۴۰ سال پاسخگویی

نوشته شده توسطرحیمی 19ام آذر, 1397
گزارشی از چهل سال پرسش و پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای با دانشجویان
«یکى از بهترین ساعات، آن ساعتى است که با دانشگاهیان، مخصوصاً با دانشجویان روبه‌رو باشم، و با آن‌ها سخن بگویم و از آن‌ها بشنوم.» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای؛ ۱۳۶۸/۰۱/۱۶
 
برای شناخت اقشار و گروه‌هایی که تعامل و دیدار و گفتگوی با آن‌ها برای آیت‌الله خامنه‌ای ارزشمند و حائز اهمیت است، یکی از راه‌ها، بررسی تعداد دیدارها و سروکار داشتن‌های رو در رو است. بر اساس این معیار، بدون شک، «دانشجویان» در زمر‌ه‌ی مغتنم‌ترین و مهم‌ترین اقشاری هستند که آیت‌الله خامنه‌ای، مراوده و گفتگوی با آن‌ها را در ردیف نخست برنامه‌های خود قرار داده است. کثرت مراودات آیت‌الله خامنه‌ای و دانشجویان، اگرچه دارای مبانی حکومتی و ناشی از درک اهمیت و جایگاه دانشجوها است، از یک عامل دیگر هم ناشی می‌شود و آن گره‌خوردگیِ تاریخیِ حیات سیاسی ایشان با قشر دانشجو است.
 
 

* سال‌های پیش از انقلاب اسلامی
از سال‌های پیش از پیروزی انقلاب، «سیدعلی خامنه‌ای» در شمار روحانیونی قرار داشت که دانشجویان در هنگامه‌ی تبلیغات ضد روحانیت دوران پهلوی و نیز فعالیت‌های دامنه‌دار جریانات روشنفکر و متجددِ ضد دین، ارتباط و معاشرت با آن‌ها را انتخاب می‌کردند. در آن دوره، هر روحانی و معمّمی نمی‌توانست ذهن پویا و کاوشگر دانشجویان را درک کند و در تعامل خود با آن‌ها، نوعی رفتار کند و نوعی از تعالیم دینی را ارائه کند که نشانه‌های تحجر و جمود و عقب‌ماندگی از زمانه، از او متبادر نشود.

...



آیت‌الله خامنه‌ای تأکید می‌کند که در دوره‌ی پیش از انقلاب، با وجود تخریب‌ها و سوءظن‌هایی که به قشر روحانی در دانشگاه‌ها وجود داشت، هیچ‌گاه دافعه‌ای نسبت به حضور در میان دانشجویان نداشته است:
«با دانشگاه و دانشجو و دانشگاهی از قدیم ارتباط طولانی‌ای داشتم. گاهی به یک مناسبتی در دانشگاه تهران کار داشتم، می‌آمدم دانشگاه تهران؛ احساس می‌کردم که به یک محیط خودمانی وارد شدم. با اینکه محیط از لحاظ ظواهر آن روز با لباس ما و عمامه‌ی ما و این‌ها هیچ تناسبی نداشت، اما آدم احساس می‌کرد که یک محیط خودمانی است.» (۱)

 

اگرچه آیت‌الله خامنه‌ای به دلیل فعالیت‌های پُرشور و بی‌امان مبارزاتی و فرهنگی سال‌های پیش از انقلاب، به بسیاری از شهرهای کشور سرکشی می‌کرد و به دانشگاه‌های مهم ایران رفت‌وآمد داشت، اما به‌طور طبیعی، حلقه‌ی ارتباطی ایشان با دانشجویان، بیش از هر جایی در مشهد متمرکز بود. ایشان در دیداری با دانشجویان فردوسی مشهد در سال‌های پس از انقلاب، خاطرات آن حلقه را این‌طور بیان می‌کند:
«خیلی شیرین و جذاب است برای من که در جمع دانشجویان این شهر و در دانشگاه فردوسی حضور پیدا کنم؛ و یاد و خاطره‌ی سالیان دوری را که در همین شهر با جمعی از دانشجویان همین دانشگاه در جلساتی گرم، پُرهیجان و درعین‌حال پُرخطر اجتماع میکردیم، در ذهن بنده دوباره زنده بشود… من به شما که نگاه می‌کنم -عزیزان جوان دانشجو- مسجد کرامت‌ و مسجد امام حسن مجتبی را به یاد می‌آورم؛ که آنجا هم همین شماها -شماهای سی‌وپنج سال قبل- می‌نشستید و درس تفسیر قرآن و تفسیر نهج‌البلاغه و مبانی نهضت اسلامی مذاکره و بحث می‌شد؛ نوشته می‌شد و گفته می‌شد. چوبش را هم می‌خوریم؛ هم شما می‌خوردید، هم ما می‌خوردیم. دستگاه جبارِ طاغوت، آن روز تحمل نمی‌کرد که یک طلبه با جمعی دانشجو بنشینند و از دین حرف بزنند؛ بخصوص که محفل دانشجویی ما آن روز، محفل گرمی هم بود؛ محفل پُرجمعیت و متراکمی بود.» (۲)


با این حال، روابط این روحانی انقلابی جوان با دانشجویان، به مشهد محدود نبود و وی یا به دیگر دانشگاه‌های کشور هم سر می‌زد(۳) و یا با دانشجوهایی که در آن دانشگاه‌ها درس می‌خواندند رابطه داشت. یکی از مزایای این روابط، کسب اطلاع از وضعیت دانشگاه‌ها، از طریق این مرابطین بود:
«در دانشگاه‌ها و در همین دانشگاه شهید بهشتی، قبل از انقلاب چند جوان متدین بودند که اگر اسم بیاورم، بعضی از آن‌ها را می‌شناسید. بعضی از آن‌ها با بنده دوست و خویشاوند بودند؛ می‌آمدند از اینجا -که آن زمان اسمش دانشگاه ملی بود- مطالبی برای بنده نقل می‌کردند. اولاً مراسم مذهبی که هیچ، حتی یک محیط کوچک هم برای نماز خواندن نداشتند. خودشان دُور هم جمع شدند و با پول شخصی جای کوچکی را به‌عنوان نمازخانه درست کردند. مگر دستگاه اجازه می‌داد؟ آن روز همین دانشگاه -که عمدتاً محل اعیان و اشراف و بچه‌پولدارها بود- این‌گونه بود؛ مرکز چه فجایع و فسادهایی! دانشگاه‌های دیگر هم همین‌گونه بود. واقعاً استاد و دانشجوی متدین در دانشگاه زیر فشار بودند.» (۴)

 

بنابراین، وجود روحیه‌ی معاشرتی و شجاعت حضور در محافلی مختلف و بعضاً نامأنونس با شأن روحانیت در عرف آن زمان، در برقراری روابط میان آیت‌الله خامنه‌ای و دانشجویان نقش مهمی داشته است. در سوی مقابل، گِرد وی را عمدتاً دانشجویان نوگرا و مبارز گرفته بودند که در آن عصر، پیشروترین دانشجویان زمانه‌ی خود به شمار می‌آمدند:
«قبل از انقلاب، در خیل مبارزات عظیم مردم، دانشجویان چشمگیر بودند؛ حضور داشتند و فعال می‌نمودند. من بیشترین مشاهده‌ام در این مورد، مربوط به مشهد است. در محیط دانشجویی مشهد، من فعال بودم؛ تهران هم که می‌آمدم، همین‌طور بود. در دانشگاه‌های مختلف می‌آمدم و می‌رفتم؛ دانشجویان با من ارتباط داشتند و از نزدیک می‌دیدم که چه خبر است. الان بعضی از همین مسئولان کنونی کشور، از دانشجویانِ آن روز ما هستند که با ما ارتباط داشتند.»(۵) مثلاً یکی از این دانشجویان مترقی و مبارز، مهدی باکری بود که از طریق دوستی با یکی از آشنایان آیت‌الله خامنه‌ای، با ایشان آشنا شده بود و ارتباط گرفته بود:
«مرحوم شهید آقامهدی باکری را من از قبل از انقلاب می‌شناختم؛ ایشان دانشجوی دانشگاه تبریز بود، با یکی از دوستان ما که ایشان هم دانشجوی دانشگاه تبریز بود آمدند مشهد؛ اتفاقاً تابستان بود و من در یکی از همین ییلاقات اطراف مشهد بودم؛ آمدند آنجا و دیدم این جوان را. اهل کار بودند، اهل مبارزه بودند، فهیم بودند؛ مسائل کشور را، موقعیت کشور را می‌فهمیدند.» (۶)

به این ترتیب در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب، نوعی پیوند معنوی و تقارب ذهنی میان آیت‌الله خامنه‌ای و دانشجویانی که در اطراف ایشان قرار داشتند به وجود آمده بود. البته «این ارتباطات، ارتباطات سازمانی نبود، ارتباطات تشکیلاتی نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتیِ تند نبود؛ ارتباط فکری و تبیینی بود؛ یعنی جلساتی داشته باشیم که دانشجوها در آنجا شرکت کنند، یا ما احیاناً در جلسه‌ای از جلسات دانشجویی در دانشگاه شرکت کنیم.» (۷)

واپسین اقدامِ عمده‌ی آیت‌الله خامنه‌ای و روحانیون مبارز در آستانه‌ی پیروزی انقلاب، تحصن در دانشگاه تهران بود. مکان‌یابی این تحصن در دانشگاه، نشانه‌‌ی دیگری از میل روحانیت برای وحدت با دانشگاهیان بود و البته با حضور آن‌ها در بطن حوادث انقلاب در مرکزی‌ترین نقطه‌ی شهر تهران، آن‌ها را به مجموعه‌ی عظیم ملت انقلابی پیوند می‌زد. با پیروزی انقلاب، فصل جدیدی در روابط آیت‌الله خامنه‌ای با دانشجویان آغاز شد.

* پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب، دانشگاه‌های کشور، یکی از کانون‌های تحولات سیاسی و محل تبادل افکار و مناظرات بود: «گروهک‌های الحادی آمدند دانشگاه تهران را تصرف کردند و از اتاق‌ها و سالن‌ها و مراکزش به‌عنوان اتاق‌های جنگ، انبارهای سلاح و مرکز توطئه علیه اصل انقلاب و علیه نظام استفاده کردند! فضا را قُرق هم کردند؛ یعنی یک حالت ارعابی نه‌فقط در مسئولان آن روز -مسئولان آن روز، دولت موقت بودند که اصلاً جان و توان و دل و جگرِ ورود در این میدان‌ها را نداشتند؛ آن‌ها که هیچ!- که حتی در دل بسیاری از افراد انقلابی هم ایجاد کرده بودند.» (۸)

در چنین شرایطی بود که پس از فاجعه‌ی شهادت آیت‌الله مطهری، امام خمینی (رحمه‌الله)، رابطه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای و دانشگاه را به شکلی رسمی برقرار کرد. امام در دیدار با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران، در پاسخ به احساس نیازی که از سوی آن‌ها مبنی بر خلأ به‌وجودآمده از فقدان آقای مطهری در دانشگاه ابراز کردند، «آقا سید علی آقای خامنه‌ای» را به‌عنوان یک روحانیِ مناسب برای جوّ دانشگاه و رجوع دانشجویان انقلابی معرفی کردند:
«شما نشسته‌اید که چهار تا کمونیست بیایند در دانشگاه و قبضه کنند دانشگاه را؟! شما مگر کمتر از آن‌ها هستید؟ عدد شما بیشتر از آن‌هاست؛ حجت شما بالاتر از آن‌هاست. شما این مسائل را که بگویید، خیانت این‌ها را می‌توانید واضح بکنید در آن مکان، در دانشگاه. خیانتشان را می‌توانید واضح بکنید که خودشان بگذارند بروند. بِایستید، صحبت کنید. بگویید آقا، خب بیایید یکی‌یکی بگویید ببینم شما چه‌کاره هستید آمده‌اید توی دانشگاه دارید اخلال می‌کنید؟ می‌خواهید چه بکنید؟ می‌خواهید درس بگویید برایمان؟ شما کار خودتان را اول حساب بکنید که چه‌کاره هستید توی این مملکت. شما از اهل این مملکت هستید، یا عُمّال غیر هستید خودتان را به ما می‌چسبانید؟ بِایستید آقا، بگویید. البته باید اشخاصی هم که گوینده هستند بیایند در دانشگاه و من پیشنهاد می‌کنم که آقای آقاسیدعلی‌آقا بیایند، خامنه‌ای. شما ممکن است که بروید پیش ایشان از قول من بگویید ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است؛ می‌تواند صحبت کند؛ می‌تواند حرف بزند.» (۹)

به این ترتیب، آقای خامنه‌ای به‌عنوان نماینده‌ی امام در دانشگاه تهران انتخاب شد. مهم‌ترین اقدام ایشان در این مقطع، برگزاری جلسات هفتگی با دانشجویان بود که در حد فاصل تابستان ۵۸ تا بهار ۵۹ در دانشگاه تهران برگزار می‌شد. یکی از روزنامه‌ها، درباره‌ی این جلسات، این‌گونه گزارش داده است:
«روزهای دوشنبه، مسجد دانشگاه تهران با اجتماع گروه کثیری از دانشجویان و گفت‌وشنود پیرامون مسائل و مباحث مختلف اسلامی، روح دیگری می‌یابد. حجت‌الاسلام سیدعلی خامنه‌ای پس از اقامه‌ی نماز با دانشجویان مسلمان و متعهد این دانشگاه به گفتگو می‌نشیند.» (۱۰)


این جلسات، دو فایده‌ی عمده برای جریان انقلابی مسلمان دانشگاه به ارمغان آورد. نخست اینکه در فضای تنش‌زا و حساس دانشگاه که نیروهای معارض انقلاب به شکلی حداکثری و روزافزون، به تبلیغات و برگزاری میتینگ‌های سیاسی می‌پرداختند، وجود یکی از شخصیت‌های مبارز و همراه امام، روحیه و توان مضاعفی به نیروهای انقلابی می‌بخشید. و دوم اینکه شکل برگزاری جلسات هفتگی به صورت پرسش و پاسخ آقای خامنه‌ای با دانشجوها، امکان نزدیکیِ بیشتر طرفین و برقراری رابطه‌ی رو در رو را فراهم می‌کرد که در انسجام نیروهای انقلاب، تأثیر فراوانی داشت. آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی آن جلسات و حال‌وهوای آن می‌گویند:
«من همان ماه‌های اول پیروزی انقلاب، هر هفته می‌رفتم به مسجد دانشگاه تهران، برای دانشجوها، هم سخنرانی می‌کردم، هم پاسخ به سؤالات می‌دادم؛ هر هفته. دانشجوها، بچه‌های مسلمان، انقلابی، می‌آمدند آرام می‌نشستند، می‌شنفتند، می‌رفتند؛ عده هم زیاد بود؛ نه اتاق جنگی بود، نه تفنگی بود، نه شعارهای ناجوری بود؛ اول انقلاب، آن‌هم در محیط دانشجویی، آن‌هم تهران، آن‌هم بنده که آن‌وقت هنوز رئیس‌جمهور هم نبودم، عضو شورای انقلاب بودم -یعنی همه‌ی عوامل انقلابی بودن جمع بود- می‌رفتیم در دانشگاه برای دانشجوها صحبت می‌کردیم، در یک محیط آرام، در یک محیط عاقلانه؛ شاید در بین این برادران و خواهرانی که آن سال‌ها دانشجو بودند، باشند کسانی در بین شماها که یادشان باشد آن سال‌ها را. آن روزی که دانشگاه را گروه‌های کمونیستی قُرق کرده بودند که خطر نابودی بود.» (۱۱)

