المؤمنین خمس: صلاةُ الاحدی و الخمسین و زیارةُ الاربعین والتـَختم فی الیَمین و تـَعفیرُ الجـَبین و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام روایت شده که فرمودند:
علامات مؤمن پنج چیز است:
1. اقامه پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز؛
2. زیارت اربعین؛
3. انگشتر به دست راست کردن؛
4. جبین را در سجده بر خاک گذاشتن؛
5. در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.

شیخ طوسی در تهذیب و مصباح، زیارت مخصوصه روز اربعین را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده است.

شرح فرازهایی از زیارت اربعین

فراز اول: سلام های توصیفی
السلامُ علی وَلیِّ الله و حبیبه؛
سلام بر ولی و حبیب - دوست – خدا.
السلامُ عـَلی خلیلِ اللهِ وَ نجیبه؛
سلام و درود بر خلیل و گزیده خدا.
السلامُ علی صَفیِّ اللهِ و ابن ِ صَفیّـه؛
درود بر برگزیده خدا و پسر انتخاب شده خدا.
السلامُ علی الحُسین ِ المظلوم الشهید؛
درود بر حسین مظلوم شهید.
السلامُ علی اسیرِ الکربات و قـَتیلِ العـَبرات؛
سلام بر کسی که اسیر و گرفتار بلایا و اندوه ها شد و کشته برای اشک ها.
در سلام های اولیه زیارت، امام صادق علیه السلام به نوعی اصالت خانوادگی امام حسین علیه السلام را بیان می نماید که ایشان فرزند رسول خدا که حبیب خداست، می باشد. برخی از انبیاء در درگاه الهی با نام خاصی توصیف و معروف شده اند. حضرت ابراهیم علیه السلام با عنوان خلیل الله، حضرت موسی علیه السلام با عنوان کلیم الله، حضرت عیسی علیه السلام با عنوان کلمة الله، حضرت نوح علیه السلام با عنوان نبی الله - که البته ایشان اولین پیامبری بودند که مقام نبوت را به دوش کشیدند- حضرت آدم علیه السلام با عنوان صفوة الله و حضرت محمد صلی الله علیه و آله با عنوان حبیب الله مطرح هستند.
در سلام های اولیه زیارت، امام صادق علیه السلام به نوعی اصالت خانوادگی امام حسین علیه السلام را بیان می نماید که ایشان فرزند رسول خدا که حبیب خداست، می باشد. برخی از انبیاء در درگاه الهی با نام خاصی توصیف و معروف شده اند. حضرت ابراهیم علیه السلام با عنوان خلیل الله، حضرت موسی علیه السلام با عنوان کلیم الله، حضرت عیسی علیه السلام با عنوان کلمة الله، حضرت نوح علیه السلام با عنوان نبی الله - که البته ایشان اولین پیامبری بودند که مقام نبوت را به دوش کشیدند- حضرت آدم علیه السلام با عنوان صفوة الله و حضرت محمد صلی الله علیه و آله با عنوان حبیب الله مطرح هستند.

...


برای سلام معانی مختلف ذکر کرده اند، که به اختصار نام می بریم.
1. سلام، یکی از نام های خدای عزوجّل است و مراد آن است که خداوند حافظ تو باشد.
2. سلام به معنای تسلیم.
3. سلام به معنای سلامتی.
حال که معنای سلام مشخص شد که به معنای آسایش، امنیت و سلامتی است، به تفسیر سلام بر امام حسین علیه السلام می پردازیم. سلام بر امام به این صورت است که شخص زائر در حالی که حضور امام ایستاده یا از دور ایشان را در ذهن حاضر نموده و به حضرت سلام می نماید و در دل می گذراند که هیچ آزاری و آسیبی از ناحیه من به آن امام، نه در آن وقت و نه پس از آن نخواهد رسید؛ زیرا هدف تمامی آن بزرگواران جز هدایت و اصلاح مردم و اعلای کلمه توحید و شیوع طاعت خداوند در مردم نیست، لذا آنها از معصیت خدا و تخلف از اوامر و نواهی او، از اخلاق ناپسند مردم از قبیل خودبزرگ بینی، حرص، ریا، بخل، حّب قدرت، غیبت، آزار رساندن و… اذیت خواهند شد.
زائر باید حال خود را به گونه ای قرار دهد که مورد رضایت امام باشد، نه مایه اذیت آن حضرت. آن وقت است که در گفتن کلام سلام، صادق است. لذا باید دل را با آب توبه شستشو داده، و اشک پشیمانی از دیده فرو ریزد، و پس از آن به امام عرض سلام داشته باشد.
زائر با عرض سلام، خود را به آن حضرت نزدیک نموده و با تکرار واژه ادب، روح و روان خود را به لحاظ نزدیکی به ایشان از پستی ها و رذایل و آلودگی ها پاک می نماید و سلام را چنان با ادب و خلوص و اشک و آه بر دل القا می نماید، تا سلامتی کامل حاصل گردد و موجب جواب سلام آن بزرگوار گردد.
در واقع زائر با عرض سلام بر آن حضرت و یارانش چهره اجتماعی - سیاسی خود را نمایان ساخته و اعلان می دارد که نه تنها با بت درون مبارزه می کند، بلکه همانند خود آن بزرگوار، با طاغوتیان، ظالمان، مستبدان و خائنین به مردم، مبارزه کرده و با شعار سلام، خود را در زمره یاران آن حضرت قرار می دهد.

فراز دوم: شهادت و گواهی امام صادق علیه السلام به عظمت و برتری امام حسین علیه السلام
اللهم انی اَشهَدُ أنـَّهُ وَلیـُّکَ وَ ابنُ وَلیِّک؛
بار خدایا گواهی می دهم که -امام حسین- ولی تو و فرزند ولی تو است.
وَ صَفیـُّکَ وَ ابنُ صَفیـِّک، الفائزُ بِکـَرامـَتـِک؛
و نیز گواهی می دهم که او برگزیده ی تو و پسر برگزیده ی تو است که به کرم تو رستگار است.
اَکرَمتـَهُ بالشَّهادة؛
خدایا گواهی می دهم که او را به وسیله شهادت گرامی داشتی.
و حَبوتـَهُ بالسـَّعادة؛
و به او سعادت عطا فرمودی.
سلام بر امام به این صورت است که شخص زائر در حالی که حضور امام ایستاده یا از دور ایشان را در ذهن حاضر نموده و به حضرت سلام می نماید و در دل می گذراند که هیچ آزاری و آسیبی از ناحیه من به آن امام، نه در آن وقت و نه پس از آن نخواهد رسید؛ زیرا هدف تمامی آن بزرگواران جز هدایت و اصلاح مردم و اعلای کلمه توحید و شیوع طاعت خداوند در مردم نیست، لذا آنها از معصیت خدا و تخلف از اوامر و نواهی او، از اخلاق ناپسند مردم از قبیل خودبزرگ بینی، حرص، ریا، بخل، حّب قدرت، غیبت، آزار رساندن و… اذیت خواهند شد.
و اجتـَبـیتـَه بطیبِ الولادة؛
و او را از اصل و نسب، پاکی ولادت بخشیدی.
و جَعَلتـَه سیداً من السادة و قائِداً من القادة؛
او را آقایی از آقایان و رهبری از رهبران قرار دادی.
و ذائدً مِنَ الذادة و اَعطیتـَهُ مَواریثَ الانبیاء؛
و او را مدافعی از مدافعان قرار داده و ارث تمام انبیاء را به ایشان عطا فرمودی.
و جعلته حُجَة ًعلی خـَلقِک مِنَ الاوصِیاء؛
و شهادت می دهم که او را حجت بر خلق خود از اوصیاء قرار دادی.
فـَاَعذَرَ فی الدُعاءِ وَ مَنَحَ النُصح؛
پس امام حسین علیه السلام نیز در دعوت، عذری باقی نگذاشت و خیر خواهی نمود.
در این دنیا هر کس توسط چیزی و یا عملی به عزت می رسد. امام صادق علیه السلام در این فراز از زیارت، امام حسین علیه السلام را توصیف می نماید که خدایا او ولی تو و فرزند ولی توست، او برگزیده و پسر برگزیده توست. یعنی با تمام عزت و احترامی که برای ایشان قائل بودی ولی به وسیله شهادت به او عزت بخشیدی. تو خواستی که امام به وسیله شهادت، آن هم چنین شهادتی به عزت برسد. خدا به وسیله شهات، امام حسین علیه السلام را به سعادت رسانید. طوری که یزید و وزرایش به دنبال دنیا و کسب مقامات دنیوی بودند و به نوعی به دنبال کسب اعتبار بودند ولی امام حسین علیه السلام که هیچ چشم داشتی به دنیا نداشت و حکومت را هم صرفاً به عنوان ابزاری برای برافراشتن اسلام و اقامه عدالت می دانست.
امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان در فجیع ترین وقایع و جنایت ها، قرار گرفته بودند. اگر چه مدت زمان جنگ کم بوده؛ اما در این مدت کم، انواع و اقسام جنایت ها و پستی ها دیده می شود که البته بزرگترین چهره این جنایات اینست که بر امام معصوم وارده شده است. شهید مطهری ره می فرماید: ” یک وقت حساب کردم و ظاهراً در حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم و خیال نمی کنم در دنیا چنین جنایتی پیدا بشود، که تا این اندازه تنوع داشته باشد.[1] و به امام با گذراندن چنین وضعیتی کرامت و شرافت داده شد.

فراز سوم: اهداف قیام امام حسین علیه السلام
و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالةِ وَ حَیرَةِ الضـَلالة؛
-خدایا- جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد.
امام حسین علیه السلام قبل از خروج از مکه خطاب به برادرش محمد حنفیه وصیت نامه ای نوشتند که ضمن آن اهداف خود را از قیام اعلام می دارند. در آنجا می فرماید: من برای اصلاح دین جدّم رسول الله و امر به معروف و نهی از منکر قیام می نمایم.
با مطالعه تاریخ زمان امام حسین علیه السلام در می یابیم که در دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تغییرات بسیاری ایجاد شده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. امام برای این که حقیقت دین رسول اکرم حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعدی رسانده شود هیچ راهی نداشت جز این که قیام نماید و بدین وسیله اعلام کند که حقیقت دین اسلام به یغما برده شده و دین کنونی، دینی است تحریف شده که خلفا به واسطه آن راهی برای حکومت نامشروع خود یافته اند. پس امام قیام می کند تا پیام دین واقعی را به گوش افرادی که خواهان شنیدن حقیقت هستند برساند.
با مطالعه تاریخ زمان امام حسین علیه السلام در می یابیم که در دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تغییرات بسیاری ایجاد شده و بدعت های فراوانی نهاده شده بود. امام برای این که حقیقت دین رسول اکرم حفظ شود و دینی سالم به نسل های بعدی رسانده شود هیچ راهی نداشت جز این که قیام نماید و بدین وسیله اعلام کند که حقیقت دین اسلام به یغما برده شده و دین کنونی، دینی است تحریف شده که خلفا به واسطه آن راهی برای حکومت نامشروع خود یافته اند. پس امام قیام می کند تا پیام دین واقعی را به گوش افرادی که خواهان شنیدن حقیقت هستند برساند.

فراز چهارم: قاتلان امام حسین علیه السلام
وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَیه مَن غـَرَّته الدُنیا؛
کسانی بر علیه او( امام) همدست شدند که دنیا آنها را فریب داد.
و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی وشَری اخِرَتـَهُ بالثـَّمَنِ الاَوکـَس ِ؛
و بهره هستی خود را به بهای ناچیز و پستی فروختند و آخرت خود را به بهای کمی دادند.
و تـَغـَطرَسَ وتـَرَدّی فی هواه؛
گردن فرازی کرده و خود را در پرتگاه هوس انداختند.
و اَسخَطَکَ و اَسخَطَ نـَبیکَ؛
و تو و پیغمبر تو را به خشم آوردند.
و اَطاعَ مِن عِبادِکَ اهلَ الشـِّقاق ِ وَ النفاق؛
و آن( دنیا پرستان) پیروان بنده هایت شدند که خلاف انگیز و نفاق انگیز بودند.
و حـَمـَلـَة َ الاوزارِ المـُستوجبینَ النار؛ و بار گناه به دوش کشیده و به آتش سزاوار شدند.
فـَجاهدهُم فیکَ صابراً مُحتـَسـباً؛
پس ( امام) جهاد کرد با آنها درحالی که شکیبا بود.
حتی سُفـِکَ فی طاعـَتِکَ دمه؛
تا این که در ( راه) طاعت تو خونش ریخته شد.
وَ استـُبیحَ حَریمَهُ؛
هتک حرمت به حرم امام مباح شد.
امام صادق علیه السلام در این فراز از زیارت به توصیف قاتلان می پردازد که ما در این اینجا به عرض از آنان را معرفی می نماییم.
عمر بن سعد بن ابی وقاص یکی از افرادی از که در جریان حادثه کربلا نقش بسزایی را ایفا می نماید. سعد پدر عمر از مسلمانانی است که در سالهای نخست بعثت رسول اکرم صلوات الله علیه مسلمان شد و در راه دین، شکنجه و محرومیت دیده بود که فتح ایران و بنای کوفه به دست او انجام شد؛ ولی مانند بسیاری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله علاقه به دنیا بر او غالب گشته و در ماجرای خلافت حضرت علی علیه السلام با آن حضرت بیعت نکرد و در سال 55 یا 58 از دنیا برفت. عمربن سعد؛ اگرچه به خاطر شخصیت معروف پدرش نام درخشانی داشت؛ اما مرد دنیاپرست و بُزدلی بود که بر طبق روایات رسیده، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام او را مذمت کردند، به همین جهت پدرش هم از او راضی نبود، به طوری که او را از ارث محروم نمود.[2]
نقش عمربن سعد در کربلا، بسیار اساسی بود؛ زیرا او فرمانده کل و جنگ در کربلا، از طرف ابن زیاد بود که پیش از ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا، مأموریت یافته بود که با چهار هزار نفر از مردم کوفه برای بازپس گرفتن یکی از شهرهای استان همدان برود و فرمان حکومت “ری” را نیز به نام او صادر کرده بود.
“شمربن ذی الجوشن” یکی دیگر از سران و فرماندهان در حادثه کربلا بود. وی در زمان حضرت علی علیه السلام جزو شیعیان و طرفداران حضرت به شمار می آمد، او در جنگ صفین از افراد تحت فرمان امیرمؤمنان بود و در جنگ با معاویه شرکت داشت و شجاعت زیادی از خود نشان داد.[3]
وی علی رغم این که در زمره یاران حضرت علی علیه السلام بود؛ ولی همانند بسیاری از دوستان حضرت، عاقبت به خیر نشد؛ چرا که بر اثر گرفتاری نفسانی، در ردیف دشمنان حضرت و وطرفداران بنی امیه قرار گرفت.
اینها نمونه هایی از قاتلان امام حسین علیه السلام بودند که به وسیله حبّ دنیا و مقام وسوسه شده و با فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جنگیدند و امام را به شهادت رساندند.
دلائلی نقلی و تاریخی متذکر این نکته است که عامل دنیاپرستی و منفعت طلبی در حادثه کربلا نقش اساسی داشته است. فرزدق شاعر می گوید: من در سال شصت هجری که با مادرم از کوفه عازم مکه و انجام مراسم حج بودم با امام حسین علیه السلام ملاقات نمودم، حضرت از من سؤال کرد: از کوفه چه خبر داری؟ گفتم: قلوب النّاس معک و سیوفهم مع بنی امیّه و…؛ مردم دلهاشان با توست، ولی شمشیرهاشان با بنی امیه است و… .[4] سپس حضرت امام حسین علیه السلام در طی بیان مطالبی فرمودند: “انّ النّاس عبید الدّنیا و الدّین لعقٌ علی السنتهم یحوطونه مادرّت معائشهم فاذا محصوا باالبلاء قلّ الدّیّانون؛ به راستی که مردم، بندگان دنیا هستند و دین و دینداری بر سر زبان و لقلقه آنهاست و دین را فقط زمانی می خواهند که وسیله ای برای تأمین دنیای آنان شود؛ اما وقتی که به گرفتاری و بلا مورد آزمایش قرار می گیرند، دینداران حقیقی، بسیار اندک هستند".[5]
همیشه در طول تاریخ انسان، دنیا پرستی و قدرت خواهی، عامل انحراف بشر بوده و هست. بعضی از قاتلین حسین علیه السلام نیز گرفتار دنیا و خواسته های آن شدند. آنچه را به طور قطع می توان گفت این است که عامل دنیاخواهی در رؤسا و فرماندهان لشکرها همانند عمر سعد و شمر و عاملان اصلی جنگ (یزید و ابن زیاد) نقش اساسی داشته است؛ زیرا آنها به طور یقین به مقام حسین علیه السلام و حقانیت او آگاهی داشتند؛ ولیکن به خاطر منافع دنیوی و رسیدن به قدرت، راضی به قتل آن حضرت شدند، چنانکه عامربن مجمع بعیدی به امام فرمود: «امّا رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائزهم؛ اما رؤسای آنها که رشوه فراوان به آنان داده شده و خورجین هاشان پر شده است، لذا همه یکدست علیه تواند»
علاوه بر رؤسا تعدادی دیگر در لشکر دشمن بودند، علی رغم آگاهی به حقانیت و مظلومیت حسین علیه السلام، به خاطر از دست ندادن دنیا و زن و بچه در قتل حسین شرکت نمودند؛ البته آنها کسانی بودند که واقعاً نماز می خواندند و شهادتین می گفتند؛ ولیکن به خاطر شکم و ریاست یا ترس از دادن جان و دنیای خود، برخلاف اعتقاد خود با حسین علیه السلام جنگیدند، به همین جهت جنگ اصحاب ابن زیاد در راه عقیده و ایمان نبوده؛ بلکه جنگ با عقیده و خود بوده است؛ یعنی آنها کسانی بودند که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگیدند، به همین دلیل یعنی آنها کسانی بودن که به خاطر شکم با اعتقادات خود جنگیدند، به همین دلیل آنها از کفّاری که در راه عقیده خود می جنگیدند، پست ترند، عقاد در همین باره می گوید: “در پستی یاوران یزید همین بس که در کربلا به جهت اعتقادی به کرامت و حق آن حضرت داشتند از مقابله رو در رو با وی می هراسیدند؛ ولی پس از شهادت، لباس او و اهل بیتش را در میان اموال غارت شده بیرون می آوردند و اینان اگر به دین او و رسالت جدّش هم کافر بودند این عمل آنها در مذهب مردانگی پست ترین کار بود".[6]
مگر ممکن است پیرو حقیقی، در صلح و آرامش با اهل بیت بوده و در جنگ و محاربه، بی تفاوت و یا رو در روی آنها باشد و مگر ممکن است شیعه راستین، در جنگ با آن بزرگواران بوده و در صلح به مخالفت با آنان برخیزد، هرگز این چنین نیست؛ زیرا معنای حقیقی شیعه، پیروی در تمام چهره ها است و پیرو واقعی، روحش با امام خود، یکی می شود.
البته خیانت و فاجعه به این بزرگی را نمی توان با عامل دنیا طلبی فرموله کرد؛ زیرا غریزه منفعت خواهی، کم و بیش عامل انحراف بیشتر انسان ها می شود؛ ولیکن در بعضی از اعمال همانند قتل و کشتار باید خبث باطن و اسارت کامل دنیوی، غرق شدن در شهوات و از خود بیگانگی کامل را عامل داشت، چنانکه عقاد می گوید: “آنان مسخ شدگان زشت رویی بودند که سینه هایشان از کینه فرزندان آدم آکنده بود، به ویژه از کسانی که اخلاق استوار و آثار نیکو داشته اند و به همین دلیل تمامی کینه های خود را از روی دشمنی با وی بر سر آنان ریختند، هر چند که از این کار پاداش و غنیمتی نصیبشان نشد."[7]
پس در کربلا، دنیا چشم و دل یزید، ابن زیاد، شمر، عمر سعد و امثال آنها را کور کرده بود، به طوری که با فجیع ترین وضع ممکن، فرزند پیغمبر صلی الله علیه وآله و نور چشم فاطمه سلام الله علیها را به شهادت رساندند که لعنت خداوند بر تمام آنها باد.

فراز پنجم: عبرت آموزی از سالار شهیدان
اشهَدُ انـَّکَ اَمینُ الله وابنُ امینهِ؛
گواهی می دهم که تو امانت دار خدا و پسر امانت دار او هستی.
عِشتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ حَمیداً وَ متَّ فـَقیداً مـَظلوُماً شهیداً؛
گواهی می دهم که سعادتمند زندگی کردی و ستوده در گذشتی، و هنگامی که رحلت کردی از وطن خود دور بودی و در حالی که ستم دیده بودی، به شهادت رسیدی.
و اشهـَدُ انَّ الله مـُنجـِزٌ ما وَعـَدَکَ؛
و گواهم که خدا وفا کند بدان چه تو را وعده داد
و مُهلِکٌ مَن خـَذلـَکَ و مُعـَذبٌ مَن قتلکَ؛
و ( خدا) هلاک کند هر آن کس که تو را رها کرده و ترک گفته وعذاب کند کسی که تو را کشت.
و اشهـَدُ انـَّکَ وَفیتَ بِعَهدِ الله؛
و گواهی می دهم که به عهد خدا وفا کردی.
و جاهـَدتَ فی سـَبیلِهِ حتی اتیکَ الیـَقینُ؛
و در راه -خدا- تا رسیدن لحظه مرگ جهاد کردی.
آن حضرت به دلیل موقعیت خاصّی که برایش پیش آمده، درس های زیادی به طور عملی به تمام انسان های تاریخ و جوامع بشری داده است که به اختصار بیان می کنیم:
الف - فضایل شخصی و فردی:
1. توحید و عرفان؛
2. عبادت و بندگی.
3. ترک از خودبیگانگی در برابر دنیا و خواسته های آن؛
4. تسلیم در برابر رضای خداوند؛
5. آگاهی و شناخت به تمام ارزش های الهی و انسانی؛
6. شجاعت و مروّت؛
7. استقامت و پایداری در برابر ناملایمات و سختی ها؛
8. عزّت نفس و مناعت طبع؛
9. عفو و بخشش؛
10. نترسیدن از مرگ و شهادت و استقبال نمودن از آن.
و دیگر ویژگی های فردی که در کتب دیگر مطرح است.
ب - اجتماعی و سیاسی:
1. ایثار و از خودگذشتگی؛
2. وفاداری؛
3. برابری و نفی تبعیضات ناروا؛
4. عزّت سیاسی؛
5. امر به معروف و نهی از منکر؛
6. نبودن پیروزی حقیقی در اکثریت؛
7. قربانی کردن مصلحت در پای حقیقت؛ یعنی ترک سیاست های محافظه کارانه، برای اثبات حقیقت؛
8. مبارزه با زور و استبداد، و بیعت نکردن با مستبدان و مستکبران؛
9. جدا نبودن سیاست حقیقی از دیانت و یکی بودن حماسه و عرفان.
جمله “بابی انت و امی” در اصل برای دعای تفدیه آمده است، معنای آن چنین است: اگر بلایی یا آفتی بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادر مرا فدیه و نگهدار تو کند و در حقیقت این دعا برای احترام به جلالت و بزرگی طرف مقابل است، همانند الفاضی که در زمان ما برای احترام بیان می شود، مثل فدای تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و… در آن زمان نیز این لفظ را برای احترام و ادب به کار می بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند.
این درس ها و پیام ها، قطره ای است از دریای بی کران از عالی ترین نمونه انسانیّت. حال چگونه می شود، کسی خود را هماهنگ آن امام کرده باشد، وجیه و آبرومند نزد خداوند نبوده و عاقبت به خیر نشده باشد. و چگونه ممکن است، انسانی در دنیا با آن حضرت، همگون و هم عقیده و هم جهت (فردی، اجتماعی، سیاسی) باشد و در آخرت از مقام قرب، رحمت و مغفرت به دور باشد، اصولاً تضمین آخرت و سعادت در آنجا بستگی، به سعادت در دنیا دارد، پس حال که دانستیم در همراهی با حسین علیه السلام چه ارزشی نهفته است، جای آن دارد که با تمام خضوع و خشوع از خدای متعال خواستار وجاهت و مقبولیت نزد خودش به واسطه همراهی با حسین علیه السلام باشیم.

فراز ششم: تجدید بیعت با سرور شهیدان حسین بن علی علیهما السلام
اللهم انّی اُشهـِدُکَ اَنّی وَلیٌ لِمَن والاهُ؛
خدایا! من تو را گواه می گیرم که هر آن که حسین علیه السلام را دوست دارد، دوست می دارم.
و عـَدُوٌ لـِمَن عاداهُ؛
و دشمنم با هر کسی که دشمن اوست.
بِابی انتَ وَ اُمّی یابنَ رَسولِ الله؛
پدر و مادرم به فدایت ای فرزند پیغمبر اکرم.
این اذکار یعنی پیروی ما از آن بزرگواران در حدی است که در مقابل دوستان آنان، حقیقت “صلح” و در برابر دشمنان آنان حقیقت “جنگ و محاربه” هستیم و در حقیقت این مطلب است، که در تمام شداید و سختی ها و گرفتاری ها و همچنین در تمام شادی ها و آرامش ها با شما، بلکه عین شما هستیم.
مگر ممکن است پیرو حقیقی، در صلح و آرامش با اهل بیت بوده و در جنگ و محاربه، بی تفاوت و یا رو در روی آنها باشد و مگر ممکن است شیعه راستین، در جنگ با آن بزرگواران بوده و در صلح به مخالفت با آنان برخیزد، هرگز این چنین نیست؛ زیرا معنای حقیقی شیعه، پیروی در تمام چهره ها است و پیرو واقعی، روحش با امام خود، یکی می شود، لذا صلح امام صلح او، جنگ امام، جنگ او می شود، چنانکه پیغمبر صلی الله علیه و آله پس از آن که خامس آل عبا را تحت کساء جمع نمود، فرمود: “اللّهم انّ هؤلاء اهل بیتی و خاصّتی و حامّتی، لحمهم لحمی و دمهم دمی، یؤلمنی ما یؤلمهم و یُحرجنی ما یُحرجهم، انا حربٌ لمن حاربهم و سلمٌ لمن سالمهم و عدوٌّ لمن عاداهم و محبٌّ لمن احبّهم، انّهم منی و انا منهم…؛ [8]  پس آن زمانی که تمامی آنان (پنج تن( گرد آمدند و تعداد کامل شد، رسول خدا طرفین عبا را گرفتند و با دست راست خود به سوی آسمان اشاره فرمودند: پروردگارا اینان اهل بیت و خاصان و یاوران منند، گوشت آنان گوشت من و خون آنان خون من است، آنچه که ایشان را بیازارد مرا آزرده است و آنچه که آنان را به زحمت افکند، مرا به زحمت افکنده، هر که با آن بجنگد، با من جنگیده و هر که با آنان در سلم و صلح باشد با من در سلم و صلح است و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی ورزیده و هر که آنان را دوست بدارد مرا دوست داشته است. من از آنانم و آنان از من. پس پروردگارا صلوات و برکات و رحمت و آمرزش خود را بر من و آنان قرار بده و پلیدی را از آنان زدوده، و پاکشان گردان…. “
یعنی نتیجه را بیان می داریم، که نزدیکی و اتصال من در حدی است که گویی حقیقت سازش شده ام با کسانی که با شما در صلحند و حقیقت جنگ و دشمنی شده ام با کسانی که با شما در جنگند.
بابی انت و امّی
پدر و مادر من فدای تو باد.
باء، در “بابی” برای تفدیه (فدا و قربانی شدن) است. و ابی، به معنای پدر من و امی، مادر من است.
این جمله “بابی انت و امی” در اصل برای دعای تفدیه آمده است، معنای آن چنین است: اگر بلایی یا آفتی بر تو وارد شود، خداوند، جان پدر و مادر مرا فدیه و نگهدار تو کند و در حقیقت این دعا برای احترام به جلالت و بزرگی طرف مقابل است، همانند الفاضی که در زمان ما برای احترام بیان می شود، مثل فدای تو شوم، قربانت گردم، دورت بگردم و… در آن زمان نیز این لفظ را برای احترام و ادب به کار می بردند والا چه بسا پدر و مادر ما زنده نباشند.
از طرفی این لفظ در مورد مخاطب زنده استعمال می گردد، در حالی که ظاهرا “امام” از دنیا رفته است؛ ولی به نظر ما اولا امام حداقل زنده به حیات ابدی، همانند اموات است، ثانیاً، در بسیار از موارد فدا شوند مرده است، چنانکه گاهی ما در مورد فلان کس که از دنیا رفته می گوییم، فدایش گردم، پس استعمال این لفظ در این مقام اشکالی نداشته و معنای آن چنین است که: تو چنان هستی که اگر پدر و مادرم زنده بودند فدای تو می کردم.
از طرف دیگر، به کار بردن این لفظ در مورد امام می تواند، معنای بالاتری داشته باشد و آن این که ما نهایت اتصال وحدت خود را با حضرت بیان می داریم تا حدّی که کشته شدن آن حضرت، مردن ما و پدر و مادر ما است. یعنی وقتی آن بزرگوار کشته شد؛ من و پدر و مادرم و هر کس که با من است، هزاران مرتبه کشته و زنده شدیم، چنانکه خود ابی عبدالله فرمود: الیوم مات جدّی رسول الله، امروز، جدم رسول خدا کشته شده است و این در حالی است که در عالم ظاهر پیغمبر صلی الله علیه وآله مدتها قبل، از دنیا رفته است؛ ولیکن همه معانی بیانگر این نکته است، که سلسله خداپرستان در رضا و غضب، مردن و زندگی، خوشحالی و ناراحتی، صلح و جنگ و… یکی هستند.

فراز هفتم: اصالت خاندان امام حسین علیه السلام
اشهَدُ انـَّکَ کـُنتَ نوراً فی الاَصلابِ الشـّامِخة و الارحامِ المـَطهَّرة؛
گواهی می دهم که تو نوری بودی در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
لم تـُنَجـِّسک الجاهلیة ُ بانجاسِها؛
دوران جاهلیت تو را به پلیدی های خود، آلوده نکرد.
و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثیابـِها؛
و( دوران جاهلیت) جامه های درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّین ِ وَ ارکان ِ المـُسلمین ومَعقــِلِ المـَؤمنین؛
و گواهم که تو از ستون های دین، ارکان مسلمین و دژ محکم مؤمنین هستی.
و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقی ِ الرَّضی الزَّکی ِالهادی المهدی؛
و شهادت می دهم که تو پیشوایی نیکو رفتار، پرهیزکار، پسندیده و پاک، هدایت گر و هدایت شده هستی.
فراز هشتم: توصیف فرزندان امام حسین علیه السلام
و اشهـَدُ انَّ الائِمَة َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَة ُ التـَّقوی؛
و گواهی می دهم که امامانی که از اولاد و ذریه تو می باشند، کلمه تقوا هستند.
و اعلامُ الهُدی وَ العـُروَة ُ الوثـقی وَ الحُجَّة ُعلی اَهلِ الدُّنیا
و نشانه های هدایت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنیا هستند.
فراز نهم: اعتقادات شیعه
و اشهـَدُ انّی بـِکُم مؤمِنٌ وَ بایابِکُم مُوقن بـِشرایع ِ دینی و خـَواتیم ِ عَمـَلی؛
شهادت می دهم که من به شما و رجعت شما یقین دارم و در انجام کارهایم بر طبق دستورات دین عمل می کنم.
وَ قـَلبی لـِقـَلبـِکـُم سـِلم؛
و قلبم با قلب شما آمیخته است.
و اَمری لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتی لـَکُم مُعدَّة، حتی یاذنَ اللهُ لـَکـُم؛
و در هر کارِ خود پیرو دستورات شما هستم و آماده یاری و نصرت شما می باشم، تا این که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
فمعکم لا مع عدوکم؛
و من با شما هستم نه با دشمنان شما.
فراز دهم: صلوات بر اهل بیت علیهم السلام
صلواتُ اللهِ علـَیکـُم و علی ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛
صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان، بر پیکر پاک شما.
وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛
و حاضر شما و غائب شما و آشکار شما و نهانتان.
امینَ ربَّ العالمین؛
به اجابت رسان، ای پروردگار جهانیان.

منبع:http://www.hawzah.net


فرم در حال بارگذاری ...

زیارتنامه ی اربعین + متن و ترجمه، فایل صوتی و پاور پوینت

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

کیفیت زیارت امام حسین علیه السلام و زیارت حضرت عباس: زیارات مخصوصه؛هشتم زيارت اربعين است يعنى بيستم صفر شيخ در تهذيب و مصباح روايت كرده از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام كه فرموده علامات مؤمن پنج چيز است پنجاه و يك ركعت نماز گزاشتن كه مراد هفده ركعت فريضه و سى و چهار ركعت نافله است در هر شب و روز و زيارت اربعين كردن و انگشتر در دست راست كردن و جبين را در سجده بر خاك گذاشتن و بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن و كيفيت زيارت حضرت امام حسين عليه السلام در اين روز به دو نحو رسيده يكى زيارتى است كه شيخ در تهذيب و مصباح روايت كرده از صفوان جمال كه گفت فرمود به من مولايم حضرت صادق عليه السلام در زيارت اربعين كه زيارت مى‏ كنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و مى‏ گويى‏

دانلود فايل صوتي زيارت اربعين

دانلود فايل صوتي زيارت اربعين با نوای سید مهدی میرداماد

دانلود فايل صوتي زيارت اربعين با نوای حجة الاسلام صفي خاني

دانلود پاورپوینت صوتی “زیارت اربعین"؛ علی علیزاده (3.27 MB)

دانلود فایل mp3 زیارت اربعین؛ مهدی صدقی (3.61 MB

 

زیارت اربعین (پاورپوینت صوتی)


متن و ترجمه
 
السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِوَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَهِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَهِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَهِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَهِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّهً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ ،
سلام بر ولىّ خدا و حبیبش،سلام بر دوست خدا و نجیبش،سلام بر بنده‏ برگزیده خدا و فرزند برگزیده ‏اش،سلام بر حسین مظلوم شهید،سلام بر آن دچار گرفتاریها و کشته اشکها،خدایا من گواهى م ى‏دهم که حسین ولىّ تو و فرزند ولىّ تو،و فرزند برگزیده توست‏ حسینى که به کرامتت رسیده،او را به شهادت گرامى داشتى،و به خوشبختى اختصاصش دادى،و به پاکى ولادت ‏برگزیدى،و او را آقایى از آقایان،و پیشروى از پیشرویان،و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى،و میراثهاى پیامبران را به او عطا فرمودى،و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادى،و در دعوتش جاى‏ عذرى باقى نگذاشت،و از خیرخواهى دریغ نورزید،و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند،درحالى‏ که بر علیه او به کمک هم برخاستند،کسانى ‏که دنیا مغرورشان کرد،و بهره واقعى خود را به فرومایه ‏تر و پست‏تر چیز فروختند،و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند،تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند،تو را و پیامبرت را به خشم ‏آوردند،

...

 
وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَهَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،
و اطاعت کردند از میان بندگانت،اهل شکاف ‏افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین،و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد،تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت‏ خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین،و عذابشان کن عذابى دردناک،سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام‏بر تو اى فرزند سرور جانشینان،شهادت مى ‏دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویى،خوشبخت زیستى،و ستوده درگذشتى،و از دنیا رفتى گم‏گشته،و مظلوم و شهید،گواهى مى‏ دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده،و نابودکننده کسانى را که از یارى ‏ات دریغ ورزیدند،و عذاب کننده کسانى را که تو را کشتند،و گواهى مى‏ دهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش ‏به جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسید،پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند،و به تو ستم کردند،و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،
 
اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ [الطَّاهِرَهِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَهُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَهُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ‏] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
 
خداى من تو را شاهد مى‏ گیرم که من دوستم با آنان‏که او را دوست دارند،و دشمن با آنان‏که با او دشمنند،پدر و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا،گواهى مى‏ دهم که تو در صلبهاى بلندمرتبه‏ و رحمهاى پاک نورى بودى،جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده نکرد،و از جامه ‏هاى تیره و تارش‏به تو نپوشاند،و گواهى مى‏ دهم که تو از ستونهاى دین،و پایه‏ هاى مسلمانان،و پناهگاه مردم مؤمنى،و گواهى مى‏ دهم که پیشواى نیکوکار،با تقوا،راضى به مقدرات حق،پاکیزه،هدایت کننده،و هدایت شده‏ اى،و گواهى مى ‏دهم که امامان ‏از فرزندانت،اصل تقوا،و نشانه‏ هاى هدایت،و دستگیره محکم،و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهى مى‏ دهم که من به یقین مؤمن به شمایم،و به بازگشتتان یقین دارم،براساس قوانین دینم،و عواقب عملم،و قبلم با قلبتان در در صلح،و کارم پیرو کارتان،و یارى ‏ام براى شما آماده است،تا خدا به شما اجازه دهد،پس با شمایم نه با دشمنانتان،درودهاى خدا بر شما،و بر ارواح و پیکرهایتان،و بر حاضر و غایبتان،و بر ظاهر و باطنتان،آمین اى پروردگار جهانیان.
 
پس دو رکعت نماز مى‏ خوانى،و به آنچه مى‏ خواهى دعا مى ‏کنى و برمى‏ گردى.
دوم:زیارتى است که از جابر روایت شده،و کیفیت آن‏چنان است که از عطا[ظاهرا همان عطیه عوفى کوفى همسفر جابر در اربعین براى ‏زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام است]نقل شده:
در روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبد اللّه انصارى بودم،چون به غاضریه رسیدیم ‏در آب فرات غسل کرد،و پیراهن پاکیزه‏ اى که با خود داشت پوشیده،آنگاه به من گفت:آیا از بوى خوش چیزى،با تو هست ‏اى عطا؟
گفتم:سعد با من هست،قدرى از آن گرفت و بر سر و بدن پاشید،و پابرهنه روانه شد،تا نزد سر مبارک امام ‏حسین علیه السّلام ایستاد،و سه مرتبه اللّه اکبر گفت.
پس افتاد و بیهوش شد،چون به هوش آمد شنیدم مى‏ گفت:«السّلام ‏علیکم یا ال اللّه…»که درست همان زیارت نیمه رجب است که قبلا  ذکر کردیم،و با آن جز در چند کلمه تفاوت ندارد،که‏ آن هم احتمالا ناشى از اختلاف نسخه‏ هاست،چنان‏که شیخ مرحوم احتمال داده.در هر صورت اگر کسى بخواهد آن را هم‏ بخواند،به زیارت نیمه رجب رجوع کند،و همان را بخواند.


فرم در حال بارگذاری ...

مثل زیارت رسول الله

نوشته شده توسطرحیمی 9ام آبان, 1395

 

باب الستون أن زیاره الحسین و الأئمه علیهم السلام تعدل زیاره رسول الله صلی الله علیه و آله‏

 حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْآدَمِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا لِمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع [رَسُولَ اللَّهِ وَ عَلِیّاً] قَالَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ قَالَ قُلْتُ فَمَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْکُمْ قَالَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ ص- حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مِثْلَهُ.

باب شصتم زیارت حضرت امام حسین و أئمه هدى سلام اللَّه علیهم اجمعین معادل با زیارت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مى‏ باشد

ترجمه حدیث چهارم : پدرم رحمه اللَّه علیه از حسن بن متّیل، از سهل بن زیاد آدمى، از محمّد بن الحسین، از محمّد بن اسماعیل، از صالح بن عقبه، از زید شحّام، وى مى‏ گوید:

محضر مبارک حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: ثواب کسى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و حضرت على علیه السّلام را زیارت کند چیست؟

حضرت فرمودند: وى مانند کسى است که خدا را در عرش زیارت کرده.

راوى گفت: محضرش عرضه داشتم: ثواب کسى که یکى از شما اهل بیت را زیارت کند چیست؟

حضرت فرمودند:وى مثل کسى است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را زیارت کرده.

محمّد بن جعفر رزّاز، از محمّد بن الحسین، از محمّد بن اسماعیل، از صالح بن عقبه، از زید شحّام، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام مثل این حدیث را نقل نموده است.


فرم در حال بارگذاری ...

پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1395

دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی است
دوباره حال همه عاشقان تماشایی است
که فصل پر زدن از انزوای تنهایی است
سفر حکایت یک اتفاق رویایی است

ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است

ببین که قفل قفس را شکسته، می آیند
کبوتران حرم دسته دسته می آیند
چو موج از همه سو دلشکسته می آیند
غریب، از نفس افتاده، خسته می آیند

که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب کنار او باشند

تمام پشت سر جابر ابن عبدلله
چه عاشقانه قدم می زنند در این راه
از اشتیاق حرم راه می شود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق، بسم الله

که این پیاده روی برترین عزاداری است
قسم به نور، که این ابتدای بیداری است
*****************

دوباره حال من و شعر می شود مبهم
دلی که دست خودم نیست می شود کم کم-
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم-

«غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»

محمد غفاری

نظر از: كوثر [عضو] 

سلام عالی بود .یا حسین .

1395/08/09 @ 17:40
نظر از:  

سلام عزیزم خیلی خوب بود خدقوت

1395/08/08 @ 21:48


فرم در حال بارگذاری ...

کفش پیاده روی

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1395

تجربیات سفر اربعین 

| مقدمات سفر
| کفش سفر

بهتر است هرچه زودتر نسبت به فراهم کردن کفش مناسب و البسه مناسب اقدام نمایید.

 کفش مناسب باید طوری باشد که:

سنگین نباشد.
مستحکم باشد.
تنگ و گشاد نباشد.

دارای کفی مناسب، از پارچه گورتکس ساخته شده باشد، کف آن در تماس مداوم پای شما با زمین به کمر و مفاصل شما فشار نیاورد.

کفش‌های نو و بندی را نپوشید. بهتر است یک کفش مناسب و آزاد بپوشید. چون در طول مسیر دائما برای استراحت در موکب‌ها ناچار به در آوردن کفش از پا هستید.
آوردن دمپایی سبک علاوه بر کفش توصیه می شود.

کفش مناسب از لباس گرم هم واجب تر است. بسیاری از زائرانی که سال های پیش زیارت اربعین را تجربه کرده اند، کفش های ورزشی، کتانی و حتی دمپایی را انتخاب می کنند تا راحت تر بتوانند راه بروند.

عراقیها اکثرا از دمپایی برای پیاده روی استفاده می کنند. احتمالاً حرکت با دمپایی به مراتب راحت تر از کفش نامناسب خواهد بود.

معمولاً بعضی از زوار پا برهنه در حال پیاده روی هستند. خصوصا نزدیک شهر کربلا خواهید دید اکثر مردم پابرهنه راه خواهند رفت زیرا پابرهنه راه رفتن راحت تر از حرکت با کفش نا مناسب است که البته ناگفته نماند پیاده رفتن به شرط پوشیدن جوراب ضخیم برای خانم ها مناسب است.

هر چه به کربلا نزدیک تر می شوید به سرزمین مقدسی نزدیک می شوید، سرزمینی که خون ثارالله و یاران با وفایش در آن ریخته شده و همیشه در حال جوشش است.

پس: فاخلع نعلیک …



روح الله کرمی راد
ــــــــــــــــــــــ
  موکب اربعین حسینی

نظر از:  

سلام علیکم یار مهربانم

خوشا به سعادت کربلا رفته ها
ما که ندیدیم آقا از دور سلام
برای ما هم دعا کنید

1395/08/08 @ 22:54
نظر از: مريم [عضو] 

باسلام و عرض ادب
بسیار عالی
ماراهم دعابفرمایید.

1395/08/08 @ 20:55


فرم در حال بارگذاری ...

پذیرش ولایت کفّار با ایمان سازگار نیست

نوشته شده توسطرحیمی 8ام آبان, 1395

 

 

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیکمْ سُلْطاناً مُبِیناً[1]

ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران را به جای مؤمنان دوست و سرپرست خود نگیرید، آیا می خواهید برای خداوند دلیل و حجّت آشکار علیه خودتان قرار دهید؟

نکته ها:

مؤمنان حقّ ایجاد رابطه با کفّار را ندارند، ولی منافقان با کافران رابطۀتنگاتنگ دارند.

قرآن، کفّار را شیطان های منافقان «خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ»[2] و برادران منافقان معرفی می کند «الَّذِینَ نافَقُوا یقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کفَرُوا»[3] تعبیرات قرآن در آیات 139 و 141 مبین کیفیت رابطۀآنان با کفّار بود.

پیام ها:

1- پذیرش ولایت کفّار با ایمان سازگار نیست. یک دل، دو دوستی برنمی دارد. یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا. . .

2- تولّی و تبرّی، دوستی با مؤمنان و دوری از کافران، لازمۀایمان است. «لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»

3- از هر نوع اختلاط، رفاقت و قراردادی که نتیجه اش به زیان مسلمانان باشد، باید پرهیز کرد. «لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»

4- در سیاست خارجی، روابط سیاسی و اقتصادی، گزینش ها و عزل و نصب ها، هر اقدامی که به سلطۀکفّار بر مسلمانان انجامد حرام و محکوم است. «لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»

5- مسلمان ذلّت پذیر، در برابر خداوند پاسخی ندارد. أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ . . . [4]

پی نوشت ها

[1] سوره نساء، آیه 144

[2] بقره، 17.

[3]  حشر، 11.

[4] محسن قرائتى، تفسير نور، 10جلد، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

منبع : تفسیر نور؛ ج 2؛ ص193


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم