آنلاین به زیارت حرم مطهر امام رضا علیه السلام بروید
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
برای مشاهده پخش زنده حرم مطهر امام هشتم شیعیان، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از صحن آزادی، روضه منوره، صحن انقلاب، صحن جهموری اسلامی و صحن جامع رضوی این نرم افزار رایگان اندروید را روی موبایل یا تبلت خود نصب و اجرا کنید.
دانلود نرم افزار آندروید و iOS سایت razavi.tv
به منظور سهولت در دریافت تصاویر زنده حرم مطهر امام رضا علیه السلام توسط تلفن های همراه، این وب سایت نرم افزار رضوی TV همراه را در دو نسخه آندروید (Android) و iOS (مخصوص گوشی ها و تبلت های اپل) تدارک دیده است.
به منظور دریافت نرم افزار در نسخه آندروید لطفا اینجا را کلیک نمایید.
به منظور دریافت نرم افزار در نسخه iOS لطفا اینجا را کلیک نمایید.
![](http://wisgoon.com/media/pin/images/o/2015/8/23/23/1440356736523803.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
اعمال و زیارات مخصوص شب ولادت امام رضا علیه السلام + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
خواندن زیارت اول امام رضا علیه السلام و زیارت جامعه صغیره در روز یازدهم ذیالقعده به مناسبت سالروز ولادت فرخنده امام هشتم شیعیان علیه السلام در کتاب مفاتیح الجنان توصیه شده است. در این گزارش متن عربی، ترجمه فارسی و فایل صوتی این زیارات برای شما محبان اهل بیت علیه السلام گردآوری شده است.
...
فرم در حال بارگذاری ...
گلچین سرود و مولودی امام رضا علیه السلام + دانلود
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
مجموعهای از جدیدترین و زیباترین مولودیهای اجرا شده برای میلاد امام رضا علیه السلام را با نوای مداحان کریمی، مطیعی، هلالی و عباسی بشنوید و دانلود کنید.فایل صوتی مجموعه مولودی و مدیحه سرایی مداحان اهل بیت علیه السلام به مناسبت 11 ذی القعده و ولادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام آماده دریافت است.
فرم در حال بارگذاری ...
شدیدترین تهدیدهای قرآن!
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396واژه «ویل» در آیات متعددی از قرآن مجید و به صورتهای مختلف به کار رفته است؛ اما از آن رو که دو سوره مکی قرآن؛ “همزه” و مطففین"؛ سوره هایی هستند که با این کلمه شروع شده اند، مورد اهتمام بیشتری قرار می گیرند.
ویل للمطففین: وای بر کم فروشان…
ویل لکل همزه لمزه: وای بر عیبجویان طعنه زننده…
تهدید اهل تطفیف و کم فروشان در کیل و وزن و نیز تهدید عیبجویان و غیبت کنندگانی که حریص بر جمع مال و زندگی زمینی هستند.
مذمت مطففین از آن روست که آنچه را بر خود روا می دارند برای دیگران ناروا انگاشته و آنچه را که برای خود ناروا می دارند، در حق دیگران روا می انگارند و چنان با دیگران تعامل می کنند که برای خود نمی پسندند.
اینان حق را براى خود می خواهند اما برای دیگران خیر! و با این کار زمینه ساز تباهی زندگی خود و اجتماع می شوند. (رک: تفسیر المیزان؛ ج ۲۰ ص۲۳۰ تا ۲۴۰)
مالی که برای رفع نیازِ زندگى طلب نشود، افزوده شدنش حرص را بیشتر و بیشتر می کند تا جایی که همچون بتی تمام وجوه زندگی این اشخاص را فرا می گیرد و آنگاه به فرمان این معبود خودساخته، کسانی که فارغ از این بت پرستی هستند؛ شایست چوب تکفیر و استهزا و سخریه خواهند بود.
...
