سخنان حماسی فرزند شهید زاده اکبر/ گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

شهید علی زاده اکبر
تاریخ تولد : 1355/03/04
محل تولد : کاشمر- خراسان رضوی
تاریخ شهادت : 1392/05/28
محل شهادت : حلب – سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند

محل مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده سید حمزه علیه السلام کاشمر

برنامه انتقام سخت شبکه افق که به شهادت سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اختصاص داشت، مصاحبه‎‌ای با پسر شهید مدافع حرم زاده اکبر پخش کرد.

فرزند شهید زاده اکبر با سخنانی حماسی از ادامه راه پدرش صحبت کرد.

 
 
روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم علی زاده اکبر +تصاویر

« آیا در زمان حیات شهید خود به این نکته توجه داشتید که آنها از اولیاء الهی به شمار می‌روند؟

شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی، شهید شده باشد همانند این است که جلوی در حرم امام حسین (علیه السلام) شهید شده است؛ چراکه اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت علیهم السلام نبود.» این سخنان نقل قولی است از فرمایشات حضرت آیت الله خامنه‌ای است در جمع خانواده‌های شهدای مدافع حرم که به تنهایی گویای منزلتی است که می‌توان برای این شهدا تصور کرد. امروز پای صحبت های همسر شهید برای مخاطبان نشسته ایم. و ایشان گذری کوتاه از زندگی شان برای ما داشته اند.

 

...

همسر شهید روایت می‌کند: من و علی قبل از ازدواج هیچ گونه آشنایی با هم نداشتیم و جالب است که واسطه وصلت بین ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنیاد شهید همکاری می‌کرد و از طریق کارمند بنیاد به خانواده ما معرفی شد. وقتی که به خواستگاری آمدند، همان ایام مادرم در خواب دیده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند. مادر خواب را این طور تعبیر کرده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهید بشود. همان روزها یکی از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ایشان تعبیر کردیم. مراسم عقد و عروسی ما خیلی ساده برگذارشد. حتی ماشین عروس را خودشان تزییین کردند. اصلا جهیزیه زیادی دوست نداشتند و کاملا با تجملات مخالف بود.

به هرحال ازدواج‌مان صورت گرفت و چندین سال بعد که همسرم به شهادت رسید، فهمیدم کبوتری که پر کشید علی بوده و آن که مانده است فرزندمان مهدی است که از نظر خصوصیات اخلاقی خیلی شبیه پدرش است. علی‌آقا مرد زحمتکشی بود و چون سختی‌هایی را در زندگی‌اش تحمل کرده بود، نسبت به رفع مشکلات دیگران خیلی حساس بود. من از اینکه می‌دیدم همسرم به فکر دیگران است و سعی می‌کند لقمه حلال به خانه بیاورد خوشحال بودم.

 

مهدی خیلی شبیه همسرم است. علی به مسجد و شرکت در هیئت‌ها علاقه زیادی داشت و مهدی هم درست مثل اوست. پسرم متولد ۱۳۸۲ است و هنگام شهادت پدرش تنها ۱۰ سال داشت، اما خوب همه چیز را درک می‌کرد و متن زیبایی هم در تشییع پدرش قرائت کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت. ما سعی می‌کنیم تا آنجا که می‌توانیم پسرم مهدی و دخترم فاطمه را طبق وصیت پدرشان ولایتمدار بار بیاوریم. خوشبختانه مهدی خیلی شبیه پدرش است و حالا که دارم با شما حرف می‌زنم برای ادای نماز به مسجد رفته است.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

ایشان به شهید علی عاصمی که از شهدای شهرمان کاشمر است علاقه زیادی داشت. شهید عاصمی در گردان تخریب بودند و اکنون مزارشان در گلزار شهدای کاشمر و همچنین آرامگاه شهید مدرس قرار دارد، یعنی درست در جایی که اکنون پیکر همسرم را در آنجا دفن کرده‌ایم. علی در هنگام حیات بارها به زیارت قبر شهید عاصمی رفته بود . علی آقا حافظ چند جز قران بود.  مهمان نواز ساده زیست و با اخلاص  پر تلاش بود. همچنین باهوش و زرنگ  که من بعداز شهادتشان فهمیدم که یک تخریپچی نمونه در کشور بوده. اما همیشه خودش را یک درجه پایین تر حساب میکرد. علی آقا به امام رضا (ع) ارادت خاصی داشتند وتا جایی که امکان داشت سعی میکردند هفته ای یکبار به زیارت بروند. آخرین باری که رفتیم به همرزمانشان و دوستانشان گفتند من از امام رضا شهادت را خواستم.

