کاروانی در راه

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

      اين روز ها مصادف با حرکت کاروان امام حسين علیه السلام به سوي نينواست.

كاروانى به تعداد كوچك و به مقدار بزرگ؛ آرام آرام به پهن دشتى نزديك مى گرددكه ريگهاى تفتيده اش آماده فرود ميهمانى مى شودكه ميزبانانى خيانت پيشه او را به آبهاى روان با باغهاى سرسبز، ميوه هاى رسيده و اسلحه هاى آماده براى يارى، دعوت نموده اند.

     اى كاش قلم هايشان مى شكست!

آنان در يك چرخش صد و هشتاد درجه اى انديشه اى شيطانى در سر پرورانده و آماده ارتكاب جرمى سهمگين شدند كه خون در رگها خشكيد، قلبهاى گرم و پرطپش يخ زد، اندوه بر سينه ها كوه شد و دستها و پاها از تلاش بازماندند!!

     كاروان، بيابان را در مسير خودطى مى كند تا به«ام القرى » برسد…

     كاروانى است عجيب …

     كاروان بازرگانان نيست و نيز به نظر نمى رسد كه كاروان حاجيان باشد…

در آن كاروان كودكان زيادى هستند…

    كودكانى كه به گلهاى بهارى شباهت دارند..


...

    كاروان را مردى سرپرستى مى كند كه در چشمان خويش درخشش خورشيد و در پيشانى اش پرتو ماه و در سينه گشاده اش وسعت صحراها را دارد.

     در يك سمت او چهره اى چون ماه شب چهارده مى درخشد…

    جوانى سى ساله و يا بيشتر كه «ابوالفضل» يا «قمر بنى هاشم »خوانده مى شود… همواره به برادرش با چشم ادب مى نگرد… او را با جمله «يا سيدى !» خطاب مى كند.

     و پشت سر او جوانى است كه شباهت عجيبى از لحاظ صورت و سيرت و سخن ، به پيامبر دارد… او «على » است … «علىّ اكبر».

     و در كاروان ، هودجهاى فراوانى هستند… بسيار زياد… و كودكان …

     كاروان حركت مى كند و تاريخ ‌نفسهاى خود را در سينه حبس مى نمايد و جملاتى با خشوع طنين مى افكند و با همهمه شتران در مى آميزد:

«وَ لمّا تَوَجَّهَ تِلقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسَى رَبِّى اَنْ يَهْدِيَنِى سَواءَ السَّبيلِ»(1).

  • شاهراه نا امن است،كاش از بيراهه مى رفتى.

     دست تقدير به طور شگفت انگيزى كاروان را حركت مى دهد…

     كاروانى كوچك مى كوشد تا سرنوشت انسانها را رقم بزند.

      جملاتى كه «حسين »مى گويد همچنان در گوشها طنين انداز است. اهدافى بزرگ … روحى بلند در جلال ملكوت. جملاتى كه همراه نسيم صحرا چونان بذر در اعماق زمين پاشيده مى شود… آيا مرگ هدف است؟…

      چگونه زندگى از دل مرگ خارج مى شود؟ و اگر مرگ پايان كار هرموجودى است ، پس چرا ما مسيرى را كه با آن به مرگ دست يابيم ، انتخاب نكنيم؟ آيا مرگ زيبا نيست تا حسين بگويد:

     «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ ادَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلى جيدِ الْفَتاةِ وَما اَوْلَهَنى اِلى اَسْلافى اِشْتِياقَ يَعْقُوبَ اِلى يُوسُفَ».(2)

  • ولى اگر هدف تو مرگ است،پس چرا اين كودكان و بانوان را همراه خود مى برى؟ و اگر افقها تيره و تار است چرا اين جمع ناتوان را همراهى مى نمايى؟
  • خدا خواسته است كه آنان را اسير ببيند…
  • خدا خواسته است كه مرا كشته ببيند… من بزودى تشنه خواهم مرد… بزودى در كنار نهرى از آب كه چون شكم مارها موج مى زند بر خاك خواهم افتاد.
  • حسين چه مى خواهد؟
  • مى خواهد تشنه بميرد.
  • چرا؟
  • اين اراده الهى است!
  • اراده امّت است …

     كاروان به مكّه نزديك مى شود… «ام القرى » سرزمينى بى آب و آبادانى …

     اولين خانه اى كه براى مردم به پا شده است … محل هبوط جبرئيل بر فراز جبل النور… غار حرا محلّ پيوند آسمان و زمين .

     خردسالى محمّد… جوانى اش … آخرين پيامهاى آسمانى در تاريخ …

     شب ، تاريكى خفيف خود را گسترده است … و نورهايى ضعيف مى كوشند تا چون ستارگان پرتوافكنى كنند. تلاش مى كنند تا مانند ستارگان بدرخشند… چراغهاى شهرى سرگردان با خبرهايى كه از دمشق مى رسد، تكان مى خورد. «هرقل »(3) مرده و «هرقل » ديگرى به جاى او نشسته است .

      سه روز از شعبان گذشته است …

    كاروان به مكّه وارد مى شود و در كنار خانه خدا رحل اقامت مى افكند. حسين ناله كنان به زيارت قبر جده اش خديجه كبرى مى رود… فداكاريهاى او را براى محمّد به ياد مى آورد… و او مى خواهد كه همان راه را بپيمايد… مى خواهد راه پيامبر بزرگ را احيا كند.

 مى خواهد راه پيامبر بزرگ را احيا كند.

  • سرورم،چه اراده كرده اى؟

      اى سرورم!

      حسين!

     چه مى خواهى؟!…

      اين جا در حرم خدا نمى مانى؟

  • اينان مرا به حال خود نمى گذارندكه آسوده زندگى كنم …
  • آنان مى خواهند مرا بكشند،گرچه به پرده خانه خدا چنگ زده باشم …
  • آنان از من چيزى بزرگ مى خواهند… آيا ديده اى كه نخل سرفرود آورد و يا كوه خم شود؟
  • هيهات !… هيهات !.
  • چرا عراق ؟…

     آيا جاى ديگرى وجود ندارد؟ عراقى كه پدرت را كشت و با برادرت نيرنگ كرد و منبر را به معاويه تسليم نمود!…

  • و چرا حالا؟ آيا كمى ديگر توقف نمى كنى؟
  • اگر امروز نروم، فردا بايد بروم و اگر فردا نروم ، پس فردا. به خدا قسم هيچ راه فرارى ازمرگ نيست …

     ومن آن روزى راكه در آن كشته مى شوم مى دانم.

     سؤ الاتى زمينى برمى خيزد… علامتهاى استفهام مى جوشد، ولى بسرعت در مقابل جملات آسمانى كه گويا از آن سوى پرده غيب مى آيند،فرو مى پاشند.

     مردم مى نگرند و چيزى جز پرچمهاى اموى نمى بينند… شمشيرهايى كه از آنها نيرنگ مى بارد… و خنجرهاى زهرآگين … ولى او چشمه هايى را مى بيند كه مى جوشند… چشمه هايى و ساقيانى را… او افقهاى دوردست را مى نگرد… او آينده اى را مى بيند كه از مادر روزگار زاده مى شود.

     كار اين مرد، عجيب است … مى كوشد كه تقدير را به زانو درآورد. بر همه شياطين زمين پيروز شود… نظام تا دندان مسلّحى را بشكند. امّا چگونه ؟

     با كاروانى كوچك … هفتاد نفر يا بيشتر… كودكان و زنان … و بيابانها به جملاتى شورشگرانه و انقلابى گوش جان سپرده اند… جملاتى كه خلاصه پيامهاى آسمانى است . با نام خدا آغاز مى شود…

     «…بِسْمِ اللّهِ مَجْريها وَمُرْسيها…» .(4)

و جهنم حق است و قيامت بى ترديد خواهد آمد و خداوند همه مردگان را برمى انگيزاند».

     «وَاِنّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَاِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدّى صلّى اللّه عليه و آله اُريدُ اَنْ امُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَاَسِيرَ بِسيِرةِ جَدّى وَاَبى عَلىّ بْنِ اَبيطالِبٍ…»(5)

     هر كس به پاس احترام حق ، از من پيروى كند، پس خداوند بر حق سزاوارتر است ؛ و هر كس مرا نپذيرد، شكيبايى مى ورزم تا خداوند بين من و بين قومم به حق داورى كند و او، بهترين داوران است .