برخی از مفسرین مصادیق کم فروشان را گسترده در نظر می گیرند و هر گونه کوتاهی در انجام وظایف فردی، اجتماعی و الهی را شامل می دانند. از این رو هر کسی، در هر نقشی که در آن قرار دارد اگر درست به وظیفه خود عمل نکند شامل این مذمت و تهدید خواهد بود، از کارگر و کارمند و معلم گرفته تا نانوا و وزیر و …
اهل بیت علیهم السلام به این مسأله اهتمام فراوان داشتند، چنانچه حضرت امیر تجار را قبل از تجارت به آموختن فقه فرا می خواندند تا مبادا از مسیر منحرف شده، دچار دوزخ شوند. (ر ک: تفسیر نمونه؛ ج ۲۶ ص ۲۴۳تا ۲۹۳)
عیبجویان و غیبت کنندگانِ مذمت شده نیز کسانی هستند که جاودانگی خود را در پی جمع ثروت یافته اند؛ بنابراین شب و روز در پی جمع مال به سر می برند و جز بدان نمی اندیشند؛ به طوری که بی نیازی مالی، این کسان را استغنا می بخشد و استغنا، هم استکبار می آورد و طغیان؛ که فرمود: « ان الانسان لیطغى، ان راه استغنى» (رک: المیزان ج ۲۰ ص ۳۵۸تا ۳۶۰)
ثروت اندوزانى که مال را نه به عنوان یک وسیله ؛ که به عنوان یک هدف در نظر دارند، و برآنند که تنها نشان عظمت و شخصیت هر فرد، میزان ثروت او خواهد بود؛ بنابراین در بدست آوردن آن، از هر طریقی فروگذار نمی کنند: از مال حرام و تجاوز بر حقوق دیگران گرفته تا استفاده از طرق پست و رذیلانه و یا حتی از راه های حلال و از طریقی شرافتمندانه.
بدین قرار؛ مالی که برای رفع نیازِ زندگى طلب نشود، افزوده شدنش حرص را بیشتر و بیشتر می کند تا جایی که همچون بتی تمام وجوه زندگی این اشخاص را فرا می گیرد و آنگاه به فرمان این معبود خودساخته، کسانی که فارغ از این بت پرستی هستند؛ شایسته چوب تکفیر و استهزا و سخریه خواهند بود. (رک: نمونه ج ۲۷ ص ۳۰۷ تا ۳۲۴)
بدترین خطاهای اخلاقی
با عنایت به اینکه کلمه “ویل” حکایت از مذمتی شدید و توبیخی جدی دارد، و با در نظر گرفتن اینکه خاستگاه هر دو عمل کم فروشی و عیب جویی، در طمع مالی و گم کردن هدف زندگی نهفته است، می توان نتیجه گرفت ثروت اندوزی و طمع مالی، از بدترین خطاهای اخلاقی است که افراد را از اهداف والای انسانی دور می کند و زندگی آنان را قرین بی معنایی و بیگانگی می سازد و در نهایت نیز تا بدان جا پیش می روند که نتیجه کبر و غرور خود را در خواری و ذلت آتش دوزخ می یابند و نیز خلود در آتش. آنچنان که سعدی شیرین سخن فرمود: ” چشم تنگ دنیادار را یا قناعت پرکند یا خاک گور.”
از سویی دیگر اهمیت پاسداشت حرمت و کرامت انسان نیز در برآیند این آیات به خوبی دیده می شود. احترام گذاردن به مال و نام و آبرو و شأن انسانی آنان و تلاش برای رعایت حقوق ایشان. که از رهگذر همین تعاملات اخلاقی ما با دیگر کسان است که راه برای رسیدن به خدا گشوده می شود و جامع انسانی به سمت پیشرفت و فرهنگ سوق داده می شود.چنانچه فرمود: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم» (رعد: ۱۱)
مراقب خطر اشتهای سیری ناپذیر وجودمان باشیم
در عصری زندگی می کنیم که حتی پشت پرده بسیاری از درگیری های مذهبی و فرقه ای، همین طمع، قدرت طلبی و ثروت اندوزی عده قلیلی از مردم است . آنان که از آب گل آلود، فراوان ماهی می گیرند و در پی منفعتهای خویش، به دزدی و چپاول ثروت زمینیان روی آورده اند و در این راه، حتی از ریختن خون کودکان و زنان و انسانهای بی گناه کوچکترین ابایی به خود راه نمی دهند.
آری اگر انسان این اشتهای سیری ناپذیر و این معبود خیالی را چاره نیندیشد، تلخی زهرش را خود نیز خواهد چشید. سالیان سال است که دنیا ، هر روز بیشتر از دیروز، شکل جدیدی از این دست درازی ها و طغیانها را به خود می بیند و هر روز شاهد بی خانمانی قسمتی از مردم این دنیا هستیم؛ همچون: مردم سوریه و عراق و فلسطین و یمن و هزاران هزار مرد و زن مسلمان و غیر مسلمان.
با عنایت به اینکه کلمه “ویل” حکایت از مذمتی شدید و توبیخی جدی دارد، و با در نظر گرفتن اینکه خاستگاه هردو عمل کم فروشی و عیب جویی، در طمع مالی و گم کردن هدف زندگی نهفته است، می توان نتیجه گرفت ثروت اندوزی و طمع مالی، از بدترین خطاهای اخلاقی است که افراد را از اهداف والای انسانی دور می کند .داشته های خوبمان را دریابیم
ایمان و تقوا و خودبانی را گم نکنیم! معناداری زندگی را گم نکنیم! تهدیدات و خط قرمزهای الهی را دریابیم! مبادا معنای کاذب زندگی خود را در گرو بی معنایی زندگی دیگران بیابیم!
انسان را پاس بداریم! انسانیت را پاس بداریم! که خوش فرمود: اگر دیندار نیستید لااقل آزاده باشید! که حسین (علیه السلام) انسان را خوب می دانست و پاسداشت حرمت انسان را به زیباترین شکل به تصویر کشید. همو که انسانیتِ مردمان تاریخ را به چالش کشید؛ چه کسانی را که داعیه دار دین ورزی بودند یا که نبودند.
آری دینداری و آزادگی است که انسان را از اسارت نفس و دیگر بتها رهایی می بخشد، بتهایی که رهزن اند و سوغاتی جز هلاکت با خود نمی آورند.
بشنویم پیام جاودانی قرآن برای تمامی عصرها را و ببینیم روشنایی این انذارها را که رهایی می بخشند از گمشدن ها و غرقه شدن ها و هلاکت!
ایکنا
فرم در حال بارگذاری ...
زرنگ باش!
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396زرنگ باش!
![](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/24/362098_899.jpg)
ایشان میگفتند:
برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطه گری ات را میکنی. تو واسطه ای و همین حق واسطه گری است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی
فرم در حال بارگذاری ...
شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
همان اوائل بستری شدن حامد بود که دیدیم سردار سلیمانی خودش آمد برای ملاقات. تا چشماش به حامد افتاد گریه کرد…
گفتم سردار شما چرا گریه میکنی؟
گفت…
![آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/18/361304_681.jpg)
زندگی حامد جوانی اما افسانه نیست، قصه نیست؛ عین حقیقت است. همه آنهایی که حامد را میشناسند، شهادت میدهند به قهرمان بودنش، به قهرمان رفتنش… بگذار ماجرای رفتنش را اینطور برایت بگویم: «یک روزِ گرم اردیبهشتی، 1400 کیلومتر آن طرفتر از خاک کشورمان ، یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها نیروی تکفیری، یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها داعشی تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصرهاش کردند و ناغافل به سمتش آتش گشودند…آتش باران تکفیریها که تمام شد، باز هم این جوان ایرانی بود، همانجای قبلی، روی خاک لاذقیه…اما بدون دست، بدون چشم… با یک تن پر از ترکش… اسم این جوان حامد بود ؛ حامد جوانی»
...
![آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/18/361302_145.jpg)
![آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/18/361300_503.jpg)
![آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/18/361301_403.jpg)
![آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس آچار فرانسه حاج قاسم که بود؟ / شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد + عکس](http://vareth.ir/files/fa/news/1396/4/18/361303_618.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
عبرت گرفتن از دنیا
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
عبرت گرفتن از دنیا
ای بندگان خدا،بدانید شما و آنان که در این دنیا زندگی می کنید بر همان راهی می روید که گذشتگان پیمودند.آنان زندگی شان از شما طولانی تر،خانه هایشان آبادتر و آثارشان از شما بیشتر بود که ناگهان صداهایشان خاموش و وزش بادها در سرزمینشان ساکت و اجسادشان پوسیده و سرزمینشان خالی و آثارشان ناپدید شد.
فرم در حال بارگذاری ...
پنج کاری که ایمان را از بین میبرند
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
امام صادق علیه السلام در سخنی ارزشمند پنج کاری که شبیه به هم هستند و ایمان را از بین میبرند را بیان فرمودهاند.
امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
بى گمان بنده به سبب يكى از پنج كاری كه همگى مانند و شبیه به یکدیگر بوده و شناخته شده هستند، از ايمان خارج مىشود : كفر، شرك، گمراهى، فسق و ارتكاب كبائر(گناهان کبیره)
متن حدیث:
إمامُ الصّادقُ عليهالسلام:
قَد يَخْرُجُ [العبدُ] مِن الإيمانِ بخَمْسِ جِهاتٍ مِن الفعلِ كُلُّها مُتَشابِهاتٌ مَعروفات: الكفرُ، و الشِّركُ، و الضّلالُ، و الفِسقُ، و رُكوبُ الكبائرِ.
فرم در حال بارگذاری ...
دو کلید طلایی زندگی انسان چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396
آیتالله مجتهدی تهرانی (ره) همه افراد جامعه بخصوص جوانها را به انجام دو عمل سفارش میکند.
فرم در حال بارگذاری ...
بهترين راهبر در سير إلى الله
نوشته شده توسطرحیمی 7ام مرداد, 1396![](https://scontent.cdninstagram.com/t51.2885-15/e35/11336095_819673588146813_2013674350_n.jpg?ig_cache_key=MTA1MDI3Njk1NDM5ODkwOTU3Mw%3D%3D.2)
اگر تمام دفاتر عالم را ورق بزنيم از اين مناجات كه از زبان وحى بر قلب مقدّس حضرت سجّاد عليهالسّلام جارى گشته، عباراتى عاليتر و راقىتر و رساتر در شوق و ميل و رغبت و توجّه قلب و تصحيح مسير نسبت به مسأله توحيد و معرفت حضرت حقّ پيدا نخواهيم نمود.
آیت الله سید محمدمحسن حسینی طهرانی (فرزند علامه طهرانی و از اساتید حوزه علمیه قم) در جلد دوم کتاب اسرار ملکوت (شرح حدیث عنوان بصری) در خصوص لزوم توجه به مقام توحید و عدم تنازل از این مقام و سیره اولیای الهی در این مسیر در ذیل عنوان «با كسب معرفت حقيقى صاحب ولايت، موانع حضور و ظهور برداشته مىشود» با استناد به مناجات مریدین که مروی از حضرت امام سجاد علیه السلام است چنین می نویسد:
عارف كامل در هر زمينه كلام و گفتار و عمل و فكر فقط متمحّض در توحيد است و از آن به هيچ مرتبه اى تنازل نمى نمايد، و تنازل از اين مرتبه را خسران و از دست دادن فرصت و از بين رفتن استعداد مى داند، گرچه آن مرتبه بسيار حائز اهميّت و عالى و فوقالعاده باشد.
...
اولياى الهى و عرفاى بالله پيوسته شاگردان خود را از توجّه به اين مسائل (اطّلاع بر نفوس و ضمائر و غيب و إعمال رويّه از خرق عادات و كرامات و شفاء مرضى و احياء موتى) جدّاً برحذر مىداشتند و ابتلاء به اين امور را از خطرناكترين مخاطر و مهالك ارتقاء نفس و وصول به ذروه توحيد مىشمردند و دامى رها نايافتنى جهت سالكين و رهروان طريق به حساب مىآوردند؛ و پيوسته هشدار مىدادند كه انسان اصلًا و ابداً نبايد به اين مسائل توجّه كند و ذهن خود را به اين امور منعطف كند. زيرا همانطور كه عرض شد نفس آدمى بواسطه ابتعاد از حقائق و عالم معانى نسبت به اين امور برزخى و مثالى و صورى جاذبه و تعلّق بيشترى دارد، و تا در مرحله معرفت و فعليّت قوا به نقطه ثبات و ملكه نرسيده است بايد از تصوّر و تفكّر و كشش به اين امور جدّاً پرهيز نمايد، و خود را آزاد و رها در دامن اختيار و اراده حقّ بيندازد و صرفاً معرفت ذات پروردگار و لقاء او را طلب نمايد؛ چنانچه حضرت سجّاد عليهالسّلام در مناجات «مريدين» مى فرمايد:
«سُبحانكَ ما أضيقَ الطُّرقَ علَى مَن لم تَكُن دليلَه! و ما أوضَحَ الحقَّ عند مَن هَديتَه سبيلَه! إلهى فاسلُكْ بنا سُبلَ الوصولِ إليكَ، و سَيِّرنا فى أقرَبِ الطُّرقِ للِوُفودِ عليكَ! قَرِّبْ علينا البعيدَ و سهِّل علينا العَسيرَ الشّديدَ؛ و ألحِقنا بعبادِكَ الذّينَ هُم بالبِدار إليكَ يُسارعونَ، و بابَك على الدَّوامِ يَطرُقون، و إيّاكَ فى الليلِ و النّهارِ يَعبُدون، و هُم من هَيبتكَ مشفِقونَ؛ الذّينَ صَفَيّت لهُم المَشارِب، و بَلَّغتهم الرَّغآئب، وأنْجَحتَ لهُم المَطالِب، و قَضيتَ لهُم مِن فَضلكَ المَآرب، و مَلأْتَ لهُم ضمآئِرَهم من حُبّكَ، و روَّيتَهَم مِن صافى شِربِك؛ فبِكَ إلى لذيذِ مُناجاتكَ وَصَلوا، و مِنك أقصَى مقَاصِدِهم حَصَّلوا ؛
منزّه و مبرّى هستى اى پروردگار! چقدر تنگ و ناهموار است مسيرها بر كسى كه تو دليل و راهنماى او نمىباشى! و چقدر حقّ و واقعيّت روشن و واضح است نزد كسى كه تو او را بسوى راه و مسير متقن و صحيح خود هدايت فرمودی! اى پروردگار من! ما را در مسيرهاى وصول به خودت قرار بده، و در نزديكترين راهها كه بر تو وارد مىشوند به حركت در آور! مقصد دور را بر ما نزديك گردان، امر سخت و دشوار را بر ما سهل و آسان بنما؛ و ما را در زمره بندگان پاكبازت كه در سبقت بسوى تو بر يكديگر پيشى مىگيرند قرار بده، آنها كه باب خانه تو را على الدّوام به صدا درمىآورند، و فقط ترا در شب و روز عبادت مىكنند، و از هيبت و سطوت تو بيمناكند؛ آن كسانى كه آبشخواران آنها را از سرچشمههاى مصفّى و پاك ماءِ مَعين خود پاك و مطهّر نمودى، و به نعمات و عنايات و عطاياى بسيار عالى و راقى خودت مفتخر ساختى؛ و آنچه را كه طلب مىنمودند و به دنبالش مىگشتند فراهم نمودى، و به مقاصد عاليه از فضل و كرمت نائل نمودى و ضمائر و باطن آنان را از محبّت به خودت مالامال ساختى و از شراب صاف و مصفّاى وصل خود آنان را سيراب نمودى؛ پس بواسطه تو به لذّت مناجات و خلوت با تو دست يافتند و از ناحيه تو به بالاترين مراتب معرفت و شهود و مقاصد اعلاى سير و سلوك به سمت تو راه يافتند.»
بالاترين تقاضاى امام سجّاد از خداوند طلب لقاى اوست
«فَيا مَن هُو عَلى المُقبِلين عليهِ مُقبلٌ، و بالعَطفِ عَليهم عآئدٌ مُفضِلٌ، و بِالغافِلينَ عن ذِكْره رحيمٌ رَءوفٌ، و بِجَذبِهم إلى بابِه وَدودٌ عَطوفٌ! أسألُك أن تَجعلَنى مِن أوفَرِهم منكَ حَظًّا، و أعلاهُم عِندكَ مَنزِلًا، و أجزَلِهم مِن وُدّكَ قِسمًا، و أفضَلِهم فى مَعرفتِكَ نَصيبًا! فَقدِ انقطَعتْ إليكَ هِمَّتى، و انصرَفتْ نَحوَك رَغبتى، فأنتَ لا غَيرُك مُرادى، و لكَ لا لسِواكَ سَهَرى و سُهادى، و لقآؤُكَ قُرّةُ عَينى و وَصْلُكَ مُنَى نَفسى، و إليكَ شَوْقى و فى مَحبّتِكَ وَلَهى، و إلى هَواك صَبابتى، و رِضاكَ بُغيتى و رؤيتُك حاجَتى و جِوارُك طَلبى و قُربُك غايةُ سُؤْلى، و فى مُناجاتِك رَوْحى و راحَتى و عندَك دوآء عِلَّتى و شِفآءُ غُلّتى و بَرْدُ لَوعَتى و كَشف كُرْبَتى ؛
پس اى خدائى كه بر روى آورندگان بسوى او روى آورنده اى، و با عطوفت و مهر و لطف آنان را در پناه خود قرار مىدهى، و نسبت به غفلتكنندگان از ياد او بخشنده و مهربانى، و با محبّت و عاطفه آنها را بسوى باب رحمتت جذب مىنمائى! از تو درخواست مىكنم كه مرا از جمله پرنصيب ترين آنها قرار دهى و بالاترين مكان قرب و منزلت نزد خودت را قسمت من فرمائى و عالىترين درجات محبّت و عشق به خودت را روزى من نمائى و در معرفت و شناخت حقيقى خودت بالاترين نصيب را به من اختصاص دهى!
اى پروردگار من! آخر من جز لقاء تو و وصول به تو همّت و اراده اى ندارم و تمام ميل و اشتياقم فقط و فقط به سمت تو قرار گرفته است و فقط تو مراد و مطلوب منى و غير تو هر چه مىخواهد باشد در ضمير و قلب و سرّ من جائى ندارد؛ و فقط براى تو است بيداري هاى در دل شب من و غير تو در مخيّله من حتّى خطور هم نمىكند، و وصل تو و لقاء و زيارت و فناء در ذات تو باعث روشنائى ديدگان من است، و رسيدن به ذات تو تنها آرزوى قلب من است، و فقط به سمت تو است شوق و رغبت من، و آتش اشتياق و عشق در نفس من فقط در محبّت و عشق به تو است، و فقط دلباختگى را در هواى تو قرار دادهام، و تحصيل رضاى تو مقصد و مقصود من است، و رؤيت تو حاجت و خواست من است، و همنشينى با تو مطلوب من است، و نزديكى با تو نهايت و منتهاى درخواست من است، و در مناجات و خلوت با تو حيات و نشاط و آرامش من است، و پيش تو دواى درد من است و شفاء قلب مريض و گرفتار من است، و خنكى حرارت سوزان هجر و فراق من است، و رفع غم و اندوه من است.»
«فَكُن أنِيسى فى وَحشَتى و مُقيلَ عَثْرَتى و غافِرَ زَلَّتى و قابِلَ تَوبتى و مُجيبَ دَعوتى و وَلىَّ عِصمتى و مُغنِىَ فاقَتى، و لا تَقطعْنى عنكَ و لا تُبعِدنى منكَ؛ يا نَعيمى و جَنّتى و يا دُنياىَ و آخِرتى، يا أرحمَ الرّاحمین؛
پس حال كه چنين است اى خداى من! تو خود انيس من باش در وحشت و اضطراب من، و از لغزش من درگذر، خطايم را بپوشان، و توبه ام را قبول نما، و تقاضايم را اجابت كن، و خود نگهبان و محافظ من باش، و از تنگدستى بىنيازم كن، و مرا از وصل خود قطع منما و از خود دور مگردان؛ اى كسى كه بالاترين نعمت و عطاى من هستى، و بهشت و رضوان منى و دنيا و آخرت منى، اى ارحم الرّاحمين!» (مفاتيح الجنان به نقل از بحار الأنوار، ج 94، ص 147)
حقير گويد: اگر تمام دفاتر عالم را ورق بزنيم از اين مناجات كه از زبان وحى بر قلب مقدّس حضرت سجّاد عليهالسّلام جارى گشته، عباراتى عالي تر و راقى تر و رساتر در شوق و ميل و رغبت و توجّه قلب و تصحيح مسير نسبت به مسأله توحيد و معرفت حضرت حقّ پيدا نخواهيم نمود. جدّاً حضرت زينالعابدين عليهالسّلام در اين عرصه يد بيضاء نموده است، و با اين فقرات خورشيد آسمان معرفت و عرصه توحيد را براى سالكان و راهيان حريم و كعبه مقصود و دلباختگان جمال ربوبى به تلألؤ و نورافشانى درآورده است و مسأله را تمام نموده است. و پس از اين فقرات ديگر قلم زدن در اين وادى جز شرمندگى و آبروريزى ثمرى در بر نخواهد داشت.
آرى، اعجاز حضرت سجّاد عليهالسّلام آن مطالبى نيست كه در كتب تاريخ و سِيَر مذكور است؛ اعجاز آن حضرت اين مناجات مريدين است. و با اين مناجات ديگر حجّت را بر همه مدّعيان مسير كمال و آنان كه دمادم، دم از ولايت و قرب و ظهور خوارق عادات و همنشينى با اولياء حقّ مىزنند تمام كرده است، و پته همه آنان را بر آب ريخته و نقش رنگارنگ و پر جاذبهشان را نقش بر آب مىسازد؛ آنان كه تصوّرى از معرفت و شناخت ذات حضرت حقّ ندارند و فقط به صرف انكار وصول به اين مرتبه بسنده مىكنند و عارفان بالله و واصلان به كعبه ذات و حريم حضرت محبوب را مورد طعن قرار مىدهند.
آيا بالاتر و رساتر از اين فقرات مىتوان يافت كه فقط خواست و همّت و اراده و اختيار و حبّ و عشق و وله و آرزو و خلاصه تمام شراشر وجود را فقط و فقط در وصول به حقيقت ذات و فناء و لقاء حضرت پروردگار قرار داده باشد؟! آيا منظور حضرت از أقصى مقاصد، وصول به اسم اعظم و مس را طلا نمودن و يا مريض را شفاء دادن است؟ اين را كه يك مرتاض هندى هم مىتواند انجام دهد! و آيا مقصود از منزلت عُليا و يا بالاترين نصيب از معرفت حضرت حقّ، اطّلاع بر ضمائر و كشف مسائل پشت ديوار و آن طرف كره زمين و غيره است؟ اينكه با يك اشعّه ايكس و چند آنتن مخابراتى حاصل مىشود! و اينكه حضرت مىفرمايد: لقاء و زيارت تو نور چشم من است، مقصود سيب و گلابى و نهر و حورالعين در بهشت است؟
آنهائى كه به ديده تحقير در عرفاء و كلمات توحيدى آنها و مجالس آنها مىنگرند به كجا مىروند؟ آيا تا كنون در اين فقرات از ادعيه معصومين عليهمالسّلام تأمّل نكرده اند، يا خوانده اند و بىتفكّر و تعقّل از آن گذشته اند؟ و يا اينكه چون وصول به آن مرتبه را در توان خود نديده اند، با غمض عين و چشمپوشى از آن نعمات و فيوضات غير مقصورَه حضرت حقّ در مقام انكار و عناد و سخريّه برآمده اند و آن را بالمرّة انكار كرده اند؟ آخر چگونه ممكن است مقصود از اين فقرات را وصول به مقامات معنوى، از خرق عادت و بروز كرامت و كشف مجهولات صورى و برزخى و شفاء مرضى و غيره بدانيم! آيا حضرت سجّاد براى رسيدن به اين درجات از خداوند تقاضاى دستگيرى و توفيق نموده است؟ اين خجالت آور نيست كه امام بگويد: خدايا به من قدرت شفاءمريض و صحبت با ملائكه و إحياء موتى و اطّلاع بر منويّات و مختفيات نفوس را عنايت كن! و به من اين قدرت را ببخش كه بتوانم امور غير عادى را كه ساير مردم از انجام آن عاجزند انجام دهم!
آنكه مىگويد: اگر چشمم را ببندم تمام عالم را مىبينم، گرفتار نفس است
آن كسى كه در كلامش مى گويد: اگر چشمم را ببندم به همّت مولايم تمام عالم را مىبينم، او خدا را بالا نبرده است، بلكه مولا را پائين آوردهاست و او را انحطاط داده است و او را از ارزش انداخته است! همّت مولا اين نيست كه باعث شود شما آن طرف زمين را ببينى؛ اين كار كار يك ماهواره است، اين كه هنر نيست، اين كه فضيلت نيست، اين كه علوّ مقام و مرتبه نيست؛ اين التذاذ نفس است و دام شيطان است و مانع حركت نفس بسوى تجرّد و قرب است. همّت مولا اين است كه اگر اين حالت را داشته باشى از تو بگيرد، نه اينكه اين حالت را به تو بدهد! همّت مولا تفويض و اعطاء عبوديّت است و فقر است و احتياج و نياز است، و خود را صفر ديدن است و همه چيز را از او ديدن است.
آنكه مىگويد: من به همّت مولا همه اشياء را مىبينم، اين مطلب در نفس او بزرگ و عظيم و موجب مباهات و فخر قرار گرفته است كه اين چنين شادمانه و مسرورانه از آن دم مىزند؛ و اگر براى او مهمّ و بزرگ نبود و مايه مباهات و تعلّق نبود كه وقتى از او خواسته شده بود كه تفويض كند و از اين حالت خود را برهاند و از اين قيود و بندها خود را آزاد و رها سازد و به مرتبه تسليم و عبوديّت وارد شود، مىپذيرفت! اين چه همّتى است كه او را از رسيدن به حقّ باز داشته است، و از سعادت دارين محروم نموده است و توفيق وصول به حقيقت عبوديّت را از او سلب كرده است؟! مگر الآن در بعضى از كشورها همچو هند و غيره افرادى نيستند كه از هر چه از آنها سؤال شود از مسائل عالم مادّه و گمشدهها و معضلات و حوائج پاسخ مىدهند؟ و از منويّات خبر مىدهند و راست هم مىگويند.
همّت مولا اين است كه مس وجود انسان را طلا كند نه اينكه قدرتى بدهد كه مس را به طلا مبدّل نمائى. مولا اقيانوس است، دريا است، بىكران است، تجلّى اعظم پروردگار است، مستغرق در بحار توحيد و فانى در ذات حقّ است؛ به هر كس هر چه بخواهد مىدهد؛ اگر خرمهره بخواهد مىدهد و اگر برليان و جواهر بخواهد مىدهد. براى او فرقى نمىكند كه چه دهد؛ او كه از خود نمىدهد تا بر از دست رفتن و فقدانش افسوس خورد. او از خوان بىانتهاى حقّ مىدهد. او واسطه است و اصل كس ديگرى است. او آلت حقّ است و حقيقت وجود از آن حضرت حقّ است. آلت حقّ و واسطه حقّ كه از خود اراده و اختيار ندارد؛ او به وجود حقّ موجود و متحقّق است. پس او بيكران است به بىكرانى حقّ، و مطلق است به اطلاق حقّ، و مفيض است به فيض حقّ؛ نه اينكه او بىكران است مانند خدا و مفيض است مانند پروردگار، اين عين شرك و كفر است. زيرا در عالم تحقّق و وجود دو چيز نيست، دو مفيض نيست، دو بخشنده نيست؛ فقط يكى است و او حضرت حقّ است. لذا أميرالمؤمنين عليهالسّلام از خود نمىبيند اين فيض و عنايت را، از خدا مىبيند؛ حال:
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست؟
درويشى كه نهايت همّتش تقاضاى كيميا از أميرالمؤمنين علیه السلام است
مرحوم والد [علامه حسینی طهرانی] قدّس سرّه به نقل از مرحوم آية الله حاج شيخ عبّاس هاتف قوچانى (وصىّ مرحوم قاضى رضوان الله عليهم) مىفرمودند: مرحوم قاضى مى فرمود: من در بعضى ايّامى كه به قصد زيارت حرم مولا أميرالمؤمنين عليهالسّلام مشرّف مىشدم مىديدم درويشى در كنار صحن مطهّر نشسته و همينطور به حالت سكوت فقط نظر به گنبد مطهّر دارد و هيچ كار ديگرى نمىكند، و در تمام مدّت روز كار او همين بود؛ تا اينكه روزها از اين مسأله گذشت. يك روز من وقتى به حرم مشرّف شدم او را نديدم و متعجّب شدم كه چه شده و او كجا رفته است؟! از حرم كه بيرون آمدم صُدفةً او را در خيابان ديدم و جلو رفتم و از احوال او جويا گشتم و گفتم: امروز شما را ما در صحن نديديم، مطلب از چه قرار است؟
او پاسخ داد: من از حضرت علیه السلام تقاضاى كيميا و اكسير نمودم و براى حصول اين مطلب چهل روز به ايراد اذكار و اوراد و خلوت و توجّه به آن حضرت سپرى نمودم، تا اينكه ديروز حضرت آرزوى مرا برآورده نمود و حاجتم را روا ساخت!
گفتم: از كجا فهميدى كه حاجتت ادا شده است؟ گفت: مُلهَم شدم به اينكه قدرتى در من بوجود آمده است، و احساس كردم كه حالم تغيير يافته و در خود نيرو و توانى جهت تصرّف در اشياء ملاحظه نمودم. در اين هنگام بچّهاى از كنارم ردّ شد و در دست او يك سينى مسى كوچكى قرار داشت. بچّه را صدا زدم و دست خود را بر سينى زدم، ديدم فوراً به طلا مبدّل گشت. فهميدم اشتباه نكردهام، و از حضرت تشكّر كردم و از چلّه نشينى خارج شدم!
حال بنگريد كه اين درويش مسكين و بيچاره همّت مولا را در چه چيز ديده است، در تبديل مس به طلا! درحاليكه همان مولا مى توانست وجود او را مبدّل به وجود توحيد نمايد، و از او يك عبد و بنده صالح پروردگار بسازد، و حقيقت توحيد را به جان او وارد نمايد، چنانچه نسبت به اصحاب با وفاى خود و محرم اسرار خود اينچنين نمود!
فرم در حال بارگذاری ...