یک مرتبه من به  داخل شهر رفتم.‌ یکی از دوستانم را دیدم. خیلی خوشحال شدم. شماره من را گرفتند وگفتند: به منزلتان زنگ میزنم وقتی تماس گرفت، همسرم هم منزل بود. گفت : همسرم منتقل شده است نیشابور و همسرم سرهنگ نیروی انتظامی هست. الان من هم خانم سرهنگ هستم و می خندید. دوستم پرسید شغل همسر تو چی هست؟ با افتخار گفتم : همسرم پاسدار است. گفت : درجه اش چیه. همان موقع علی آقا فهمید که دوستم چه میگوید گفت : بگو همسر من مثل همسر شما درجه ی بالایی ندارد. و چند وقت بعد به بالاترین درجه رسید.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

همسرم علی زاده‌اکبر ۲۸ مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید. من از روز اول می‌دانستم با کسی ازدواج کرده‌ام که عشق به شهادت دارد و در این مسیر از چیزی نمی‌ترسد. بنابراین خودم را آماده چنین روزهایی می‌کردم. البته مهم‌ترین عامل در آرامش من حرف‌ها و رفتارهای خود علی بود که سعی می‌کرد ما را آماده شهادتش کند. بار اول که رفت ۴۵ روز آنجا بود. وقتی که آمد و خواست دوباره برود، ابراز نگرانی و دلتنگی کردم اما علی حرفی زد که آرام شدم. او گفت فکر می‌کنی اگر خانه بمانم امکان ندارد بمیرم؟ مثلاً سقف روی سرم بریزد و از دنیا بروم؟ آن زمان ما تازه خانه‌جدیدمان را ساخته بودیم. من نشستم با خودم فکر کردم به هرحال مرگ در همه حال به سراغ آدم می‌آید. حالا که او خودش مسیرش را انتخاب کرده و می‌خواهد از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند، فردای قیامت چه جوابی دارم که به اهل بیت بدهم.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

اسم مستعار علی آقا در سوریه جلال بود که نام پدرشان را برای خودش انتخاب کرده بود. دفعه ی اولی که رفته و برگشته بود می گفت : یک خانم خبرنگاری بود از من عکس های زیادی گرفت و گفت: جلال بیا مصاحبه کن عکستان را بگیرم. تو بعدا عکس های من را ببینید. قبل از اینکه مرتبه ی دوم به ماموریت سوریه برود خیلی مایل بود که ما را هم با خودش برای زیارت حصرت زینب ببرد. گفت : حتی اگر نتوانم شما را ببرم. بعد از شهادتم حتما شما را میبرند و همین اتفاق هم افتاد.

مرتبه ی اولی که به به سوریه رفته بود به علت اینکه کارش زیاد بود، به زیارت نتوانسته بود برود و خیلی ناراحت بود، اما مرتبه ی دوم اول می خواست به زیارت برود. دلم شکست، خیلی دوست داشتم همراهش بروم. گفتم : آقا حالا که پیش بی بی زینب رفتید برای اینکه صبرم شبیه خودشان شود زیاد دعا کنید. وقتی به زیارت می رود، دوستانش می گفتند گریه کرده و گفته این مرتبه شهادتم را از خانم خواستم.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