     نهضت آغاز شد و نخستين بيانيه آن صادر گرديد. سلاح آن ، صبر و مقاومت و مرگ است . مرگ ، سلاح است … بلكه زندگى است … زندگى … چگونه ؟

     اين وصيتى است كه حسين فرزند على ابن ابي طالب به برادرش«محمد حنفيه»نموده است:

    «حسين گواهى مى دهد كه جز خداى يگانه خدايى نيست و شريكى ندارد و محمّد بنده و فرستاده اوست … از سوى خدا به حق آمد و بهشت و جهنم حق است و قيامت بى ترديد خواهد آمد و خداوند همه مردگان را برمى انگيزاند».

     آرى … كسى كه با كرامت مى ميرد، زنده است …

     براى هميشه زنده است …

     اين را پدرم در ساحل رود فرات در صفين به من آموخت كه :«فَالْمَوْتُ فِى حَياتِكُمْ مَقْهُورينَ وَالْحَيوةُ فِى مَوْتِكُمْ قاهِرِينَ» .(6)

 

پی نوشت:

  1. قصص / 22؛ «آنگاه كه موسى عليه السّلام به سمت مدين متوجه گرديد، گفت : اميد است كه خدايم مرا به راه راست هدايت فرمايد».
  2. مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 166؛ «مرگ همچون گلوبندى درخشان بر گلوى دخترى جوان بر فرزندان آدم نقش بسته است و من همانند شوق يعقوب نسبت به ديدار يوسف ، شوق ديدار گذشتگان خود را دارم ».
  3. «هرقل» نام امپراطور روم بود كه معاويه و يزيد به دليل تجمل گرايى هاى خود به اين نام خوانده شده اند.
  4. هود / 41؛ «حركت و توقف كشتى با نام خداست ».
  5. مقرّم ، مقتل الحسين ، ص 139؛ «و من به جهت آشوب و فتنه و فساد و ظلم خارج نشدم ؛ بلكه خارج شدم تا در ميان امّت جدّم اصلاح ايجاد كنم . مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمايم و به روش جدّ و پدرم على بن ابيطالب رفتار كنم».
  6. نهج البلاغه فيض الاسلام ، خطبه 51؛ «اگر زنده باشيد و مقهور ظالمان ، در حقيقت مرده ايد؛ و اگر بميريد و غالب بر ستمگران باشيد، در حقيقت زنده ايد».

 منبع: غروب سرخ فام/ كمال السيّد/

مترجم:سيّد محمّدرضا غياثى كرمانى


فرم در حال بارگذاری ...

دلنوشته ی طلبه ای از سفر به دیار فرشتگان

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

متن زير خاطره اي از طلبه رقیه رحیمی است در سفر به سرزمين وحي و ديار فرشتگان،شايد با خواندن آن لحظه اي با حاجيان در اين ايام عزيز همراه شويم:

اینجا….

به اینجا که می رسی،در میان امواج متلاطم و حیرت آور عاشقی گم می شوی

به اینجا که می رسی ،صدای سایش بال فرشتگان را می شنوی

اینجا از دغدغه های مادی دنیا و کینه های خاکستری آن هیچ خبری نیست

اینجا اشک غم با شوق و احساس در هم آمیخته شده

راستی اینجا چقدر نفس کشیدن غنیمت دارد

اینجا چقدرحسرت داری که ساعتها ناگفته های دلت را برای محبوبت با زبان اشک بیان کنی و هیچ کس با اشاره به تو نگوید:ایرانی!بلند شو

اینجا روبروی بقیع،فقط کوچه های بنی هاشم و مظلومیت حسن را نمی بینی بلکه سنگینی غربت بهانه آفرینش گلویت را سخت می فشرد

اینجا صدای شکستن دلها بسیار می آید

اینجا صدای امن یجیب و ناله های أستغفر الله وتُب علینا بسیار می آید

 اینجا کنار غربت بقیع،ناله های یا حسین و یا زینب بسیار می آید

اینجا تنها نشستن و با چشم غلطیده در اشک نگاه کردن و هق هق گریه،عجب طعم خوشی دارد

اینجا آوارگی و شیدایی با پای برهنه بر زمین گرم و مقدسی که رحمه للعالمین بر آن قدم گذاشته،چه لذتی دارد..

اینجا ناله های زهرا و درد دل های علی وجودت را ذوب می کند

اینجا آتش گرفتن درب خانه علی را می بینی.

اما نه!احساس سوختن به تماشا نمی رسدآتش بگیر

اینجا هیچ چیز به اندازه اشک،انسان را به خدا نمی رساند

راستی که اینجا چه بهانه عزیزی برای عاشقی داری

اینجا نمی دانی به کدامین بارقه نور خیره شوی! این سرگردانی آزارت میدهد

اینجا حس کودک یتیمی را داری!

