اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکومت کنند و این اراده گرچه گهگاه تحقق یافته است، ولی تحقق کامل آن طبق صریح آیه با فراگیری و تداوم حکومت صالحان صورت پذیر است که این امر در دوران ظهور حضرت قائم(عج) انجام خواهد گرفت و حتما انجام خواهد گرفت.
ائمه اطهار علیهم السلام دروازه های رحمت الهی
نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1398
ائمه دروازه های رحمت الهی میان خدا و خلق اند. اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکومت کنند و این اراده گرچه گهگاه تحقق یافته است، ولی تحقق کامل آن طبق صریح آیه با فراگیری و تداوم حکومت صالحان صورت پذیر است که این امر در دوران ظهور حضرت قائم (عج) انجام خواهد گرفت و حتما انجام خواهد گرفت. |
...
قرآن کریم می فرماید:قل ارایتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین: بگو: به من خبر دهید، اگر آب شما [به زمین ] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟ (ملک، 30) عده ای این آیه را بر حسب روایاتی که در تأویل آن وارد شده است تفسیر پنداشته اند. علی بن ابراهیم می گوید: «معنای آیه این است: چه می پندارید؟ اگر امام شما از نظرها پنهان گردد چه کسی امامی مثل او را برای تان خواهد آورد؟!» او به همین جمله اکتفا کرده و به حدیث امام رضا علیه السلام استشهاد می کند که از حضرت درباره آیه پرسیدند؛ فرمود: «ماؤکم به معنای ابوابکم یعنی ائمه است و ائمه دروازه های رحمت الهی میان خدا و خلق اند. فمن یأتیکم بماء معین، یعنی بعلم الامام». البته آوردن «ماء معین: آب فروزان» به عنوان کنایه از دانش پیراسته از ناخالصی های شبهات، امری شناخته شده است. خداوند می فرماید:
«و ان لو استقاموا علی الطریقه لاسقیناهم ماء غدقا: اگر [مردم ] در راه درست، پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان می نوشانیم. » (جن، 16) همین تفسیر علی بن ابراهیم را فیض در «صافی» آورده است. حق این است که این، تأویل آیه است نه تفسیر آن، چون آب به مفهوم عامش اعم از حقیقی و کنایی گرفته شده است؛ یعنی آنچه مایه حیات است و موجب تداوم و بقای آن می گردد. خواه مادی باشد یا معنوی؛ به این معنا شامل هم آب زلال و هم علم خالص می شود. نتیجه اینکه بیرون کشیدن چنین معنای عامی از درون آیه، تأویل آن به حساب می آید نه تفسیر.
در روایت صدوق در کتاب «کمال الدین» به این مطلب تصریح شده است. از امام باقر علیه السلام درباره این آیه پرسیدند، فرمود: «درباره امام قائم نازل گشته است. » همچنین فرمود: «هر گاه امام شما غایب گردد و ندانید کجاست، پس چه کسی (جز خدا) آن امام را بر شما ظاهر می گرداند تا شما را از آسمان ها و زمین خبر دهد و حلال و حرام شریعت را کاملا بیان دارد؟» امام سپس فرمود: «به خدا سوگند، تأویل این آیه (ظهور قائم آل محمد) هنوز تحقق نیافته و هر آینه تحقق خواهد یافت.» علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام از تأویل این آیه پرسید. فرمود: «اگر امام خود را نیافتید و دسترسی به او پیدا نکردید، چه خواهید کرد؟» روشن است که این گونه معانی، از قبیل معانی باطنی و تأویل به شمار می رود چنانچه در همین روایات تصریح شده است و نباید آن را تفسیر شمرد.
3- و نُرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین: خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم ] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین ] کنیم. (قصص، 5) این آیه بر حسب ظاهر، درباره قوم موسی علیه السلام و به استضعاف کشیده شدن آنان به دست فرعون نازل شده است و خدا اراده کرده است تا آنان را سربلند گرداند و فرعون و قومش را خوار و زبون کند. اما آیه دارای هدفی والاتر و گسترده تر است؛ وعده پیروزی مستضعفان و برتری یافتن آنان بر مستکبران را در هر عصر و زمان نوید می دهد، همان سنت خداوندی که در میان بندگان جاری است، ولی شرایطی دارد که باید فراهم آید؛ همان گونه که در آن روزگار عصر موسی و فرعون فراهم آمد که اگر آن شرایط پیش آید و همان زمینه فراهم گردد، دیگر بار سنت الهی جاری خواهد شد؛ همان گونه که در گذشته جریان یافت.
این آیه به یک سنت حتمی الهی اشارت دارد که همان پیروزی مستضعفان بر مستکبران است. اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکومت کنند و این اراده گرچه گهگاه تحقق یافته است، ولی تحقق کامل آن طبق صریح آیه با فراگیری و تداوم حکومت صالحان صورت پذیر است که این امر در دوران ظهور حضرت قائم (عج) انجام خواهد گرفت و حتما انجام خواهد گرفت؛ زیرا وعده الهی حتمی است و چون تا کنون به طور کامل تحقق نیافته است، حتما روزی خواهد آمد که تحقق پیدا کند:
«ان الله لا یخلف المیعاد: قطعاً خداوند در وعده [خود] خلاف نمی کند.»آل عمران/9
«و لن یخلف الله وعده: خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی ورزد» (حج، 47) از این رو تحقق کامل آیه و تأویل (بازگشت) آن، دوران ظهور حضرت قائم است.
حوزه/زندگی امام مهدی (عج)، ص108
فرم در حال بارگذاری ...
قرآن در کلام رهبری – سوره نمل آیه 40
نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1398
متن آیه:
قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتَابِ أ نَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أنْ یرْتَدَّ إلَیک طَرْفُک فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أأشْکرُ أمْ أکفُرُ وَمَنْ شَکرَ فَإنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کفَرَ فَإنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ
ترجمه:
کسی که علمی از کتاب (الهی) نزدش بود، گفت: «من پیش از آن که چشمت را بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزدش ثابت دید گفت: «این از بخشش پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا سپاس گزاری می کنم یا ناسپاسی می نمایم؟! و هرکس سپاس گزاری کند، پس فقط به سود خودش سپاس گزاری می کند، و هرکس ناسپاسی کند پس (زیانی به خدانمی رساند؛ چرا) که پروردگار من، توانگری ارجمند است. »
...
عنایت پروردگار برای مسئولیت ها
کلام رهبر:
لازم نیست تأکید بکنم که این بارِ مسؤولیت(رهبری)، بسیار سنگین و خطیر می باشد و امتحان الهی هم است. البته، مسؤولیتهای بزرگ به نسبت عظمت و خطورتشان، مورد توجه و عنایت بیشتر پروردگار هم قرار می گیرند و باید عرض کنم که: «هذا من فضل ربّی لیبلونی أ اشکر ام اکفر» اگر خدای متعال توفیق بدهد و دعای حضرت ولیّ عصر(ارواحنافداه) شامل حال بشود و بتوانم این وظایف بسیار خطیر و سنگینی که به من متوجه است، ان شاءاللَّه آنها را انجام بدهم، لطف و فضل الهی و افتخاری بزرگ برای من خواهد بود. و به خدا پناه می بریم از این که این توفیق را لطف نکند و در این صورت، البته مشکلات زیادی خواهد بود.
تفسیر:
نکته ها و اشاره ها:
1- دو نفر برای آوردن تخت اعلام آمادگی کردند، یکی عفریتِ جن بود که گفت: من قبل از آن که از جا برخیزید آن را می آورم. و دیگری آصف بن برخیا بود که گفت: من آن را در کم تر از یک چشم برهم زدن می آورم. ظاهر آیه آن است که نفر دوّم (یعنی آصف بن برخیا) این کار را به عهده گرفت و انجام داد.
2- «عِفریت» به معنای فرد زیرک و قوی یا فرد گردن کش و خبیث است و در این جا معنای اول مناسب تر است، زیرا این عفریت از اطرافیان سلیمان بود. در مباحث اعجاز بیان شده که افراد غیر مؤمن نیز می توانند با ریاضت های سخت و مبارزه با نفس، کارهای خارق العاده انجام دهند. هرچند کارهای آنان محدود و مغلوب است. از این رو «عفریت» زمان بیش تری را برای آوردن تخت پیشنهاد کرد؛ چون قدرت او محدودتر بود.
3- توانایی و امانت داری دو شرط اساسی برای مأموران حکومت است و بدون آنها کارهای جامعه به سامان نمی رسد.
4- مفسران نام شخصی را که دانشی از کتاب داشت، «آصف بن برخیا» گفته اند، او فردی با ایمان، دانشمند و از نزدیکان سلیمان علیه السلام بود و اورا وزیر و خواهر زادۀسلیمان دانسته اند که وصی سلیمان نیز بود.
5- مقصود از دانشی که آصف بن برخیا از کتاب داشت، چیست؟
او آگاهی عمیقی از کتاب های آسمانی یا لوح محفوظ (: علم الهی) داشت، به طوری که به او قدرت فوق العاده ای بخشیده بود. و به همین خاطر توانست تخت ملکۀسبأ را از گوشۀکاخ او در یمن، درچشم برهم زدنی نزد سلیمان حاضر سازد.
برخی از مفسران برآن اند که آصف بن برخیا از «اسم اعظم الهی» با خبر بوده است؛ همان نام بزرگی که همه چیز در برابر آن خاضع می شوند و به انسان قدرت فوق العاده می دهد. البتّه اسم اعظم الهی از مقولۀالفاظ نیست که کلمه ای گفته شود و کاری بزرگ صورت گیرد، بلکه منظور آن است که انسان محتوای نام الهی را در وجود خود پیاده کند و با آن تکامل، یابد و مظهر اسم الهی شود. این تکامل معنوی به او علم و قدرت فوق العاده می بخشد.
6- سلیمان پیامبر می توانست خودش آن کار اعجاز آمیز را انجام دهد، اما خواست که مقام آصف بن برخیا، که وصی او بود، برهمگان معلوم شود و درضمن، شاگردان او بتوانند توانایی های خود را به نمایش بگذارند که دلیل بر عظمت رهبر و استاد آنها بود.
7- در احادیث روایت شده که برخی اصحاب از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد «کسی که دانشی از کتاب داشت» در آیۀفوق پرسیدند؟و حضرت فرمود: او وصی برادرم، سلیمان بن داود است. و نیز از آن حضرت درمورد آیۀ43 سورۀرعد پرسیدند که از شخصی سخن می گوید که «دانش کتاب نزد اوست»؟ حضرت فرمودند: او برادرم علی بن ابی طالب است. البتّه جالب آن است که در مورد آصف تعبیر «دانشی از کتاب» می کند که مقصود علم جزئی است و در مورد امام علی علیه السلام تعبیر «دانش کتاب» می کند که علم کلّی است.
8- چرا سلیمان بدون اجازه تخت ملکۀسبأ را از کاخ او خارج ساخت؟ پاسخ آن است که اولًا این کار برای هدف بزرگ هدایت او و نشان دادن معجزه بود و ثانیاً، معمولًا پادشاهان از خود چیزی ندارند، بلکه همه از آنِ مردم است و پیامبران نیز حقّ تصرف در اموال عمومی را دارند.
آموزه ها و پیام ها:
1- خدا به مردان الهی، قدرت های فوق العاده عنایت می کند تا برای هدایت مردم کارهای معجزه آسا انجام دهند.
2- گاهی اعجاز، درسرعت عمل است.
3- جنیان نیز درخدمت سلیمان بودند.
4- مأموران حکومتی باید افرادی توانا و امانت دار باشند.
5- به مأموران و اطرافیان خویش فرصت دهید تا توانایی های خود را بروز دهند.
6- نعمت های الهی برای امتحانِ سپاس گزاری و ناسپاسی شماست.
7- سود سپاس گزاری و زیان ناسپاسی هر کس، به خود او بازمی گردد.
حوزه/تفسیر قرآن مهر جلد پانزدهم صفحه 191
فرم در حال بارگذاری ...
نقش عفاف و پاکدامنی در زندگی انسان
نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1398
مطالعه تاریخ حیات بشر در دورترین زمانهای ذکر شده، همراه با نشانه هایی از تمسک همیشگی انسان به حفظ پاکی و احترام به عفت و پاکدامنی است. همه اینها و مراجعه به وجدان، گویای فطری بودن عفت طلبی انسان می باشد؛ یعنی: خداوند متعال، پاک بودن و پاک زیستن را در سرشت و نهاد بشر به ودیعت گذاشت.
در این عصر «ارتباطات و تکنولوژی» با واگذاری امور زندگی به رایانه ها و دست یابی بشر به انرژیهای نوین، بیم آن می رود که انسان در گذار از زندگی سنتی به روش مدرن و صنعتی، کم کم جایگاه اثر گذاری و موعظه فعال، به سوی اثرپذیری و انفعال پیش رود، به طوری که در بعضی مواقع، هویت و مسئولیت خویش را به فراموشی سپارد و همانند ابزاری در دست ساماندهندگان نظم نوین جهانی درآید، که در نتیجه تمام ارزشهای فطری و اخلاقی بی رنگ شود و جامعیت شریعت اسلام به دست حیلت ورزان نوین و دگراندیشان به بازی گرفته شود. نگارنده در این نوشتار مختصر، بر آن است که موضوع عفاف و پاکدامنی را از زوایای مختلف مورد تحقیق و بررسی قرار داده و بر اساس متون دینی نقش و آثار آن را در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
تحلیل واژه عفاف:
«عفاف» با فتح حرف اول، از ریشه «عفت» است و لغت شناسان درباره آن گفته اند:
«واصله الاقتصار علی تناول الشی ء القلیل» یعنی: عفاف اکتفا ورزیدن به بهره مندی کم و شایسته است. و همچنین عفت را چنین معنا می کند «العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة»(1) عفت پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیله آن از افزون طلبی قوه شهوانیه جلوگیری می شود و همچنین در مجمع البحرین آمده است: «عف عن الشی ء ای امتنع عنه فهو عفیف»(2) عفاف از چیزی ورزید، یعنی: از آن امتناع ورزید، پس او عفیف است. ابن منظور در لسان العرب در این باره می نویسد: «العفة: الکفّ عما لایحل و لایجمل»(3) عفت: خویشتن داری از آن چه که حلال و زیبا نیست.
...
صاحب اقرب الموارد «عفت» را این گونه معنا نموده است: «عفّ الرجل: کفّ عمّا لایحلّ و لا یجمل قولاً او فعلاً و امتنع»(4) عفاف ورزید، یعنی: در گفتار و کردار، از آنچه که حلال نیست، دوری جست و خویشتن داری نمود. همچنین در قاموس، «عفت» را به معنای کف و خودنگهداری از محرمات و زشتیها که با زیباگزینی منافات دارد، معنا می کند.(5)
در ادب پارسی، عفاف از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است. در لغت نامه دهخدا چنین آمده است: «عفاف: پارسایی و پرهیزگاری نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری».(6)
در فرهنگ فارسی «معین» آمده است: «عفاف عبارت است از: پارسایی، پرهیزگاری،پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ می کنند»(7) بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنای «پاکدامنی» به کار می رود.
در تفکر اسلامی، عفاف واژه ای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونه ای منش است همراه با کنش رفتاری و گفتاری.
مرحوم نراقی در معراج السعاده می نویسد: عفت عبارت است از: مطیع و منقاد شدن قوه شهوانیه از برای قوه عاقله که در اقدام به خوردن و نکاح و حدود اوامر الهی را به لحاظ کمی و کیفی، نگهدارد.(8) عفت همان اعتدال عقلی و شرعی است و افراط و تفریط در آن مذموم است، پس در تمامی اخلاق و احوال، حد وسط و راه میانه «عفت» است.
عفاف در آیات و روایات
در قرآن کریم خداوند متعال عفت را از صفات مؤمنین شمرده است.(9) در قرآن چهار بار از ریشه «عفاف» استفاده شده است.
1ـ سوره بقره، آیه 273: «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» کسانی که از حال آن ها اطلاعی ندارند، به خاطر خویشتن داری و عفت نفس ایشان گمان می کنند که آن ها غنی و بی نیازند.(10) در این آیه شریفه،
کنش بزرگ منشانه، «مناعت طبع» عفاف است، یعنی: خویشتن داری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن در مقابل دیگران، عفاف است.
2ـ سوره نساء، آیه 6: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان به سرپرستان سفارش می کند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتن داری را عفاف خوانده است.
3ـ سوره نور، آیه 32: «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحا حتی یغنیهم اللّه من فضله» و کسانی که اسباب زناشوئی نمی یابند، پاکدامنی ورزند تا خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند. در این آیه شریفه خویشتن داری(استعفاف) را به رام کردن قوه جنسی اطلاق فرموده است.
4ـ سوره نور، آیه 60: «و القواعد من النساء اللّاتی لایرجون نکاحاً فلیس علیهنّ جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرّجات بزینة و ان یستعففن خیرٌ لهنّ و اللّه سمیع علیم»؛و زنان یائسه ای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که جامه ها (چادرهایشان) را فروگذارند، به شرط آن که زینت نمائی نکنند
و اگر پاکدامنی بورزند(و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای دانا است.(11)
در زبان پارسی، از خویشتن داری در امور جنسی و شره نبودن، به پاکدامنی تعبیر می کنند که بخشی از گستره معنای «عفاف» است، زیرا عفاف، مطلق خویشتن داری را گویند. همان گونه که در آیات یاد شده، از خویشتن داری در امور اقتصادی و مالی نیز با کلمه استعفاف و تعفف، یاد شده است.
در روایات نیز، از عفت و پاکدامنی، به بالاترین شرافتها، نتیجه عقل، برترین عبادت و از کمال نعمت و به معنای خویشتن داری در کردار و گفتار تعبیر شده است.
در کتاب «سفینة البحار» آمده است: «و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفة الفرج و البطن و کفّها عن مشتهیاتهما المحرّمه»(12) در روایات، عفاف، بیشتر به معنای خویشتن داری نسبت به شکم و شهوت به کار می رود و بازداشتن این دو از فزون خواهی حرام. علی علیه السلام فرمود: «العفاف زهاده»(13) عفاف، زهد ورزی و خویشتن داری است.
و «العفة تضعف الشهوه»(14) خویشتن داری شهوت را ناتوان می سازد.
از آن جا که موضوع عفت، «شهوت» است(15) و شهوت در نقطه افراط، به شره و در نقطه تفریط، به خمود می رسد و تنها در نقطه اعتدال است که عفت تحقق می یابد، شناسایی مرزهای عفاف و رابطه آن با شهوت، ضروری است، زیرا انحراف از این مرز، ورود به وادی تهتّک و بی پروایی (16) را در پی دارد که در این وادی، غیر از انسانیت، انتظار همه چیز می رود.
رابطه «عفت» با «شهوت»
در آیات و روایات، میان «شهوت پرستی» و «عفت»، تقابل جدّی برقرار شده و به دینداران، آموزش داده می شود که شهوت پرستان عفیف نیستند. ولی به نظر می رسد که معمولاً تنها بخشی از گستره معنایی شهوت پرستی، مورد نظر برخی دینداران واقع شده است.
مفهوم لغوی و اصطلاحی «شهوت»:
راغب اصفهانی در المفردات می نویسد: «اصل الشهوة نزوع النفس الی ما تریده و ذلک فی الدنیا ضربان، صادقة و کاذبة فالصادقة ما یختل البدن من دونه کشهوة الطعام عند الجوع و الکاذبة ما لا یختل من دونه».(17) اصل شهوت، که کشش و اشتیاق نفس است به آنچه اراده کند، در دنیا بر دو گونه است: حقیقی و غیر حقیقی، اشتیاق حقیقی آن است: که بدن بدون تأمین آن آسیب می بیند، همانند: اشتیاق به غذا هنگام گرسنگی، و اشتیاق غیر حقیقی «کاذب» آن است که بدن بدون تأمین آن آسیب نمی بیند.
در مجمع البحرین آمده است: «الشهوات بالتحریک جمع شهوه، و هی اشتیاق النفس الی شی ء»(18) شهوات جمع شهوت، به معنای اشتیاق نفس به چیزی است.
در لغت نامه دهخدا آمده است: «شهوت عبارت است از: آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»(19) همچنین فرید و جدی در دائرة المعارف می گوید: «الشهوة حرکة النفس طلباً للملائم»؛(20) شهوت حرکت
نفس است در جستجوی آنچه موافق و سازگار است. این معنا، جنبه علمی «شهوت» را نیز در بر دارد در نتیجه، شهوت، معنایی عام دارد. در اصطلاح قرآن کریم(21) نیز شهوت به معنی عام به کار می رود: «زیّن للناس حبّ الشّهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا…» عشق به خواستنیها، از جمله: زنان و فرزندان و مال هنگفت، اعم از زر و سیم و اسبان نشاندار و چارپایان و کشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است، اینها بهره زندگانی دنیا است.
معنای اصطلاحی شهوت: غالباً به خواهش و اشتیاق جنسی انسان، شهوت گفته می شود و شهوترانی را در بخش کوچکی از گستره امیال نفس به کار می برند. حال آن که در تحلیل قرآن و روایات، «شهوت به معنی عام» در برابر «عفت به معنای عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش برای برآوردن آن میل، در برابر خویشتن داری در طاعت خواهشهای نفسانی است. انسان شهوت پرست، از کردار وگفتارش پیدا است. از کوزه، همان برون تراود که در اوست.
انسان عفیف و با اصالت نیز از سخن و کنش او آشکار است. عفاف، تنها پاکدامنی جنسی نیست. متفکر شهید استاد مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» می نویسد: «عفاف، یعنی آن حالت نفسانی، یعنی رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل و ایمان، عفاف و پاکدامنی، یعنی تحت تأثیر قوه شهوانی نبودن، شره نداشتن. یعنی جزو آن افرادی که تا در مقابل یک شهوتی قرار می گیرند، بی اختیار می شوند و محکوم این غریزه خود هستند، نبودن. این، معنای عفاف است.»(22)
عفاف لازمه عقل و غیرت
تنها دین نیست که ما را به عفاف و پاکدامنی فرا می خواند، بلکه این ندا از درون آدمی نشأت می گیرد، که دین نیز آن را تأئید می نماید. غیرت، جوان مردی و کرامت نفسانی همگی انسان را به عفاف دعوت می کند، امام علی علیه السلام می فرماید: «العفة اصل الفتوّة»(23) عفت و پاکدامنی اصل جوانمردی است.
همچنین آن حضرت در روایت دیگری فرمود: «قدر الرجل علی قدر همّته و عفته علی قدر غیرته»(24) ارزش مرد به اندازه همت او، و عفت او به اندازه غیرت وی خواهد بود.
آفریدگار هستی قبل از تشریع دین و وضع قوانین، فطرت انسان را به مواهبی عجین ساخته که زمینه ساز کارآمدی شریعتند، چنان که از عقل به عنوان حجت باطنی تعبیر می گردد و از فطرت به عنوان خمیرمایه توحید. اما نقش عفت در این میان چیست؟
سرچشمه ادراک عقلانی مطلوب در گستره روایات، حضور عفاف در وجود انسان است. این خصیصه فطری هرچه در وجود انسان تقویت شود، تکامل نیروی عقلانی قوی تر می گردد، بدین معنا که چون انسان به اقتضای فطرتش عفت مدار و طالب زیبایی و نامأنوس با زشتی و پلیدی است. عقل در جداسازی زیبا از زشت و نیک از بد به کمک او می شتابد و راه را روشن می سازد. امام علی علیه السلام می فرماید: «اصل العقل العفاف و ثمرتها البرائة من الآثام». اساس عقل عفاف است و ثمره آن دوری از زشتی است. یعنی: هر کجا که قوای عقلانی بر امیال نفسانی غلبه کند به واسطه رشد و حضور حرکت آفرین این خصیصه فطری است، افزون بر این، گوهر وجود آدمی و هویت انسانی اش در سایه قوام عفاف آشکار می گردد، از این رو رابطه ای معقول و منطقی بین رشد عفاف و عقل وجود دارد، از متون دینی نیز می توان دریافت که تعاملی متقابل بین این دو نیروی باطنی برقرار می باشد، به همین جهت امام علی علیه السلام می فرماید: «من عقل عف»(25) هر آن کس که عقل دارد، عفاف می ورزد، زیرا منشأ هر دو صفت، حرکت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است. این همان مفهومی است که هم در معنای عفت نهفته است و هم در معنای عقل. در اینجا جهت تشریح مطلب سخنی از رسول مکرم اسلام(ص) را که بیانگر تعامل عقل و عفاف است، ذکر می نماییم:
«وقتی شمعون بن لاوی بن یهودا حواری حضرت عیسی علیه السلام ، از پیامبر اسلام(ص) پرسید که: «اخبرنی عن العقل ما هو؟ و کیف هو و ما یتشعب منه؟، رسول اکرم(ص) فرمود: انّ العقل عقال من الجهل و النفس مثل اخبث الدواب فان لم تعقل حارث» پایگاه نورحدیث” href="#IconH303489I10011″ data-Id="10011″ h-Id="303489″>، عقل همان ریسمانی است که نفس به سبب آن از جهالت و مهلکه رهایی می یابد و اگر عقل نفس را با این ریسمان استوار مهار نکند، نفس همانند حیوانی سرکش به ورطه نابودی می افتد. حضرت بعد از بیان هویت عقل و رسالت آن فرمود: «فیتشعب من العقل الحلم و من الحلم العلم و من العلم الرشد و من الرشد العفاف و من العفاف الصیانه»(26) در این عبارت زیبا و متقن، عفاف دست پرورده همه ارزش ها است، این منافاتی با این که اصل عقل عفاف است، ندارد؛ زیرا خمیرمایه فطری که در درون هر انسانی وجود دارد، عفت است. اما این سرمایه قابلیت پرورش دارد و تعقل و اندیشه و حلم و علم و رشد مایه فزونی آن می گردد در این کلام گهربار رسول خدا(ص)، صیانت و حفاظت از ارزشها به عهده عفتی نهاده شد که در سایه سایر صفات کمال، بارور گردیده است. پس عفاف پیوسته نیاز به پرورش و افزایش دارد تا به سبب آن، حراست و صیانت در درون و بیرون، اندیشه و عمل، نیت و قول تحقق پذیرد. همچنین در روایتی از امام علی علیه السلام آمده است که: «یستدل علی عقل الرجل بالتحلی بالعفة و القناعة»(27)؛ میزان اندیشمندی انسان به میزان آراستگی او به عفت و قناعت است. یعنی باروری ارزشهای درون انسان در نگرش و باروری اندیشه و عقل تأثیر دارد. بنابراین اگر حرکت بشریت به سوی توسعه و تمدن با آراستگی باطنی و عفت و پاکدامنی، عقل گریزی در او بیشتر می گردد. این حقیقت تلخ را امروزه در تمدن بشری به وضوح در می یابیم و گزارشها روز به روز حرکت جوامع را به سوی جاهلیت قهقرایی نشان می دهد؛ نمونه بارز این مسئله گسترش چشمگیر تجارت سـکس در شبکه های جهانی اینترنت، بلیه روز افزون بیماری ایدز، گسترش مخوف شبکه های خرید و فروش انسان در بازارهای جنسی، اختصاص به جزیره هایی به عنوان بهشت
جنسی برای ارضای غرایز افراد سرکش و شهوت پرست از سراسر جهان و انتقال انسانهای مظلوم و فریب خورده به عنوان ابزار تمایلات این موجودات شوم دیده می شود.
امروزه بشریت در این لجنزار مخوف بی عفتی، سخت حیران و سرگردان است و علی رغم دستیابی به تکنیک و تمدن، پدیده شوم ابتذال و بی بند و باری گسترش یافته و در این رهگذر، سردمداران استکبار جهانی به اهداف سیاسی و اقتصادی خود غالب آمده اند، در یک جمله می توان گفت: همه بدبختیهای موجود در دنیای امروز تحقیر کردن اصول عفاف و تقوای در امور جنسی است.
ارتباط عفاف و نفس انسانی
نفس انسان بین دو قوس قرار دارد که یک سوی آن نفس «مسوله»(28) و «اماره»(29) است و سوی دیگر آن نفس «لوامه»(30) و «مطمئنه»(31) می باشد و پیوسته در این مدار حرکت می کند، از این رو، حالات متعدد و متفاوتی در انسان وجود دارد، به تعبیر قرآن «و نفس و ما سوّیها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکّیها و قد خاب من دسّیها»(32)؛ بنابراین گاهی منشأ فجور می شود و گاهی مبدأ تقوی. یعنی قابلیت پذیرش حالات متعدد را داراست، پس نیازمند عامل مؤثری است که او را به رشد و تزکیه سوق دهد. این قوه محرکه و عامل صیانت و حفاظت نفس در بسیاری از متون، «عفاف» معرفی شده است. علی علیه السلام می فرماید: «العفاف یصون النفس و ینزهها عن الدنایا»(33) ؛ عامل صیانت نفس و بازدارنده آن از زشتیها و مایه نزهت و شادابی و شکوفایی آن عفت است.
همچنین در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که فرمود: «حلّوا انفسکم بالعفاف و تجنّبوا التبذیر و الاسراف»(34)؛ نفس انسانی بواسطه زیور عفاف آراسته می گردد، پس هیأت نفس را به جمال بیارایید و از اسراف و تبذیر بپرهیزید.
این کلام گوهربار حضرت، حامل نکته ای است که عفت حالت تعادل و میانه گزینی را در نفس ایجاد می کند و انسان را از افراط و تفریط بر حذر می دارد، قوام آفرینش بر پایه اعتدال است و همه موجودات از تعادل تکوینی برخوردارند، از این رو، خداوند هم در شریعت اسلام از انسان تعادل در سلوک و زندگی را می خواهد.
تفاوت عفاف و تقوی
با تأمل در منابع اسلامی درمی یابیم که عفاف همان صفت درونی ملکه نفسانی است که منشأ تقوای درونی می شود، یعنی تقوای بیرونی، تجلی عفاف درونی است و عفاف به منزله یک قوه بازدارنده از افراط است که وقتی به صورت ملکه ای در درون درآمد، حاکمیتش در بیرون ظاهر می شود، از این رو، امام علی علیه السلام فرمود: «بالعفاف تزکوا الاعمال»(35)؛ اعمال ظاهری را بواسطه عفاف باطنی پاکیزه و تصفیه کنید.
همچنین در روایت دیگر از آن حضرت آمده است که فرمود: «ثمرة العفاف الصیانه»(36) صیانت و تقوی، حاصل عفت است. بر همین اساس علی علیه السلام در صفات متقین می فرماید: «المتقون انفسهم عفیفه و حاجاتهم خفیفه، خیراتهم مأموله و شرورهم مأمونه»؛ نشان پرهیزگاران آن است که نفسهایشان عفیف است و خواهششان کم و خفیف، و نیکی و خیرشان مورد امید و انتظار مردم است و از بدیهایشان همه در امانند.
در حکمت 474 نهج البلاغه می فرماید: «ما المجاهد فی سبیل اللّه باعظم اجرا ممن قدر فعفّ. لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکه»؛ اجر شهیدی که در راه خدا مجاهده می کند، بالاتر از اجر و ثواب کار انسانی نیست که سنجیده و بر اساس اندازه و حساب عفاف می ورزد، انسان عفیف نزدیک است که در زمره ملکی از ملائکه درآید. طبق این بیان، عفاف همان مجاهده درونی برای غلبه ارزشهاست.
بنابراین، تلاش درونی انسان برای حاکمیت خوبیها و محسنات در سیطره وجودش عفت است و چون تقویت عفت موجب پاکی و نزهت است. هر مقدار که انسان عفیف باشد به عالم قدس و ملائک نزدیک تر است، از این رو، انسان عفیف در جایگاه ملائکه است. بنابراین عفت موجب عبور انسان از عالم ملک به عالم ملکوت می گردد. چنانکه در مورد انسانهای شایسته ای چون حضرت ابراهیم علیه السلام قرآن کریم می فرماید: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض»(37) ابراهیم به بطن عالم ملکوت راه یافته بود، به گونه ای که متن عالم ماده و حقایق آن را می دید. در واقع خداوند بواسطه صفت عفاف، قدرت عبور از عالم ملک را به عالم ملکوت در درون انسان به ودیعت نهاده، و او می تواند با باروری و شکوفا سازی این شاخصه اوج بگیرد و فراتر از آن چه تصور انسانهاست، پرواز کند.
رابطه حیاء و عفاف
حیاء در لغت به معنای شرم، آزرم آمده است، شرمی برخاسته از ادراک خوبیها و بدیهای اختیاری، بدین جهت است که انسان برخی از کارها را نیکو و بعضی دیگر را زشت می داند. برخلاف حیوانات که چون فاقد ادراک می باشند، شرم و حیا نیز ندارند. علی علیه السلام در تعریف «حیا» می فرماید: «الحیاء خلق مرضی، الحیاء خلق جمیل»(38). و همچنین می فرماید: «الحیاء تمام الکرم و احسن النسیم، الحیاء یصدّ عن فعل القبیح»؛(39) حیاء از کار زشت جلوگیری می کند و همچنین آن حضرت حیاء را سبب «عفت» می نامند: «سبب العفة الحیاء»(40)
و در روایت دیگر حیاء را میوه و ثمره «عفت» معرفی می نماید: «الحیاء ثمرة العفة»(41) در تعبیری از امام صادق علیه السلام آمده است: «الحیاء نور جوهره صدر الایمان».(42)
علامه مجلسی (ره) درباره «حیا» می فرماید: «ملکه ای است که موجب خودداری از کارهای قبیح می گردد.»(43)
یکی از زمینه های عفاف و در عین حال از ثمرات آن، که از اصلی ترین موانع انحراف جنسی محسوب می شود، احساس حیاء و شرم و آزرم از کارهای زشت است. این حقیقت که شرم و آزرم، مانع افسار گسستگی های جنسی می شود و بازدارنده از
بسیاری گناهان اجتماعی دیگر و سرآمد خوبیهاست، در کلام درربار امام صادق علیه السلام نمودار است. حضرت فرمود: «ای مفضل! بنگر به آن ویژگی که انسان را از حیوانات ممتاز نموده، و آن نعمت شرم و آزرم است. اگر این نعمت، در وجود انسان نبود، هیچ مهمانی نوازش نمی شد و به وعده ها وفا نمی شد و نیازهای مردم انجام نمی گرفت و زیباییها رواج نمی یافت. از زشتیها جلوگیری نمی شد، حتی بسیاری از واجبات، که به خاطر شرم و آزرم، انجام می گیرد، ترک می شد، چه اینکه گروهی از مردم، اگر شرم و آزرم نبود، حق پدر و مادر را پاس نمی داشتند و به خویشاونداری و پس دادن امانت، اهمّیتی نمی دادند و از هیچ کار زشتی روی گردان نبودند.»(44)
هر قدر این احساس شرم و آزرم در انسان بیشتر باشد، عفت او نیز بیشتر خواهد بود، چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «اعفکم احیاکم» با عفت ترین شما، با حیاترین شماست.(45)
کسانی که در درون خود فریاد «حیا» را خفه کرده اند، کمتر عاملی می تواند آنها را از ارتکاب انواع اعمال ناشایست باز دارد، چنان که در روایات به آن اشاره شده است:
رسول اکرم(ص) فرمود: «از سخنانی که در میان مردم است، تنها یک جمله از انبیای گذشته باقی مانده است که می گویند: اگر حیا نداری، هرچه می خواهی انجام بده».(46) بدلیل این که دین، بلکه تمام قوانین موضوعه بشری برای کنترل جامعه است و ضامن ا جرایی آن حیا است، شخص بی حیا در منابع روایی شریعت اسلام، «بی ایمان» معرفی شده است، امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: «لا ایمان لمن لاحیاء له»(47) کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.
از احادیث ذکر شده درمی یابیم که در جامعه، افرادی هستند که پای بند به اخلاق و ایمان نمی باشند، ولی به سبب حیا از دیگران، به پاره ای ازگناهان دست نمی زنند، زیرا، شکنجه افکار عمومی و ملامتهای مردم، از کیفر و مجازات زندان و شلاق به مراتب سخت تر است. مرد و زن بی عفت، از رسوایی عمومی بیشتر رنج می برند تا از سایر شکنجه ها.
دکتر فلاسن، استاد دانشگاه روچستبر، می گوید: خجالت کشیدن و حیاء علامت سلامت است و در میان تمام افراد بشر، حتی آنهایی که برهنه زندگی می کنند، نیز رایج است.(48) اگر در جامعه، روح حیا ـ که به فرموده امام علی علیه السلام ثمره عفت است ـ حاکم باشد، بسیاری از نزاعها و اختلافهای خانوادگی و بسیاری از جرایم اجتماعی و بزهکاریها از بین می رود.
گر حیا نبود، بیفتد رسم عصمت از میان | ور حجابی در میان است، از تقاضای حیاست |
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. راغب اصفهانی، معجم مفردات، ص 350.
2. طریحی، مجمع البحرین، ج 5، ص 101.
3. ابن منظور لسان العرب، ج 9، ص 253.
4. شرتونی لبنانی، اقرب الموارد، ج 2، ص 803.
5. قرشی علی اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج 5،ص 19.
6. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج 10، ص 14081.
7. دکتر معین، فرهنگ فارسی معین، ج 2، ص 207.
8. ملااحمد نراقی(ره)، معراج السعادة، ص 243.
9. سوره مؤمنون، آیه 5.
10. از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است: که این آیه درباره اصحاب «صفّه» نازل شده است (اصحاب صفه: حدود چهارصد نفر از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که چون خانه و کاشانه ای نداشتند در مسجد پیامبر(ص) زندگی می کردند، این افراد به فرموده قرآن با وجود نیازمندی شدید، عفت نفس به خرج می دادند، به طوری که هر کس که اطلاعی از وضعیت آنان نداشت، گمان می کرد که ایشان و بی نیازند) تفسیر نمونه، ج 3، ذیل آیه 273، سوره بقره، ص 264.
11. ترجمه بهاء الدین خرمشاهی از قرآن مجید.
12. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 207.
13. میزان الحکمه، ج 6، ص 359، ح 12824.
14. همان، ص 363، ح12861.
15. عن علی علیه السلام :الفضائل اربعه اجناس…الثانی: العفة و قوامعها فی الشهوة…
16. قال الصادق علیه السلام …والعفة و ضدها التهتّک.
17. راغب اصفهانی معجم مفردات الراغب، ص 276.
18. طریحی مجمع البحرین، ج 1، ص 252.
19. لغت نامه دهخدا، ج 9، 13894.
20. فرید وجدی، دائرة المعارف القرن العشرین، ج 6، ص 515.
21. سوره آل عمران، آیه 14.
22. شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات الزهراء، ص 106.
23. میزان الحکمه، ج 6، ص 359.
24. همان منبع، ص 362.
25. رسولی محلاتی، غررالحکم موضوعی، ج 2، ص 130، میزان الحکمه، ج 6،ص 362.
26. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ج 1، ص 117، ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی عطائی، انتشارات علمیه اسلامی، ص 19.
27. محمد ری شهری، میزان الحکمه، ج 6، ص 428.
28. نفسی که زشتیها را زیبا نشان می دهد.
29. نفسی که پیوسته انسان را به زشتی امر می کند.
30. نفسی که انسان را ملامت می کند(وجدان صالح بشری).
31. نفسی که سکونت و استقرار و اطمینان را در سایه بندگی یافته است.
32. سوره شمس، آیه 11 ـ 8.
33. رسولی محلاتی، غررالحکم موضوعی، ج 2، ص 127.
34. همان منبع، ص 129.
35. همان منبع.
36. همان منبع.
37. سوره انعام، آیه 75.
38. رسولی محلاتی، غررالحکم موضوعی، ج 1، ص 311.
39. میزان الحکمه، ج 2،ص 564.
40. غررالحکم، ح 5527.
41. همان، ح 4612.
42. بحارالانوار، ج 71،ص 336.
43. علامه مجلسی، مرآت العقول، ج 8، ص 187.
44. بحار الانوار، ج 2، ص 25.
45. همان، ح 2837.
46. سفینة البحار، ج 1، ص 361، ح 340.
47. بحارالانوار، ج 78، ص 111؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 565.
48. فلسفی، محمد تقی (ره)، کودک، ج 2، ص 371.
حوزه
فرم در حال بارگذاری ...
زکات زیبایی انسان چیست؟
نوشته شده توسطرحیمی 12ام آذر, 1398
فرم در حال بارگذاری ...
یادمون نره | سلبریتیهای ملوّن
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398یادمون نره | یکی از مهمترین حامیان حسن روحانی در انتخابات سالهای ۹۲ و ۹۶ ، هنرپیشه ها و بازیگران سینما بودند. حالا پس از گذشت ۶ سال و همزمان با اعتراضات مردم به تدابیر دولتمردان، بسیاری از این افراد با تغییر موضع عجیب و بدون اشاره به نقش آفرینی هایشان، با فرار به جلو علیه بی تدبیری ها بیانیه صادر کردند!
فارس
فرم در حال بارگذاری ...
بسمالله! یک یا حسین دیگر
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
مردم عراق جنایات و قتل و غارت صدام را که با حمایت مستقیم آمریکا و اسرائیل و دلارهای سعودی و امارات و کویت صورت میپذیرفت از یاد نبردهاند، بنابراین به یقین میدانند سرنخ آشوبها به کجا متصل است و دشمنان عراق چه خوابی برای این کشور اسلامی دیدهاند. |
«حسین شریعتمداری» در یادداشتی نوشت:
دیروز آشوبگرانی که از سوی آمریکا و با هزینه آلسعود برای خرابکاری در عراق اجاره شده بودند، مرقد مطهر «عثمان بن سعید» اولین نایب خاص حضرت بقیهًْالله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء را به آتش کشیدند.
اراذل اجارهای روز قبل از آن نیز کنسولگری ایران در نجف اشرف را آتش زده بودند. حملات وحشیانه به نمادهای اسلام نابمحمدی صلی الله علیه و آله کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که مطالبات اقتصادی در آشوبهای عراق فقط یک بهانه است و هدف اصلی آن مقابله با اسلام ناب و انقلابی است که این روزها پوزه کثیف آمریکا و متحدان صهیونیست و منطقهای آن را به خاک مالیده است. کنسولگری ایران در نجف اشرف و مرقد مطهر جناب عثمان بن سعید، اولین نایب خاص امام زمان (عج) در بغداد، دو نماد نهضت گسترده و رو به رشد مقاومت هستند و آتش زدن این دو نقطه به وضوح از هدف اصلی آشوب و شناسنامه واقعی آشوبگران پرده بر میدارد.
...
دیروز یکی از معترضان در میدان تحریر بغداد فریاد برآورد که «چرا به کنسولگری سعودی حمله نمیکنید؟! آلسعود ۵ هزار تکفیری را به عراق فرستاد و عراقیها را قتل عام کردند ولی ایرانیها برای دفاع از عراق شهید دادند و خونشان با خون ما آمیخته شد» فریاد قیس قریشی، آشوبگران نقابدار را به شدت آشفته کرد و شاید هم تاکنون او را به شهادت رسانده باشند.
مردم عراق جنایات و قتل و غارت صدام را که با حمایت مستقیم آمریکا و اسرائیل و دلارهای سعودی و امارات و کویت صورت میپذیرفت از یاد نبردهاند، بنابراین به یقین میدانند که سرنخ آشوبها به کجا متصل است و دشمنان عراق چه خوابی برای این کشور اسلامی دیدهاند؟!
دیروز حضرت آیتالله سیستانی در بیانیهای که توسط حجتالاسلام والمسلمین سید احمد صافی امام جمعه کربلا در نماز جمعه این شهر قرائت شد، از مردم خواست که صف خود را از آشوبگران جدا کنند که امید است این درخواست به معنای برخورد قاطع با اراذل اجارهای باشد.
شواهد موجود و برخی گزارشهای موثق حکایت از آن دارند که تا کنون، نیروهای مومن و انقلابی و جان برکف عراق نگران آمیختگی شماری از مردم عادی با آشوبگران بودهاند، مردمی که انتظارات قابل قبولی داشتهاند و مدارای حشدالشعبی در برخورد با آشوبگران اجارهای از بیم آن بوده است که مبادا مردم عادی در جریان این برخورد آسیب ببینند ولی اکنون که با تدبیر مرجعیت بزرگوار، صف آنان از صف آشوبگران مزدور و اجارهای جدا شده است از نیروهای مومن و انقلابی عراق که در قلع و قمع تکفیریهای داعش حماسهای ماندگار آفریده و نام مقدس حشدالشعبی را بر تارک جبهه مقاومت ثبت کردهاند، انتظار میرود در نجات عراق اسلامی از چنگ دشمنان خونریز و غارتگر آن حتی لحظهای را هم از دست ندهند. آشوبگران اخیر در عراق با جنایاتی که مرتکب شدهاند کمترین تردیدی باقی نگذاشتهاند که همان دنبالههای داعش هستند و چنانچه مانند تکفیریهای داعش قلع و قمع نشوند، عراق اسلامی را دستبسته تحویل ائتلاف وحشی و خونآشام آمریکا و اسرائیل و حاکمان دستنشانده و کاسهلیس سعودی و امارات و… میدهند. قلع و قمع اراذل اجارهای برای فرزندان انقلابی عراق و عزیزان جان برکف حشدالشعبی و ملت سلحشور و امام حسینی علیه السلام عراق، به آسانی ممکن است…
بسمالله، یک یا حسین دیگر…
فارس
فرم در حال بارگذاری ...
منبر شکست نخورده بلکه برخی از منبری ها شکست خورده اند
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
استاد حسین انصاریان در ۱۸ آبانماه سال ۱۳۲۳ در شهرستان خوانسار متولد شد. او قریب ۵۵ سال است که در تهران و دیگر شهرهای کشور در ایام مختلف سال سخنرانی دارد و از معدود منبریهای ایران است که جلساتش با جمعیت قابل توجه استقبال میشود.
استاد انصاریان تاکنون هزاران ساعت سخنرانی در داخل و خارج از کشور داشته و ۱۲۸ جلد کتاب نیز در موضوعات مختلف تالیف کرده است.
در پایان ماه صفر، فرصت و فراغتی فراهم شد تا گفتوگویی با این استاد عرفان و معارف اسلامی در حسینیه هدایت تهران داشته باشیم و پیرامون معنویت جامعه و همچنین اوضاع منبر و منبریهای کشور با او به صحبت بنشینیم که در ادامه آن را میخوانید:
معنویت موجود امروز در جهان شیعه در طول تاریخ بیسابقه است
امروز به دلیل تغییرات ایجاد شده در دنیا و سبک زندگیها انسانها، چه زن و چه مرد درگیر مشغلههای مختلف زندگی شدهاند و حتی برای امرار معاش مجبور به دو شیفت کار کردن و یا کار توامان زن و مرد هستند. مردم در این همه گرفتاریهای اجتنابناپذیر روزمره، چه کنند که از معنویات غافل نشوند؟
تجربه تاریخ بشر نشان داده است که معنویت، خمیرمایهای در وجود انسان است؛ یعنی معنویت از بیرون به انسان انتقال داده نمیشود. میتوان معنویت را با کمک گرفتن از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام البته به صورت بیان عمقی و ارائه تحلیل دقیق، نه بهصورت خواندن ظاهر آیات و روایات، به انسانها ارائه کرد تا مایه معنویت در وجود آنها تقویت شود.
باید به جامعه خوشبین بود. مردم این روزها از معنویت خشک نشدهاند و هنوز گُل معنویت در وجود مردم حالت شکفته دارد. دلیل این ادعا ماه رمضان، محرم، صفر و بالاتر از آن، حماسه بزرگ اربعین است. بنابراین در جامعه تشیع درخت معنویت ریشهکن و خشک نشده است.
...
اگر فردی در جامعه شیعه به دلیل کثرت کار در اداره و بازار از معنویت دور باشد، درخت معنویت در او خشک نمیشود، بلکه کمبار میشود، اما این فرد به ماه رمضان یا محرم و صفر که میرسد، دوباره معنویتش شکوفا میشود. حتی این فرد زمانی که بارقههای معنویت در وجودش کمرنگ میشود، رنج میبرد. این فرد زمانی که از رمضان، محرم و صفر دور است، برای اینکه دور از معنویت نباشد، یک سفر به مشهد میرود و یا در یک جلسه هیأت و سخنرانی حاضر میشود. البته فردی که معنویتش کاملاً خشک شده و رها کرده است، کاری برایش نمیتوان کرد. به قول مولوی: عشق از اول سرکش و خونی بود/ تا رود آن کس که بیرونی بود.
خداوند به هیچ پیامبری ضمانت نداد که بر اثر تبلیغ او کل مردم زمانهاش مومن شوند. افرادی که مومن میشوند، گاهی دچار کسالت روحی میشوند و یا حوادث زمانه بر آنها تاثیری میگذارد، اما به این دلیل که پروردگار میداند از معنویت خروج نمیکنند، کمک میکند تا به حرارتی برخورد کنند تا مجدداً معنویت در وجود آنان متبلور شود و سرد نشود.
من به مردم بسیار خوشبین هستم. معتقدم جلسات رمضان، محرم، صفر و اربعین زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیه السلام برای مردم وجود نداشته است. شاید برای خود این افراد بوده باشد، اما برای مردم نبوده است و امروز معنویت در مردم رشد بسیار زیادی داشته است و نشانههای بسیاری هم دارد.
قبل از انقلاب آیا مردم این نگاه را داشتند که اگر اتفاقی رخ دهد جوان خود را فدا کنند؟ اما زمانی که معنویت تقویت شد، پدران و مادران پیشانیبند برای فرزند خود میبستند و از زیر قرآن رد میکردند تا در جبههها حضور پیدا کنند و این کار معنویت است. یکی دیگر از جلوههای آن توبه کردن است. هزینه کردن پول برای دین و امام حسین علیه السلام کار معنویت است. قطعاً بدانید اگر معنویت نبود یک نفر عراقی آب دست زائران امام حسین علیه السلام در جاده نمیداد. عراقیها هر آنچه دارند، میآورند تا بتوانند به زائران اباعبدالله علیه السلام چه داخلی و چه خارجی، چه ایرانی و چه عراقی خدمت کنند و اعلام میکنند در این مسیر میمانند و این نشانه معنویت است.
مسئولان و دستاندرکاران تبلیغ، دین، علم و دولت باید باور و امید داشته باشند که در جامعه تشیع و اهل بیت علیه السلام در تمام دنیا، معنویتی در جریان است که در هیچ زمانی سابقه نداشته است.
رزمندگان دفاع مقدس و دفاع از حرم، تربیتشدههای منبر، سخنرانیها و مداحیهای خوب هستند
همینطور که اشاره کردید، مردم برای کسب حال خوب و افزایش معنویت خود به جلسات هیأت و سخنرانی مراجعه میکنند. پیشتر گفته بودید مشکل شیعه این است که کتاب نمیخواند و معارف و دانستههایش را از منبر و سخنرانیها میگیرد. آیا امروز معارف لازم در منبرها به مخاطبان ارائه میشود؟
معتقدم منبر در روزگار ما واجب است و از چارچوب مستحب خارج شده است. منبری برای حفظ مردم اولا باید پرمطالعه باشد و ثانیاً با مردم آهسته و نرم سخن بگوید. سوم اینکه مطالب خود را با موجی از محبت و عاطفه ارائه کند؛ یعنی مردم با اینکه رابطه نزدیکی با وی ندارند، مخصوصا جوانها حس کنند که این منبری عاشق آنهاست. چهارمین مولفه آن است که مطالب را نباید خشک ارائه کرد.
فرد منبری زمانی که وارد منبر میشود، باید با مطالعات خود بداند، برخلاف عرفان اسنکدریه که موسس آن فلوطین از پیروان افلاطیون یونان بوده است و برخلاف عرفان ایران قبل از اسلام که افرادی به نام فرفریوس حکیم آن را تاسیس کردند و برخلاف عرفان هند که بسیار قوی بوده است و یا عرفان یونانیان که صد درصد ارتباط با فطرت انسان نداشت یعنی عرفانی علمی و نه حالی بود، اقیانوسی از عرفان در معارف دین و ائمه اطهار علیه السلام وجود دارد و بسیاری از بزرگان دین ما عرفان را براساس قرآن و اهل بیت علیه السلام بیان کردند و به رشته تحریر درآوردند.
مایههای عرفان شیعی، آیات قرآن، دعای کمیل، دعای عرفه، دعای ابوحمزه ثمالی و مناجات خمسه عشر است. تصور کنید یک منبری از این معارف برای سخنرانی خود چاشنی بگیرد و استفاده کند. در این صورت سالیان سال برای مردم میتواند منبر با حال برود؛ در حالی که هنوز از این اقیانوس لیوانی برنداشته باشد.
تجربه ۵۵ ساله منبر من نشان میدهد مباحث زمانی که روی بال عرفان اهل بیت علیه السلام و قرآن قرار میگیرد محسوس است و مردم با جان و دل میپذیرند و منبر هنوز وارد ذکر مصیبت نشده، در مباحث حال، درون و عرفان، گریه مخاطب را جاری میکند. سخن تا اثرگذاری نداشته باشد، اشک از چشم جاری نمیشود. به عبارتی مباحث یک منبری با این کیفیت، روح و فکر مردم را شستوشو میدهد و مردم را از وسوسههای شیطان دور میکند و معنویت را درون آنها قوی میکند.
این اثرگذاری موجب میشود زمانی که به افراد گفته میشود در غیر از کشور خود، اهل بیت علیه السلام نیازمند یاری هستند، با علم به اینکه ممکن است کشته شوند، مدافع حرم میشوند و این کار معنویت است. تمام افرادی که در ۸ سال دفاع مقدس جنگیدند و یا در دوران کنونی مدافع حرم شدند، تربیتشدههای منبر، سخنرانیها و مداحیهای خوب هستند.
معتقدم منبر شکست نخورده، بلکه برخی از منبریها و سخنرانان شکست خوردهاند
اهل بیت علیه السلام در سخنان و منبرهای خود حتی موجب جذب غیرشیعیان میشدند، اما امروز برخی از جوانان و هیأتیها پای سخنرانی منبریها نمینشینند و یا تاثیر لازم را نمیگیرند. این کم سود شدن منبر ناشی از چیست؟
برای منبریها احترام قائل هستم، اما اگر آنان نیز وارد این امر شوند و مطالعات عمیقی در کتب شیعی که مطالبش آمیخته با عرفان است، داشته باشند و بعد روند انتقال مفاهیم آنان نیز عاطفی باشد، مردم جذب منبرهای آنان نیز خواهند شد.
معتقدم منبر شکست نخورده؛ بلکه برخی از منبریها و سخنرانان شکست خوردهاند؛ زیرا با شوق وارد امر شدند، اما مورد استقبال جمعیت قرار نگرفتند. لذا دلسرد شدند و امروز کار نمیکنند. این افراد نباید دلسرد میشدند باید کار را ادامه میدادند تا جمعیت به آنها اقبال کند.
توصیههایی برای داشتن یک منبر خوب
شما عمدتاً برنامه سخنرانی دههای دارید و یک دهه را در مسجد یا حسینیهای سخنرانی میکنید. آیا ده روزه بودن منبرها و خط سیر داشتن، موجب میشود تا مخاطب ثابتی برای مجلس داشته باشید؟ برای منبر چگونه آماده میشوید و چه مقدمات و ابتکاراتی برای منبر در نظر میگیرید که جزو فنون شما برای جذب مستمع است؟
کتب شیعی که مطالبش آمیخته با عرفان است مانند کتاب ۸ جلدی «المحجة البیضاء» فیض و یا کتب ادعیه مانند ابن فهد حلی، کتاب بلد الامین، کتاب زادالمعاد، باب دعای بحارالانوار، مفاتیح الجنان و … در این زمینه مفید هستند.
من در مدرسه فیضیه برای ۱۵۰۰ روحانی و طلبه، سه جلسه چهارساعته سخنرانی داشتم و تمام روشهای لازم را به مخاطب ارائه کردم و مدارک لازم را هم گفتم. توصیه میکنم روحانیون به سایت دفتر تبلیغات اسلامی قم مراجعه کنند و این نکات را مطالعه کنند.
ظرفیت مداحان و هیأتها برای دور کردن جوانان از مفسدههای اخلاقی
میانه شما با مداحان، دچار ناپایداری بوده است. روزگاری محسن و مرتضی طاهری پای منبر شما رشد کردهاند و روزی نیز شما از منتقدان سرسخت جامعه مداح بودهاید. وضعیت امروز مداحی را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم مداحی روی روال یعنی صحیح خواندن که موجب اطمینان جامعه به مداح میشود، بسیار اثرگذار است. اگر مداح، شعر مهم و معنادار برای مردم بخواند و هنرمندانه، آنان را به سمت عزاداری بکشاند، خوب و پسندیده است. البته ممکن است مداحی هم با صدای خوب و شعرهای معمولی جلسه را اداره کند.
تصور کنید ۲ هزار مداح، تقریباً در محرم و صفر یا زمانهای دیگر حدوداً ۵ هزار نفر را جمع کنند که بیشتر جمعیت نیز جوانان هستند و در این مجالس کمتر افراد مسن حضور پیدا میکنند. در مجموع میتوان گفت در محرم و صفر ۲۰ میلیون نفر را در جلسات اباعبدالله الحسین علیه السلام دور هم جمع کردند و آنان را از سینما، اختلاط با جنس مخالف، گناهان کبیره و … دور کردند و توانستند از گناه کردن پشیمان کنند. بنابراین باید آنها را پذیرفت و تقویت کرد.
حضور مردم در این جلسات برای در امان ماندن از مفسدههایی که به آن اشاره کردید، کافی است؟
با وجود محرم و صفر، این مهم محقق میشود. ما پشتوانه قوی برای نگهداشتن مردم در این حالات معنوی به نام محرم و صفر داریم اما زمانی که این پشتوانه در اختیار ما نیست، ممکن است لغزشهایی داشته باشند. البته زمانی که روز اول محرم میشود، مردم به شدت مانند مادر داغدیده گریه میکنند که اگر از این فرد سوال شود برای چه گریه میکند، همه دلیلش را امام حسین علیه السلام معرفی نمیکند، بلکه میگوید بخشی از گریه برای توبه درونی خود است و برای خجالتی است که از کرده خود میکشند. این حالات ماندگار است و اینگونه هم نیست که سرد شود، بلکه در حال تقویت شدن است.
انتقاد انصاریان از منبریهایی که صدا و نحوه بیان او را تقلید میکنند
آیا سیاق منبرداری را میشود تقلید کرد؟ مثلا کسانی بودند که از منبر مرحوم فلسفی تقلید میکردند یا حتی سعی میکنند با لحن شما منبر بروند.
بیان معارف الهی روی منبر روز به روز و پیوسته در حال انجام بوده است و امری ایستا نیست. این هنر منبرداری برای یک نفر نبوده است. اگر من به منبر میروم، برای یک منبر ۱۰ روز یا ۳۰ شب، مطالب را از خود بیان نمیکنم بلکه مراجعه به کتب و معارف الهی دارم و این تقلید نیست. تقلید برای صداست. اگر فردی صدای دیگری را تقلید کند، صحیح نیست.
در روایت هم داریم: «إنّ اللّه َ یُحِبُّ أنْ یَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ؛
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند.» بنابراین انسان باید از گلویی که خدا به او داده استفاده کند و نباید به تقلید بپردازد، اما مراجعه به کتب، تقلید نیست و این جمعآوری علم مفید، برای تحویل دادن به مردم است.
راه رسیدن به خیر دنیا و آخرت و مرگ آسان و قیامت آباد
امروز برخی از مردم جامعه ما براساس آیه قرآن «نُؤمنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض» شدهاند و هرجا نفع خود در میان باشد به دین عمل میکنند. این رفتار ناشی از چیست و چه راه علاجی دارد؟
معتقدم مسجدیها و هیأتیهای کشور «نُؤمنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض» نیستند. در میان این قشر لغزشهایی داریم اما این قشر تکفیر نمیکنند. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام داریم که اگر خیر دنیا و آخرت، مرگ آسان و برزخ روشن و قیامت آباد میخواهید سه کار انجام دهید. اول «إجتنابُ المحارِمِ» از حرامهای الهی که ضرر دارد، پرهیز کنید زیرا خداوند ما را نیازمند به حرام نیافریده است و ما به هیچ حرامی اعم از ربا، زنا، دروغ و … احتیاجی نداریم و اینها عوارضی است که ما در زندگی خود ایجاد میکنیم که اساسش نیاز و احتیاج نیست.
دوم «أَدَاءُ اَلْفَرَائِضِ» یعنی واجبات الهی را ادا کنیم. امیرالمومنین علیه السلام در سخنی که در نهج البلاغه نیز ذکر شده است، میفرماید: «الْفَرَائِضَ الْفَرائِضَ! أَدُّوهَا إلَی اللهِ تُؤَدِّکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ؛ واجبات را مراعات کنید. آنها را برای خدا ادا کنید، تا شما را رهسپار بهشت کند.» ایشان در این روایت نمیفرمایند که واجبات را انجام دهید تا خداوند در پی آن، شما را راهی بهشت کنند، بلکه میفرمایند این واجبات شما را رهسپار بهشت میکند. سوم «وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ» یعنی به ارزشهای اخلاقی آراسته شوید. اول با پدر و مادر، بعد زن و فرزند، سپس مردم محل و مردم کل کشور و … مهربان باشید و در گام بعید سخی و دست به جیب باشید.
اگر فردی بخواهد مکارم اخلاقی را در وجود خود گسترش دهد، لازمهاش آن است که از سیئات اخلاقی پرهیز کند؛ یعنی فرد باید بخل را کنار بگذارد تا سخی شود؛ باید تلخی را کنار بگذارد تا مهربان شود؛ باید خشم را کنار بگذارد تا اهل مدارا و بردباری باشد. این سه موضوع را پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان خود و امام علی علیه السلام بعد از اینکه به خلافت رسیدند و زمینه برای بیان چنین نکاتی فراهم بود، فرمودهاند.
وارث
فرم در حال بارگذاری ...
انتَ مولایَ یا حسنِ العسکری
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
سرود زیبا _ ویژۀ میلاد امام حسن عسکری علیه السلام با نوای حاج مهدی رسولی؛
انتَ مولایَ یا حسنِ العسکری
+
متن
شبِ میلادِ امامی مهربونه
بانیِ امشب خودِ صاحب زمونه
بیا و یه جوری نوکری کن آقا
اسمتُ تو لیستِ زائراش بخونه
شبِ مجنونُ … شبِ لیلا شده
سورُ ساتی تو … دلا برپاشده
یه علی بازم صاحبِ حسن شد
دوباره انگار،علی بابا شده …
انتَ مولایَ یا حسنِ العسکری
فخرم اینه برات میکنم نوکری …
عشقِ تو تو قلبِ من بی حدُ مرزِ
عشقِ تو به کلِ این دنیا می اَرزه
حسنی صورتُ سیرتی آقاجون
پس با این حساب رو شونت شالِ سبزِ
حرمت مثله ، حرمِ کربلاست
ضریحِ شش گوش،تویِ عالم دوتاست
یه دونش ماله حرمِ حسینُ
یه دونش سهمِ ، حرمِ سامراست
انتَ مولایَ یا حسنِ العسکری
فخرم اینه برات میکنم نوکری …
فدایِ گنبدی که طلایی رنگه
خیلی این دلم برا صحنِ تو تنگه
ثوابه امشب تقدیمِ کسی که
برا آزادیِ صحنِ تو می جنگه
به خدا دنیا میبینه اون روزی
میرسه آخر شیعه بر پیروزی
حرمت میشه پرِ از زائرُ
خالیِ جایِ مهدیِ نوروزی …
انتَ مولایَ یا حسنِ العسکری
فخرم اینه برات میکنم نوکری …
فرم در حال بارگذاری ...
جنگ درونی هر انسان سخت تر از جنگ با داعش و آمریکا است
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
آیت الله احمد شیخ بهایی، در همایش طلیعه حضورطلاب ویژه خواهران طلبه جدیدالورود مدارس علمیه کرمان؛ پایه گذار و اولین مؤسس حوزه علمیه خواهران را حضرت زهراسلام الله علیها دانست و افزود: فضه خادمه نمونه تربیت قرآنی آن حضرت است که ۴۰ سال جز با آیات قرآن تکلم نکرد.
استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه کرمان با بیان اینکه در خاندان اهل بیت علیهم السلام همیشه زن هایی تربیت شدند که در علم و عمل و تبلیغ سرآمد بودند؛ گفت:
نفیسه خاتون، عروس امام صادق علیه السلام که به قدری این زن معرفت داشت که وقتی با شوهرش مصر رفتند از آب وضوی نفیسه برای دختر مریض همسایه بردند و شفا پیدا کرد و گفته اند در نتیجه این برکت۷۰۰ یهودی مسلمان شدند؛ کسی که ۶ هزاربار ختم قرآن کرد و روزی که از دنیا می رفت روزه بود؛ به او گفتند روزه ات را افطار کن، گفت از خدا خواسته ام با حال روزه از دنیا بروم، حالا که خواسته ام اجابت شده روزه ام را بخورم؟
شروع کرد به تلاوت سوره انعام تا رسید به آیه«لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» از دنیا رفت.
...
وی با بیان اینکه قصه حُسنیه معروف است و یا شخصیت هایی مانند حضرت فاطمه معصومه و دختران ائمه؛ گفت: حدیثی را در کتاب آثارالحجه از فاطمه دختر امام جواد دیدم که به نقل از فاطمه دختر امام رضا و او به نقل از فاطمه(دختر امام قبل از ایشان و…) از حضرت زینب سلام الله علیها به نقل از مادرش فاطمه به نقل از رسول خدا و آن حضرت از جانب خدا فرمود
«هر کس بر دوستی آل محمد بمیرد شهید مرده است.»
آیت الله شیخ بهایی با افزودن اینکه در طول تاریخ هم زنانی داشتیم که هم در روات و کتاب های رجال در بخش نساء راوی روایاتی بودند و جزو اصحاب ائمه شمرده می شدند؛ آثار برجای مانده از این بانوان را گواه تربیت زن توسط اسلام دانست و از بانومجتهده امین یاد کرد که چگونه هم مجتهده و عارف و مفسر قرآن و زندگی و فرزند و شوهر داشت.
وی هویت طلبگی را مورد توجه قرار داد و اصل آن را هدایت دیگران دانست و تصریح کرد: اما مقدمه آن تحصیل و تهذیب نفس است؛ اولاً باید خوب درس خواند و مطالب را به طور صحیح فرا گرفت؛ دین ما متنی است و الان دسترسی به امام و پیغمبر نداریم فقط متن مانده و آن هم عربی است پس باید ادبیات عرب را خوب یاد بگیریم لذا هر چه در صرف و نحو و معانی بیان و تجزیه و ترکیب وقت بگذاریم ارزش دارد زیرا باید عربی را بفهمیم.
استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه کرمان پس از ادبیات عرب بر ضرورت فراگیری منطق و اصول و…تأکید کرد و با بیان اینکه همه اینها مقدمه تبلیغ است؛ گفت: تبلیغ نه به معنای منبر رفتن که به معنای هرگونه حرف حق را به مردم رساندن است و بر این اساس، هر نوشته و گفته شما تبلیغ است که باید مبتنی باشد بر آنچه فرا گرفتید.
وی ادامه داد: همزمان با درس خواندن وظیفه مهمتر تهذیب را برعهده دارید؛ از گناه مطلقا پرهیز کنید! سخت ترین جنگ، جنگ درونی عقل و نفس است و این همان جهاداکبر است که از جنگ با صدام و آمریکا و داعش سخت تر است زیرا آن جنگ ها، نهایتاً آدم را می کشند اما در جنگ درون؛ ایمان و اعتقاد و دنیا و آخرت را از دست می دهد اگر کوتاهی کند.
آیت الله شیخ بهایی با تأکید بر لزوم مراقبت لحظه به لحظه و آن به آن برای اسیر هوس های در مسیر خلاف خدا نشدن؛ توصیه کرد: دائماً در قلب حالت توسل و التماس داشته باشید و این، تمرین می خواهد و سخت است؛ شهید حججی با التماس و توسل پی در پی روسفیدی را از خدا می گیرد.
وی با اشاره به اینکه هویت طلبگی این است اولاً از نظر علمی و عملی بر اساس اسلام باشد و تحصیل زن باید همزمان با زندگی او باشد؛ رسالت طلبه را تبلیغ دانست.
شبستان
فرم در حال بارگذاری ...
چه خبر از صفای عسکریین
نوشته شده توسطرحیمی 11ام آذر, 1398
آسمان در طلوع یک خورشید |
...
پدرش دور خانه می گردد
بر لبش ان یکاد یا توحید
چشم در چشم کودکش دائم
می نماید خدای خود تمحید
تا که دستی برد به گیسویش
هر چه دلداده را کند تهدید
دیدگان حدیث روشن شد
تا که نور جمال او را دید
جبرئیل آمد و تبرک کرد
بال خود را به صورتش مالید
مثل گردونه زمین و زمان
با ملائک بدور او چرخید
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
قامت عشق کاملا” خم شد
ساغر و جام و باده در هم شد
انبیاء صف کشیده مستانه
در تحیر تمام عالم شد
هر چه می شد ز عاشقی رو کرد
جلوه کاملش در آن دم شد
صحنه درس عشق بازی ها
بین گهواره ای مجسم شد
بین دریای پر طلاتم عشق
چه بگویم که صبر دل کم شد
دل عالم شد آب تا اینکه
لحظه بوسه ای فراهم شد
با شکوه صدای این دو لب
طپش سینه ها منظم شد
از صفای همین محبتها
رشته دین به عشق محکم شد
بهر تبریک این ولادتها
حضرت رب عشق ملزم شد
صله بر دوستان این آقا
دوری از آتش جهنم شد
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
من که هستم ؟ ز سائلان حرم
او که باشد خدای جود و کرم
نازم او را که نازدار خداست
ناز او را به جان و دل بخرم
از گدایان سامرا بودن
آبرویم شده چو تاج سرم
قبله گاه کرامت او باشد
من به پیشش شبیه رهگذرم
چه بگویم ز دست معصیتم
بهر پرواز بسته بال و پرم
تا که گردیدم آشنا با او
شد جهانی غریبه در نظرم
حاجتی دارم از خداوندش
در میان دعای هر سحرم
کی شود تا اجازه ای بدهد
دل خود را به صحن او ببرم
یک سحر وقت صحن گردی ها
کند او بی قرار و در بدرم
هر وجب صحن او بشویم با
کوثر چشمهای پر گوهرم
خاک زیر قدو م زوارش
را کنم طوطیای چشم ترم
او که باشد امیر انس و جان
سومین نسل حضرت سلطان
چه خبر از صفای عسگریین
دل گرفته برای عسگریین
چه خبر از شکوه گنبد او
از دو گلدسته های عسگریین
چه خبر از ضریح و کاشی ها
مرقد دلربای عسگرییین
مانده از سر من را گویا
تلی از خاک عسگریین
در شب جشن دیده گریه کند
در غم روضه های عسگریین
آن بقیع و خرابیش کم بود
شد اضافه عزای عسگریین
نذر سرداب مانده آثاری
نذر گنبد طلای عسگریین
روضه دارد وجب وجب خاکش
وای از کربلای عسگریین
میبرم من شکایت این قوم
پیش گاه خدای عسگریین
نسل اینان ز نسل کوچه بود
شاهدم ناله های عسگریین
گر بگویم میان کوچه چه شد
در بیاید صدای عسگریین
قاسم نعمتی
فرم در حال بارگذاری ...