دفعه ی آخری که رفت همه چیز فرق میکرد بی تابی های فاطمه و  مهدی لحظه خداحافظی با پدر قابل تحمل نبود. مادرشهید ساکن کاشمر هستند و ما نیشابور سکونت داریم. گفتند : چه خوبه امروز بریم کاشمر واز همه خداحافظی کنم. موقع رفتن به نیشابور دربین راه یک جا تفریحی برای استراحت نگه داشتند .  یک هندوانه از ماشین برداشتند و رفتیم نشستیم شروع کردیم به خوردن آنجایی که نشسته بودیم جای سرسبز و جوی آب و درخت داشت. وقتیکه هندوانه را خوردیم همان کنار یک درخت بیابانی بود گفتند: این درخت میوه هایش خوشمزه است. رفتند بالای درخت که از میوه بکنند من نا خوداگاه به یاد بهشت افتادم. چون آنجا جوی آب و سر سبزی ودرخت بود . پیش خودم گفتم: چقدر علی آقا به فکرماست. هنوز این میوه تمام ‌نشده رفتند از بالای آن درخت هم میوه برای ما بیاورند. موقع برگشت به شهرمان دوباره من نا خوداگاه یاد بهشت افتادم. گویی بهشت را احساس میکردم.

آخرین باری که زنگ زد اول بچه ها صحبت کردند . پسرم به پدرش گفت: بابا خواب دیدم شهید شدی وپدرش گفت: انشالله خیره.  فاطمه در مورد چادرش با پدرش صحبت کرد وگفت: بابایی مامانی برام چادر ودمپایی خریده . منم گفتم: علی اقا نگرانم مواظب خودتون باشید خیلی با آرامش میخندید ومیگفت : خانم اینجا الان امنه نگران نباش.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

قبل از شهادت همسرم مدام در عالم خواب چیزهایی میدیدم که نمیدانستم که یک اتفاقی برای خودم در راه است. اول یک مزار خالی درعالم خواب به من نشان دادند. که آماده بود و من خم شده بودم و داخل آن قبر را نگاه می کردم. صبح با خودم مدام کلنجار می رفتم که خدایا این قبر چه عالمی هست که کنار امامزاده سید حمزه می خواهند به خاک بسپارند. بعد از یک مدت کوتاهی فهمیدم که این مزار همسرم است. وقتی خبر شهادت را به من دادند خیلی بی تابی می کردم اما وقتی به هیات رزمندگان شهرمان رفتیم همه ریختند روی پیکر و گریه می کردند اما من آرام و بی سر و صدا ایستاده بودم و گریه نمی کردم. پیش خودم می گفتم چرا من اینطور شدم. چرا گریه نمی کنم. که یادم آمد این همه آرامش را خود شهید به من داده است.

فاطمه زمانی که یک سال از شهادت پدرش گذشته بود خواب زیاد میدید یک روز گفت : مامان دیشب خواب دیدم که از بازو بابا خون می آمد. چفیه دور گردن پدرم بود باز کردم و به دستشان بستم.  با خودم گفتم : خدایا تعبیر خواب این بچه چی هست. پدر شوهرم زنگ زدند منزلمان وگفتند: امشب منزل ما بیاید. که برای مصاحبه می خواهند بیایند. بعد همان شب فاطمه این خواب را گفت . عمویش گفتند : خواب فاطمه راست است. دستان برادرم مثل حضرت ابولفضل قطع بود. و ما یکسال می شد که از این نحوه ی شهادت همسرم خبر نداشتیم.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر

 او رفت و من را با دو فرزند کوچک تنها گذاشت. مهدی هنگام شهادت پدر ۱۰ سال و فاطمه تنها چهار سال داشت، پسرم شرایط را درک می‌کرد و خیلی بی‌قراری و ناراحتی نشان نمی‌داد ولی فاطمه برای مدتی بی‌قرار بابا بود و روزهای سختی را پشت سرگذاشتم. به نظر من دنیا محل آسایش نیست و جایی است که دائماً در آن مورد امتحان قرار می‌گیریم. علی با گذشتن از تعلقاتش و رفتن به جهاد در امتحانش پیروز شد و من به عنوان یک همسر شهید باید صبر و استقامت داشته باشم تا از امتحان خودم سربلند بیرون بیایم. همیشه این حرف علی در گوشم می‌پیچد که گفته بود فرزندانم را ولایتمدار تربیت کنید و تا آنجا که بتوانم سعی می‌کنم همین کار را انجام دهم. اکنون پسرم مهدی پا جای پای پدرش گذاشته و همان طور که قبلاً هم گفتم با حضور در جلسات دعا و هیئت‌های مذهبی چیزی از پدر کم ندارد. کشور و نظام ما همیشه نیاز به فداکاری و ایثار داشته و این ایثار نسل به نسل از پدر به پسر منتقل می‌شود. روزی پدر شوهرم در جبهه‌های جنگ حاضر شده بود و امروز علی برای جنگ با سلفی‌ها به شهادت رسید و فردا هم مهدی باید راه پدرش را دنبال کند.

روایت خواندنی از زندگی شهید مدافع حرم حرم علی زاده اکبر +تصاویر




فرم در حال بارگذاری ...

فهمیده ام این میخ چرا کج شده این قدر

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

 

 

انگار که چشمان تو را خواب گرفته

کاشانه ی ما را غم سیلاب گرفته
 

نزدیک سه ماه است نخوابیده ای اما

حالا چه شده چشم تو را خواب گرفته

 
اصرار ندارم که تو را سیر ببینم

نزدیک سه ماه است که مهتاب گرفته

 
برخیز گریبان زده ام چاک بدوزش

بی حالی تو از علی آداب گرفته
 

این دفعه چندم شده از صبح که زینب

پیراهن گُلدار تو را آب گرفته
 

وا کن گره ی روسری اَت را ولی آرام

این مقنعه را لخته ی خوناب گرفته
 

تا که سر تو خورد به دیوار شکستم

بعد از تو نفس از جگرم تاب گرفته
 

ای گونه ترک خورده دو ماه است رُخت را

یک پنجه و انگشتر آن قاب گرفته
 

فهمیده ام این میخ چرا کج شده این قدر

پهلوی تو بد جور به قلاب گرفته

حسن لطفی

 


فرم در حال بارگذاری ...

مداحی محمدرضاطاهری؛ سرتو بالا بگیر، ای پهلوونم

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

فاطمیه98
محمدرضاطاهری؛

سرتو بالا بگیر، ای پهلوونم

دانلود صوت

السلام علی عطیة الکبریا
حبیبة المصطفی، شریکة المرتضی

شرف انوار نشعتین، سبب ایجاد عالمین
خلق منها نورالحسن، خلق منها نورالحسین

صدیقة الکبری، فاطمة الزهرا
انسیة الحوراء، فاطمة الزهرا

سرتو بالا بگیر، ای اولین مظلوم
سرتو بالا بگیر، غصه نخور، ای مرد تنها

سرتو بالا بگیر، ای پهلوونم پیش زهرا
سرتو بالا بگیر، ای پهلونم پیش زهرا

چقدر سخته ببینم که کسی دور و ورت نیست
چقدر سخته برای زهرا، که هیچ‌کس یاورت نیست

تو دل آتیش می‌رم، دفع خطر می‌کنم
برا دفاع از ولی، سینه سپر می‌کنم

روحی لروحک الفداه، یا ابالحسن
نفسی لنفسک الفداه، یا اباالحسن


فرم در حال بارگذاری ...

جز در خانه تو، هیچ دری را نزنم

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

فاطمیه 98

حاج احمد چینی؛جز در خانه تو، هیچ دری را نزنم

احمد چینی پیرغلام اهل‌بیت علیهم السلام در دومین شب از مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در فاطمیه دوم هیأت ریحانةالحسین سلام الله علیها به پیش‌منبرخوانی پرداخت.
 دومین شب از مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در فاطمیه دوم هیأت ریحانةالحسین سلام الله علیها با پیش‌منبرخوانی احمد چینی، سخنرانی حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی و مدیحه سرایی سیدمجید بنی‌فاطمه شنبه ۵ بهمن‌ماه برگزار شد.