با این حال، فضای متشنج دانشگاه، همیشه هم تابِ برگزاری آرام و بی‌ماجرای این جلسات را نمی‌آورد. از این رو، آیت‌الله خامنه‌ای روزهایی را هم به یاد می‌آورد که جوّ جنجالی دانشگاه، بر این جلسات نیز تأثیر می‌گذاشت و گاهی به تعطیلی آن می‌انجامید:
«روزی از روزها در همین دانشگاه تهران، دانشجویان عضو آن احزاب غیرقانونی -که الحمدلله اسم‌های خیلی از آن‌ها هم از یاد همه، از جمله از یاد بنده رفته است- بنا داشتند که نیروهای انقلابی را در دانشگاه، تارومار کنند. واقعاً در این دانشگاه تهران، وحشت، تمام فضا را گرفته بود! من اتفاقاً پیش از ظهر آن روز، کاری داشتم -چون آن‌وقت، سال پنجاه‌وهشت کارهای زیادی بر دوش من بود- آن کار را انجام دادم و ظهر که شد، طرفِ دانشگاه آمدم. دو سه نفر از بچه‌های سپاه که به‌عنوان محافظ با من بودند گفتند: به دانشگاه نروید، امروز دانشگاه خطرناک است. گفتم نه، اتفاقاً امروز هم باید به دانشگاه برویم؛ وقتش امروز است. به دانشگاه تهران آمدم؛ هیچ‌کس نبود -در مسجد دانشگاه، شاید چهار پنج نفر بودند. دقیقاً یادم نیست چند نفر؛ تعداد خیلی کمی بودند- آن‌ها هم به من گفتند که آقا، زودتر از اینجا بروید، خطرناک است. اگر آن گروه‌ها مرا می‌شناختند -از دور که می‌شناختند، می‌دانستند من فلانیم- واقعاً برای من خطرهای جدی هم داشت. آن‌ها ترسیدند و ما را از دانشگاه، بیرون بردند!» (۱۲)

طرح صریح مسائل سیاسی و پاسخ‌های قاطع به پرسش‌های بی‌پروای دانشجوها در این جلسات، سبب شده بود که محتوای سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، عموماً در جراید کشور انعکاس پیدا کند. محتوای پرسش و پاسخ‌های این مقطع، عموماً به دلیل عضویت ایشان در شورای انقلاب و حزب جمهوری، پیرامون مسائل مرتبط با این دو نهاد انقلابی است و پرسشگران، جدای از پرسش‌های فکری یا جویا شدن نظرات شخصی ایشان، از مواضع شورای انقلاب یا حزب جمهوری نیز در قبال رویدادهای گوناگون سؤال می‌کردند. اما بخش دیگری از سؤالات به صورت مستقیم به خود آقای خامنه‌ای مرتبط می‌شد و پرسشگران درباره‌ی اقدامات و مسئولیت‌های او، پرسشگری و مطالبه می‌کردند.

در یکی از این جلسات، یکی از دانشجوها با تکیه بر اظهارات آقای شیخ ابوالقاسم لاهوتی -از روحانیون مبارز سال‌های پیش از انقلاب- که در مصاحبه‌ای تلویحاً به آقای خامنه‌ای اشاره کرده و گفته بود: «خوب است کسی مسئولیت سپاه پاسداران را به عهده بگیرد که یک شغل، بیشتر نداشته باشد.» نظر ایشان را در رابطه با این اظهارنظر پرسیده بود. آقای خامنه‌ای جواب داده بود:
«من در پاسخ این پیشنهاد آقای لاهوتی هیچ مطلبی برای گفتن ندارم مگر آنکه از ایشان و از شما درخواست کنم که شما را به خدا، خدمت امام بروید و از ایشان بخواهید که مرا از سرپرستی سپاه بردارند. [این مسئولیت] چیزی برای من ندارد البته ان‌شاءالله خیر معنوی داشته باشد.» (۱۳)

در جلسه‌ای دیگر، یکی از دانشجوها با لحنی تند و عتاب‌آلود، حزب جمهوری اسلامی را متهم به انحصارگری می‌کند: «حزب جمهوری اسلامی چرا این‌قدر فرصت‌طلبی و انحصارطلبی و مقام‌پرستی دارد؟ چرا می‌خواهد تمام قدرت را به دست آورد؟ چرا این‌قدر سنگ جلوی پای کاندیدایی می‌اندازد که در بین ملت، بالاترین رأی را خواهد آورد؟» با این حال، آیت‌الله خامنه‌ای سعی می‌کند که با متانت و به دور از بدبینی، پاسخ او را بدهد:
«درددلی بود که خواندم. البته ایشان حزب را متهم به فرصت‌طلبی می‌کنند و قدرت‌طلبی؛ و من در پاسخ این‌همه سؤال باید عرض کنم که [این] خواهر و برادر عزیز، ان‌شاءالله اشتباه کرده، گمانِ غرض‌ورزی را خیلی ضعیف می‌دانم و گمانِ اشتباه را بیشتر می‌دانم.» (۱۴)

در همین جلسه، دانشجوی دیگری نظر آیت‌الله خامنه‌ای را درباره‌ی اتهامات شیخ علی تهرانی می‌پرسد. شیخ علی تهرانی، شوهر خواهر آقای خامنه‌ای بود که اتهامات فراوانی را به روحانیون حزب جمهوری و در رأس همه نسبت به آقای خامنه‌ای وارد می‌کرد. آیت‌الله خامنه‌ای به این پرسش هم با بردباری پاسخ می‌دهد؛ اما معتقد است:
«بعضی از حرف‌هایی که ایشان زده‌اند اتهام نیست، دشنام است. [اینکه] فلانی آدم جاه‌طلبی است، این دیگر تهمت نیست، این یک فحش و دشنام دادن است… الان بنده به نوبه‌ی خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت می‌کند نه‌فقط ناراحت نمی‌شوم و اهمیت نمی‌دهم بلکه به آسانی حاضرم از اهانت و دشنام او بگذرم… آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟ می‌گویند که فلان اسناد را افشا کند. خب هرچه افشا کنند برای ما بهتر است.» (۱۵)

برای آیت‌الله خامنه‌ای، حضور در دانشگاه و گفت‌وشنود با دانشجوها، نه‌تنها سخت و دشوار و دردسرآفرین نبوده، بلکه از دیگر مسئولیت‌ها و فعالیت‌هایی که در آن مقطع داشته، دوست‌داشتنی‌تر بوده است:
«من در تمام شغل‌هایی که هم‌اکنون انجام وظیفه می‌کنم مثل سپاه پاسداران و وزارت دفاع، کار سخنرانی و نماز جماعت را که هفته‌ای یک روز و با شما دانشجویان می‌باشم از همه‌ی کارهایم بیشتر دوست دارم. چون من با این کار آمیخته شده‌ام و [این کار را] اصیل‌تر می‌دانم.» (۱۶)

خردادماه ۵۹، دانشگاه‌ها برای مقابله با جریانات ضد انقلاب و ایجاد تحول در نظام آموزشی تعطیل شد. با این حال، حضور آیت‌الله خامنه‌ای در مجامع عمومی و دیدارهای رو در رو و پرسش و پاسخ با آحاد مردم، محدود به دانشگاه نبود. «شرکت در جلسات پرسش و پاسخ با مردم» در آن روزها که فضای سیاسی تحت تأثیر حاکمیت دولت موقت و بعد دولت بنی‌صدر، و نیز جوسازی‌های فزاینده علیه حزب جمهوری، به‌شدت مشوش و غیرعادی بود، یکی از کنش‌های سیاسی ضروری افرادی مانند ایشان بود تا بتوانند از میان این تخریب‌ها، یک کانال مستقیمِ گفتگو با ملت را به وجود بیاورند. ششم تیر ۱۳۶۱، آیت‌الله خامنه‌ای در حالی در مسجد ابوذر تهران ترور شد که آنجا هم پاسخگویِ سؤالات مردم پیرامون حقوق زنان در یک جلسه‌ی پرسش و پاسخ بود. (۱۷)
 
* در دوران ریاست جمهوری
با انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به سِمَت ریاست جمهوری اسلامی ایران در مهرماه ۱۳۶۰، دیدارهای دانشجویی و جلسات پرسش و پاسخ، «با وجود اشتغالات زیادِ»(۱۸) آقای رئیس‌جمهور همچنان ادامه یافت. مسئولیت ریاست جمهوری باعث شد که رفت‌وآمد هفتگی آیت‌الله خامنه‌ای به دانشگاه تهران، با فواصل بیشتری انجام شود و این در حالی بود که ایشان آرزو داشت که چنین مشاغل و مسئولیت‌هایی، با محدودیت‌هایی که پدید آورده بود، از دوش او برداشته می‌شد تا بتواند دفعات بیشتری به گفتگوی با دانشجویان بپردازد و حتی در دیدارهای رو در رو با اقشار مختلف کشور، این تجربه را تکرار کند:
«کاش مى‌شد هفته‌اى یک‌بار باشد مثل سابق، ولى نمى‌شود… همان‌طور که مى‌دانید این جلسه براى این هم نیست که فقط من به شما بگویم، بلکه وضع پاسخ به سؤالات معنایش همین است که در حقیقت گفتگو، طرفینى است؛ و سخن شما را هم من اینجا بدون روپوش و بدون هیچ‌گونه تردیدى و طبقه‌بندى‌اى از برادرهایى که بناست جمع کنند این حرف‌ها را بایستى بشنوم و همان را مطرح کنم… البته این آرزوى ما مخصوص به دانشجویان هم نیست، مخصوص به دانشگاه هم نیست. من اگر مى‌توانستم توى یک مسجدى بروم امام جماعت بشوم در همین مسئولیت کنونى و در معرض سؤال و پاسخ و این‌ها باشم، حتماً این کار را مى‌کردم. دوست مى‌داریم با قشرهاى مختلف مردم این رویارویى باشد، روبه‌رویى در گفتن و شنیدن. ولى خب طبیعى است که دانشگاه مهم‌تر است.» (۱۹)

در این دوره اما، نه‌فقط شهر تهران و مشخصاً دانشگاه تهران، که جلسات آیت‌الله خامنه‌ای با دانشجویان، به دانشگاه‌های سراسر کشور تسری پیدا کرد؛ به این شکل که ایشان در جریان انجام سفرهای استانی به اقصی‌نقاط کشور، و برگزاری جلسات با مسئولان و اقشار مختلف مردم آن استان، گاهی یک جلسه هم به دیدار با دانشجویان اختصاص می‌داد. از این رو رئیس‌جمهور وقت ایران در طول دوران ریاست جمهوری، جدای از جلسات عمومی با دانشجویان دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی متعدد کشور، به‌طور مشخص، جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی را همچنان تداوم بخشید. ایشان افزون بر تداوم نسبیِ جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه تهران، همین نحو جلسات را با دانشجویان دانشگاه‌های شهید بهشتی، علم و صنعت، خرم‌آباد، رازی کرمانشاه و امیرکبیر هم برگزار کرد. مجموع تعداد این جلسات، برای یک دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری، بسیار قابل توجه است. اگر تا پیش از این، آیت‌الله خامنه‌ای یکی از اعضای متعدد شورای انقلاب یا مجلس شورای اسلامی بود، حالا در جایگاه دومین شخص مملکت از نظر ساختار سیاسی کشور قرار گرفته بود. با این حال با نیم‌نگاهی به جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی در این مقطع، متوجه می‌شویم که صراحت سؤالات دانشجویان به‌هیچ‌وجه کاسته نشده است. دانشجویان در این جلسات، مهم‌ترین مسائل مملکتی را از رئیس‌جمهور وقت می‌پرسیدند و بالاترین مقام اجرایی کشور، با سعه‌ی صدر به این پرسش‌ها پاسخ می‌داد. مثل همیشه، اغلب سؤالات به صورت مکتوب در اختیار آیت‌الله خامنه‌ای قرار می‌گرفت تا سؤال‌کننده‌ها بی‌واهمه از افشای هویتشان، پرسش خود را بدون خودسانسوری بیان کنند.

در این مقطع، در میان پرسش‌های مطرح‌شده از سوی دانشجویان که با صراحت، پرسش‌شونده را به چالش می‌کشد و آیت‌الله خامنه‌ای هم با رویی گشاده به آن‌ها پاسخ می‌دهد، می‌توان نمونه‌های جالب توجهی را نقل کرد. در یکی از این جلسات در دانشگاه تهران، دانشجویی پرسیده است: «منظور حضرت امام از تذکرات مکرر مبنى بر زىّ طلبگى چه بوده است؟ آیا پناه بردن به ساختمان‌ها و کاخ‌هاى مجلل آن‌چنانى تنها راه کسب امنیت است؟ على‌رغم ارادت خاصى که به جنابعالى داریم ولى لطفاً راجع به زندگى خودتان توضیح بفرمایید.» رئیس‌جمهور در پاسخ می‌گوید:
«من خودم توى کاخ زندگى نمى‌کنم، بنده الان محل زندگى‌ام یک خانه است، یک خانه‌ى چهار پنج اتاقه و خیلى هم معمولى است… حالا من خودم را که مى‌گویم چون از خود من سؤال کردند، خودم را دارم جواب مى‌دهم. دفترهاى ما توى آن ساختمان‌هاى قدیمى است که البته اسمش کاخ است و کاخ هم هست، کاخ یعنى ساختمان بلند و مجلل، اما از خود بنا که بگذرید هیچ‌گونه تشریفات و وسایل مجلل توى این ساختمان‌ها وجود ندارد.» (۲۰)

در یکی دیگر از جلسات، یکی از دانشجویان دانشگاه تهران، پرسشی درباره‌ی تعداد مسئولیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای مطرح می‌کند و می‌پرسد: «با توجه با اینکه داشتن چندین مسئولیت براى شخص، منجر به کم‌توجهى به مسائل مى‌شود، چرا چندین مسئولیت را پذیرفته‌اید؟» رئیس‌جمهور پاسخ می‌دهند:
«یک بیت عامیانه‌اى هست که رایج است تو زبان‌ها، مى‌گویند: «مدینه گفتى و کردى کبابم!» این یک واقعیت است… و من امیدوارم که حرکت عمومى دستگاه‌هاى دولتى ما جورى باشد که ما به اینجا برسیم. افراد را پیدا کنید، مسئولیت‌ها را به آن‌ها بسپاریم و هر کسى یک شغل داشته باشد. در مورد مشاغل من که مى‌فرمایید، من مشاغلم بعضى‌اش قانونى است: رئیس‌جمهور، عضو شوراى عالى دفاع است، طبق قانون اساسى. بنده هیچ‌وقت خودم استقبال نمى‌کردم یا داوطلب نبودم که من رئیس شوراى عالى دفاع باشم اما غیر از این امکان نداشته، غیر از این ممکن نمى‌شده چون رئیس‌جمهور به‌طور طبیعى رئیس قوه‌ى مجریه است و شخص اول مملکت بعد از مقام رهبرى است طبق قانون اساسى، و این ایجاب مى‌کند که در یک مجمعى که همه نشستند او رئیس باشد. [اگر] دیگرى رئیس باشد کار آن رئیسى که غیر از رئیس‌جمهور است مختل خواهد شد؛ یعنى او نمى‌تواند کار لازم را در این مورد انجام بدهد.» (۲۱)

نکته‌ی جالب دیگر آن است که بعضی از این جلسات بلافاصله پس از وقوع رویدادهای مهم سیاسی کشور برگزار شده است. این اتفاق به این معنا است که آیت‌الله خامنه‌ای پس از وقوع چنین حوادثی که فضای سیاسی کشور را به‌شدت متأثر کرده، بهترین جایگاه و محل برای روشنگری و تبیین مسائل و پاسخ به شبهات به‌وجودآمده را «دانشگاه» می‌دانسته‌اند. برای مثال، در روزهای پس از عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری در فروردین ۱۳۶۸، آیت‌الله خامنه‌ای با حضور در یکی از دانشگاه‌های تهران، به چند سؤال پیرامون «آیت‌الله منتظرى و دلیل برکنارى ایشان» پاسخ می‌دهند. یا اینکه پس از پذیرش قطعنامه‌ی ۵۹۸، باز هم در جلسه‌ای دانشجویی حاضر می‌شوند تا سؤالات و شبهات احتمالی به‌وجودآمده پس از پذیرش این قطعنامه را مرتفع کنند.

* دوران رهبری
با آغاز دوران مسئولیت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای از خردادماه ۱۳۶۸، که مسئولیتی به‌مراتب سنگین‌تر از مسئولیت‌های پیشین ایشان بود، جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی همچنان ادامه یافت. این جلسات در دوران رهبری که امکان استفاده از بعضی ابزارهای پاسخگوییِ دیگر مانند مصاحبه با مطبوعات و رسانه‌ها وجود نداشت، اهمیتی دوچندان پیدا کرد؛ چراکه بزنگاهی بود برای طرح دغدغه‌های عمومی و پرسشگری‌های بلاواسطه یک قشر آگاه و جستجوگر که می‌توانست بهترین انتقال‌دهنده‌ی مسائل، معضلات و شبهات آحاد جامعه باشد. بیش از ۱۰ جلسه‌ی پرسش و پاسخ مستقیم با دانشجویان دانشگاه‌های کشور در این دوره، کارنامه‌ی قابل توجهی برای رهبری انقلاب است.

در این دوره، رهبر انقلاب، بازدید از دانشگاه‌های مهم کشور و به‌ویژه دانشگاه‌های پایتخت را از نو آغاز کرد و یک بار به هر کدام از آن‌ها سرکشی کرد و جلسه‌ی پرسش و پاسخ با دانشجویان برگزار کرد. آیت‌الله خامنه‌ای که در سال‌های دولت سازندگی، به امید حضور مسئولان در دانشگاه‌ها، از برگزاری جلسات پرسش و پاسخ منصرف شده بود، سرانجام تصمیم گرفت که از سال ۷۶، این جلسات صمیمانه و رو در رو را از نو آغاز کند (۲۲):
«در چند سال اخیر من خیلى به مسئولان گفتم و تکراراً اهمیت این کار را یادآورى کردم؛ ولى مثل اینکه متأسفانه مجال نکردند در دانشگاه حضور پیدا کنند. بالاخره این اواخر، من به این نتیجه رسیدم که خودم باید به دانشگاه بیایم.» (۲۳)

جلسات پرسش و پاسخ دوران رهبری به این ترتیب می‌باشد: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۷، دانشگاه تهران؛ ۱۲ شهریور ۱۳۷۷، دانشگاه تربیت مدرس؛ ۴ اسفند ۱۳۷۷، سردبیران و نویسندگان نشریات دانشجویی؛ ۱ آذر ۱۳۷۸، دانشگاه صنعتی شریف؛ ۹ اسفند ۱۳۷۹، دانشگاه امیرکبیر؛ ۲۲ اسفند ۱۳۷۹، دانشگاه امیرکبیر و ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۲، دانشگاه شهید بهشتی. این جلسات، جدای از دیدارهای سالیانه‌ی رهبر انقلاب با دانشجویان در ماه مبارک رمضان است که طی ده‌ها جلسه، دانشجویان و نمایندگان تشکل‌ها، فرصت بیان دیدگاه‌های خود و نیز پرسیدن سؤالات مورد نظرشان از رهبر انقلاب را داشته‌اند.

نکته‌ی مهم درباره‌ی جلسات این مقطع آن است که این جلسات، همگی در دوران موسوم به اصلاحات و در جوّ سیاست‌زده‌ی دانشگاه‌ها برگزار شد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نه‌تنها به‌هیچ‌وجه مخالف فعالیت سیاسی دانشجوها نبوده است بلکه در برهه‌ای که برخی دولتمردان به دنبال سرکوب هرگونه فعل سیاسی و هیجان در دانشگاه بودند، از حقوق دانشجویان دفاع و با دولتمردان برخورد کرده است:
«بنده چند سال قبل از این -خیلی پیش، سال‌ها پیش- راجع به سیاست در دانشگاه‌ها، یک تعبیری به کار بردم که مسئولین دولتیِ آن روز خیلی ناراحت شدند که چرا این حرف را می‌زنید؛ گفتم: خدا لعنت کند کسانی را که بساط فکر سیاسی و کار سیاسی و تلاش سیاسی را از دانشگاه‌ها جمع کردند؛ از ما گله‌مند شدند که شما بچه‌ها را وادار می‌کنید به کار سیاسی. خب، حالا البته همان‌ها گاهی اوقات ریاکارانه یک حرف‌هایی می‌زنند راجع به دانشگاه و دانشجو و این حرف‌ها، لکن عقیده‌ی واقعی‌شان همان است؛ [اما] من عقیده‌ام این است.» (۲۴)

با این حال، در دوران اصلاحات، سیاست‌بازی، جای فعالیت سیاسی سودمند و تقویت قوه‌ی تحلیل سیاسی را گرفت و بعضی جریانات وابسته‌ی حزبی و سیاسی در داخل دانشگاه با همدستی نیروهای نزدیک به جریانات حزبی، به دنبال انحراف حرکت آرمان‌خواهانه‌ی اسلامی و ملی جنبش دانشجویی و ایجاد تنش‌های بی‌فایده بودند که با مخالفت رهبری انقلاب مواجه شد. بنابراین در این برهه آیت‌الله خامنه‌ای با حضور در دانشگاه‌ها این امکان را برای مواجهه‌ی مستقیم دانشجویان با نظرات رهبری انقلاب فراهم کردند تا تمهیدی برای مقابله با جوسازی‌ها، تبلیغات منفی و ابهام‌آفرینی‌های معارضان باشد:
«یکی از شیرین‌ترین رخدادها برای انسان این است که جوانانی که مظهر معرفت‌جویی و استفهام و طالبِ دانستن و آگاهی هستند، چیزی را بپرسند که انسان می‌تواند در محدوده‌ی اطلاعاتش به آن جواب دهد و درعین‌حال به همین اندازه می‌تواند در رفع سؤال و ابهام در ذهن جوان -که مظهر شادابی و نشاط و میل به پیشرفت است- کمک کند؛ به‌خصوص با توجه به اینکه ابهام‌آفرینی، یکی از سیاست‌های اصلی کانون‌های مبارزه با جمهوری اسلامی است. ابهام‌آفرینی و ایجاد نقطه‌ی کور برای ذهن‌ها، خودش یک سیاست است؛ لذا من وقتِ عمده را باز هم ان‌شاءالله صرف پاسخ به سؤالات خواهم کرد.» (۲۵)

با نگاهی به محتوای پرسش‌های مطرح‌شده در این چند جلسه‌ی پرسش و پاسخ دوران رهبری، درمی‌یابیم که پرسش‌ها حتی از زمان ریاست جمهوری هم صریح‌تر است. دانشجویان در مطرح کردن سؤالات خود با آیت‌الله خامنه‌ای، و در به چالش کشیدن اقدامات و عملکرد رهبری انقلاب، و نیز درباره‌ی اختیارات رهبر و عملکرد نهادهای زیرمجموعه وی، هیچ احساس دغدغه یا خودسانسوری ندارند و همین امر، به طرح پرسش‌ها و پاسخ‌های ماندگار و جالب توجهی انجامیده است.

در بخشی از پرسش‌ها، دانشجوی پرسشگر، به نقد عملکرد جمهوری اسلامی و وضعیت کشور در سال‌های پس از پیروزی انقلاب پرداخته است. از آنجا که از نظرگاه عمومی، آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان بالاترین جایگاه در ساختار سیاسی نظام، به‌طور طبیعی متوجه این پرسش‌ها قرار می‌گیرد، برای پاسخ دادن به آن‌ها نیز کاملاً آمادگی دارد. یکی از دانشجویان دانشگاه تهران از ایشان درباره‌ی آزادی می‌پرسد: «مگر در قرآن عزیز ما نیامده است که انسان آزاد آفریده شده و بزرگ‌ترین آزادی، آزادی خواندن و نوشتن است؟ پس چرا در جمهوری اسلامی، این حق را از ما گرفته‌اند؟» رهبر انقلاب، در حمایت از موضع انتقادی این دانشجو و با اشاره به همین جلسات پرسش و پاسخ، جواب می‌دهند:
«من نمی‌دانم چه کسی این حق را گرفته است! هرکس گرفته، به من معرفیش کنید، تا من بروم حقّتان را از او بگیرم و به شما بدهم! امروز خوشبختانه در ایران، آزادی فکر کردن و فکر را بیان کردن، در دنیا کم‌نظیر است. البته من نمی‌خواهم بگویم که اسلام این آزادی را بدون قید و شرط داده است؛ نه، این‌طور نیست. محدودیت‌هایی در همین زمینه وجود دارد که در قوانین ما هم آن محدودیت‌ها پیش‌بینی شده است؛ که شاید آنچه محصول همه‌ی این‌ها است، با همان معارف قرآنی که شما ذکر کردید، منطبق است. اما آنچه که امروز محصول همه‌ی اینها است، آزادی است و خوشبختانه وجود دارد؛ خیلی هم خوب است. این وضعی هم که الان شما می‌بینید من و شما اینجا نشسته‌ایم و شما می‌گویید و من حرف شما را می‌خوانم، این هم جزو چیزهای کم‌نظیر در دنیا است.» (۲۶)

یکی دیگر از پرسش‌هایی که در همین موضوعات مطرح شده، درباره‌ی کاهش محبوبیت روحانیون است. دانشجویی در دانشگاه تهران پرسیده است: «اینجانب روز یکشنبه‌ی همین هفته شاهد مجروح شدن یک روحانی توسط یک نفر در خیابان کارگر بودم. به نظر شما علت کاهش محبوبیت روحانیون بعد از انقلاب چیست؟» رهبر انقلاب پاسخ می‌دهند:
«ایشان شاهد مجروح شدن یک روحانی بودند؛ اما من تقریباً شاهد شهید شدن چندین روحانی بودم… یک روحانی در خیابان مجروح شده؛ در همان ساعت، ده‌ها نفر غیرروحانی هم این‌طرف و آن‌طرف مجروح می‌شوند؛ این دلیل کمبود محبوبیت نیست. نمی‌شود هم به‌طور کلی گفت که بعد از انقلاب، محبوبیت روحانیون بالا رفته، یا پایین آمده است. بعضی‌ها محبوبیتشان زیاد شده، بعضی‌ها هم کم شده است… البته من نباید این را نگفته بگذارم، که ممکن است یک انسان قدسی، اگر در هیچ کاری دخالت نکند و کنار بِایستد، مقام قداست و آن حالت جنّت‌مکانیش محفوظ باشد؛ اما به مجرّد اینکه وارد میدانی شد، بالاخره یک عده مخالف و یک عده موافق پیدا می‌کند.» (۲۷)

شبهه‌ی دُور در عملکرد شورای نگهبان یکی دیگر از پرسش‌ها است. یکی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس پرسیده است: «بررسی صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان، کم‌وبیش مشکلات دُورِ مورد اشاره‌ی منتقدان را دارد. آیا بهتر نیست با توصیه‌ی حضرتعالی، شورای نگهبان این امر را به مراجعِ معرفی‌شده از سوی جامعه‌ی مدرسین ارجاع دهد تا این شائبه رفع گردد؟» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این پرسش که یکی از شبهات عمومی جامعه بود، این‌گونه پاسخ می‌دهند:
«این شبهه‌ی دُوری هم که گفته‌اند، حرف غلطی است؛ به‌خاطر اینکه این شورای نگهبان را رهبرىِ فعلی که معین نکرده؛ رهبرىِ قبل معین کرده‌اند. این خبرگانی هم که می‌آیند، نمی‌خواهند که رهبرىِ فعلی را انتخاب کنند؛ رهبری بعد را انتخاب خواهند کرد. این چه دُوری است؟ اگر این رهبری فوت کند، یا به هر دلیل دیگری کنار برود، آن‌وقت رهبرىِ بعد را آن‌ها انتخاب خواهند کرد، وَالّا رهبر فعلی را که نمی‌خواهند انتخاب کنند. بنابراین هیچ دُوری نیست.» (۲۸)

گاهی پرسش‌ها به مسائل روز می‌پردازند و نظر رهبری انقلاب را در رابطه با این مسائل جویا می‌شوند. مثلاً در ایام برگزاری دادگاه‌ بررسی اتهامات شهردار اسبق تهران در دهه‌ی هفتاد، همین مسئله، موضوع یکی از پرسش‌های دانشجویی را شکل می‌داد: «سرانجام و پایان کار شهرداری به کجا خواهد رسید؟» رهبر انقلاب نیز به این پرسش پاسخ دادند:
«این را باید از دستگاه قضایی پرسید؛ چون من هیچ دخالتی در این قضیه ندارم. الان اطلاع هم ندارم که این پرونده در چه وضعی است. البته آن هنگام که گره‌ای ایجاد شده بود و من واقعاً دیدم معضلی هست، این معضل را به شکلی موقتاً حل کردم و این به‌ملاحظه‌ی اطراف قضیه بود. من دیدم که اطراف قضیه -که مسئولان عالی‌رتبه‌ی کشورند- سر این قضیه دچار مشکل می‌شوند؛ لذا من دخالت کردم و موقتاً این قضیه را حل نمودم؛ لیکن این حل نهایی نبوده است. بالاخره پرونده‌ای است، به دادگاه می‌رود و نتیجه معلوم می‌شود. به نظر من، دادگاه چیز بدی نیست؛ خوب است.» (۲۹)