اشکهای خسته از غربت شیعه را با گوشه لباست پاک می کنی ولی هرچه می گریی آرام نمی شوی!

اینجا غربت مدینه،درد سنگینی را بر دلت وارد می کند که اشکهای بی امان آن را تسکین نمیدهد

آری! اینجا مدینه با هوایی بارانی از ابرهای غم و اندوه و غربت است.

 مدینه! کاش دیدن تو تمام شادی هایم را از یادم نمی برد!

احساس می کنم که قلب تو در تاب و تب این غم گران،در هوای غبار آلود سینه ات،می خواهد از تپش بایستد.

می خواهم بگویم اینجا

اینجا حضور صاحب الزمان را می شود احساس کرد

      به اینجا که می رسی غمگینانه پاهای خویش را برهنه می کنی تا اندکی از نیروی ملکوتی رسول الله را از این سنگ فرش های متبرک به خویشتن جذب کنی،آرام و متین در حریم پیامبر خدا قدم بر می داری و مرتب رب ادخلنی می خوانی و اشک می ریزی تا خود را روبروی باب جبرئیل برسانی و چون به اینجا میرسی و چشمت به نگین سبز خاتم آفرینش ،متبرک می شود،زمزمه های عارفانه ات در میان هق هق گریه ها و تکان تکان شانه هایت اندک اندک گم می شود.

آخر اینجا اوج تمام غربت هاست….

به اینجا که رسیده ای،دنیا برای تو تمام شده است

 اینجا مدینه است!

غمناک ترین شهر تاریخ…

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: جانقلیان [عضو] 

خداجون:
کوله بارم اگر چه از توشه راه تهی است..انباشته از توکل که هست!!
اگر چه از پنجه های وحوش گناهانم بر چهره ام خون ترس نشسته است.
اگر چه دستم از آنچه کرده است می لرزد و اگر چه موریانه های بیم…
استواری پاهایم را سست کرده است…
***
دلم امیدوار رحمت توست و خاطرم جمع لطف تو
اگر چه خزه گناهانم مرداب دلم را هر لحظه به عفونت عذاب نزدیک میکند…
آفتاب اطمینان به تو هنوز در آسمان وجودم می درخشد.
اگر خواب سرد زمستانی گناه دلم را به انجماد کشیده است…
نسیم بهاری اعتماد به لطف تو در آوندهای دلم هیجان تازه آفریده است.
اگر چه دانه وجودم زیر خاکهای غفلت و نسیان
در اشتیاق خورشید تو ….شکفتن را از یاد برده…

دوست عزیز از حضور گرم شما بسیار سپاسگذارم متن زیبایی بود مرا دوباره بردید به آن حال و هوا …موفق باشید

1391/07/16 @ 10:46
نظر از:  
فاطمه سلجوقی
4 stars

سلام
از نظر دلگرم کننده ی شما متشکرم.
موفق باشید

1391/07/10 @ 16:40


فرم در حال بارگذاری ...

این زنان چه کرده بودند ؟

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد:

     روزى با فاطمه محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيديم ، ديديم حضرت به شدت گريه مى کند.
     گفتم :
     پدر و مادرم به فدايت يا رسول الله ! چرا گريه مى کنى ؟
     فرمود:
    يا على ! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهى از زنان امت خود را در عذاب سختى ديدم و از شدت عذابشان گريستم . (و اکنون گريه ام براى ايشان است ).

  • زنى را ديدم که از موى سر آويزان است و مغز سرش از شدت حرارت مى جوشد.
  • زنى را ديدم که از زبانش آويزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوى او مى ريزند.
  • زنى را ديدم ، گوشت بدن خود را مى خورد و آتش از زير پاى او شعله ور است.
  • زنى را ديدم دست و پاى او را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلط است.
  • زنى را ديدم از پاهايش در تنور آتشين جهنم آويزان است .
  • زنى را ديدم ، از سر خوک و از بدن الاغ بود و به انواع عذاب گرفتار است .
  • و زنى را به صورت سگ ديدم و آتش از نشيمنگاه او داخل مى شود و از دهانش بيرون مى آيد و فرشتگان عذاب عمودهاى آتشين بر سر و بدان او مى کوبند.

حضرت فاطمه عليهاالسلام عرض کرد:

     پدر جان ! اين زنان در دنيا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنين عذاب مى کند.
     رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
     دخترم! زنى که از موى سرش آويخته شده بود، موى سر خود را از نامحرم نمى پوشاند.
     و زنى که از زبانش آويزان بود، بدون اجازه شوهر از خانه بيرون مى رفت .
     و زنى که گوشت بدن خود را مى خورد، خود را براى ديگران زينت مى کرد و از نامحرمان پرهيز نداشت .
      و زنى که دست و پايش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، به وضو و طهارت لباس و غسل حيض اهميت نمى داد و نماز را سبک مى شمرد…
     و زنى که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود، او زنى سخن چين و دروغگو بود.
     و اما زنى که در قيافه سگ بود و آتش از نشيمنگاه او وارد و از دهانش خارج مى شد، زنى خواننده و حسود بود.
     سپس فرمود:
     واى بر آن زنى که همسرش از او راضى نباشد و خوشابحال آن زن که همسرش از او راضى باشد.

 داستانهای بحارالانوار/ محمود ناصری

نظر از: مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه [عضو] 

فرمودند:امام صادق(ع)
مومنی نیست مگر آنکه از شوخی بهره ای دارد.رسول خدا (ص) با مردم شوخی می کرد ولی جزء سخن حق چیزی نمی گفت.

1391/07/10 @ 14:25
نظر از: عزیزی [بازدید کننده]
عزیزی

مطلب تأثیر گذاریست.ممنون
التماس دعا

1391/07/10 @ 13:32


فرم در حال بارگذاری ...

وهابيت و تحقير مقام انبياء و اولياء

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

حرمت زيارت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)

     زيارت قبور پيامبران و صالحان بلکه هر گونه تکريم و بزرگداشت آنان را وهّابيون حرام و موجب شرک مى دانند.
     «ابن تيميه» مى گويد:«فمن جعل سفره إلى مسجد الرسول صلى اللّه عليه وسلّم وقبره کالسفر إلى قبور هؤلاء والمساجد التي عندهم فقد خالف إجماع المسلمين وخرج عن شريعة سيد المرسلين»(1).
     هر کس سفرش را به قصد زيارت قبر رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) انجام دهد، مثل کسانى که به قصد زيارت قبور پيشوايانشان در مدينه و مساجدى که اطراف آن است سفر مى کنند، با اجماع مسلمانان مخالفت نموده و از شريعت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) خارج شده است.
     و نيز مى گويد:«من زار قبره أو قبر غيره ليشرک به ويدعوه من دون اللّه فهذا حرام کلّه وهو مع کونه شرکاً باللّه»(2).
     زيارت قبر پيامبر يا غير او، و غير خدارا خواندن، و شريک کردن آنان در کارهاى خدايى، حرام، و شرک است.
     و نيز مى گويد: «التمسّح بالقبر وتقبيله ولو کان ذلک من قبور الأنبياء شرک»(3). مسح و بوسيدن هر قبرى اگر چه قبر پيامبر باشد، شرک است.

صفحات: 1· 2

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: جانقلیان [عضو] 

سولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

مِن إجلالِ اللّه إجلالُ ذي الشَّيبهِ المُسلم .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

احترام به مسلمان سالخورده ، احترام به خداوند است .

الكافي : 2 / 165 / 1 منتخب ميزان الحكمة : 308

1391/07/10 @ 11:43
نظر از: شاهد [عضو] 
5 stars

با سلام و احترام ، موافق باشید .

1391/07/10 @ 11:38


فرم در حال بارگذاری ...

حساب خدا بزرگتر است

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

نامه 40  نهج البلاغه حضرت امیر علیه السلام به يكى از عاملان خود

     از تو به من خبرى رسيده است، اگر چنان كرده باشى پروردگار خود را به خشم آورده باشى، و امام خويش را نافرمانى كرده، و امانت خود را از دست داده.

     به من خبر داده ‏اند تو كشت زمين را برداشته‏ (برهنه كردن زمين، برداشتن محصول و ميوه آن) و آنچه پايت بدان رسيده براى خود نگاهداشته ‏اى، و آنچه در دستت بوده خورده‏ اى. حساب خود را به من باز پس بده و بدان كه حساب خدا بزرگتر از حساب مردمان است.(نهج البلاغه (ترجمه علامه سید جعفر شهيدى)نامه 40)


نظر از: [عضو] 

سلام از اینکه سر زدید ممنون
منظورتون کدهای html کدام قسمته؟
اگه منظ.رتون تقویم ، آرشیو و این قسمتهاست کدها رو در قسمت تنظیمات وبلاگ ، سربرگ اجزای وبلاگ،قسمت نوار کناری می گذاریم.
موفق باشید

1391/07/10 @ 11:45


فرم در حال بارگذاری ...

صفیر سعادت

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391

 امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

      سه چیز است که اگر در کسی باشد پشیمان نشود:

  1. عجله نکردن در کارها
  2. مشورت در امور
  3. توکل برخدا هنگام تصمیم گیری . (کشف الفصه ج1،ص349 )

امام جواد علیه السلام فرمود:

     اعتماد به خداوند،بهای هر چیز گرانبها و نردبان هر خواسته بزرگی است.( بحار الانوار،ج1،ص218)

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:

     خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان نموده است:

  1. خشنودی خود را در میان اطاعات ها ،مخفی کرده است؛ پس هیچ طاعتی را کوچک مشمار ، چه بسا خشنودی خداوند در همان باشد و تو ندانی.
  2. خشم خود را در میان دعاها ،مخفی کرده است؛ پس پس هیچ گناهی را کوچک مشمار ، که شاید خشم خداوند در همان باشد وتو ندانی.
  3. اجابت خویش را در میان دعاها پنهان نموده است،پس هیچ دعایی را کوچک مشماره، چه بسا، همان دعا مستجاب باشد و تو ندانی.
  4. دوست خود را در میان بندگان خود پنهان داشته؛پس به هیچ بنده ای از بندگان خدا با چشم حقارت منگر که شاید همان دوست خدا باشد و توندانی!

(خصال شیخ صدوق (ره) باب الاربعه حدیث31)

امام صادق علیه السلام فرمود:

     علم ارزشمند وسودمند مردم چهار مورد است:

  • اول اینکه پروردگارت را بشناسی.
  • دوم اینکه بفهمی با تو چه کرده( وچه نعمتهای به تو داده است).
  • سوم اینکه بدانی از تو چه خواسته.
  • چهارم اینکه بدانی چه چیزی تو را از دینت خارج می کند.(اصول کافی،ج1،ص50)

امام صادق علیه السلام فرمود:

     سه چیز است که هر کس یکی از آنها را به عرصه قیامت بیاورد خدا بهشت را براو واجب کند:

  1. انفاق در حال تنگدستی
  2. خوشرویی با همه مردم
  3. انصاف را در مورد خود رعایت کردن « اگر حق بادیگری است ، صریحاً به اشتباه خود اعتراف کند.

 


فرم در حال بارگذاری ...

پیامک

نوشته شده توسطرحیمی 10ام مهر, 1391
  1. انسانهای سالم خوشبختی را تعقیب نمی کنند، بلکه زندگی می کنند و خوشبختی پاداش آنان است!
  2. وقتی به من گفتی تا آخر دنیا باهات می مونم تازه فهمیدم دنیا دو روزه.
  3. انسانهای بزرگ به آرمان هایشان می اندیشند آدم های معمولی به آرزوهایشان فکر می کنند و افراد حقیر مردن را می پایند.
  4. تا عاقل کنار آب به دنبال پلی می گشت دیوانه پا برهنه از آب گذشت.
  5. دنیا این جوریه دیگه: اگر گریه کنی میگن کم آوردی، اگه بخندی میگن دیونست، اگر دل ببندی تنهات میزارن، اگه عاشق بشی دلتو میشکنن، با این حال باید لحظه ای را گریست، دمی را خندید، ساعتی را دل بست و عمری عاشقانه زیست.
  6. وقتی که دری  از شادی ها بسته می شود، در دیگری باز می شود اما گاهی ما آنقدر به در بسته اول نگاه می کنیم که متوجه باز شدن در دوم که برای ما باز شده است نمی شویم.
  7. ای خدای من، ای تکیه گاه آرامش بخش! دوست دارم سر بر پنجره قلبت کوبم و تو به مهربانی در به رویم باز و عشق مرا پذیرا باشی، دوست دارم دست در دستانت و سر به شانه ات نهم تا لذت عاشقی را حس کنم.
  8. چهار چیز است که نمی توان آنها را بازگرداند. سنگ، پس از رها شدن! حرف، پس از گفتن. موقعیت، پس از پایان یافتن! و زمان ، پس از گذشتن!
  9. در بیکرانه زندگی دو چیز باعث افسون شدن زیر باران شد، آبی آسمانی که می بینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست و چه زیباست این بیکران افسونگر و خدایی که در این نزدیکی است.
  10. خداوندا از خود هرگز نیازارم دلی را که میترسم در او جای تو باشد.
  11. هرگاه خداوند تو را به لبه ی پرتگاهی کشاند به او اعتماد کن زیرا تو را از پشت خواهد گرفتیا پرواز را به تو یاد خواهد داد.
  12. زندگی گل سرخی است که گلبرگهایش خیالی و خارهایش واقعی است.

گردآورنده: معصومه یاراحمدی


فرم در حال بارگذاری ...

نمونه برجسته بندگى و تربيت عملى امام سجاد علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

نمونه برجسته بندگى و تربيت عملى امام سجاد علیه السلام

وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً. وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً. إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً … وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً[1].

خداوند کریم در اين آيات صفت مؤمنان گزيده را شمرده است، مى ‏بينيد همه نشانه‏ هايى را كه براى بندگان كامل پروردگار «عباد الرّحمن» معيّن شده در على بن الحسين علیه السلام آشكار است. در چنان دوره تاريك براى جويندگان انسانيت بحقيقت چراغى روشن بود. با رفتار و گفتار خود سيرت فراموش‏ شده جدّ و پدر و خاندان رسالت را زنده كرد. و مردمى كه سالها با عصر نبوت فاصله داشتند نمونه تربيت اسلامى را بچشم خود ديدند. پرستش خدا، نرم‏خوئى، محاسبه نفس تا حد رياضت. خودشكنى براى حق، دستگيرى مستمندان، بخشش، پرهيزگارى و …

صفحات: 1· 2

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: صدرارحامی [عضو] 
5 stars

دستتون درد نکنه واسه راهنمایی برای محتوا ها در منو کناری خیلی خیلی ممنونم
موفق باشید

1391/07/10 @ 08:35
نظر از: پیشنمازی [عضو] 
5 stars

با سلام از متن بسیار زیبایتان ممنونیم …. موفق باشید … یا علی

1391/07/09 @ 22:11


فرم در حال بارگذاری ...

واقعه ای که قلب هر انسانی را به درد می آورد + عکس

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

  بِأَي ذَنْبٍ قُتِلَتْ    

     مرور روزهای موشک باران شهر بروجرد در دوران جنگ تحمیلی صفحه ای دردآور را در خود جای داده است، صفحه ای که روایتی تلخ از کودکان دانش آموزی است که بی گناه جان سپردند.

     روزهای جنگ تحمیلی در لرستان پر از روزهایی است که مادران لرستانی در مقابل موشک باران دشمن چه عاشقانه کودکانشان را در آغوش گرفتند و علی اکبر و علی اصغر دادند و هر لحظه منتظر ترکش های آژیر قرمز در جای جای شهر های این استان بودند.

     آری چنین است که رهبر معظم انقلاب رزم لرستانیها در دوران دفاع مقدس را بیش از آنکه شنیدنی باشد دیدنی توصیف می کند.
     با وجود این همه رشادت و پایمردی به واقع از مقاومت و رزم این مردان و زنان دلاور آنقدر کم نوشته اند که برای یافتن نشانی از این همه مقاومت شاید جستجوهای پی در پی هم نتیجه بخش نباشد.
     این در حالیست که تاریخ مقاومت این استان پر از صحنه هایی چون بمباران دبستان شهید فیاض بخش و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی بروجرد، مرکز انتقال نفت تنگ فنی، موشک باران محلات سطح شهر خرم آباد، ویرانی شهرستان پلدختر و …است.
     انفجار دبستان و پروانه هایی که در آتش سوختند صحنه ای است که بمبارانی که دبستان شهید فیاض بخش را با خاک یکسان کرد تا ۶۵ دانش آموز شهید این مدرسه و مدرسه راهنمایی امام حسن مجتبی شهر بروجرد در گمنامی میان صفحات تاریخ به فراموشی سپرده شوند.
     و امروز دنیا از عکسی دلش می گیرد که در آن بدنهای بی روح ۶۵ کودک دبستانی در سالن ورزشی طالقانی در صفی طویل دراز شده اند و بر روی سینه هر یک برگ کاغذی که نشان دهنده نام و نشان شهیدان خردسال است خودنمایی می کند.
     پس از جستجوی اسناد مرتبط با موشک باران و بمبارانهای دوران جنگ تحمیلی در لرستان که به واقع از رزم این ملت کم نوشته شده است به کتابی چندین صفحه ای از خاطرات “۴۲ روز نبرد با استکبار” دست پیدا می کنم که شاید تنها گوشه ای از آنچه در آن روزها بر مردم لرستان گذشته در آن آورده شده است.
     در این کتاب با ادبیاتی اندوه بار راجع به روز این واقعه اینگونه نگاشته شده است:
     “هوای سردی از صبح امروز شروع شده بود و در خیابانها و کوچه های شهر می چرخید و بی شرمی خود را به همه معرفی می کرد…
     کسبه های محل با محاسن نیمه سپید در حالیکه پالتوها را به خود پیچیده بودند با لهجه شرین بروجردی با هم صحبت می کردند و برای اقامه نماز راهی مسجد می شدند که ناگهان دقایقی مانده به ساعت یک بعد از ظهر دو انفجار مهیب و پیوسته سراسر شهر را به لرزه درآورد.
     آری دو فروند موشک دو نقطه شهر بروجرد را به تلی از خاکستر و آتش مبدل ساخته بود…یکی ازنقاط مورد اصابت موشک یک دبستان بود، داخل محوطه از دور ناله کودکانه و محصلین به گوش می رسید. یک گودال نسبتا بزرگ در کنار محوطه دبستان شهید فیاض بخش به طور وحشتناکی ایجاد شده بود.
     پدران و مادران سراسیمه به طرف مدرسه می دویدند و سرگردان به هر طرف می چرخیدند.کودکان خردسال مثل پروانه های زیبایی در اطراف سالن بسته کلاسها به یکدیگر می زدند و در آتش خشم دشمن می سوختند.
     جمعی از دانش آموزان مثله شده در کنار گودال انفجار جان داده بودند و برخی دیگر در زیر آورها در حال جان دادن بودند…
     عملیات امداد و نجات به پایان رسید، شمار بدنهای بی روح کودکان دبستانی به ۶۵ نفر رسید؛ به سالن ورزشی طالقانی رفتم، همه شهدای دانش آموز را در صفی طویل دراز کرده بودند، روحم گرفت…
     بر روی سینه هر یک برگ کاغذی بود که نشان دهنده نام و نشان شهید خردسال بود و گویا هدیه تمام هستی و آدمیان برای این کودکان بی دفاع تنها همین پاره کاغذی بود که سند شهادتشان محسوب می شد…
    

خبرگزاری مهر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مخلصی [عضو] 
مخلصی

با سلام
متشکرم از شما دوست عزیز
خداوند ما را مورد شفاعت این ملکوتیان قرار دهد.

1391/07/10 @ 10:49
نظر از: معاونت فرهنگی [عضو] 
5 stars

پيامبر صلى‏الله‏ عليه‏ و ‏آله:

لِيَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنياهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَياتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنيا خُلِقَت لَكُم وَ اَ نتُم خُلِقتُم لِلخِرَةِ ؛

انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرى‏اش از جوانى، توشه برگيرد، چرا كه دنيا براى شما آفريده شده و شما براى آخرت آفريده شده‏ايد .

تنبيه الخواطر، ج 1، ص 131

1391/07/09 @ 17:45


فرم در حال بارگذاری ...

گلستان قرآن

نوشته شده توسطرحیمی 9ام مهر, 1391

وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏


و اينكه براى مردم پاداشى جز آنچه خود كرده‏ اند نيست ؟ (النجم/39)

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)
نظر از: معاونت فرهنگی [عضو] 
4 stars

رسول اكرم صلى الله عليه و آله:

اَلا مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَعَلَّمَهُ وَعَمِلَ بما فيهِ فَأنَا لَهُ سائِقٌ اِلَى الجَنَّةِ وَدَليلٌ اِلَى الجَنَّةِ؛

بدانيد هر كس قرآن را بياموزد و به ديگران آموزش دهد و به آنچه در قرآن است عمل كند، من جلودار و راهنماى او به سوى بهشت هستم.

كنزالعمال، ج1، ص531، ح2375

1391/07/09 @ 17:46
نظر از: پشتیبانی 2 کوثر بلاگ [عضو] 

با سلام. هدر را برایتان درج کردم. مشکل عنوان زیر تصویر انشالله برطرف میشود. موفق باشید

1391/07/09 @ 09:59


فرم در حال بارگذاری ...