براساس این گزارش، احمد چینی، پیرغلام اهل‌بیت علیهم السلام در این مراسم ابتدا به نوحه‌خوانی برای امام‌زمان(عج) پرداخت که شعر آن به شرح زیر است:

دانلود صوت

سال‌ها سوخته‌ام تا شررم گردانی
جگرم خون شده تا خون‌جگرم گردانی

تو که از حال دل سوخته‌ام باخبری
کرمی کن که زخود بی‌خبرم گردانی

عمر من بود شب تاری و بگذشت به خواب
بلکه بیدار به وقت سحرم گردانی

توسن نفس، مرا برده به صحرای عدم
چه شود در حرم خویش، برم گردانی

زنده‌ام کرده‌ای از یک نگهت باز بکُش
به خدا گر بکشُی زنده‌ترم گردانی

جز در خانه تو، هیچ دری را نزنم
گر چه چون باد صبا در به درم گردانی

...

او در ادامه شعری از سروده‌های غلامرضا سازگار منتشر شده در کتاب «نخل میثم» را برای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها خواند که متن آن به شرح زیر است:

ای کتاب ثنای تو قرآن
وی ثنا گسترت خدای جهان

حسن یزدان ز چهرت پیدا
سرّ هستی به سینه‌ات پنهان

بارش رحمت تو بی‌آغاز
دفتر مِدحت تو بی‌پایان

خادم کوی فضّه‌ات، حوری
عاشق روی قنبرت، غِلمان

دل شیر خدا ز تو روشن
جان ختن رسل تو را قربان

بذل یک نان تو، کند نازل
سوره هل اتی علی الانسان

کیستی، ای تجلّی توحید
کیستی، ای حقیقت ایمان

کیستی، ای محبتت، جنّت
کیستی ای عداوتت، نیران

کیستی تو که در هجوم ستم
آمدی یاور امام زمان

برتر از درک و دانش همه‌ای
چه بخوانم ترا که فاطمه‌ای

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

شهادت حضرت زهرا سلام الله تسلیت باد
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/

1398/11/08 @ 10:52


فرم در حال بارگذاری ...

می نویسم زهرا همه میگن مادر

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

جواد مقدم؛

می نویسم زهرا همه میگن مادر

 

دانلود فیلم


فرم در حال بارگذاری ...

مگه یادم میره

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

سعید حدادیان

روضه شهادت حضرت زهرا

مگه یادم میره

 

دانلود صوت

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

پای شهید حاج قاسم سلیمانی بایست!

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

حجت الاسلام پناهیان:

 

پای شهید حاج قاسم سلیمانی بایست!

 

چرا به تشییع‌جنازۀ او رفتی؟

به این تشییع ادامه بده!

این یک فرصت طلایی است.

دانلود فیلم


فرم در حال بارگذاری ...

اشک‌های رهبرانقلاب در فراق حاج قاسم در مراسم امشب

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398


فرم در حال بارگذاری ...

ماجرای عربی که با درک یک آیه قرآن جان داد

نوشته شده توسطرحیمی 7ام بهمن, 1398

 

حجت‌الاسلام علوی تهرانی گفت:

چه می‌شود که یک عرب با تأمل در یک آیه قرآن از دنیا می‌رود

اما ما قرآن را نمی‌فهمیم؟

این عرب حتی قرآن نداشت تا باقی آیات آن را بخواند.

حافظ قرآن هم نبود.

با لحن هم نمی‌خواند اما آن را درک کرد.

دومین شب از مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در فاطمیه دوم هیأت ریحانةالحسین سلام الله علیها با پیش‌منبرخوانی احمد چینی، سخنرانی حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی و مدیحه سرایی سیدمجید بنی‌فاطمه شب‌گذشته شنبه ۵ بهمن‌ماه برگزار شد.

حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی در این مراسم طی سخنرانی با موضوع عمل به قرآن کریم در زندگی اظهارداشت:

اگر بنا باشد، قرآن کتاب زندگی ما باشد نباید، صرفاً با آن استخاره بگیریم، یا به خانه یا مغازه نو رفتیم، ابتدا قرآن با خود ببریم یا تنها در مراسم ختم سوره الرحمن بخوانیم و یا در مراسم عقد که دلیلش هم مشخص نیست، عروس و داماد به سوره یوسف نگاه کنند، زیرا این استفاده از قرآن نیست. این عمل مانند آن است که ماشین بنز داشته باشیم اما در آن، آکواریوم ماهی ایجاد کنیم.

...

وی با بیان اینکه برخی دلیل عدم استفاده از قرآن را زبان عربی آن می‌دانند، در حالی که اگر درست بود، باید اعراب پیش از ما و بهتر از ما، آن را اجرا می‌کردند، گفت: در ادبیات، فردی به نام عبدالملک ابن قریب الأصمعی وجود دارد که شاعر، ادیب و سیاح است و به نقاط مختلف سفر می‌کرد تا لغات را بشناسد. او در دوران صفویه زندگی می‌کرد و با دربار بنی‌العباس نیز ارتباط داشت.

علوی تهرانی ادامه داد: در کتاب تفسیر کشاف نوشته محمد زمخشری ذیل سوره ذاریات این داستان از الأصمعی ذکر شده است که او نقل می‌کند: در سفرهایم به شهر بصره رسیدم، بعد از اقامه نماز، عربی نزد من آمد و از قبیله‌ام سوال کرد و پاسخ دادم. او گفت از کجا می‌آیی؟ گفتم از جایی که کلام خداوند رحمان،(یعنی مدینه) خوانده می‌شود. او گفت: بخش‌هایی از آن کلمات را بخوان که من سوره ذاریات را خواندم تا به آیه ۲۲ رسیدم که داریم: « وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُون؛ و روزی شما با همه وعده‌ها که به شما می‌دهند در آسمان است.» فرد عرب بعد از این آیه گفت، کافی است.

این سخنران مذهبی افزود: آن فرد عرب از شتر خود پیاده شد، شترش را کشت و میان مردم تقسیم کرد و تیروکمان شکار خود را هم شکست و رفت. الأصمعی می‌گوید: با هارون الرشید چندسال بعد در حال طواف خانه بودم که فردی برروی دوش من زد، برگشتم دیدم همان فرد عرب است اما چهره زرد رنگی دارد و نحیف و لاغر شده است. فهمیدم او عشق خود را پیدا کرده است و حالی عرفانی دارد. فرد عرب از من خواست دوباره آن آیات را بخوانم و مجدد به همان آیه رسیدم و او با صدای بلند ۳ مرتبه فریاد زد، ما که وعده خدا را به‌خوبی یافتیم.

وی گفت: آن عرب سوال کرد این کلمات بعد هم دارد و ادامه آیات را خواندم که داریم: «فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُون؛ پس به خدای آسمان و زمین قسم که این (وعده و رزق مقدّر) به مانند تکلّمی که با یکدیگر می‌‌کنید، حقّ و حقیقت است.» بعد از این آیه فرد عرب برآشفت و گفت: «چه کسی خدا را به غضب آورده است که خدا قسم می‌خورد. مگر او را تصدیق نکردید که وادار به قسم خوردن شد» و سه مرتبه این سوال را تکرار کرد و از دنیا رفت.

علوی تهرانی افزود: چه می‌شود که این عرب با تأمل در این یک آیه از دنیا می‌رود اما ما قرآن را نمی‌فهمیم؟ این عرب حتی قرآن نداشت تا باقی آیات این سوره را در مدت ندیدن الأصمعی بخواند، حافظ قرآن هم نبود یا مانند عبدالباسط قرآن را با لحن هم نمی‌خواند اما آن را درک کرد و یک آیه قرآن او را تغییر داد.

این سخنران مذهبی با بیان اینکه ما به دو دلیل قرآن را نمی‌فهمیم، تصریح کرد:

شناسنامه قرآن در آیات ابتدایی سوره بقره آمده است که داریم این کتاب برای هدایت بشر آمده است اما چرا هدایت آن را نمی‌پذیریم؟

در این سوره خدا می‌فرماید کسانی که اهل ایمان باشند از هدایت قرآن بهره خواهند برد.

منبع: فارس


فرم در حال بارگذاری ...

برادر، جز در هنگام نیازمندی شناخته نمی‌شود.

نوشته شده توسطرحیمی 6ام بهمن, 1398

 

امام صادق علیه السلام:

 

 برادر، جز در هنگام نیازمندی شناخته نمی‌شود.

 

بحار؛ 75:229


فرم در حال بارگذاری ...