از خدايگان مصر تا کدخداي جهان
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 12/08/95، مطابق با دوم صفر 1438 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
از خدايگان مصر تا کدخداي جهان
بسم الله الرحمن الرحيم
در جلسات گذشته گفتیم که گاهی قرآن کریم برای ارشاد و هدایت مردم مطالبی را به صورت قاعده یا موعظه کلی بیان میفرماید. به عنوان مثال میفرماید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛[1]اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، ما درهای رحمت را از آسمان و زمین به روی آنها باز میکردیم. این یک سبک بیان است که یک قاعده کلی را بیان میکند که رعایت تقوا این برکات را در همین زندگی دنیا هم دارد. ولی گاهی برای اینکه این بیانات مؤثرتر باشد به قضایا یا رفتار خاصی که در زمان یا مکاني ويژه یا برای قوم خاصي اتفاق افتاده و نتیجه خوب یا بدی داشته، اشاره میکند. همچنین غالبا اشارهای به تحلیل آن قضایا میفرماید که دلیل هلاکت فلان قوم چه بود، يا از آنجا که آن قوم فلان کار خوب را انجام دادند مشمول رحمت الهی قرار گرفتند. این سبک هم بخش مهمی از آیات قرآن را تشکیل میدهد و در بیش از نیمی از سورههای قرآن این روش به کار گرفته شده است. توجه به این بخش از تعالیم قرآن هم برای زندگی فردی و هم برای زندگی اجتماعی و سیاسی ما مفید است؛ زیرا اگرچه در بعضی از این داستانها بیشتر تکیه روی شخص است، ولی اغلب آنها مربوط به اقوام و جمعیتهایی است که ویژگیهایی داشتهاند و میشود از آنها برای زندگی خود درس گرفت.
...
>
سرگذشت بنیاسرائیل پرکاربردترین داستان در قرآن
اگر روی داستانهای قرآن مروری کنیم به روشنی میبینیم که به تاریخ و داستانهای بنیاسرائیل بسیار اهتمام شده است. حتی نام یکی از سورههای قرآن «بنیاسرائیل» است. بیش از چهل سوره اشاره به داستانهای بنیاسرائیل و افراد مربوط به این داستانها دارد. بیش از همه انبیا نام حضرت موسی در قرآن آمده است. نام ایشان 136مرتبه در قرآن برده شده است. همچنین خطابها و تعبیراتی که درباره این قوم شده درباره هیچ قوم دیگری به کار نرفته است. همه اینها نشانه این است که قرآن اهتمام خاصی به داستانهای بنیاسرائیل و حضرت موسیعلینبیناوآلهوعلیهالسلام و سایر انبیای بنیاسرائیل دارد.
یکی از سورههایی که به داستان بنیاسرائیل پرداخته است، سوره قصص است. از همان ابتدای سوره میفرماید: طسم× تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ× نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ این قرآن از آیات آشکار الهی است و ما در اینجا به داستان موسی و فرعون میپردازیم. نه اینکه این را بنویسیم تا درباره انسانهای مختلف داستانسرایی کرده، به تاریخ اطلاع پیدا کنند. نه ما اینها را برای مؤمنان مینویسیم و مؤمنان باید از آن استفاده کنند. هدف از بیان این داستانها این است که اهل ایمان از آن بهرهمند شوند؛ البته از ابتدا هم تأکید میکند که این داستانها واقعی است و خیال نکنید که داستانپردازی شده است؛ نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ؛ عین حق است, نه افراط و تفریطی در آن است و نه مبالغهای. قهرمانان این داستان نیز دو نفر هستند؛ نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى وَفِرْعَوْنَ. یکی سمبل هدایت و راه حق و تقوا، یکی هم نقطه مقابل آن.
حضرت موسی مبعوث شد و به طرف فرعون آمد و جریاناتي داشت و منتهی شد به این که از مصر به طرف شامات مهاجرت کند. ولی این داستان ابعاد گوناگونی دارد که گاهی هر جملهاش آموزندگی خاصی برای زندگی از جهات مختلف فردی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی دارد. یک بعد این داستان این است که چهطور میشود انساني چون فرعون به این درجه از فساد و انحراف کشیده میشود؛ فسادی که دیگر بالاتر از آن تصور نمیشود. توجه و دقت در این نکات از این جهت مفید است که همه ما در معرض این خطرها هستیم و هیچ کدام از ما مصون نیست.
برتریطلبی؛ مشکل اصلی فرعون
خداوند در سوره قصص ابتدا داستان را از ویژگیهای فرعون آغاز میکند. میفرماید: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ؛ کأنه میخواهد بفرماید مشکل اصلی فرعون برتریطلبی بود. این خوی شیطانی که میخواست از همه بالاتر باشد، همه تحتالشعاع او قرار بگیرند، مطیع او باشند، دستور او را عمل کنند، به نفع او حرکت کنند و طبق میل او رفتار کنند. ما بايد خوب درباره خودمان بیاندیشیم شاید مرتبهای از این در ما هم باشد. آیا دلمان نمیخواهد در میان جمع ما از همه برتر باشیم و ما دستور بدهیم و دیگران عمل کنند؟! آیا در جایی اگر منافعی هست دلمان نمیخواهد سهم ما بیشتر باشد؟! آیا به دنبال شهرت نیستیم؟! اینها همه علو و برتریطلبی است. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ. این درس نیست؟! اگر میخواهید فرعونی نشوید مواظب باشید که از این راه فرعون نروید!
تفاوت کمالطلبی و برتریطلبی
البته برتریطلبی غیر از این است که انسان درصدد پیشرفت، تکامل و رشد و ترقی برآید. کمالطلبی فطری انسان است و خدا آن را قرار داده است. اگر این فطرت نبود انسان دنبال کمال و ایمان هم نمیرفت. اما کمالطلبی غیر از برتریطلبی است. در برتریطلبی انسان خود را با دیگران مقایسه میکند و میخواهد بر آنها برتری داشته باشد. اما کمالطلبی اینگونه نیست. اگر روی زمین فقط یک انسان زندگی میکند، میتواند کمالطلب باشد و وقتی احساس میکند که نقصی دارد دلش میخواهد که این نقص برطرف شود. اگر احساس میکند که میتواند پیش خدا مقام عالیتری داشته باشد، دلش میخواهد این کمال را به دست آورد. به عبارت دیگر برتریطلبی بر دیگران معنايی اضافی است، اما کمال معنايی حقیقی است. اینکه انسان خودش را با دیگران مقایسه کند و بگوید من بالاتر باشم اشکال دارد، وگرنه هیچ عیبی ندارد که انسان به دنبال کمال باشد. ممکن است با اینکه بالاترین کمالات را دارد بیشترین تواضع را هم داشته باشد. انبیا و اولیاء همین طور بودند. امام معصوم، کسیکه دشمنان هم اعتراف دارند که کمالاتش فوقالعاده بود، در پیشگاه الهی میگوید: فمن یکون اسوء حالا منی ان انا نقلت علی مثل حالی الی قبری؛[2] چه کسی از من بدحالتر است اگر با این وضعم مرا به سوی قبر ببرند؟! ممکن است انسان در مقابل دیگران، حتی شاگردان و خادمانش تواضع کند، اما به دنبال این باشد که نقصهایش را برطرف کند و به کمال برسد. میشود انسان به بالاترین مراتب کمال برسد، اما در عین حال متواضع هم باشد.
برتریطلبی، استکبار و طغیان سه واژهای است که در قرآن درباره فرعون به کار رفته است. این سه واژه در مفهوم بسیار به هم نزدیک هستند. استکبار به معنای خودبزرگبینی، بزرگیفروشی و بزرگنمایی است؛ اینکه فرد بخواهد بزرگیاش را به رخ دیگران بکشد. علو به این معناست که انسان خودش را بالاتر از دیگران ببیند، و طغیان این است که از مرز خودش تجاوز کند. ما در این عالم موجود نامحدود نداریم و هر موجودی حدی دارد. اگر کسی به حد خودش قناعت کرد، عدالت است، ولی اگر خواست از حدش تجاوز کند، طغیان کرده است. این مشکل اصلی جناب فرعون بود. روشن است که فرعون از ابتدای تولد اینگونه نبود. پدیدههای این عالم همه تدریجی است و هیچچیزی به یکباره به نقطه نهایی نمیرسد. در فرعون این میل قوی بود. دلش آن را میخواست و تلاش کرد که این را تحقق ببخشد و طوری شود که ملت بزرگی در مقابلش به خاک بیافتند. او برای این کار سیاستگذاری و برنامهریزی کرد.
خواری و ذلت؛ پیامد اختلاف
بخش دیگر درسهای قرآن از همین جا شروع میشود. این تعالیم بیشتر جنبه اجتماعی دارد. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا؛ او برای این که بتواند کشور بزرگی مثل مصر را بهگونهای مدیریت کند که دیگر کسی در مقابلش نایستد به ایجاد اختلاف در بین مردم پرداخت. این برای ما درس نیست؟! اگر میخواهید قدرت داشته باشید، اگر میخواهید هویتتان محفوظ باشد و زیردست دیگران قرار نگیرید و ذلیل نشوید، باید وحدتتان حفظ شود. عاملی که موجب ذلت ملتها میشود اختلاف است. فرعون این را خوب فهمیده بود و برای اینکه مردم را ذلیل و در مقابل خودش تسلیم کند بین آنها اختلاف ایجاد کرده بود؛ جَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا. او اهل کشورش را گروه گروه کرد و اطرافیان خودش را تقویت و در مقابل، عدهای را ضعیف کرد؛ يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ. عدهای را تقویت کرد و ثروتها و پست و مقامها را در اختیارشان گذاشت. در مقابل، عده دیگری زیردست آنها میشوند و برای این که آنها را تسلیم کند بنا گذاشت با آنها با درشتی، خشونت و ظلم و تجاوز رفتار کند؛ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ.
دوگانه مستضعف و مستکبر
قرآن یکی از عوامل فساد جامعه را وجود دو گروه مستکبران و مستضعفان معرفی میکند. از نظر قرآن اینکه در جامعه عدهای خودشان را بزرگ بدانند، به دیگران فخر و بزرگی بفروشند و عده دیگری را ضعیف کنند، از عیوب جامعه است. قرآن با اینکار بسیار مخالف است و نقل میکند که تا روز قیامت این دو طایفه دست از سر هم برنمیدارند. میفرماید در آخرت جهنمیها به جان هم میافتند و این مستضعفان یا ضعفا به گردنکلفتها، رؤسا و بزرگانشان میگویند: لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ؛[3]شما ما را بدبخت کردید؛ اگر شما نبودید ما به دنبال این چیزهایی که ما را به طرف آن کشاندید، نبودیم. ما به پیغمبران ایمان میآوردیم و راه انسانی را میرفتیم و امروز به این بدبختی مبتلا نمیشدیم. اما آنها در جوابشان میگویند: أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءكُم؛[4] مگر ما دستتان را گرفتیم و نگذاشتیم که راه هدايت را بروید؟! ما یک چیزی گفتیم و شما قبول کردید و دنبال ما آمدید. خب میخواستید نیایید! در آخر هم به شیطان میگویند: همه تقصیرها زیر سر توست؛ تو ما را گمراه کردی. اما شیطان میگوید: وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ؛[5] من بر شما سلطنتی نداشتم! من گفتم: بیایید این جا خوب است، جالب است، چشمک زدم، شما هم آمدید. خب میخواستید نیایید! سپس اینها سراغ خدا میروند و میگویند: خدایا اینها ما را گمراه کردند؛ شیطان رئیس این گمراهها بود؛ اینها را دو برابر عذابشان کن! یکی برای اینکه ما را گمراه کردند، یکی هم برای اینکه خودشان گمراه شدند. جواب داده میشود که لِكُلٍّ ضِعْفٌ؛[6] هم آنها دو برابر عذاب دارند و هم شما. شما چرا سخنان آنها را پذیرفتید؟! چرا قبول ظلم کردید؟! آنها به ضلالت دعوت کردند عذابشان مضاعف میشود. شما هم قبول کردید، بنابراین شما هم دو برابر عذاب میشوید. به هر حال قرآن دوگانه ضعفا- کبرا و مستضعفین- مستکبرین را بسیار به کار میبرد و روی آن تکیه میکند تا من و شما استفاده کنیم؛ تا سیاستگذاران، مربیان و دولتمردان ما این راه را نروند و بین مردم دو دستگي و شکاف ایجاد نکنند. کاری نکنند که از لحاظ امکانات و بهرههای مادی کسانی در اوج قرار بگیرند و کسانی از کمترین امکانات زندگی هم محروم باشند.
مقام معظم رهبریایدهاللهتعالی میفرمودند: نود درصد ثروت آمریکا در دست یک درصد مردم آن جاست. این چیز تازهای نیست. این راه شیطانی است که از اول پیدایش اجتماعات انسانی، شیطان پیش پای آدمیزاد گذاشته است، و یکی از قهرمانهایش هم فرعون است؛ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ.
از فرعون فردي تا کدخداي جهاني
چنين رابطهاي ممکن است ميان جوامع نيز ايجاد شود. براي روشن شدن بحث، ابتدا توجه به مقدمهاي لازم است. دانشمندان علوم اجتماعی درباره رابطه بین فرد و جامعه بحثهایی مطرح کردهاند که جنبه مبنایی دارد. کسانی معتقدند که اصالت با فرد است و هر انساني خودش موجود مستقلی است. البته این موجود با دیگران ارتباطاتی دارد و با هم فعل و انفعال و تأثیر و تأثری دارند. در مقابل، عدهای معتقدند که اصالت با جامعه است. این دسته از جامعهشناسان میگویند: جامعه همانند فرد انسان، ماهیتي مستقل دارد. مگر نه اين است که بدن انسان از سلولهای مختلفی تشکیل میشود؛ هر سلولی خود یک موجود زنده است، و میلیونها سلول یک نسج یا بافت را تشکیل میدهند؛ این نسجها با هم جوش میخورند و یک عضو مانند ماهیچه یا استخوان را درست میکنند. سپس چند عضو با هم جمع میشوند و یک جهاز مثل دستگاه تنفس یا دستگاه گوارش را میسازند، و کل این دستگاهها با هم جمع میشوند و یک انسان را تشکیل میدهند. انسان یک موجود حقیقی است اما از میلیاردها موجود زنده تشکیل شده است. جامعه هم همین طور است. درست است که نانوا خود فردی برای خودش است، اما نانواها با قصابها با علما با اطبا با امرا، همه با هم جمع میشوند و واحدی به نام جامعه را میسازند. بنابراین جامعه هم وجود خاص خود را دارد.
البته این نظر ضعف و شدت دارد و بعضیها به صورت افراطی میگویند اصلا فرد وجود ندارد، و فرد فقط در ضمن جامعه وجود دارد؛ اما بعضی که گرایشهای معتدلتری دارند میگویند ما وجود افراد را نمیتوانیم انکار کنیم. موجود انسانی خودش حیات مستقل و حساب و کتابی دارد، روز قیامت هم جدای از دیگران با خدا سر و کار دارد؛ وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا،[7] ولی اجتماع انسان نیز در اثر ارتباطات زیادی که بین افرادش واقع میشود، احکام خاصی دارد و یک وحدت اعتباری که منشأ حقیقی دارد باعث میشود ما این مجموعه را یک واحد اجتماعی بنامیم.
شکی نیست که بین زندگی فردی و زندگی اجتماعی انسان شباهتهای بسیاری وجود دارد. ما در بدنمان دستگاهایی به نام دستگاه تنفس، دستگاه گوارش، و دستگاه عصبی داریم. همه اینها مستقل عمل میکنند، اما تعاملی بینشان وجود دارد. مثلا اگر دستگاه گوارش به دستگاههای دیگر غذا نرساند، انسان میمیرد. شبیه این رابطه در جامعه هم وجود دارد. یعنی در جامعه نیز قشرهایی مثل کشاورز، تاجر و کارگر هستند که بیشتر نیازهای غذایی مردم را تأمین میکنند. اگر این قشر نباشد، انسانها از لحاظ تغذیه مشکل پیدا میکنند. این مثل دستگاه گوارش میماند. دستگاه عصبی جامعه بیشتر مربوط به حس، فکر، و آگاهی است، و دانشمندان جامعه حکم دستگاه عصبی جامعه را دارند.
امریکا؛ فرعون اجتماعی
در جامعهشناسی مکتبی به نام مکتب ارگانیسیسم وجود دارد. این مکتب میگوید جامعه نیز مانند یک ارگانیسم زنده است. همانطور که موجود زنده دارای عضلات و جهازاتی است و اینها با هم کار میکنند، جامعه نیز مانند یک ارگانیسم است. جامعه نیز اندامواره است. یکی از شباهتهایی که بین فرد و جامعه وجود دارد این است که همان طور که گاهی یک فرد فکر تسلط بر افراد دیگر را پیدا میکند، گاهی یک جامعه نیز به فکر تسلط بر جامعههای دیگر میافتد. به عبارت دیگر، گاهی بین جوامع بشری چنین حالتی پیدا میشود که یک جامعه میخواهد بر جوامع دیگر حکومت کند. جامعه آمريکا میگوید: ملت آمریکا باید بر همه دنیا مسلط باشد! بنابراین همان طور که ما فرعون فردی داریم، فرعون اجتماعی نیز داریم. همان طور که در بین انسانها یک نفر پیدا شد و گفت: انا ربکم الاعلی، در بین جوامع بشری نیز یک جامعه گردن کلفت پیدا میشود و میگوید: من کدخدای جهان هستم، و همه باید تابع من باشند! این جامعه همان شیوههایی را که فرعون برای به تحت فرمان کشیدن مردم مصر به کار برد، به کار میبرد تا کشورهای دیگر را تحت تسلط خود بکشد.
وصليالله علي محمد و آله الطاهرين.
فرم در حال بارگذاری ...
تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395تاریخ شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ همانند ولادت آن بزرگوار به علل مذكور در هاله ابهام مانده و اقوال مختلفی ذكر شده است و این اختلاف به ویژه در مورد فاصلة زمانی رحلت پیامبر اسلام تا شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ است.
علت نا مشخص بودن تاريخ شهادت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ چيست؟
اختلاف وعدم ضبط تاریخ دقیق ولادت، وفات و یا شهادت شخصیتهای صدر اسلام به ویژه خاندان عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ ناشی از چند دلایل است كه به برخی اشاره می شود .
1.جلوگیری از نوشتن ومنع تدوین و نقل احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به دستور خلفا خلفای اول و دوّم.
این مسئله ، دراصل نوشتن تاثیر منفی گذاشت وسبب گردید كه اصل نوشتن وتدوین سیره ی نبوی وثبت سایر رویدادها وحوادث كاملا مغفول وبی توجه بماند. تاسالها(حدود یك قرن واندی…) هیچ توجهی درجهان اسلام به رویدادها نبوده وبا سردی كامل رویدادها ووقایع مهم وسرنوشت ساز درتاریخ اسلام به فراموشی سپرده شده . وتازمان ایجاد رویكرد جدی به ضبط وقایع قرنها فاصله افتاده. این منع تا قرن دوّم هجری ادامه داشت تا این كه عمر بن عبدالعزیز دستور نوشتن احادیث را صادر كرد.
...
2.قرار گرفتن بنی امیه در هرم قدرت و خصومت آنان با بنی هاشم و اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و نیز با بسیاری از انصار كه حامی و داعی پیامبر و اهل بیت بودند، این عامل سبب می شد كه اهل بیت پیامبر بعنوان رهبران واقعی برای مردم ناشناخته باشند. ازطرفی آنان دست به تحریف و جعل احادیث و فضیلت تراشی برای خلفا و مدح آنان و مذمت اهل بیت زدند.
3.زبیریان در حكومت كوتاه خود و عباسیان نیز برای مشروعیت سلطنت خویش و سركوب علویان راه بنی امیه را ادامه دادند.
4.از طرفی در فرهنگ عرب نیز به ثبت موالید و حیات زنان و دختران اهمیتی وجود نداشت.
5.سلطه طولانی حكومت مخالفان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و مخالفان شیعه و اتهام رفض و الحاد به شیعیان در ترویج اباطیل و جعلیات و تثبیت آنها بیتأثیر نبود و قدرت نفوذ تفكر مكتب خلفا در معرفی منابعی كه در مسیر افكار آنان بود و تضعیف منابع خلاف آنان اثر به سزایی داشت.
6.تخریب و نابودی آثار تشیع حتی كتاب سوزی و آتش زدن كتابهای غنی شیعه و طرفداران اهل بیت در قرون نخستین مثل كتابخانههای شیخ طوسی، صاحب بن عباد و… ابهام و تردید و اختلاف اقوال را بیشتر و پیچیدهتر كرده است.
بنابراین طبیعی است كه موالید، وفیات، و شهادت معصومین از جمله فاطمه ـ سلام الله علیها ـ مورد اختلاف باشد.(1)
تاریخ شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ همانند ولادت آن بزرگوار به علل مذكور در هاله ابهام مانده و اقوال مختلفی ذكر شده است و این اختلاف به ویژه در مورد فاصلة زمانی رحلت پیامبر اسلام تا شهادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ است.
عدهای از علمای شعیه و سنی شهادت آن حضرت را 75 روز و عدهای 95 روز بعد از وفات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می دانند.
علاوه بر مواردی كه ذكر شد یكی از علل مهم كه موجب ایجاد اختلاف،در تاریخ شهادت دخترگرامی پیامبر اسلام دانست، این است كه احتمال تصحیف(جابجایی نقطه) در رقم تاریخ شهادت آن حضرت وجود دارد. یعنی نقطه رقم در پایان قرار بگیرد، مثل خمس و سبعون (75روز) یا در بالای كلمه قرار بگیرد، مثل خمس و تسعون (95روز) كه این موجب اشتباه خواهد گردید.
پی نوشت:
1.ر.ك: حسنی، علی اكبر، پژوهشی نوین در تاریخ تولد حضرت فاطمه – سلام الله علیها- ، ماهنامه زائر، سال ششم، شماره 7، ص 18 و 19.
مرکز مطالعات و پاسخگویی شبهات مرکز مدیریت حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
نامه سرگشاده حجت الاسلام موسوی مطلق به علی مطهری
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395پرواضح است فرزندی علامه ای چون شهید مطهری افتخار بزرگی است اما از این مطلب غفلت نشود شما فرزند نسبی آن بزرگوار هستید و ان شاء الله فرزند تفکر آن مرد الهی هم خواهید بود.
“بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر على مطهرى
ضمن عرض سلام و ادب
به عنوان یک شهروند و یک طلبه جسارتا به نظرم آمد مطالبی را بدون مقدمه تقدیم محضر کنم:
نکته اول:
قرآن ملت ابراهیم علیه السلام را آن کسانی میداند که از وی تبعیت کنند!
نکته دوم:
خداوند فرزند نوح را از وى نمیداند چرا که عمل او عمل غیر صالح بود، نیک میدانید عمل غیر صالح یعنی عدم تبعیت از ولی خداست، نپذیرفتن ولایت ولی و پیروی نکردن از راه و روش حق است: لیس من اهلک انه عمل غیر صالح… و البته انقلاب و انقلابیون هم فرزندانی دارند و همانا آنانند که روح انقلابی دارند.
نکته سوم:
پرواضح است فرزندی علامه ای چون شهید مطهری افتخار بزرگی است اما از این مطلب غفلت نشود شما فرزند نسبی آن بزرگوار هستید و ان شاء الله فرزند تفکر آن مرد الهی هم خواهید بود پناه بر خدا از آیه شریفه :…
تخرج المیت من الحی…
فرزندان تفکر آن مرد اندیشمند و متفکر آن جوانانی بودند و هستندکه روح حماسه و جهاد داشتند و دارند. هر جوان انقلابی فرزند شهیدمطهری است. آن که راه امام خمینی و هدف امام خمینی را درک کند او فرزند شهیدمرتضی مطهری است. آن جوانانی که چه در مراکز هسته ای چه در سایر مراکز علمی شب روز ندارند برای سربلندی ایران، اینان فرزندان ان فقیهِ فیلسوف هستند، و با سیمان مغز آنان پر نمیشود و روح انان با انزوا و تهمت الوده نمیشود بلکه مصمم تر از قبل خواهند بود ولو هزاران سند در بیست دقیقه بلکه کمتر از آن تصویب شود.
به دوستانتان بفرمائید کِرى کر بود تیم مذاکره ما هم کر وکور بودند…آنان که روح مبارزه با امریکا،اسرائیل و انگلیسِ خبیث را دارند تربیت یافتگان مکتب مطهر مطهری هستند،خداوند این فرزندان را زیاد کند…این مصرع جناب حافظ را هم برای کسانی که خود را فرزندان امام خمینی ،شهیدمطهری ، شهیدبهشتی میدانندولی دنبال رو راه انان نیستند بخوانید:
“یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف”
به بعضی دوستانتان در دولت و مجلس و بیت امام بفرمائید سخنان و افکار امام خمینی در مجموعه ای به نام صحیفه امام چاپ شده و البته کتابچه ای هم به نام وصیت نامه دارند حتما بخوانند اگر احیانا مثل اول انقلاب زاهدانه زندگی میکنند به دوستانم بگویم خریداری کنند تا تقدیمشان کنیم، و البته انان خوب میدانند؛ راه امام، فکر امام، آرزوی امام همان است که فرزندخلف و شاگرد حقیقی آن بزرگ مرد قرون غیبت ایت الله العظمی خامنه ای تبیین و عمل میکند.
نکته چهارم:
لطف کنید دیگر با امام هشتم و قبله هفتم شوخی نفرمائید یا نام مبارک امامان را به شوخی نیاورید. که از قدیم گفته اند: یک بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک….وایضا گفته شده:با دم شیر بازی نکن…
راستی شنیدم آقائی به مرحوم پدر ناسزائى گفته و شما بر آشفته ائید و ایشان گفته اند:شوخی کرده ام..،،
نکته پنجم:
تعریف و تجلیل های بی ربط شما از مرحوم ایت الله منتظری چه توجیهی دارد مگر منتظری همان کسی نیست که دل امام را پرخون کرد و کمر امام را شکست. شما از حقیر و امثال حقیر بهتر واقف به جنایات و خیانات مرحوم منتظری وبیت ایشان هستید ولی نمیدانم این همه شیرین کاری برای کیست یا برای چیست!!!
حقیر این را میدانم که اگر آقای منتظری روی کار می آمد سرنوشت انقلاب به سر نوشت اسلام بعد از سقیفه دچار مى شد. این را همه خردمندان می دانند برکت خون شهدا و عظمت روحی امام ایشان را رسوا نمود و این برکت و عظمت هنوز وجود دارد و صاحبان این برکت وعظمت: عند ملیکٍ مقتدر…و…عند ربهم یرزقونند.
نکته ششم:
دم از شکستن حصر محصورین می زنید اتفاقا خوب است این حصر شکسته شود ،ماهم ناراحتیم چرا حصر؟حق سران فتنه اعدام است. این خون های ریخته شده ، این جسارت ها و تعرض های که اینان مدیریت می کردند این وقفه در حرکت نظام اسلامی را، چه کسی باید پاسخ دهد.
بله! رافت اسلامی که از حد بگذرد بعضی خیال بد کنند، لطفا برای شکستن حصر و محاکمه،تمام تلاش خود را بکنید که اسباب خوشحالی انقلابیون را هم فراهم کرده اید شادیتان را با ما هم تقسیم کنید.
امیدوارم مثل کسانی نباشید که دم از انتقادپذیری می زنند ولی اصلا نقد و انتقاد را بر نمی تابند، البته اظهارات حضرتعالی بیش از این حرف هاست ولیکن مرا حوصله فعلا بیش از این نیست.
ان شاء الله تحت توجهات خاصه حجت حق حضرت ولی عصر موفق و مؤید باشید.
والسلام
سیدعباس موسوى مطلق
قم المقدسه
٤دی ١٣٩٥
٢٤ربیع الاول ١٤٣٨”
وارث
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
هر چند کمی فرج تمنا کردیم
آقا ز سر خویش تو را وا کردیم
شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم
با واژه انتظار بد تا کردیم .
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
نماز عمر قضا شد بگو چه کار کنم؟
چگونه این همه پائیز را بهار کنم؟
تمام خیرالعملهای من تباه شدند
بگو کجا بروم کسب اعتبار کنم
هزار بند به پاهای خستهام بستم
چگونه از عملم از خودم فرار کنم
صدای حیَّ علیالموت میرسد هر روز
که زندهتر شوم و مرگ اختیار کنم
به یک نگاه بکش؛ زنده کن مرا آقا
بکش مرا که به این مرگ افتخار کنم
من از فراق شما گریه میکنم امشب
که دل به خیمهی سبز تو رهسپار کنم
فرم در حال بارگذاری ...
آتش این پنج نفر خاموش شدنی نیست!
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395رسول خدا صلی الله علیه وآله، پنج نفر را نام برده اند که آتششان خاموش نمی شود.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله):
خَمْسَةٌ لَا تُطْفَى نِيرَانُهُمْ وَ لَا تَمُوتُ أَبْدَانُهُمْ رَجُلٌ أَشْرَكَ وَ رَجُلٌ عَقَّ وَالِدَيْهِ وَ رَجُلٌ سَعَى بِأَخِيهِ إِلَى السُّلْطَانِ فَقَتَلَهُ وَ رَجُلٌ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ وَ رَجُلٌ أَذْنَبَ وَ حَمَلَ ذَنْبَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
پنج نفر هستند كه آتششان خاموش نشود و بدن هايشان از بين نمى رود!
کسی که مشرک است،
کسی که با پدر و مادر قطع رابطه کند.
کسی که سعایت نزد سلطانی کند تا برادرش کشته شود
کسی که دیگری را بی جهت بکُشد
کسی كه گناه كند و آن را به خداوند عزّ و جلّ نسبت دهد.
كنز الفوائد، ج2، ص: 47.
![آتش این پنج نفر خاموش شدنی نیست! آتش این پنج نفر خاموش شدنی نیست!](http://vareth.ir/files/fa/news/1395/10/23/329869_629.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
ای فتنه گران ! از نُه دی درس بگیرید
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395
![شعر حماسه 9 دی شعر حماسه 9 دی](http://vareth.ir/files/fa/news/1395/10/7/326258_863.jpg)
![](https://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir/media/users/fatemehzahra/profile_pictures/_evocache/423726466_142514-1.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1477108634)
نماز عمر قضا شد بگو چه کار کنم؟
چگونه این همه پائیز را بهار کنم؟
تمام خیرالعملهای من تباه شدند
بگو کجا بروم کسب اعتبار کنم
هزار بند به پاهای خستهام بستم
چگونه از عملم از خودم فرار کنم
صدای حیَّ علیالموت میرسد هر روز
که زندهتر شوم و مرگ اختیار کنم
به یک نگاه بکش؛ زنده کن مرا آقا
بکش مرا که به این مرگ افتخار کنم
من از فراق شما گریه میکنم امشب
که دل به خیمهی سبز تو رهسپار کنم
فرم در حال بارگذاری ...
بهترین راه در جلب محبت حضرت بقیه الله(عج)!
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395اگر عشق امام زمان(عج) در قلبتان جاری است، بدانید به خاطر این است که قلب امام زمان علیهالسلام هم سرشار از محبت به شماست. بسیاری از عنایتهای حضرت مهدی علیهالسلام نیز به سبب محبت و عشق است، او به انسانها عشق میورزد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در وصف امام مهدی علیهالسلام میفرمایند:
«او مردی از تبار من و همنام من است. او در خلقت و سیرت شبیهترین مردمان به من است».(1)
در روایتهای فراوانی امام مهدی علیهالسلام در صورت و سیرت شبیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله معرفی شده است. پیامبری که رأفت و رحمتش به عنوان الگو و اسوه برای جهانیان است.
عبداللهبنابان روغن فروشی داشت. روزی به امام رضا علیهالسلام گفت: آقا جان! برای من و خانوادهام دعا کنید. حضرت در پاسخ گفت: مگر دعا نمیکنم؟ به خدا قسم کارهای شما هر روز و هر شب بر من عرضه میشود.(2)
عبدالله تعجب میکند. حضرت در ادامه میفرماید:«آیا کتاب خدا را نمیخوانی که فرموده: بگو عمل کنید که خداوند و پیامبرش و مؤمنان(ائمه) عمل شما را خواهند دید».(3)
...
حتی شگفت زده خواهید شد اگر بدانید: امام زمان علیهالسلام نه تنها روزی یک بار بلکه همیشه دعاگوی ماست.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «همانا من در هر شبانه روز هزار مرتبه برای پیروان گناهکارم، دعا میکنم».(4)
آیا میدانید چقدر از بلاها به وسیله امام زمان علیهالسلام و به دعای ایشان از ما دفع شده است.
از آنجا که همه امور به محضر ایشان عرضه میشود. امام از هر بلایی که قرار است نازل شود آگاه است، (5) لذا از خداوند میخواهد تا آن بلا بر ما نازل نشود. او عاشقانه برای همه ما دعا میکند.
قطعا هر کسی خوب باشد، سهم بیشتری از محبت او دارد. اما این به آن معنا نیست که او عاشق همه ما نباشد، و هوای ما را نداشته باشد. او برای ما و همه کسانی که ما دوستشان داریم، دعا میکند و سرنوشت خوب می طلبد…
با خواندن سوره قدر در مییابیم که فرشتگان و روحالقدس در شب قدر بر امام زمان علیهالسلام نازل میشوند و سرنوشت یک ساله ما را به امضا ایشان میرسانند، و کسی که قدرت تغییر سرنوشت را دارد، امام مهدی علیهالسلام است.
امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید: به درستی که خداوند ما اهلبیت علیهمالسلام را بر آنچه بخواهیم توانا قرار داده است.(6)
محبت امام مهدی علیهالسلام چنان فراگیر است که بسیاری از آن بهرهمند میشوند و ما چقدر به این محبت بیکران نیازمندیم. خیلی از خوبیها که نصیب ما شده است به سبب سرنوشتی پر از خیر و خوبی است که او برایمان امضا فرموده است.
این اغراق نیست، امام با تمام وجود ما را دوست دارد و به ما عشق میورزد. بیسبب نیست که از خداوند متعال میخواهیم:
و امنن علینا برضاهُ وهَب لَنا رَأفَتُه وَ دَعاءَهُ؛ خدایا! بر ما به خشنودی آن حضرت منتگذار و رأفت و مهربانی و دعای خیر و برکت وجود مقدسش را به ما عطا فرما تا بدین وسیله، ما به رحمت گسترده و سعادت نزد تو دست یابیم.(7)
حتماً شنیدهاید که محبت، محبت میآورد. وقتی ما امام زمان علیهالسلام را دوست داریم پیداست، که ایشان هم ما را دوست دارند. به قول معروف:
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
که یـک سر مهـربانی درد سـر بی
دوباره سری به قلبتان بزنید، اگر عشق به او جاری است بدانید به خاطر این است که قلب امام زمان علیهالسلام هم سرشار از محبت به شماست. بسیاری از عنایتهای حضرت مهدی علیهالسلام نیز به سبب محبت و عشق است، او به انسانها عشق میورزد.
او فقط امام ایران و اینجا و آنجا نیست. امام جغرافیاست. امام شرق و غرب عالم است. امام زمین و آسمان است. محبت او به هستی برای کسب منفعت یا فرونشاندن میلی نیست. وجود او پر از محبت الهی است.
پی نوشت:
1. کمال الدین، ج 1، ص 176
2.بصائر الدرجات، ص 429
3. توبه، 105
4. اصول کافی، ج 1، ص472
5. بصائر الدرجات، ص 115
6.. همان ، ص 395
7. دعای ندبه
برگرفته از نوشته حجت الاسلام محمدرضا فوادیان در مجله امان
شبستان
فرم در حال بارگذاری ...
«أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ» به امام عصر(عج) تعلق دارد
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395————————————————————————————————————-
… به خدا قسم مضطر او است، زماني كه دو ركعت نماز در مقام می گذارد
و خدا را می خواند و خدا او را اجابت مي كند
و گرفتاری اش را برطرف مي سازد و او را جانشین در زمین قرار می دهد.
————————————————————————————————————-
امام صادق (عليه السّلام) در تفسیر آیه 62 سوره مبارکه نمل:
«أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»
فرمودند:
اين آيه در مورد قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است. به خدا قسم مضطر او است، زماني كه دو ركعت نماز در مقام می گذارد و خدا را می خواند و خدا او را اجابت مي كند و گرفتاری اش را برطرف مي سازد و او را جانشین در زمین قرار می دهد.» (بحارالانوار: ج 51 – ص 48)
ایشان همچنین، ذیل آیه: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً» (بقره/148) فرمودند:
«این آیه درباره قائم آل محمد(ص) و یاران او نازل شده و آنها پیش از آنکه موقع آمدنشان معلوم گردد، اجتماع می کنند.» (منبع: بحارالانوار: ج 51 – ص 58)
شبستان
فرم در حال بارگذاری ...
عمل صالح مردم
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395مرور بیانات مقام معظم رهبری درباره اهمیت حضور مردم در برهه های حساس انقلاب اسلامی
و نقش مهم جمهوریت نظام
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری leader.ir در سالروز نهم دی و حماسه مردم بصیر ایران در پاسخ به آشوب و بی حرمتی فتنه گران به مقدسات اسلامی کلیپی با عنوان عمل صالح مردم منتشر می کند.
فرم در حال بارگذاری ...
فرزندانی که برای والدین، عمل صالحاند
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395شرح حدیث اخلاق:
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی میپردازند. جلسات درس خارج ایشان که از سال ۱۳۶۹ تاکنون ادامه داشته، هماکنون روزهای یکشنبه، دوشنبه و سهشنبهی هر هفته در حسینیهی امام خمینی (رحمهالله) برگزار میگردد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن شرح آیتالله خامنهای بر حدیثی تربیتی از حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) دربارهی «اثر تربیت فرزند در وضعیت اخروی پدر و مادر» را منتشر میکند. متن بیانات معظمٌله که در ابتدای جلسهی درس روز دوشنبه ۱۳۹۵/۹/۱۵ ایراد شده است، به شرح زیر است:
![](http://img8.irna.ir/1395/13950101/3051900/n3051900-4883820.jpg)
آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان اینجور نیست که انسان هر یکیک بچّهها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت میشوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،
حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنهای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۳۴
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع میشوند.
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
فرم در حال بارگذاری ...
رزق بی پایان
نوشته شده توسطرحیمی 24ام دی, 1395بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ وَمَنْ يتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدْرًا(الطلاق/3)
و او را از جايي که گمان ندارد روزي ميدهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، کفايت امرش را ميکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام ميرساند؛ و خدا براي هر چيزي اندازهاي قرار داده است!
پیامها:
1- كسانى كه با گناه زندگى خود را تأمین مىكنند، راه دریافت روزى هاى پیش بینى نشده را به روى خود مىبندند «و من یتق اللّه… یرزقه من حیث لایحتسب»
2- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست.«یرزقه من حیث لایحتسب »
3- رعایت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غیبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «من حیث لایحتسب»
4- انسان متقى، خواست خود را در مسیر خواست و اراده خدا قرار مىدهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نیز به بن بست نخواهد رسید. «و من یتق اللّه یجعل له مخرجاً»
5- همیشه رزق زیاد وابسته به كار زیاد نیست. «و من یتق اللّه… یرزقه» (همان گونه كه همیشه مقدار و كمّیت آن مهم نیست. امام صادق علیه السلام در تفسیر «یرزقه من حیث لایحتسب» فرمود: خداوند در آنچه به او داده بركت مىدهد.(تفسير نور الثقلين))
6- تقوا و توكل دو اهرم براى خروج از بن بست است. «و من یتق اللّه… و من یتوكل على اللّه…»
7- بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى كارآمد و كافى نیست. «فهو حسبه»
8- در اراده و خواست تمام افراد و حكومتها، احتمال شكست و ناكارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى كه شكست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «انّ اللّه بالغ امره»
9- دلیل توكل ما، قدرت بى نهایت الهى است. «و من یتوكل … انّ اللّه بالغ امره»
10- معناى توكل ما و قدرت خداوند آن نیست كه انسان به همه خواسته هاى خود مىرسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و كتاب دارد. «و من یتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لكل شىءٍ قدراً»
فرم در حال بارگذاری ...