رابطه‌ی رهبری با دولت اصلاحات نیز یکی از پُربسامدترین پرسش‌های دانشجویان در آن مقطع بود. یکی از دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس، در همین رابطه از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌پرسد که «چرا شما به‌عنوان رهبر انقلاب، مانع سنگ‌اندازی گروه‌های فشار در جهت حرکت‌های متعالی این دولت نمی‌شوید و جلوی آن‌ها را نمی‌گیرید؟» رهبر انقلاب، در پاسخ به این پرسش می‌گویند:
«من اگر ببینم و بدانم که کسی حقیقتاً در کار این دولت سنگ‌اندازی می‌کند، بدانید که قاطعاً جلویش را خواهم گرفت؛ ملاحظه هم نمی‌کنم… اگر واقعاً کسانی بخواهند اذیت کنند، من جلوشان را می‌گیرم. البته بعضی از کارها ممکن است مخالف‌خوانی باشد؛ اما مانع به حساب نمی‌آید. مخالفان دولت‌ها همیشه هستند. اگر یک نفر در مسئله‌ای مخالف هم باشد و انتقادی هم بکند، مادامی که به سنگ‌اندازی نینجامیده باشد، اشکالی ندارد؛ اما اگر به آنجا برسد، قطعاً جلویش گرفته خواهد شد.» (۳۰)

اما بخش اعظم پرسش‌های دانشجویان در این چند جلسه‌ی پرسش و پاسخ دوران رهبری، به عملکرد شخص رهبری و نهادهای زیرمجموعه و منصوب ایشان اختصاص دارد. صراحت موجود در این سؤالات در نوع خود جالب توجه است. مثلاً یکی از دانشجویان، با ذکر الفاظی، اغلب انتصاب‌های رهبری را زیر سؤال برده و می‌پرسد: «چرا افرادی که از طرف حضرتعالی به سِمَت‌ها و مسئولیت‌ها گمارده می‌شوند، نه دارای سلامت نفس، نه توانایی مدیریت و نه شیفته‌ی خدمت هستند؟! خواهشمندم برای تقویت اسلام عزیز و جبهه‌ی ولایت، افراد بی‌طرف و مستقل و توانا را منصوب فرمایید.» آیت‌الله خامنه‌ای، پرسش این دانشجو را با سعه‌ی صدر ویژه‌ای پاسخ می‌دهند:
«البته شما بدانید، من نیتم این است که بهترین آدم‌ها را در رأس مسئولیت‌ها ببینم و بگمارم؛ در این شکی نداشته باشید. در این زمینه‌هایی هم که حالا مواردی را ذکر کردید و من نام و مسئولیت آن‌ها را نخواندم، سعی کرده‌ام بهترین‌ها را انتخاب کنم. البته گزینش سخت است. آدم، کنار که نشسته، عیب‌ها را می‌بیند. احیاناً بعضی انگیزه‌ها ممکن است دخالت کند و آدم عیبی را بزرگ‌تر از آنچه که هست، ببیند؛ محسّنات را نبیند و مقایسه بین آدم‌های مختلف برایش میسر نباشد. این کار خیلی سختی است. ما سعیمان این است که از آدم‌های خوب و توانا استفاده کنیم. البته بعضی‌ها را در جاهایی می‌گماریم، اما بعد از مدتی احساس می‌کنیم که مناسب آن جاها نیستند؛ طبیعتاً آن‌ها را برمی‌داریم؛ از این کارها هم بلدیم. این‌طور نیست که همیشه نصب باشد؛ گاهی هم عزل است. منتها عزل هم دوگونه است: گاهی از روی خشم و ناراحتی است؛ گاهی نه، از روی مصلحت‌اندیشی است. این‌ها هم وجود دارد.» (۳۱)

در پرسشی دیگر، یکی از دانشجویان، نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را درباره‌ی نظارت خبرگان بر اعمال ایشان جویا می‌شود: «آیا شما نیز یادآوری وظیفه‌ی خبرگان رهبری در مورد نظارت بر ولىّ‌فقیه را توهین‌آمیز و تضعیف‌کننده می‌دانید؟» پاسخ رهبر انقلاب، صریح و جالب توجه است:
«باید بگویم که نه، چه توهینی؟ مجلس خبرگان، کمیسیونی به نام «کمیسیون تحقیق» دارد؛ تحقیقش هم طبق خود اصل قانون اساسی است. تحقیق در این است که آیا این رهبری که خبرگان یک روز تشخیص دادند که او حائز شرایط است، باز هم حائز شرایط هست یا نه؟ اصلاً کارشان این است؛ الان هم هستند و کار هم می‌کنند.» (۳۲)

پرسشِ نمونه‌ی دیگر، درباره‌ی کانال‌های ارتباطی رهبر انقلاب با وقایع و حقایق جامعه است؛ شبهه‌ای که ذهن بسیاری از افراد را به خود مشغول کرده است: «شما از چه کانال‌هایی و چگونه در جریان امور و مسائل جامعه قرار می‌گیرید؟ آیا همه‌چیز را به شما می‌گویند؟» حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این شبهه و احتمال کانالیزه شدن رهبری می‌گویند:
«من از طُرق رسمی و غیر رسمی سعی می‌کنم با واقعیات در تماس باشم. گزارش‌هایی که به من داده می‌شود، بسیار متنوع است؛ هم گزارش‌های دستگاه‌های مختلف اطلاعاتی است -چه اطلاعات مربوط به وزارت اطلاعات، چه آنچه که مربوط به اطلاعات نیروهای مسلح است، چه آنچه که مربوط به بعضی از دستگاه‌های خبررسانى دستگاه‌های دولتی است- هم بخشی از دفتر ما کارش اطلاع‌رسانی است؛ مثل دفتر ارتباط مردمی و دفتر بازرسی، که این‌ها از طریق نامه و تلفن مرتباً با مردم در تماسند. با اشخاص و تیپ‌های مختلف اجتماعی هم ملاقات‌های فراوانی دارم و نامه هم زیاد دریافت می‌کنم. به‌هرحال گوش من، گوش فعالی است؛ اما درعین‌حال مدعی نیستم که همه‌چیز را می‌دانم. ممکن هم نیست که همه‌چیز را بدانم؛ البته ممکن است چیزهایی را بدانم و چیزهایی را هم ندانم. معتقدم که برای یک مسئول در دستگاه حکومتی -اعم از مسئولیتی که بنده دارم یا مسئولیتی که دیگر مسئولان دارند- انقطاع از واقعیات و دوری از مردم، عامل انحطاط است. معتقدم که یک مسئول نباید اجازه دهد که از واقعیات جامعه و از خبرهایی که در جامعه جاری است، دور بماند… من به خانه‌های اشخاص هم می‌روم. یکی از کارهایی که بحمدالله من از اوایل ریاست جمهوری تا به حال انجام داده‌ام -البته گاهی بیشتر است، گاهی کمتر- این است که به منازل اشخاصی از آحاد و توده‌های مردم می‌روم، روی فرششان می‌نشینم، با آن‌ها حرف می‌زنم و زندگی‌شان را از نزدیک لمس می‌کنم. البته به شما عرض کنم، اطلاع از مردم، یک بخش از اطلاع است؛ بخش دیگرش اطلاع از دشمن است.» (۳۳)

این پرسش‌ها، گاهی با لحن کنایه‌آمیز و اصلاً در قالب نصحیت به ائمه‌ی مسلمین و بدون شکل سؤالی مطرح می‌شوند. مثلاً یکی از دانشجوها، با متهم کردن تلویحی رهبری انقلاب به اینکه همه‌ی مشکلات کشور را از آمریکا می‌دانند، می‌نویسد: «همه‌ی مشکلات را به گردن نیروهای خارجی (آمریکای بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوی مشکلات کشورش باشد، نه یک کشور بیگانه». حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، به این نصیحت و خیرخواهی هم پاسخ قابل توجهی می‌دهند:
«کاملاً درست است. اولاً آمریکا خیلی هم بیچاره نیست؛ آن‌چنان هم که بعضی خیال می‌کنند، باچاره نیست! یک چیز میانه‌ای است. ما همه‌ی مشکلات را به گردن آمریکا نمی‌اندازیم -مشکلات ما از خودمان است- منتها دشمن می‌خواهد از این مشکلات حداکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟!» (۳۴)


روابط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با دانشجویان در دوره‌ی رهبری، بسیار گسترده‌تر از آن است که بتوان آن را در قالب یک گزارش جمع‌بندی کرد. در این مقاله، صرفاً به ذکر برخی نکات پیرامون جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی در دوران رهبری و این میل و اشتیاق ایشان برای گفت‌وشنود مستقیم با دانشجوها اکتفا کردیم. این جلسات، اگرچه به همین شکل به دلیل آنچه رهبر انقلاب، مشکلات سن‌وسال و اشتغالات ذکر کرده‌اند،(۳۵) در سال‌های اخیر تکرار نشد اما جلسات دیدار سالیانه‌ی ایشان با دانشجویان، همچنان فرصت این مراوده‌ی رو در رو و دوطرفه را زنده نگه داشت. رهبر انقلاب اسلامی علاوه بر جلسات پرسش و پاسخ و نیز دیدارهای سالیانه در ماه رمضان با دانشجوها، در سفرهای استانی نیز با دانشجویان شهرها و استان‌ها دیدار کرده است. دیدارهای گه‌گاه با تشکل‌های دانشجویی که بخش مهمی از آن‌ها رسانه‌ای نشده است، بخش دیگری از این ملاقات‌های رو در رو است. به تصریح ایشان، «همه‌ی گروه‌های دانشجویی -چه خود گروه‌ها و چه افراد دانشجویی- با من ارتباط دارند… من هم همه‌شان را به یک معنا حمایت می‌کنم؛ البته نه حمایت مادی؛ من که از کسی حمایت مادی نمی‌کنم.»(۳۶) همه‌ی اینها، جدای از حساب جداگانه و بسیار بالایی است که رهبر انقلاب برای تسریع حرکت کشور به سوی پیشرفت‌های مادی و معنوی و نیز مطالبه‌گری برای تحقق آرمان‌های بلند دین و ملت، برای دانشجویان باز کرده است؛ امری که انکار آن، انکار خورشید تابان در آسمان نیمروز است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در صدر دهه‌ی ۹۰، بار دیگر مسئولان کشور را برای پاسخگویی به دانشجویان فراخواندند. ایشان تأکید کردند که مسئولان باید خود را در معرض پرسشگری دانشجویان قرار بدهند: «من عقیده‌ام این است که مسئولین باید در دانشگاه‌ها شرکت کنند؛ رؤسای سه قوه، مسئولین میانی، رئیس صداوسیما، مسئولین سپاه و نیروهای مسلح؛ این‌ها بروند با دانشجوها جلسه بگذارند و حرف‌های گفتنیِ دانشجوها را بشنوند. و من به شما عرض بکنم؛ آن‌ها هم برای دانشجوها حرف‌های گفتنی زیادی دارند. هیچ چیزی جای این گفتگوی رو در رو و چهره به چهره را نمی‌گیرد.»(۳۷)
قضاوت درباره‌ی اینکه حضور مسئولان کشور در دانشگاه طی سال‌های اخیر، تا چه اندازه راضی‌کننده بوده است، بر عهده‌ی دانشجویان و آحاد جامعه می‌باشد.


منابع:
۱.
بیانات در دیدار وزیر علوم و اساتید دانشگاه تهران، ۱۳۸۸/۱۱/۱۳
۲. بیانات در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۸۶/۲/۲۵
آیت‌الله خامنه‌ای نظر شهید باهنر را درباره‌ی جلسات دانشجویی پیش از انقلاب در مشهد هم این‌گونه روایت کرده‌اند: «یک شب مرحوم شهید باهنر (رحمةالله‌علیه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعیت را که دید، شگفت‌زده شد. حالا آقای باهنر کسی بود که در تهران با مجامع جوان و دانشجویی هم مرتبط بود. ایشان گفت که من به عمرم این‌قدر جمعیت دانشجویی و جوان در یک مسجد ندیده‌ام.» ۱۳۸۹/۴/۲۰
۳. آیت‌الله خامنه‌ای خاطره‌ی جالبی از بازدیدشان از دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران در سال‌های قبل از انقلاب تعریف می‌کنند: «من که در میدان مبارزه بودم و زندان رفته بودم، حتی در دانشگاه به قدر ده دقیقه که جلوِ دانشکده‌ی حقوق می‌ایستادم، مورد فشار نگاه سوءظن‌آمیز مأموران بودم. بنابراین، زندگی تلخ بود. من جلوِ دانشکده‌ی حقوق همین دانشگاه آمدم، منتظر برادری بودم؛ با هم قرار داشتیم که من بیایم و با هم برویم. شاید به اندازه‌ی ده دقیقه من در اینجا منتظر ایستادم. احساس کردم از سوی عناصری که همه‌جا پُر بودند -عناصر ساواکی و مأموران اطلاعاتی و حراستی دانشگاهی- با چشم سوءظن به من نگاه می‌شود؛ چون من دانشجو که نبودم؛ با خود می‌گفتند این آقای معمّم در اینجا جلوِ دانشکده‌ی حقوق، با چه کسی کار دارد؛ چه کار دارد و هدفش چیست؟ مبادا کار سیاسی بکند!» بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‌، ۱۳۷۷/۲/۲۲
۴. جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۲/۲/۲۲.
آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی فشارهایی که بر دانشگاهیان وجود داشت و نقش آن‌ها در مبارزه، جمله جالبی دارند؛ ایشان معتقدند که «روحانیون و دانشجویان، عمده‌ی زندانی‌ها را تشکیل می‌دادند.» بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
۱۳۸۷/۹/۲۴
۵. بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف‌، ۱۳۷۸/۹/۱
۶. گزارش ساواک درباره‌ی محتوای توصیه‌های آیت‌الله خامنه‌ای به شهید مهدی باکری: «۱. برای رفع اشکالات [=سؤالات دینی، ‌فقهی] به حاجی نصرالله شبستری و شربیانی رجوع کنید؛ ۲. کتب  شریعتی را بایستی بیشتر خواند و بررسی دقیق نمود؛ ۳. دانستن زبان عربی؛ ۴. کار روی موضوع‌های مشروح و بسط‌دار از قبیل نوبت و بررسی بُعد تاریخی… [آن‌ها]؛ ۵. برداشت‌های خود را از قرآن استخراج کردن و حرکت مطابق شرایط موجود؛ ۶. بیشتر با حدیث آشنا شدن (کتاب تحف‌العقول را بیشتر یاد کرد)؛ ۷. تماس با علما گرچه در سطح پایین باشند، برای انس‌گیری بیشتر؛ ۸. نداشتن تعصب و پیش‌داوری در تحقیق و بررسی؛ ۹. آشنایی با افکار و روش‌های علمی و تحقیقی در سطح جهان و کلاً نتایجی که به آن رسیده‌اند، در بررسی قرآن لازم است.»
۷.
۱۳۸۹/۴/۲۰
۸. بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف‌، ۱۳۷۸/۹/۱
۹. صحیفه‌ی نور، جلد ۸، ص ۱۳۴
۱۰. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲۱ آذر ۱۳۵۸
۱۱.
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان، ۱۳۹۴/۴/۲۰
۱۲. بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، ۱۳۷۶/۱۱/۱۱
۱۳. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲۹ آذر ۵۸
۱۴. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲ بهمن ۱۳۵۸
۱۵. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲ بهمن ۱۳۵۸
۱۶. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، ۲۹ آذر ۱۳۵۸
۱۷.
بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ در مسجد ابوذر تهران، ۱۳۶۰/۴/۶
۱۸. ۱۳۷۶/۱۱/۲۰
۱۹. جلسه‌ی پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه تهران در مسجد دانشگاه، ۱۳۶۴/۹/۱۳
۲۰. جلسه‌ی پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه تهران در مسجد دانشگاه، ۱۳۶۴/۹/۱۳
۲۱. جلسه‌ی پرسش و پاسخ در مسجد دانشگاه تهران، ۱۳۶۶/۸/۱۷
۲۲. البته آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت، در چند جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشجویی در دانشگاه‌های کشور شرکت کرد.
۲۳. ۱۳۷۶/۱۱/۲۰
۲۴.
بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها، ۱۳۹۵/۳/۲۹.
اصل سخنان آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ ۱۳۷۲/۸/۱۲ بیان شده است که در پیوند زیر قابل دسترسی است:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2691
۲۵.
بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۲/۲/۲۲
۲۶. بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‌، ۱۳۷۷/۲/۲۲
۲۷. همان
۲۸.
بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس‌، ۱۳۷۷/۶/۱۲
۲۹. بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تهران، ۱۳۷۷/۲/۲۲
۳۰. بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تربیت مدرس‌، ۱۳۷۷/۶/۱۲
۳۱. همان
۳۲. همان
۳۳.
بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۱۳۷۹/۱۲/۹
۳۴. بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۲/۲/۲۲
۳۵. بیانات در دیدار دانشجویان، ۱۳۹۱/۵/۱۶
۳۶. بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‌، ۱۳۷۷/۲/۲۲
۳۷. بیانات در دیدار دانشجویان، ۱۳۹۱/۵/۱۶

 


فرم در حال بارگذاری ...

نزدیک‌ترین افراد به پیامبر در قیامت چگونه‌اند؟ (صوت + متن)

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1397

 

پوستر بیانات مقام معظم رهبری:

نزدیک‌ترین افراد به پیامبر در قیامت چگونه‌اند؟ 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دوشنبه‌ی گذشته (۱۳۹۷/۸/۲۸) در ابتدای جلسه‌ی درس خارج فقه، به بیان حدیثی از حضرت رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره‌ی ویژگی‌های «نزدیک‌ترین افراد به پیامبر در روز قیامت» پرداختند.
 
عن جعفر ‌بن ‌محمّد علیهما ‌السّلام عن ابیه عن جدّه علیهم ‌السّلام قال قالَ رَسولُ‌ اللّهِ صَلَّی‌ اللّهُ ‌عَلَیهِ وَ ‌آلِهِ: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدِیثِ وَ آداکُم لِلاَمانَةِ وَ اَوفاکُم بِالعَهدِ وَ اَحسَنُکُم خُلُقاً وَ اَقرَبُکُم مِنَ النّاسِ. (۱)

...

اَقرَبُکُم غَداً مِنّی فِی المَوقِفِ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدِیث

در موقف قیامت همه‌ی سختی‌ها و وحشتها و ترسها و اهوال گوناگون برای انسان وجود دارد، و فرقی هم نیست بین مؤمن و غیر مؤمن: یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن اَخیـهِ * وَ اُمِّه؛ وَاَبیهِ * وَ صاحِبَتِه؛ وَ بَنیهِ ‌‌* لِکُلِّ امرِئٍ مِنهُم یَومَئِذٍ شَأنٌ یُغنیه؛(۲) یک چنین روزی است روز قیامت، که در آیات کریمه‌ی قرآن، بخصوص در سوره‌های اواخر قرآن خیلی زیاد به احوال و اهوال(۳) در قیامت پرداخته شده. خب در یک چنین معرکه‌ی سختی که اهمّیّت و سختی آن موقف اصلاً برای ما قابل تصوّر نیست، انسان دنبال یک مرجع امنی میگردد؛ یک جایی که به آن پناه ببرد، به آن تکیه کند، در زیر سایه‌ی آن باشد. آن کسی و آن جایگاهی که از همه‌ی اشخاص و جایگاه‌ها در قیامت امنیّت بیشتری به انسان میدهد، جایگاه پیغمبر اکرم است. اگر کسی بتواند خودش را نزدیک آن بزرگوار برساند، اطمینان خاطر پیدا میکند، احساس یک امنیّتی میکند؛ مثل دنیا دیگر؛ وضع دنیا را ملاحظه کنید: اگر چنانچه در جایی که سختی هست، مشکل هست، تهاجم هست، دزدی هست، رذالت هست، یک نفر انسانی که آنجا در معرض همه‌ی اینها قرار گرفته، بخواهد خودش را امنیّت بدهد، یک کسی را پیدا میکند، یک شخصیّتی را پیدا میکند که قوی باشد، مستحکم باشد و فوراً میرود نزدیک او می‌ایستد. در قیامت هر کسی بتواند نزدیک نبیّ مکرم اسلام قرار بگیرد، دیگر آنجا یک احساس امنیّتی دارد. خب، چه کسی میتواند برود آن نزدیک؟ خلایق جن و اِنس از اوّلین و آخرین که در آنجا جمعند، همه مایلند که خودشان را برسانند به این بزرگوار؛ می‌بینند مقام و مرتبه‌ی او را، می‌بینند مقامی دارد که «یَغبِطُهُ بِهِ الاَوَّلونَ‌ وَ الآخِرون‌»،(۴) آن را می‌بینند و میخواهند، [امّا] میتوانند؟ نه، همه نمیتوانند. این روایت میگوید وسیله‌ای که شما بتوانید با آن، خودتان را نزدیک پیغمبر بکنید، چیست؛ آن را دارند به ما یاد میدهند.
اینجا دار عمل است، آنجا دار نتیجه است. اینجا یک کارهایی را به ما یاد داده‌اند، گفته‌اند این کارها را انجام بدهید که اگر این کارها را اینجا در این دوره‌ی کوتاه -کوتاه است دیگر، این دنیا یک لحظه‌ی از عمر ابدی است، یک لحظه است؛ نود سال، صد سال اگر کسی عمر کند، یک لحظه است در مقابل آن عمر ابدی عالم آخرت- انجام دادیم، اگر در این یک لحظه انسان این چیزها را رعایت بکند، در آن موقف دشوار به دردش میخورد. حالا اینها چیست؟ چند مورد را ذکر کرده‌اند. خود حضرت فرمودند: اَقرَبُکُم غَداً مِنّی، [نزدیک‌ترین شما به من]، فِی المَوقِف -یعنی در قیامت- اوّل این [فرد] است: اَصدَقُکُم‌ لِلحَدیث؛ آن کسی که راستگوتر است، در حرف زدن راستگو است، آنچه میگوید از روی صدق بیان میکند؛ دروغ و تهمت و شایعه و حرف ضعیف و قول بغیر علم و مانند اینها در آن نیست. «صدق» یعنی انطباق با واقع، آنچه را واقع است -که او میداند واقع است- بیان میکند؛ اَصدَقُکُم‌ لِلحَدیث.

وَ آداکُم لِلاَمانَة

آن کسی که بیشتر از همه اداء امانت میکند؛ که مکرّر عرض کرده‌ایم که امانت فقط این نیست که حالا یک پولی شما دست بنده بسپرید، بنده آن را به شما برگردانم؛ این یکی از انواع امانت است. همه‌ی آن چیزهایی که مردم به ما می‌سپرند، امانتهای مردم است؛ مقام را به ما می‌سپرند، امنیّت را به ما می‌سپرند، دینشان را به ما می‌سپرند، حفظ نوامیسشان را به ما می‌سپرند؛ همه‌ی این چیزها امانتهای مردم دست ما است. ما حکومتیم دیگر؛ هر کسی هر جا هست؛ یکی مثل بنده در یک جایگاهی قرار دارد، یکی در جایگاه دیگری قرار دارد، یکی قاضی است، یکی مسئول تعلیم و تربیت است، یکی امام جماعت است؛‌ همه‌ی اینها امانتهایی است که دست ما سپرده است؛ اداء امانت. هر کدام بهتر اداء امانت کردید، آنجا جایتان به حضرت نزدیک‌تر است و امنیّتتان بیشتر است.

وَ اَوفَاکُم بِالعَهد

[در مورد] پیمانهای فردی و اجتماعی، وفای به این عهد‌ها بکنید؛ که البتّه مهم‌ترینش پیمانهای اجتماعی است؛ این قراردادهای اجتماعی، این حقوق شهروندی [است]. خب این چیزهایی که حالا امروز فرنگی‌ها یاد گرفته‌اند میگویند «حقوق شهروندی»، ماها هم از اینها میخواهیم یاد بگیریم! حرفهایی که در روایات ما و در قرآن ما هست، حالا ما داریم از غربی‌ها اینها را [یاد میگیریم]! خب اینجا دارد میگوید «اَوفاکُم بِالعَهد»؛ «عهد» یعنی قرارداد، آن چیزی که بین شما و بین دیگران قرارداد بسته [شده]. شما وقتی در یک محیط با هم زندگی میکنید، یک قراردادی با هم بسته‌اید دیگر؛ مثل این است که در یک آپارتمانی ده خانواده زندگی میکنند؛ اینها ولو هیچ کاغذی هم امضا نکرده‌اند، [امّا] یک معاهداتی در مقابل هم دارند؛ این چیز قهری است دیگر؛ [مثلاً] تو سر و صدا نکن که در خانه‌ی او بچّه‌اش از خواب بیدار نشود، او هم سر و صدا نکند که بچّه‌ی تو از خواب بیدار نشود؛ این قرارداد روشنی است دیگر؛ حقوق شهروندی یعنی اینها.

وَ اَحسَنُکُم خُلُقاً

یکی از چیزها هم این است که خوش‌اخلاق باشید؛ بداخلاق و عبوس [بودن] و [اینکه] در خانه یک ‌جور، در محلّ کار یک جور، با مردم یک جور، با تکبّر، با اوقات تلخی [رفتار کردن]، خیلی بد است. آن کسانی که «اَحسَنُهُم خُلقاً» هستند، آنجا نزدیک‌ترند.

وَ اَقرَبُکُم مِنَ النّاس

مردمی بودن. ببینید، سبک زندگی اسلامی اینها است. باز همین «مردمی بودن» هم از حرفهایی است که حالا متجدّدین و مانند اینها فکر میکنند که از دیگران یاد گرفته‌اند؛ نه، اینها در روایات ما است. مردمی باشید، با مردم باشید. معنای با مردم بودن این نیست که فرض کنید انسان به چهار نفر از طبقه‌ی ممتازه بگوید اینها مردمند؛ نه، یعنی توده‌ی مردم، طبقات پایین مردم، عامّه‌ی مردم؛ با اینها باشید، بین اینها باشید، مثل آنها زندگی کنید، در حدّ آنها زندگی کنید، پیش آنها تواضع کنید؛ اینها معنای مردمی بودن است.
 
پی نوشت:
۱) امالی طوسی، مجلس هشتم، ص ۲۲۹؛ «امام صادق علیه السلام از پدرش از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکنند که پیامبر فرمود: نزدیک‌ترین شما به من در قیامت، آن کسی است که راستگوتر باشد، آن کسی که بیشتر از همه اداء امانت میکند، به پیمانها و عهدهایش پایبندتر باشد، و خوش‌اخلاق‌تر باشد و مردمی‌تر باشد.»
۲) سوره‌ی عبس، آیات ۳۴ تا ۳۷؛‌ «روزى که آدمى از برادرش، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و پسرانش میگریزد. در آن روز، هر کسى از آنان را کارى است که او را به خود مشغول میدارد.»
۳) ترس و اضطراب شدید، وحشت
۴) کافی، ج ۴، ص ۵۵۱


فرم در حال بارگذاری ...

شایعه و اثرات آن در جامعه انسانی

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1397

 

انسان، موجودی اجتماعی است و به حکم سرشت خویش، ناگزیر از ایجاد ارتباط با دیگران است  تبادل اندیشه و دریافت اطلاعات، از اساسی ترین انگیزه های ارتباط افراد با یکدیگر است. در جریان این ارتباط و تعامل اجتماعی، بخش قابل توجهی از گفته ها و شنیده های روزانه انسان ها را شایعات یا خبرهای ساختگی تشکیل می دهند. شایعه می تواند به مثابه یکی از عوامل اضطراب در جامعه ظاهر شده، موجب چیرگی روح یأس و سکون در بین افراد جامعه باشد.

شایعه چیست؟

در لغت نامه دهخدا، شایعه، چنین معنا شده است:
«در تداول امروز، خبرهای بی اصل است که در میان مردم، بر سر زبان ها باشد».(1)
اما به بیان علمی تر:
«شایعه، عبارت است از: پیامی که در میان افراد جامعه، دهان به دهان می گردد ولی واقعیت، آن را تأیید نمی کند».(2)
 
در کتاب روان شناسی شایعه، تعریفی دقیق تر برای شایعه، بیان شده است و آن این که: «شایعه یک موضوع خاصّ گمانیِ بدون وجود ملاک های اطمینان بخش رسیدگی است، که معمولاً به صورت شفاهی، از فردی به فرد دیگر انتقال می یابد».(3) در این تعریف، بر یکی از ویژگی های خاص و مرکزی شایعه تأکید شده است و آن، اصرار بر این است که شایعه در غیاب ملاک های اطمینان بخش رسیدگی، ساخته می شود. این محک، وجه تمایز شایعه از اخبار است.
 

ما همیشه به سادگی نمی توانیم، حضور یا غیاب ملاک های مطمئن رسیدگی را درک کنیم. از این رو نمی توانیم بگوییم که آنچه می شنویم، آیا واقعیت دارد یا ساختگی است. به منظور تمیز اطلاعات (اخبار) از شایعات، باید نزدیکی یا دوری مدرک و سند شایعه را از حقیقت بدانیم. در شایعه، منبع خبر، کم رنگ است و غالبا با جملاتی مانند: «می گویند که…، راستی شنیده ای که،….، یکی از افراد با اطلاع گفت که…» آغاز می شوند.

...

شایعه چه زمانی ساخته می شود؟

شایعات، به هنگام فقدان خبر، ساخته می شوند. وقتی افراد، بسیار مشتاق خبرگیری و آگاهی از واقعه و موضوعی هستند، اما قادر به کسب اطلاعات مورد اطمینان نباشند، پذیرای شایعه می شوند. و برعکس، وقتی افراد جامعه از آگاهی خود، بر حوادث، مطمئن باشند به ارائه غیرضروری مطالب ساختگی تمایل نخواهند داشت. به عبارت دیگر، وقتی گروه ها و افراد یک جامعه از مجاری قانونی و صحیح، اطلاعات و اخبار را به دست نیاورند، زمینه برای رواج شایعه، مهیّا می شود.

کارکرد شایعه

به عقیده جامعه شناسان، شایعه، پدیده ای است اجتماعی که هم می تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی ؛ امّا گویا کارکرد منفی شایعه، بیش از کارکرد مثبت آن است.(4) ایجاد فضای ناسالم و به خطر افتادن امنیت عمومی، انحراف افکار عمومی از اهداف اصلی به سوی اهداف جزئی، ایجاد تفرقه، رویارویی و صف بندی اقشار مختلف جامعه، ایجاد بدبینی و سلب اعتماد مردم از دولتمردان، کاهش اعتماد مردم به وسایل ارتباط جمعی داخلی و روی آوردن به منابع غیر رسمی و از همه مهم تر، گسترش ناامنی، ترس، اضطراب و نگرانی را می توان از مهم ترین کارکردهای منفی شایعه برشمرد.
برای روشن شدن نقش شایعه پراکنی در ایجاد فضای ناامنی و اضطراب به بررسی یک نمونه تاریخی می پردازیم. ادموند تایلور در کتاب خود به نام «راهبُرد وحشت» (منتشر شده در 1940م) توضیح می دهد که در آن ایّام، در جریان جنگ دوم جهانی، چگونه آلمان ها هنگام آماده شدن برای حمله، قربانیان خود را در داستان های وحشت آور و مطالب القا کننده احساس شکست، غرق می نمودند. آنها با استفاده از رادیو، شایعات را در داخل کشورهای طرف جنگ، پخش می نمودند. این نوع داستان ها هم زمان با طرح قریب الوقوع بودن تهاجم نظامی، خبر نزدیک بودن مذاکرات صلح را نیز پخش می کردند. هدفِ این نوع شایعات، ایجاد سردرگُمی و تضعیف روحیه بود. از این طریق، صداقت دولت های متّفقین (رو در روی آلمان) و قابلیتشان در کمک به کشورهای مضطرب، در هاله ای از تردید و ابهام فرو می رفت.
آلمانی ها هم زمان با آن داستان های دروغین، اخبار بی اساس پیروزی بزرگ لهستان و فرانسه را پخش می کردند، تا موجب شکل گیری امیدهای بی جا و نادرست شوند. این امیدهای دروغین به زودی به ناامیدی و در نتیجه، وحشت و اضطراب بیشتر منتهی می شد.(5)
شایعه هرگز چیزی را ثابت نمی کند. بلکه از طریق ایجاد بی اعتمادی، کار خود را به انجام می رساند. شایعه می تواند حوادث را در هاله ای از دود قرار دهد تا درک حقیقت وقایع، به آسانی و برای هر کسی میسّر نباشد.

انواع شایعه

از دیدگاه های مختلف می توان شایعه را تقسیم بندی کرد. بایسا(6) جامعه شناس روسی، شایعه را از جهت نوع ظهور و بروز اجتماعی آن به انواع ذیل، تقسیم بندی می کند:

1 . شایعات خزنده: مانند شایعاتی که آرامْ صورت می گیرد. این شایعات، به صورت درگوشی و پنهانی منتقل می شوند.

2 . شایعات شناور (غوّاص): این نوع شایعات، در صورتی که شرایط، مساعد باشند ظاهر می شوند و در غیر این صورت، مخفی می مانند تا در موقعیتی خاص و مناسب، ظاهر شوند، مانند شایعات مربوط به محیط زیست.
3 . شایعات تند و سریع: این گونه شایعات در مقطع زمانی کوتاه، گروه وسیعی را در بر می گیرند و با واکنش سریع مردم رو به رو می شوند، مانند شایعاتی در مورد قیمت برخی از کالاهای اساسی (گران شدن قیمت مرغ و…).
4 . شایعات شیطانی: این قبیل شایعات در زمان اضطراب و نگرانی مردم، شایع می شوند و چون مردم در حالت ترس و وحشت به سر می برند، آماده پذیرش خبر کذب هستند. این نوع شایعات در زمان های بحران (همانند جنگ و قحطی) به صورت حادّ، منتشر می شوند.
5 . شایعات وحشت: این گونه شایعات به منظور ایجاد رُعب و وحشت، شایع می شوند و هدف آنها ایجاد فضای ترس و وحشت و ناامیدی در میان اقشار جامعه است. این دسته از شایعات نیز در زمان جنگ، رواج بیشتری می یابند.(7)

چرا شایعات رواج پیدا می کنند؟

هر پدیده اجتماعی برای پیدایی و پایایی خود، نیاز به تحقّق یک دسته شرایط ویژه دارد. شایعه نیز یک پدیده اجتماعی است که برای انتشار و پذیرش، نیازمند تحقّق شرایطی است. حال، سؤال این است که چه شرایط و عناصری لازم است تا شایعه بتواند رواج یابد و (به تعبیر ساده تر) به راحتی سفر نماید؟
صاحب نظران دو شرط اساسی را برای رواج شایعه بیان نموده اند: نخست آن که موضوع شایعه باید برای گوینده و شنونده، دارای اهمیّت باشد. اگر موضوعی برای افراد، جالب توجّه و با اهمیّت باشد، به شایعات مربوط به آن موضوع، ممکن است توجّه کنند ؛ اما این شرط به تنهایی کافی نیست. شرط دوم، این است که درباره آن موضوع، ابهام وجود داشته باشد. پس علاقه افراد جامعه به موضوع و وجود هاله ای از ابهام در موضوع، دو عنصر اساسی در رواج شایعات است.
مثلاً یک فرد ایرانی، شایعاتی را در مورد گاوبازان اسپانیایی رواج نمی دهد ؛ زیرا این موضوع برای او اهمیتی ندارد ؛ هرچند ممکن است موضوع از ابهام زیادی برخوردار باشد. امّا ابهام به تنهایی، شایعه را پخش یا حفظ نمی کند. از سوی دیگر، اهمّیت نیز به تنهایی موجب رواج شایعه نمی شود. مثلاً این که من در امتحان کنکور موفّق بوده ام، برایم بسیار با اهمّیت است ؛ اما به شایعات مربوط به این که زیاد درس خوانده ام یا کم خوانده ام توجّهی ندارم ؛ زیرا خودم واقعیت را می دانم، و با وجود علم به واقعیت و نبود ابهام، شایعه، رواج پیدا نمی کند.
ذکر این نکته شایان توجّه است که: با توجّه به این دو عنصر اساسی، شرایط، در زمان جنگ برای پخش و نشر شایعه مهیّاتر است ؛ زیرا مسائل نظامی از بیشترین اهمیّت برخوردارند، و از طرفی، لزوم حفاظت از اطلاعات نظامی، موجب بروز ابهامات بسیار در این موضوعات می شود. لذا سرعت نشر و پذیرش شایعه در زمان جنگ، بیش از هر زمان دیگر است، و بدیهی است که در این زمان، قدرت شایعه در اضطراب آفرینی نیز بیشتر می شود.

انگیزه های شایعه پراکنی

شایعه پراکنی همانند همه کنش های اجتماعی، نیازمند به وجود انگیزه هایی است که شخص را به انجام دادن آن سوق می دهند. این که افراد به چه انگیزه ای شایعه را می سازند و یا آن را می پراکنند، از جمله بحث هایی است که روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان به آن پرداخته اند. اصولاً شایعه بر اساس سه رشته از احساسات انتشار می یابد: ترس، امید و تنفّر. انسان ها هنگامی که از پدیده ای احساس ترس داشته باشند یا از موضوعی احساس تنفر کنند و یا به چیزی امید بسته باشند، از آمادگی لازم برای ساخت و رواج شایعه درباره آن، برخوردار هستند.
افراد، شایعه را به این دلیل تکرار می کنند که بعضی از نیازهای آنان از این طریق، ارضا می شود. شایعه ای که سوء ظن یا تنفّر را به همراه دارد یا شایعه ای که ترس یا امیدواری را بیان و اثبات می کند، قادر به تکرار شدن است و توسط احساسات و هیجان های گوینده شایعه تقویت می شود.
زمانی که افراد زیادی از اقشار جامعه در زندگی فردی و یا حیات جمعی خود، به هر دلیلی از جمله فشارهای روانی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… همواره به طور جدّی، نگران و مضطرب باشند، انگیزه ساخت و شیوع شایعه بیشتر می شود. در حقیقت، شایعه به گونه ای با ناامنی و اضطراب همراه است، که هر قدر عدم امنیّت روانی و اضطراب در میان افراد فزونی یابد، به همان میزان، شایعات هم بیشتر می شوند.
بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که: بین «شایعه» به عنوان پدیده اجتماعی و «اضطراب» به عنوان پدیده ای روانی، تعاملی دو سویه وجود دارد؛ بدین معنا که از یک سو، اضطراب از انگیزه های ساخت و رواج شایعه است و از سوی دیگر، شایعه نیز در پیدایی اضطراب، مؤثّر است.

راه کارهای مقابله با شایعه و شایعه پراکنی

همه می دانیم که شایعه، پدیده ای است زشت که بر بهداشت روانی جامعه تأثیر منفی دارد. حال، سؤال این است که آیا راه کاری برای مقابله با این پدیده وجود دارد؟ پیش از پاسخ، ذکر این نکته لازم است که تکذیب یک شایعه، در جلوگیری از رواج شایعه، کافی نیست. به هر حال، پذیرش شایعه از طرف جامعه، منطق روشنی ندارد و غالب افراد ناآگاهی که آن را می شنوند، ممکن است آن را بپذیرند و در رواج آن نیز سهیم باشند.
بهترین راه مقابله با شایعه، توسعه روابط و فراهم آوردن این امکان است که مردم از مسائل جدّی جاری در جامعه، آگاه باشند. وقتی مردم نسبت به واقعیّت امری اطمینان حاصل نمودند و دریافتند که چیزی از آنها پوشیده نیست، فرایند شایعه پراکنی، خود به خود، متوقف می شود یا از بُرد یا دامنه آن به حدّ چشمگیری کاسته می شود. پاسخگویی دولتمردان به مردم و مَحرم دانستن آنها، بسیار مؤثّرتر از تکذیب یک شایعه پس از انتشار آن است.

شایعه و شایعه پراکنی از دیدگاه قرآن

پدیده شایعه سازی و شایعه پراکنی، گویا سابقه ای به درازای تاریخ بشر دارد. ویرژیل، شاعر رومی سده اوّل قبل از میلاد، در مورد شایعه و سرعت انتقال آن می گوید: «ای شایعه! هیچ شیطان دیگری از تو سریع تر و تندتر نیست. تو با هر حرکتی که به جلو می روی، قدرت ویران کننده بیشتری به دست می آوری».(8) در تاریخ اسلام نیز این پدیده، مسائل و مشکلات زیادی را برای جامعه نوپای اسلامی، پدید آورده بود. در قرآن از شایعه پراکنان به «مُرجِفین» تعبیر شده است. «اِرجاف» به معنای شایعه آمده است، و جالبْ این که «ارجاف» از ریشه «رجف» یعنی «لرزیدن» است، و عبارت است از دروغ پراکنی و انتشار اخبار باطلی که دل های مردم را می لرزانند و نگرانشان می کنند.
در سوره احزاب، خداوند، شایعه سازان را با منافقان که در قلب هایشان مرض و ناپاکی است، برابر دانسته است.(9) علاّمه طباطبایی در تفسیر «المیزان» می فرماید:
«کلمه «مُرجِفون» جمع اسم فاعل از ارجاف است و ارجاف به معنای اشاعه باطل و در سایه آن، استفاده های نامشروع بودن و یا حداقل، مردم را دچار اضطراب کردن است.
ایشان در ادامه می فرماید:
«معنای آیه این است که: سوگند می خورم اگر منافقان و بیماردلان، دست از فسادانگیزی برندارند و کسانی که اخبار و شایعات دروغی در بین مردم انتشار می دهند تا از آب گل آلود، ماهیِ اغراض شیطانی خود را بگیرند و یا حدّاقل در بین مسلمانان، ایجاد دلهره و اضطراب کنند، ما تو را مأمور می کنیم تا علیه ایشان قیام کنی و نگذاری در مدینه و در جوارت زندگی کنند».(10)
________________________________________
1 . لغت نامه، علی اکبر دهخدا و دیگران، تهران: دانشگاه تهران، ویرایش دوم، 1373، ذیل ماده «شین».
2 . درآمدی بر جامعه شناسی، بروس کوئن، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: طوطیا، 1375، ص 250 .
3 . روان شناسی شایعه، گُردِن آل پُورت و لئو پستمن، ترجمه: ساعد دبستانی با همکاری مرکز تحقیقات مطالعه و سنجش برنامه ای صدا و سیما، تهران: سروش، 1374، ص 9 .
4 . امروزه، در علوم اجتماعی و به طور ویژه در «ارتباطات اجتماعی»، شایعه نیز یک «رسانه» محسوب می شود ؛ رسانه ای که در دست نخبگان جامعه و بخصوص در فضای جوامع بسته و در برابر حاکمان غیرمردمی و قدرت های فاقد مشروعیت سیاسی، کارکرد مثبت پیدا می کند (ر.ک: درس های دموکراسی برای همه، حسین بشیریه، تهران: نگاه معاصر ؛ جامعه شناسی سیاسی معاصر / زندگی در جهان شبکه ای، کیت نش، ترجمه: محمدتقی دلفروز، کویر) (حدیث زندگی)
5 . روان شناسی شایعه، ص 41 .
6 . Baisa. 
7 . روان شناسی اجتماعی، هدایت اللّه ستوده، تهران: آوای نور، 1374، ص 21 .
8 . مقاله «رقص شیطانی تخریب»، مجله طبرستان سبز، ش 38 .
9 . سوره احزاب، آیه 61.
10 . المیزان، محمدحسین طباطبایی، ترجمه: موسوی همدانی، ج 16، ص 510 .
 
مجله حدیث زندگی-مرداد و شهریور 1383، شماره 18 - اسماعیل چراغی ، صفحه 58
 


نظر از: زكي زاده [عضو] 

درود گرامی
خدا قوت مطالب قشنگی دارید

دعوتید در
تحریم شادیها

http://maedeh.kowsarblog.ir/

1397/09/17 @ 20:19


فرم در حال بارگذاری ...

عدالت اجتماعی از منظر علامه طباطبایی

نوشته شده توسطرحیمی 17ام آذر, 1397

 

یکی از این مفاهیم گرانسنگ در تفسیر المیزان، مفهوم محوری عدالت است که علامه طباطبایی در فرازهای مختلف این کتاب به تشریح موشکافانه آن پرداخته است. متاسفانه تاریخ جوامع اسلامی همواره بیانگر مسخ این مفهوم و راندن آن از حوزه های مهم سیاسی، اجتماعی به حوزه های اخلاقی و فردی بوده است و خودکامگان مستولی همواره سعی داشته اند که این معیار و ملاک اساسی جامعه اسلامی را از درون تهی کرده و صبغه اجتماعی و سیاسی آن را زدوده و آن را تنها در حوزه های بی خطر اخلاقی و کلامی و مباحث معقدی مانند منازعات مستمر کلامی عدلیه و غیرعدلیه و مباحث عدل الهی منحصر نمایند.
 
این در حالی است که اصل عدالت در اسلام تا آنجا اهمیت دارد که حتی برخی معتقدند که این مفهوم از جمله اصل عدالت اجتماعی را می توان به عنوان معیار و میزانی برای فقاهت و استنباط های فقهی استفاده کرد. به تعبیر شاگرد برجسته علامه یعنی استاد شهید مطهری: «اصل عدالت از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیزی بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات، نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین می گوید».
 
به تعبیر دیگر عدل حاکم بر احکام است نه تابع احکام، عدل اسلامی نیست، بلکه اسلام عادلانه است. استاد از غفلت فقیهان از اصل عدالت اجتماعی و فقدان قاعده سازی از آن چنین یاد می نماید:
 
«اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و این در حالی است که از آیاتی چون «بالوالدین احسانا؛ به پدر و مادر خود نیکی کنید» (اسراء/ 23)، «اوفوا بالعقود؛ به قراردادهای خود وفا کنید» (مائده/ 1) عموماتی در فقه به دست آمده است، ولی با این همه تاکید که در قرآن کریم بر روی مساله عدالت اجتماعی دارد، با این وجود یک قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی ما گردیده است.
 

...

استاد مطهری، ضمن آن که عدالت فردی و عدالت اجتماعی را مبنای متعامل یکدیگر دانسته، عدالت اجتماعی را نسبت به عدالت در حوزه اخلاق فردی مرجح و مورد تاکید اصلی اسلام به شمار می آورد. از نظر اسلام هم فرد ذیحق است و هم اجتماع، اما مصلحت اجتماع و اصالت آن بر مصحلت فرد ترجیح دارد. همچنان که علامه طباطبایی در کمال وضوح از قرآن استنباط می کند که اجتماع شخصیت و عمر دارد و با توجه به آیه «لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه و لا یستقدمون؛ هر امتى را زمانى [محدود] است آنگاه كه زمانشان به سر رسد پس نه ساعتى [از آن] تاخير كنند و نه پيشى گيرند» (یونس/ 49)، برای اجتماع، بیماری و سلامت، سعادت و شقاوت و شرکت در مسئولیت قائل است.

e="text-align: justify;"> 

دیدگاه های تفسیری علامه در باب عدالت

 
علامه طباطبایی در تفسیر عظیم المیزان به طور تفصیلی درباره عدالت از دیدگاه قرآن صحبت نموده است. ایشان می فرمایند: کسانی که در احکام و معارف اسلام بحث می کنند در خلال بحثهای خود بسیار به لفظ عدالت برمی خورند و چه بسا درباره عدالت به تعریفات مختلف و تفسیرهای گوناگونی که ناشی از اختلاف مذاق های اهل بحث و مسلک های ایشان است برمی خورند لکن مذاقی که در تعریف عدالت اختیار می کنیم باید مذاقی باشد که با کار ما که تفسیر قرآن است سازگار باشد مذاقی باشد که بتوان آن را در تجزیه و تحلیل معنای عدالت و کیفیت اعتبارش با فطرتی که مبنای همه احکام اسلامی است وفق دهد و این خود مذاق مخصوصی است.
 
علامه در ذیل تفسیر آیه «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد» (نحل/ 90) ضمن تبیین اهمیت عدالت، دیدگاه های راغب در مفردات را پیرامون عدالت به بحث و نقد می کشد آنگاه تعاریف ذی قیمتی از این مفهوم و انواع آن عرضه می دارد. ایشان در ذیل آیه مزبور می فرمایند: «خدای سبحان ابتدا آن احکام سه گانه را که مهمترین حکمی هستند که اساس اجتماع بشری با آن استوار است و از نظر اهمیت به ترتیب یکی پس از دیگری قرار دارند ذکر فرموده است، چون از نظر اسلام مهمترین هدفی که در تعالیمش دنبال شده صلاح مجتمع و اصلاح عموم است. چون هرچند انسان ها فرد فردند و هر فردی برای خود شخصیتی و خیر و شری دارد و لکن از نظر طبیعتی که همه انسان ها دارند یعنی طبیعت مدنیت، سعادت هر شخصی مبنی بر صلاح و اصلاح ظرف اجتماعی است که در آن زندگی می کند، به طوری که در ظرف اجتماع فاسد که از هر سو (رشد) کرده باشد رستگاری یک فرد و صالح شدن او بسیار دشوار است (و یا بگو عادتا محال است). در جمله «ان الله یامر بالعدل» دستور به عدل و داد می دهد و عدل مقابل ظلم است».
 
راغب در مفردات می گوید:
«عدالت و معامله، لفظی است که معنای مساوات را اقتضا می کند و به اعتبار اضافه نسبت استعمال می شود و عدل بفتحه عین و عدل بکسره آن از نظر معنا نزدیک به همند. چیزی که هست عدل بفتحه عین در جایی استعمال می شود که با بصر و حس دیده می شود مانند عدل شدن این کفه ترازو با آن کفه اش یا این لنگه بار با آن لنگه اش، یا این عدد از گردو با آن عددش، یا این مقدار گندم با مقداری دیگر از آن، پس بنابراین می توان گفت عدل به معنای تقسیط و تقسیم به طور مساوی است»
 
سپس اضافه کرده که : عدل دو قسم است :
 
یکی عدلی که عقل اقتضاء حسن آن را دارد و در هیچ زمانی و عصری منسوخ نمی شود و به هیچ وجه اعتداء و ظلم شمرده نمی شود، مانند احسان به هر کس که به تو احسان کرده و آزار نکردن کسی را که او از آزار تو خودداری نموده.
 
قسم دوم عدلی است که عقل عدالت بودن آن را تشخیص نداده بلکه به وسیله شرع شناخته می شود مانند قصاص و ارش جنایت و اصل مال مرتد که این قسم از عدالت قابل نسخ هست در بعضی زمانها منسوخ می شود و به همین جهت قرآن کریم همین عدالت را اعتدائ و سیئه خوانده (بقره/ 194 و شوری/ 40) و این نحو از عدالت همان است که در آیه: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» منظور است، چون عدل به معنای مساوات در تلافی است اگر خیر است خیر و اگر شر است شر و احسان به معنای این است که خیری را با خیری بیشتر از آن تلافی کنی و شری را به شری کمتر از آن جواب گویی این بود که مقدار از کلام راغب که مورد حاجت ما بود. و این گفتار با تفصیلی که داده برگشتش به یک جمله معروف است که می گویند: عدالت میانه روی و اجتناب از دو سوی افراط و تفریط در هر امری است و این در حقیقت معنا کردن کلمه است به لازمه معنای اصلی زیرا معنای اصلی، عدالت، اقامه مساوات میانه امور است، به این که به هر امری آنچه سزاوار است بدهی تا امور مساوی شود و هر یک در جای واقعی خود که مستحق آن است قرار گیرد. پس عدالت در اعتقاد این است که به آنچه حق است ایمان آوری و عدالت در عمل فردی آن است که کاری کنی که سعادتت در آن باشد و کاری که مایه بدبختی است، به خاطر پیروی هوای نفس انجام ندهی و عدالت در مردم و بین مردم این است که هر کسی را در جای خود که به حکم قول و یا شرع و یا عرف مستحق آن است قرار دهی، نیکوکار را به خاطر احسانش احسان کنی و بدکار را به خاطر بدیش عقاب نمایی و حق مظلوم را از ظالم بستانی و در اجرای قانون تبعیض قائل نشوی.
 

عدالت ملازم حسن

 
از اینجا روشن می گردد که عدالت همیشه مساوی با حسن و ملازم با آن است، چون ما برای حسن معنایی جز آنچه طبع بدان میل کند و به سویش جذب شود قائل نیستیم و قرار دادن هر چیزی در جایی که سزاوار آن است، از این جهت که در جای خود قرار گرفته چیزی است که انسان متمایل به آن است که به خوبی اش اعتراف دارد و اگر احیانا مخالف آن را مرتکب شود، عذرخواهی می کند، و حتی دو نفر از افراد انسان در آن اختلاف نمی کنند، هرچند که مردم در مصداق آن با هم اختلاف دارند و خیلی هم اختلاف دارند، و لکن این اختلاف ناشی از اختلاف در روش زندگی ایشان است. و نیز این معنا روشن می شود این که راغب در کلام خود اعتداء و سیئه را عدالت خوانده خالی از مسامحه نیست، زیرا اعتداء و سیئاتی که کفر اعتدائ و سیئه دیگری است، برای آن دیگری اعتدائ و سیئه است، اما نسبت به کسی که این طور کیفرش می دهد پیمودن راه وسط و میانه روی از خصایل پسندیده است، چون او با این عمل خود میانه خوب و بد و به اصطلاح دوغ و دوشاب فرق گذاشته و هر یک را در جای خود قرار داده، پس نسبت به او تجاوز و بدی نیست.
 
در تفسیر آیات پیش گفته، علاوه به تقسیماتی از عدالت هم اشاره می نماید: «… پس عدالت هر چند که به دو قسم می شود یکی عدالت انسانی فی نفسه و یکی عدالتش به دیگران، یکی عدالت فردی یکی اجتماعی و نیز هر چند لفظ عدالت مطلق است و شامل هر دو قسم می شود، ولکن ظاهر سیاق آیه این است که مراد به عدالت؛ عدالت اجتماعی است و آن عبارت از این است که با هر یک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جایی جای داده شود که سزاوار آن است و این خصلتی اجتماعی است که فرد فرد مکلفین مامور به انجام آنند، به این معنا که خدای سبحان دستور می دهد هر یک از افراد اجتماع عدالت را بیاورد و لازمه آن این است که امر متعلق به مجموع نیز بوده باشد، پس هم فرد فرد مامور به اقامه این حکم اند و هم جامعه که حکومت عهده دار زمام آن است.
 

 

 
بهرام اخوان كاظمی- مقاله عدالت اجتماعی از منظر علامه طباطبايی
 



فرم در حال بارگذاری ...

بنده ‏دو رو

نوشته شده توسطرحیمی 28ام آبان, 1397

 

امام حسن عسکری علیه السلام:

بِئسَ العَبدُ عَبدٌ یَکـونُ ذاوَجهَینِ و ذالِسانَینِ

 

چه بد بنده ‏اى است بنده ‏اى که دو رو و دو زبان باشد!

گزیده تحف العقول، ح۲۷۹

چهل حدیث «سیره عسکریین» علیهما السلام

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: محمدی [عضو] 

خانم رحیمی عزیز شما به سفارش امیرالمومنین توجه نفرمودی! امام علیه السلام صفت ترس را برای زنان بهترین صفت می داند.
به نظر شما زنان از چه چیز هایی باید بترسند؟
این بدبینی که حضرت سفارش می کند برای بانوان امنیت می آورد.
در ضمن شما هم سن آخرین فرزندم باشید. هرگز نمی توانی تجربیات مرا در طول بیشتر از نیم قرن داشته باشی.
تنها کسی که از مطالب من انتقاد کرده شما هستید. آنهم از میان این هم طلاب ! به نظرم مشکل شما چیز دیگری است که باید خودت حل کنی. دعاگوی شما هستم.

1397/09/10 @ 14:05
نظر از: دهسنگی [عضو] 
5 stars

سلام
مطالب زیبایی دارید
خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)

1397/09/10 @ 13:01
نظر از: زكي زاده [عضو] 

سلام
بسیار عالی یادآوری کردید کاش این جمله همیشه یادمان بماند

دعوتید
در تنهایی حیا

1397/09/05 @ 16:27
نظر از: مهدی [بازدید کننده] 
مهدی
5 stars

سلام واقعا وبلاگ زیبا و پر محتوا دارید.
داشتن وبلاگ پر محتوا و بدون تکرار کار سختی است.
خدا قوت!!
با تشکر
مدیر سایت فروشگاه پروژه های کامپیوتری
https://c-p-store.ir

1397/09/01 @ 21:02


فرم در حال بارگذاری ...

پاداش بندگی خداوند

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1397

 

امام حسین علیه السلام :

هرکه خدا را بندگی کند، خداوند بیش از آرزوهایش به او می بخشد.

بحار الأنوار، ج 71، ص 183

دانلودتصویر کوچک (700*700) پوستر (511*511)
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: زكي زاده [عضو] 

سلام
تصویرنوشته زیبایی

دعوتید در
نازدانه ام

1397/09/09 @ 00:23
نظر از:  
5 stars

عالیه

1397/08/27 @ 20:36


فرم در حال بارگذاری ...

همه دین اخلاق است

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1397

 

از مشکلات جامعه ما این است که جایگاه اخلاق را نمی‌داند، مردم فکر می‌کند که اخلاق اگر باشد خوب است و نمی‌دانند که واجب است که سراغ اخلاق بروند کسی که اخلاق ندارد بندگی او ناقص است و روح دین را ندارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

همه دین اخلاق است؛ 

این روایت منکر نماز خواندن نیست؛ اگر شما اخلاق را درست نکنید بندگی به ثمر نمی‌رسد؛ عبادت یک ساختمانی است که باید در یک فندانسیون ریخته شود اگر زیرساخت که اخلاق است درست نباشد بندگی شما هرچه باشد تخریب می‌شود.

سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی در مسجد امیر/آبان97

...

حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی به مناسبت شهادت امام حسن عسگری علیه السلام در مسجد امیر به سخنرانی پرداخت و گفت:

از مشکلات جامعه ما این است که جایگاه اخلاق را نمی‌داند، مردم فکر می‌کند که اخلاق اگر باشد خوب است و نمی‌دانند که واجب است که سراغ اخلاق بروند کسی که اخلاق ندارد بندگی او ناقص است و روح دین را ندارد.

 استاد حوزه و دانشگاه  با بیان اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند که همه دین اخلاق است؛ عنوان کرد: این روایت منکر نماز خواندن نیست؛ اگر شما اخلاق را درست نکنید بندگی به ثمر نمی‌رسد؛ عبادت یک ساختمانی است که باید در یک فندانسیون ریخته شود اگر زیرساخت که اخلاق است درست نباشد بندگی شما هرچه باشد تخریب می‌شود.

حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی با بیان اینکه همه عالم و آدم را شیطان گمراه می‌کند، عنوان کرد:

کار شیطان در دستگاه خلقت به جایی رسید که در بندگی و پرستش خدا همسان با ملک شد؛ 6 هزار سال خدا را پرسش کرد طوری که ملائک به او التماس دعا می‌گفتند اما او در نهایت به علت حسد بر انسان گمراه شد زیرا 6 هزار سال بندگی خدا کرد اما زیرساخت او درست نبود، روح و زیرساخت دین اخلاق است آن را درست کنید؛ نماز با تکبر، عجب، حسادت، بخل ارزشی ندارد.

استاد حوزه علمیه با بیان اینکه ایمان مقوله بسیار ظریفی است، اظهار داشت: در سوره نساء آیه 106 خداوند می‌فرماید «یا ایهاالذین آمنو امنو» یعنی ای مومنان ایمان حقیقی بیاورند همچنین در سوره حدید آیه 28 نیز می‌فرماید «ای کسانی که ایمان آوردید و به حسب ظاهر تقوا پیشه کردید ایمان بیاورید».

وی تصریح کرد: خداوند در سوره یوسف آیه 106 می‌فرماید ایمان اکثر مردم به خدا همراه با شرک است.

حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی با استناد به دعای امام سجاد در مکارم اخلاق مبنی بر اینکه از خداوند اینگونه درخواست می‌کند که ایمان مرا به کامل ترین مرتبه ایمان برسان، گفت: ایمان، عقل و تلاش در انسان‌ها کامل نیست بر همین اساس باید کامل آنها را از خداوند طلب کنند.

استاد حوزه علمیه ابراز کرد: حضرت عیسی علیه السلام می‌فرمایند اگر ایمان خود را کامل کنید شیرینی آن را خواهید چشید و منافع آن را درخواهید یافت، در قرآن 22 منفعت برای ایمان بیان شده است، در سوره عصر فرموده که حقیقت انسان در خسران است مگر کسانی که ایمان آورده باشند.

وی با بیان اینکه از منافع ایمان بهشت است آن را به کسانی می‌دهند که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده باشند، گفت: امیرمومنان امام علی علیه السلام فرمودند کسی که حسن خلق دارد ایمان کامل دارد، در سوره احزاب خداوند می‌فرمایند که پیامبر صلی الله علیه و آله اسوه حسنه شما است یعنی خود را شبیه او کنید، ما آنقدر که دنبال عنایت، شفاعت و زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم دنبال شباهت به ایشان نیستیم در حالی که شباهت تکلیف و وظیفه ما است.

حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی با استناد به روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر اینکه شبیه ترین شما به من خوش اخلاق ترین شما است، اظهار داشت: نشانه امت رسول‌الله صلی الله علیه و آله شباهت آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله است. هر کس بخواهد صحرای قیامت را که 50 هزار سال طول می‌کشد کنار بگذارد باید خود را در حسن خلق شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله کند. جامعه شایسته باید حسن خلق داشته باشد. سنگین تر از حسن خلق در ترازوی انسان قرار نمی‌دهند که دنیا و آخرت ما را آباد می‌کند.

 

شبستان


فرم در حال بارگذاری ...

آه مظلوم چه اثری دارد ؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1397

 

• زمان : 00:05:02
سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی پیرامون ظلم به مظلوم و روایت امام حسن مجتبی علیه السلام پیرامون اثرات ظلم

آه مظلوم چه اثری دارد ؟

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars

سلام خدا قوت
خیلی خوب بود، مطالب مفیدی بودند( هم این مطلب و هم جدید تر ها) استفاده بردم .إن شاء الله که راهگشا باشند .
چند وقتی بود فرم نظر واسم باز نمیشد اما الان اومدم دیدم که مشکل حل شده خدا راشکر .
موفق باشید.

1397/09/12 @ 11:22


فرم در حال بارگذاری ...

سبک برخورد امام حسین (علیه السلام) با خانواده

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1397

 

رفتار امام حسین (علیه السلام) با خانواده

سیره ائمه معصومین علیه السلام در زندگی اجتماعی و همچنین رفتار خانوادگی آنان برای همه شیعیان الگویی است که در سبک زندگی امروزی کاربردهای بسیاری دارد .
 امام حسین علیه السلام ، برای زنده نگه‌داشتن اسلام و آموزه‌های دینی، بزرگ‌ترین درس آزادگی و عزت را به جهانیان و آزادگان جهان داد
 سیره ائمه معصومین  در زندگی اجتماعی و همچنین رفتار خانوادگی آنان برای همه شیعیان الگویی است که در سبک زندگی امروزی کاربردهای بسیاری دارد و اگرچه از سیره سیدالشهدا  بیشتر به حوادث سال‌های آخر زندگی آن حضرت به‌ویژه قیام کربلا و رشادت‌های روز عاشورا توجه داریم اما سیره اخلاق خانوادگی سیدالشهدا  نیز بهترین مشق زندگی و الگوی اخلاقی شیعیان است.
 آن امام همام بالاترین حد تکریم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتی آنان را مورد عنایت خاص خود قرار داد و آنان نیز علاقه زیادی به حضرتش داشتند. مثلاً بانو رباب علاقه وافری به امام حسین علیه السلام داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نیز وفاداریش را به زبان شعر و نیز در عمل، نشان داد.
 دو مرثیه از رباب وجود دارد که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان می‌دهد. ترجمه یکی از این مراثی چنین است:
 «آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره می‌بردند، در کربلا کشته شده و غیرمدفون رها شده است. ای فرزند پیامبرصلی الله علیه و آله ، خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت میزان تو را از هر زیانی به دور دارد.
 
 تو آن‌چنان کوه محکمی بودی که من بدان پناه می‌بردم
و تو با رحمت و از سر دین‌داری با ما هم‌نشینی داشتی
 دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران مانده؟
و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بی‌نیازشان سازد؟

به خدا قسم! دیگر سایه‌ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک، پنهان شوم».
 
رباب در بخشی از این اشعارش ارتباط عمیق خود را با امام حسین علیه السلام تصویر می‌کند؛ امام چون کوهی است که پناهگاه آرام‌بخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دین‌داری با وی برخورد داشته است.
 از این روایات و نظایر آن، به‌خوبی استفاده می‌شود که امام حسین علیه السلام و سائر ائمه اطهار به حس زیبایی دوستی همسر خود احترام می‌گذاشتند و امکانات لازم را در حد متعارف آن زمان، برای آن‌ها فراهم می‌نمودند.
 

...

 

 حس و علاقه زیبادوستی همسر

 امام حسین علیه السلام   به خواست، علاقه و حس زیبایی دوستی همسرش، توجه خاصی می‌نمود و برخی اوقات به همین خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبه‌رو می‌شد؛ ولی به خواست طبیعی و مشروع همسر خویش احترام می‌گذاشت.
 جابر از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند: عده‌ای بر امام حسین علیه السلام وارد شدند؛ ناگاه فرش‌های گران‌قیمت و پشتی‌های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند «ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می‌کنیم که ناخوشایند ماست» یعنی وجود این وسایل در منزل آن حضرت را نمی‌پسندند.
 حضرت فرمود: از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت می‌کنیم و آن‌ها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می‌کنند. هیچ‌یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آن ما نیست.
 در روایت دیگر نقل‌شده که از امام صادق علیه السلام سؤال شد:
«آیا خرید جواهرات برای زینت بچه‌ها درست است؟»
حضرت فرمود علی بن الحسین علیه السلام برای بچه‌ها و همسرانش زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه می‌کرد و آن‌ها را با آن زیورها می‌آراست.
 از این روایات و نظایر آن، به‌خوبی استفاده می‌شود که امام حسین علیه السلام و سائر ائمه اطهار  به حس زیبایی دوستی همسر خود احترام می‌گذاشتند و امکانات لازم را در حد متعارف آن زمان، برای آن‌ها فراهم می‌نمودند.
.
 

 غیرت نسبت به همسر

 یکی از خصلت‌های پسندیده، غیرت است. غیرت، به معنای آن است که سرشت و طبیعت انسان از این‌که غیر خودش در یک امر موردعلاقه‌اش با او مشارکت داشته باشد نفرت داشته باشد.
 انسان غیور، نمی‌تواند تحمل کند که دیگران با نگاه‌های ناپاک یا انگیزه‌های فاسد، به همسر و بستگان او نزدیک شوند و قصد سوء داشته باشند.
 گاهی هم غیرت دینی سبب می‌شود که انسان از هر نوع سوءقصد و هجوم مخالفان به دین و ارزش‌های مقدس و معتقدات دینی برآشوبد و عکس‌العمل نشان دهد و در دفع تعرض بکوشد.
 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است غیرت از ایمان است. غیرت، نشانه ارزشمندی شخصیت یک انسان محسوب می‌شود.
 بنی‌هاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودند و برای عترت پیامبر  حرمتی فوق‌العاده قائل بودند. جوانان بنی‌هاشم نیز پیوسته اهل‌بیت امام حسین علیه السلام را در طول سفر به کربلا، محافظت می‌کردند. شب‌ها نیز با حراست این جوانان، به‌ویژه قمر بنی‌هاشم، زنان حرم آسوده و بی‌هراس می‌خفتند.
 غیرت در دریای پهناور وجود اباعبدالله  موج می‌زد و به همه آموخت که نگهبانان دین و ناموس خود باشند و بیشترین حساسیت را در دفاع و صیانت از آن‌ها داشته باشند. او تا آخرین‌نفس از عقیده اسلامی خود دفاع کرد و بر محو باطل پافشاری نمود. او که سرآمد غیرتمندان عالم است در رجز حماسی خویش در روز عاشورا ازجمله بر حمایت از ذریه پیامبر و خانواده پدرش تأکید می‌فرمود.
 آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس از شهادتش، گریبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زاری و واویلا سر ندهند و پیش دشمنان صدایشان را به گریه بلند نکنند. در واپسین لحظات هم که مجروح بر زمین افتاده بود، وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله به خیمه‌ها و تعرض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید که «ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید.«..
 شمر جلو آمد و گفت «ای پسر فاطمه چه می‌گویی؟» و امام  فرمود:« من با شما می‌جنگم و شما با من می‌جنگید، پس تجاوزگران و سرکشان و جاهلان خود را تا وقتی من زنده‌ام، از حرم من بازدارید
 از غیرت آن امام همام بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاه دشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینی او و یارانش نیز زمینه‌ساز آن حماسه بزرگ شد.
 آن امام همام، کشته شدن را بر ننگ ذلت و تسلیم، ترجیح داد و این از غیرت و حمیت او بود. یاران شهیدش هم شب عاشورا و در فرصت‌های دیگر تا پای جان ابراز وفاداری کردند و غیرتشان اجازه نداد که امام و اهل‌بیت  او را در صحرا و میان انبوه دشمن رها کنند و خود، در پی زندگی و عافیت خویش روند.
 عباس علیه السلام ، امان‌نامه دشمن را رد کرد، تیغ‌ها و شمشیرهای دشمن را بر خواری و مذلت ترجیح داد اما فرومایگان، برای کشتن او و به خاطر رضای خاطر والی کوفه و یزید طاغوت، همدست شدند و پس از کشتن عاشورائیان، خانواده آنان را به اسارت بردند.
 اعتراض حضرت زینب (س)  به یزید در شام که اهل‌بیت پیامبر را در معرض دید و تماشای مردم کوچه و بازار قرار داده بود، ریشه در غیرت او داشت.
 امام علیه السلام   در واپسین لحظه‌های زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده و فرزندان، غصه یتیمی و از دست دادن نزدیک‌ترین عزیزان ازیک‌طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسم کرد.
 در چنین شرایطی آن امام همام شیوه دعوت به صبر و بردباری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را برای دست‌یابی به همه اهداف، تقویت نمایند.
 در مقاتل آمده است: هنگامی‌که امام علیه السلام   همه یارانش را دید که شهید شده‌اند، برای وداع به خیمه‌ها آمد و ندا دادند «ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم، آخرین درود و سلام من بر شما باد»
 سکینه گریه کرد، امام حسین علیه السلام دختر عزیزش را به سینه چسباند و اشک‌هایش را پاک نمود و اشعاری خواند که ترجمه‌اش چنین است: ای سکینه جانم! بدان که بعد از شهادتم، گریه تو بسیار خواهد شد، دل مرا با افسوس، به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم، پس وقتی‌که کشته شدم تو بر هر کس نزدیک‌تر به بدن من هستی که کنارم بیایی و گریه کنی، ای برگزیده بانوان.
 همچنین نقل شده است که آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه کردند: «خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات می‌بخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطا خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد
 

سایت حوزه نت


 


فرم در حال بارگذاری ...

و من مگر چیستم؟

نوشته شده توسطرحیمی 26ام آبان, 1397

 

نماهنگ«و من مگر چیستم؟»

 

هَبْنِي بِفَضْلِكَ سَيِّدِي وَ تَصَدَّقْ عَلَيَّ بِعَفْوِكَ وَ جَلِّلْنِي بِسَتْرِكَ وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِيخِي بِكَرَمِ وَجْهِكَ‏

مرا به فضل و كرمت ببخش اى سيد من

و به عفوت بر من منت گذار

و به لطفت بر زشتيم پرده پوشى كن

و از توبيخ و تهديدم به ذات بزرگوارت درگذر

 

• زمان : 00:04:17
نماهنگ«و من مگر چیستم؟»

با صدای علی فانی و گویندگی صابر خراسانی با متنی از سید مهدی شجاعی

مناجات امام سجاد علیه السلام (دعاء أبي حمزة الثمالي -دعائے ابوحمزہ ثمالی)
و من مگر چیستم - باصدای علی فانی و صابر خرسانی
بازیرنویس انگلیسی، اردو، فارسی، العربيه 1397

And What Am I - Ali Fani & Saber Khorasani with English, Urdu, Farsi( Persian), Arabic Subtitle Translation
Munajat Imam Sajjad (as) Dua Abu Hamza Thumali 2018


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم