حرف نو رهبر انقلاب برای انتخابات پیش‌رو چیست؟

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1394

یادداشت نشریه‌ی خط حزب‌الله(شماره‌ی شانزدهم)

  «توجه کنید تا مطلب در ذهن‌ها بنشیند. خبرهایی که ما داریم، تحلیل‌هایی که برای ما می‌آید، از طرف آنهایی که تحلیل‌های آنها را به ما منعکس می‌کنند، [دشمنان] دائم در فکر این هستند که چه‌کار کنند این انقلاب را از بین ببرند (۱۳۹۴/۱۰/۱۹)… کسانی که در مسائل گوناگون دسترسی به اطّلاعات دارند، خوب می‌دانند که چه دامی برای کشور گسترده‌اند …

برادران عزیز! امروز روز حسّاسی است، روزگار، روزگار فوق‌العاده حسّاسی است. یک دستگاه پیگیر و یک جبهه‌ی فراگیر علیه انقلاب اسلامی مشغول کارند؛ پول به بازار می‌آورند، سلاح به بازار می‌آورند، توطئه می‌آورند، به قول خودشان اتاق‌های فکر دارند و دائم دارند کار می‌کنند.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۹) عبارت‌های پرطنین بالا بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب در دو دیدار اخیر است که تنها به فاصله ۵ روز آن هم ذیل موضع پر اهمیت انتخابات بیان شده است.

شاید یکی از روش‌های مناسب و دقیق برای فهم دقایق و ظرایف بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بررسی تطبیقی بیانات ایشان درباره‌ی پدیده‌ها و رویدادهای مشابه باشد. یعنی برای فهم تأکید و تصریح جدید و به روز رهبری درباره‌ی یک موضوع مثل انتخابات می‌توان محورهای کلی بیانات ایشان در سال جاری را با محورهای کلی بیانات درباره‌ی انتخابات دوره‌ی قبل و یا ادوار قبلی به صورت تطبیقی مقایسه کرد. با این توضیح برای کسانی که با روش‌های علمی و تبیینی بیانات رهبر معظم انقلاب را مطالعه می‌کنند، دو سخنرانی اخیر ایشان در باب انتخابات پیش رو در اسفندماه امسال تفاوت مشخص و محسوسی با همه‌ی سخنرانی‌های ایشان درباره‌ی ادوار انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان قانون اساسی دارد.

...

رهبر انقلاب همواره در همه‌ی ادوار انتخابات یکی از پایه‌های تحلیل خود در انتخابات پیش رو را به بررسی برنامه و نقشه‌ی دشمنان در انتخابات اختصاص داده‌اند. بنابراین یکی از محورهایی که می‌تواند از سوی نیروهای مؤمن انقلابی برای فهم دغدغه‌ی رهبری برای انتخابات اسفند امسال مورد ارزیابی قرار بگیرد، بررسی تطبیقی سخنان ایشان درباره‌ی نقشه‌ی دشمن در انتخابات سال ۹۴ با ادوار گذشته است.

حال باید این سؤال را مطرح کرد که از نگاه رهبر حکیم و فرزانه‌ی انقلاب دشمن در همه‌ی ادوار انتخابات چه برنامه‌ای برای کشور، نظام و ملت ایران داشته است. بررسی ۱۳ سخنرانی رهبر معظم انقلاب* از مجموع بیانات ایشان نشان می‌دهد که از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دشمنان ملت ایران تا پیش از این انتخابات، همواره سه راهکار مشخص و البته تکراری برای انتخابات در جمهوری اسلامی داشته‌اند:

۱. برنامه‌ی دشمن برای اصل انتخابات به تعطیلی کشاندن انتخابات، مخدوش کردن انتخابات، شبهه در آزاد بودن انتخابات، انکار وجود مردم‌سالاری، سوءاستفاده علیه امنیت کشور و…
۲. برنامه‌ی دشمن علیه حضور پرشور و گسترده‌ی مردم در انتخابات
ترساندن مردم از خطر حمله‌‌‌‌ی دشمن، تهمت سالم نبودن انتخابات، تلقین دلسردی و بی‌تفاوتی مردم، تحریم انتخابات و…
۳. برنامه‌ی دشمن برای جلوگیری از انتخاب افراد صالح

غوغا، تهمت‌زنی، هوچی‌گری و تبلیغات فریبنده

حال باید پرسید که آیا از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برنامه‌ی دشمن برای انتخابات پیش‌رو در اسفند سال جاری نیز منحصر به همان ۳ راهکار قدیمی و همیشگی است؟ و یا نقشه‌ی دشمن ابعاد جدیدی پیدا کرده که رهبر انقلاب اینگونه با نگرانی درباره‌ی اصل و هویت انقلاب هشدار می‌دهند.
فیلم: «اگر نفوذی‌ها وارد مجلش شوند»

پروژه‌ی شماره‌ی چهار: نفوذ افراد ناصالح و کسانی که دلشان دنبال حرف آمریکاست
برای پاسخ به این سؤال یکبار دیگر عبارات ابتدایی این یادداشت را مطالعه کنید. پاسخ به این سؤال را به خوبی از لابلای این کلمات پرحرارت خواهید یافت. رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود که بخش قابل توجهی از آنها را به موضوع انتخابات اختصاص دادند به وضوح بر بعد جدیدی از برنامه دشمن برای انتخابات پیش رو تأکید می‌کنند. چه آنجا که در دیدار با ائمه‌ی جمعه از نفوذ موریانه‌ها در مجالس شورای اسلامی و خبرگان می‌گویند: «مردم در باب انتخابات باید خیلی متوجّه این باشند. اگر فرض کنیم عنصر نفوذی به شکلی وارد مجلس شورای اسلامی بشود یا وارد مجلس خبرگان بشود یا در ارکان دیگر نظام نفوذ بکند، مثل موریانه از داخل می‌جَود و پایه‌ها را سست می‌کند و فرو می‌ریزد؛ قضیّه این‌جوری است. مسئله‌ی نفوذ خیلی مهم است.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۴) و چه آنجا که درباره‌ی برنامه‌ی دشمن برای «نفوذ در مراکز تصمیم‌گیر یا تصمیم‌ساز نظام»(۱۳۹۴/۰۹/۰۴) به‌عنوان «آماج نفوذ شبکه‌ای و جریانی»(۱۳۹۴/۰۹/۰۴) سخن می‌گویند.

رهبر انقلاب مانند همه‌ی مصلحان اجتماعی تاریخ و بر اساس روش همه‌ی انبیاء و اوصیا الهی برای درک بهتر این خطر توسط مردم، آینده‌ی خطرناک تحقق این برنامه‌ی دشمن را نیز به وضوح تصویر می‌کنند. چه آنجا که درباره‌ی نگرانی خود از آینده‌ی مجلس شورای اسلامی می‌گویند: «بحمدالله مجلس کنونی ما، در مسائل بین‌المللی، مواضع خیلی خوبی می‌گیرد؛ این خیلی برای کشور مغتنم است. این کجا، و اینکه یک مجلس شورائی ما تشکیل بدهیم که در مقابل دشمنان بین‌المللی و جبهه‌ی متّحد دشمنان، حرف آنها را بزند [کجا]؛ اینها خیلی با هم فرق می‌کند. این کجا که مجلسی داشته باشیم که چه در قضیّه‌ی هسته‌ای و چه در قضایای گوناگون دیگر، حرف دشمن را تکرار بکند؛ یا اینکه نه، مجلسی مستقل، آزاد و شجاع باشد.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۹)

و چه آنجا که اهمیت فوق‌العاده مجلس خبرگان در تضمین آینده‌ی انقلابی نظام اسلامی و جایگاه رهبری بر اساس راه و مکتب امام را گوشرد می‌کنند: «مجلس خبرگان بنا است که رهبر انتخاب کنند؛ [این] شوخی است؟ آن روزی که رهبر فعلی در دنیا نباشد یا رهبر نباشد، باید اینها رهبر انتخاب بکنند. چه کسی را انتخاب خواهند کرد؟ آیا کسی را انتخاب خواهند کرد که در مقابل هجمه‌ی دشمن بِایستد، به خدا توکّل کند، شجاعت نشان بدهد، راه امام را ادامه بدهد؟ آیا چنین کسی را انتخاب می‌کنند یا کسی را انتخاب می‌کنند که جور دیگری است؟ این خیلی مهم است.»

بعد چهارم نقشه‌ی دشمن یا پروژه‌ی شماره‌ی چهار را باید بیش از پیش جدی گرفت، پروژه‌ای که در آن قرار است «موریانه‌ها» در «ارکان نظام» «نفوذ» کنند، موریانه‌هایی که «به مسائل انقلاب، به مسائل دین، به مسائل استقلال کشور خیلی اهمّیّتی نمی‌دهند، دلشان دنبال حرف آمریکا و غیر آمریکا است.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۹) و راه مقابله با این موضوع «نظارت استصوابی شورای نگهبان» به عنوان وظیفه‌ی حاکمیت و «روشنگری» و «انتخاب درست» به‌عنوان نقش آحاد ملت انقلابی خواهد بود.

پی‌نوشت:
*برای بررسی نقشه دشمن در انتخابات از نگاه رهبر انقلاب از نمودار درختی “برنامه‌ دشمن علیه انتخابات مجلس ۴/۱۲/۹۰” که حاصل بررسی ۱۳ مورد از بیانات رهبر انقلاب حدفاصل سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۹۰ بوده بهره برداری شده است. برای دسترسی به این نمودار به آدرس http://khl.ink/electmajles مراجعه کنید.

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

تشکر از اطلاع رسانی شما دوست عزیز

1394/10/28 @ 12:06


فرم در حال بارگذاری ...

نگاه کلان

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1394

نگاه کلان

رهبر انقلاب اسلامی:

«وظیفه داریم به مسائل گوناگون کشور با نگاه کلان و جامع نگاه کنیم…

لازم است نگاه جامع و نگاه کلان به مسائل همچنان حفظ بشود و با این نگاهِ جامع در مقابل حوادث موضع بگیریم، حادثه را بشناسیم.» ۱۳۹۲/۶/۱۴

از منظر رهبر انقلاب اسلامی به موازات اینکه «نظام اسلامی» به دنبال تحقق اهداف، برنامه‌ها و اقداماتی در کشور و منطقه است، دو جریان دیگر یعنی «نظام سلطه» و «جریان غرب‌گرای داخل» نیز با اقدامات و برنامه‌هایی مشخص به دنبال تحقق اهداف خود در کشور و منطقه و در تقابل با نظام اسلامی هستند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای محورهای سه‌گانه‌‌ی« ‌اقتصاد مقاومتی»، «پیشتازی در عرصه‌ی علم و فناوری» و «تعالی و مقاوم‌سازی فرهنگی» را به‌عنوان پایه‌‌های اصلی برنامه‌ی «نظام اسلامی» برای «پیشرفت کشور» معرفی می‌کنند و در مقابل برنامه‌های «نظام سلطه» در کشور و منطقه را مبتنی بر دو عنصر «نفوذ» و «اختلاف» می‌دانند.

رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل برنامه‌ها و اقدامات «جریان غرب‌گرای داخلی» نیز چهار محور «ترویج احساس حقارت ملی»، «شبهه‌افکنی و ترویج بی‌اعتقادی»، «ایجاد تردید در مسائل سرنوشت‌ساز کشور» و «ترویج لذت‌جویی و شهوترانی» را در رأس برنامه‌های این جریان مطرح می‌کنند.
به همین مناسبت پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR نمودار «طرح کلی موضوعات و مفاهیم محوری بیانات رهبر انقلاب« را با تأکید بر مباحث مطرح‌شده در دوره‌ی پسابرجام در تبیین برنامه‌ها و اقدامات این سه جریان منتشر می‌کند.

منبع : دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای ,

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

تشکر از اطلاع رسانی شما دوست عزیز

1394/10/28 @ 11:34


فرم در حال بارگذاری ...

آثار و عواقب تهمت، بهتان و افترا

نوشته شده توسطرحیمی 28ام دی, 1394

یکی از زشت ترین رفتارهای اجتماعی، تهمت، بهتان و افترا زدن به دیگری است.

نگاه منفی به دیگری و بدگمانی، موجب می شود که فرد نسبت به دیگری چنین رفتاری داشته باشد و عرض و آبروی او را در معرض خطر قرار دهد.

نویسنده در این مطلب به آثار اجتماعی و ابعاد گوناگون این معضل و بلکه بیماری اجتماعی و ضد اخلاقی و ضد هنجاری براساس آموزه های اسلام پرداخته است.


معنا و مفهوم بهتان، تهمت و افترا

نسبت دادن سخن یا فعل ناحق یا صفت نادرست به دیگری که موجب آبروریزی می شود، گناهی نابخشودنی و یکی از گناهان کبیره زبانی است که در برخی از مصادیق آن جرم نیز تلقی شده و احکام قانونی چون حد و تعزیر بر آن بار می شود. از نظر اسلام هر چند این نسبت دادن برخاسته از اعتقاد فرد باشد، جایز و روا نیست؛ زیرا تا زمانی که چیزی بر اساس ادله محکمه پسند اثبات نشده باشد، بیان هر سخن یا کار نادرست یا صفت ناروا به دیگری، عملی ضد اخلاقی، گناهی نابخشودنی و گاه جرم قانونی است که تبعات حقوقی و کیفری به دنبال دارد.

این نسبت دادن می تواند در قالب و اشکال گوناگونی از جمله تهمت، افترا، بهتان و مانند آن ها انجام گیرد. البته برخی سوء ظن را نیز جزو آن دانسته اند، ولی این بدگمانی تا زمانی که به لفظ در نیاید از مصادیق نسبت دادن نیست، بلکه زمانی که این نسبت ها به زبان و رفتار بیان می شود، به عنوان مصادیق این موضوع در می آید.

واژه تهمت از ریشه «تهم» در لغت به معنای فساد و بوگرفتگی از گندگی است. وقتی به کسی اتهام و تهمت زده می شود یعنی او را به فساد و گندگی نسبت می دهند.

واژه بهتان از «بهت» به معنای امری است که مورد دهشت، تحیر، مفاجات و مبهوتی شخص می شود؛ یعنی وقتی شخص از دیگری سخنی ناروا می شنود مبهوت می شود و در تحیر و دهشت قرار می گیرد به طوری که انتظار شنیدن این سخن ناروا را نداشته است و برای او ناگهانی بوده است. در حقیقت بهتان ناظر به واکنش متهمی است که به او نسبت ناروائی داده شده است.

اما واژه افتراء از ریشه «فری» به معنای خلق چیزی باطل است. در حقیقت باطلی را لباس خلقت پوشاندن را فری و افتراء گویند. پس کسی که افترا می زند، در حقیقت، باطلی را لباس حق می پوشاند و آن را به عنوان مطلب حق و راست و درست به دیگری نسبت می دهد در حالی که این نسبت باطل و این خلقت، باطل و دروغین است. پس می توان گفت که افترا به معنای جعل و ساختن و خلق دروغ و باطل است.

...

در قرآن، واژه تهمت و اتهام به کار نرفته، ولی واژه «بهت» و «بهتان» چندین بار به کار رفته است. «بهت» به معنای مبهوت شدن در هنگام استدلال و شکست در جدل احسن در آیه 285 سوره بقره در داستان مجادله نمرود با حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است. همچنین بهت، به معنای مبهوت شدن در برابر امری ناگهانی که انتظارش را ندارد، در آیه 40 سوره انبیاء به کار رفته است.

اما «بهتان» به معنای نسبت های ناروا و دروغی که شخص را مبهوت می سازد، در آیاتی از جمله 20 و 112 و 156 سوره نساء و 16 سوره نور و 58 سوره احزاب و 12 سوره ممتحنه آمده است. البته در آیه اخیر بهتان با افترا به کار رفته است، همچنان که در آیه 40 سوره انبیاء برای تبیین شدت ناگهانی بودن عذاب الهی، افزون بر واژه بهت، از واژه «بغته» به معنای ناگهانی استفاده شده تا نشان دهد تا چه اندازه عذاب، ناگهانی و حیرت افزا است به طوری که انسان قدرت هر واکنشی را از دست داده و هرگونه توانی از او سلب می شود.

در قرآن افترا، هم نسبت به انسان ها به کار رفته و هم نسبت به خدا؛ به این معنا که شخصی به خدا و خلق نسبت دروغ و کذب و گفتار و رفتار ناروا را می دهد؛ اما واژه بهتان تنها درباره نسبت های ناروا به انسان ها استعمال شده است.

البته باید توجه داشت که میان غیبت و تهمت تفاوت ماهوی وجود دارد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره فرق تهمت و غیبت می فرماید: آیا می دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر می دانند. فرمودند: اینکه از برادرت چیزی بگویی که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه می گوئیم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه می گویی در او باشد، غیبتش کرده ای و اگر آنچه می گویی در او نباشد، به او تهمت زده ای.[1]

امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: ان من الغیبهًْ ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه، و ان من البهتان ان تقول فی اخیک ما لیس فیه؛ غیبت آن است که در مورد برادرت آنچه را خدا پوشانده بیان کنی و بهتان آن است که آنچه در او نیست را به او نسبت دهی.[2]

البته امام صادق علیه السلام نسبت به افراد هشدار می دهد و می فرماید: هر کس تو را فریب داد نباید امین بشماری و هر کس را امین یافتی متهم نکن.[3]

آثار زیانبار افترا و تهمت و بهتان

اتهام و افترا به خدا آثاری چون قرار گرفتن در ردیف مجرمان[4]، ذلت و خواری[5]، زیانکاری و تباهی[6]، ظلم و ستم[7]، خشم و غضب الهی[8]، فریفتگی[9]، کفر[10]، گمراهی[11]، محرومیت از رستگاری[12]، محرومیت از هدایت[13] و لعن و نفرین الهی[14] دارد.

اما آثار بهتان و تهمت به انسان ها تبعاتی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.

1. گناه آشکار:

از نظر قرآن دادن هر گونه نسبت ناروا در هر شکل و قالبی بویژه بهتان یک گناه آشکار است.[15]

2. ارتکاب حرام:

از آنجا که نسبت ناروا گناه است، از نظر شرعی حرام بوده و مرتکب آن نیز مرتکب حرام شده است.[16]

3. دروغ:

چنین نسبت های ناروا حتی اگر از نظر گوینده آن درست باشد، به دلیل آنکه اثبات نشده، از مصادیق دروغ بوده و آثار دروغ بر آن بار می شود.

4. ظلم:

از نظر قرآن، نسبت ناروا دادن به ویژه به پیامبر صلی الله علیه و آله موجب قرار گرفتن در زمره ستمگران و ظالمان است.[17]

5. بدفرجامی:

کسی که نسبت ناروایی می زند باید بداند که به سرانجام بدی دچار می شود و بدفرجامی پاداش آن است.[18]

6. عذاب اخروی:

نسبت دهنده ناروا گرفتار عذاب اخروی خواهد شد.[19]

7. توبیخ:

کسی که به دیگری بویژه همسرش نسبتی ناروا می دهد از سوی خداوند مورد توبیخ قرار می گیرد.[20]

8. لعن و نفرین:

خداوند کسانی را که نسبت ناروا می دهند لعن و نفرین می کند.[21] در این آیات بیان می شود که این لعن و نفرین الهی دامنگیر تهمت زنان در دنیا و آخرت خواهد شد.

9. جرم و اجرای حدود:

برخی از نسبت های ناروا از نظر حقوقی جرم تلقی می شود و بر نسبت دهنده به عنوان مجرم کیفرهای مشخص شده در قانون از جمله حدودجاری می شود. خداوند در آیه 4 سوریه نور می فرماید که افترا به زن عفیف بدون داشتن شاهد، سبب محکوم شدن به هشتاد تازیانه است.

10. عدم قبولی گواهی:

افترا به زنان عفیف، در پی دارنده عدم پذیرش گواهی و شهادت شخص افترا زننده در محاکم خواهد شد. (نور، آیه 4)

11. فسق:

افترا به زنان عفیف بدون داشتن شاهد، سبب فسق شخص افترا زننده می شود و احکام فاسق بر وی بار می گردد.[22] پیامبر صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: و اما علامه الفاسق فاربعه: اللهو، و للغو، و العدوان، و البهتان؛ فاسق چهار نشانه دارد: (اشتغال به) لهو، لغو، دشمنی و بهتان.[23]

12. ذوب شدن ایمان:

هر گونه نسبت ناروایی به دیگری به ویژه مؤمنان موجب ذوب شدن ایمان و از دست رفتن آن می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: هرگاه مؤمن به برادر ]دینی[ خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می رود، همچنانکه نمک در آب، ذوب می شود.[24]

13. سنگین ترین گناه:

امام صادق علیه السلام از حکیمی چنین نقل می کند: «البهتان علی البری اثقل من جبال راسیات؛ تهمت زدن به بی گناه از کوههای عظیم نیز سنگین تر است!»[25]

14. حرمت شکنی:

حریم ها با مراعات حقوق یکدیگر در جامعه حفظ می شود. کسی که نسبت ناروا می زند حریم ها و حرمت ها را می شکند و احترامی برای خود و دیگری نمی گذارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «من اتهم اخاه فی دینه فلا حرمهًْ بینهما، هر کس به برادر دینی خود تهمت زند حرمتی میان آن دو به جا نمی ماند».[26]

15. در تلی از آتش:

کسی که نسبت ناروا می زند باید خود را آماده کند تا در دوزخ بر تلی از آتش بایستد و بسوزد. پیامبر اسلام فرموده است: کسی که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا درباره او چیزی بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلی از آتش قرار می دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است درآید.[27]

16. بدترین مردمان:

پیغمبر اکرم یک وقت در حضور اصحاب فرمود: آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. حاضران گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست. حضرت فرمود: آیامی خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بدزبان فحاش تهمت زن و آبروبرند. اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.[28]

17. بی شرمی:

امام علی علیه السلام می فرماید: «لاقحه کالبهت؛ هیچ بی شرمی و وقاحتی چون بهتان زدن نیست».[29]

18. بزرگ تر و سنگین ترین جرم:

امیرمؤمنان امام علی علیه السلام می فرماید: «البهتان علی البری اعظم من السماء؛ بهتان زدن به آدم بی گناه بزرگتر از آسمان است».[30]

19. ابتلا به بدتر از آن:

امام سجاد علیه السلام می فرماید: «من رمی الناس بما فیهم رموه بما لیس فیه؛ هر کس به مردم عیبی را نسبت دهد که دارند، مردم به او عیبی را که ندارد نسبت دهند».[31]

20. بدترین همنشین:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «اولی الناس بالتهمهْ من جالس اهل التهمهًْ؛ سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با متهمان و افراد مظنون همنشینی کند».[32]

21. گرفتار چرک های دوزخیان:

امام صادق علیه السلام فرموده است: هرکس به مرد یا زن مؤمن بهتان زند خداوند در روز رستاخیز او رادر طینت خبال نگه دارد تا حرف خود را پس گیرد. (ابن ابی یعفور می گوید) عرض کردم: طینت خبال چیست؟ حضرت فرمود: چرک و زردابه ای است که از شرمگاه زنان فاحشه بیرون می آید.[33]

22. نشانه بی ایمانی:

برای هر چیزی نشانه ای است، امور باطنی نشانه هایی دارد، نشانه ایمان ترک تهمت و نشانه بی ایمانی گرفتاری به تهمت است. امام علی علیه السلام فرموده است: المؤمن لا یغش اخاه، و لا یخونه، و لا یخذله، و لا یتهمه؛ مؤمن با برادر مؤمنش فریبکاری نمی کند و به او خیانت نمی ورزد و او را خوار نمی سازد و به او تهمت نمی زند.[34]

مصادیقی از افتراها در قرآن

در آیات قرآن مصادیقی از افتراهای حیرت انگیز بیان شده است. از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. انتساب فرزند نامشروع به شوهر:

انتساب فرزندان نامشروع یا مشکوک به شوهر، از جانب زن، افترایی حیرت آور است که باید زنان از آن اجتناب کنند.[35]
2. انتساب گناه خود به دیگری:

انتساب گناهان خود به دیگران از افتراهای دیگر است که در آیاتی از جمله 112 سوره نساء به آن اشاره شده است.
3. انتساب گناه ناکرده به مؤمن:

اذیت و آزار افراد با ایمان با انتساب گناهان ناکرده به آنان، از افتراهای شگفت انگیز است.[36]
4. نسبت بی عفتی به زنان:

نسبت بی عفتی به زنان به هدف تصاحب مهریه آنها، از افتراهای بهت آور است.[37] نسبت بی عفتی به حضرت مریم(سلام الله علیها) که زنی پاکدامن بود از مصادیق چنین افتراهایی است.[38] چنانکه نسبت بی عفتی به همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در آیات 11 و 16 سوره نور به عنوان افتراهای تعجب برانگیز مطرح شده است.

منبع :حوزه/  کیهان , چرخکار،علی

پی نوشت:

[1] مجموعه ورام ج1، ص 118

[2] بحار الانوار، ج 2، ص 248

[3] قرب الاسناد، ص 35

[4] یونس، آیه17

[5] اعراف، آیه 53؛ انعام، آیه 140

[6] اعراف، آیه 53؛ انعام، آیه 140

[7] آل عمران، آیه 194؛ انعام، آیه 21

[8] اعراف، آیه 152

[9] آل عمران، آیه 24

[10] مائده، آیات 72 و 73؛ اعراف، آیه 37

[11] انعام، آیات 140 و 144

[12] انعام، آیه 21؛ یونس، آیه 17

[13] انعام، آیات 140 و 144، صف، آیه 7

[14] مائده، آیه 64؛ توبه، آیه 30

[15] نساء، آیه 20

[16] نحل، آیه 116)

[17] یونس، آیات 38 و 39

[18] یونس، آیات 38 و 39

[19] نحل، آیات 24 و 27؛ نور، آیه 23

[20] نساء، آیه 20

[21] نور، ایات 6 و 7

[22] نور، آیه 4

[23] بحارالانوار، ج 1، ص 120

[24] کافی، ط،الاسلامیه، ج 2، ص 361، ح 1

[25] میزان الحکمه؛ ج 2؛ ص 632

[26] کافی، ج 2، ص 361

[27] عیون الاخبار الرضا- ج2، ص 33؛ بحارالانوار، ج 75، ص 194

[28] همان

[29] غرر الحکم، ح 4438

[30] بحارالانوار، ج 78، ص 31

[31] بحار الانوار، ج 78، ص 160

[32] امالی شیخ صدوق، ص 28

[33] معانی الاخبار، ص 164

[34] الخصال، ج 2، ص 622؛ بحار الانوار، ج 2، ص 143

[35] ممتحنه، آیه 12

[36] احزاب، آیه 58

[37] نساء، آیه 20

[38] نساء، آیه 156

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

خوب و تاثیر گذار بود

1394/10/28 @ 12:01


فرم در حال بارگذاری ...

سوژه هایی برای تفکر

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

هر اندازه كه به خدا خوش بین هستید، از آن هم خوش بین تر باشید و به هر اندازه كه خدا را خوب مى دانید، خدا را از او خوب تر بدانید.

این بار مطالبی از آیه الله حائری شیرازی خدمت شما خوانندگان عزیز ارائه می شود. جملاتی کوتاه که تفکر در آنها گاهی انسان را از بدبختی های بزرگ و یا دلهره ها و آشوب ها رها می کند.

این نکات قطره ای از دریای زلال معرفت و شناخت خداست. و چون معرفت خدا جز به معرفت انسان حاصل نشود پس باید انسان را هم شناخت. روحیاتش، ضعف هایش، نفس اماره اش و آنچه در مسیر بندگی یا کمک کار اوست و یا دشمن او…

خداباورى

هر اندازه كه به خدا خوش بین هستید، از آن هم خوش بین تر باشید و به هر اندازه كه خدا را خوب مى دانید، خدا را از او خوب تر بدانید.

هر اندازه كه خدا را رئوف مى دانید، خدا را رئوف تر از آن بدانید، هر اندازه كه خدا را مراقب و همراه و یاور و رحیم به خودتان مى دانید، بالاتر از آن بدانید، ما خدایى این چنین داریم كسى كه چنین خدایى دارد، چرا ناراحت باشد.

چرا نگران باشد، چرا مردد باشد، چرا دلشكسته باشد؟

كسى كه چنین سرورى دارد، چرا مأیوس و غمناك باشد؟

كسى كه اینگونه مربى دارد، چرا در رنج باشد، چرا دلهره داشته باشد؟

رحیمى همسفر تو، همراه تو، شریك زندگى تو و غمخوار توست و این اوهام است كه بین تو و او فاصله مى اندازد و سوء ظن هایى را پیش ‍ مى آورد، سوء ظن ها به خاطر آن است كه انسان نمى داند، و این ایرادها و اعتراض ها، مانند همان ایرادهاى موسى (علیه السلام ) به خضر (علیه السلام ) است .

همه برخاسته از جهل ماست ، زیرا فلسفه كار او را نمى دانیم و عمق كارش ‍ را درك نمى كنیم ، گاهى خرده مى گیریم . بر گریدیم بپذیریم كه آنچه را كه فهمیدیم كمتر از آن بود كه هست و آن خیرها كه در هر امرى خدا تصمیم گرفته و اجرا كرده است بیشتر آن بوده كه ما فهمیدیم .

بى اعتبارى دنیا

برادر و خواهر! ما مى رویم ، و چیزى كه اهمیت ندارد رفتن است . اما مساله این است كه رفتن ، آغاز كار است و یا آخر كار؟

رفتن براى همه آغاز كار است ، نه تنها براى خوبان ، بلكه براى بدها نیز آغاز جریان است ، آغاز زندگى مرد خدا آنجاست زندگى انسان هواپرست نیز در آنجا آغاز مى شود.

تجمع فكر

حرف پراكنده نزنید، حرف پراكنده را گوش نكنید تا فكرتان پراكنده نشود.

آفت عُجب

عجب از زنا بدتر است ، زیرا پس از زنا انقلاب وجدانى هست ، اما پس از عجب نیست ، بلكه انقلاب و تحول از بین مى رود.

پاكسازى نیت

نیت هایتان را غربال كنید تا اشكالات و مشكلاتتان برطرف شود، زیرا خدا گفته است : (( ان تنصروا الله ینصركم )) پس اگر مى بینید، لا ینصركم ، بدانید حتما تنصروا الله عیب داشته است و گرنه حرف او درست و راست است . اما چیزى در كار بوده و مویى لاى درز مى رود. باید آن را دفع كنید.

تفكر و عبادت

ارزش تفكر یك ساعت ، گاه از عبادت هفتاد سال بیشتر است ، زیرا گاهى مى شود كه 70 سال عبادت به خاطر یك ساعت بى فكرى ضایع مى شود و گاه 70 سال غفلت به خاطر یك ساعت تفكر جبران مى گردد.

رهایى از اندوه

در روایت داریم كه هر كسى دچار غصه اى شد، به سوى قبرستان برود نمى گوید برود به باغ و بستان چرا؟ چون مى خواهد بگوید ریشه غصه و اندوه ، حب دنیا است .

برود در آنجا، فناى دنیا را ببیند.

منابع:

صراط حمید به نقل از کتاب نکته ها – حائری شیرازی


فرم در حال بارگذاری ...

گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

بیهوده قفس را مگشایید پری نیست

جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست

در دل اثر از شادی و امّید مجویید

از شاخه ی بشکسته ی امّید ثمری نیست

گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم

امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست

گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟

دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست

امّید رهایی چو از این بند محال است

ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست

ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی

در سینه دگر جز نفس مختصری نیست

تا بال و پری بود قفس را نگشودند

امروز گشودند قفس را که پری نیست

صلواتی دلنشین که گویای بخشی از مناقب و مصائب حضرت موسی بن جعفر؛ امام کاظم علیه السلام است:

به نقل صاحب مفاتیح الجنان از سید بن طاووس ره

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرَارِ وَ إِمَامِ الْأَخْيَارِ وَ عَيْبَةِ الْأَنْوَارِ وَ وَارِثِ السَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ وَ الْحِكَمِ وَ الْآثَارِ؛ الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ وَ مَقَرِّ النُّهَى وَ الْعَدْلِ وَ الْخَيْرِ وَ الْفَضْلِ وَ النَّدَى وَ الْبَذْلِ

وَ مَأْلَفِ الْبَلْوَى وَ الصَّبْرِ وَ الْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ وَ الْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَ الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ

وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ، بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ وَ وِلاءٍ مَسْلُوبٍ وَ أَمْرٍ مَغْلُوبٍ وَ دَمٍ مَطْلُوبٍ وَ سَمٍّ مَشْرُوبٍ

اللَّهُمَّ وَ كَمَا صَبَرَ عَلَى غَلِيظِ الْمِحَنِ وَ تَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ وَ اسْتَسْلَمَ لِرِضَاكَ وَ أَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ وَ مَحَضَ الْخُشُوعَ وَ اسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ وَ عَادَى الْبِدْعَةَ وَ أَهْلَهَا وَ لَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَوَامِرِكَ وَ نَوَاهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نَامِيَةً مُنِيفَةً زَاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِهَا شَفَاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ وَ قُرُونٍ مِنْ بَرَايَاكَ وَ بَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا

إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ وَ التَّجَاوُزِ الْعَظِيمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

 


فرم در حال بارگذاری ...

با یاد شهدا دلا رو آروم کنیم......

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394


فرم در حال بارگذاری ...

15 نکته مهم دینی در خصوص انتخابات /حدیث داغ انتخاباتی از حضرت علی علیه السلام

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

به هر شعاری شاد نشویم

حجت الاسلام محسن قرائتی در یادداشتی برای باشگاه خبرنگاران جوان 15 درس از قرآن را بیان کردند که مرتبط با انتخابات و امور سیاسی کشور هستند. متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

به دلیل نزدیکی به انتخابات، صحبت از بصیرت و نفوذ در چند ماه گذشته زیاد شده است. بحث نفوذ و اثرپذیری، یک بحث صرفاً سیاسی نیست و همه ما در مسایل مختلف زندگی تأثیرپذیر هستیم. پس باید به عنوان یک انسان راه‌های اغفال، نفوذ و اثرپذیری را بشناسیم. در این خصوص با نگاهی به قرآن تذکراتی را به مردم عزیز و کاندیداهای محترم می‌دهم:

1. پای هر سختی ننشینیم و به هر سخن و خبری اعتماد نکنیم .

قرآن می‌فرماید: «إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّـهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (نساء/140)

هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا می‌کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! یعنی چنین جلسه‌ا‌ی را ترک کنید. در جای دیگر قرآن می‌فرماید:

«إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید.

در آیه دیگر داریم:

«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» (بقره/204) بعضی از مردم حرف که می‌زنند، تو که پیغمبر هم هستی، به عجب درمی‌آیی که چقدر قشنگ و عالی صحبت می‌کند. اما او سرسخت‏ترين دشمنان است.

یا می‌فرماید: «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ» (انعام/112) بعضی‌ها حرف که می‌زنند، طلایی حرف می‌زنند، اما حرفشان باطل است. مثل گل زیبایی که ریشه‌اش در پِهن است.

قرآن می‌فرماید: اگر خودتان اهل تشخیص هستید، به همه حرف‌ها گوش بدهید و بهترینشان را انتخاب کنید:

«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/17و18) پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند. مثالی بزنم: اگر برق‌کش هستید، می توانید دست به هر سیمی بزنید، وگرنه نباید دست بزنید.

2. به هر سوگندی اطمنیان نکنیم.

بعضی‌ها قسم می‌خورند، اما دروغ است. اولین قسم تاریخ دروغ بود. شیطان در آن باغی که آدم و حوّا بودند، قسم خورد که من خیرخواه شما هستم: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/21) در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً» (مجادله/16) آنها سوگندهای خود را سپر قرار دادند، یعنی قسم می‌خورند، ولی دروغ می‌گویند. بعضی می‌گویند: خدا شاهد است، حرف‌هایم راست است. ولی همین خدا شاهد است را که می‌گوید، دروغ است: «وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ» (بقره/204)‌

...

3. به هر اشکی اعتماد نکنیم. «وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ» (یوسف/16) برادران یوسف، او را در چاه انداختند، و شبانه زار زار پیش پدر به دروغ گریه کردند، که گرگ او را خورده است.

4. به هر اظهار ایمانی اعتنا نکنیم.

قرآن می‌فرماید: «وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» (آل‌عمران/72) جمعی از اهل کتاب (از یهود) توطئه‌ای طراحی کردند و گفتند: «در آغاز روز (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید؛ و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! این کار دو فایده برای آن‌ها داشت، اول اینکه از برگشت علمای یهود از اسلام در دل مسلمانان ترس و تزلزل ایجاد می‌شد، تا شاید مسلمانان از آیین خود بازگردند! دوم اینکه سایر یهودیان بر دین خود استوار و به فکر مسلمان شدن نمی‌افتادند.

5. به هر جلوه‌ای خیره نشوید.

استقبال و بدرقه و تبریک و تسلیت و دست بوسی و پذیرایی و مهمانی و رفت و آمد و این‌ها شما را فریب ندهد. از قدیم گفته‌اند: هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد.

6. درباره انتخابات حدیث داغی داریم: حضرت علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ تَقَدَّمَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ یَرَی فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنینَ» (الغدیر/ج8/ص291) هرکس خود را در جامعه بر دیگران مقدم بدارد درحالی که بداند افراد لایق‌تر از او هستند، قطعا او به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است.

اولین و بزرگ‌ترین خائن در زمان ما آل‌سعود است. به چه دلیل آل‌سعود باید حاکم بر مردم عربستان شوند؟ به چه دلیل باید یک کشور به اسم یک خانواده باشد؟ خدا گفته یا مردم رأی داده‌اند؟ در قبال جنایت‌های آن‌ها همه حقوق بشری‌ها خفه شده‌اند. باید بگویم: مرحوم حقوق بشر، چون دیگر چیزی به اسم حقوق بشر وجود ندارد. کشته‌های منا، حمایت از طالبان، داعش و تکفیری‌ها، جنایت در یمن، سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان کم است؟

خاطره: زمانی جمعی از دانه‌درشت‌های کاشانی (مقیم تهران) منزل ما آمدند، که آقای قرائتی! الان وقت غیرت محلی است. گفتم: چه کار کنیم؟ گفتند: ‌یک خط راه‌آهن می‌خواهند از تهران به اصفهان بکشند. قرار است از دلیجان ببرند. تو وزیر را ببین، که راه قطار را به جای دلیجان از کاشان ببریم. گفتم: راه قطار سه دلیل دارد که از کجا برود، یک: کدام راه نزدیک‌تر است، دو: کجا مسافرش بیش‌تر است، سه: کجا جاده‌اش ارزان‌تر تمام می‌شود. یک وقت می‌بینی در یک جاده سی تا پل باید بزنند، برای وزارت راه سنگین تمام می‌شود و همراهی‌شان نکردم. رفتند و گفتند: قرائتی به درد نمی‌خورد، خنثی است. گفتم: الحمدلله رب العالمین. البته نمایندگانی که مردم چشم امید به آن‌ها دارند، باید به فکر حمایت از کسانی که او را انتخاب کرده‌اند باشند، اما به حق!

7. به ظواهر و تجملات و زرق و برق اهمیت ندهیم و خیره نشویم که کار فرعونی است. فرعون می‌گفت: «أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَـذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي» (زخرف/51) آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ «أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِّنْ هَـٰذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ» (زخرف/52) مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی‌تواند فصیح سخن بگوید برترم؟ فرعون موسی را به دلیل چوپانی و لکنت زبان مسخره می‌کرد و خود را برتر از او می‌پنداشت.

8. از هر نیرویی استفاده نکنیم.

قرآن می‌گوید: اگر بعضی به جبهه بیایند، اسباب دردسر هستند. بهتر است، نیایند. «لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا» (توبه/47) اگر آنها همراه شما (بسوی میدان جهاد) خارج می‌شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمی‌افزودند. یا در جای دیگر می‌فرماید: «وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا» (کهف/51) من از افراد منحرف بازو نمی‌گیرم. به همین دلیل باید در انتخاب نیروها و افراد دقت داشته باشیم و با معرفی و سفارش و این‌ها نیروها را انتخاب نکنیم.

9. فکر نکنیم که هر کس زیر پرچم ما سینه می‌زند، و پای سخنرانی ما نشسته است، مرید ماست.

«وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» (توبه/47) بعضی می‌نشینند، گوش می‌دهند ولی قصد قربت ندارند و نیت‌های دیگری دارند.

10. هر کمکی را نپذیریم.

افرادی ممکن است علف می‌دهند که شیر بدوشند. دانه می‌ریزند که تخم مرغ بردارند. قرآن می‌فرماید: «مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَن يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّـهِ» (توبه/17) اگر مشرکین یک پولی دادند و گفتند: خرج مسجد کن! این پول را رد کنید و هر پولی را نپذیرید.

11. به هر شعاری شاد نشویم.

نزد یعقوب آمدند و گفتند: یوسف را به ما بسپار. «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (یوسف/12) ما حافظ او هستیم. اما همین‌ها یوسف را در چاه انداختند. خود ابلیس به آدم و حوا گفت: از این میوه بخوردید که «إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/2) من خیرخواه شما هستم.

12. به هر توجیهی اعتماد نکنیم.

بعضی دائماً کارها و اشتباهاتشان را توجیه می‌کنند. به بت‌پرست‌ها می‌گفتند: چرا بت می‌پرستید؟ می‌گفتند: «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا» (زخرف/22) نیاکان ما هم بت می‌پرستیدند.

13. هر کس رأی آورد فکر نکند که عزیز است.

بنی‌صدر هم رأی آورد، ولی ذلیل شد. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَمِيعًا» (یونس/65) تمامی عزت از آن خداست. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) با آنکه در غدیر خم همه او را تأیید کردند، رأی نیاورد. خوب حضرت علی(علیه السلام) ذلیل شد یا عزیز شد؟

14. مراقب دشمن باشیم.

دشمن با تمام امکانات برای ضربه زدن به نظام و انقلاب تلاش می‌کند. قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ» (انفال/36) آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج می‌کنند.

15. به وعده‌ها دل‌خوش نباشیم: «وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا» (نساء/120) شیطان جز فریب و نیرنگ، وعده نمی‌دهد. مراقب تهدید، تطمیع، رشوه و لقمه حرام باشیم. و از همه مهم‌تر متوجه وحدت بین مردم و مسؤولین در جامعه باشیم که دشمن از هر راهی برای ایجاد تفرقه و دسته دسته کردن مردم استفاده می‌کند همانطور که فرعون چنین می‌کرد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا» فرعون در زمین برتری‌جویی کرد، و اهل آن را به گروه‌های مختلفی تقسیم نمود.

در پایان باید بگویم در همه امور مهم این است که فکر و جهت و حرکت انسان درست و در مسیر الهی باشد. برای خداوند ضعیف و قوی تفاوتی ندارد. در دعا داریم: «یا مَن سَوّی التَّوفیق بَینَ الضَّعیفِ وَ القَوی» این انتخابات و انقلاب و نظام، امانت شهداء است. امیدوارم با حضور پرشور مردم و نیت خالصانه مسؤولین، جمهوری اسلامی به بالاترین درجه‌ی عزت و قدرت و مصونیت برسد.

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان؛

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: فانوس [عضو] 

با سلام و عرض ادب
عالي بود
موفق باشيد

http://fanoos.kowsarblog.ir

1394/10/28 @ 23:29
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

این خیلی مهمه پای هر سختی ننشینیم و به هر سخن و خبری اعتماد نکنیم

1394/10/28 @ 11:41


فرم در حال بارگذاری ...

اصرار بر زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

خاطره‌ای از حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت

در مسافرت‌هایی که همراه آقا از تهران می‌گذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت می‌گوید:

در مسافرت‌هایی که همراه آقا از تهران می‌گذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم و می‌فرمود:

«اهل تهران اگر هفته‌ای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کرده‌اند».

از مشهد که برمی‌گشتیم، باز اصرار داشت که به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم. برخی اوقات ما خسته راه بودیم و اسباب سفر مزاحممان بود، ولی ایشان از زیارت منصرف نمی‌شد. حتی یک بار اتفاق افتاد که ما حدود ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم؛ حرم حضرت عبدالعظیم را بسته بودند. به در دیگری که در کوچه‌ای خلوت قرار داشت رفتیم، آن هم بسته بود. ایشان در آنجا پیاده شدند و کنار در قدری توقف نمودند. فکر کردیم زیارت مختصری کرده، برمی‌گردیم، ولی بعد از چند سلام و تحیت، عبا را از دوش برداشته، کنار درب صحن انداختند و روی آن قرار گرفتند و گفتند: «همین‌جا می‌مانیم تا در حرم باز شود!». وضو گرفتند و نزدیک اذان که در باز شد، رفتند داخل حرم. در سفرهای بعدی مسافرخانه می‌گرفتیم که آن‌طور پشت در به انتظار نمانیم و گاهی به منزل برخی ارادتمندان ایشان می‌رفتیم.

منبع:مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره


فرم در حال بارگذاری ...

تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه سوم؛ عوامل فتنه (2)

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام

عوامل فتنه (2)

  • شياطين جن و انس
  • فرايند شکل‌گيري فتنه
  • علل انحراف از مسیر حق
  • مراتب انحراف و نتايج آن
  • آمیزش حق و باطل؛ فتنه فتنه‌گران
  • آزادی و اسلام
  • اسلام و پیشرفت اقتصادی

بسم الله الرحمن الرحيم

آن‌چه پيش‌رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 25/9/94، مطابق با هجدهم ربیع‌الاول 1437 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

اشاره

در جلسه گذشته گفتیم که در ميان مکلفان کساني هستند که به عمد برخلاف حق قدم برمي‌دارند، راه باطل را مي‌پيمايند و شقاوت ابدي را براي خودشان مي‌خرند، و کسان ديگري به اشتباه مي‌افتند يا مي‌لغزند. دسته اول تنها به گمراهي خودشان قانع نمي‌شوند و می‌کوشند ديگران را هم به هلاکت بکشانند. اين گروه در ادبيات ديني «شياطين» ناميده مي‌شوند.

حال اين سؤال مطرح مي‌شود که چطور ممکن است موجودي که طالب خير خودش است عالماً و عامداً دست به کاری بزند که موجب هلاکت و شقاوت ابديش شود؟ آيا از ابتد اين‌گونه آفريده شده که طالب شر باشد؟ کساني از ديرباز چنين مي‌پنداشتند که در عالم دو عامل اصلي وجود دارد؛ يک عامل خودبه‌خود طالب خير است که به آن یزدان می­گویند و يکي خودبه‌خود طالب شر که به آن اهریمن می­گویند. اين نظر را به مانوي‌ها، زرتشتي‌ها و به بعضي از فرقه‌هايي که در مشرق زمين زندگي مي‌کردند نسبت مي‌دهند. در اسلام چنين مطلبي نداريم، و شيطان با اهريمني که آن‌ها می‌گویند تفاوت دارد. به تصريح نهج‌البلاغه، شيطان سال‌هايي طولاني عبادت خدا کرده و سپس در اثر استکبار گمراه شده است.

شياطين جن و انس

شيطان از جنيان است و جنيان ــ‌برخلاف موجوداتي مثل ملائکه که هيچ جهت شري در وجودشان نيست‌ــ مکلفند. قرآن نيز به آن‌ها خطاب مي‌کند و تکليف برايشان تعيين مي‌کند، و درباره ابليس هم مي‌گويد: كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ.[1] او از ابتدا طالب خير خودش بود و خير را در عبادت خدا مي‌دانست، ولی در کنار آن، روح خودپرستي و استکبار، عامل شري بود که در وجود خودش رشد داد و با اين عبادت‌هايي که در کنار ملائکه مي‌کرد روزبه­روز بر غرورش نیز افزوده ‌شد. وقتي پاي امتحان در ميان آمد و خدا امر کرد که براي حضرت آدم سجده کند، این استکبار گل کرد و گفت: من هرگز چنين کاري نمي‌کنم. اين منشأ طردش از دستگاه الهي شد و از آن جا تصميم گرفت که ديگران را هم گمراه کند. بنابراين شيطان موجودي نبود که سرتاپا شر، و در شرارت خود مجبور باشد. او به اختيار خودش شر را اختيار کرد، چنان که شياطين انس نیز این­گونه­اند.

با این­که همه مکلفان با فطرت توحيدي آفريده شده­اند؛[2] کسانی در اثر عوامل مختلفي به تدريج گرايش‌ها‌، ميل‌ها،‌ یا هوس‌هايي پيدا مي‌کنند و به دنبال آن‌ها مي‌روند. کم‌کم اين صفات شر در آن‌ها رسوخ پيدا مي‌کند به طوري که ديگر عملا امکان نجات از آن‌ برايشان باقي نمي‌ماند. در آیات متعددی از قرآن نیز به اين‌ مطلب اشاره شده است،‌ ازجمله: وَجَعَلْنَا مِن بَينِ أَيدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَينَاهُمْ فَهُمْ لاَ يبْصِرُونَ* وَسَوَاء عَلَيهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يؤْمِنُونَ؛[3] ما از پيش رو و از پشت سر آن‌ها را محاصره کرده­ايم و راهي به حق پيدا نمي‌کنند و هرچه تو یا هر پيغمبر دیگري آن‌ها را هدايت کنيد فايده‌اي ندارد. بنابراين شياطین هم خود را به دست خودشان هلاک کرده و خود مسئول شرارت و هلاکت‌شان هستند.

...

فرايند شکل‌گيري فتنه

در این­جا نقش شیاطین در انحرافات انسان‌ها روشن می­شود. آن‌ها براي منحرف کردن ديگران دست به کارهایی می­زنند که محصولش چيزي است که در ادبيات اسلامي «فتنه» ناميده مي‌شود.[4] فتنه در اصل لغت به معناي گرفتار شدن، اذيت شدن، اذيت کردن و گداختن است. مصدر فاعلي آن به معنای گرفتار کردن ديگران و مصدر فعل مجهول آن به معنای گرفتار شدن است. کساني که عالماً و عامداً ديگران را منحرف مي‌کنند فتنه‌گران، فتنه‌انگيزان و عاملان فتنه‌اند، و آن‌هايي که فريب مي‌خورند و در دام آن‌ها مي‌افتند، فريب­خوردگان هستند که گرفتار فتنه مي‌شوند. نکته دیگر این­که فتنه در اصل لغت معناي ارزشي ندارد؛ نه ارزش مثبت و نه منفي. این لغت همانند بسياري از الفاظ ابتدا براي معاني محسوس و عيني وضع شده­ است. سپس در ظرف اجتماع به بیان مفاهيم ارزشي نیاز پیدا شده و معنای ارزشی را در همان مفاهيم حسي اشراب کرده­اند. حاصل اين­که اکنون ما در عرف متشرعه وقتي از فتنه صحبت مي‌کنيم به معنای حالتي است که کسي به آن مبتلا گشته و باعث اين شده است که از سعادت ابدي محروم شود و به هلاکت ابدي بیفتد. به هر حال فتنه در عرف متشرعه بار ارزشي دارد و وقتي فتنه گفته مي‌شود انسان احساس مي‌کند که يک معناي نامطلوبي در آن اشراب شده است و مبتلایان به آن دچار بلايي شده­اند که غالبا ناآگاهانه و از سر فريب خوردن است.

علل انحراف از مسیر حق

در فطرت همه انسان‌ها و حتي شياطين، مرتبه‌اي از خداشناسي وجود دارد و گرايشي به طرف حق دارند، ولی رفتن به طرف حق يا باطل؛ سعادت يا شقاوت، عملي است اختیاری و این اختیار است که برای انسان مسئوليت می‌آورد. منشأ اين اختيار دو رکن دارد: شناخت و میل[5]؛ فرد باید نوعی شعور و درک نسبت به آن عمل و هم‌چنین ميل به انجام آن داشته باشد. اگر انسان نسبت به کاري هيچ شناخت و درکي نداشته باشد، مسئوليتي نیز نسبت به آن نخواهد داشت. هم‌چنین اگر می‌داند کاری بد است، اما ميلي به آن ندارد، و انگيزه‌اي براي انجامش ندارد و آن را انجام نمي‌دهد اين انجام‌ندادن اختياري نيست. بنابراین کساني که منحرف مي‌شوند يا در شناخت‌شان ضعفي وجود دارد و درست نمي‌توانند حق و باطل را تشخيص بدهند و يا ميل‌هايي در آن‌ها غلبه پيدا کرده است که مانع از اين‌ می‌شود که ميل به حق در ايشان فعليت پيدا کند.

روشن است که هيچ موجود ذي شعوري طالب بدي خودش نيست. این همان فطرت الهي در جهت حق‌جويي، خيرخواهي و کمال‌طلبي است. بحث در این‌جاست که چگونه انسان دست از اين فطرت برمي‌دارد و به دنبال چيزي مي‌رود که شر او در آن است؟ باید گفت چنین انسانی یا خير و شر را با هم اشتباه کرده و باور کرده است راهي که مي‌رود راه درستي است، و يا در اثر غفلت بد را به جاي خوب گرفته و در مصداق اشتباه کرده است. در عالم کسانی که فريب خورده و ديگران باطل را براي آن‌ها حق جلوه داده‌اند، کم نيستند. من خود در کشورهاي مختلف از اين‌گونه افراد بسیار ديده‌ام که واقعاً فریب خورده‌اند و باورشان اين است که اعتقادشان و راهي که مي‌روند، درست است.

مراتب انحراف و نتايج آن

پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود اين است ‌که اين افراد در مبتلا شدن به اين جهل، کج‌انديشي و کج‌رفتاري معاقب هستند يا نيستند؟ پاسخ کوتاه کلامي این پرسش اين است که اگر در تشخيص کوتاهی کرده‌اند، مسئولند، اما اگر کوتاهي نکرده، عقل‌شان نرسيده یا وسيله‌اي براي تشخيص حق در اختيارشان نبوده و با این‌که تلاش کرده‌اند، نتوانسته‌اند حق را بشناسند، جزو مستضعفان هستند و تا جايي که قدرت بر تشخيص نداشتند، معاف هستند و مسئوليتي ندارند؛ البته از نتايج خوب محروم هستند، ولي معذب نيستند. در بعضي از روايات هست که چنین کسانی در «اعراف» هستند و نه بهشتي و نه جهنمي‌اند. اجمالا از مسلمات مذهب ماست ‌که مستضعفان در حد استضعافشان مسئوليت ندارند و هيچ کس را جبراً به جهنم نمي‌برند. البته ممکن است به‌خاطر کار بدی که می‌دانسته‌اند بد است و مرتکب شده‌اند، عذاب داشته باشند، اما درباره آن‌چه نمي‌دانستند و نتوانسته‌اند حق را تشخيص بدهند، مسئوليتي نیز ندارند. این در صورتی است که کوتاهی نکرده باشند و می‌دانید که غالباً کوتاهي زياد است. البته کوتاهي مراتب دارد. يک مرتبه از کوتاهی این است که استاد، کلاس و درس آماده است و از فرد دعوت مي‌کنند که برای یادگیری حضور پیدا کند و او تنبلي يا لجبازي مي‌کند. گروهی نیز کوتاهي کردن‌شان به این است که اگر مي‌خواستند حق را بفهمند بايد از وطن خودشان هجرت کنند به شهر ديگري بروند و بين مردم ديگري که دين و مذهب ديگري دارند، زندگي کنند تا حق را بفهمند. بنابراین مراحل کوتاهي متفاوت است و اين مراحل در مراتب عقوبت مؤثر است. هر کسي همان اندازه‌اي که کوتاهي کرده، به همان اندازه معذب است.

گفتیم شیاطین کساني هستند که حالت شقاوت در آن‌ها ملکه شده و عالماً عامداً دنبال باطل مي‌روند. چنین کسانی دچار فتنه نمي‌شوند و فریب نمي‌خورند؛ بلکه خود فتنه‌گرند و ديگران را فریب می‌دهند. برای این‌کار از دو راه وارد می‌شوند. يا در شناخت ديگران خدشه وارد می‌کنند و با مغالطه طوري وانمو‌د مي‌کنند که حق و باطل مخلوط شود و مردم نتوانند حق را از باطل تشخيص بدهند، و يا کاري مي‌کنند که ميل به باطل در آن‌‌ها هيجان پيدا کند و نتوانند نفس خود را مهار کنند.

آمیزش حق و باطل؛ فتنه فتنه‌گران

عامل بسیار مهمی که در اين خطبه به آن توجه شده اين است که فتنه‌گران حق و باطل را با هم مي‌آميزند. اگر فطرت انسان حق را بشناسد، دنبالش مي‌رود و آن را رها نمي‌‌کند و اگر چیزی را صددرصد بداند که باطل است، خيلي به زحمت ممکن است که به آن طرف برود، مگر اين‌که شرايط بسیار سختی پيش بيايد، وگرنه طبعاً هیچ انسانی به سراغ باطل صرف نمي‌رود. هيچ انسان عاقلي قبول نمی‌کند که حتی در مقابل پاداشی بزرگ، تعدادی طفل شیرخوار را در آغوش مادرشان به قتل برساند؛ از خود می‌پرسد این کار را بکنم که چه بشود؟ آخر من در مقابل اين گناه زشت و پليد، با اين پول چه کنم؟ شما اين داعشي‌ها را ملاحظه بفرماييد که اين گناهان عجيب را مرتکب مي‌شوند که نظيرش را در تاریخ سراغ نداريم. اين‌طور نيست که بگويند اين کار ما باطل صرف است و ما عالماً عامداً اين باطل را انجام مي‌دهيم. بالاخره براي خودشان توجيهي می‌آورند و به هر حال يک رنگ و لعاب حقي به رفتارشان مي‌زنند. اگر کار به کلي باطل صرف باشد و هر عاقلي زشتی، پليدی و تعفن آن‌را بفهمد، هيچ عاقلي سراغش نمي‌رود.

مهم‌ترين کاري که دشمنان حق و شياطين انجام مي‌دهند، همين است که حق و باطل را با هم مي‌آميزند. اميرمؤمنان‌علیه‌السلام می‌فرماید: فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ‏ مِنْ‏ مِزَاجِ‏ الْحَقِ‏ لَمْ يخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ؛ انسان فطرتا طالب حق است، ولي گاهي حق برايش مخفي مي‌شود و حق را با باطل اشتباه مي‌گیرد و اين هنگامی است که به باطل رنگ حق بزنند. مقدار کمی حق مخلوط باطل می‌کنند و ظاهر باطل را به آن می‌آرايند و اين منشأ فريب دیگران می‌شود. حضرت می‌فرماید:‏ اگر آميزه حق از باطل جدا مي‌شد و باطل خالص بود، کسي فريبش را نمي‌خورد و به سراغش نمي‌رفت.

از دیگر سو با اين‌که فطرت انسان طالب حق است گاهي بعضي از حق‌ها مورد بدگويي قرار مي‌گيرد و کساني به مصاديق حق ناسزا می‌گویند. از متواترات تاريخ است که در اثر تبليغات بني‌اميه، اميرمؤمنان علی‌علیه‌السلام را سال‌ها در خطبه‌هاي نماز جمعه لعن مي‌کردند و اصلا این کار جزو واجبات نماز به‌شمار مي‌رفت! خلفاي اموي سال‌ها اين رسم را داشتند و به کارگزاران‌شان در شهرها و ائمه جماعتي که نصب مي‌کردند به این کار دستور می‌دادند. با این‌که در عالم اگر حق مصداق مجسمي داشته باشد امام علي (ع) است و اين نظر مختص به ما شيعيان و یا حتی مسلمانان نيست. استادی خارجی از کشورهای غربی که ابتدا مسیحی بود و سپس مسلمان شد، به من می‌گفت: یکی از بستگانم برایم نامه نوشته و پرسیده بود: روشن‌ترين دليلي که تو به استناد آن به خدا معتقد شدي چيست؟ دليل‌هاي فلسفي به کنار، تو بیشتر به‌واسطه چه‌چيزي به خدا معتقد شدي و ايمان آوردي؟ او می‌گفت: در جواب نوشتم: چون علي‌علیه‌السلام خداپرست بود! آن‌که دلم را آرام و ايمانم را به خدا تقويت مي‌کرد، اين بود که علي خداپرست بود؛ يعني ابتدا علي را شناختم و سپس به واسطه علي خدا را شناختم؛ «به علي شناختم من به خدا قسم خدا را»! آن وقت چه می‌شود که مسلمان‌هاي نمازخوان علی را لعن کنند و اين لعن را جزو واجبات نمازشان بدانند؟! علت آن آميزه‌ و رنگ باطلي است که شیاطین به آن زدند و مردم آن رنگ باطل را که ساختگي و جعلي است، مي‌بينند و گول مي‌خورند.

وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ؛ اگر به کسي که حق است، بد مي‌گويد و با او دشمني مي‌کند، براي اين است که گمان باطلي درباره او دارد. اگر اين باطل به کلي برطرف مي‌شد و حق کاملا جلوه مي‌کرد، هيچ کس حتي اهل عناد نمي‌توانستند به او بد بگويند. وَلَكِنْ يؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَمِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيمْزَجَانِ؛ اما فتنه‌گران حق و باطل را با هم مخلوط مي‌کنند و شاخه‌ای از حق را در کنار شاخه‌ای از باطل مي‌گذارند و به خيال خودشان دسته گلی درست مي‌کنند که موجب مرض و هلاکت مي‌شود. اين هلاکت به خاطر حق نيست، به خاطر آن آميزه باطل است. فتنه‌جويان برای این کار انواع و اقسام تجربیات را دارند. استادشان جناب ابليس است که هزاران سال عمر دارد. اگر هيچ چیزي جز تجربيات او نبود، کفایت می‌کرد. آن قدر اين تجربيات متراکم شده که خيلي راحت حق و باطل را با هم مخلوط مي‌کنند و به مغالطه می‌پردازند. در ادامه دو نمونه از اين آميختن حق و باطل را در عصر خود بررسی می‌کنیم.

آزادی و اسلام

يکي از مغالطاتي که امروز دنيا، بسياري از کشورهاي اسلامي، و حتي بسياري از گروه‌هاي به اصطلاح فرهيخته سياسي اجتماعي در کشور اسلامي را به خودش مشغول کرده است، مغالطه درباره آزادي است. آزادي واژه زيبايي است و وقتی به کار می‌رود به ذهن انسان مي‌آيد که مرغي در قفس محبوس و در حال جان‌دادن است و شما رفته‌ايد و در قفس را باز کرده‌ايد و او پرواز کرده و راحت شده است. ما از مفهوم آزادي اين را مي‌فهميم، اما مصداق آزادي که آنها ارائه مي‌دهند و به دنبالش هستند چيست؟ قاعدتاً اکثريت شما به کشورهاي اروپايي نرفته‌ايد، ولي برای من اتفاق افتاده است و تقریبا به چهل کشور از کشورهاي خارجي رفته‌ام. در این کشورها صحنه‌هايي وجود دارد که واقعا هيچ حيواني اين‌گونه رفتار نمي‌کند ولي برای آن‌ها خيلي عادي است. مي‌گويند آقا آزادي است ديگر، بشر مي‌خواهد آزاد باشد و اين فطري بشر است؛ ما فقط سعي مي‌کنيم کشت و کشتار نشود و به همديگر تجاوزات سخت نکنند. آن‌ها به اين افتخار مي‌کنند که تمدنشان آن‌قدر پيش رفته که هر فردي هر طوري دلش مي‌خواهد بتواند زندگي کند.

از وزير ارشاد سابق که اکنون در لندن زندگي مي‌کند، پرسیدند: شما که وزير ارشاد اسلامي هستيد، براي اسلام چه کرديد؟ گفت: آقا اين پسوند اسلامي همانند انجمن‌های بسیاری که در کشور هست و این پسوند را دارند، يک پسوند تشريفاتي است و ما هيچ الزام و تعهدي در مقابل آن نداريم. اما اين‌که می‌پرسید ما چه کار کرديم، ما بزر‌گ‌ترين خدمتي که به اين جامعه کرديم اين است که آزادي به آن‌ها داديم و چه خدمتي بالاتر از اين؟! آیا اسلام با آزادي مخالف است؟

در پاسخ او باید چه بگوییم؟ اگر بگوييم موافق است، می‌گوید: پس من کار اسلامي کردم. اگر موافقيد بايد همه اين کارها را را بپذيريد؛ هر کس هرچه مي‌خواهد بگويد، هر طور مي‌خواهد رفتار کند، هر فيلمي بسازند، هر طوري بخواهند نمايش بدهند و هر لباسي بخواهند بپوشند؛ آزادند و اسلام هم مخالف آزادي نيست. اگر بگوييم مخالف است، از فردا برايت حرف درمي‌آورند که اين‌ها خشونت‌طلب‌، مرتجع، کهنه‌پرست و مخالف آزادي‌اند و خيال مي‌کنند دين با آزادي نمي‌سازد! يکي از رئيس‌جمهورهاي گذشته و يکي از نويسندگان معروف که هر دوي آن‌ها را شما به‌خوبی مي‌شناسيد گفته و نوشته بودند که اگر اسلام یا هر مکتبي با آزادي مخالفت کند، گور خودش را کنده است. اين اصلي است که هيچ استثنا ندارد؛ زیرا اگر بخواهد رواج پيدا کند، بايد آزادي باشد تا بتواند حرف خودش را بزند و اگر با آن مخالفت کند ديگران هم نمي‌گذارند او حرفش را بزند.

در پاسخ باید گفت: اين مغالطه عام و خاص است؛ اسلام با آزادي موافق است اما نه با هر آزادي. اسلام با آزادي معقول، با آزادي مفيد، با آزادي سازنده موافق است نه مطلق آزادي.

اسلام و پیشرفت اقتصادی

مثال ديگر آن که می‌گویند اسلام با پيشرفت اقتصادي موافق است يا مخالف؟ چه کسي جرئت مي‌کند بگويد مخالف است؟ سپس می‌گویند حال که اسلام پيشرفت اقتصادي را قبول دارد، هر کاري که موجب پيشرفت اقتصادي باشد نیز اسلام قبول دارد. اگر قبول ندارید پس بايد بگوييد بعضي از پيشرفت‌هاي اقتصادي را اسلام قبول ندارد. يکي از مؤثرترين سياست‌مداران کشور در پاویون فرودگاه مشهد با من درد‌دل مي‌کرد و مي‌گفت: اين پولدارها به اروپا می‌روند و شبي هزاران دلار مصرف مي‌کنند. خب اين‌ها گناه مي‌کنند و هيچ شکي نيست که کار بدي مي‌کنند، اما خيانت دیگری که مي‌کنند این است که اموال کشور ما را بيرون مي‌برند. بعد پيشنهاد مي‌کرد: بياييم در يکي از اين جزيره‌ها مثلا جزيره کيش، آن مراکزي که آ‌ن‌ها برای آن به اروپا می‌روند، داير کنيم. این‌ها بیایند این‌جا گناهشان را بکنند، گردن خودشان، جهنمش را می‌روند، ولی پول ما را نبرند! او اين‌ سخن را جدي مي‌گفت. پيشنهاد مي‌کرد ما در جزیره کیش عشرتکده درست کنيم تا اين‌ها پول‌هايشان را همين جا مصرف کنند. گناهي که آن‌جا مي‌کنند، اين جا بکنند گردن خودشان، ما که نگفتیم گناه کنند اما منافع اقتصادي‌مان را داشته باشيم. مگر اسلام با منافع اقتصادي مخالف است؟

در پاسخ باید گفت: اسلام با منافع اقتصادي مخالف نيست و خودش به کار کردن توصيه مي‌کند و حتی آن را عبادت می‌شمارد، اما کار حلال و مفيد براي جامعه. هر رونق اقتصادي مطلوب جامعه ما نيست. هر پولي از هرجا بيايد مطلوب اسلام نيست. پيشرفت بايد همه جانبه باشد و نه فقط در پول. باید در اخلاق، تقوا، دين، عقل و انسانيت نیز پيشرفت کنیم. پیشرفت مقوله‌ای جامع است و هنگامی جامعه‌اي انسانی پيشرفت کرده که در انسانيتش پيش برود. آن‌های ديگر ابزاری براي رشد انسانيت است. وگرنه ما براي اين آفريده نشده‌ايم که خودمان را از هر راهی وقف پول درآوردن کنيم. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ الا ليعبدون؛ نه الا للپيشرفت! آن هم هرگونه پيشرفتي؟! اين همان لبس حق و باطل است. باطل را با عناصري از حق پوشش مي‌دهند و ظاهر زيبايي به آن می‌دهند. باطن استفاده اين شياطين از اصطلاحات آزادي، پيشرفت، تمدن، دموکراسي و مردم‌سالاري، چیزی جز شيطنت، کفر، ظلم، بيچاره کردن طبقات محروم،سرمايه‌داري مذموم و اشرافي‌گري نیست.

ما اگر بخواهيم به اين فتنه‌ها مبتلا نشويم، بايد در محاورات‌مان تجديدنظر کنيم و اين واژه‌ها را معنا کنيم. ببينيم دنبال چه مي‌گرديم و در جايي که چيزي به عنوان حق ارائه مي‌شود، حدودش را بشناسيم و در جايي‌که چیزی به عنوان باطل ارائه مي‌شود و زشت جلوه داده مي‌شود، ببينيم زشتي‌اش براي چيست، وگرنه ما نیز در همين دام مي‌افتيم؛ فَهُنَالِكَ يسْتَوْلِي الشَّيطَانُ عَلَى أَوْلِيائِهِ اين‌جاست که شيطان بر دوستانش مسلط مي‌شود، افسارشان را مي‌گيرد و به هر راهي بخواهد مي‌برد.

و صلي الله علي محمد وآله الطاهرين

[1]. کهف، 50.

[2]. فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا، (روم،30).

[3]. یس، 9-10.

[4]. در گذشته یک دوره بحث فتنه را به صورت مفصل بحث کرده­ايم که با عنوان طوفان فتنه و کشتی بصیرت چاپ شده است.

[5]. البته اين تعبيرات نیاز به توسعه دارد، شاید در بعضي از موجودات تعبير ميل صحيح نباشد و درباره آن‌ها تعبيرهاي ديگري مثل شوق و انگيزه به‌کار رود.


فرم در حال بارگذاری ...

آنگاه هدایت شدم

نوشته شده توسطرحیمی 27ام دی, 1394

کتاب “آنگاه هدايت شدم” با نام اصلي «ثم اهتديت» اثري است از علامه دکتر تيجاني (محمد التيجاني السماوي) ، ويژه تلفن همراه و فرمت pdf ساخته شده است. در ادامه پيشگفتار نويسنده را مي خوانيد:

«کتاب من ساده و بي‏آلايش است. داستان يک مسافرت مي‏باشد و داستان يک کشف نوين، نه اکتشاف در جهان اختراع‏ها و ابتکارات تکنيکي و فيزيولوژي، بل‏که در جهان عقايد و در ميان سيلي از مکتب‏هاي مذهبي و فلسفه‏هاي ديني. و از اين که اين کشف، نخست تکيه بر خردي سالم و ذهني پاک دارد، هم‏او که انسان را از ساير مخلوقات ممتاز ساخته، از اين روي کتابم را به هر عقل سالمي که حق را تشخيص داده و از ميان توده‏هاي باطل مي‏گزيند و سخنان را با ترازوي عدالت مي‏سنجد و کفه‏ي راستين را ترجيح مي‏دهد و با مقارنه‏ي گفت‏وگوها و حرف‏ها، آن‏چه که منطقي و متين است از سخن شيرين و دل‏ربا جدا مي‏سازد، اهدا مي‏کند که همانا خداوند مي‏فرمايد: «آنان که سخن را مي‏شنوند و به‏ترينش را پيروي ميکنند، همانا آنان را خداي هدايت کرده و آنان خردمندانند.»


عنوان دیگر : اینگونه هدایت شدم.
عنوان دیگر : راه یافته.
موضوع : سماوی، محمد تیجانی، 1936 - م. – خاطرات
موضوع : شیعه – دفاعیه ها و ردیه ها

عناوین اصلی کتاب شامل:
فهرست مطالب؛ مقدمه چاپ سی یکم؛ مقدمه چاپ هفدهم؛ مقدمه چاپ هشتم؛ مقدمه چاپ سوم؛ بازگشت به ایران؛ مقدمه مترجم؛ گذری کوتاه بر زندگیم؛ مسافرت موفقیت امیز؛ در ژرفای پژوهش؛ اصحاب در قران و سنت؛ اغاز تحول؛ علت شیعه شدن؛ احادیثی که پیروی اهل بیت (علیهم السلام) را واجب می داند؛ اجتهاد در برابر نص؛ دعوت از دوستان برای بحث

قسمتی از متن کتاب

سه ماه حتی در موقع خوابیدن متحیّر و سراسیمه بودم، اندیشه های گوناگون مرا بدین سوی و آن سوی می کشید و در دریای اوهام و پندارها غوطه ورم می ساخت، و بر خود می هراسیدم از برخی اصحاب که دربارۀ تاریخشان به تحقیق می پرداختم و تناقضهای شگفت انگیزی در رفتار و اعمالشان می یافتم زیرا در طول زندگیم چنین پرورش یافته بودم که باید اولیای خدا و بندگان شایسته اش را احترام و تقدیس نمایم و گرنه هرکه دربارۀ آنها سخن بدی بگوید یا اسائۀ ادبی بنماید، اذیت و آزار خواهد دید هرچند آنها مرده باشند!

و در گذشته، در کتاب «حیاه الحیوان الکبری» نوشته «دمیری» خوانده بودم که: «شخصی عمر بن خطاب را دشنام می داد، دوستانش در کاروان او را هشدار می دادند و نهی می کردند. هنگامی که رفت ادرار کند، یک مار سیاه او را نیش زد و درجا مرد، برای او قبری کندند که خاکش کنند، دیدند در قبر، مار سیاه بزرگی هست، قبر دیگری کندند و همچنین هرچه قبر می کندند، مار سیاه را می دیدند، یکی از عارفان به آنها گفت: هرجا که می خواهید او را دفن کنید، پس اگر تمام زمین را برای او حفر کنید، همین مار سیاه موجود است زیرا کسی که حضرت عمر را دشنام می داده، خداوند می خواهد در دنیا قبل از آخرت او را عذاب نماید» . (1)

1- کتاب «حیاه الحیوان الکبری» نوشته دمیری، این داستان در بحث مار و تحت عنوان «الأسود السالخ» دیده می شود.

فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید :

دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید نسخه 2 به بالا   

حجم فایل : 4.9MB

دانلود کتاب به فرمت apk برای موبایل و تبلت اندروید تا نسخه 2     

حجم فایل : 656KB

فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون

دانلود کتاب به فرمت ghm برای درج در بازار موبایل های اندروید، آی او اس و ویندوز فون

حجم فایل : 717KB

فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین

دانلود کتاب به فرمت jar برای موبایل های قدیمی مانند جاوا و سیمبین   

حجم فایل : 600KB

فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف با نمایش ساختار اصلی کتاب

دانلود کتاب به فرمت epub برای استفاده در سیستم های مختلف  

حجم فایل : 639KB

فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف با نمایش ساختار اصلی کتاب

دانلود کتاب به فرمت pdf برای استفاده در سیستم های مختلف با کیفیت بالا  

حجم فایل : 2.4MB

فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف

دانلود کتاب به فرمت html برای استفاده در سیستم های مختلف   

حجم فایل : 725KB

منبع: قائمیه


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم