باقیات الصالحات روز افزون شیخ طوسی چه بود؟

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

صدقه جاریه، حسنه‌ای است که از مال و فرزند بهتر است و پرونده انسان را تا ابد باز نگه می‌دارد. چه‌بهتر که این باقیات الصالحات مرکزی باشد برای پرورش انسان‌های خداجو و رساندن آن‌ها به تکامل و سعادت اخروی.

 

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتي‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ

به‌یقین ما مردگان را زنده می‌کنیم و آنچه را از پیش فرستاده‌اند و تمام آثار آن‌ها را می‌نویسیم  یس/12

در سال 448 آتش نزاعی که ریشه‌ی دیرینه‌ای داشت، در بغداد شعله‌ور شد و شراره آن به محله کرخ که آن روز مرکز شیعیان بود کشیده شد، در این هجوم، جهان علم و دانش خسارت فوق‌العاده‌ای دید، کتابخانه بزرگ و مجللی که وزیر فاضل بهاء الدوله به نقشه کتابخانه بیت الحکمه ساخته بود، طعمه حریق گشت، جرم کتابخانه مزبور این بود که پایه گذار آن یک وزیر شیعی بود و دانشمندان شیعه شب و روز پروانه‌وار گرد آن می‌گردیدند و از آن مرکز دانش که یکی از کتابخانه‌های معظم دنیا بود، بهره‌ها می‌بردند.
 مهاجمین به این اکتفا نکردند و کتابخانه رئیس مذهب، مرحوم شیخ طوسی را نیز آتش زدند، شیخ بزرگوار در چنین هنگام تصمیم گرفت که بغداد را ترک گوید و برای دانشمندان و فضلا و طلاب شیعه در یک نقطه دور از غوغا و نزاع، مرکز علمی تأسیس کند و قلوب عموم دانشمندان شیعه را بدان جا متوجه سازد. مرحوم شیخ تصمیم گرفت که این مرکز را در کنار قبر مولی الموالی امیر مؤمنان علیه‌السلام عملی سازد لذا در همان سال، بغداد را به عزم اقامت در نجف اشرف ترک گفت.
 شیخ با گروهی از شاگردانش وارد این سرزمین مقدس گردید، چیزی نگذشت که از تمام نقاط شیعه‌نشین گروهی متوجه آنجا شدند و برای تحکیم اساس این حوزه و استفاده از معارف و علوم شیخ، در آنجا رحل اقامت افکندند و آنجا در مدت کوتاهی به صورت یک دانشگاه بزرگ درآمد که در آنجا علوم مختلف اسلامی تدریس می‌گشت و در هر عصری صدها مجتهد و مفسر و محدث و مورخ و نویسنده، تحویل جامعه اسلامی داده می‌شد که هر کدام از آن‌ها در آسمان علم و ادب، آفتابی درخشان و ستاره‌ای فروزان بودند.
این مرکز دینی و علمی در تمام قرون اسلامی عظمت فوق‌العاده‌ای داشت.1

با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل


فرم در حال بارگذاری ...

بیان مؤدّبانه قرآن به هنگام صحبت از فاسقین و کافرین

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

 

نماز جمعه قلب فرهنگی هر شهر است؛ مرکز فرهنگی هر شهر، نماز جمعه است؛ البتّه شرایطی دارد که حالا بعضی از اینها را عرض خواهیم کرد. جایی است که آنجا هدایت گری انجام میگیرد؛ من تأکید میکنم این هدایت گری صرفاً هدایت گری سیاسی نیست، هدایت گری سیاسی و فرهنگی است. ما گمان نکنیم که اگر فرض کنید در فلان مسئله ی سیاسی روز که محلّ ابتلاء هم هست، دادِ سخن دادیم و حرف زدیم و مطالب خودمان را با بیان شیوا بیان کردیم، قضیّه تمام شد؛ نه، ما هدایت گری فرهنگی را از هدایت گری سیاسی بنیانی تر میدانیم؛ هدایت گری سیاسی خیلی لازم است و از آن نباید صرف نظر کرد، امّا هدایت گری فرهنگی و فرهنگ مردم، اخلاق مردم [مهم تر است ].

 فرض بفرمایید که مسئله ی سبک زندگی که ما سه چهار سال پیش مطرح کردیم،یکی از مسائل مهم است. سبک زندگی شُعبی دارد؛ یکی از مهم ترین اهداف دشمنان ملّت ایران و دشمنان اسلام این است که سبک زندگی مسلمانها را عوض کنند و شبیه به سبک زندگی خودشان بکنند. واقعیّتهای زندگی، در فکر انسان اثر میگذارد؛ رفتار روزانه در دل و روح انسان اثر میگذارد -هم روح خود انسان، هم روح مخاطبان و معاشران انسان- اینها میخواهند این را تغییر بدهند.

 اسلام یک سبک زندگی برای ما آورده است. فرض بفرمایید ادب. یکی از کارهای مهم ادب است. فرنگی ها در برخوردهای معمولی شان خیلی مقیّد به ادب نیستند؛ ما ایرانی ها از قدیم معروف بودیم به اینکه در گفتارهایمان، در مخاطباتمان ملاحظه ی ادب را میکنیم؛ احترام طرف مقابل را حفظ میکنیم. اینها میخواهند این را عوض کنند و متأسّفانه یک جاهایی هم موفّق شده اند. فرض کنید شما با یکی مخالفید، میخواهید راجع به او حرف بزنید؛ دوجور میشود حرف زد: یک جور میشود هتّاکانه و بی باکانه و بی ادبانه حرف زد؛ یک جور هم میشود مؤدّب حرف زد. شما ببینید در قرآن کریم در بسیاری از موارد وقتی صحبت از فاسقین است، صحبت از کافرین است، صحبت از بدهای اشرار عالم است، میفرماید: وَ لکنَّ اَکثَرَهُم لا یَعلَمون؛[1] نمیگوید همه ی آنها؛ ملاحظه میکنید؛ بالاخره یک اقلّی هستند بین همینها که اینها تعقّل دارند؛ قرآن کریم ملاحظه ی حقّ آنها را میکند و «اَکثَرَهُم» میفرماید.۱۳۹۴/۱۰/۱۴

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور

 پی نوشت:

[1]  سوره مبارکه الأنعام آیه ۳۷

وَقالوا لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ آیةٌ مِن رَبِّهِ ۚ قُل إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَن ینَزِّلَ آیةً وَلکنَّ أَکثَرَهُم لا یعلَمونَ

ترجمه:

و گفتند: 

«چرا نشانه (و معجزه ای) از طرف پروردگارش بر او نازل نمی شود؟!»

بگو:

«خداوند، قادر است که نشانه ای نازل کند؛ ولی بیشتر آنها نمی دانند!»

http://farsi.khamenei.ir


فرم در حال بارگذاری ...

حسد

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

 

در مصباح الشّریعه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

«حسود پیش از آن که به فرد مورد حسادت ضرری برساند، به خودش ضرر می رساند؛ مثل ابلیس که با حسدش برای خود لعنت آورد و برای آدم علیه السلام نبوّت و هدایت و رفعت یافتن به محلّ حقایق عهد و نبوّت.»

کمتر کسی است که حسد را نشناسد؛ چون تقریبا هیچ انسانی خالی از آن نیست و گویی یکی از عناصر غریزی در وجود بشری است؛ ولی در حیوانات طبیعت نخستین آنهاست و زندگی شان بر آن قائم است. گیاه شناسان معتقدند که حسادت در گیاهان بیشتر از حسادت در دیگر موجودات زنده است، بلکه قانون طبیعی آنهاست؛ و برای تقریب به ذهن مثالی می زنند که درخت بزرگ هرگاه تنومند گردد و رشد کند، فرصت را از دیگر درختان کوچک می گیرد از این که بزرگ شوند و مثل آن تنومند گردند. اگر این حالت را حسادت نامیده اند، به این معنا نیست که بر تفسیر آزمایشگاهی و به زبان تجربه تکیه کرده باشند، بلکه بیشتر به مشاهده تشابه موجود در صفات رایج در موجودات زنده نزدیک است.

...

شریف جرجانی در تعریف حسد آورده است:

«آرزوی زوال نعمت فرد مورد حسد به نفع حسود را گویند.» این تعریف چندان دقیق نیست؛ چون شخص ثروتمند زوال ثروت ثروتمندی چون خود را آرزو می کند، ولی نمی خواهد ثروت او از آن وی باشد؛ و صنعتگری حسادت نظیر خود را می کند و آرزو می کند که او صنعت خود را از دست بدهد؛ چون با وی رقیب است و مانع رشد و توسعه او می گردد، ولی نمی خواهد که صنعت به وی منتقل شود؛ چون نیازی به آن ندارد. امّا راغب تعریف جامع و دقیقی از حسد ارائه می دهد؛ می گوید:

«حسد آرزوی زوال نعمت از مستحّق آن نعمت است و چه بسا در راه از بین بردن آن تلاشی نیز انجام دهد.» وی تنها به ذکر آرزو کردن که در درون شخص حسود پنهان است، اکتفا نمی کند، بلکه آن را به اقدام عملی که برای حذف نعمت صورت می گیرد، مقرون می سازد؛ چه این که آن نعمت به حسود منتقل شود و چه نشود. با تأمّل در نزاع موجود بین افراد بشر، به خوبی می توان شاهد دقیقی برای درستی سخن راغب یافت.

شیخ صدوق در کتاب معانی الاخبار روایت می کند که، از امام صادق علیه السلام درباره حسد سؤال شد و فرمودند: «گوشت و خونی است در وجود انسان، و زمانی که به ما می رسد ناامید می شود؛ یعنی شیطان.» یعنی حسد در منطقه تاریکی از انسان- یعنی نفس او- تولید می شود؛ و یا غریزه ای پراکنده در گوشت و خونش می باشد؛ و وقتی که حسد در وجود او رشد می کند، خون او به جوشش می افتد و صاحبش را به اقدام عملی و تلاش برای آزار رساندن فرد مورد حسد و ایجاد اسباب و علل نابودسازی نعمت او وامی دارد. گویی انسانها وقتی برمی خیزند و راه می روند و به تحرّک می پردازند، به انگیزه های حسادتی آن را انجام می دهند، که ابزاری از ابزارهای شیطان، یا چهره ای از چهره های اوست و در اجزای جسم او؛ یعنی گوشت و خون، لانه دارد و می ترسد که به جزء بسیط و روشنگر وجود او؛ یعنی عقل، نزدیک شود؛ چون نزد عقل مقبولیتی نمی یابد و نمی تواند مأوای گزیند؛ و عقل به نورش وی را فاش و به قدرتش آن را از بین می برد. حضرت هم راه یافتن حسد به باغ و گلشن نبوّت را منکر می شود؛ چون آنها کسانی هستند که خداوند پلیدی را از آنها زدود و پاکشان گرداند.

در مصباح الشّریعه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «حسود پیش از آن که به فرد مورد حسادت ضرری برساند، به خودش ضرر می رساند؛ مثل ابلیس که با حسدش برای خود لعنت آورد و برای آدم علیه السلام نبوّت و هدایت و رفعت یافتن به محلّ حقایق عهد و نبوّت.» پس محسود، نه حسود، همچون ترازوی حسود همیشه سبک است و ترازوی طرف حسادت سنگین و روزی هم تقسیم شده است و حسادت برای حسود فایده ای ندارد و به فرد مورد حسادت هم ضرری نمی رساند. اصل حسادت ناشی از کوردلی و انکار رحمت خداوند است که هردو، دو بال کفرند؛ و به واسطه حسادت، فرزند آدم به حسرت ابدی دچار می شود و چنان هلاک می شود که هرگز از آن نجات نمی یابد. گناهی بزرگ و شرّی عظیم است که در قرآن حکیم انسانها به پناه بردن از آن و یاری جستن با یاد و ذکر خداوند و پناه بردن به حریم عزّت او برای پاکی از کـثافت حسد و پلیدی حسود سفارش شده است: وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ[1]. غزّالی در احیاء می گوید: «حسد بر دو نوع است: 1- بیزاری از نعمت و زوال آن را از صاحب نعمت خواستن. 2- زوال آن را نخواستن و از وجود و دوام آن بیزار نبودن، امّا برای خود خواستن. این نوع را غبطه گویند.» حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: «مؤمن غبطه می خورد، ولی منافق حسادت می ورزد.» فیض کاشانی در الحقائق فی محاسن الاخلاق سخنی مثل سخن غزّالی را ذکر می کند، گویی که از وی نقل می نماید. از سخنان امام صادق علیه السلام بنا به روایت کلینی در کافی چنین است: «مؤمن غبطه می خورد ولی حسادت نمی ورزد، ولی منافق حسادت می ورزد ولی غبطه نمی خورد.»

این سخن با حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله هماهنگ است و بر درستی آن صحّه می گذارد. و آن این که: «حسادت در دو چیز نیست: مردی که ثروتی از خداوند به او رسید و آن را در راه حق صرف نمود، و مردی که علمی از جانب خداوند به او رسید و آن را به مردم آموخت.» حسادت در این حدیث معنایی جز آنچه که امام صادق علیه السلام در سخنش آن را مورد توجه قرار داد نیست؛ یعنی مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد. پس شخص ثروتمندی، ثروتش را تقسیم می کند و در راه استواری حق و از بین بردن باطل صرف می کند، حقّ اوست که از جانب خردمندان و مؤمنان سبقت و رقابتی را ملاحظه کند که اعمالش را کامل می سازند، نه حسادت و بدرفتاری که موجب نابودی و ممانعت کار خیر و رواج آن می شوند. این چنین است برخورد با دانشمندی که با انوار علمش تاریکیهای جهل را از بین می برد و با حقایقش اوهام بیهوده را محو می سازد.

پس رقابت و سبقت در خیر مطلوب و مفید است و قرآن هم به آن فرمان داده است:

سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکمْ [2]. و یا آیه ای که در باب به فعالیت واداشتن نفس و واداشتن آن برای رسیدن به نیکی ها در دنیا و آخرت آمده است: وَ فِی ذلِک فَلْیتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ[3]. امّا حسادت تنها ناشی از بغض و کینه نفس است و هرگاه در آدمی افزون گردد، نفسش از خیر و رحمت دور می گردد. چه خوب گفته است آن که گفته: «حسود از مجالس تنها مذمّت و ذلّت می بیند، از فرشتگان لعنت و دشمنی، از خلق ضرر و غم، هنگام تنهایی ترس و دلهره و در قیامت رسوایی و عذاب.» سخنی منسوب به اعرابی است که می گفت: «ظالمی شبیه تر به مظلوم از حسود ندیدم، که نعمت برای توست، ولی عذاب برای اوست.»

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «برای نعمتهای خداوند دشمنانی است. پرسیدند: چه کسانی هستند؟ فرمودند: آنهایی که به مردم به خاطر فضل نعمت خداوند که به آنها بخشیده است، حسادت می ورزند.» این حدیث بیانگر آن است که حسود، دشمن نعمت خداوند است تا دشمن صاحب نعمت. او از حکمت خداوندی بی خبر است؛ چون خداوند سبحان به کسی نعمت نمی دهد، مگر به خاطر حکمتی؛ و محروم نمی سازد، مگر به خاطر حکمتی برای حسادت رذیلت و عیبی نیست؛ جز دشمنی ورزیدن بدون علّت با نعمت و فضل خداوند بر بندگان مستحق، و جهل و بی خبری از حکمت خالق حکیم. برای حسود این شاهد صریح و بازدارنده کافی است تا به این صفت توصیف نگردد. بدون شک، سخن ابن سیرین تعلیل استواری است برای حسادت نورزیدن. او می گوید: «بر احدی به خاطر مال دنیا حسادت نمی ورزم؛ چون اگر از بهشتیان باشد، چگونه بر او به خاطر دنیا حسادت ورزم، در حالی که دنیا حفره ای است در بهشت؟ و اگر از اهل دوزخ باشد، چگونه بر او به خاطر امر دنیوی حسادت ورزم، در حالی که او به جهنم می رود؟»

در کافی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: «خداوند عزّ و جل به موسی بن عمران فرمود: ای پسر عمران! بر مردم به خاطر نعمت من که به آنها می رسد، حسادت مکن و به آن چشم مدوز و خود را به رنج میفکن؛ چون حسود به خاطر نعمت من؛ که میان بندگانم تقسیم کردم، خشمگین است؛ و هرکس چنین باشد، من از او و او از من نیست.» غزّالی در احیاء، بخشی از این سخن را با استناد به زکریای پیامبر آورده است. از معانی قابل توجّه این که: حسادت بر رواج ویرانی در جامعه به ابزار متنوّع کمک می کند؛ از جمله این که تأثیر او بر جان حسودان که درشتخو می گردند و بد معاشرت، و در رفتار به انحراف کشیده می شوند و بر ایمانشان تأثیر می گذارد؛ و چه بسا حسد آنها را به کفر سوق دهد. همه این معانی در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله تصریح شده است که فرمود: «حسد ایمان را می خورد، چنان که آتش هیزم را.» در حدیثی دیگر بیان می کند که، حسد موجب قطع روزی می شود و میان دو طرف حسود و طرف حسادت نفرت و کینه و قتل ایجاد می کند. فرموده است: «بیم ناکترین چیزی که از آن بر امّتم می ترسم، این است که ثروتمند شوند و به هم حسادت ورزند؛ و به قتل هم دست یازند.» حضرت درست فرموده است؛ چون چیزی بیشتر از ثروت در این امّت موجب حسادت و جنگ نمی گردد. و این سخن ایشان: «نزدیک است فقر به کفر برسد و حسادت بر سرنوشت چیره شود» دلالت آشکاری است بر قدرت حسد در تغییر و تبدیل خوشبختی به بدبختی و خوبی به بدی.

چه بسیار اندیشمندان و فیلسوفان که آدمی را به ترک حسد فراخوانده اند! مرضی که به درون انسان راه بیابد از آن گریزی نیست؛ جز به نابودی شخص و یا تغییر نفس آدمی و به جای نهادن فساد و تیرگی در آن. از جمله این افراد می توان از ارسطو نام برد که همه عمرش را در راه انسان سازی صرف کرد. وی در کتاب اخلاق می گوید: «امّا حسد، غم و اندوهی می آورد بر چیزی که استحقاق دارد.» یعنی بر نعمتها و نیکیهایی که از خالق به بندگان مستحق بخشیده شده است. منظور وی از غم، آن چیزی است که به واسطه غم و اندوه از دیدن نعمت در دست مردم به حسود می رسد. ابو حیان توحیدی به نقل از او روایت کرده که از وی سؤال شد: «چرا حسود از همه غمگین تر است؟» گفت: «او هم مثل همه مردم غمگین است، امّا به خاطر خیری که به مردم می رسد، تاوان پس می دهد.» ارسطو در کتاب اخلاق می گوید: «امّا حسود غمگین تر است و شادی وی کمتر، به خاطر این که کسی که از نیکیها ناراحت است، البتّه برای نیکی و زیبایی شاد نمی شود.»

ابو حیان از ابن مسکویه درباره تعریف حسد و علّت و تأثیر آن پرسید و او هم در الهوامل و الشوامل چنین پاسخ داد: «حسد همان غمی است که به خاطر رسیدن خیر و نیکی به مستحقّ آن، عارض شخص می گردد. این احساس زشت، افعال زشت دیگری را در پی دارد که از جمله: آرزوی زوال آن نعمت از مستحق است. این آرزو همچنین با تلاش در انواع فساد که به بدیهای فراوانی منجر می شود، ادامه می یابد. امّا وقتی که این غم به شکلهای غیر مذموم بر آدمی عارض شود، مردم به اشتباه آن را حسادت می نامند؛ مثلا شخص فاضل از خیری که به غیر مستحق برسد ناراحت است؛ چون وی ترجیح می دهد که امور در جای خود قرار گیرند؛ و خیر هرگاه برای انسان بد حاصل شود آن را در راه بد به کار می برد- اگر قابل به کارگیری باشد- و یا از آن بهره نمی برد. چه بسا شخص فاضل برای خودش غمگین باشد، هرگاه به خیری که غیر او به آن رسیده دست نیابد، اگر مثل او مستحق باشد؛ این را حسد نامیم؛ چون این غم به خاطر این نیست که خیر به دیگری رسید، بلکه به خاطر آن است که از آن محروم شده است. و اگر برای خود آنچه را که برای دیگری می یابد، ترجیح دهد، زشت نیست؛ بلکه بر همگان است که هرگاه خیری را نزد دیگری یافت، آرزو کند که برای او چنین باشد؛ چون این غم موجب آن نمی شود که زوال نعمت از مستحق را بخواهد. عربها هم میان این دو فرق قائل شده اند و یکی را حسود (حسد برنده) و دیگری را غابط (رشک برنده) نامیده اند.

پی نوشت ها

[1] فلق(113) آيه 5: و از شرّ هرحسود، آن‏گاه كه حسد ورزد.

[2] حديد(57) آيه 21:[ براى رسيدن‏] به آمرزشى از پروردگارتان سبقت جوييد.

[3] مطفّفين(83) آيه 26: و در اين‏[ نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.

معنا شناسی واژگان قرآن، ص: 212


فرم در حال بارگذاری ...

فرزند صالح گلی از بوستان محبت

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

 

فرزند، یکی از لذّت های زندگی است. کسانی که از نعمت فرزند محروم اند، خود را تنها می یابند؛ هر چند که همسری دارند و با دوستان و آشنایان و فامیل زندگی می کنند. گویا فرزند داشتن، یکی از نیازهای عاطفی انسان است.

حضرت زکریا علیه السلام که از نعمت فرزند، محروم بود، از تنهایی به خداوند شکایت کرد و گفت: «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیرُ الْوارِثِینَ.[1]

پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترین وارث هستی».

امام صادق علیه السلام، نداشتن فرزند را یکی از عوامل تنیدگی و نارضایتی از زندگی می داند.[2] و وجود آن را مایه انس در بی کسی ها و آرامش در تنهایی ها می شمرد.[3] فرزند، مایه روشنی چشم و شادابی قلب[4]و برکت زندگی[5] و میوه دل[6] است. بوی فرزند، از بوی بهشت است.[7] البته این، وقتی ارزشمندتر و لذّت بخش تر می شود که فرزند انسان، فرزند صالح باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

از خوش بختی مرد، داشتن فرزند صالح است.[8]

فرزند صالح را با هیچ ثروتی نمی توان معاوضه کرد. شاید شما از ثروت، برخوردار نباشید؛ اما اگر فرزندان صالح و شایسته ای دارید، قدر آنها را بدانید، آنها را دوست بدارید، تا لذّت وجود آنان را درک کنید.

تصوّر کنید اگر فرزند ناصالح و فاسدی می داشتید، چه قدر حاضر بودید خرج کنید تا فرزندتان صالح و شایسته گردد؟

روزی کسی که وضع چندان مناسبی نداشت، به نوعی گلایه می کرد. در لا به لای صحبت هایش از فرزندان خود تعریف کرد که تاکنون چه دام هایی که شیطان برای آنان گسترده، ولی آنان پاکی و عفّت خود را حفظ کرده اند. وقتی صحبت او به این جا رسید، از او پرسیدم: اگر فرزندان شما نااهل و ناباب بودند، چه قدر حاضر بودید بدهید تا آنان، به راه پاکی و عفاف برگردند؟ او به فکر فرو رفت و گفت: «هیچ قیمتی برای آن نمی توان تعیین کرد».

گفتم: پس چرا قدر این ثروت های عظیم را نمی دانید؟! انسان، دوست دارد ثروت فراوانی داشته باشد، اما اگر یکی از فرزندانش ناباب شود، حاضر است همه ثروت های خود را بدهد تا فرزندش صالح شود! اگر مال فراوان نداشته باشیم، ولی خداوند، فرزند صالحی به ما داده باشد، باید بدانیم این فرزند صالح، ثروت گران بها و ارزشمندی است که نمی توان قیمتی برای آن تعیین کرد. دارایی و برخورداری فقط به مال نیست.

چیزهای بسیار دیگری مثل همسر و فرزند صالح هم هستند که جزو دارایی های زندگی محسوب می شوند و ما زمانی از وجود آنها لذّت می بریم که قدر آنها را بدانیم. نعمت ناشناخته و پنهان، لذّتی هم به ارمغان نمی آورد. ثروت های واقعی زندگی را باید بشناسیم، تا از وجود آنان لذّت ببریم.

پی نوشت ها

[1] سوره انبیاء، آیه 89.

[2] الخصال، ج 1، ص 284؛ مکارم الأخلاق، ص 199؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 186.

[3] الکافی، ج 6، ص 7.

[4] الفردوس، ج 1، ص 79؛ فتح الباری، ج 9، ص 280؛ مکارم الأخلاق، ص 224.

[5] الفردوس، ج 5، ص 359؛ کنز العمّال، ج 16، ص 274.

[6] مسند ابی یعلی، ج 2، ص 10؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 239؛ الجامع الصغیر، ج 1، ص 369؛ الفردوس، ج 1، ص 204؛ کنز العمّال، ج 16، ص 457.

[7] الجامع الصغیر، ج 2، ص 21؛ کنز العمّال، ج 16، ص 274؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 369؛ عدة الداعی، ص 86.

[8] الکافی، ج 6، ص 3؛ عدة الداعی، ص 86؛ ر. ک: الجعفریات، ص 99.

حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

نقش رزق و روزی در آرامش زندگی

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

 

 کار کردن، یکی از نیازهای روان شناختی انسان است. شاید تعجّب کنید و تصوّر نمایید که کار کردن، در زمره امور اقتصادی قرار می گیرد؛ اما واقعیت این است که کار، یکی از نیازهای روحی و روانی انسان نیز هست. اگر کار نباشد، نشاط و شادابی از میان خواهد رفت و زندگی، خسته کننده و ملال آور می گردد. اگر کار، یک نیاز باشد که هست، برآورده نساختن آن، موجب ناراحتی های روحی و روانی خواهد شد. امام صادق علیه السلام می فرماید:اگر تمام نیازهای انسان، آماده بود، زندگی برایش گوارا نبود و از آن، هیچ لذّتی نمی برد.

کار و تأمین نیازها، گذشته از حکمت الهی در تأمین مواد لازم برای نیازهای بشر، نکته دیگر، طبقه بندی نیازها از جهت ضرورت آن برای بقای حیات است. هر چه نیاز انسان به چیزی، ضروری تر و حیاتی تر باشد، خداوند، دستیابی به آن را نیز آسان تر قرار داده است و هر چه از درجه ضرورت آن، کاسته شود، دستیابی به آن، نیاز به کار و تلاش دارد. تا انسان به خاطر بی کاری و بطالت، در مستی و فساد غوطه ور نشود.

همان گونه که کودک بی کار، به خود و خانواده اش آسیب می رساند، انسان بی کار نیز بر اثر سرمستی و خوش حالی، باعث زیان خود و نزدیکانش می گردد. این حقیقت را می توان در زندگی کسانی که در رفاه و خوشی و بی نیازی، بزرگ شده اند، دید.[1]

امام صادق علیه السلام در این باره به مفضل بن عمر می فرماید:

ای مفضل! از آفرینش و آماده سازی حکیمانه و مدبّرانه اشیا برای رفع نیاز انسان، درس عبرت بگیر. برای او غلّات، آفریده شده، ولی او باید آنها را آرد کند و آرد را خمیر سازد و با آن، نان بپزد.

...

برای پوشاکش پشم آفریده شده، ولی او باید آن را بزند و بریسد و ببافد. برای او درخت آفریده شده، ولی باید آن را بکارد و آبیاری کند و مراقب آن باشد. داروها برای درمان بشر پدید آمده اند، ولی او باید آنها را از زمین برگیرد و با مواد دیگر، مخلوط کند و داروی شفابخش بسازد. دیگر اشیا را نیز همین گونه می یابی. حضرت، سپس تأکید می کند:

بنگر که چگونه تمام نیازهای ضروری انسان، آفریده شده، ولی انسان باید برای دسترسی به آنها تلاش و حرکت کند که صلاح وی در این است؛ زیرا اگر همه این نیازها را بدون تلاش و کوشش به دست می آورد، همواره در وادی سرمستی و طغیان سقوط می کرد و چه بسا دست به اعمالی می زد که خود را نیز هلاک کند.[2]

بی کاری، عاقبت خوبی ندارد. اگر یک زندگی در نهایت، به تباهی و بدعاقبتی ختم شود، نمی توان آن را زندگی موفّق دانست. زندگی موفّق، آن نیست که اکنون در راحتی و خوشی باشیم، ولی آینده ای تلخ را رقم زنیم. زندگی موفّق، آن است که آینده خود را تضمین کرده باشیم. کدام یک بهتر است: خوشی، راحتی و بی زحمتی امروز، در برابر بدعاقبتی فردا؟ یا زندگی توأم با تلاش، اما آتیه دار؟ کار و تلاش، برآورنده نیاز و پس انداز خوش بختی برای فرداست. پس زندگی بی زحمت، زندگی همراه با رضایت نیست.

کار و بهداشت روان

الف- شادابی

گذشته از تأثیر کار در آتیه سازی، از جهت روان شناختی نیز تأثیرات مهمّی در بهداشت روان دارد. کار کردن، یکی از نیازهای روان شناختی انسان است. شاید تعجّب کنید و تصوّر نمایید که کار کردن، در زمره امور اقتصادی قرار می گیرد؛ اما واقعیت این است که کار، یکی از نیازهای روحی و روانی انسان نیز هست. اگر کار نباشد، نشاط و شادابی از میان خواهد رفت و زندگی، خسته کننده و ملال آور می گردد. اگر کار، یک نیاز باشد که هست، برآورده نساختن آن، موجب ناراحتی های روحی و روانی خواهد شد. امام صادق علیه السلام می فرماید:

اگر تمام نیازهای انسان، آماده بود، زندگی برایش گوارا نبود و از آن، هیچ لذّتی نمی برد.[3] حضرت، سپس با ذکر مثالی به توضیح بیشتر در این زمینه پرداخته، می فرماید:

آیا نمی بینی اگر کسی مدّتی میهمان باشد و تمام نیازهای خوراکی و نوشیدنی و کاری او را برآورده سازند، هر آینه از بی کاری آزرده می شود و نفسش با او به نزاع برمی خیزد که باید به کاری مشغول گردد. حال اگر نیاز انسان در تمام عمر، برآورده باشد و هیچ نیازی نداشته باشد، چه خواهد شد؟! پس بهترین تدبیر در آنچه برای انسان، آفریده شده، این است که جایی برای تلاش، نیز قرار داده شود، تا بی کاری، او را به رنج نیندازد.[4] بنابراین، زندگی بدون کار، ملال آور و خسته کننده است و کار و تلاش، یکی از ارزش های مهم زندگی است.

ب- کار، تأمین روزی و آرامش

یکی از راه های کسب آرامش، تأمین بودن نیازها و عدم نگرانی برای به دست آوردن روزی است. انسان، چون به روزی، نیازمند است، در صورتی که تأمین نباشد، نگران، مضطرب و ناآرام خواهد شد. یکی از راه های تأمین روزی، کار و تلاش است. توکل و اعتماد به خدا هرگز جای کار را نمی گیرد. الگوی زندگی دینی، عبادت بدون کار و تلاش نیست. در قرآن کریم، خداوند می فرماید که: پس از نماز، به کسب روزی بپردازید.[5] و کسانی را که چنین می کنند می ستاید.[6] و می فرماید: که خداوند دریاها را مسخّر شما قرار داد، تا کشتی ها را روی آن حرکت دهید و کسب روزی کنید.[7] بنابراین، تلاش برای کسب روزی، هیچ منافاتی با دینداری و توکل ندارد. وقتی کسی برای کسب روزی خداوند تلاش کند، با کسب روزی، آرامش می یابد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: به درستی که هرگاه روزی انسان تأمین شود، نفْس آرام می گیرد.[8]

سلمان فارسی، تربیت شده پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. امام باقر علیه السلام از قول وی چنین نقل می فرماید:

بدرستی که نفْس، وقتی چیزی در زندگی نداشته باشد که بر آن تکیه کند، با بی قراری اصرار می کند و آن گاه که زندگی اش تأمین شود، آرام می گردد.[9]

امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تا قوت سالشان را تأمین نمی کردند، چیز دیگری خریداری نمی کردند. امام رضا علیه السلام در تبیین تأثیر این امر می فرماید: هر گاه انسان، روزی سالش تأمین باشد، سبک بار گشته، راحت می گردد.[10]

از آنچه گفتیم، معلوم می گردد که تأمین بودن روزی، نقش مؤثّری در احساس آرامش دارد و این، جز از راه کار و تلاش به دست نمی آید. با نشستن و دعا کردن، روزی تأمین نمی گردد و آن گاه که روزی، تأمین نباشد، انسان ناآرام می شود و ناآرامی، موجب نارضایتی می گردد.

ج- کار و خودْارزش بخشی

با کار کردن، نیازهای زندگی انسان تأمین می شود و بدین وسیله، «استقلال زندگی» تأمین می گردد. کسی که با تلاش و زحمت خود، زندگی اش را تأمین می کند، وابسته به دیگران نیست. سربار دیگران بودن، مایه خواری و ذلّت انسان می گردد. در حقیقت، کسی که کار نمی کند، با آبروی خویش معامله می کند؛ آبرو می دهد و کالا می خرد![11] تجارت با آبرو، مساوی است با خوار شدن نزد دیگران و از بین رفتن عزّت نفس.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر توصیه می کنند: ای ابوذر! از گدایی بپرهیز که حالت خواستن از مردم، ذلّت حاضر است و فقری است که به سوی آن، شتاب گرفته ای.[12]

امام سجاد علیه السلام می فرماید: حاجت خواهی از مردم مایه ذلت زندگی می شود و حیا را از میان می برد و از وقار و شکوه آدمی می کاهد.[13]

از این رو، پدیده «سربار دیگران بودن» یا «زندگی وابسته داشتن» به شدّت مورد نکوهش قرار گرفته است. عزّت نفس یا احساس ارزشمند بودن،[14] یکی از اساسی ترین نیازهای روانی انسان است. طبیعی است کسی

که از این نیاز، برخوردار نباشد، نمی تواند احساس شادکامی و رضایتی از زندگی داشته باشد.

لذا در فرهنگ دینی، از کار کردن، به عنوان «حرکت به سمت عزّت» یاد شده که نشانگر نقش کار در عزّت نفس افراد است. کسی به نام معلی بن خنیس می گوید: روزی امام صادق علیه السلام مرا دیدند که دیر هنگام به بازار می رفتم. از این رو به من فرمود:

صبح زود به سوی عزّت خودت حرکت کن.[15]

هشام بن احمر نیز می گوید: امام کاظم علیه السلام همواره به مصادف می فرمود: صبح زود به سوی عزّت خودت- یعنی بازار- حرکت کن.[16]

روزی امام صادق علیه السلام در جمع برخی از یاران خود بودند و احوال کسی را پرسیدند و گفتند: «چرا فلانی به حج نمی رود؟». جواب دادند که او تجارت را رها کرده و دارایی او کم شده است. حضرت که تکیه زده بودند، با شنیدن این حرف، راست نشستند و خطاب به حاضران فرمودند:

تجارت را رها نکنید که خوار می شوید؛ تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد.[17]

کار و تجارت، سبب بی نیازی می گردد و بدین سان، عزّت فرد تأمین می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید:

به تجارت بپردازید که مایه بی نیازی شما از چیزهایی است که در دست مردم است.[18]

کار و تلاش برای تأمین روزی، یکی از عوامل مهم در تأمین عزّت نفس است و آن گاه که عزّت نفس تأمین شد، فرد، به احساس خوبی از خود و زندگی دست می یابد. بنابراین، یکی از عوامل مهم در رضامندی از زندگی، کار و تلاش است.

هنر تدبیر

صرف تأمین امکانات، برای خوش بختی و احساس لذّت از زندگی، کافی نیست، بلکه نیمی از ماجراست؛ نیمه دیگر آن، چگونگی استفاده انسان از روزی است. یکی از ضرورت های زندگی موفّق، مهارت استفاده از روزی است. این، همان چیزی است که در ادبیات دین از آن با نام «تدبیر» یاد می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: سامان زندگی در تدبیر است.[19]

و در کلام دیگری می فرماید: قوام زندگی در نیک تقدیر کردن است و ملاک آن، نیک تدبیر کردن.[20]

اگر عنصر تدبیر را از زندگی برگیریم، همانند محصول ارزشمندی است که آفت گرفته باشد. امام علی علیه السلام می فرماید: آفت زندگی، بد تدبیر کردن آن است.[21]

بد تدبیر کردن، کلید فقر است.[22] به همین جهت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله تهدید نگران کننده برای آینده امت اسلامی را «سوء تدبیر» می داند:

من برای امّتم از فقر نمی ترسم؛ ولی از سوء تدبیر ترسانم.[23] اندازه موفّقیت به اندازه مهارت در تدبیرگری است، نه میزان درآمد.

درآمد اندک همراه با حسن تدبیر، بهتر از درآمد زیاد همراه با بی تدبیری است. امام علی علیه السلام وقتی مهارت های زندگی را به فرزند خود آموزش می دهد، می فرماید: خوب تدبیر کردن همراه با روزی به اندازه، برای تو کارآمدتر از روزی زیاد همراه با اسراف است.[24]

امام علی علیه السلام در کلام دیگری به نکته مهم دیگری اشاره کرده، می فرماید:

یکی از ویژگی های مال، «پایداری» آن است. هر چه مال، پایدارتر باشد، بهره بیشتری به انسان می دهد و رونق بیشتری به زندگی می بخشد.

شرط پایداری مال نیز خوب تدبیر کردن آن است. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: حسن تدبیر، مال اندک را رشد می دهد و سوء تدبیر، مال فراوان را نابود می سازد.[25]

اگر به اهمیت تدبیر، خوب توجّه شده باشد، معنای جمله آغازین (که گفتیم دارایی و درآمد، نیمی از ماجراست)، به خوبی روشن می شود.

خداوند، روزی می دهد؛ اما این نیمی از ماجراست؛ نیمه دیگر آن، مهارت انسان در مصرف کردن آن است. بر همین اساس است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از تدبیر و تقدیر، به عنوان نیمی از زندگی یاد کرده است:

تدبیر کردن، نیمی از زندگی است.[26] اندازه نگه داشتن، نیمی از زندگی است.[27]

معنای تدبیر

بنابراین، یکی از ضرورت های زندگی موفّق، برخورداری از مهارت تدبیرگری زندگی است و تدبیر زندگی، یعنی برنامه ریزی برای آنچه خداوند، روزی انسان می کند. خداوند بر اساس حکمت و مصلحت خود، روزی انسان را می رساند و این انسان است که باید آنچه را خداوند داده است، مدیریت کند و به بهترین شکل ممکن، مصرف نماید.

برخی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کنند که گاهی حضرت، غذای خوبی به ما می دادند و گاهی غذای ساده. به ایشان عرض کردیم: ای کاش شما آینده نگری می کردید تا وضعتان متعادل گردد! حضرت در پاسخ فرمود: همانا ما به موازات خواست خداوند تدبیر می کنیم؛ پس هر گاه که بگشاید، ما هم می گشاییم و هر گاه که بر ما تنگ گیرد، ما هم تنگ می گیریم.[28]

وظیفه ما مدیریت کردن منابعی است که خداوند در اختیار ما می گذارد و این جاست که انسان، هنر خویش را به نمایش می گذارد و در سایه آن، زندگی خود را سامان می دهد.

یکی دیگر از بارزترین مؤلّفه های تدبیرگری «میانه روی» در زندگی است. در ادبیات دین، مفاهیمی مثل: اسراف و تبذیر، در مقابل تدبیرگری زندگی قرار گرفته اند.[29] و مفاهیمی مثل: تقدیر و اقتصاد، در کنار آن.

«زیاده روی در مصرف» و «مصرف بی جا» نشانه بی تدبیری است و «اندازه گیری» و «میانه روی» در مصرف، نشانه حسن تدبیر است. از این رو، همان گونه که تدبیرگری، نیمی از زندگی دانسته شده است، میانه روی نیز نیمی از زندگی دانسته شده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: میانه روی در خرج کردن، نیمی از زندگی است.[30]

امام علی علیه السلام میانه روی و تدبیرگری را نشانه خیرخواهی خداوند نسبت به انسان دانسته، می فرماید:

خداوند، هر گاه خیر بنده ای را بخواهد، میانه روی و حسن تدبیر را به وی الهام می کند و او را از بدتدبیرگری و اسراف، دور می سازد.[31]

این کلام، همبستگی میانه روی با تدبیرگری و تقابل اسراف با تدبیرگری را به خوبی نشان می دهد. در کلام دیگری از حضرت نیز تبذیر و تدبیرگری در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند: حُسن تدبیر و دوری از تبذیر، از حُسن سیاست است.[32]

کسانی که اهل تبذیر و اسراف هستند، به دلیل فقدان تدبیرگری، معمولًا از عنصر رضامندی، کمتر برخوردارند؛ زیرا این حالت، از یک سو همراه با زیاده خواهی و سیری ناپذیری است و از سوی دیگر، موجب اتلاف منابع (روزی) می گردد.

بریز و بپاش و خرج بی رویه، هر چند شاید ساعاتی، مایه خوشی انسان گردد، ولی تداوم نخواهد داشت. آینده نگری و رضامندی پایدار در تدبیرگری، اندازه گیری و میانه روی است. این، قانون زندگی است.

پی نوشت ها

[1] ر. ک: توحید المفضّل، ص 87؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 87.

[2] توحید المفضل، ص 85؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 86.

[3] توحید المفضّل، ص 85؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 86.

[4] همان.

[5] «فَإِذا قُضِیتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ؛ پس هر گاه نمازتمام شد، روی زمین، پراکنده شوید و فضل خدا را طلب کنید» (سوره جمعه، آیه 10).

[6] «وَ آخَرُونَ یضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ؛ و گروه دیگری که در زمین حرکت می کنند و از فضل خدا طلب می کنند» (سوره مزمل، آیه 20).

[7] «اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِی الْفُلْک فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ؛ همان خدایی که دریا را در تسخیر شما قرار داد، تا به امر او کشتی را روی آن روان سازید و از فضل او بهره مند شوید» (سوره جاثیه، آیه 12).

[8] الکافی، ج 5، ص 89، ح 2؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 166، ح 3619.

[9] الکافی، ج 5، ص 89، ح 3؛ تحف العقول، ص 351.

[10] الکافی، ج 5، ص 89، ح 1؛ قرب الاسناد، ص 392.

[11] پدیده تجارت با آبرو، در روایات بسیاری مطرح شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.

[12] من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 375، ح 5762؛ الخصال، ج 1، ص 182.

[13] تحف العقول، ص 279.

[14] عزّت نفس یا حساس ارزشمند بودن را در روان شناسی امروز، «خودْارزش بخشی» یا «خودْاحترامی» یا «خودْارزشمندی» نیز می نامند که معادل meertS fleS است.

[15] من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 192، ح 3719.

[16] الکافی، ج 5، ص 149، ح 7؛ تهذیب الأحکام، ج 7، ص 3.

[17] الکافی، ج 5، ص 149، ح 8؛ تهذیب الأحکام، ج 7، ص 3.

[18] الکافی، ج 5، ص 149؛ کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 193.

[19] غرر الحکم، ح 8082؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 303.

[20] غرر الحکم، ح 8084؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 370.

[21] غرر الحکم، ح 8087؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 182.

[22] غرر الحکم، ح 8090؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 284.

[23] عوالی اللآلی، ج 4، ص 39.

[24] تحف العقول، ص 79؛ بحار الأنوار، ج 77، ص 218.

[25] غررالحکم، ح 8081؛ عیون الحکم والمواعظ، ص 227.

[26] تحف العقول، ص 403؛ بحار الأنوار، ج 78، ص 326.

[27] من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 416؛ الخصال، ج 2، ص 620.

[28] الکافی، ج 6، ص 280؛ المحاسن، ج 2، ص 400.

[29] ر. ک: غرر الحکم، ح 8079؛ تحف العقول، ص 79.

[30] مسند الشهاب، ج 1، ص 55، ح 33.

[31] غرر الحكم، ح 8057؛ عيون الحكم والمواعظ، ص 131.

[32] غرر الحكم، ح 7618؛ عيون الحكم والمواعظ، ص 229.


 هنر رضایت از زندگی، ص79 , پسنديده، عباس


فرم در حال بارگذاری ...

ویژه نامه شهادت عسکری علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

 

امام عسکری عليه‏ السلام از سال 254 تا 260 سخت ترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند. ابوسهل نوبختي نيز چون بسياري از شيعيان، از بدي حال امام حسن عسکري عليه‏ السلام آگاه بود. ديگر تاب نداشت؛ وگرنه به خود اجازه نمي ‏داد به خانه امام برود. وارد اتاق که شد، همسر امام، «نرجس خاتون» و «عقيد» غلام فداکار حضرت را ديد که در گوشه‏ اي، ساکت نشسته ‏اند. نگاهش که به چهره امام افتاد، بي ‏اختيار اشک از چشمانش سرازير شد.

«آه خدايا! آيا اين همان حجت تو بر زمين است که به دست سفاکان و ظالمان به اين حال و روز درآمده؟ مگر نه اينکه 28 سال بيشتر ندارد؟ آيا تقدير او هم شهادت در جواني است؟»

نگاه عقيد را که ديد، فهميد بايد خود را کنترل کند. بغض گلوگير خود را فروخورد و در حالي که شاهد آب شدن شمع وجود امام زمانش بود،

زيرلب زمزمه کرد:

«اَلا لَعْنَةُ اللّه‏ عَلَي القَومِ الظالمين».

شهادت امام بر پیروانش تسلیت باد.

...

شناسنامه امام حسن عسکری علیه السلام

امام عسکری، یازدهمین پیشوای شیعیان، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانوی پارسا و شایسته، «حدیثه» است که برخی از او بنام «سوسن» یاد کرده اند. این بانوی گرامی، از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی و پر اضطراب بود.

از آنجا که پیشوای یازدهم به دستور خلیفه عباسی در «سامراء»، در محله «عسکر» سکونت (اجباری) داشت، به همین جهت «عسکری» نامیده می شود. از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقی» و «زکی» و کینه اش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش 6 سال و عمر شریفش 28 سال بود، در سال 260 ه به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.

شناخت مختصری از زندگانی امام عسگری علیه السلام

کُنیه و القاب امام حسن عسکری علیه السلام

سوسن؛ مادر امام عسکری علیه السلام

تاریخ زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام

خلفایی که همزمان با دوران زندگی امام حسن عسکری علیه السلام قدرت را در دست داشتند، عبارتند از:

1.متوکل بیش از چهارده سال؛ (232- 247)

2.منتصر (فرزند متوکل)9 ماه؛ (247- 248)

3.مستعین (فرزند متوکل) سه سال و اندی؛ (248- 252)

4.معتز (فرزند متوکل) حدود چهار سال؛ (252- 255)

5.مهتدی 11 ماه؛ (255- 256)

6.معتمد (فرزند متوکل)23 سال؛ (256- 279)

در زمان این جنایتکاران مظلومیت شیعه فزونی یافت و بسیاری از شیعیان به طرز فجیعی به شهادت رسیدند. شدت ستم چنان بود که خودکامگان گاه پیکرهای پاک شهیدان را نیز آماج بی حرمتیهای خودقرار می دادند. در این زمان کانون تفکرات ناب شیعی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نیز پیوسته مورد آزار و اهانت قرار می گرفت. هر چند آن بزرگوار نیز چون پدرگرانقدرش به رعایت احتیاط و تقیه پای می فشرد، ولی شمار جاسوسان به اندازه ای بود که گاه مراعات همه جوانب احتیاط نیز سودمند واقع نمی شد. سبب اصلی این فشارها و سختگیریها علاقه شدید مردم به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز روایتهای متواتر در باره قائم بودن فرزند امام عسکری علیه السلام بود.

دورنمایی از عصر امام عسکری علیه السلام

امام عسکری و زمامداران معاصر

اوضاع سیاسی - اجتماعی عصر امام عسکری علیه السلام

قیامها و حکومت های شیعی در سده سوم هجری

لحظه های ناب سامرا

تولد امام زمان عجل الله فرجه الشریف

حضرت امام حسن عسکری، علیه السلام، در تحلیل علل و انگیزه های بر خورد شدید حاکمان ستم پیشه با ائمه اهل بیت، علیهم السلام، می فرماید: بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر ضد ما افراشتند: نخست اینکه، آنها می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند، و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش برآییم. و دوم اینکه، آنها بر اساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی گردنکشان و ستم پیشگان به دست قائم ما از بین خواهد رفت؛ و تردیدی هم نداشتند که آنها از جمله گردنکشان و ستم پیشگان هستند، از همین رو برای کشتن خاندان رسول خدا، صلی الله علیه وآله، و از بین بردن نسل او به تلاش وسیعی دست زدند، بدان امید که با این کارها بتوانند جلوی تولد قائم را بگیرند و یا او را به قتل برسانند. اما، خداوند از اینکه امر خود را بر یکی از آنها آشکار سازد پرهیز داشت و می خواست نور خودش را بر خلاف میل کافران به حد تمام برساند.

نرگس، گلی که بوی مهدی(عج) می دهد

چشمه سار جاری امامت    

سری از اسرار

مسافری از آسمان هفتم

سیره تبلیغی امام حسن عسکری علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام در هدایت مردم و دفاع از اسلام، لحظه ای قرار نداشت. سراسر عمر کوتاه خود را به جهاد و مبارزه در راه خدا اختصاص داد. اگرچه امام عسکری علیه السلام در اوج جوانی به شهادت رسید، لیکن تلاش و مبارزات فراوان آن حضرت در دو جبهه «فرهنگی» و «سیاسی»، ثمرات گوناگونی به همراه داشت. در بعد فرهنگی، باعث نجات اسلام از کجروی های فکری و بروز عقاید خرافی شد و در بُعد سیاسی نیز چهره شوم حکومت های عباسی را ـ که به نام امیرالمؤمنین و یا خلیفه مسلمین، ریاست می نمودند ـ آشکار ساخت.

سیری در سیره فردی و اجتماعی امام حسن عسکری علیه السلام

نقش تربیتی و سیاسی امام

پاسداری از حریم عقاید

مبارزات امام حسن عسکری علیه السلام

فروغ هدایت در سیره امام عسکری علیه السلام

انوار امام در آفاق جهان

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

«معتمد» خلیفه عباسی همواره از محبوبیت و پایگاه اجتماعی امام ابو محمد عسکری علیه السلام نگران بود و هنگامی که دانست با وجود همه محدودیتهایی که نسبت به آن حضرت روا داشته بود، نه تنها از پایگاه مردمی و نفوذ معنوی آن حضرت کاسته نشده، بلکه بیش از پیش محبوب دلهای مردم گردیده، بر نگرانی و وحشتش افزوده شد و سرانجام در صدد قتل آن حضرت برآمد و به شکل مرموزانه و مخفیانه، حضرت را مسموم نمود، و شیعیان را از بهره مندی انوار هدایت آن امام همام محروم ساخت.

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

شهادت امام عسگری علیه السلام و توطئه های بی ثمر

شعله ای که سرکشید

فضایل و سیره اخلاقی امام حسن عسکری علیه السلام

هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذره ای فرو گذاری نکرد. همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذیت و شکنجه حضرت عسکری علیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی می کرد که از فشارهای نحریر بر امام علیه السلام بکاهد؛ اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفت حضرت امام حسن علیه السلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت که آن حضرت به ست حیوانات وحشی کشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکری علیه السلام در گوشه ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند. در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند.

پرتوی از خورشید سامرّا

شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

حضرت عسکری علیه السلام طلایه دار عبادت و عرفان

حضرت عسکری علیه السلام طلایه دار عبادت و عرفان (2)

امام حسن عسکری علیه السلام از منظر دیگران

آفتاب، در قفس!

گوهر های ناب از کلمات نورانی امام حسن عسکری علیه السلام

از نشانه های فروتنی: سلام کردن به همه، و نشستن در پایین مجلس است.

خنده بی دلیل و بی مورد از جهل و نادانی است.

خشم کلید هر شرّی است.

چه زشت است برای مؤمن؛ تمایل به چیزی که مایه خواری اوست.

از جمله گرفتاریهای سخت، همسایه ای است که چون خوبی یا کار نیکی ببیند آن را پنهان سازد و چون بدی بیند آن را افشا نماید.

عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد.

زاهدترین مردم کسی است که از حرام دوری کند.

صحیفه عسکریّه (نگاهی به دعاهای امام)

حضرت مهدی (عج) در نگاه امام حسن عسکری علیه السلام

رهنمودهای تربیتی از امام عسکری علیه السلام

فرمایشات گوهربار حضرت امام حسن عسگری علیه السلام

جایگاه اندیشه و عمل در سخنان امام حسن عسکری علیه السلام

اصحاب و یاران امام حسن عسکری علیه السلام

مکتب تربیتی امام عسکری علیه السلام در دوران خفقان عباسیان شکل گرفت و به یمن وجود امام، برکات ارزنده ای را برای جامعة اسلامی تا به امروز به جای گذارد و دانشمندان و کتابهای پرباری را امروز از آن گرامی به یادگار داریم. از جمله دانشمندان و فقهایی که از مکتب علمی و تربیتی ایشان بهره گرفتند و حتی آن حضرت، برخی از آنها را وکیل خویش معرفی فرمود، عبارت اند از:

احمد بن اسحاق اشعری قمی، حسن بن شکیب مروزی، احمد بن ادریس قمی معلم، حفص بن عمرو العمری، حسن بن موسی خشاب، سعد بن عبدالله قمی، سید عبدالعظیم حسنی، علی بن جعفر خزایی، عبدالله بن جعفر حمیری، عثمان بن سعید عمری، محمد بن حسن صفّار، علی بن بلال و فضل بن شاذان نیشابوری. شیخ طوسی نام یکصد و سه نفر از این دانشمندان را در باب اصحاب امام آورده است. با توجه به محدودیت شدید آن حضرت و مراقبت ویژه نظامیان حکومت، اهمیت این آمار روشن می شود و این، غیر از کسانی است که در شهرهای مختلف اسلامی با پیک و نامه و یا به صورت شفاهی از آن بزرگوار استفاده برده اند.

فضل ابن شاذان از خواص یاران امام عسکری علیه السلام

ابوعمرو عثمان بن سعید عمروی

ابن بابویه قمی (صدوق اول)

احمد ابن اسحاق

احمد ابن ادریس

قم در عصر امام

یاران امام در خطّه نیشابور

امام حسن عسکری علیه السلام در آینه ی شعر و ادب

گویا واقعه ای رخ داده است که بادها این گونه پریشانند که رودها این قدر بی تابانه می خروشند، که ابرها ناله کنان می گریند که زمین این قدر احساس غریبی می کند!

گویا واقعه ای رخ داده است که صدای بی تابی و ضجه فرشتگان، در آسمان ها پیچیده، که اندوه و غم، بر در و دیوارها سایه انداخته، که سامرا سر در گریبان حزن فرو برده!

شاید مصیبتی بزرگ، دامن گیر خاک شده است. آه، ای یازدهمین ستاره درخشان عشق! روشنای حضورت را از آسمان سامرا مگیر؛ تاریکی، افق های پس از تو را تاب نمی آورد.

سایه مهربانی ات را از سر دنیا نگیر؛ دست های یتیمی خاک، تا ابد به جست وجوی وجود بهارانه ات، در به در خواهد شد.

اگرچه سخت می گذرد برایت، اگرچه لحظه هایت سرخند و دلگیر، اگرچه دورت حصاری کشیدند تا فاصله ای باشد بین تو و دنیا، اگرچه دست های «معتمد»ها، تو را پنهان کردند از چشم ها؛ تنها از ترس حقیقت محضی که از خانه تو برخواهد خاست تا عدالت را در زمین فراگیر کند، کسی که پاره تن تو بود و وارث بعد از تو! سایه ات را از سرِ زمین مگیر!

از مدینه تا سامرّا

شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

شکوفه های اشک

کتابشناسی امام حسن عسکری علیه السلام

کتاب شناسی امام عسکری علیه السلام

موسوعة الامام العسکری علیه السلام

فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام

پژوهشی پیرامون تفسیر امام عسکری علیه السلام

نگاهی به کتاب «حیاه الامام العسکری علیه السلام »و پاسخ مولف

لینک های مرتبط

دانشنامه امام حسن عسکری علیه السلام

حوزه


فرم در حال بارگذاری ...

تلاوت مجلسی آیات43-51سوره اسراءتوسط کریم منصوری

نوشته شده توسطرحیمی 4ام آذر, 1396

اسراء ؛ و نام دیگرش «بنی اسرائیل»1 هفدهمین سوره قرآن است که مکی و 111 آیه دارد.

در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده:

«هر کس این سوره را بخواند و هنگام خواندن آیه ای که درباره پدر و مادر است(و قضی ربک الا تعبدوا و…) دچار رقّت قلب شود در بهشت اجری به او داده می شود که برابر 2400 پیمانه و هر پیمانه ای از تمام نعمت های دنیا بهتر است.»

درادامه تلاوت مجلسی آیات43-51سوره اسراء توسط کریم منصوری قابل دریافت است.

 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرًا
او [پاك و] منزه است و از آنچه مى‏ گويند بسى والاتر است (۴۳)

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا
آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مى‏ گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏ گويد ولى شما تسبيح آنها را درنمى‏ يابيد به راستى كه او همواره بردبار [و] آمرزنده است (۴۴)

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا
و چون قرآن بخوانى ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده‏ اى پوشيده قرار مى‏ دهيم (۴۵)

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا
و بر دلهايشان پوششها مى ‏نهيم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار مى‏ دهيم] و چون در قرآن پروردگار خود را به يگانگى ياد كنى با نفرت پشت مى كنند (۴۶)

نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ وَإِذْ هُمْ نَجْوَى إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا
هنگامى كه به سوى تو گوش فرا مى دارند ما بهتر مى‏ دانيم به چه [منظور] گوش مى‏ دهند و [نيز] آنگاه كه به نجوا مى ‏پردازند وقتى كه ستمگران گويند جز مردى افسون‏شده را پيروى نمى ‏كنيد (۴۷)

انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثَالَ فَضَلُّوا فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا
ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند در نتيجه راه به جايى نمى‏ توانند ببرند (۴۸)

وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا
و گفتند آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى ‏شويم (۴۹)

قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا
بگو سنگ باشيد يا آهن (۵۰)

أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا
يا آفريده‏ اى از آنچه در خاطر شما بزرگ مى ‏نمايد [باز هم برانگيخته خواهيد شد] پس خواهند گفت چه كسى ما را بازمى‏ گرداند بگو همان كس كه نخستين بار شما را پديد آورد [باز] سرهاى خود را به طرف تو تكان مى‏ دهند و مى‏ گويندآن كى خواهد بود بگو شايد كه نزديك باشد (۵۱)

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: دهسنگی [عضو] 
5 stars

سلام ممنون از مطلبتون
منتظر نگاهتون هستیم
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)

1396/09/04 @ 13:46
نظر از: ماهان گستر طاها [بازدید کننده]
ماهان گستر طاها

سلام
با تشکر از وبلاگ خوبتون
لطفا از مطالب ماهان اس ام اس ديدن کنيد
http://www.mahansms.com

1396/09/04 @ 11:10


فرم در حال بارگذاری ...

فرزندم! اگر دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان...

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آذر, 1396

 

به‌مناسبت سالروز رحلت آیت‌الله قاضی قدس‌سره

در مجلس اول ملاقات مرحوم علامه طباطبایی با استاد اخلاقی خود مرحوم آقا سید علی قاضی، مرحوم قاضی به ایشان فرمود:

فرزندم! اگر دنیا می‌خواهی نماز شب بخوان، اگر آخرت هم می‌خواهی نماز شب بخوان.

در روایت هم آمده است:

«هر کس نماز شب بخواند و در روز بگوید که گرسنه هستم یا غذا و روزی ندارم، او را تکذیب کنید».١

در محضر بهجت، ج۲، ص۳۵۳
١.ر.ک: من‌لایحضره‌الفقیه، ج۱، ص۴۷۴؛ وسائل‌الشیعة، ج۸، ص۱۵۸؛ بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۵۴؛ محاسن، ج۱، ص۵۳.
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از:  
4 stars

عالی،عزیز از وبلاگ ما هم دیدن بفرماییدhttp://esmatiye-semnan.kowsarblog.ir/

1396/09/03 @ 12:11


فرم در حال بارگذاری ...

لزوم هجرت به بلاد اهل ایمان

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آذر, 1396
 
به‌مناسبت سالروز هجرت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

ممکن است کسی در بلاد کفر سکونت داشته باشد، ولی ایمان و اعتقادش برخلاف حکومت‌های بی‌دین و یا بی‌عقل و یا بی‌دین و بی‌عقل باشد؛ و بااین‌حال منتظر فرج باشد.

ولی اگر کسی بخواهد عبادت کند و به خدا ایمان داشته باشد یا ایمانش محفوظ بماند، و این امر متوقف بر نقل مکان و نقل سکنی از آن بلاد به بلاد اهل ایمان باشد، و منتقل‌شدن از آنجا برای او ممکن باشد، باید برای حفظ دین و ایمان خود و اهل‌بیت خود، به بلاد اهل ایمان مهاجرت کند؛ وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده و مقصر خواهد بود.

در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۲۰


فرم در حال بارگذاری ...

معجزه انقلاب اسلامی

نوشته شده توسطرحیمی 2ام آذر, 1396

 

رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان:

شکست دادن آمریکا در منطقه از معجزات انقلاب اسلامی است

عده‌ای بلندگوی دشمن شده‌اند و آیه یأس می‌خوانند

به چشم خودمان مشاهده کردیم که می‌توانیم

در منطقه، جمهوری اسلامی یعنی همین شما جوانان توانستید آمریکای مستکبر را به زانو دربیاورد و شکست دهید.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور، بسیج را پدیده ای کم نظیر، گره گشا و از افتخارات امام راحل(ره) خواندند و با تأکید بر گسترش روحیه بسیجی به معنای «انگیزه و شوق و تلاش برای تحقق اهداف انقلاب و سربلندی و پیشرفت ایران»، افزودند: دشمن خصومت خود را از هر طرف تشدید کرده تا مقاومت برخاسته از تفکر انقلابی و اسلامی را در منطقه نابود کند اما جوانان و مردان مؤمن و پراستقامت، با دفع غده سرطانی تکفیری داعش، دشمنان را به زانو در آوردند و مفهوم ما می‌توانیم را بار دیگر برای همه اثبات کردند.

رهبر انقلاب اسلامی بسیج را به معنای گردآوری و استفاده از ظرفیت آحاد مردم و نیروی انسانی فعال، مجاهد و مبتکر خواندند و با تأکید بر اینکه اگر انقلاب اسلامی، بسیج را نداشت، با نقیصه و خلأ بزرگی مواجه بود، افزودند: سازمان مقاومت بسیج به عنوان یک مجموعه کارآمد، نمادی از بسیج عمومی مردمی است که وظایف حساس و مهمی برعهده دارد.

...

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به «سخن نو» انقلاب اسلامی برای بشریت گفتند: سخن نو انقلاب اسلامی این بود که جوامع انسانی می‌توانند به پیشرفت‌های مادی و علمی دست یابند و همزمان رضایت پروردگار را کسب و ارزشهای الهی را حفظ کنند.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: تحقق چنین جامعه ای و دستیابی به پیشرفتهای مادی و اهداف والای معنوی، نیازمند بایدها و نبایدهایی است که «بی عدالتی، استبداد، فاصله طبقاتی و فساد عملی و فکری و غرق شدن در شهوات» از نبایدها و «اخلاص، احساس وظیفه، تلاش و مجاهدت، کار، و جلب رضایت خدا» از بایدها، است.

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: آن ساختار و قالبی که توانست مجموعه بایدها و نبایدها را در خود جمع کند، نظام جمهوری اسلامی بود.
ایشان گفتند: جمهوری اسلامی، با کمک و هدایت پروردگار و با بیداری و هوشیاری امام راحل و مجاهدت ملت توانست اسلام مورد آرزوی مسلمانان را در قالب یک نظام سیاسی محقق کندو پایه اولیه را بنا نهد.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: البته این نظام سیاسی تا رسیدن به اهداف والای خود فاصله زیادی دارد ولی دستیابی به این اهداف با در صحنه بودن و تکیه بر نیروی انسانی مصمم و بااراده امکان پذیر است.

ایشان تأکید کردند: اگر آحاد نیروی انسانی، حرکت، هدف و شیوه بسیج را مبنای تلاش و فعالیت خود در میدانهای مختلف، قرار دهند، در واقع همه آحاد کشور بسیجی هستند.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: وظیفه اصلی نیروی مقاومت بسیج این است که با هماهنگ سازی ظرفیت ها، اراده ها و ابتکارهای مردم بویژه جوانان، برای رسیدن به اهداف والای جمهوری اسلامی، هم افزایی ایجاد کند تا شاهد یک حرکت سازندگی و تولید و پیشرفت از جانب میلیونها نفر از آحاد مردم، در بخشهای مختلف باشیم.

رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به ادامه بی‌وقفه توطئه های دشمنان، از کسانی که از بازگو شدن و تکرار عنوان دشمن ناراحت می شوند، انتقاد کردند و افزودند: این افراد غافل متوجه نیستند که اگر دشمن مجال بیابد در وارد کردن ضربه هیچ تأملی نخواهد کرد، بنابراین بر اساس یک اصل عقلانی و جاودانه نباید عملی، سخنی و یا حالتی از خود نشان داد که دشمن را به توهم ضعف در صفوف ایرانیان بیندازد و او را به ضربه زدن و اعمال خصومت تشویق کند.

حضرت آیت الله خامنه ای با استناد به آیات قرآن کریم، ایستادگی در راه خدا را، هم موجب ثواب اخروی و هم باعث اجر دنیوی یعنی عزت و اقتدار و پیشرفت دانستند و افزودند: جمهوری اسلامی ۳۸ سال است با خصومتهای استکبار و صهیونیزم و ارتجاع درگیر بوده اما امروز صدها و یا شاید هزاران برابر، از اول انقلاب پیشرفته تر و مقتدرتر است و این، معنای پاداش دنیویِ ایستادگی و استقامت است.

رهبر انقلاب اسلامی، تحلیل درست از واقعیات کشور را ضروری خواندند و خاطرنشان کردند: نباید با نگاه به برخی بی اعتقادی و بی اعتنایی ها، انقلاب و نظام اسلامی را ضعیف شده تصور کرد چرا که از اول انقلاب این مسائل وجود داشته است ضمن اینکه حرکت زیبا، شیوا و مبارک جوانان مؤمن، واقعیتی است که از همیشه، درخشان تر است.

ایشان، اثرگذاری نسل جوان و مؤمن کشور در منطقه را با وجود ندیدن و درک نکردن دوران انقلاب و امام و دفاع مقدس، از معجزات انقلاب اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: شما جوانان توانسته اید امریکای مستکبر را به زانو درآورید و شکست دهید.

رهبر انقلاب اسلامی عامل حقیقی نابودی و دفع غده سرطانی داعش را روحیه و احساس بسیجی خواندند و افزودند: دشمنان سعی کردند بوسیله این گروه تکفیری غیرانسانی، حادثه ای را علیه جریان مقاومت بوجود آورند اما جوانان مؤمن، با شوق و انگیزه وارد میدان مجاهدت شدند و دشمن را به زانو درآوردند.

رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از کسانی که با خواندن آیه یأس، ملاحظه و رودربایستی در مقابل قدرتها را تبلیغ می کنند، افزودند: چند توطئه پی در پی امریکا، صهیونیزم و ارتجاع در منطقه با اقتدار جمهوری اسلامی خنثی شد که یکی از آنها نابودی داعش بود، آیا این اثبات «ما می توانیم» نیست؟

حضرت آیت الله خامنه ای، نابودی این گروه تکفیریِ غیرانسانی را با همت جوانان و مردان مؤمن و تلاش کسانی که مقاومت را قبول دارند کاری بسیار بزرگ برشمردند و افزودند: در برخی از کشورهای همسایه نیز باور به توانایی در نابود کردن داعش وجود نداشت اما وقتی به میدان وارد شدند پیروزی را به چشم دیدند و پیام انقلاب اسلامی یعنی ما می توانیم را باور کردند ضمن اینکه انقلاب نیز نشان داد پیامهای بدیع و راهگشای خود را اینگونه و در عرصه عمل به افکار ملتها می رساند.


حضرت آیت الله خامنه ای، روحیه بسیجی یعنی انگیزه و شوق و تلاش را نیاز همه عرصه های علمی، اقتصادی، صنعتی و فرهنگی دانستند و افزودند: میلیونها نفر در سراسر کشور عضو سازمان بسیج نیستند اما بالقوه بسیجی‌اند که باید از این ظرفیت فوق العاده برای انجام دادن کارهای فراوان در عرصه های مختلف استفاده کرد.


ایشان حفظ بسیج را در گرو حفظ خصوصیات معتبر بسیج از جمله «بصیرت» و «دشمن شناسی» دانستند و افزودند: جوانان باید با درک ترفندهای مختلف دشمن در زمینه های فردی، خانوادگی و اجتماعی، این شیوه ها را خنثی کنند.


رهبر انقلاب اسلامی، ناامید کردن جوانان و القای «ما نمی توانیم» را از شیوه های مهم بیگانگان خواندند و افزودند: متأسفانه عده ای در داخل، بلندگوی دشمن شده اند و نمونه های فراوان اثبات عینی توانایی های ملت و نظام را نادیده می گیرند.


حضرت آیت الله خامنه ای، «سرنگون کردن نظام مستبد و وابسته پادشاهی»، «ایجاد عوامل و عناصر پیشرفت و اقتدار نظام اسلامی» و «توانایی نفوذ در افکار و اندیشه های ملتها» را از جمله نمونه های فراوان توانایی ملت ایران برشمردند و افزودند: از این پس نیز به توفیق الهی، انقلاب اسلامی با تکیه بر نسل جوان و مؤمن، حرکت در مسیر تحقق همه اهداف خود را ادامه خواهد داد.


ایشان، تجربه های مکرر و عینی ملت ایران را در عرصه «ما می توانیم» خاطرنشان کردند و افزودند: «ما می توانیم» مفهومی صرفاً اعتقادی نیست بلکه ملت ایران بارها به چشم خود و با همه وجود، آن را مشاهده و درک کرده است.


رهبر انقلاب اسلامی، مجاهدت و ثبات قدم را از واجب ترین و مهمترین لوازم و عوامل پیشرفت خواندند و افزودند: باید درون خودتان، محیط پیرامون و عناصر مرتبط را ثابت قدم نگه دارید تا وعده پیروزی خدا محقق شود.


حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اهداف انقلاب در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، علمی، سیاسی و فرهنگی تأکید کردند: به لطف پروردگار ایران عزیز در آینده ای نه چندان دور به همه این اهداف خواهد رسید و نسل جوان معضلات اقتصادی را حل، پیشرفتهای علمی را مضاعف و مفاهیم و محتوای فرهنگی و قرآنی را در جامعه محقق خواهد کرد.


رهبر انقلاب اسلامی بار دیگر هوشیاری در مقابل دشمنان را توصیه کردند و افزودند: نیروهای مبتکر و مؤمن، برای ترفندها و شیوه های جدید دشمنان آماده باشند و با پیشگیری و پاسخ مناسب، به وظایف خود عمل کنند.


ایشان در پایان سخنانشان گفتند: از خداوند متعال مسألت می‌کنیم ارواح طیبه شهدای عزیز را که در عراق و سوریه مؤمنانه وارد میدان شدند، با اولیاء خود محشور فرماید.


پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه با اشاره به زوال تروریست‌های تکفیری و به حاشیه رانده‌شدن آمریکا در تحولات منطقه و واماندگی رژیم‌های وابسته و مرتجع، گفت: امروز دوست و دشمن خوب می‌دانند که دیگر رژیم صهیونیستی در حد و اندازه یک تهدید معتبر نیست و هر جنگ جدید، به محو این رژیم از جغرافیای سیاسی منجر خواهد شد.


فرمانده سپاه اولویت کنونی بسیج را کمک به مردم برای غلبه بر مشکلات زندگی خواند و افزود: حضور مؤثر در عملیات امداد و نجات برای دستگیری از مردم بحران‌زده و ارتقای امنیت محلات از مهمترین اولویت‌های بسیج است.


همچنین سردار غلامحسین غیب‌پرور رییس سازمان بسیج مستضعفین با بیان گزارشی از برنامه‌ها و رویکردهای این سازمان، گفت: رویش نسل جدید مؤمن و انقلابی همچون حججی‌ها نویدبخش آن است که به برکت انقلاب اسلامی، بسیج به الگویی برای ملت‌های مسلمان و مستضعفان جهان تبدیل شود.


در ابتدای این دیدار نیز چند تن از فعالان و نمایندگان اقشار بسیج به بیان فعالیت‌ها و دیدگاههای خود پرداختند.


آقایان «حسن اسماعیلی- دکترای پزشکی»، «ابوالقاسم طالبی- کارگردان سینما»، «جلیل عرب‌خردمند- جراح مغز و اعصاب»، «مسعود حسن‌زاده- قهرمان جودو»، «علی غفاری- دکترای شیمی»، «سعید صوفی‌زاده- دکترای زراعت» و خانم «مرضیه عزتی‌وظیفه‌خواه- فعال امور زنان و خانواده» بر محورهای زیر تأکید کردند:


پیشنهاد ایجاد شورای عالی سازندگی و الزام دستگاهها به استفاده از ظرفیت بسیج سازندگی
- لزوم توجه ویژه به مناطق محروم مرزی و حمایت از فعالیت گروههای جهادی
- لزوم تقویت فرهنگ بسیجی در عرصه هنر و توجه ویژه هنرمندان بسیجی به مشکلات مردم
- افزایش ظرفیت خدمات پزشکی به مناطق محروم
- تقویت گروههای جهادی در شهرک های صنعتی به منظور فعال سازی واحدهای غیرفعال
- برنامه‌ریزی برای افزایش عملکرد در محصولات راهبردیِ کشاورزی با حضور جهادی مهندسان بسیجی وآموزش کشاورزان

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(1)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از:  
5 stars

عالی

1396/09/03 @ 12:12
نظر از: مدیریت استان مازندران [عضو] 
3 stars

با سلام وتشکر بابت مطلب خوبتان
خوشحال میشویم از وبلاگ ما دیدن فرمائید.

1396/09/02 @ 08:31


فرم در حال بارگذاری ...