نکات تغذیهای برای روزه اولی ها
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395مهمترین نکتهای که باید در تغذیه ماه رمضان نوجوانان مدنظر قرار گیرد مصرف سحری است. وعده سحری از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، چون در صورت عدم مصرف این وعده غذایی به خصوص در روزهای بلند تابستان، طول مدت ناشتایی بسیار زیاد شده و عوارضی چون سردرد، افت فشار خون و ضعف شدید را به همراه خواهد داشت.
در حالی روزهای نخستین ماه مبارک رمضان را پشت سر می گذاریم که هر ساله تعداد زیادی از نوجوانان دختر و پسر بعنوان روزه اولی شناخته می شوند. روزه گرفتن برای اولین سال آنهم در گرمای طاقت فرسای ماه مبارک رمضان کاری سخت و مشکل است که البته قطعا خداوند تحمل این روزه داری را به نوجوانان خواهد داد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره می فرمایند: روزه گرفتن در گرما، جهاد است. (بحارالانوار، ج۹۶، ص۲۵۷) از این رو نوجوانان می توانند به لطف الهی خوش بین باشند که اولین سال روزه گیری آنها همراه با جهاد شده است.اما روزه اولی ها قطعا باید از یکسری اصول تغذیه و رفتاری پیروی کنند تا در روزهای گرم تابستان بواسطه روزه داری سلامت خود را به خطر نیاندازند.
...
فرم در حال بارگذاری ...
دل هایتان را پاک کنید تا خدا در آن، سکنی گزیند!
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395حکیم توبیخ و تهدید کرده است، کسانی را که ایمان به او دارند و از برنامه ها خبر دارند در عین حال اعراض می کنند.
خداوند می فرماید:
چون مهربانم و غفورم مهلت خواهم داد و توبه را خواهم پذیرفت.
خداوند می تواند بلافاصله با گناهی که مرتکب شدیم کور و کر و لالمان کند ولی فرصت می دهد تا توبه کنیم.
خداوند در عذاب تعجیل نمی کند، موعدی می دهد تا توبه کنیم.
اگر بنا بود با هر گناهی خداوند فوراً عذاب کند پس عذاب می آمد! اما چنین نمی کند، زمان و مهلتی می دهد که خود میداند تا توبه کنیم و زمانش که رسید و توبه نکردیم دیگر نمی پذیرد.
منبع: وارث: /بخشی از جلسه درس اخلاق با سخنرانی آیت الله ضیاء آبادی در مسجد علی بن الحسین علیه السلام ؛
فرم در حال بارگذاری ...
نسخه رهبر انقلاب برای جلوگیری از ترمیدور انقلاب اسلامی
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395در سخنرانیهای چندماههی رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است.منظومهای از مفاهیمی چون «جوان مؤمن انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱ فروردین ۱۳۹۵، ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۳۰ دی ۱۳۹۴ و ۱۹ دی ۱۳۹۴)، «تفکر انقلابی» (۱۹ دی ۱۳۹۴)، «هندسهی انقلاب اسلامی»، «خطوط اساسی و اصول انقلاب اسلامی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴)، «انقلابی ماندن»، «انقلابی فکر کردن» و «انقلابی عمل کردن» (۲۰ اسفند ۱۳۹۴)، «انقلابیگری»، «مهد انقلاب» و «انقلابزدایی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴)، «تربیت انقلابی» و «کار انقلابی» (۱ اردیبهشت ۱۳۹۵)، «تجربهی متراکم انقلاب» و «نیروهای انقلابی» (۳ خرداد ۱۳۹۵)، «جریان غیرانقلابی» (۱۴ بهمن ۱۳۹۴ و ۲۵ اسفند ۱۳۹۵)، «هویت انقلابی» (۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵و ۴ خرداد ۱۳۹۵)، «تفکر انقلابی» (۲۵ اسفند ۱۳۹۴) و مانند آن که طی قریب به شش ماه گذشته به پای ثابت و محور اصلی سخنرانیها، نوشتهها و پیامهای رهبر انقلاب اسلامی بدل شده است. در سخنرانی ۱۴ خرداد ایشان نیز این موضوع به اوج خود رسید و محور اصلی بیانات ایشان پیرامون همین مسأله بود. کوشش اصلی این یادداشت بازاندیشی پیرامون چیستی و چرایی این خط جدید معرفتی است که رهبر انقلاب اسلامی گشودهاند.
انقلاب اسلامی ایران چیست؟
در میان همهی انقلابها و در میانهی بازار گرم تئوریهای انقلاب در نیمهی دوم قرن بیستم، انقلاب اسلامی ایران موردی خاص بود که کام و سعادت را در خلافآمد عادت جستوجو میکرد. همانطور که آمد، نظریههای انقلاب از کثرت قابل توجهی برخوردارند. بر این اساس، توافق بر سر چیستی یک انقلاب بسیار دشوار است. در مورد انقلاب اسلامی ایران اما یک توافق وجود دارد: «تمایز» انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها و نظریهها. گویی در مورد خاصبودگی انقلاب ایران، میان ناظران بیرونی و کنشگران درونی نوعی اتفاقنظر وجود دارد. تحلیلگران از میشل فوکوِ پستمدرن گرفته۱ تا تدا اسکاکپلِ چپگرا۲ و جان فورانِ ایرانشناس۳ انقلاب ایران را بیبدیل میدادند. کنشگران انقلاب در سطوح رهبری و نظریهپردازی، شخصیتهایی مانند امام خمینی،۴ آیتالله خامنهای۵ و شهید مطهری۶ نیز بر این بیبدیلی تأکید میکنند و بر این باورند که مانند و الگوی انقلاب اسلامی ایران را در انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در صدر اسلام میتوان یافت.
...
br /> این تحلیلها هرقدر در اذعان و اعلانِ «ویژه بودن» انقلاب اسلامی مشترکاند، در بیان چیستی و «ویژگیها» تفاوت دارند. در بیان چیستی انقلاب اسلامی، برخی از تحلیلگران همچون فوکو به تحیر رسیدند۷ و برخی نظریهپردازان انقلاب همچون اسکاکپل هم گمان میکردند برای درک انقلاب ایران کافی است رفرمهایی جزئی در نظریهشان ایجاد کنند. این رفرمها اما بنیان نظریهشان را دگرگون ساخت۸ و دستآخر از تبیین بخشهای مهمی از انقلاب اسلامی بازماندند.
فرای همهی این نظریات اما انقلاب اسلامی از منطقی درونی برخوردار بود که در بینش «امام» صورت میبست و در کنش «امت» شکل میگرفت. کنشگران انقلاب اسلامی تصویر و تفسیر روشنی از انقلاب داشتند که از ذخیرهی معرفتی عالم اسلامی برخاسته بود و چیستی، چرایی و چگونگی یک «انقلاب» را برایشان تبیین نموده و مینماید. نظریهای که امام خمینی در خلال انقلاب عملی تشریح کرد و با تمام نظریههای انقلاب، در دو ویژگی مشترکشان تفاوت و بلکه تقابل داشت: نظریهی انقلاب امام خمینی نه محافظهکار، که در پی انقلاب و بازتولید بود. امام خمینی در تبیین انقلاب برای پایان آن نسخه نمیپیچند، بلکه برای بازتولید آن تئوری میپردازند. تفاوت دیگر آن است که امام خمینی خاستگاه انقلاب اجتماعی را در دیگر تحولات اجتماعی که در بنیاد انسانی اجتماع جستوجو میکنند.
ماهیت معرفتی انقلاب اسلامی از منظر آیتالله خامنهای
بخش مهمی از مفاهیم کلیدی نظریهی انقلاب امام خمینی بر انقلاب انسانی، روحی و درونی تمرکز داشت. حضرت آیتالله خامنهای نیز دیدگاهی را در تشریح انقلاب میپروانند که آشکارا بر این مفهوم تمرکز دارد. مبنای معرفتی که ایشان در اینباره دارند، خواندنی است: «انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسبات اجتماعى و اقتصادى، فرع بر انقلاب مردم است. تا مردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادى و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعى و اقتصادى و سیاسى هم اصلاً تحقق پیدا نمىکند.»
ازاینروی بر این باورند که در صورت عدم بازتولید انقلاب انسانی، انقلاب اجتماعی هم «قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است.» رهبر انقلاب، انقلاب انسانی را آغازین انقلاب و مبنا قرار میدهند و میگویند: «مردم در اول کار بحمدالله یک انقلاب روحى پیدا کردند که حرکت بسیار مهمى بود و نتیجهاش همینى شد که مىبینیم.» اما در ادامه، برای بازتولید انقلاب اسلامی، باید به بسط این انقلاب انسانی اندیشید. براساس استدلال آیتالله خامنهای، از یکسو این بسط شامل «ادامه»، «تعمیق» و «تعمیم» خواهد بود و از سوی دیگر، پیامد این عدم بسط کاملاً روشن بیان میشود: «اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد… این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست.»۹
تأکید ایشان بر «بسیج» و تعریف آن بهمثابهی یک فراسازمان، تأکید بر جریان حزباللهی در آغاز دههی پس از جنگ و نقش محوری آنها و اخیراً استدلال ایشان پیرامون «جناح فرهنگی مؤمن و انقلابی» و مسئلهی انزوای این جریان، همگی در این چارچوب فهم میشود.
ترمیدور ایرانی
در ادبیات محافظهکار مطالعات انقلاب، یک انقلاب حاصل یک تب تند است. یک بیماری و وضعیت غیرعادی (Abnormal) است که دیر یا زود بهبود مییابد و شرایط به حالت عادی (Normal) بازمیگردد. یکی از صریحترین ایدهها در این زمینه را کرین برینتون پرورانده است. این نظریه مدعی است انقلابها فارغ از همهی فرقهای جزئی، از قوانینی کلی و مشترک پیروی میکنند. در تاریخ طبیعیای که وی برای انقلاب تصویر میکند، همهی انقلابها پس از دورهای انقلابیگری فرومینشینند و به شرایط عادی پیش از انقلاب بازمیگردند. برینتون این بازگشت را تحت عنوان «ترمیدور» بررسی میکند.۱۰ اگرچه این نظریه در تصویر و تحلیل این بازگشت تنها نیست و انتظار بازگشت به شرایط عادی، روحی است که در دیگر نظریههای انقلاب نیز کموبیش سرگردان است. پرسشی که این نظریه و نظریههای جامعهشناسی انقلاب در مورد انقلاب اسلامی طرح میکند، ترمیدور انقلاب ایران است. انقلاب اسلامی ایران چه هنگام فرومینشیند؟
بیشک برای هر انقلابی میتوان بازگشتی تصور نمود، اما فرایند بازگشت در انقلاب اسلامی از جنس همان فرایند پیشرفت و وقوع انقلاب خواهد بود. تمایز انقلاب اسلامی مستلزم تمایز در بازگشت آن نیز هست. اگر «انقلاب اسلامی» برخاسته از «اسلام انقلابی» و «انقلاب انسانی» در پی آن بوده و همبود با «انسان انقلابی» است. بازگشت آن نیز در همین چارچوب روی میدهد.
در ساحت نظری امام و امت، انقلاب کبیر اسلامی ایران یک بیماری نیست تا دوران ترمیدور و نقاهتی داشته باشد، بلکه کوششی است برای یک رهایی تکاملی از بیماریهایی که دستکم در دو سدهی اخیر همواره همراه تاریخیمان بوده است. کوشش استقلالخواهانه، آزادیخواهانه، عدالتخواهانه و معنویتخواهانهای است برای رهایی از بیماری استعمار، استبداد، استثمار و استحمار و انحطاط فرهنگی. خواستهایی که همواره و در پی رسیدن به سطحی از آنها، سطوح بالاتری هم هست.
بااینهمه اصل امکان «بازگشت» در مورد یک انقلاب اسلامی نهتنها منتفی نیست، بلکه کاملاً محتمل است. همچنانکه مطابق آیات قرآن، در مورد انقلاب اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم این احتمال وجود داشته است. در این شکی نیست که یک انقلاب اسلامی نیز ممکن است نهتنها از مسیر نیل به آرمانهایش بازبماند، بلکه بهنحوی معکوس، بهضد خود تبدیل گردد.۱۱ تنها مسئله این است که مسیر این بازگشت کدام است؟ زمینهی بازگشت چیست و زمانهی آن چه هنگام است؟
برحسب شرحی که ارائه شد، میتوان گفت بازگشت هنگامی روی میدهد که یک و یا هر دو موتور محرکهی انقلاب اسلامی آسیب ببیند؛ «اسلام انقلابی» و آرمانهای برآمده از آن به محاق رفته و یا دایرهی کنش «انسان انقلابی» محدود گردد. پرسش اما اینجاست که این بازگشت در چه زمینه و زمانهای محتملتر است؟ براساس تئوری اسلامی انقلاب، هنگامه و گاهوارهی بازگشت چیست؟
مسیرهای بازگشت در یک انقلاب اسلامی
در بصیرتهای قرآنی پیرامون انقلاب اجتماعی، هشدارها نسبت به روند بازگشت در انقلاب صدر اسلام، با تعبیر «رد علی اعقاب» و «انقلاب علی اعقاب» مفهومسازی شده و در دو بستر محتمل دانسته شده است. موطن یکی از زمینههای بازگشت از انقلاب یا انقلاب معکوس، عبارت است از مناسبات درونی جامعهی اسلامی. هنگامی که یک انقلاب در حال گذار به عصر پس از بنیانگذار است. ماهیت معرفتی انقلابهای اسلامی، به رهبری انقلاب نقشی محوری میبخشد. رهبر انقلاب همان فردی است که معانی انقلاب را در میان امت منتشر میسازد و خود نیز تجسم این معانی است. رهبری یک انقلاب توحیدی، شرح انضمامی آرمانهای انقلاب است و این آرمانها در ضمن و ذیل او درک میشوند. ازاینرو این احتمال وجود دارد که برخی افراد، رحلت رهبری را پایان آرمانها بدانند. استدلال قرآن در اینباره راهگشاست: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرینَ»۱۲
بستر و معبر دیگر بازگشت در یک انقلاب توحیدی اما در مناسبات بیرونی و روابط خارجی یک انقلاب روی میدهد. از منظر قرآن، همواره این احتمال وجود دارد که بخشی از مؤمنان یک انقلاب توحیدی بهدلایل محافظهکارانهای به سمتوسوی «پیوستگی» با دشمنان انقلاب پیش بروند. آنها در توجیه این پیوستگی و ولایت با دشمن، بر این اساس استدلال میکنند که خطرهای احتمالی که از سوی دشمنان وجود دارد، ما را تهدید میکند. به عقیدهی آنان، این پیوستگی موجب دفع این خطرات میشود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ. فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فی أَنْفُسِهِمْ نادِمینَ»۱۳ براساس آموزههای قرآنی، درصورتیکه بخشی از مؤمنان انقلاب براساس منطق غلط (مانند آنچه گذشت) به پیروی از دشمنان انقلاب بپردازند، این مناسبات سبب بازگشت به گذشته خواهد شد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ»۱۴
بر این اساس میتوان گفت در دو مقطع، یعنی پس از امام خمینی و در دورهی کنونی، کوششها و نظریهسازیهای نیروهای معطوف به ترمیدور، برای عادیسازی انقلاب اسلامی ایران و هضم آن در نظام جهانی به اوج رسیده و کموبیش با این منطق قابل تحلیل است. بااینحال انقلاب اسلامی ظرفیتهایی دارد که با فعال ساختن آن میتواند مانع ترمیدور شود: «در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است.»۱۵
بسط معنایی در گفتمان انقلاب اسلامی
بار دیگر به سخنان چند ماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمون «انقلاب» افزایش یافته است. ایشان بهوضوح در حال بسط و بازتولید معانی انقلابی در برابر پروژههای ترمیدوری انقلاب اسلامی هستند؛ جریانی که قلهی کوششهایش ارائهی تفسیری از سیرت نظام۱۶ است که بتوان با آن انقلاب اسلامی را درون نظام جهانی سلطه هضم کرد.
تلاشهای اخیر ترمیدوری در بستر دوم و در سطح روابط بیرونی جریان دارد. در این سطح کوشش میشود تعریف اثباتها یا هویت و نفیها یا غیریت انقلاب اسلامی تغییر کند. انقلاب اسلامی هویت خود را در «استقلال» میجوید و غیریت خود را با مفهوم «استکبار» تعریف میکند. جریان ترمیدوری اما قلب هویت انقلاب و قلب معنایی این مفاهیم را نشانه گرفته است. میکوشد از استقلال به انزوا تعبیر کند۱۷ و از استکبار به نظم جهانی، جامعهی بینالملل و قدرتهای جهانی.
پاسخ ضد ترمیدوری رهبر انقلاب اما روشن است. همچنانکه تولد انقلاب اسلامی با اسلام انقلابی و انسان انقلابی ممکن گشت، بازتولید انقلاب اسلامی در برابر جریان بازگشت انقلاب، با تأکید بر این مفاهیم ممکن میگردد. فراتر از این، در انقلابهای توحیدی، رهبری انقلاب از چالش بازگشت، فرصتی میسازد برای بسط معنایی بیشتر انقلاب. کوشش نیروهای معطوف به ترمیدوری برای قلب مفاهیمی که در قلب گفتمان انقلاب قرار دارند، با پاسخ رهبری دینی انقلاب اسلامی مواجه میشود. در سطح امامت، امام با اجتهادی انقلابی به بازتولید و بسط معنای و مفاهیم انقلابی میپردازد، افقهای جدیدی در ساحت اندیشهی انقلاب گشوده میشود و مفاهیم جدیدی خلق میگردد. در بستر این گشایش مفهومی است که نیروی معطوف به انقلاب اسلامی امکانهای جدیدی برای کنش معطوف به انقلاب مییابد و سطح متکاملتری از انقلاب اسلامی را بازتولید میکند.
بار دیگر به سخنان چندماه اخیر رهبر انقلاب بازگردیم. در سخنرانیهای چند ماه اخیر رهبر انقلاب اسلامی، بسامد کلیدواژههایی با بنمایه و مضمونِ «انقلاب» افزایش یافته است. این مفاهیم را میتوان حول دو محور «اندیشه و تفکر انقلابی» (اسلام انقلابی) و «نیروها و جناح انقلابی» (انسان انقلابی و کنشهای آن) تقسیم کرد. این سخنان را منظومهوار بخوانیم و به دلالتهای عملی آن ملتزم باشیم. این مضامین اصلیترین نیاز «انسان انقلاب» در نزاع ترمیدوری/تکاملی پیشروست.
پینوشتها:
۱. روح یک جهان بیروح، میشل فوکو، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، ص۵۴.
۲. رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، عبدالوهاب فراتی، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ص۱۸۵-۲۱۶.
۳. بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، محمدباقر خرمشاد، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش۳، ص۸۶-۱۲۳.
۴. امام خمینی در موارد متعدد این مسئله را متذکر شدهاند و تئوریزه کردهاند، از جمله در وصیتنامهشان مینویسند: «شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همهی انقلابها جداست؛ هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزهی انقلاب و قیام و تردید نیست که این یک تحفهی الهی و هدیهی غیبی بوده که از جانب خداوند منان به این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است.» برای توضیح بیشتر، نکبه: مقالهی «نظریه انقلاب امام خمینی» از نگارنده.
۵. در موارد متعدد، از جمله در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۵ استدلال میکنند که «انقلاب اسلامى از این تحلیل جامعهشناختى بهکلى مستثناست.»
۶. شهید مطهری در مباحثی که چند هفته پس از انقلاب داشتند، به این مبحث پرداختهاند. نکبه: پیرامون انقلاب اسلامی.
۷. میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، احسان شاکری، مجلهی ۱۵خرداد، زمستان ۱۳۸۴، ش۶، ص۹۰-۱۰۹.
۸. روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، محمدرضا طالبان، ص۲۰۱.
۹. بیانات، مورخ ۱ اسفند ۱۳۶۹.
۱۰. کالبدشکافی چهار انقلاب، کرین برینتون، محسن ثلاثی، انتشارات زریاب، ص۲۴۰-۲۷۵.
۱۱. بیانات رهبر انقلاب، مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۸۹.
۱۲. آلعمران، ۱۴۴.
۱۳. مائده، ۵۱-۵۲.
۱۴. آلعمران، ۱۴۹.
۱۵. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)، ۱۴ خرداد ۱۳۸۵.
۱۶. در ارتباط با بحث ساخت و صورت حقوقی/ هویت و سیرت حقیقی نظام جمهوری اسلامی، نکبه: بیانات مورخ ۲۴ آذر ۱۳۸۷.
۱۷. رهبر انقلاب در بیانات مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ دربارهی تئوریسازی علیه استقلال اینچنین استدلال میکنند: «متأسفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش به حساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند. این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود.»
منابع
برینتون، کرین (۱۳۸۲)، کالبدشکافی چهار انقلاب، محسن ثلاثی، تهران، زریاب.
خرمشاد، محمدباقر (۱۳۸۳)، بازتاب انقلاب اسلامی ایران در نظریات انقلاب: تولد و شکلگیری نسل چهارم تئوریهای انقلاب، مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی پنجم، ش ۳.
خمینی، احمد (۱۳۷۴)، دیدگاهها: منتخبی از مواضع حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید احمد خمینی، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
خمینی، سید روحالله (۱۳۷۸)، صحیفهی امام: مجموعه آثار امام خمینی (س)، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۲۲ج.
شاکری، احسان (۱۳۸۴)، میشل فوکو و تحیر فلسفی-جامعهشناختی در تبیین انقلاب اسلامی، مجلهی ۱۵خرداد، ش۶، ص۹۰ -۱۰۹.
طالبان، محمدرضا (۱۳۸۸)، روششناسی مطالعات انقلاب با تأکید بر انقلاب اسلامی ایران، اول، تهران، معاونت پژوهشی پژوهشکدهی امام خمینی و انقلاب اسلامی.
کاپلان، لورنس (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
فراتی، عبدالوهاب (۱۳۷۷)، رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، قم، معاون امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
فوکو، میشل (۱۳۸۴)، ایران: روح یک جهان بیروح، نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، اول، تهران، نی.
مطهری، مرتضی (۱۳۶۲)، پیرامون انقلاب اسلامی، اول، تهران، صدرا.
کاپلان، لورنس، (۱۳۷۵)، مطالعهی تطبیقی انقلابها از کرامول تا کاسترو، محمد عبداللهی، انتشارات علامه طباطبایی.
Goldstone, J. (۱۹۸۰), “Theories of Revolution: The Third Generation", Word politics, vol. ۳۲, n. ۳.
Skocpol, Theda ( ۱۹۷۹), “States and Social Revolutions: A Comparative Analysis of France, Russia and China “, Combridge University.
Taylor, S. (۱۹۸۴), Social Science and revolution, New York, St. Martins Press
Tilly, Charles (۱۹۷۸), “From Mobilization Revolution", Reading, Mass: Addison Wesley.
فرم در حال بارگذاری ...
منزل آخرت در کلام مرحوم دولابی
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:از این به بعد آخرت است. منتهی درهای جدید مِن بعد باز میشود. اینجا اولین منزل آخرت است، دنیا تمام شده است، موت شد. اصلاً هر چیزی که تا حالا بود همه مرد و رفت. حال دیگر حیات است. اَوّلُ مَنزِلٍ مِن منازلِ الاخرَه.
خوشا به حال کسی که این میهمان عزیز وقتی وارد شد آن را درست تحویل بگیرد. آخرتی که دارد میآید خداست، پیغمبر صلی الله علیه و آله است، امام علیه السلام است، نشستن با آنهاست، خوردن با آنهاست، در بهشت و در قرب خدا بودن است. همه اینها در آخرت است.
حال این میهمان عزیز را درست تحویل میگیری یا می خواهی با اخم تحویل بگیری؟!
چون دنیا رفت و تمام شد، ازجای پست خلاص شدید. جایی که فنا داشت تمام شد. جایی که میخوردی و دوباره گرسنه میشدی تمام شد. جایی که ریاست می کردی بعد انزجار پیدا میکردی تمام شد. هر چیزی که آخر داشت تمام شد. حال به آخرت آمدی. آخرت آخر ندارد. چه جای بدی بودم، حال چه جای خوبی آمدهام! قبلاً جایی بودم که همه چیزش تمام میشد و تمام شد. حال جایی آمدهام که هیچ چیز آن تمام نمیشود.
...
pan style="color: #000000; font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif; font-size: small;"> به آخرت آمدهای، آخرت دائم است، دائماً غنی است. دائماً عزیز است، دائماً حیّ است، اُبعثُ حَیّا. من مبعوث میشوم حیّ. حیّ یعنی کسی که در آخرت به رویش باز است، الان نشسته با اهل بیت طهارت علیه السلام گفتگو میکند. این چنین کسی مبعوث شده است حیّ. حیّ موت ندارد، در حیات دائم است. حیات این دنیا بود که قلابی بود.موت را قبول کرد، گفت بفرما اتاق من. خوشا به حال آن کسی که قدوم این میهمان عزیز را گرامی بشمارد. یعنی از همان جوانی قبول کند که موت خوب است. می گویند: کم حرف بزن. میگوید: چشم. میگویند: این کار را بکن، نپرس برای چه؟ میگوید: چشم! این موت است. به پدرت میگویی اینها را خودت به من یاد دادی. پس چرا هر کاری میخواهم انجام دهم میگویی نکن! قبا را اینطور تنت نکن، اینطور تنت کن، غذا را اینجور نخور، اینجور بخور.
اینجا باغی است که هر کس میآید میتواند از میوه آن بچیند و بخورد، امّا از بردن خبری نیست. اگر درون قبر یک ریال همراهت باشد، قبر را نبش میکنند و آن را در میآورند. اگر یک انگشت دستت باشد آن را در میآورند. از این باغ هیچ چیز را نمیشود بیرون بُرد.
در باغ نمیتوانستی کول کنی و ببری. تا درون باغ هستی میخوری و میخورانی. بهرهی آخرتت هم آن اقبالی است که به جهان دیگر داری. پس اگر کم داد با صاحب باغ دعوا نمیکنی. اگر هم زیاد داد دعوا نمیکنی. با باغدار نمیگویی چرا اینچنین نمیکنی، چرا چنان نکردی، این گلها چیست؟ این میوهها چیست؟ ایراد نمیگیری، میخوری و در باغ راه میروی.
کتاب طوبی محبّت جلد دوم – ص 24
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
فرم در حال بارگذاری ...
بیانات رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن کریم
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395
در اولین روز ماه مبارک رمضان ۱۴۳۷
در حسینیهی امام خمینی رحمهاللهبسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاۃ والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیةالله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید، خیلی خرسند بودیم امروز، واقعاً استفاده کردیم؛ بحمدالله این دائرهی مبارک اُنس با قرآن و تلاوت قرآن روزبهروز در کشور ما توسعهی بیشتری پیدا میکند و این از برکت انقلاب و نظام اسلامی است. البتّه امسال ما در غم فقدان این عزیزانی که عکسشان اینجا است(۱) -به نظرم همهشان سال گذشته اینجا بودند، با ما بودند، بعضیشان خواندند، تشویقشان کردیم، تأییدشان کردیم- امیدواریم انشاءالله خدای متعال این عزیزان را در جوار قرآن، در سایهی قرآن، با شفاعت قرآن به مراتب عالیهی رحمت و غفران خودش برساند؛ به بازماندگانشان صبر بدهد؛ و حجّ نیمهتمام آنها را به تمامی و به بهترین وجه مورد قبول قرار بدهد.
زیبایی قرآن فقط در معانی و معارف قرآن نیست؛ الفاظ قرآن هم زیبا است.همین زیبایی لفظی موجب شد که آن کسانی که دلهایشان را قفل زده بودند و بر روی قرآن بسته بودند و حاضر نبودند مفاهیم قرآن را در هنگام نزول بفهمند و ببینند و استفاده کنند و قبول کنند، همانها هم در مقابل زیبایی معجزآسای این الفاظ درماندند؛ با این دیگر کاری نمیتوانستند بکنند. الفاظ قرآن، آهنگ قرآن، شیوه و سبک قرآن، خودش یک معجزه است. قرآن شعر نیست، نثر هم نیست؛ چیزی است که نه شعر است، نه نثر است امّا هم زیبایی بهترین شعر را و هم زیبایی بهترین نثر را دارد. وزن هم گاهی در بعضی از آیات قرآن هست امّا زیباییِ لفظی قرآن با وزن نیست؛ آنجایی که وزنی هم وجود ندارد، زیبایی و لفظ قرآن، انسان را مجذوب میکند؛ تعبیر «مسحور» درست نیست امّا باید بگوییم دل انسان را میرُباید. اینجوری است.
...
/> خب، از این زیبایی باید به عنوان ابزار استفاده کرد؛ مقصود از قرآن، این نبود که کلام زیبایی را ارائه کند تا فصحاء و بلغاء و شعرا و مانند اینها در مقابل آن تصدیق کنند و به زانو دربیایند و مجبور بشوند بگویند این خوب است، زیبا است؛ مقصود این نیست فقط؛ مقصود این است که ما از این دریچه، از دریچهی زیبایی، خودمان را برسانیم به آن فضای بوستانِ پُربرکت و پُرشکوه معارف قرآنی؛ مقصود این است. هرچه که لفظ قرآن زیبا است، هزار برابر -حالا من هزار را به عنوان یک حرف رائج عرض میکنم؛ شاید هزاران برابر، ما که قادر به اندازهگیری نیستیم- معنای قرآن و معارف قرآن زیباتر است. چه کسی آن را میفهمد؟ آن کسی که تدبّر کند، درِ دل را باز کند، این حقایق را به دل راه بدهد. در هر عصری، در هر زمانی، اگر انسانی که با مسائل زندگی سروکار دارد و مسائل زندگی برایش مهم است، با قرآن اینجور ارتباط نزدیک داشته باشد، معجزهی قرآن را درمییابد؛ بعضی کمتر بعضی بیشتر؛ در بعضی زمانها کمتر در بعضی زمانها بیشتر.
به نظر من معجزهی معارف قرآنی را اگر ما اهل دل باشیم «لِمَن کان لَهُ قَلبٌ اَو اَلقی السَّمعَ وَ هُوَ شَهید»؛(۲) اگر اهل دل باشیم، اگر گوش جان را در اختیار قرآن بگذاریم، ما امروز بیشتر میتوانیم به معجزیّت قرآن پیببریم از آنهایی که هزار سال قبل بودند. در این دنیای پیچیده، در این دنیای طوفانی، در این دنیای سرشار از معضلات -این قدرتها، این پیشرفت علمی- اینجا است که قرآن وقتی وارد میدان میشود، وقتی حرف میزند «اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَمُ»، آدم این را حس میکند که واقعاً «یَهدی لِلَّتی هِیَ اَقوَمُ وَ یُبَشِّرُ المُومِنینَ».(۳)
خب، [از خواندن] شما خوشخوانها -که امروز من واقعاً لذّت بردم از خواندن [شما]؛ چه خواندنهای فردی، چه خواندن جمعی، چه این آهنگهایی که اجرا کردند- واقعاً انسان قلباً لذّت معنوی میبرد؛ و دو لذّت: یک لذّت از خود این خواندنها و تلاوتها و صداها و اجراها؛ یک لذّت -که برای بندهی حقیر این لذّت دوّم بالاتر از لذّت اوّل است- لذّت مشاهدهی رشد روزبهروز قرآنیهای کشور. بیست سال پیش این خبرها نبود، سی سال پیش این خبرها نبود، قبل از انقلاب اصلاً این خبرها نبود که جوان ما، میانسال ما، کودک ما، نوجوان ما، در راه قرآن، در راه حفظ، در راه شیوههای تلاوت [باشند].
خب، این زیباییهایی که امروز شما آفریدید -و هرچه میتوانید بیشتر از این بیافرینید، باید بیافرینید- اینها باید دریچهای باشد بهسمت معارف قرآن؛ ما را باید آشنا کند و مأنوس کند با قرآن. قرآن را با آوازهخوانی اشتباه نگیرید؛ آوازهخوانی یک مقولهی دیگر است؛ البتّه الان متأسّفانه در خوانندگان مصری کسانی هستند که تالی قرآنند امّا آواز میخوانند، آوازهخوانی میکنند؛ هستند. آن قرّاء نسلهای قبل -مثل شیخ مصطفی اسماعیل، مثل شیخ عبدالفتّاح شعشائی، حتّی مثل محمّد رفعت- این بزرگان همه موسیقیدان بودند امّا قرآن را با آهنگ و الحان قرآنی میخواندند؛ نمیگذاشتند با الحان کابارهای و نمیدانم موسیقیهای مبتذل مخلوط بشود. امروز بعضیها این ملاحظات را ندارند؛ آدم میبیند در آنها. این زیباییها باید ما را به قرآن نزدیک بکند؛ باید اُنس ما را با قرآن زیاد کند.
یکی از کارهایی که خیلی خوب است در کشور انجام بگیرد -البتّه کموبیش هست، قبل از انقلاب هم به یک شکلی بود؛ بعد از انقلاب البتّه بهتر است و به یک شکل بهتری وجود دارد لکن باید رواج پیدا کند- این است که ما جلسهی تلاوت قرآن داشته باشیم. قبل از انقلاب خب جلسهی دوره و قرآن داشتیم؛ بنده خودم آن وقتها چندین جلسهی اینجوری تشکیل میدادم و حضور پیدا میکردم و دیده بودم و شرکت کرده بودم؛ آن منظور نیست؛ آن جلسات برای تعلیم قرآن بود؛ یکی یکی میخواندند، تعلیم پیدا میکردند. منظور از جلسهی تلاوت قرآن این است که جلسهای تشکیل بشود، افراد حاضر بشوند، قاری قرآن بنشیند آنجا یک ساعت -کمتر یا بیشتر- قرآن بخواند؛ مستمعین ]هم[ فقط برای شنیدن قرآن بیایند آنجا بنشینند؛ بیایند بنشینند و قرآن را بشنوند. این خیلی مؤثّر است. این از خواندنِ خود انسان هم در مواردی تأثیرش بیشتر است. بعضی هستند که معانی قرآن را میفهمند، معانی این کلمات را میفهمند. ما البتّه -غیرعربها- این بداقبالی را داریم که زبانمان زبان قرآن نیست؛ عربها زبانشان زبان قرآن است؛ وقتی که قاری روی یک جملهای تأکید میکند و آن را تکرار میکند و دو بار سه بار پنج بار میگوید، آنها همه متوجّهند که او چه دارد میگوید. اگر بخواهیم یک تشبیه ناقصی بکنیم، فرض بفرمایید مثل این جملاتی که از گلستان سعدی مثلاً در ذهن همهی ماها هست؛ مثلا فرض کنید «آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است» را وقتی بگویند، همه میفهمند، گوش میکنند. جملات قرآنی که هزاران برابر حکمتش بیشتر است -هم کمّاً، هم کیفاً- وقتی قاری آن را میخواند، مستمع عرب این را درک میکند؛ [امّا] مسمتع غیر عرب ممکن است بفهمد، ممکن است نفهمد. سعی کنیم اوّلاً با زبان قرآن آشنا بشویم؛ با زبان قرآن خودمان را آشنا کنیم؛ این یکی از امتیازاتی است که اگر چنانچه این را بتوانیم تأمین کنیم در جامعهی خودمان [خوب است]؛ روی این در قانون اساسی ما و در قوانین اوّلیِ انقلاب تأکید شده، روی این تکیه شده که ما باید زبان عربی را -که زبان قرآن است- یاد بگیریم. آنهایی هم که حالا ندارند این امکان را یا نمیتوانند، خیلی خب قرآن را جلویشان باز کنند، این قاری شروع کند قرآن خواندن -حالا اینجا قرّای ما مثلاً ده دقیقه، دوازده دقیقه میخوانند، آنجا یک ساعت بخوانند؛ یک ساعت، سه ربع ساعت، یک نفر یا دو نفر، قرآن بخوانند، تلاوت کنند، با صوت خوش، با همین شیوههای قرائتی دارای زینت تلاوت- و افراد حاضر باشند، قرآن را باز کنند، اگر معنایش را نمیفهمند ترجمه را نگاه کنند و گوش کنند به آنچه که او [میخواند]. این از جملهی چیزهایی است که معارف قرآن را در کشور توسعه میدهد: جلسات قرآن؛ اصلاً جلسه برای قرآن. مثل اینکه جلسه برای محبّت اهلبیت (علیهمالسّلام) میگذاریم -جلسهی مرثیه یا جشن برای ائمّه (علیهمالسّلام)- یکی از دو ثقل، اهلبیت هستند، یک ثقل دیگر هم قرآن است؛ جلسه برای قرآن بگذارید. این از جملهی کارهایی است که اگر انشاءاالله انجام بگیرد و رواج پیدا کند و شما قرآنیها -این کار، کار شما است- همّت کنید و یک چنین مجالسی تشکیل بدهید، سرعت رشد حرکت قرآنی در کشور را افزایش خواهد داد و [مردم را] آشنا خواهد کرد.
و بدانید عزیزان من! امروز دنیا محتاج قرآن است؛ چه قبول کند و اعتراف کند و چه اعتراف نکند. امروز دنیا در خلأ هویّتی است، در خلأ فکری است، در خلأ ایمانی است؛ انسان بیایمان مثل یک میوهی پوک و ازدرونخالی میمانَد. اینکه شما میبینید قتل و جنایت در کشورهای غربی روزبهروز زیاد میشود بهخاطر این است، یکی از عللش این است؛ اینکه میبینید خودکشی زیاد میشود، یکی از عللش این است. بشر دیگر متاعی برای قانع کردن ذهن و دل و جان انسانها ندارد که ارائه کند. میگویند، میبافند، امّا در دلهای مردم قبول پیدا نمیکند. قرآن چرا. اگر چنانچه رشحهای از رشحات قرآن -نه کلّ قرآن، [فقط] یک رشحهای از رشحات قرآن- با بیان متناسبِ امروز فرستاده بشود، دلها جذب میشود؛ ما خودمان این را داریم تجربه میکنیم، این را داریم میبینیم؛ امروز بشر، محتاج قرآن است.
و قرآن در دنیای امروز میتواند فعّالمایشاء باشد؛ میتواند کار بکند، میتواند پیش برود. قدرتها و ابرقدرتها و بمب اتم و رژیم صهیونیستی و امثال اینها، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند؛ مهم این است که ما پایههای ایمانیِ قرآنی خودمان را روزبهروز مستحکمتر کنیم، و زبان انتقال قرآن را بلد بشویم و مفاهیم قرآن را منتقل کنیم؛ مثل یک داروی مقوّی که شما یک قطرهاش را در یک لیوان میریزید میدهید طرف میخورد و استفاده میکند؛ [امّا] اگر پنج قطره به جای یک قطره ریختید ممکن است ضرر کند و نتواند هضم کند؛ آن زبان مناسب را باید پیدا کرد؛ منتها ما باید خودمان را اشباع کنیم، دلهایمان را اشباع کنیم، روحمان را اشباع کنیم و پُرکنیم از معارف قرآنی؛ ما خودمان هم خیلی محتاجیم.
برکات قرآن در این چیزهایی که بنده با بیان قاصر عرض کردم، محدود نمیشود؛ برکات قرآن برکات بیانتهایی است. در قرآن و با قرآن عزّت هست، قدرت هست، پیشرفت هست، رفاه مادّی هست، تعالی معنوی هست، گسترش فکر و عقیده هست، شادی و سکینهی روح هست؛ سکینه و آرامش روح؛ فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنینَ وَ اَلزَمَهُم کَلِمَهَ التَّقوی وَ کانوا اَحقَّ بِها وَ اَهلَها.(۴) وقتی که آن آرامش دینی و آن سکینهی دینی آمد، تقوا زیاد میشود: هُوَ الَّذی اَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهِم؛ این سکینه و آرامش موجب میشود ایمان انسان روزبهروز افزایش پیدا کند؛ ایمان به چه؟ ایمان به خدا، ایمان به قدرت الهی؛ دنبالش میگوید: وَ لِلّهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الارض؛(۵) همه چیز دست خدا است، همه چیز لشکر خدا است. در یک جای دیگر [میگوید]: وَ ما یَعلَمُ جُنودُ رَبِّکَ اِلا هُو؛(۶) هیچکس جز خود او، قادر به شمارش جنود الهی نیست. قرآن این است: یک قدرت فوقالعاده و بیانتها که ما به قدر ظرفیّت خودمان باید بتوانیم انشاءالله از آن استفاده بکنیم.
بههرحال امیدواریم خداوند شماها را حفظ کند، شما جوانها را حفظ کند؛ خدا شما جوانها را به ما ببخشد انشاءالله، محفوظ باشید و پای قرآن بِایستید و انشاءالله قرآنی زندگی کنید و قرآنی دنیا را ترک کنید.
۱) قاریان:حسن دانش، محسن حاجی حسنی کارگر، محمّدسعید سعیدیزاده، امین باوی، فؤاد مشعلی
۲) سورهی ق؛ بخشی از آیه ی ۳۷
۳) سورهی اسرا؛ بخشی از آیهی ۹
۴) سورهی فتح، بخش از آیهی ۲۶؛ «… پس خدا آرامش خود را بر فرستادهی خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت…»
۵) سورهی فتح، بخشی از آیهی ۴؛ «اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند. و سپاهیان آسمان و زمین از آنِ خدا است …»
۶) سورهی مدّثر، بخشی از آیهی ۳۱؛ «… سپاهیان پروردگارت را جز او نمیداند …»
فرم در حال بارگذاری ...
اسرار و آداب روزه
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395روزه تسلط بر دشمن خداست.زيرا وسيله شيطان در فريب انسان شهوات انساني است و خوردن و آشاميدن باعث تقويت شهوات ميشوند «بنابراين روزه خلع سلاح دشمن است».روزه سپر آتشپیامبراکرم(ص) فرمود: روزه سپر آتش است.[1]
و همچنین فرمود: روزه دار تا زمانی که غیبت مسلمانی را نکند در عبادت است حتی اگر در رختخوابش خوابیده باشد.[2]
و همچنین فرمود خدای تعالی می فرماید: روزه برای من است و من در مقابل آن پاداش می دهم؛ شخص روزه دار را دو شادی است، یکی هنگامی که افطار می کند و دیگر هنگامی که پروردگارش را ملاقات کند. قسم به کسی که جان محمد در دست اوست، بوی بد دهان روزه دار «که ناشی از گرسنگی است» در نزد خدا خوشتر از بوی مشک است.[3]
...
امام کاظم(ع) فرمود: «ای روزه داران» قبل از ظهر بخوابید که خدای تعالی روزه دار را در رختخوابش آب و غذا می دهد.[4]
le="text-align: justify;">و به قولی اگر در روزه فایده ای جز ترقی از لذائذ نفس حیوانی به قلّه همسانی با ملائکه روحانی نبود برای فضل و برتری روزه کافی بود.روزه از آن جهت سپر آتش است که آتش غضب و شهوت را که آتش جهنم را در زندگی دنیا شعله ور می کنند و در قیامت بروز می دهند دفع می کند.و از این جهت روزه دار به مجرد غیبت مسلمان از جرگه عبادت کنندگان خارج می شود که «همچنان که در قرآن عزیز آمده» غیبت به منزله خوردن گوشت مردار شخصی است که غیبتش را می کنند و این خود به نوعی خوردن است.
و اینکه از میان تمام عبادات، روزه را به خدا اختصاص داده، در حالی که همه عبادات برای خداست، مثل این است که کعبه را به خود نسبت داده، در حالی که تمام زمین از آن اوست و این دو جهت دارد:
۱ـ قوام روزه با ترک و خود نگهداری است و ترک و خودنگهداری یک چیز سرّی است و عملی در آن نیست که در معرض دید باشد در حالی که تمام عبادات در معرض دید مردم است، پس جز خدا کسی از روزه خبر ندارد، لذا فرموده: «روزه برای من است»
۲ـ اینکه روزه تسلط بر دشمن خداست. زیرا وسیله شیطان در فریب انسان شهوات انسانی است و خوردن و آشامیدن باعث تقویت شهوات می شوند «بنابراین روزه خلع سلاح دشمن است».
لذا پیامبر اکرم(ص) می فرماید: شیطان از راه خون در وجود فرزندان آدم جریان می یابد، پس محل عبور شیطان را با گرسنگی تنگ کنید.[5]
شهوات چراگاه و مرتع شیاطین است، و از این جهت بوی دهان روزه دار از بوی مشگ در نزد خدا خوش تر است که باعث خوشبویی روح می شود، و روح در نزد خدا همان ارزش را دارد که بدن در نزد انسان. خدای تعالی به همین مطلب اشاره کرده می فرماید:
«ما عِنْدَکمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَاللهِ باقً»[6].
و بوی خوش روح کجا و بوی مشک کجا، چه بوی روح عقلانی و معنوی است و بوی مشک جسمانی و حسی و صوری.
درجات روزه
ابوحامد را در این مقام کلامی است که خلاصه اش این است:
بدان که روزه دارای سه درجه است:
۱ـ روزه عمومی
۲ـ روزه خصوصی
۳ـ روزه خصوصی الخصوصی
روزه عمومی خودداری کردن از خوردن و آشامیدن و خودداری از بر آوردن شهوات است.
روزه خصوصی حفظ گوش و چشم و دست و زبان و پا و سایر اعضاء و جوارح از گناهان است واین با شش امر تحقق می یابد.
الف: پوشیدن چشم و بازداشتن آن از نگاه کردن به آنچه که مذموم و مکروه است؛ بلکه باید آن را از نگاه کردن به هر چیزی که قلب را مشغول کرده از یاد غافل می کند بازداشت.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: نگاه تیر مسمومی است از تیرهای شیطان، هرکس از ترس خدا دست از نگاه حرام کردن بردارد خدا به او ایمانی می دهد که حلاوت آن را در قلبش احساس کند.[7]
و همچنین فرمود پنچ چیز است که روزه را زائل می کند:
دروغ، غیبت، سخن چینی، قسم دروغ، نگاه شهوت آمیز.[8]
ب: حفظ زبان از بیهوده گویی، دروغ، غیبت، سخن چینی، فحش، و بددهنی و معاشرت ناهموار و خصومت و جدال.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: روزه سپر است، پس وقتی یکی از شما روزه است ناسزا نگوید و جهالت نکند و اگر کسی با او نزاع کرد یا به او ناسزا گفت بگوید من روزه ام.[9]
ج: بازداشتن گوش از شنیدن محرمات، زیرا هر چیزی که گفتنش حرام باشد گوش فرادادن به آن حرام است.
خدای تعالی «گروهی را که به محرمات گوش فرا می دهند، مذمت کرده» می فرماید:
«سَمّاعُونَ لِلْکذِبِ اَکالُونَ لِلسُّحْتِ»[10].
و پیامبراکرم(ص) فرمود: کسی که غیبت می کند و کسی که به غیبت گوش فرا می دهد، در گناه شریکند.[11]
د: حفظ بقیه اعضاء بدن مثل دست و پا از انجام اعمال ناشایست و بازداشتن شکم از خوردن چیز شبهه ناک به هنگام افطار، زیرا روزه از حلال و افطار از حرام معنی ندارد واین به آن ماند که قصری بسازد و شهری را خراب کند و دارو نوشیده و زهر خورد، چه اینکه محرمات سمومی هستند که دین را هلاک می کنند و روزه دوای آن است، و دارو با وجود سم سودی نمی بخشد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: چه بسا روزه دارانی که از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی سودی نمی برند.[12]
در تفسیر این حدیث گفته شده که منظور کسی است که با خوراک حرام افطار کند. و گفته شده منظور کسی است که با روزه از خوردن طعام حلال خودداری می کند و با غیبت از گوشت مردم افطار می کند. و گفته شده منظور کسی است که اعضاء و جوارح خود را از گناه حفظ نمی کند و شاید منظور همه اینها باشد.
هـ: اینکه به هنگام افطار در خوردن حلال هم بطوری زیاده روی نکند که شکمش پر شود؛ زیرا هیچ ظرفی از شکمی که از غذای حلال پر شده باشد نزد خدا مبغوض تر نیست.[13]
آخر چطور می توان با روزه بر دشمن خدا تسلط پیدا کرد و هوای نفس را مقهور کرده آن[14] را بر تقوی تقویت کرد، در حالی که انسان خود را تا شب از شهوات باز می دارد تا به آنها رغبت پیدا می کند، آنقدر می خورد تا پر می شود.
شاید اگر طبق عادت همیشگی غذا می خورد و اینگونه روزه نمی داشت بهتر بود. پس سزاوار است برای افطار هم طبق عادت خود غذا بخورد و چنین شکمش را پر نکند.
و: اینکه بعد از افطار قلبش مضطرب و معلّق بین خوف و رجاء باشد، چون نمی داند روزه اش قبول شده و از مقرّبین است یا ردّ می شود و از مغضوبین می باشد.
«با جمع شدن این شش امر، روزه از سطح عمومی بالاتر رفته و مخصوص به عده ای خاص می شود که آن را روزه خصوصی می گویند».
امام صادق(ع) در حدیثی به این نوع روزه اشاره کرده، می فرماید: هنگامی که روزه گرفتی باید گوش و چشمت و پوست و مویت روزه گیرند.[15] همینطور به چیزهای دیگری از وجود انسان اشاره کرده که باید روزه باشند، سپس اضافه کرده می فرماید: روزی که روزه داری، نباید مثل روزهای دیگرت باشد، در این روز جدال نکن و خادم خود را آزار و اذیت نکن و باید که وقار روزه در وجودت ظاهر شود.[16]
رسول اکرم(ص) روزی شنید که زن روزه داری به کنیزش فحش می دهد، حضرت غذایی طلبید و جلوی زن قرار داد و فرمود: بخور. عرض کرد من روزه ام. حضرت فرمود: چگونه روزه ای در حالی که به کنیزت فحش می دهی؟! روزه فقط با خودداری از خوردن و آشامیدن نیست.[17]
ادامه کلام ابوحامد:
۳ـ روزه خصوص الخصوصی: روزه قلب از همت های پست و افکار دنیوی و بازداشتن آن از غیرخداست بطور کلّی.
بطلان این روزه با فکردن در غیر مبدأ و معاد و با فکر کردن در مورد دنیاست، مگر در مواردی که ا ز آنها برای دینش استفاده می کند، در این صورت فکر در مورد دنیا توشه آخرت است.[18] (پایان کلام ابوحامد)
در کتاب مصباح الشریعة، از امام صادق(ع) چنین روایت شده: که رسول اکرم(ص) فرمود: روزه سپر آتش است، یعنی پرده ای در مقابل آفات دنیا و حجابی در برابر عذاب آخرت است. پس چون روزه گرفتی به این نیت بگیر که از شهوات خودداری کنی و خود را از شهوات حیوانی حفظ کنی، پس خود را به منزله مریض بدان که اشتهاء به خوردن ونوشیدن ندارد، در هر لحظه منتظر شفاء از مرض گناهان باش و باطنت را از هر کدورت و غفلت و ظلمتی که از اخلاص دورت می کند، تطهیر کن.
سپس فرمود: خدای تعالی می فرماید: روزه برای من است و من در مقابل آن پاداش می دهم.
روزه ماده نفس و شهوت[19] طمع را می کشد و باعث صفای قلب و طهارت جوارح و اصلاح ظاهر و باطن و شکرگزاری در مقابل نعمت ها و احسان به فقراء و کثرت تضرع و خشوع و گریه و سبب التجاء به خدا و انکسار هوای نفس و تخفیف حساب و کم شمردن نیکی ها می شود و در آن فوائدی است که به شمارش در نمی آید و همین مقدار که ذکر شد برای توجه کسانی که تعقل کنند و موفق به استعمال آن شوند کفایت می کند.
پی نوشتها:
[1] اَلصّومُ جُنَّةٌ مِنَالنّار.
[2] اَلصّائمُ في عِبادةٍ وَ اِنْ كانَ نائماً في فِراشِهِ ما لَمْ يَغْتَبْ مُسْلِماً.
[3] قالَاللهَ تعالي الصُّومُ لي و اَنَا اُجْزي به، و لِلصّائمِ فَرْحَتانِ حينَ يُفْطِرُ و حينَ يَلْقي رَبِّهُ، وَالَّذي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَخَلُوفُ فَمِ الصّائمِ عِنْداللهِ اَطْيَبُ مِنْ ريحِ الْمِسْكِ.
[4] قيلُوا فَاِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالي يُطْعِمُ الصّائم و يَسْقيهِ في مَنامِه.
[5] اِنَّالشّيطانَ لَيَجْزِي مِنْ اِبنِ آدَمَ مَجْرَي الدَّمِ فَضَيَّقوا مَجارِيهِ بِالجُوعِ.
[6] آنچه در نزد شماست (جسمها) نابود ميشود و آنچه نزد خداست (روح) ماندني است، اين معاني است كه مرحوم مؤلف از اين آيه استنباط كرده، ولي به نظر ميآيد منظور آيه اين است كه نعمتهاي دنيايي فاني و نعمتهاي آخرت جاوبدان هستند. (سوره نحل / ۹۶).
[7] اَلنَظْرَةُ سَهُمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سهامِ اِبْليسَ فَمَنْ تَرَكَها خَوفاً مِنَاللهِ اَتاهُ اللهِ اِيماناً يَجِدُ حَلاوَتَهُ في قَلْبِهِ.
[8] خَمْسٌ يُفَطِّرْنَ الصّائمَ اَلْكِذْبَ وَالغيِبَةُ وَالنَمِيمَةُ وَاليَمينُ الْكاذِبَةُ وَالنَّظَرُ بِشَهْوَةِ.
[9] اِنَّما الصَّومُ جُنِّةٌ، فَاذا كانَ اَحَدُكُمْ صائماً فَلا يَرْفَثْ وَلايَجْهَلْ فَاِنِ امْرءٍ قاتَلَهُ اَوْ شاتَمَهُ فَلْيَقُلْ اِنّي صائمٌ.
[10] مائده / ۴۲ ؛ گوش كنندگان به دروغ و خورندگان مال حرامند.
[11] اَلْمُغتابُ وَالْمُسْتَمِعُ شَريكانِ فِي الاِثْمِ.
[12] كَمْ مِنْ صائمٍ لَيْسِ لَهُ مِنْ صَوْمِهِ اِلّا الجُوعُ وَالعَطَشُ.
[13] اگر شكمي از مال حلال پر شود نزد خدا مبغوض است، اما اگر از حرام پر شود كه حسابش معلوم است.
[14] آن اشاره به خود نفس است نه هواي نفس.
[15] اِذَا صثمْتُ فَلْيَصْمُ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ شَعْرُكَ وَ جِلْدُكَ.
[16] لايَكُونُ يَوْمَ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِكَ، وَدَعِ الْمِراءَ وَ اَذَي الْخادِمِ وَلْيَكَنْ عَلَيْكَ وَقارُ الصِّيامِ.
[17] معني بطلان روزه، بوسيله دروغ و غيبت و امثال آن كه فقهاء آنها را مبطل روزه نميدانند اين است كه روزه مورد قبول واقع نميشود و ثوابي بر آن مترتب نيست و لذا ترك غيبت و امثال آن را در روزه عمومي شرط نكرديم. (حقايق فيض كاشاني)
[18] محجّةالبيضاء، ج ۲، ص ۱۳۰.
[19] در كتاب مصباحالشريعة، به جاي «ماده نفس» ، «مراد نفس» روايت شد.
منبع : پایگاه بلاغ , علامه سید عبدالله شُبّر
فرم در حال بارگذاری ...
اشک های رهبر معظم انقلاب هنگام اجرای تواشیح درباره شهدای منا + فیلم
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395
رهبر معظم انقلاب امروز در مراسم محفل انس با قرآن هنگام تواشیح گریه کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
آيا همه ملكف به روزه هستند؟!
نوشته شده توسطرحیمی 19ام خرداد, 1395أَیاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعامُ مِسْکینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیراً فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ[1]
ote>
پس هر کس از شما که این ماه را دریابد، باید روزه بگیرد. و آنکس که بیمار یا در سفر باشد، روزهای دیگری را به همان تعداد روزه بگیرد. خداوند برای شما آسانی می خواهد و برای شما دشواری نمی خواهد… .
تفسیر و توضیح
اگر مکلف به علتی مثل سفر یا مریضی روزه نگرفت در ایام دیگر روزه را قضا نماید.[2]صاحب کتاب احکام القرآن معتقد است که شخص مریض و مسافر(بر اساس شرائطی) روزه نباید بگیرند.[3] میزان در مرضی که موجب افطار روزه میشود ترس از زیاد شدن بیش از اندازه آن است. ابو بصیر از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کرد که میزان مرضی که اگر پدید آمد می توان روزه را افطار نمود چیست؟ امام علیه السلام فرمود خود انسان امین شناخته شده و تشخیص آن بخودش واگذار شده است مرض هر چه باشد اگر شخص در خودش توانایی روزه گرفتن نمی بیند باید روزه را افطار کند و اگر در خود توانایی می بیند باید روزه را بگیرد.[4] میزان در مرضی که موجب افطار روزه می شود، ترس از زیاد شدن بیش از اندازه آن است. [5] مسافر نباید در سفر روزه بگیرد.[6] صاحب مسالک الافهام معتقد است که منع مکلف بر عدم سفر در ماه مبارک رمضان عسر و حرج بر او می باشد و خداوند چنین منعی و تکلیفی را روا ندانسته است.[7]
پیام ها
1.اسلام برای هر فرد در هر شرایطی، قانون مناسب دارد. در این آیه، حکم مسافران، بیماران و سالمندان بیان شده است. (فمن کان منکم مریضاً او علی سفر)
2.شرایط نباید فلسفه کلّی حکم و آثار و منافع آنرا تماماً از بین ببرد. اگر انسان مریض یا مسافر در شرایطی نمی تواند روزه بگیرد، باید در ایام دیگری قضا کند تا از منافع روزه برخوردار شود. (فعدة من ایّام اُخر)
3.قصد سفر، به تنهایی مانع روزه نیست، در سفر بودن لازم است. (علی سفر)
4.قضای روزه، زمان خاصّی ندارد. (فعدة من ایام اُخر)
5.توانایی، شرط تکلیف است. (علی الّذین یطیقونه)
6.تغذیه فقرا، در متن احکام جاسازی شده است. (طعام مسکین)
7.عباداتی سبب رشد و قرب است که با علاقه و رغبت باشد. (فمن تطوّع)
8.دستورات الهی بگونه ای است که حداقل را بر همه واجب کرده است و بیش از آن را به اختیار انسان می گذارد. در این آیه سیر کردن یک گرسنه واجب، ولی بیش از آن به عنوان عمل مستحبّی در اختیار خود انسان است. (فمن تطوع خیراً فهم خیر له)
9.انجام دستورات خداوند، آثار خوبی دارد که به خود انسان باز می گردد نه خدا. (ان تصوموا خیر لکم)[8]
پي نوشت ها
[1] بقره/184
[2] علامه طباطبايي، الميزان، ج2، ص 5
[3] كياهراسي، احكام القرآن، ج1، ص107-طبرسي، تبيان، ج2، ص123
[4] طبرسي، مجمع البيان، ج2، 490
[5] طبرسي، جوامع الجامع، ج1، ص240
[6] قطب راوندي، فقه القرآن، ج1، ص180
[7] فاضل جواد، جواد بن سعيد، مسالك الأفهام إلى آيات الأحكام، ج1، ص334
[8] قرائتي، محسن، تفسير نور، ج1، ص 280
منبع : قطب راوندي، فقه القرآن، ج1، ص180- كياهراسي، احكام القرآن، ج1، ص107- آيات الأحكام، ج1، ص334
فرم در حال بارگذاری ...
جایگاه ادعیه در تعالی معنوی انسان ( شرح دعای افتتاح (۱))
نوشته شده توسطرحیمی 18ام خرداد, 1395
خبرگزاری «حوزه»، بخش نخست شرح دعای افتتاح به قلم حجت الاسلام والمسلمین تحریری را با موضوع: جایگاه ادعیه در تعالی معنوی انسان منتشر می کند.
از آنجا که ادعیه محتوی معارف گوناگون توحیدی و راهکارهای عملی و اخلاقی است، و اولیاء دین این ادعیه را صرفاً برای خواندن القاء نفرمودهاند، بلکه در حقیقت بینشهای خود را نسبت به خدای متعال ابراز داشتهاند و در این بینشها جهات نقص انسان و اموری که رافع این نقص و نیازهاست و انسان را به نتیجه میرسانند را بیان کردهاند. بزرگان از اساتید و علما مانند امام امت و علامه طباطبایی و شاگردان ایشان به این ادعیه عنایات ویژهای داشتند.
یکی از این ادعیه، دعای شریف افتتاح است که با افتتاح به ثنای الهی آغاز میشود، دعای افتتاح نامیده شده است و در قسمتهایی از این دعا همواره ثنای الهی را بیان میکنند. آنطور که سلسله سند این دعا را صاحب اقبال، مرحوم سید بن طاووس بیان میکنند ظاهراً این دعا از ناحیه مقدسه است.
...
*حمد و ثنای الهی بهترین وسیله ارتباط با حق متعال
اللَّهُمَّ إِنِّي أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ
ازآنجاییکه حضرات ائمه نهایت ادب را در برابر خداوند متعال مراعات میکردند و مظهر تام ادب الله بودهاند، این ادب، در اظهارات ظاهری هم باید ملاحظه شده باشد و لذا کمال توصیف و خواندن خدای متعال، به این است که عبد خود را در برابر خدای متعال، کسی و چیزی نداند و یگانه امتیاز توصیف و دعای اولیاء مخلص الهی، همین است که این حمد و توصیف را از جانب خدای متعال میدانند که از این طریق اظهار میشود.
لذا چهبسا این معانی و این واقعیات در الفاظ هم وارد بشود و بتوانیم این نکته را استفاده کنیم که برای ارتباط با حقتعالی، بهترین وسیله، ثنا به حمد الهی و مدح حقتعالی به آن کمالات ذاتیه و غیر ذاتیه ای است که حقتعالی دارد.
*حمد الهی و جایگاه آن در ارتباط با حق متعال
حمد الهی همواره بر سایر امور مقدم است. گر چه گاهی حمد با تنزیه همراه است، لکن در بیشتر ارتباطات با حقتعالی مخصوصاً ارتباط اولیاء الهی، مسئله حمد مطرح میشود. و اگر معنای وسیع حمد را بگیریم گاهی شامل لفظ اللهاکبر هم میشود، همانطور که اگر معنای تسبیح را وسیعتر بگیریم که در جای خودش گفته میشود، مضمون کلمه شریف اللهاکبر را هم شامل میشود و برای انسان مؤمن شروع کارها باید با توجه به کمالات وجودی حقتعالی باشد و اینکه فرمودهاند: در شروع کارها به یاد خدای تعالی باشید، این یاد تنها یاد لفظی و مفهومی نیست بلکه یاد واقعی است که همان مضمون ذکر است.
*حقیقت ذکر و مفهوم آن
یاد و ذکر حقیقی آن است که مذکور به اوصاف کمالیه موردتوجه قرار بگیرد که با هر وجودی و امر وجودی، اولیت آن موجود بالذات و آن کمال بالذات محفوظ باشد. هر مقدار انسان به این حقیقت توجه داشته باشد، درجهای از معرفت را کسب کرده است. ما نوعاً از این واقعیات غافل هستیم لکن فرمودهاند: با عمل به این امور استحبابی تکرار این توجه ذهنی همواره تکرار بشود تا کمکم به آن توجهات قلبی برسد.
آن توجهی که کارساز است و توجه حقیقی است، همان توجه قلبی است که انسان ارتباط وجودی را بین وجود یا کمالات وجودیه با حقتعالی را درک کند. بههرحال چون خدای متعال کمال مطلق است، هیچ حقیقتی جز به آن کمال مطلق تحقق و بقاء ندارد. لذا درواقع اینچنین است که در عالم افتتاح و شروعی جز به حمد الهی نیست. منتها کمال انسان این است که به این حقیقت توجه داشته باشد و این حقیقت را در کارهایش اعمال کند تا به نتیجه برسد.
اینکه در روایات فرمودند «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُذْكَرُ بسمالله فِيهِ فَهُوَ أَبْتَرُ» هر امر مهمی که با بسمالله شروع نشود، مقطوع و دمبریده است، شاید معنایش مقطوع بودن خارجی نباشد و ممکن است کاری بدون توجه به خداوند متعال شروع بشود و تمام هم بشود و از کاری که با بسمالله شروعشده مستحکمتر هم باشد، لکن این مطلب برای انسان مؤمن گفتهشده است که مقتضای ایمان انسان مؤمن این است که کارهایش را به خدای متعال وصل کند که اگر اینگونه نشد آن نتیجه ایمانی را ندارد. گر چه ممکن است نتیجه غیر ایمانی را داشته باشد، لذا در دنباله دعا حضرت برای تفهیم ما مسئله را تکمیل میکند که اگر انسان حمد را شروع میکند، باید توجه داشته باشد که شروع به حمد از ناحیه حقتعالی است و برای اینکه حمد واقعی باشد باید از ناحیه حقتعالی کمک گرفت و برای اینکه انسان مفهوم حمد واقعی را بفهمد باید کمالات را از غیر کمالات تمییز بدهد تا آن کمالات را بهدرستی بهحقتعالی انتساب بدهد.
وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّك
توجه به این نکته مسئله مهمی است که در ارتباط با عالم، انسان چه اموری را بهحقتعالی نسبت و چه اموری را نسبت ندهد و بداند که سیئات، مصائب و … بهحقتعالی نسبتی ندارد و جنبه کمالی نیست و از نقص موجود ظهور میکند.
گر چه سیئه و مصیبت به امر وجودی تکیه میکند، اما خود سیئه و مصیبت اینگونه نیست، «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» لذا حضرت در ادامه دعا به خدای متعال عرضه میدارد «وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوَابِ بِمَنِّك» تو با منتی که بر من مینهی کمککننده بر آن راه حق و ثواب و صحیح هستی. یعنی خداوند متعال کارش خیر و حق است، لکن برای اینکه در انسان بهصورت خیر و حق ظهور کند باید عنایت خاصی باشد که این انسان بخواهد در مسیر حق و ثواب حرکت کند و اگر انسان نخواهد در مسیر حق حرکت کند، قهراً از ناحیه حقتعالی حق ظهور میکند ولی در این ظرف بهصورت باطل نمودار میشود «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» اینیک حقیقتی است که وقتی داخل این ظرف میشود، به مناسبت این ظرف خار و خاشاکی هم همراه آن است و اگر جنبه رحمت در این ظرف غلبه کند، همه خار و خاشاک از بین میرود، انسان از وقتیکه به مرحله درک و شعورمی رسد، همواره حق و باطل برای او نمایان میشود و خدای متعال هم تمایل بهحق طلبی را در وجود او گذارده است ولی باید ابزار شناخت حق را که خدای متعال در او بهصورت فطری قرار داده است، بهطور صحیح به کار ببرد و به آن حق واقعی برسد، در این صورت خدای متعال همه مقدمات را برای او مهیا میکند، وقتی مقدمات به این صورت مهیا شد و حق ظهور کرد، این را منت الهی مینامند.
پینوشتها
سيد أجل ابن طاوس در اقبال چاپ رحلى، ص 58 فرموده است: فصل فيما نذكره من دعاء الافتتاح و غيره من الدّعوات التى تتكرر كل ليلة الى آخر شهر الفلاح، فمن ذلك الدعاء الذّى ذكره محمد بن ابى قرة باسناده فقال حدثنى ابو الغنائم محمد بن محمد بن محمد بن عبد اللّه الحسنى قال اخبرنا ابو عمرو محمد بن محمد بن نصر السكونى رضىّ اللّه عنه قال سالت ابابكر احمد بن محمد بن عثمان البغدادى رحمه اللّه أن يخرج الى ادعية شهر رمضان التى كان عمه ابو جعفر محمد بن عثمان السعيد العمرى- رضى اللّه عنه و ارضاه- يدعو بها: فاخرج الى دفترا مجلدا باحمر فنسخت منه ادعيّة كثيرة و كان من جملتها و تدعو بهذا الدعاء فى كل ليلة من شهر رمضان فان الدعاء فى هذا الشهر تسمعه الملائكة و تستغفر لصاحبه، و تقول: اللّهم انى افتتح الثناء بحمدك الخ.
وسائل الشيعة، ج7، ص: 170
شوری 30
رعد 17
سلام انسان با آگاهی از شرح دعاهاومضامین قرانی بهتر از این غذاهای روحانی استفاده خواهد کرد.از مباحث شماممنون
فرم در حال بارگذاری ...
حسود اگر درمان نشود ایمانش کامل نمی شود
نوشته شده توسطرحیمی 18ام خرداد, 1395
استاد فاطمی نیا:مرحوم شهید ثانی درباره حسادت رساله ای دارند که در آنجا می فرمایند:بنشینیم فکر کنیم که چرا حسد داریم؟خیلی از آدم ها با توهم زندگی می کنند، آدم حسود درگیر اوهام است، انسان حسود اگر درمان نشود ایمانش کامل نمی شود.اگر حسد تازه رسیده باشد می توان علاجش کرد ولی اگر ماند و کهنه شد علاج پذیر نیست مگر اینکه ترتیب اثر ندهد.منبع: وارث/سخنرانی استاد فاطمی نیا در حسینیه فاطمه الزهرا(س) در تاریخ 1393/10/02
فرم در حال بارگذاری ...